راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

اشا در اوستا و گات ها

اشا -asha :  این واژه بیش از 180  بار در گاتها بکار رفته و تَرزبانان (= مترجمین) هر یک به گونه ای آن را برگردان کرده اند ولی آنچه که بیش از همه مورد پذیرش کارشناسان جا گرفته است:  هنجار هستی ریتم کیهانی   نیروی پیشرفت دهنده ی جهان   بهترین راستی   نیروی سامان بخش جهان و جز اینها است. 

بر بنیاد آموزشهای زرتشت « اشا» همزمان با پیدایش جهان هستی پدیدآمده است، کار اشا این است که  جهش و جنبش آفرینش،  و پویش و بالش جهان هستی را سازماندهی کند.

«اشا» برآمده از دانش مزدا است ولی با مزدا این همان نیست، اشا در مزدا می گنجد ولی مزدا در اشا نمی گنجد. مزدا هستی بخش بزرگی  است که آسمانها و زمین و پُری آنها را از هستی خود پدید آورده و «اشا» را به سازماندهی آنها برگمارده است، درست همانند ساعت سازی که سامان و هنجاری پدید می آورد تا بر جَهِش و جُنبش همه ی تکه های ساعت فرمان براند، تا زمانی که آن هنجار در کار است، ساعت ما زمان درست را نشان خواهد داد، ولی هنگامی که هنجار  شکسته شد، ساعت ما از نشان دادن زمان درست ناتوان خواهد ماند.

نمونه ی دوم چگونگی کار در یک ارکستر بزرگ است. تا زمانی که جَهِش و جُنبش سازها و فراز و فرود نغمه هایی که از سازها بر می خیزد هماهنگ با فرمان رهبر ارکستر باشد، آهنگ دلپذیری ازآن بگوش خواهد رسید، ولی اگر یک یا تنی چند از نوازندگان سراز فرمان رهبر بتابند« اشا»ی این ارکستر شکسته شده  و نغمه ی بد هنجاری از آن بگوش خواهد رسید .

یکی از باشکوه ترین نمونه های کارکرد«اشا» را در هماهنگی اندامهای تن آدمی می توان دید.

می دانیم که بدن ما از اندامهایی مانند دل و مغز و جگر و ریه و روده و کلیه و کبد و جز اینها فراهم آمده و زندگانی ما در گروِ  کار و هماهنگی آنها با یکدیگر است، همه ی این اندامها بی آنکه ما دستی در کار آنها داشته باشیم در یک سامان و هنجاری بسیجیده به کرد و کار خود ادامه می دهند و شادابی و سرشاری ما را پدید می آورند، آنچه که این اندامها را در پیوندی همساز و هماهنگ با یکدگر بکار واداشته همان «اشا» است،  تا زمانی که این اندامها در زیر فرمان « اشایی» که برآنها فرمانروا است بکار خود ادامه دهند ما از تندرستی و شادابی برخوردار خواهیم بود، ولی هنگامی که یکی از این اندامها از فرمان اشا سر بتابد راه را بر بیماری و تباهی باز می کند و چراغ زندگانی ما را در گذرگاه باد می گذارد.  

این اندامها به چیزهایی نیازدارند که برآوردن آن  چیزها خویشکاری ما است مانند هوای پاکیزه خوراک و نوشاک بایسته - پوشاک شایسته - خواب بسنده - ورزش وجز اینها، بنا براین اگر ما «اشا»ی تن خود را بشناسیم و ازخوراک و نوشاک شایسته و پوشاک بایسته بهره برداری کنیم و هوای پاکیزه به ریه های خود برسانیم، و به اندازه ی بسنده (نه کمتر و نه بیشتر) بخوابیم،  و خود را به فروزه های نیک منشی- نرمخویی مهر ورزی بی نیازی دلیری و جز اینها نیز آراسته بگردانیم،  از زندگانی دراز همراه با بهترین شادمانی برخوردار خواهیم گردید، ولی اگر « اشا»ی تن خود را نشناسیم،  هوای ناپاک، وخوراک ونوشاک ناشایست، و دود و دم،  و داروهای زیانبار به بدن خود برسانیم،  و کمتر یا بیشتر از اندازه بخوابیم،  و خود را به فروزه های خشم و کینه و رشک و ترس و زیاده خواهی نیز بیاراییم آنگاه خود را از تندرستی و شادمانی بی بهره کرده ایم چرا که « اشا»ی تن را شکسته ایم. 

