راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

نور٬ آتش٬‌ آتشکده در دین اشو زرتشت

نبشته ای که می خوانید برگرفته از کتاب «نور٬‌ آتش٬‌ آتشکده در آیین زرتشت» نوشته ی دکتر موبد جهانگیر اوشیدری می باشد.

 بدانگاه بُد آتش خوبرنگ                        چو مر تازیان را مهراب سنگ

مپندار کآتش پرستان بُدند                       پرستنده ی پاک یـزدان بُدند

برای بسیاری از مردم، اعم از عامی و فرهیخته این پرسش مطرح است که چرا زرتشتیان به هنگام نماز و نیایش رو به فروغ و روشنایی می نمایند؟

آنچه که در این نوشتار آمده، چکیده ی نکاتی است که به هنگام های گوناگون نوشته یا گفته شده و هدفشان این بوده که انگیزه ی توجه زرتشتیان را، به ویژه به هنگام نماز و نیایش، به سوی نور و فروغ آتش روشن روشن سازد.

هنگامی که نمازگزار، در برابر نور و فروغ آتش، آفتاب، چراغ، شمع، آذرخش، ماه و ستاره و دیگر فروغ ها، به نیایش اهورامزدا می پردازد، می داند که اهورامزدا را نیازی به نماز نیست، بلکه خود نیاز دارد  تا با نیایش و نماز، روان و درون خود را پاک و شادمان ساخته و به آن نیروی پرواز داده و تنگخانه ی دل را به فروغ اهورایی روشن گرداند. همانگونه که اشوزرتشت، تن و روان، و نیز اندیشه ی نیک و همه ی نیروی خود را به پیشگاه اهورامزدا نیاز می کند.

اگر اشوزرتشت در گاتاها، این سرودهای مینوی و آسمانی، در برابر دهش ها و بخشایش های اهورایی سپاس میگذارد، برای شادمانی خود است، نه این که چشم داشتی در کار باشد و نه برای آن که از دهش ها بهره خواهد برد، زیرا دهشهای خداوندی بی چشمداشتی در دسترس همه است. پس ستایشی که اشوزرتشت در گاتاها در برابر نور و فروغ ایزدی بجا می آورد، نه از ترس و واهمه است و نه برای نیاز و پاداش، پیامبر از روی دوستداری و دلدادگی به نیایش برمی خیزد و اهورامزدا را ستایش می کند. بدین گونه بود که اشوزرتشت نماز و ستایش را مینوی کرد.  نماز او گونه ای  درون نگری  و   خروش دریای شادمانی  و خواسته های درون است. آوای امواج این دریا که فروغ شادی بخش آدُرپاک، همچون نخستین پرتوهای بامدادی خورشید، بر آن بوسه می زند، او را با اهورامزدا همراز می سازد. اشوزرتشت در برابر نور آتش و اخگر فروزان برای اهورامزدا چنین می سراید: «این نور نماینده ی فروغ مینویست که در دل هر کس جای دارد و برای زندگی و آبادانی او را گرما و نیرو می بخشد. آتش دلدادگی و دوستداری که از فروغ بیکران و روشنایی سرشار بارگاه اهورامزدا سرچشمه گرفته و درون دل هر کس نهاده شده است.»

«ای نمازگزار، نمازت را، نیایشت را با دلِ پاک و روشن به آرامی خلوص نیت بخوان و بدان، این روشنایی که قبله گاه و پرستش سوی خود کرده ای، پرتویی از روشنی جاودان است که خداوند در دلِ مردمان نهاده است.»

