راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

شرایط پیوند همسری شایسته در گات ها

"در این گردهمایی با حضور باورمندان و نزدیکان زرتشت میان پورچیستا دختر وی با
جاماسب دانشمند و وزیر کی گشتاسب پیمان همسری بسته می شود. زرتشت او را در
گزینش همسر ازاد گزارده ولی پند میدهد در باره همسر آیند هات با خرد خود رایزنی کنی.
ازادی زن و ارزش او برای برگزیدن همسر و نیز راه و روش وی در زندگی نشان
بزرگترین فرهنگ اجتماعی است که ساختار فکری ایرانی را از دیرزمان آشکار می کند یسنا سرود 53 بند 3"

این سخنان را برای دخترانی که پیمان همسری بندند
و برای شما مردان ( دامادها) بازگو میکنم،
به آنها توجه کنید و آنها را بیاد آورید
با کاربرد باورهای دینی و هماهنگ با آنها
یک هستی شایسته که همراه با اندیشۀ نیک است به دست آورید
بکوشید برای پیوند با اشا و راستی
هر یک بر دیگری پیشی گیرد
زیرا اینست که سودمند خواهد بود. یسنا سرود 53 بند   5

"بدین ترتیب او را با حضور و در میان شما به همسری و زناشویی پیوند می
دهم او که خدمتگزار پدر، همسر، مردم کشاورز و خویشاوندان خواهد بود.
زن درستکار در اندیشه آسایش درستکاران و بستگان است
باشد که اهورامزدا به او بهره شکوهمند اندیشه نیک را
برای پیروی از آیین بهی
در سراسر زندگی ارزانی دارد. یسنا سرود 53 بند 4"

دین در گات ها

دئنا در گات ها به معنی ایین، دین، وجدان، باور دینی

"مردی که ستایشگر آرمئیتی باشد

پاک و پارسا است
او با بینش، گفتار، کردار و باور دینی خود
راستی را که ستودنی است،
و اندیشه نیک را با نیرومندی پرورش میدهد،
آنها را که اهورامزدا آفریده است
من میخواهم چنان باشم

و پاداش نیک آنرا درخواست میکنم.

یسنا سرود 51 بند 21 "

"این را از تو میپرسم ای اهورا برای من به درستی آشکار کن.

چگونه میشود آرمئیتی و پارسائی به سوی آنان فرا آید.
آنان که آئین تو به آنها آموخته شده.
من نخستین کسی هستم که با آنها آئین تو را دریافتم.

و دیگران همگی را با نفرت می نگرم.یسنا سرود 43 بند 11"

"کسی که خدایان دروغین و پیروان بزهکار او را نفی میکند
و نیز آنها که او را ( زرتشت) هم باور ندارند
جدا هستند از آنکس که برای او ( زرتشت) درست میاندیشد ( و او را می شناسد)
چنین کسی با باور به آیین پاک تو،
رهایی بخش ( سوشیانت) مردم است.
ای اهورامزدا! او چون دوست،
برادر و بلکه پدر ( برای مردم) در خانه تو جای دارد. یسنا سرود45 بند 11"