نمونه ی دیگر «اشا»ی خانواده است،  در خانواده ای که زن و شوهر در همسری و همسنگی به سر می برند، ارج یکدگر می دانند و با راستکاری و پیمانداری در بناکردن خانمانِ آباد از یکدگر پیشی می گیرند، همه ی هموندان آن خانواده از بهترین شادمانی برخوردار خواهند گردید چرا که «اشا» را بر خود فرمانروا کرده اند، ولی اگر راستکاری و پیمانداری از میان برخیزند و جای خود را به دروغ و خیانت و نامهربانی بسپارند، آنگاه تیره روزگاری رخ نشان خواهد داد و خانواده از هم پاشیده خواهد شد چرا که « اشا» ی خانواده شکسته شده است.  زرتشت در سرود هفدهم گاتها والاترین اندرزها را  برای پاسداری از « اشا»ی خانواده به زنان ومردان جهان داده و آنان را به بهترین شادمانی فراخوانده است:

5/53

این سخنان را به شما می گویم

ای نو عروسان و ای تازه دامادان،

پندم را با اندیشه بشنوید و به یاد بسپرید،

همواره با منش نیک زندگی کنید

و هر یک از شما در راستی

از دیگری پیشی گیرید،

تا از زندگی و خانمان خوب برخوردار گردید.

 

6/53

ای مردان و ای زنان،

این بدرستی بدانید که

در این جهان ، دروغ فریبنده است،

از آن بُگسَلید و آن را مَگُسترانید.

و این بدانید که،

آن خوشی که از تباهی و تیرگی راستی به

دست آید،

مایه ی اندوه است ،

و دروندانی که راستی را تباه می سازند،

زندگانی مینوی خویشتن را نابود می کنند.

 

با آنچه که تاکنون گفته شد دانسته می شود که هر چیزی «اشا»ی ویژه ی خود را دارد، مانند «اشا»ی خانواده، «اشا»ی کشورداری، و«اشا»ی اداری و جز اینها...

این بزرگترین شاهکار زرتشت است. زرتشت در کندوکاو هستی شناسانه ی خود به دو  راز بزرگِ جهان هستی پی برد،  نخست اینکه دانست هیچ باشنده ای جدا سر و ایستاده بخود نیست، همه چیز، از کوچکترین ریزه های نا دیدنی تا بزرگترین کهکشانهایی که همه روزه در پی گسترش دانش کیهان شناسی و بزرگ نمایی تلسکوپ ها بر شمارشان افزوده می شود، همه و همه  پیوسته و وابسته به یکدیگرند.

دوم اینکه سراسر هستی در زیر فرمان هنجاری  بسر می برد که برآمده از یک دانش بزرگ است، هر تکه ی کوچک یا بزرگ تا زمانی می تواند در چنبره هستی بجا مانَد که از این سامان همگانی یا ریتم کیهانی فرمانبرداری کند،  رویش و بالش، و جهش و جنبشِ همه بخشهای این هستیِ بیکران بسته به فرمانبرداری و هماهنگی آنها با آن ریتم کیهانی و هنجار فرمانروای بر هستی است،  هر گاه تکه ای کوچک یا بزرگ از زیر آن  فرمان سر بتابد به یک دم از میان خواهد رفت و جای خود را به بخشهای دیگر هستی خواهد سپرد، درست همانند شَخانه(= شهاب) های آسمانی که دیرزمانی در زیر آن فرمان بسر بردند و توانستند به هستی خود ادامه دهند ولی همین که سر از فرمان بر تافتند در یک دم از گذرگاه خود بیرون رانده شده و با شتابی شگفت انگیز رهسپار نیستی می شوند.