آتش و اجاق خانوادگی در فرهنگ آریایی و پیشینیان، جایگاه بسیار والایی داشته است. در گاتاها: خان و مان، «دِمانَ» و در اوستا «نمانَ و دِمانَ» و در پهلوی بصورت «مان» آمده و «مان» کوچکترین یگان مردمی است. در گذشته به آن ارج بسیار نهاده می شد و روشن نگه داشتن اجاق خانوادگی، جزو آیین های بایسته تیره ها و اقوام گوناگون، ( به ویژه آریاییان) بود. در روستاها و نیز در هر یک از بخش ها، گنبدهای آتش داشتند. هر قوم و قبیله، نیز آتش خود را داشت و پیشه وران نیز هرکدام برای خود آتشی داشتند. به هنگام کوچ و مهاجرت، آتش خود را همراه می بردند، مبادا در نبودِ آنان بر اثر فقدان مراقبت و یا دشمن بدخواه خاموش شود. و آتش یادگار نیاکان بود. پس از چندی برای یگانگی و همبستگی، آتش گنبدهای پیشه وران گوناگون را یکجا نموده و بجای این که هر صنفی آتشگاهی ویژه داشته باشد، همه با هم در مکانی همگانی آتش ها را به هم آمیختند، یعنی «پرستش سو» را یکی کردند.

آتش در اوستا نمودار فروغ خداست. آتش اشوزرتشت، بیش از همه «مینوی» است. در یسنا (هات 7 بند 11) از پنج گونه آتش یاد شده و به هریک جداگانه درود فرستاده شده است.

1ـ آتش بِرِزی سَوَنگهه: بزرگ سود و آتش بهرام است.

2ـ آتش وُهوفریان، آتشی است که در بدن انسانی است (گرما و آتش غریزی).

3ـ اُروازیشت و آن آتشی است که در رستنی هاست.

4ـ آتش برق که وازیشت است.

5ـ سِپِنیشتَه و آن آتشی است که در گرزمانِ (گرودمان) جاویدان و خانه ی سرود پرتوافشان است.

(این پنج دسته جنبه های معنوی آتش هستند و آتشی که با سوختن چوب و ... می سوزد نماد طبیعی از آتش است)

اگر زرتشتیان رو به سوی نور دارند  و آن را پرستش سو می دانند، برای نزدیک شدن به اهورامزدا، پروردگار و آفریننده ی کل است که خود سرچشمه ی همه نورها (نورالانوار، شیدان شید) است.

آتشی که در آتشکده ها، دَرِ مهرها، آدریان، و آتش بهرام ها، چه در ایران و چه در هند و پاکستان فروزان است، یادگاری از فرهنگ و تمدن چندین هزار ساله است که نیاکان ما، با همه ی ناملایمات روزگار، آنها را تا به امروز فروزان نگه داشته اند، برای نمونه آتشی که در آتش بهرام «اودوادا» در حدود یکسد کیلومتری بمبئی روشن است و ایرانشاه نامیده می شود، همان آتشی است که ایرانیان پس از ساسانیان با خود به هندوستان برده و پس از چند بار جابجایی در «اوداوا» تخت نشین نمودند.

نگهداری آتش و ایجاد آتشگاه و جایگاه نگهداری آتش یک سنت آریایی است  و پیش از اشوزرتشت نیز رایج بوده است.

آتشکده های تهمورس، فریدون، تور، آذرگشسب و کیخسرو از جمله آتشکده های پیش از اشوزرتشت به شمار می روند.

نور که زاییده ی آتش است، نزد همه اقوام گرامی است. در بیشتر کتاب های آسمانی، خدا نور محض، نور حقیقی و یا شیدان شید (نورالانوار) است. نورهای مادی و جهانی، نمونه و مظهری از نور حقیقی است. این است که ایرانیان باستان، نور را پرستش سوی خود قرار داده و رو به نور، نیایش اهورامزدا را به جا می آورند، تا به نور حقیقی نزدیک تر شوند.

پرستش سوی(قبله)، نور است نه آتش! و این تجلی نور کل است که دل را گرما و روان را صفا می بخشد.

همه پاک نهادان و یکتاپرستانِ دنیا خداوند را شیدان شید (نورالانوار) می دانند ( به گواهی کتاب های آسمانی) و زرتشتیان نیز که راه خود را به وسیله ی نور (چه طبیعی و چه غیرطبیعی) به سوی شیدان شید باز می کنند. خداوند، مکان و منزل ویژه ای ندارد و همه جا حاظر و ناظر است و به کار بستن سه اصل بزرگ اندیشه و گفتار و کردار نیک برای آن است که بتوان دل را با نور ایمان گرما و صفا بخشید و به این ترتیب خدا را در همه احوال با خود دید.

اگر در گذشته آتش را در جایگاههای مخصوصی نگهداری می نمودند به دلیل نبودِ وسایل امروزی (مانند کبریت و برق) بود، و نیز به واسطه ی نیاز همگانی.

برای آن نگهبان و پرستار می گمارده اند تا خاموش نشود و مردم محل برای رفع نیاز خود، از آتش محله ی خود بهره مند می شده اند. اما نگهداری آتش در پرستشگاه ها صرفا" به منظور راه یافتن به نور اصلی بوده است و نه چیز دیگر.

به جا آوردن مراسم در برابر نور خدا به انسان گرمای زندگی و جوش و خروش و اراده و پایداری می بخشد و دل دینداران و مشتاقان، با برخورد به امواجش، سبک و شاد و خرم می گردد و پرتو آن به نسبت ایمان و اخلاص ستایندگان بر دل ایشان می تابد و نورهای امیدواری، کانون دل آنها را روشن می سازد.

شادروان رشید شهمردان در کتاب پرستشگاههای زرتشتیان آورده است: «پرستشگاه را می توان بانک یزدانی نامید که در آنجا به ودیعه می سپارند و غمدیدگان و دردمندان که به آن نیازمندند و بدانجا روی نیاز به خاک می مالند، از آن ودیعه ی یزدانی بهره مند می گردند و دلداری و آرامش می یابند. بهترین نیاز و پیشکش در پرستشگاهها، ترک خویهای زشت خویش و بیان بندگی و ایستادگی در راه خداوندیست، آنگاه کالبد خاکی انسانی مجرای پخش شیدان یزدانی می گردد.»

چنانچه آمد آتشکده های قدیم نخست جایگاه نگهداری آتش برای رفع نیاز بوده اند و امروز نیز آتش اجاق خانوادگی در میان پاره ای از مردم و خانواده ها رایج است که باقیمانده ی عقاید و باورهای مردمان دوره ـ های باستانی به شمار می رود.

آتشکده، گذشته از جایگاه نگهداری آتش، جایگاه نیایش و پرستش خداوند  بزرگ، و جایگاه فعالیت های دیگری نیز بوده است:

نخست دادگاهی که موبد، بر کرسی خویش به دادرسی مردم می پرداخت و چون ایزد مهر را نگهبان پیمان و داد می دانست، این مکان ها را به «دَرِ مهر» نیز نامور شدند. سروده ی زیر گواه این واقعیت است:

ای خانه ی مهر گر شدم از تو برون                              با چشم پر از اشک و دلی پُر زِ خون

سوگند به خاک دُرت ای خانه ی مهر                          تن بردم و دل نهادم آنجا به درون

این دوبیتی به صورت زیر نیز گفته شده:

ای خانه ی دلدار که از بیم بداندیش                          روی از تو همی تافته و دل به تو دارم

رو تافتنم را مَنِگر زانکه به هر حال                              جان بهر تو می بازم و منزل به تو دارم

دوم درمانگاهی که به درمان جسم و روح مردم می پرداخت. سوم آموزشگاهی مجهز به کتابخانه ی جامع برای آموزش دروس دینی و دیگر امور قومی و کشوری.

چهارم مخزن و انبار ملزومات و غنائم.

پنجم «خزینه» مالیات و محل امور اوقافی و نیز مکانی برای ورزش و سواری و مسابقات. به زبان دیگر، مجتمعی بود که نیایشگاه را هم در بر داشت.

انگیزه ی روی آوردن به سوی روشنایی و فروغ به هنگام نیایش

ایرانیان باستان و آریانژاد، به نور و روشنایی و فروغ فروزان از همان آغاز توجه داشتند و اهورامزدا را نور کل یا نورالانوار یا شیدان شید می دانستند.

هر فرد با ایمان و دیندار، هر تیره و قوم و گروه، همواره خود را نیازمند به این دیده که در جایی خلوت، فارغ از درگیری ها و توجه به اطراف و جوانب خود، ساعتی با خدای خود به راز و نیاز پرداخته، با خود خلوت نموده، بخشایشهای ایزدی را سپاس گوید و ستایش نماید.

اگر چه خداوند در همه حال و در همه جا حاضر و ناظر و توانا و دانا و بیناست و در همه ی احوال به ویژه در خلوتها، و ژرفای دل ها می توان او را حس کرد و بازشناخت و به گوهر پاکش عشق و مهر ورزید، بهتر آنکه این کار، در جایی باصفا و روحانی باشد و مکان های خلوت و باصفا جایگاه بهتری برای نزدیکی به سرمنزل مقصود است. بدین منظور پیروان هر کیش و آیینی جایگاه ویژه ای را برگزیده اند که راهی به دَرِ دوست باشد، چنانچه زرتشتیان: دَرِ مهر یا آدریان و آتشکده و هرمزگان برپا کرده اند، یهودیان کنیسه را، و عیسویان کلیسا را، و مسلمانان مسجد و مهراب و خانه ی خدا را و دیگر اقوام و طریقت ها نیز هریک گونه ای دیر و پرستشگاه و زیارتگاه و حتی بتکده دارند و آفریننده ی خود را ستایش می کنند.

هر قومی برای اتحاد و همبستگی و تصفیه باطن و تقویت ایمان و روح یگانگی و بالاتر از همه خداشناسی و پی بردن به بزرگی خداوند نیاز به مکانی دارد و به مصداق «مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو» همه به یک خواستگاه نظر دارند، به همین دلیل به هنگام نیایش خدای یکتا، مسایل روزانه ی زندگی و گرفتاری ها  را نباید در آن راهی باشد.

زرتشتیان برای این کار جایی را به نام «دَرِ مهر» یا «آتشکده» و «آتش بهرام» یا «آتش ورهرام» یا «آدریان» و کُردهای قدیمی «هرمزگان» را دارند. شاید نام خانه ی خدا نیز همان واژه ی «هرمزگان» کُردی باشد که در یک چکامه ی کُردی از گذشته به جا مانده است که جا دارد در اینجا از آن یاد شود:

حدود دهه ی 1290 خورشیدی، در کاوش های روستای «هزارمیرد» استان سلمانیه عراق، پوست پاره ی کهنه ای به دست آمد که در آن چهار بند سرود، به زبان کردی سره و به خط پهلوی نوشته شده بود. این چهار بند چامه که به نام «هرمزگان» نامیده شده، یادآور تاخت و تازِ تازیان به سرزمین کردستان و کُشت و کُشتار ایشان است. برابر داوری دانشمندان، این نوشته مربوط به سرآغاز هجوم تازیان است. این چامه ی آتشینِ کُردی که دل را به جوش و خروش میاورد، و مایه ی اندوه می شود، دورنمای آن روزگار را به خوبی نشان می دهد. معنای این قطعه چنین است: «پرستشگاهها ویران گشت، و آتش آتشکده ها خاموش شد، بزرگ بزرگان از بیم مهاجمان خود را نهان کرد، مهاجمان ستمگر، روستای کارگرها را تا «شهرزور» با خاک یکسان کردند و زنان و دختران را به بردگی بردند، مردان دلیر در خون غلتیدند. آیین زرتشت بی سرپرست ماند، دیگر اهورامزدا به هیچکس مهرورزی نکرد! (که اهورامزدا همواره مهربان است).

آوا نوشت سرود به خط فارسی:

هورمزگان رمان آتران کژان                      ویشان شاردوه گَوَره یِ گورکان

زور کار ارب کردنــه خاپــور                       گنـای پالــه ئی هثاشـار زور

شـن و کنیکان وه دیل بَشینـا                  میـرد آزاتلی وه رو هونیـا

روشت «زرتشتره» مانوه بی کس            بزیکانیکا «هورمزوه» هویچ کس

در پیش به نقل از شهرستانی و ملل و نحل از چند آتشکده قدیمی نام برده شده اینک به نقل از (ص 351) ادبیات باستانی ایران نوشته محمد قائمی و فهرست اماکن باستانی ایران (ص 241) نام و نشان چند آتشکده ی دیگر ارائه می شود: آتشکده آذرگشسب در تکاب آذربایجان(آذرپادگان)، آتشگاه اصفهان، بازه هور خراسان، آتشکده برزو در اراک، آتشدان سنگی در پاسارگاد، پایه ی آتشدان در نقش رستم، آتشدان سنگی در تخت جمشید، آتشدان سنگی در فیروزآباد، آتشکده توک در فیروزآباد، آتشکده ی کازرون، آتشکده ی جُره، آتشکده ی گنبددار فراش بند فارس و چند آتشکده ی دیگر در فراش بند، آتشکده قریه فیشور تنگ کرم، آتشکده ی کتار سیاه نزدیک فیروزآباد، آتشدان سنگی سمیرم بختیاری، آتشکده ی آتشکوه قم، آتشکده ی خرم دشت، آتشکده ی نیاسر کاشان، آتشکده ی نطنز، آتشکده ی مسجدسلیمان، میل اژدها در نورآباد فارس، نیمور دلیجان، چهار طاقی خیرآباد خوزستان، بدرنشانده میدان نفت خوزستان، آتشکده ی کرکوی سیستان، آتشکده ی کرکویه در جرقویه (کرکویه) اصفهان، آتشکده ی بیشاپور فارس، آتشکده ی کوه خواجه در سیستان.

چنانچه نوشته اند روزبه پارسی (که تازیان نام ابن مقفع بر او نهادند) به هنگام چیرگی تازیان و عبور از برابر دَرِ مهر مطالبی به دل و به زبان آورد که پیشتر نیز از آن یاد شد:

ای خانه ی مهر گر شدم از تو برون         با دیده ی گریان و دلی پُر زِ خون

سوگند به خاک دُرت ای خانه ی مهر         تن بردم و دل نهادم اینجا به درون

سرداران و پادشاهان پس از فتح سرزمینی تازه یا چیره شدن بر هماوردان، غنائم جنگی از قبیل شمشیر و سپر و نیزه و تاج و کمربندو ... را نیاز دَرِمهر می نمودند و برای نگهداری اینگونه ابزارآلات ساختمانهایی منضم به آتشکده ها ساخته شد که می توان گفت نخستین موزه ی اشیاء گرانبها و عتیقه در ایران باستان بود. جشنهای بزرگ ملی، بارعام های عمومی و مراسم تاج گذاری و ادای سوگند پادشاهان در آنجا انجام می شد و همواره آتش فروزان بود و نورش جلوه گری داشت و مردم در برابر فروغ یاد شده که وابسته به بزرگترین و والاترین منبع درخشش و بخشایش و برکت است به نیایش پروردگار می پرداختند.نکته ی دیگری که به این مکان ها جدابیت می بخشید، همانا قرار گرفتن برخی جاها بر روی مخازن گاز طبیعی بود که بدون نیاز به هیزم و سوخت های دیگر، آتش فروزان بود.

آرزومند است، آتش عشق و محبت همراه با بزرگداشت سنت های ملی (از جمله ستایش و گرامی داشت کانون خانوادگی) همواره در دل ها پرتو افکن باشد و نور حقیقی چراغ راه همه و روشنی بخش راه هر خداشناسی باشد.

به خشنودی مینوی اردیبهشت و آذر و سروش و بهرام و همه ی امشاسپندان پیروزگر، نابود باد اهریمن و دیوان و دروغان و ستمگران.

ستایش پاک تو را باشد، ای آتش پاک گهر، ای بزرگترین بخشوده ی اهورامزدا، ای فروزه ای که در خور ستایشی، می ستایم تو را که در خانه ی من افروخته ای. برابر تو می ایستم، برای نیایش با همه ی آیین های دین به دستی بَرسَم، به دیگر دست چوب خوش بوی خشک که زبانه اش روشن و سوزشش بپراکند بوی خوش را و تو ای سزاوار ستایش، بهره مندی از درخشندگی آن، به هنگام سوختن و بوی خوش آن.

تو ای آتش اهورامزدا، تو ای جلوه گاه آن بزرگ ترین سزاوار ستایش، فروزان باش در این خانه، همواره پرتوات با زبانه های سرخ فام رخشنده باشد در این خانه، همیشه، همیشه، تا زمان بی پایان. تو ای ایزدی که نزدیک ترینی به اهورا، کام ها و خواست های ما را برآورده ساز، آرزوهایمان را که از زبان بر می آید، با زبان آسمان سایَت هم بستر ساز، تا کامیار شویم.

آرامش و آسودگی را پیشکش ما ساز، آسودگی در زندگی، فراخی در روزی، پاکی و استواری در دین، گفتاری رسا و آوایی خوش و بهتری راهبرمان گردد.

ببخشای به ما بهترین رفتار و کنش را که دلیر و پیکارنده و نیرومند باشیم که با فرّ  و  فرهنگ باشیم، که در نور دانش راه سپریم، که در خانه های ما فرزندانی برومند و زورمند و زیباپیکر و گویا و رزمنده در راه کشور، باهوش و دانش و و اندیشه و گفتار و کردار نیک زاده شوند، که دریابند خانه و خانواده و دهکده و کشور ما را.

ای ایزد بزرگ، ما را همواره دریاب، به بخشایش به ما آنچه را که کامیاری دهد، آنچه را که رستگاری دهد و بهروزی و بهزیستی آورد، بهره مند کن، ما را از بهترین زمین ها که در آن خانه های پر آسایش برپا داریم و دریاب روان ما را که آرامش داشته باشد و راه پاک پارسایی را بسپریم.

درود بر تو ای نماینده ی فروغ اهورامزدا، توان و نیرویمان بخش تا بهترین اندیشه و گفتار و کردار را داشته باشیم. یاری مان ده که با بدی و زشتی و دروغ پیکار کنیم، روان ما را از بدی و راه بی فرجام پالوده گردان تا شایسته ی پرستش اهورامزدای بزرگ باشیم.

ایدون باد.

برگرفته از کتاب نور٬‌ آتش٬‌ آتشکده٬‌ در آیین زرتشت نوشته دکتر موبد جهانگیر اوشیدری

مفهوم نور و آتش در دین اشو زرتشت

مفهوم نور و آتش در دین زرتشتی چیست؟

سه هزار و هفت صد وپنجاه سال پیش اشوزرتشت، اشا و هنجار هستی را شناخت و اساس خود را بر یکتا پرستی استوار کرد. و نماز را نیاز بشر و تنها سزاوار اهورا مزدا(دانای بزرگ هستی بخش) دانست.
نور و آتش در همه دین‌های بزرگ، نمونه و مظهر پروردگار به شمار می‌آید. در تورات موسی(ع) یَهُوَه (خدای یهود) در زبانه‌های آتش در کوه طور بر پیامبر ظاهر می‌شود. درانجیل کتاب آسمانی حضرت عیسی(ع) آمده که خداوند نور مطلق است و ظلمت وتیرگی در او راه ندارد. در قرآن کریم نیز در سوره نور آیه 35 ، الله «نور السماوات و الارض» شناخته شده است.

اشوزرتشت نیز خداوند را «شیدان شید» دانسته و در همه ذرات طبیعت در تجلی می‌بیند و بر اساس این باور، پرستش‌سوی(قبله‌ی) زرتشتیان را نور قرار داده است.
زرتشتیان در شبانه‌روز پنج بار با تنی پاک و روانی آماده رو به سوی نور، بامداد رو به خاور، پسین رو به باختر و شب‌ها در مقابل ماه یا آتشی سوزان یا شمعی یا چراغی روشن ایستاده و نمازهای بایسته را به اهورامزدا پیشکش می‌نماید.
آتش در دین زرتشت نماد راستی است (چراکه آتش تنها ماده‌ای است که پلیدی را به خود نمی‌گیرد و همیشه و در همه حال به سوی بالا می‌رود و ماهیت اصلی خود را حفظ می‌کند و خود می‌سوزد و جهانی را گرما و نور می‌بخشد).

اشون‌ها یا راستی‌جویان نیز همانند آتشِ آتشکده در همه حال یکسان و یک‌رنگ بوده، خود را به پلیدی‌ها نمی‌آلایند و نور و شادی و گرما و انرژی به جامعه می‌بخشند.
آریایی‌ها همزمان با اشوزرتشت، در مناطق شمالی ایران که بسیار سرد و زمستان طولانی داشت، زندگی می‌کردند و آیین اکثر مردم طبیعت‌پرستی بود و چون همه به آتش برای روشنایی و گرم کردن خانه‌ و کاشانه و پختن غذا و غیره نیازمند بودند و کبریت نیز وجود نداشت و فراهم کردن آتش بسیار سخت و وقت‌گیر بود، آتش در محلی به نام آتشکده همیشه روشن نگاه می‌داشتند.
اشوزرتشت پیامبر، وجود این مکان را بسیار لازم و حیاتی تشخیص داد و با اضافه کردن آتش آتشکده با آتش 16 طبقه اجتماع (آهنگر و مسگر و نانوا و خانه‌دار و غیره ) مفاهیمی معنوی به آن بخشید و به صورت پرچمی سپنتایی(مقدس) درآورد.
زرتشتیان آتش موجود در آتشکده را نماد موجودیت خود یا به عبارتی پرچم و درفش دین زرتشت با چندین هزار سال هویت ملی و دینی و فرهنگی خود می‌دانند و به‌وسیله موبد آتشبند (آترَوَن) ، همیشه روشن نگاه می‌دارند.

آتشکده‌‌ها در طول تاریخ به نام‌های دَرِمهر- آدریان ، آتش بهرام(ورهرام) نامیده می‌شده و در طول تاریخ علاوه بر نیایشگاه زرتشتیان،‌ مجتمع دینی، فرهنگی و اجتماعی نیز بوده است.
پرستش‌سو یا قبله جهتی است که پیروان هر آیینی در سراسر جهان همواره رو به سوی آن به نیایش خدا می‌پردازند، از این رو هرگز در طول تاریخ قبله زرتشتیان آتش نبوده و مزداپرستان تنها در محل آتشکده، روی به‌سوی آتش که نقش پرچم را ایفا می‌نماید، توجه دارند حتا همسایگان آتشکده نیز رو به‌سوی آتشکده نماز نمی‌گذارند، و هیچ بهدینی از دیگر زرتشتیان نمی‌پرسد که آدریان شهر در کدام جهت است تا پرستش سوی خود قراردهد. بلکه همیشه رو به ‌سوی نور ایستاده و اهورامزدا و داده‌هایش را می‌ستایند و با او راز و نیاز می‌کند.

مهار آتش و چگونگی استفاده بهینه از آن یکی از مهمترین کشفیات بشر بود که به تمدن و پیشرفت انسان سرعتی افسانه‌ای بخشید.
همه مردم جهان به نوعی آتش را دوست دارند و در آغاز پرستش خدای خود، مایلند که شمعی را روشن کرده و به ستایش نیکی‌ها بپردازند. آتش المپیک همیشه روشن نگاه‌داشته می‌شود و هر ساله با شکوهی بسیار در محل برگزاری المپیک برافراشته می‌گردد. مراسم آتش افروزی و چراغانی و آتش بازی به هر بهانه شادی برانگیز، در سراسر جهان مرسوم و فرح‌بخش است.
آتش موجود در آتشکده یزد، از آتش کاریان (آتشکده فرنبغ پارس) که یکی از سه آتشکده بزرگ دوره ساسانیان می‌باشد، که در سده پنجم میلادی به عقدای یزد آورده شده و مدت هفتصد سال در آنجا روشن بوده‌است و سپس در سال 553 هجری خورشیدی برابر با 1174 میلادی از عقدا به اردکان یزد نقل مکان می‌یابد و مدت سیصد سال نیز در آن‌‌جا نگهداری می‌شود. در سال 1318 خورشیدی برابر با 1940 میلادی به محل کنونی،‌ آورده شده و تا به امروز روشن نگه‌داشته شده است. و همه ساله با آتش 16 طبقه اجتماع «بزرگ» می‌شده است.

از باستانی‌ترین دوران، آتشکده‌ها ساده و بدون زرق و برق ساخته می‌شده است. سرستون‌ها و زوارهای سنگی آتشکده یزد با نقوشی برجسته و زیبا کار هنرمندان سنگ‌تراش اصفهانی بوده و از معماری آتشکده‌های پارسیان هند الهام گرفته است.

 http://www.parsianforum.com

انواع آتش در اوستا

انواع آتش زرتشتی:
در این بخش سعی شده است که انواع و اقسام آتشهایی که مورد احترام زرتشتیان بوده و هست ، برشمرده شود که گاهی ممکن است الفاظ فرق کنند ولی مفاهیم یکی باشند. اوستا آتش را پنج نوع می شمارد و نام آنها را در یسنای 17بند 11 ذکر می نماید. نام  آن آتشها از این قرارند:
1ـ برزیسوهBarazisavah : این همان آتش معابد است که آنرا وهرام می گفته اند و آتشی است که در استعمالات عادی هم بکار می رفته است.
2ـ وهوفریانه Vohufryana: یعنی آتشی که در جسم مردم و جانوران است.
3ـ اوروازیشته urvazis?ta : آتشی است که در نباتات پنهان است.
4ـ وازیشته Vazis?ta : این آتشی است که در ابر بوده و همان صاعقه است.
5ـ سپنیشته Spanis?ta: آتشی که در بهشت و در حضور اهوره مزدا می سوزد. ظاهراً شکوه و اقبالی که پیوسته همراه شاهنشاهان حقیقی آریایی بوده یعنی فرّ، مظهر ناسوتی این نوع آتش بوده است.  

این نکته را باز هم متذکر می شوم که آتش نزد ایرانیان به نام آتر، آذر(atar)اَتر و آدُر شناخته می شده است. انواع آتش های پنجگانه که ذکر آنها گذشت به صورت دیگری با اندکی تفاوت آمده است که از این قرار است:
1ـ برزیسوه Barzisanah که در برابر اورمزد می سوزد.
2ـ وهوفریانه Vohufrayana که در تن مردمان وجانوران جای دارد.
3ـ اوروازیشته Urvazishta که در گیاهان است.
4ـ وازیشته که در ابرهاست.
5ـ سپنیشته spanishta که در کانونهای خانوادگی جای دارد.  

قابل ذکر است که اینها را گونه های آتش مینوی به معنای روان و روح و نماد هر عنصر مادی و معنوی می نامند.
در گونة دیگری از تقسیم باید گفت که سه آتش اساطیری وجود دارد: آذر فَرَنبَغ که آتش موبدان است ، آذرگشنسپ که آتش سلطنتی و شاهی وارتشتاران است و بالاخره آذر بُرزین مهر که آتش کشاورزان است. بنا به روایت روحانیون زرتشتی، سه آتش مذکور به سه طبقه اجتماعی ایران متعلق بوده که مطابق داستانها سه فرزند زرتشت هر یک مؤسس یکی از طبقات فوق بوده اند.

علاوه بر آتش های ذکر شده، آتشهای دیگری نیز مرسوم بوده است که می توان از آن جمله آتش شاهی ، آتش خانه و آتشهای معابر محلی مانند آتش آدُران و آتش وهرام (بهرام) را نام برد.البته سه گروه آتش آیینی نیز وجود دارد که عبارتند از : آتش بهرام، آتش آدُران و آتش دادگاه که آتش بهرام به مراقبت خاص نیاز دارد و آتشهای دیگر از اهمیت بسیار کمتری برخوردار بودند. در حقیقت، معتبرترین آتش آیینی زرتشتیان ، آتش بهرام است . آتش بهرام ، شاهِ پیروزمند آتشهاست. با نام اورمزد، این آتش را به یاری می خواندند و از او می خواستند که در برابر قوای تاریکی، آنها را نیرو بخشد.