یا daeva  در زمان زرتشت مردم به نمادهای طبیعت چون باد و خورشید و ماه بعنوان دئو
شده است باور داشتند ولی در میان مردم آن زمان نیز Dieu خدا که در زبان فرانسه
اختلاف نظر وجود داشت و گروهی آن نمادهای طبیعی را به عنوان خدا نمی پذیرفتند و در
عین حال به آموزش های زرتشت هم باور نداشتند. در این بند اعلام شده که همه آنها که
آموزش های زرتشت و اصل خردگرایی و اندیشۀ درست ر ا پذیرا نیستند جدا هستند از
کسی که آیین پاک و مقدس زرتشت را باور دارد چنین کسی رهایی بخش مردم از بند
تباهی و پلیدی و بداندیشی است رهایی بخش یا سوشیانت هر زن و مردی است ک ه در
اصلاح و پالایش جامعه بکوشد و مردم را به پیروی از اشا و وهومن فرا خواند چنین کسی
دوست و همکار مردم بلکه برادر و پدر آنها است که در درگاه بلندپایۀ مزدا، خدای دانا،
نماد خردمندی و درست اندیشی جای دارد.
مفهوم این بند با توجه به بندهای پیشین و بدون گم شدن در تصورات بی حاصل روشن
است ولی در ترجمه آن میلز، بارتولومه، کانگا، تاراپوروالا، لومل و نیز پژوهشگران جدید
نظیر هومباخ و ایسنلر، پیشنهادهای گوناگون کرده اند که با یکدیگر تناقض فراوان دارد.
همه میکوشند به معنی و مفهوم سرودهای گاتایی پی ببرند و با بهره گیری از نظریاتدیگران اندیشه درست و آموزش زرتشت را به روشنی بیان کنند. در این میان هر ک س
سلیقه و برداشتی دارد که نتیجۀ آن اختلاف میان ترجمه های گوناگون است. تنها کسی
که کوشش میکند به گاتاها و آموزش های زرتشت جنبۀ خرافی و رسوم مذهبی بدهد و یا
به هیچ وجه معنی و مفهومی از گاتاها به دست نیاید شخصی به نام ژان کلنس است ک ه
زبان شناس است و تألیفاتی هم در زمینه دستور زبان اوستایی دارد ولی مانند سموییل
نیبرگ سعی میکند که گاتاها و آموزش های فلسفی زرتشت را بی ارزش و خالی از معنی و
مفهوم جلوه دهد چنین کسانی گو اینکه در رشته زبان شناسی و دستور زبان های باستانی
اطلاعاتی داشته باشند ولی چون از لحاظ فکری، فلسفی و تاریخی با زرتشت و آیین
ایرانی دشمنی دارند، کارشان نمیتواند جنبۀ پژوهشی و علمی داشته باشد چون بیطرفی
را که لازمه پژوهشهای علمی است رعایت نمیکنند جبهه گیری در برابر ی ک اندیشهدروغ پردازی، دشنام دادن، ارایه فرضیه های بی معنی نمیتواند یک کار علمی و تحقیقی
باشد.

"به ایشان، آنها که خواستار خشنودی اهورامزدا هستند
اهورامزدا، که همیشه نیک اندیشی و نیرومندی و دوست خوب اشای خورشیدگونه است
.« پارسایی افزاینده و نیک شما را بر میگزینیم آن شیوه ما میباشد » . پاسخ داد

یسنا سرود32 بند"2

در خداشناسی زرتشت همبستگی بسیار میان انسان و خدا ام ک ان دارد. راه دسترس ی به
صفات اهورایی و افزایش نیروی پارسایی تا اندازه ایست که هر کس میتوان د به درگاه
اهورامزدا راه یابد و با او پیوسته شود. در اینگونه شناخت حقیق ت، پیوستگ ی با آفر ی دگار،
نقش اساسی با خود انسان است که میتواند مراحل کمال را بپیماید و به مرز رس ایی و
درک آفرینش و جاودانگی نزدیک شود.
عرفان زرتشت یک عرفان دینی و در قالب یک چهارچوب از پیش ساخته محبوس نیست.
ذوق و عشق انسانها در راه پیمودن حقیقت نمیتواند با هم یکسان باشد راه یک ی است
ولی توان رهروان گوناگون است و همه همبستگان حقیق ت، یعنی پیروان اشا و وهومن از
دوستان اهورامزدا هستند.

"از آنجا که در آغاز ای مزدا، جهان جانداران، وجدان و سرشت ما را
با اندیشه و خرد خود آفریدی و آنگاه، به تن ما جان بخشیدی.
ما نیز آرزومندیم که کردارمان ، گفتارمان و گزینش هایمان
با اندیشه و خرد تو هماهنگ شود. یسنا سرود سی ویک بند یازده"

در اینجااشو زرتشت منشأ و پایۀ آفرینش بر اندیشه درست و خرد
اهورایی نهاده شده ، گردش کاینات و مدار هستی بر نظام دقیق و هماهنگ استوار است
که هر چه انسان داناتر باشد به آن نیرویی که هستی و نظام هماهنگ را آفری ده است
آگاهتر میشود. زرتشت بدین ترتی ب با آیین پیش ینیان ک ه ستا یش ای زدی پندار ی و
اساطیری بود به مبارزه پرداخت و آموزش داد که آفرینش کاینات مبن ایی عقلایی دارد و
بیگمان با دانش بشر که پیوسته در حال پیشرفت است سازگار میباشد . اصول عقل ی و
علمی، کلیت و عمومیت دارند و هر کس در هر کجا باشد میتواند درستی یا نادرستی آنها
را بررسی و نسبت به آن داوری کند و ارزش ان را بسنجد.
زرتشت اصول کلی مربوط انسانی را که نگهبانی صلح و آرامش ، نوساز ی جهان و تازه
کردن زندگی است آموزش میدهد و آدمیرا در کارها، گفتار و گزینش خود آزاد و مختار
میداند و آرزو میکند که این گزینش هماهنگ با نیک اندیش ی، آبادگری و نوسازی باشد.

"میپرسم همچنین چگونه آن راد مردی که در پرتو دادگری ،
برای نیرومندی و پیشرفت خانه ، شهر و کشور کوشش میکند
که ای اهورامزدا به تو نزدیک و همانند باشد،
چه هنگامیو با کدام کار و کنش فرا خواهد رسید.یسنا سرود سی ویک بند 16"

اشو زرتشت در هریک از بندهای این هات آموزش میدهد نیرومندی و پیشرفت جامعه ، یعنی
خانه ، شهر و کشور، از راه درستی و دادگر ی، به دست راهنما و رهبری امکان دارد که پاک
و درستکار باشد و از اصول اخلاقی پیروی کند.
میپرسد کدام کار و کنش است که با صفات اهورایی هماهنگی دارد و می توان د جامعه
انسانی را با داگری به سوی توانایی و پیشرفت هدایت کند.
زرتشت در توانایی و نیرومندی تنی و روانی تاکید و پافشاری میکند. اگر در این هات بر
توانایی و قدرت خانواده تکیه میشود به این دلیل است که یک کشور نیرومند نمیتواند از
خانوادهها و و افراد ناتوان بوجود آید مهمترین واحدی که افراد آن باید مجهز به دانایی و
توانایی باشند خانواده است.به همین دلیل کوتاهی در تربیت و پرورش فرزندان یا ریاضت کشیدن و آزار دادن به تن
در گاتاها نکوهش شده. یک روان نیرومند که میخواهد بر دشواریها چیره شود نمیتوان د
در یک تن رنجور و ناتوان جای داشته باشد. به همین ترتیب واحدهای اجتماع ی بزرگتر
که شهر و کشور باشند باید از نیرومندی ، نظم و پیشرفت آن هم ی ک پیشرفت دائم یو
همیشگی بهره مند باشند. در این بندها به ویژه بند دهم به خوبی دیده میشود که منظور
به ک ار « پسئوش « رهبر و راهنمای اجتماعی است و آنجا که واژه گله و رمه « شبان » از
رفته منظور از آن مردم و نزدیکان و پیروان هستند و چهارچوب اجتماعی ک ه زرتشت در
آن آموزش میداده یک جامعه خانه به دوش و کوچنده نبوده است . تمام مظاهر و
تقسیمات یک جامعه شهرنشینی دیده میشود. در چنین اجتماعی است که نظم و دادگری
و کار و کنش بر مدار راستی و درستی ضرورت دارد. کوشش زرتشت ایجاد یک نظام نوین
اجتماعی بر دو پایۀ اساسی است نخست پایه های اخلاقی و معنو ی ، سپس نیرومند ی و

پیشرفتهای مادی و اقتصادی.

"و چنین باشد که کی گشتاسب،
پسر زرتشت و فرشوشتر اندیشه
گفتار و کردار خود را برای بزرگداشت مزدا
همواره با دانش و نیایش هایشان پی گیری کنند.
و خدمتگزار راههای درست آن آیین باشند
که اهورا به سوشیانت ( رهایی بخش) خود ارزانی داشته است. یسنا 53 بند 2"

زرتشت در این بند خود را سوشیانت، رهایی بخش و نجات دهنده از جهل و نادانی معرفی
میکند. سئُوشییت به معنی نجات دادن از تیره روزی ها و فساد بشر و جامعه انسانی است.
چون همیشه عوامل تیره روزی وجود دارد همیشه باید یک یا چند سوشیانت برای رهای ی
بخشیدن مردم از آلودگی و آشفتگی وجود داشته باشد. طبق آموزش های زرتشت هر مرد و
زنی که پیرو آیینراستی و باورمند بهدستورهای اخلاقیگاتایی باشدمیتواندنقش سوشیانت
و رهایی بخش از پلیدی را به عهده داشته باشد. در روایات سنتی ک ه در زمان ساسانیان
گرد آوری شده سوشیانت در رأس هر هزار سال از تُخمۀ زرتشت باید ظهور کند که جنبه
داستانی و اساطیری بخود گرفته که با اصول خردگرایی آیین زرتشت هماهنگی ندارد.

اشا در اوستا و گات ها

اشا -asha :  این واژه بیش از 180  بار در گاتها بکار رفته و تَرزبانان (= مترجمین) هر یک به گونه ای آن را برگردان کرده اند ولی آنچه که بیش از همه مورد پذیرش کارشناسان جا گرفته است:  هنجار هستی ریتم کیهانی   نیروی پیشرفت دهنده ی جهان   بهترین راستی   نیروی سامان بخش جهان و جز اینها است. 

بر بنیاد آموزشهای زرتشت « اشا» همزمان با پیدایش جهان هستی پدیدآمده است، کار اشا این است که  جهش و جنبش آفرینش،  و پویش و بالش جهان هستی را سازماندهی کند.

«اشا» برآمده از دانش مزدا است ولی با مزدا این همان نیست، اشا در مزدا می گنجد ولی مزدا در اشا نمی گنجد. مزدا هستی بخش بزرگی  است که آسمانها و زمین و پُری آنها را از هستی خود پدید آورده و «اشا» را به سازماندهی آنها برگمارده است، درست همانند ساعت سازی که سامان و هنجاری پدید می آورد تا بر جَهِش و جُنبش همه ی تکه های ساعت فرمان براند، تا زمانی که آن هنجار در کار است، ساعت ما زمان درست را نشان خواهد داد، ولی هنگامی که هنجار  شکسته شد، ساعت ما از نشان دادن زمان درست ناتوان خواهد ماند.

نمونه ی دوم چگونگی کار در یک ارکستر بزرگ است. تا زمانی که جَهِش و جُنبش سازها و فراز و فرود نغمه هایی که از سازها بر می خیزد هماهنگ با فرمان رهبر ارکستر باشد، آهنگ دلپذیری ازآن بگوش خواهد رسید، ولی اگر یک یا تنی چند از نوازندگان سراز فرمان رهبر بتابند« اشا»ی این ارکستر شکسته شده  و نغمه ی بد هنجاری از آن بگوش خواهد رسید .

یکی از باشکوه ترین نمونه های کارکرد«اشا» را در هماهنگی اندامهای تن آدمی می توان دید.

می دانیم که بدن ما از اندامهایی مانند دل و مغز و جگر و ریه و روده و کلیه و کبد و جز اینها فراهم آمده و زندگانی ما در گروِ  کار و هماهنگی آنها با یکدیگر است، همه ی این اندامها بی آنکه ما دستی در کار آنها داشته باشیم در یک سامان و هنجاری بسیجیده به کرد و کار خود ادامه می دهند و شادابی و سرشاری ما را پدید می آورند، آنچه که این اندامها را در پیوندی همساز و هماهنگ با یکدگر بکار واداشته همان «اشا» است،  تا زمانی که این اندامها در زیر فرمان « اشایی» که برآنها فرمانروا است بکار خود ادامه دهند ما از تندرستی و شادابی برخوردار خواهیم بود، ولی هنگامی که یکی از این اندامها از فرمان اشا سر بتابد راه را بر بیماری و تباهی باز می کند و چراغ زندگانی ما را در گذرگاه باد می گذارد.  

این اندامها به چیزهایی نیازدارند که برآوردن آن  چیزها خویشکاری ما است مانند هوای پاکیزه خوراک و نوشاک بایسته - پوشاک شایسته - خواب بسنده - ورزش وجز اینها، بنا براین اگر ما «اشا»ی تن خود را بشناسیم و ازخوراک و نوشاک شایسته و پوشاک بایسته بهره برداری کنیم و هوای پاکیزه به ریه های خود برسانیم، و به اندازه ی بسنده (نه کمتر و نه بیشتر) بخوابیم،  و خود را به فروزه های نیک منشی- نرمخویی مهر ورزی بی نیازی دلیری و جز اینها نیز آراسته بگردانیم،  از زندگانی دراز همراه با بهترین شادمانی برخوردار خواهیم گردید، ولی اگر « اشا»ی تن خود را نشناسیم،  هوای ناپاک، وخوراک ونوشاک ناشایست، و دود و دم،  و داروهای زیانبار به بدن خود برسانیم،  و کمتر یا بیشتر از اندازه بخوابیم،  و خود را به فروزه های خشم و کینه و رشک و ترس و زیاده خواهی نیز بیاراییم آنگاه خود را از تندرستی و شادمانی بی بهره کرده ایم چرا که « اشا»ی تن را شکسته ایم. 

نمونه ی دیگر «اشا»ی خانواده است،  در خانواده ای که زن و شوهر در همسری و همسنگی به سر می برند، ارج یکدگر می دانند و با راستکاری و پیمانداری در بناکردن خانمانِ آباد از یکدگر پیشی می گیرند، همه ی هموندان آن خانواده از بهترین شادمانی برخوردار خواهند گردید چرا که «اشا» را بر خود فرمانروا کرده اند، ولی اگر راستکاری و پیمانداری از میان برخیزند و جای خود را به دروغ و خیانت و نامهربانی بسپارند، آنگاه تیره روزگاری رخ نشان خواهد داد و خانواده از هم پاشیده خواهد شد چرا که « اشا» ی خانواده شکسته شده است.  زرتشت در سرود هفدهم گاتها والاترین اندرزها را  برای پاسداری از « اشا»ی خانواده به زنان ومردان جهان داده و آنان را به بهترین شادمانی فراخوانده است:

5/53

این سخنان را به شما می گویم

ای نو عروسان و ای تازه دامادان،

پندم را با اندیشه بشنوید و به یاد بسپرید،

همواره با منش نیک زندگی کنید

و هر یک از شما در راستی

از دیگری پیشی گیرید،

تا از زندگی و خانمان خوب برخوردار گردید.

 

6/53

ای مردان و ای زنان،

این بدرستی بدانید که

در این جهان ، دروغ فریبنده است،

از آن بُگسَلید و آن را مَگُسترانید.

و این بدانید که،

آن خوشی که از تباهی و تیرگی راستی به

دست آید،

مایه ی اندوه است ،

و دروندانی که راستی را تباه می سازند،

زندگانی مینوی خویشتن را نابود می کنند.

 

با آنچه که تاکنون گفته شد دانسته می شود که هر چیزی «اشا»ی ویژه ی خود را دارد، مانند «اشا»ی خانواده، «اشا»ی کشورداری، و«اشا»ی اداری و جز اینها...

این بزرگترین شاهکار زرتشت است. زرتشت در کندوکاو هستی شناسانه ی خود به دو  راز بزرگِ جهان هستی پی برد،  نخست اینکه دانست هیچ باشنده ای جدا سر و ایستاده بخود نیست، همه چیز، از کوچکترین ریزه های نا دیدنی تا بزرگترین کهکشانهایی که همه روزه در پی گسترش دانش کیهان شناسی و بزرگ نمایی تلسکوپ ها بر شمارشان افزوده می شود، همه و همه  پیوسته و وابسته به یکدیگرند.

دوم اینکه سراسر هستی در زیر فرمان هنجاری  بسر می برد که برآمده از یک دانش بزرگ است، هر تکه ی کوچک یا بزرگ تا زمانی می تواند در چنبره هستی بجا مانَد که از این سامان همگانی یا ریتم کیهانی فرمانبرداری کند،  رویش و بالش، و جهش و جنبشِ همه بخشهای این هستیِ بیکران بسته به فرمانبرداری و هماهنگی آنها با آن ریتم کیهانی و هنجار فرمانروای بر هستی است،  هر گاه تکه ای کوچک یا بزرگ از زیر آن  فرمان سر بتابد به یک دم از میان خواهد رفت و جای خود را به بخشهای دیگر هستی خواهد سپرد، درست همانند شَخانه(= شهاب) های آسمانی که دیرزمانی در زیر آن فرمان بسر بردند و توانستند به هستی خود ادامه دهند ولی همین که سر از فرمان بر تافتند در یک دم از گذرگاه خود بیرون رانده شده و با شتابی شگفت انگیز رهسپار نیستی می شوند.

آیین زرتشت بر بنیاد «اشا» شالوده ریزی گردیده است، بدون شناخت «اشا» نمی توان به رمز و راز آیین زرتشت پی برد. شناخت اشا همان است که فردوسی بزرگ در شاهنامه ی کلان خود آنرا رمز توانایی می شمارد و می گوید:

توانا بود هر که دانا بود    ز دانش دل پیر برنا بود

بیشک اشاره ی فردوسی به (دانش پزشکی) یا (دانش مهندسی) یا (دانش سپاهیگری) و دانش های دیگر از این دست نیست ، فردوسی به دانشی والاتر از همه ی این دانش ها اشاره می کند و آنرا پایندان یا ضامن توانایی و بُرنایی می داند، و آن همان شناخت « هنجار» یا «اشا»ی چیز ها است.کسی که هنجار هستی را بشناسد و  اندیشه و گفتار و کردار خود را با آن همسو کند، به توانایی و برنایی خواهد رسید، و کسی که آن را نشناسد زندگانی خود را تباه کرده است. 

«اشا» در اوستا به پیکر «اَشا و هیشتَ Asha Vahishta» یا « اردیبهشت» در آمده و در میان امشاسپندان در پایگاهی پایین تر از «بهمن» جاگرفته  ونگاهبانی و سرپرستی آتش بدست او سپرده شده است. یشت سوم یا (اردیبهشت یشت) بنام او است، در آنجا می خوانیم:

 

7

ای ناخوشیها بگریزید،

ای مرگ بگریز،

ای دیوان بگریزید،

ای پتیارگان بگریزید ،

ای اَشموغِ کینه ور از « اَشَه » بگریز!

8

ای اژدها نژادان بگریزید،

ای گرگ نژادان بگریزید،

ای بد نهادان و گزند رسانانِ دو پا بگریزید،

ای « تَرومَیتی taromaiti» بگریز،

ای « پَیری مَیتیpairimaiti » بگریز،

ای تَب بگریز!

ای دروغزن بگریز!

ای آشوب و نا آرامی بگریز،

ای مرد بد چشم بگریز!

14

اهریمن تبهکار گفت :

وای برمن از دست اردیبهشت!

ناخوش ترین ناخوشیها را براندازد،

با ناخوش ترین ناخوشیها بستیزد ،

تباه ترین تباهیها را بر اندازد،

با تباه ترین تباهیها بستیزد!

دیو ترین دیوان را براندازد،

 با دیو ترین دیوان بستیزد،

پتیاره ترین پتیارگان را بر اندازد ،

با پتیاره ترین پتیارگان بستیزد !

اَشموغِ دشمن اَشَه را بر اندازد،

با اَشموغِ دشمن اَشَه بستیزد،

ستمکارترین مردمان را براندازد،

با ستمکارترین مردمان بستیزد.   (اردیبهشت یشت برگردان جلیل دوستخواه)

 

اگرچه « اشا» در اوستا دگرگونه شد ولی چنانچه دیدیم هنوز هم نیرومندترین هماورد اهریمن است!!. 

در سالشماری ایرانیان باستان، دومین ماه ِ سال و سومین روز از هر ماه «اردیبهشت» نام دارد و روز سوم اردیبهشت ماه جشن اردیبهشتگان است.

نماز اَشِم وُهو و نمازی بنام «اردیبهشت یشت» به ستایش این امشاسپند ویژه داده شده است. کار پرستاری و نگهبانی از آتش بدست او است و در این راه ایزد آذر و ایزد سروش و ایزد ورهرام  یا بهرام او را یاری می رسانند . از میان گلها گل مَرزَنگوش ویژه او است.

 برگرفته از

زرتشت چه می گوید ؟