آیین زرتشت بر بنیاد «اشا» شالوده ریزی گردیده است، بدون شناخت «اشا» نمی توان به رمز و راز آیین زرتشت پی برد. شناخت اشا همان است که فردوسی بزرگ در شاهنامه ی کلان خود آنرا رمز توانایی می شمارد و می گوید:

توانا بود هر که دانا بود    ز دانش دل پیر برنا بود

بیشک اشاره ی فردوسی به (دانش پزشکی) یا (دانش مهندسی) یا (دانش سپاهیگری) و دانش های دیگر از این دست نیست ، فردوسی به دانشی والاتر از همه ی این دانش ها اشاره می کند و آنرا پایندان یا ضامن توانایی و بُرنایی می داند، و آن همان شناخت « هنجار» یا «اشا»ی چیز ها است.کسی که هنجار هستی را بشناسد و  اندیشه و گفتار و کردار خود را با آن همسو کند، به توانایی و برنایی خواهد رسید، و کسی که آن را نشناسد زندگانی خود را تباه کرده است. 

«اشا» در اوستا به پیکر «اَشا و هیشتَ Asha Vahishta» یا « اردیبهشت» در آمده و در میان امشاسپندان در پایگاهی پایین تر از «بهمن» جاگرفته  ونگاهبانی و سرپرستی آتش بدست او سپرده شده است. یشت سوم یا (اردیبهشت یشت) بنام او است، در آنجا می خوانیم:

 

7

ای ناخوشیها بگریزید،

ای مرگ بگریز،

ای دیوان بگریزید،

ای پتیارگان بگریزید ،

ای اَشموغِ کینه ور از « اَشَه » بگریز!

8

ای اژدها نژادان بگریزید،

ای گرگ نژادان بگریزید،

ای بد نهادان و گزند رسانانِ دو پا بگریزید،

ای « تَرومَیتی taromaiti» بگریز،

ای « پَیری مَیتیpairimaiti » بگریز،

ای تَب بگریز!

ای دروغزن بگریز!

ای آشوب و نا آرامی بگریز،

ای مرد بد چشم بگریز!

14

اهریمن تبهکار گفت :

وای برمن از دست اردیبهشت!

ناخوش ترین ناخوشیها را براندازد،

با ناخوش ترین ناخوشیها بستیزد ،

تباه ترین تباهیها را بر اندازد،

با تباه ترین تباهیها بستیزد!

دیو ترین دیوان را براندازد،

 با دیو ترین دیوان بستیزد،

پتیاره ترین پتیارگان را بر اندازد ،

با پتیاره ترین پتیارگان بستیزد !

اَشموغِ دشمن اَشَه را بر اندازد،

با اَشموغِ دشمن اَشَه بستیزد،

ستمکارترین مردمان را براندازد،

با ستمکارترین مردمان بستیزد.   (اردیبهشت یشت برگردان جلیل دوستخواه)

 

اگرچه « اشا» در اوستا دگرگونه شد ولی چنانچه دیدیم هنوز هم نیرومندترین هماورد اهریمن است!!. 

در سالشماری ایرانیان باستان، دومین ماه ِ سال و سومین روز از هر ماه «اردیبهشت» نام دارد و روز سوم اردیبهشت ماه جشن اردیبهشتگان است.

نماز اَشِم وُهو و نمازی بنام «اردیبهشت یشت» به ستایش این امشاسپند ویژه داده شده است. کار پرستاری و نگهبانی از آتش بدست او است و در این راه ایزد آذر و ایزد سروش و ایزد ورهرام  یا بهرام او را یاری می رسانند . از میان گلها گل مَرزَنگوش ویژه او است.

 برگرفته از

زرتشت چه می گوید ؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد