راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

سوشیانت گات هایی

و به این جهان هستی میآید ( سوشیانت و رهایی بخش)
با نیروی فرمانروایی ( خشترا) و پاک منشی ( وهومن) و راستی ( اشا)
تن را نیروی جوانی ( و سر زندگی) و روان را راست منشی ( آرمئیتی) می بخشد.
چنانکه بر آنها ( هواداران دیو) پیشی می گیرد ( و پیروز می شود)
و برای تو ( ای اهورا) آنها را با آهن لگام می کنند و در بند می کنند.سرود سوم  بند هفتم

رهایی بخش با نیروی فرمانروایی که مجهز به راستی و منش نیک است به جهان می آید
و در بهبود زندگی مادی و معنوی مردم و پیمودن راه خوشبختی می کوشد. در این پیکار
بزرگ هواداران راستی بر نیروهای اهریمنی پیشی می گیرند و چیره می شوند و آنها را با
افسار آهنین لگام می زنند و نابود می کنند. برابر آموزشهای گاتایی هر کس که به نیروها
و صفات اهورایی مجهز باشد می تواند برای اصلاح و بهبود جامعه خو یش بکوشد و با
نیروهای خشم و بیدادگری که از سرچشمه فساد و تباهی جاری می شوند بجنگد و آنها را
نابود کند. آن کس خود رهایی بخش با سوشیانت است. نخستین رهایی بخش ( سوشیانت)
خود زرتشت است و هر زن و مرد نیکوکار، در هر زمان می توانند وظیفه رهایی بخش و
نجات جامعه انسانی را به جا آورند.
در آیین زمان ساسانیان سوشیانت جنبه های اساطیری و داستانی به خود گرفته و چن ین
قلمداد شده که در فاصله هر هزار سال یک نفر ر هایی بخش از نسل زرتشت ظهور
میکند و در بهبود جامعه که از جهات مادی و اخلاقی دچار انحطاط شده مبارزه می کند و
آن را نجات می دهد. این افسانه پردازیهای آیینی که در زمان ساسانیان به بهتر ین
صورت خود در اوستاییکه در 21 نسَک بزرگ تدوین شده بود در  دینهای دنیا اثر
گذاشت و هردینی برای خود رهایی بخشی را وعده داد، ولی در آموزشهای گاتایی هرکس
می تواند و وظیفه دارد در نقش رهایی بخش وارد کار شود و در نابودی مفاسد بکوشد.

برگرفته :گات ها سروده های اشو زرتشت

برگردان 17 هات
همراه با متن اوستایی وگزارش های زبانشناسی
پژوهش و نوشته :دکتر آبتین ساسانفر

سوشیانت در اوستا

واژه سوشیانت در گاهان مفهوم بسیار گسترده‏ای دارد و منظور از آن بزرگانی است که با گام برداشتن در راه راستی و پیروی از آموزشهای زردشت رهبریِ جامعه مزداپرست را به دست می‏گیرند و با خود صلح و آشتی ..

را به ارمغان می‏آورند.معنای این واژه در اوستای متأخر به تدریج محدود می‏شود، به گونه‏ای که در نهایت به لقبی برای منجی آخر زمان - "استوت رته " پیروز - بدل می‏شود که بنابر باورهای زردشتی سه هزار ساله پس از زردشت از تخمه او زاده می‏شود. او گرز پیروزی‏آورِ پهلوانانِ پیشین را به دست می‏گیرد و با دیوان و دیوسیرتان می‏ستیزد و در پایان نوسازیِ جهان را به انجام می‏رساند.

 

 

واژه اوستایی SaošiianÊt   =فارسی میانه SoΚyans  ، فارسی نو سوشیانت، سوشیانس، از جمله مهمترین اصطلاحات دینی زردشتی است و چون معادلی در ودایی ندارد، باید آن را از نوآوریهای زردشت به شمار آورد.

این اصطلاح درگاهان مفهوم بسیار گسترده‏ای دارد، اما در اوستای متأخّر به تدریج معنای آن محدود می‏شود. از این رو برای شناخت مفهوم این اصطلاح باید گاهان و اوستای متأخر را جداگانه مورد بررسی قرار داد.

1. سوشیانت در گاهان
واژه سوشیانت را در گاهان اوستاشناسان تا کنون به صورتهای مختلف تعبیر و ترجمه کرده‏اند. بارتلمه آن را «منجی» (Retter , Heiland)معنا کرده و بر این باور است که صورت مفرد آن به شخص زردشت و صورت جمع آن به کسانی که او را در نجات بخشی یاری می‏رسانند اشاره می‏کند (1904، 1551). کلنز و پیرار منظور از سوشیانت را درگاهان «مجری مراسم قربانی» ((Sacrifiant می‏دانند (1990، 313). هومباخ ـ که پیش از این مانند کلنز سوشیانت را اصطلاحی آیینی و منظور از آن را «قربانی سالار»( (Opferherrمی‏دانست (1952[1957]، 30) - اکنون آن را اصطلاحی اخلاقی و به معنی «نیکوکار»( (benefactorمی‏داند (1991؛ 1994) و، به پیروی از بارتلمه، می‏گوید که منظور از آن زردشت و پیروان اوست که در راه نجات‏بخشی گام برمی‏دارند (1959، ج 2، 94). هینتسه بر این باور است که سوشیانت در هر دو شمار مفرد و جمع معنای عام دارد و به بزرگان دین اشاره می‏کند (1995، 83 و 88).

برای بررسی مفهوم سوشیانت درگاهان نخست باید به موارد استفاده آن نظر افکند. این واژه شش بار در گاهان به کار رفته است، سه بار در شمار مفرد و سه بار در شمار جمع. بندهایی که این واژه در آنها به کار رفته عبارت‏اند از:

یسن 34 بند 13(1)

ای اهورا! آن راه را که به من گفتی ازآنِ اندیشه نیک [است به ما بنمایان]، آن [راهِ] خوب ساخته شده را که +دئناهای +سوشیانتها با راستی بر آن گام برمی‏دارند[و] به سوی مزدی که به نیکْ بخشندگان می‏دهید و تو، ای مزدا، مقرر کننده آن هستی [پیش می‏روند].

یسن 45 بند 11

ای مزدا اهورا! کس دیگری که دیوان و آدمیان را خوار می‏شمارد، که او(=مزدا) را - بر خلاف کسی که در باره‏اش درست می‏اندیشد - خوار می‏شمارند،[چنین کسی] به وسیله+دئنایِ +افزونی بخشِ+سوشیانتِ سالارِخانه، یار، برادر یا پدر [خواهد بود].

یسن 46 بند 3

ای مزدا! کی گاوانِ روزها، خِرَدهایِ+سوشیانت‏ها، با+آموزشهای+کامل برای دست یازیدن [مردم] به راستی در جهان برخواهند دمید؟ برای خوراک باید با اندیشه نیک به سوی چه کسانی آمد؟ ای اهورا! تو را برای +آموختن [آن] به من برمی‏گزینم.

یسن 48 بند 9

ای مزدا! کِی خواهم دانست که تو با راستی بر چیزی که بیمِ آن مرا می‏ترساند احاطه داری؟ همانا بگذار+فرمانِ اندیشه نیک به من گفته شود. باشد که +سوشیانت بداند پاداشش چگونه خواهد بود.

یسن 48 بند 12

ای مزدا! آنان +سوشیانت‏های کشورها خواهند بود که با اندیشه نیک از شناختِ تو با کردارهای [الهام گرفته از] راستیِ +آموزشِ تو پیروی می‏کنند. زیرا آنان دفع کنندگانِ [دیو [خشم آفریده شده‏اند.

یسن 53 بند 2

پس باشد که کِی گشتاسب [و] پسرِ زردشتِ سپیتمان(2)و فرشوشتر مخلصانه از شناخت مزدا برای ستایش او و از پرستش او با گفتارها و کردارهای [الهام گرفته از] اندیشه [زردشت]،[از این] راههای راستِ بخشش، پیروی کنند. [این است] +دئنای +سوشیانت که اهورا +آفرید.

واژه saošiianÊt -از لحاظ اشتقاق صفت فاعلی آینده از ریشه فعلی - sao (صورتِ قویِ(suÎ- به معنی «ورم کردن؛ بزرگ شدن؛ کامیاب شدن؛ قوی شدن»(3)با نشانه ستاک آینده šiia - و پسوند سازنده صفت فاعلی گذرا --nÊt(صورتِ دیگری از -anÊt-) است. از آن جا که آینده، علاوه بر معنی اصلی خود، بر خواست و اراده نیز دلالت می‏کند (ویتنی 1924، بند 948)، این واژه را می‏توان به صورتهای زیر ترجمه کرد: «کامیاب شونده»، «خواهانِ کامیابی»،«نیرومند شونده» و «خواهانِ نیرومندی». اگر چه واژه فارسی میانه suÎd «سود» نیز در نهایت از ریشه فعلی -suÎ مشتق شده (بیلی 1979، 429)، ترجمه - saošiianÊtاوستایی به suÎd(oÎ)mand «سودمند» در فارسی میانه و «سودمند» و «سود رسان» در فارسی نو دقیق نیست.

با توجه به موارد کاربرد سوشیانت در شش بند مذکور از گاهان می‏توان نکات زیر را استخراج کرد:

1 ـ سوشیانتها با برخورداری از دئنای(4)افزونی بخش(5)(یسن 45:11)و نیروی خرد (یسن 46:3) بر راه اندیشه نیک گام برمی‏دارند (یسن 34:13) و با نیک بخشی (= سخاوتمندی)(یسن، 34:13) و پیروی از راههایِ راستِ بخشش (یسن 53:2) از شناخت مزدا (یسن، 48:12؛ 53:2) و پرستش او (یسن 53:2) با کردارهای مورد پسندِ او (یسن 48:12) پیروی می‏کنند و در پایان به مزدی که سزاوار آن‏اند می‏رسند (یسن 34:13).

2 - سوشیانتها می‏توانند سالارِ خانه (یسن 45:11) یا کشور (یسن 48:12) و احتمالاً دیگر واحدهای اجتماعی(6)باشند. آنان دشمن دیو خشم‏اند (یسن 48:12) و با یار، برادر و پدر کردنِ آدمیان (یسن 45:11)پیوندهای اجتماعی را مستحکم می‏سازند. از این رو مِسینا سوشیانتها را در گاهان شخصیتهایی تاریخی می‏داند که«رسالتشان اجتماعی بوده است» (1932، 158).

3 ـ از آن جا که در آخرین جمله از یسن 48:9 به یک باره سوم شخص مفرد جای اول شخص مفرد را می‏گیرد و نیز از آن جا که در سه مورد از شش مورد مذکور واژه سوشیانت در شمار جمع به کار رفته است، می‏توان نتیجه گرفت که زردشت خود یکی از سوشیانتها، و بدون شک بزرگترینِ آنها، بوده است.

4 ـ کار برد سوشیانت در یسن 45:11 - که هیچ ارتباطی با آیین قربانی ندارد - نشان می‏دهد که بر خلاف نظرِ کلنز و پیرار منظور از «راه» در بندهای مذکور «مراسم قربانی» و منظور از سوشیانت «مجری مراسم قربانی»یا «قربانی کننده» نیست (نیز نگاه کنید به، هینتسه 1995، 87).

بنابراین منظور از سوشیانتها در گاهان بزرگانی است که به پیروی از زردشت، به آموزشهای مزدا گوش جان می‏سپارند و با پیمودن راه راستی رهبری مردم را به دست می‏گیرند و با دیوان و دیو سیرتان می‏ستیزند و در پایان به پاداش عمل خویش می‏رسند و صلح و آشتی را در جامعه حکمفرما می‏کنند.

2 . سوشیانت در اوستای متأخر
در اوستای متأخر هر گاه سوشیانت در شمار جمع به کار رفته باشد، تفاوتی با سوشیانت گاهان ندارد:

«سوشیانتهای َاشَوَن (= پیروِ راستی)»(یسن 14:1)، بسنجید با: یسن 34:13.

«[ما] سوشیانتها دروغ را دور خواهیم راند»(یسن 61:5)، بسنجید با: یسن 48:12.

«سوشیانتهای کشورها»(یسن 70:4)، بسنجید با: یسن 48:12.

«خِرَد همه سوشیانتها»(یشت 17:2)، بسنجید با: یسن 46:3.

سوشیانتها «داناترین، راست گفتارترین، یاری کننده‏ترین [و] خردمندترین»(یسن 13:3؛ ویسپرد 3:5) سرورانی هستند که رسالت زردشت را ادامه می‏دهند و بر خلاف نظر بارتلمه (1904، 1551)، سوشیانتهایِ اوستایِ متأخر فقط موبدان یا منجیان آخر زمان نیستند، بلکه هر فرد پرهیزگاری می‏تواند به مقام ایشان نائل شود:

«بشود که سوشیانتها باشیم، بشود که پیروز باشیم، بشود که پیش برنده‏ترین میهمانان گرامی اهورامزدا باشیم، ما مردان َاشَوَن که با اندیشه‏های نیک می‏اندیشیم، با گفتارهای نیک [سخن] می‏گوییم [و] با کردارهای نیک [عمل [می‏کنیم.»(یسن 70:4).

فقط در یک مورد (یسن 14:1 = ویسپرد 5:1؛ 11:20)موبدان خود را صریحا سوشیانتها نامیده‏اند:

«برایِ پرستش و نیایش و خشنودی و ستایش شما، امشاسپندان؛ برایِ بهروزی و خشنودی رَدان و َاشَوَنی و پیروزی و خوشیِ روانِ ما،سوشیانتهایِ اَشَوَن.»

در عصر اوستای متأخر مزداپرستان سوشیانتهایی را می‏شناختند که در گذشته دلاوریها از خود نشان داده‏بودند و نیز می‏دانستند که در آینده سوشیانتهای دیگری خواهند آمد:

«به خاطر شما (=فرَوَشی‏ها(7)) [بود که] پیش از این کَرشْنَزْها(8)(karšnazoÎ) یِ پهلوان، خشتاوی‏ها(9)((xštaÎuuaiioÎیِ دلیر، سوشیانتهایِ دلیر [و] پیروزمندانِ دلیر، نیرومندترین شدند»(یشت 13:38).

«اَشَوَنانی که درگذشته‏اند، َاشَوَنانی که زنده‏اند [و آن] مردانی که زاده نشده‏اند [یعنی]سوشیانتهایِ نو کننده»(یسن 24:5؛ ویسپرد 11:7).

«ای سپیتمان [زردشت]! مرا (= هوم(10)را) بگیر، مرا برای خوردن آماده کن، مرا برای ستایش بستای، چنان که مرا سوشیانتهایِ دیگر خواهند ستود»(یسن 9:2).

اما هر گاه در اوستای متأخر واژه سوشیانت در شمار مفرد به کار رفته باشد، تنها به یک سوشیانت خاص - که منجی آخر زمان است - باز می‏گردد.

«همه فَرَوشی‏هایِ نیکِ توانایِ َاشَوَنان را می‏ستاییم، از کیومرث(11)تا سوشیانتِ پیروز»(یسن 26:10، 59:27؛ یشت 13:145).

موبدان با در نظر گرفتن فقره گاهانی زیر نام َاسْتْوَتْ رتَه (äräta- astuuat¬.)را برای «سوشیانتِ پیروز» برگزیده‏اند که به معنیِ «راستیِ جسمانی» است:

یسن 43 بند 16

x¨iiaÎt¬ uštaÎnaÎ aojoÎèhuuat¬.astuuat¬ ašÊäm

راستیِ جسمانی با نیرویِ زندگی قدرتمند باشد.(12)

جزء - - ärätaدر این نام گونه‏ای گویشی برای واژه اوستایی - ašÊa «راستی» است(بسنجید با: -arta در فارسی باستان و -rÊta¨ در سنسکریت). از آن جا که اسطوره مربوط به استوت رته - که درباره‏اش سخن خواهیم گفت - ارتباط بسیار نزدیکی با دریاچه هامون در سیستان دارد، باید این نام واسطوره مربوط به آن را از نوآوریهای موبدان سیستان دانست(13)مفهوم نام استوت رته را اوستا خود چنین بیان کرده است:

«که نامش سوشیانت پیروز و استوت رته خواهد بود؛ از آن رو سوشیانت، که همه زندگی جسمانی را نیرو خواهدبخشید(14)از آن رو استوت رته، که [آن]موجودِ زنده جسمانی، بی بیمیِ جسمانی را مهیا خواهد کرد»(یشت 13:129).

استوت رته، پیک مزاد اهورا (یشت 19:92)، از تخمه زردشت ـ که در دریاچه کیانسه(15)(Kasaoiia-)(یشت 19:92؛ وندیداد 19:5) نگهداری می‏شود و نود و نه هزار و نهصد و نود و نه فرَوَشی محافظت از آن را بر عهده دارند (یشت 13:62) ـ و از دوشیزه‏ای به نام ردَت فِذْری (16) (ärädat¬.fädriÎ-)(یشت 13:142)، ملقب به ویسپَ تَوْرْوَیْری (17)(viÎspa.tauruuairiÎ -)(یشت 13:142؛ 19:92)،«برای ایستادگی در برابر ستیزه‏های دیوان و آدمیان» (یشت 13:142) زاده خواهد شد و نوسازی (اوستایی frašoÎ.käräti-) ، فارسی میانه (18)(frašagird جهان را به انجام خواهد رسانید:

«فّرِ(19)شاهی نیرومند مزدا آفریده را می‏ستاییم،[آن فرّ] بسیار ستوده سرآمدِ پرهیزگارِ کارآمدِ زبر دست [و [برتر از دیگر آفریدگان را، که سوشیانت پیروز و دیگر یاران [او] را همراهی خواهد کرد تا جهان را نو کند: [جهانی] پیرنشدنی، نامیرا، تباهی ناپذیر، نپوسیدنی، جاودان زنده، جاودان بالنده، [و] کامروا. در آن هنگام که مردگان برخیزند،[آن] زنده بی‏مرگ (= سوشیانت) خواهد آمد [و] جهان به خواست خویش نو خواهد شد. پس جهانهای (= آفریدگانِ) فرمانبردارِ راستی بی‏مرگ شوند، دروغ دگر باره به همان جایی رانده شود که از آن جا برای نابودیِ [فرد] اَشَوَن و تبار و هستی [اش] آمده بود. تباهکار [ماده(20)]نابود خواهد شد، تباهکار [نر] خواهد گریخت» (یشت 19: 90-88).

استوت رته، پس از ظهور، گرز پیروزی‏آور پهلوانانِ پیشین را به دست خواهد گرفت، همان گرزی که باآن فریدون اژی‏دها که(21) (azÏi- dahaÎka-)را، افراسیاب زَیْنیگَوْ(22) (zainigau-)را، کی خسرو افراسیاب را وکی گشتاسب دشمنان راستی را نابود کرده بود (یشت 19:93 ـ 92). او پهلوانانه با دروغ خواهد ستیزید و:

«....دروغ را از جهانهای راستی بیرون خواهد برد. او باچشمانِ خرَد خواهد نگریست، همه آفرینش را خواهد دید،... ...(؟) او با چشمانِ بخشش همه جهان مادّی را خواهد دید و با توجه همه جهان مادّی را بی‏مرگ خواهد کرد. یارانِ استوت رته پیروز به در خواهند آمد [که [نیک اندیش، نیک گفتار، نیک کردار [و] نیک دئنا [هستند] و هرگز به زبانشان دروغگو ن[ـیستند]. خشمِ خونین سلاحِ بی فرّ از برابر ایشان خواهد گریخت. راستی بر دروغِ بدِ بدنژادِ تیره غلبه خواهد کرد. اندیشه بد شکست خواهد یافت؛ اندیشه نیک بر آن غلبه خواهد کرد. سخنِ دروغ گفته شده شکست خواهد یافت؛ اندیشه نیک بر آن غلبه خواهد کرد. خرداد و َامرداد بر گرسنگی و تشنگی غلبه خواهند کرد؛ خرداد و اَمرداد بر گرسنگی و تشنگیِ بد غلبه خواهند کرد. اهریمنِ ناتوانِ بدکنش خواهد گریخت.....»(یشت 19:96 - 93).

از آن جا که اراده اهورا مزدا بر آن قرار گرفته که در پایان راستی بر دروغ چیره شود، در همه جا در اوستای متأخر واژه سوشیانت در شمار مفرد- که فقط به استوت رته بازمی‏گردد ـ با صفت väräÑrajan-(پیروز) آمده است.

زمان پیداییِ اسطوره استوت رته، سوشیانت و منجی آخر زمان، را پیش از گسترش دین زردشت در غرب ایران در اواخر سده هفتم پیش از میلاد نوشته‏اند (بویس، 872)، پس از آن موبدان غرب ایران، احتمالاً تحت تأثیر باورهای بابلی، عمر جهان را چهار دوره سه هزار ساله دانستند و ظهور زردشت را در آغاز سه هزار سال پایانی قرار دادند. به نوشته منابع فارسی میانه در هر هزار سال پس از زردشت، از تخمه او منجی‏ای زاده می‏شود که نخستین آنها هوشیدر(hoΚiÎdar)، دومین آنها هوشیدرماه (23)(hoΚiÎdarmaÎh)، و سومین و آخرین آنها سوشیانس است(24).

بنابر این سوشیانت ـ که درگاهان مفهومی کاملاً دینی دارد و منظور از آن هر رهبرِ پرهیزگارِ دیوستیز است ـ در اوستای متأخر به تدریج با اسطوره پهلوان اژدهاکش در هم می‏آمیزد و سازه معنایی جدیدی به خود می‏گیرد و درنهایت به منجیِ آخر زمان که نامش «استوت رته» و صفتش «پیروز» است اطلاق می‏شود و بدین گونه به اصطلاحی آخرت شناختی بدل می‏شود.

پی نوشتها

1 . ترجمه‏ها بر پایه آخرین ترجمه انگلیسی هومباخ (1994) است. در پاره‏ای از موارد واژه یا عبارتی بر مبنای ترجمه‏های اینسلر(1975)، بارتلمه (1904)، کلنز (1988)، لومل (1971) و هینتسه(1995) ترجمه شده است. این واژه‏ها به نشانه + مشخص شده‏اند.

2 . هومباخ SpitaÎma - را نام پسر زردشت می‏داند (1994، 103)، اما این واژه در همه جا نام خاندانِ زردشت است. احتمالاً منظور از پسر زردشت ایسَتْ واسْتْرَ (isat¬. vaÎstra)، بزرگترین فرزند اوست (بارتلمه 1904، 1624).

3 . از ریشه هند و اروپایی*kھeu - : «ورم کردن؛ ورم؛ فرورفتگی» (پوکورنی 1959، ج 1،

4 . واژه اوستایی - daeÎnaÎ به «دیدگاه فکری و نگرش فرد به زندگی خود و جهان پیرامونش اطلاق می‏شود»(هینتسه 1995، 84). هومباخ (1994) آن را همیشه «دیدگاه دینی» (religious view)ترجمه می‏کند.

5 . واژه اوستایی spänÊta-را هومباخ (1994)«مقدس»(holy) ترجمه می‏کند، اما بهتر است آن را به معنی «افزونی بخش» و «کامیاب کننده»making to increase and prosper)) دانست (بیلی 1979، 395).

6 . واحدهای اجتماعی عصر زردشت به ترتیب عبارت بودند از: کشور (daè¨hu-)، قوم (zänÊtu-)، طایفه (-vis ) و خانه یا خانواده (- dam).

7 . فرَوَشی (اوستایی - (frauuašÊi یا فرَوَهْرْ (فارسی میانه (frawahr: از عناصرِ مینوی که پیش از آفرینش موجود بوده‏است و پس از مرگ نیز پایدار می‏ماند و وظیفه محافظت از آفریدگان نیک را بر عهده دارد.

8 . کَرشْنَزْ((karšnaz و خشتَوی ((xštauuiنامِ دو خاندانِ ایرانی است.

9 . کَرشْنَزْ((karšnaz و خشتَوی ((xštauuiنامِ دو خاندانِ ایرانی است.

10 . اوستایی haoma-، گیاهی مقدس که افشره آن را در مراسم آیینی می‏نوشند.

11 . نخستین انسان

12 . یا «راستی، جسمانی [و]با نیرویِ زندگی قدرتمند باشد.»(هینتسه 1995، 94).

13 . در باره اهمیت سیستان در تحول دین زردشت نگاه کنید به: نیولی، 1967.

14 . با توجه به معنای سوشیانت: «نیرومند شونده».

15 . محل دریاچه کیانسه را سیستان نوشته‏اند(بندهش، 74). کیانسه احتمالاً نام دریاچه هامون بوده است. نیز نگاه کنید به: پور داود، 1356.

16 . به معنی «کامیاب کننده پدر».

17 . به معنی «شکست دهنده همه»

18 . واژه «فرشگرد» دراصل به معنی «شگفت سازی» است.

19 . «فرّ» یا «فَرّه» در اصل به معنی «سعادت، نیکبختی» است.

20 . احتمالاً منظور از تباهکار ماده، ماده دیودروغ، و منظور از تباهکار نر، اهریمن است.

21 . = دهاکه اژدها: اژدهای «سه پوزه، سه کله، شش چشم، هزارفن، بس زورمند، دروغ دیوی، دروندِ بد برای جهانیان، بس زورمندترین دروغ که اهریمن در برابر جهان مادی برای نابودیِ جهانهایِ (= آفریدگانِ)[پیرو] راستی، آفرید»(یسن 9:8). این نام بعدا در فارسی میانه به azdahaÎg و در فارسی دری به ضحاک بدل شد. واژه «اژدها» نیز از صورتِ پارتی همین واژه (azÏdahaÎg)بر جای مانده است.

22 . نام یکی از دشمنان ایرانیان است.

23 . نام این دو در اوستای متأخر فقط یک بار در بند 128 فروردین یشت به صورتهای uxšÊiia←¬.äräta«پروراننده راستی» و ـ uxšÊiiat¬.nämah- «پروراننده نماز» آمده و فروهرشان ستوده شده است. لازم به ذکر است که این بند از فروردین یشت از افزوده‏های بعدی است و زمان افزودنِ آن پس از خلق اسطوره مذکور بوده است.

24 . درباره این سه منجی و وقایع آخر زمان در متون فارسی میانه نگاه کنید به: راشد محصل، 1369.

منابع:
Bailey, H.W. Dictionary of Khotan Saka. Cambridge, 1979.

Bartholomae, C. Altiranisches Wörterbuch. Strassburg, 1904.

Boyce, M."Astvat.äräta."in Encyclopedia Iranica, voI.II, pp. 871-873.

Gnoli,G. Ricerche storiche sul siÎstaÎn antico. Roma,1967.

Hintze, A."The Rise of the Saviour in the Avesta"in Iran und Turfan, Beiträge Berliner Wissenschaftler,Werner Sundermann zum 60. Geburtstag gewidmet,Herausgegeben von C. Reck und P. Zieme, Wiesbaden, 1995,pp.77-97.

Humbach,H. "Gast und Gabe bei Zarathustra" in Münchener Studien zur Sprachwissenschaft 2, 1952 [1957], pp. 5-34.

Ibid.Die Gathas des Zarathustra.2 Bde., Heidelberg, 1959.

Ibid.The GaÎthaÎs of Zarathushtra, in collaboration with J. Elfenbein and P.O. SkjrvØ, 2 voIs. ,Heidelberg, 1991.

Ibid. and P. Ichaporia. The Heritage of Zarathushtra, A New Translation of his GaÎthaÎs. HeideIberg, 1994.

Insler, S. The Gathas of Zarathustra. Acta Iranica 8. Téhéran - Liège, 1975.

Kellens,J. and E. Pirart. Les textes vieil - avestiques. 3 vols.,Wiesbaden,1988, 1990,1991.

Lommel, H.Die GaÎthaÎ des Zarathustra, Herausgegeben von B. Schlerath, Basel/Stuttgart,1971.

Messina, G."il Saušyant - nella tradizione iranica e la sua attesa"in Orientalia 1, 1932,pp.149-176.

Pokorny, J.Indogermanisches Etymologisches Wörterbuch.2 Bde. Bern/Stuttgart,1959.

Whitney, W.D. Sanskrit Grammar.5th edition,Leipzig ,1924.

بُندَهِش. گزارده مهرداد بهار، تهران، 1369.

پورداود، ابراهیم. سوشیانس .بمبئی، 1346 ه. ق.

همو .«هامون» در یشت ها، به کوشش بهرام فره‏وشی، چ 3، تهران، 1356، ج 2، ص 302 - 289.

راشد محصل، محمدتقی. «نجات بخشی در دین زردشتی» در نجات بخشی در ادیان، تهران، 1369، ص 109-1.

لازم به ذکر است که در نگارش این مقاله بیشتر از مقاله هینتسه (1995) استفاده شده است.

با سپاس ازhttp://www.tondar.net

سپنتامئینیو و انکرمئینیو یا دو آلسیم گات هایی


بشنوید با گوش هوش بهترین چیزها ( و آموزشها) را،

بنگرید با اندیشۀ روشن دو راه ( اهورایی و اهریمنی را)
هر یک خودتان داوری ( و گزینش) کنید.
در برابر جنبش بزرگ ( آیینی و فکری)
آن را ( گزینش خود را) با آگاهی اعلام کنید.سرود سوم  بند دوم

آر ی، آن دو گوهر غیر مادی آغازین
که با هم در حال تجرد و رویا بودند پدیدار و آشکار شدند.
در اندیش ه، گفتار و کردار، یکی نیک و دیگری بد است.
از این دو نیکوکاران هستند که شیوة درست را برمیگزینند نه زیانکاران سرود سوم  بند سوم

سپنتامئینیو  و انکرمئینیو دو گوهر غیر ماد ی، یا دو نفس که در نهاد آد می جا ی دارد از
بزرگترین بخشهای فکری و فلسفی دین زرتشت است. این دو گوهر بدون حالت فعالی، درحالت تجرد همانند رویا به همراه یکدیگر درسرشت آدمی وجود دارند و روش وشیوةاخلاقی انسان می تواند یکی از آن دو را از حال غیر فعالی و رویایی به حالت فعالی درآورد.
داوری و قضاوت دربارة خوب و بد از این دو گوهر غیر مادی سرچشمه می گیرد .سپنتا به معنی پاک و مقدس ، انگره به معنی ناپاک و پلید است. مئینیو را به معنای خرد،
اندیشه ، منش و نفس گرفته اند. آن را به معنی روان نیز به کار بردهاند که منظور همان
نفس است. این ثنویت و دو گانگی در همه مذهبها و مکتبهای فلسفی وجود دارد و در
واژه نامه ها از جمله معین و مکتبهای فلسفی برای آنها معنی های فراوان یاد کرده اند:
مانند نفس اعلی  نفس اماره که تابع هوی و هوس است و انسان را وادار به کارها ی
زشت میکند  نفس انسانی  نفس بهیمی نفس جزوی  نفس حسی  نفس حیوانی
نفس دانشجوی  نفس رحمانی  نفس زکی  نفس سبعی  نفس ستوری  نفس سخن
گوی یا ناطقه  نفس سماوی  نفس عاقل که مراد نفس ناطقه است و در آن دو نی رو
وجود دارد یکی نظری و دیگری عملی  نفس فاکر  نفس قدسی  نفس کلی که روح
عالم است  نفس لوام که بر افعال خود سرزنش می کند و آن مقدمه است بر تسلط خود
که در آن مرحله آن را نفس مطمئنه گویند  نفس محجوب  نفس مردمی نفس نباتی.
شاید صفتها و نامهای دیگر برای نفس داده شده باشد. آنچه یاد شد در نوشته هایی مانند
سلجوقنامه ظهیری ، اسفار، جامع الحکمتین ، حکمت قدیم از فاضل تونی ، شفا، مصنفات
بابا افضل ، کشاف ، رسائل اخوان الصفا، اکسیرالعارفین ، اخلاق ناصری امده است. شا ید دردهها متن فلسفی دیگر تعریفهایی از نفس داده شده باشد که همگی حکای ت از آن دارد
که نفس : گوهری است که میتواند سرچشمۀ خوبی ، پاکی و پرهیزکاری یا آفرینندة بدی ،
پلیدی و گناه باشد. تمام تعریف ها و برداشت ها به همان جا می رسد که در گاتاها آموزش
داده شده و آن که در نهاد آدمی دو نفس خوب و بد سرشته شده آنچه ار نفس خوب یا
سپنتامئینیو سر مزند هماهنگ است با صفات اهور ایی یعنی شش امشاسپندان : اشا،
وهومن ، خشترا، سپنتااَرمئیتی ، هئوروتات و اَمرِتات. آن دیگر نفس بد یا اَنگرمئینو است که
سرچشمه بدیها، کفر و گناه است
هرگاه آدمی که در گزینش راه خود آزاد و مختار است از نفس بد یا اهر یمن پیروی کند
اوست که آفرینندة پلیدی و گناه میشود. چون اهورامزدا بدی نیافریده و گناه نمی کند. این
دوگانگی و ثنویت ویژه اخلاق و منش آدمیاست. گز ینش و انتخاب برا ی پدی ده ها ی
طبیعی که فاقد خرد و شعورند وجود ندارد. یک پدیده طبیعی راه و روش و آینده خود را
نمیتواند انتخاب کند و محکوم به طی کردن مسیری است که قوانین علّی برایش از پیش
ترسیم کرده اند. ولی آدمی می تواند درباره خوب و بد مسیری که در پیش رو دارد قضاوت
و داوری کند و هر کدام را که اراده کند برگزیند. این گزینش که در هر لحظه از زندگی
آدمیپیش می آید نشان دهندة کشمکش و جنگ دایم میان خوبی و بدی است و سرانجام
نفس خوب است که پیروز خواهد شد.
این دو مئینیو، دو گوهر و ذات غیر مادی هستندکه همراه انسان و در سرشت آدمی نهفته
است و در جهان خارج از انسان وجود ندارد. خوبی یا بدی ، پاکی یا پلیدی امریست که
مربوط و وابسته به قضاوت انسان است. اگر انسان نباشد در جهان طبیعت هیچ چیز بد یا
خوب نیست کسی درباره زیان آوری یا سودمند ی پدی دهها و حوادث هستی قضاوت
نمی کند. انسان است که بر حسب داوری خود به سوی یکی از این دو گوهر گرایش پیدا
می کند و انسان است که با انتخاب خود، خوبی یا بد ی را می آفریند . انتخاب انسان ،
انتخابی آگاهانه است ولی مسیر پدیدههای طبیعی ناآگاه و جبر ی است و راهی را که
می روند با اراده و اختیار خود انتخاب نمی کنند. حرکت انسان حرکت اختیاری و حرکت
پدیدههای طبیعی حرکت جبری است.

بزرگترین آموزش زرتشت نشان دادن دو راه و رویۀ خوبی و بدی است یکی اهور ایی و

دیگری اهریمنی. در نهاد هر کس و در هر لحظه جنبش و جنب و جوشی وجود دارد برای
تمیز دادن و سنجیدن خوبی و بدی. روشن است از لحظه ایکه نیروی خردمندی و داوری
در انسان نهاده شده این جنبش و احساس به همراه آن نی رو پا گرفته و حاضر بود و
زرتشت نخستین آموزگار، حکیم و فیلسوفی است که به این دوگانگی خوبی و بدی اشاره
میکند چنانکه در روایات دانشمندان وفیلسوفان یونانی و دیگران دیده میشود افلاطون ،
پتیاگور و سایرین نظریۀ ثنویت یا دوآلیسم خود را از زرتشت گرفته اند دو آلیسم، ثنویت یا
دوگانه گرائی در فلسفۀ زرتشت فقط مربوط به امور اخلاقی و در نهاد انسان است نه در
طبیعت و آفرینش کائنات که از آنِ آفریدگار یکتا یعنی اهورامزداست برا ی سنجش راه
خوبی و بدی انسان به چیزیکه باید توجه داشته باشد پایه ها و مبانی عقلی است نه منافع
شخصی و احساسات و تعصب و پس از سنجش با هوشمند ی در آنچه شنیده و دیده
میشود باید آنچه درست و از روی خرد است و با صفات اهورایی هماهنگی دارند گزینش
شود و این گزینش آشکار باشد و همگان سنجش و گزینش هر کس را بدانند و از آن آگاه
باشند و راهیان به سوی اشا و وهومن یعنی راستی و نیک اندیشی را بشناسند.

"آر ی، هنگامی که این دو مینو ( دو گوهر غیر مادی ، دو نفس خوب و بد) به هم برسند
در آغاز، زندگی و نا زندگی داده می شود و پدید میآید ( و پاکی و پلیدی با هم برخورد
می کنند).
چنانکه سرانجام بدترین زندگی از آن دروغگویان و زیانکاران
و بهترین منش گزینش درستکاران خواهد بود.سرود سوم  بند چهارم"

برخورد این دو گوهر در نهاد آدمی دائم و همیشگی است.
یکی از آنها نماد زندگی ، سازندگی ، نیکوکاری و خوشبختی است دیگر ی نماد نیستی ،
نازندگی ، ویرانگری و پلیدی است انسان در هر لحظه از زمان زندگی خود، برای برآوردن
نیازمندیهای مادی و روحی باید کار کند و وسایل لازم را فراهم آورد. ممکن است راه ها و
کارهای گوناگون برای برآوردن نیازمندیها وجود داشته باشد راه های ساده ولی نادرست .
کارهای بسیار آسان ولی اهریمنی، انسان برای گزینش راه و وسیله ممکن است دچار
دودلی شود. آیا راه و کار نادرست را برگزیند و نیاز خود را به وسیله دزدی ، غارتگر ی و
پایمال کردن حق دیگران برآورد یا با راستی و درستی و از راه کار سودمند آنچه را که نیاز
دارد فراهم سازد. آموزش زرتشت آن است که انسان در تمام دوران زندگ ی در اندیشه ،
گفتار و کردار خود باید به سوی گوهر پاک و نفس درستکار یعنی سپنتامئینیو که نماد و
مظهر اهورامزدا در نهاد اوست گرا یش جوید. درست کاری و نیکوکاری یا نادرستی و
زیانکاری به دست آدمیاست با کاربرد آزادی و اختیار خود میتواند یک ی از آن دو راه را
برگزیند بدترین زندگی از آن پیروان دروغ و زیانکاران و بهترین زندگی از آن کسانی است
که با گزینش خود به سوی سپنتامئینیو و راستی و درست اندیشی گرایش جوید.

"از این دو منش ( گوهر یا مینوی خوب و بد)،
آن کس که هواخواه دروغ بود بدترین کردار را برگزید
و آن که دارای پاکترین و پیشروترین منش بود، اشا را برگزید،
یعنی آن کس که جامه ای چون سخت ترین سنگ بر تن کرده است ( و به بالاترین پایه
باور دینی رسیده تا با بدی رویاروئی کند)
آنان که اهورا را با کارهای راست و با باور و ایمان کامل خشنود می سازند.سرود سوم  بند پنجم"

انسان است که یکی از آن دو مینوی خوب و بد را برمی گزیند. در این گزینش نیرومندی و
برتری انسان نهفته است. انسان برتر بینش زرتشت انسانی است مصمم که با دانش خود،
آگاهانه راه دشوار مبارزه با پلیدیها را برمی گزیند و پیروزی در این مبارزه راه پیشرفت و
ترقی و نوسازی را هموارتر می کند.

برگرفته :گات ها سروده های اشو زرتشت

برگردان 17 هات
همراه با متن اوستایی وگزارش های زبانشناسی
پژوهش و نوشته :دکتر آبتین ساسانفر

واژه گئوش اروان در اساطیر و گات ها

روان آفرینش (پاسخ داد):
شما به اینها ( زرتشت و یارانش)،
ای اهورا در پرتو وهومن و اشا، نیروی فرمانروایی ارزانی دارید
که بدان وسیله آسایش ( جایگاهی امن و بهشت آسا) و آرامش برقرار کنند.
من براستی تو را برترین بر آورنده ( این آرزو) می شناسم. سرود دوم  بند دهم

واژه گئوش دارای معناهای گوناگون است. اگر در برگردان این بند از معنی گاو استفاده

شود که به موجب روایات اساطیری بندهش و سایر ادبیات دینی ، نخستین جانور سودمند
مزدا آفریده منظور باشد در این صورت تصور شده زرتشت به صفت شبان و گاو مظهر
مردم و جامعه نمایانده شدهاند ولی در آموزشهای گاتایی که بر پایه اندیشیدن ، خردمندی
و اختیار انسان نهاده شده ، تشبیه کردن انسان به گاو و زرتشت به شبان نوع ی مفهوم
اساطیری دارد که نباید برای توضیح فلسفی گاتاها به کار رود. مطالب اساط یری از دین
زرتشت جداست زرتشت در یک مرحله فکری پیشرفته مفاهیم انتزائیو مجرد فلسفی را
مبنای آموزشهای اخلاقی قرار داد ولی گروهی از پیروان ای زدان و اسطوره ها ی کهن
آریایی که در زمان ساسانیان به باورهای دینهای باستانی خود پایبند بودند آن اسطورهها
را به عنوان سنتها به دین افزودند نظیر یشتها، با این ک ه قصائد ی دلک ش و سراسر
پندهای اخلاقی و سرشار از قهرمانیها و دلاوریها است ولی همه آنها افسانه ها ی خدا یان
پندار ی، دور از منطق زرتشت و مخالف با آموزشهای اوست.در این بند روان آفرینش برای زرتشت ، یاران و پیروان او آرزوی قدرتی می کند که بر
استوار باشد نه بر خودکامگی و خودخواهی. یاران زرتشت در گاتاها « اشا « راستی و حقیقت
گشتاسب ، فرشوشتر، جاماسب میدیوماه و سایرین هستند. کانگا تصور میکند این بند را
زرتشت از جانب خودش گفته و برای خود و یارانش ، آرزوی توانایی و نیرو دارد.
استاد پور داود به پیروی از پارهای از مترجمین و خاورشناسان غربی تصور می کند واژه« اینها »

برمی گردد به چارپایان که منطقی به نظر ن می رسد ولی مفهوم درست آن است که گئوش اوروان ، نماد جامعه و مردم از درگاه اهورامزدا ک ه او را دارند ة
برترین نیرو میداند درخواست راهنما و پشتیبانی توانا برای استقرار امنیت و عدالت دارد.
سرانجام گئوش اوروان رهبری و راهنمایی زر تشت را پذیرا می شود.

بر گرفته از گات ها سروده های اشو زرتشت
برگردان 17 هات
همراه با متن اوستایی وگزارش های زبانشناسی
پژوهش و نوشته :دکتر آبتین ساسانفر