راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

آتشکده

آتشکده
اقتباس از سایت: cgie.org.ir

آتَشْکَده، پرستشگاه زردشتیان که آتش در جایی خاص از آن قرار دارد و مهم‌ترین آیینهای دینی در آن و در برابر آتش انجام می‌گیرد. زمان آغاز برپاداشتن آتشکده معلوم نیست. ظاهراً زردشتیان از سدة 4ق‌م به بعد به تقلید از مردم بین‌النهرین به ساختن معبد پرداخته‌اند. پیش از آن مراسم دینی آنان در فضای آزاد و به ویژه بر بلندیها انجام می‌گرفت. اطلاعات ما دربارة آتشکده‌ها خصوصاً از دورة ساسانی و اسلامی است. آتشکده‌های آن دوران معمولاً بنای مکعب گنبدداری بوده که چهار طاق نامیده می‌شده است. مقدس‌ترین قسمت‌ هر آتشکده، جایی که آتش در آن نگاهداری می‌شود، اتاق کوچک مکعب یا مکعب مستطیل شکلی است به نام گنبد (در اصطلاح زردشتیان ایران)، یا آتشگاه (در اصطلاح زردشتیان هندوستان). اصطلاح گنبد در این مورد در زبان پهلوی نیز رایج بوده است. در آتشکده‌های زردشتیان هند (پارسیان) دیوار ایت اتاق مشبّک است تا عبادت‌کنندگان بتوانند آتش را از دور ببینند. این گونه آتشکده‌ها دارای دری است که موبدان برای خدمت به آتش از آن دروارد اتاق آتش می‌شوند. آتشکده‌های قدیمی یزد و کرمان دارای اتاق بزرگی است (به نام گَهَنْبار خانه یا محراب و غیره) که عبادت‌کنندگان در آن اجتماع می‌کنند و آتش در اتاقی مجزّا با دیوارهای ضخیم به دور از چشم پرستش کنندگان نگاهداری می‌شود. در گذشته برای محفوظ ماندن آتش و آلوده نشدن آن، جز روحانیان زردشتی هیچکس مجاز به داخل شدن به آن اتاق و دیدن آتش مقدس نبود. در سده‌های 13 و 14ش، در کرمان و یزد و تهران آتشکده‌هایی به سبک آتشکده‌های پارسیان هند (آگیاری) ساخته شده است که در آنها آتش در اتاق مکعب شکلی که در وسط قرار دارد، می‌درخشد و از پنجره‌های شیشه‌آی قابل رؤیت است. آتشدان در گودی بالای ستونی گرد و سفالی (در قدیم سنگی، به نام مَغرِب در کرمان، کَلَک در یزد و آدُخْش در شریف‌آباد اردستان) در زیر قبّه‌ای نهاده شده است.
آتشکده‌ها بنا بر اهمیت نوع آتشی که در آن است، به 3 دسته تقسیم می‌شوند: آتشِ بَهْرام، آدُران و دادگاه: 1. برای تأسیس آتش بهرام (در زبان پهلوی آتَخْشِ وَهْرام) 16 آتش گوناگون مانند آتش خانگی و آتش صنعتگران و غیره گردآوری می‌شود و در طیّ دعاخوانیهای متعدد و مراسم دینی دقیق و طولانی «تطهیر» و «تقدیس» می‌گردد. پس از این مراسم، آتش مقدس را با تشریفات دینی خاص در اتاق مخصوص در آتشکده در زیر قبه برجای خود می‌نهند، یا اصطلاحاً بر تخت می‌نشانند. پس از آن فقط موبدانی که دارای شرایط و درجات خاص دینی باشند، می‌توانند برای خدمتگزاری به آن اتاق (گنبد) داخل شوند. آتشکده‌ای که این گونه آتش در آن جای دارد، به ویژه آتشکدة بهرام (یا آتشِ بهرام (ایزد پیروزی در نزد ایرانیان قدیم) نامیده می‌شود؛ 2. تقدیس آدُران (یا به اصطلاح پارسیان هند آدریان، در پهلوی به گونة عام آدُر یا آتَخْش) بسیار آسان‌تر است. 4 نوع آتش برای این منظور کافی است، ولی تشریفات بر تخت نشاندن آن در گنبد همانند آتش بهرام است، اما خدمتگزاری آن ساده‌تر است. این نوع آتشکده در ایران دَرِ مهر، و در هند آگیاری نامیده می‌شود؛ 3. دادگاه (در پهلوی آدَروگ) آتشی است که تنها از یک آتش خانگی تقدسی شده، تشکیل می‌یابد. گرچه تقدیس این آتش به وسیلة روحانی زردشتی انجام می‌گیرد، اما هر فرد عادی زردشتی می‌تواند آن را خدمت کند. این خدمت، یعنی هیزم و بوی خوش بر آن نهادن، مستلزم تشریفات بسیار کمی است. آتش دادگاه در 2 مکان می‌تواند وجود داشته باشد: یکی در معبد عمومی که با همان تشریفات دو آتش دیگر در گنبد قرار می‌گیرد، دیگری در اتاق کوچکی نزدیک دخمه که روحانیان یا مردم عادی زردشتی از آن مراقبت می‌کنند. همچنین در بعضی خانه‌های اعیانی زردشتی، خصوصاً در هندوستان، اتش دادگاه برای اجرای اعمال دینی نگاهداری می‌شد. اغلب این آتشهای خصوصی بعداً در معبدی مستقر گشته و تبدیل به آتشکدة عمومی شده‌اند. آتشِ مرتبة پایین‌تر نمی‌تواند به مرتبة بالاتر تبدیل گردد و اگر آتشی به ناچار باید به آتشکدة دیگری نقل شود، با آتش مستقر در آن آتشکده در زیر یک گنبد قرار نمی‌گیرد، بلکه آتش منتقل شده در اتاقی جداگانه نگاهداری می‌شود و دو آتش از یکدیگر دور می‌مانند.
از میان آتشکده‌های دوران ساسانی 3 آتشکده که در آنها آتش بهرام می‌درخشیده است، از اهمیت بسیاری برخوردار بوده‌اند: 1. آذَرْ فَرْنْبَغ؛ 2. آذَرْ گُشْنَسب؛ 3. آذَر بُرزین مهر. هر کدام از این آتشکده‌ها منسوب به یکی از طبقات اجتماعی ساسان است: فَرْنْبَغ آتشِ روحانیان، گُشنسب آتشِ جنگجویان و بُرزین مهر آتشِ کشاورزان است. آذر فرنبغ در دورة ساسانی در کاریان فارس جای داشته، اما بر طبق افسانه‌ای، اصلاً از خوارزم بدان ناحیه انتقال یافته بوده است. گُشنسب که ظاهراً آتش قدیم مغان ماد بوده، در کنار دریاچة اورمیه احتمالاً در شیز (تخت سلیمان) در آذربایجان بوده و در دورة ساسانی مهم‌ترین آتشکده به شمار می‌رفته است. بُرزین‌مهر در کوه ریوَنْد نیشابور قرار داشته است. قابل توجه است که هر یک از این 3 آتشکده به سرزمین اصلی یکی از 3 سلسلة بزر ایرانی یعنی مادها و پارتها و ساسانیان منتسب بوده است. در دورة ساسانی بُرزین‌مهر، آتش ناحیة پارت، به علل سیاسی از اهمیت کمتری برخوردار بوده است. علاوه بر این 3 آتشکدة مهم و بزرگ، آتشکده‌های بسیاری وجود داشته که خرابه‌های بعضی از آنها هنوز بر جای است. شاهان ساسانی در هنگام جلوس آتشی را تأسیس می‌کردند که مبدأ سالهای پادشاهی آنان به شمار می‌رفت. امور آتشکده‌ةا در دوران ساسانی برعهدة دیوان خیرات (دیوانِ کِردَگان) یا اوقاف (رُوانَگان) بوده است، و خطی که محاسبات امور آتشکده بدان نوشته می‌شده «آتش هَمار دفیره» نام داشته است.
پس از اسلام برخی آتشکده‌ها تا چند قرنی بر جای ماندند، ولی با گروش ایرانیان به اسلام به تدریج از شمار آنها کاسته شد و به ویرانی گرایید. ویرانه‌های بسیاری از آنها اکنون باقی است. بعضی آتشکده‌ها با تغییراتی تبدیل به مسجد شد، مانند مسجد جمعة اصفهان یا اردستان و جز آن. در معماری دورة اسلامی ایران، به ویژه در ساختمان مساجد، از طرح بنای آتشکده (چهار طاق) استفاده شده است.
مآخذ: اصفهانی، حمزه، التنبیه علی حدوث التصحیف، به کوشش آل یاسین، بغداد، مکتبه النهضه، 1387ق، ص 67؛ بُنْدَهشن، به کوشش ب ت انکلساریا، بمبئی، پارسی پنجایت، 1908م، فصل 18: بند 17، فصل 26: بند 44 خوارزمی، احمد بن یوسف، مفاتیح العلوم، به کوشش فان فلوتن، لیدن، 1895م، ص 118؛ روایات پهلوی، به کوشش ب ن دابار، بمبئی، پارسی پنچایت، 1913م، ص 136؛ زادِسْپَرَم، گزیده‌های زادِسْپَرَم، به کوشش ب ت انکلساریا، بمبئی، 1964م، فصل 29: بند 3؛ فرخ مردوهرام، مادیگان هزار دادستان، به کوشش ت د انکلساریا، بمبئی، 1912م، 2/37؛ کریستن سن، آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمة رشید یاسمی، تهران، ابن سینا، 1345ش، ص 182ـ192؛ معین، محمد، مزدیسنا و ادب پارسی، دانشگاه تهران، 1338ش، ص 273ـ 375؛ نیز:

Boyce, M., A History of Zoroastrianism, Leiden, 1975, I/167; id, «The fire-temples of Kerman», Acta Orientalia, 30 (1966), pp. 51-72; id, «On the Zoroastrian temple cult of fire», JAOS, 95/3 (1975), pp. 454-465; id, «On the sacred fires of the Zoroastrians», BSOAS, 31/1, (1968), pp. 52-68, 31/2, pp. 287-289; Duchesne – Guillemin, J., La religion de l, Iran ancien, Paris, 1962, pp. 85-90; Erdmann, K., Das iranische Feuerheiligtum, Leipzig, 1941; Godard, A., Athâr-e Iran, 1936, I(1)/187-210, 1938, III91)/3-72: Modi, J. J., The Religious Ceremonies of the Parsees, Bombay, 1937, pp. 199-330; Schippmann, K., Die iranischen Feuerheiligtümer, Berlin – NewYork, 1971; Widengren, G., Les religions de l, Iran, Paris, 1968, pp. 300-304; wikander, S., Feuerpriester in kleinasien und Iran, Lund, 1946, pp. 59, 60, 63-64.
احمد تفضلی

کالبد ها و ادرس انها در بدن


برگرفته از روح پاک

در بدن مراکزی وجود دارد که به آنها مراکز انرژی یا چاکرا گفته می‌شود. چاکرا کلمه‌ای سانسکریت به معنای چرخ است. چاکراها یا مراکز انرژی در حال چرخش هستند و بخش‌های بسیار مهمی از کالبد انرژی محسوب می‌شوند. همانند کالبد فیزیکی که از اعضای حیاتی و کم اهمیت تر تشکیل شده‌است، کالبد انرژی نیز دارای چاکراهای اصلی و فرعی و چاکراهای بسیار کوچک است

این کالبد با قرار داشتن در نزدیک ترین فاصله به کالبد جسمانی , یکی از نخستین کالبد های لطیفی است که می توان حس کرد. برای کسانی که قادر به دیدنش هستند همچون ماده ای مه گونه جلوه می کند که در چنند سانتیمتری فراسوی کالبد جسمانی قرار دارد یا اینکه میتوان , بویژه با دست آن را حس کرد. همه ما بستع بع درجه رشد و تکاملمان از ادراک فراحسی برخورداریم و این استعدادی است که ما را قادر می شازد انرژی هایی را که در ماورای بعد مادی ارتعاش دارند حس کنیم. تمامی مواد انرژی هستند و کیفیت این انرزی است که در مغز شما در قالب رنگ , احساس , صوت و غیره تفصیر می شود.
این کالبد ما از آنجا اثیری نامیده شده که از یک وازه قدیمی یونانی که قسمت بالای جو یا آسمان (اتر) می نامید گرفته شده است . غیب گویان زمانهشهادت داده اند که به هنگام مرگ, انسانها در قالب کالبد آسمانی یا اثیری جهان را ترک می گویند.
این همان بدنی است که انرژی درمانگران به هنگام شفابخشی با آن کار می کنند. از دیدگاه انرژی درمانی , این کالبد مهمترین کالبد و یکی از کالبد هایی است که شما پس از تمرینات خود آن را بهتر خواهید شناخت.
کالبد اثیری از زمان های باستان در بسیاری از تمدن ها شناخته شده بوده است . غیب گویان هندی و چینی آن را با جزعیات کامل توصیف کرده و از آن طرح ها و اشکالی ترسیم کرده اند. سایر تمدن های بومی , نظیر بومیان آمریکا , پولی نزی ها و استرالیایی ها نیز از انرژی اثیری آگاه بودند و این در هنر , موسیقی آیین و تشریفات , فرهنگ شفاهی آنها تجلی یافته است.
کالبد اثری نقش یک پل را میان دوسطح متفاوت وجود , یعنی سطح مادی و سطوح لطیف بازی میکند. بخشی از وظیفه کالبد اثیری عبارت است از ایفای نقش مرحله آمادگی برای ورود روح به عالم مادی .
وظیفه دوم , و به همان اندازه مهم کالبد اثیری به شکل واقعی آن ارتباط دارد. در درون این کالبد ساختارهایی وجود دارند که به ما امکان میدهند انرژی های پرارتعاش , نظیر انرژی زندگی یا حیات را که قبل از وارد شدن به کالبد جسمانی در بد اثیری پردازش میشوند به خود جذب کنیم .
 

کالبد اختری(astral):
کالبدی که در فراسوی کالبد اثیری و در محدوده ارتعاش بالاتر بعدی گسترده شده , کالبد اختری اسن. از آنجا که ارتعاش این کالبد لطیف تر از کالبد اثیری است , ما می توانیم با اراده خود و به کمک نیروی فکرمان در درون این کالبد بدون هیچ کحدودیتی از جایی به جای دیگر حرکت کنیم . در کالبد اختری , انرژی های مرتبط با احساسات پردازش میشود. به همین دلیل است که برخی از صاحب نظران کالبد اختری را کالبد (عاطفی ) می نامند . در سطوح بالاتر بعد اختری , احساسات عاطفی عالی تری که با عشق بی قید و شرط مرتبط اند , نظیر همدردی ,دلسوزی و در سطوح پایین تر اختری , ترس و عواطف منفی تر پردازش می شوند (در اینجا منظرو از پایینتر محدوده ارتعاشات پست تر ماده است ).
همه ما به هنگام خواب وارد کالبد اختری میشویم . ما می توانیم در این کالبد با سایر ارواح ملاقات کنیم یا به مکان هایی سفر کنیم که در زندگی روزانه خود قادر به حضور در آنجا نیستیم . برخی از انرژی درمانگران بخش اعظم کار خود را در طی خواب و بیداری در کالبد اختری شان انجام می دهند. این موضوع موید گزارش هایی درباره انرژی درمانگرانی است که در تمامی ساعات روز یا شب در منازل بیماران و یا در رویاهای آنان ظاهر می شوند. ما همچنین برای بهره گیری از درس ها , آموزشها , و الهامات در حالت خواب وارد کالبد اختری خود می شویم .
 

کالبد روانی (mental):
محدوده ارتعاش قابل اکتشاف بعدی آن چیزی است که به کالبد روانی معروف است . در این ارتعاش بالاتر , کالبد روانی کجموعه ای از انرژی های ذهنی , نظیر افکار خلاق و الهام بخش پردازش می کند. اشخاصی که قادر به حس کردن انرژی های کالبد روانی هستند در می یابند که این کالبد در فراسوی کالبد اختری گسترده شده است.
 

کالبد روح (soul):
سرانجام خود روح در قالب کالبد یا ظرفی محصور شده است تا کل تجربه حیات انسانی را از سر بگذراند . ارتعاش این کالبد از آنچه قبلا ذکر شد بسیار بالاتر است . تمامی تجربیات در تمامی سطوح از طریق شبکه شعور به سوی روح , وجود واقعی شما فرستاده میشود.



مبارز باطنی (از دیدگاه تولتک)
در برخی از کتب ارائه دهنده تعالیم باطنی مشاهده می‌شود که به کرات از کلماتی مانند جنگاور, مبارز, و... استفاده شده است, اما شاید به‌قدر کافی شفاف نشده که این مبارز با چه کسی یا چیزی مبارزه می‌کند؟ او از این مبارزه چه هدفی دارد؟ و اصولاً جایگاه این مبارزه در آموزش‌های باطنی چیست؟
هدف از مبارزه در حالت کلی، پیروزی بر دشمن است. نیرویی مخالف با سالک که اگر کنترل و دفع نشود برای وی مرگبار خواهد بود. این نابودی باطنی ممکن است که با نابودی ظاهری یا مرگ جسمی شخص همراه نباشد اما می‌تواند شرایطی بدتر از مرگ فیزیکی را برای وی مهیا کند.
در پاسخ به این سؤال که «از دیدگاه باطنی بزرگترین دشمن انسان کیست؟»، تعالیم باطنی نظرات مشابهی را بیان می‌کنند. یکی از معلمین باطنی چنین می‌گوید: «بزرگترین دشمن ما خودبزرگ بینی ماست»1 که این جمله می‌تواند بیانگر محور «جهان بینی مبارز باطنی» در نظر گرفته شود.2
جهان یک حوزه اسراری است و انسان موجودی جادویی و وارث میراثی بزرگ و رازآمیز است. با این وجود انسان امروز از آن انسان آرمانی و کامل که از تمامی ظرفیت‌های درونی خود برای حرکت و زندگی استفاده می‌کند, فاصله زیادی دارد. این فاصله, فاصله‌ای از جنس آگاهی و انرژی است.
بنابر دیدگاه‌های باطنی این فاصله توسط خودبزرگ‌بینی ایجاد شده است و بنابراین سالکی که می‌خواهد به وضعیت انسان آرمانی و کامل برسد ناگزیر از جنگیدن با این بزرگترین دشمن انسان و پیروزی بر آن است.
برای طی این فاصله باید از موانعی که در این میان توسط خودبزرگ‌بینی تعبیه شده گذر کرد و با برداشتن هر یک از موانع آگاهی, می‌توان یک گام به‌وضعیت ایده‌آل نزدیک شد.
 

مروری کلی بر دیدگاه تولتک درباره مبارزه باطنی
در آموزه‌های تولتک، خودبزرگ‌بینی در هر یک از ابعاد زندگی انسان به اشکال گوناگونی حضور دارد و از این دیدگاه به هیولایی سه هزار سر توصیف شده است که هر یک از سرهای وی نماد نیرویی است که یک بعد از زندگی و حیات بشر را قبضه کرده و به تسخیر خویش درآورده است. انسان معرفت پیشه کسی است که با این هیولا مبارزه کرده و آن را شکست می‌دهد و در نتیجه به پیروزی بر آن و آزادی از خطر آن نائل می‌شود.
دلسوزی به حال خود وخود را مهم دانستن, از ابعاد مهم خودبزرگ‌بینی‌اند که در این آموزش‌ها از آنها مستقیما یاد شده است.3 اما موانع و ضعف‌های درونی دیگری هم هستند که ابعادی از این خودبزرگ‌بینی محسوب و توسط آن تغذیه می‌شوند، مانند اسارت در قید عادت‌ها, عدم پذیرش مسئولیت اعمال خود, توهم جاودانه بودن, جهل, ... که در این آموزه‌ها از آنها مستقیماً به‌عنوان زیر مجموعه خودبزرگ‌بینی نام برده نشده است اما در واقع اشکال دیگری از آن هستند.
هدف مبارزگر باطنی, شکست کامل خودبزرگ‌بینی است. نتیجه رسیدن به هدف این است که با برداشته شدن خودبزرگ‌بینی, سالک از ظرفیت‌های وجودی خود به‌طور طبیعی و در حالت حداکثر بهرمند می‌شود.
جایگاه موضوع مبارزه در آموزه‌های معرفت‌پیشگان تولتک جایگاهی محوری است، به‌طوری که در تمامی آموزه‌های آن ردپای منش سالک مبارز را می‌توان یافت. درواقع همان‌طور که خودبزرگ‌بینی از وجوه گوناگونی سالک را در برگرفته و به او حمله می‌کند, سالک نیز می‌آموزد که از جوانب گوناگون به آن ضربه بزند.
یک بعد از این آموزه‌ها، راه و روش رفتاری سالکان است که عبارت از رفتارهای انتخاب شده‌ای‌ است که تاثیر مستقیمی بر قدرتمند کردن سالک در مواجهه با این دشمن دارد. شیوه رفتاری و حالت روحی خاصی که به سالک انسجام درونی بالایی می‌بخشد و وی را در برابر دشمن تجهیز می‌کند. این انسجام درونی به‌قدرتی به نفع سالک و به ضرر دشمن تبدیل می‌شود که زمینه ساز محکمی برای مانورهای بعدی بر علیه آن است.
برخی از این عناصر رفتاری عبارتند از «پذیرش مسئولیت اعمال خویش»،‌ «شکستن عادت‌ها»، «‌ناظر دانستن مرگ بر خودمان» ‌و «هر عملی را مانند آخرین عمل خویش انجام دادن» که هر یک به ‌عنوان یک عنصر لازم در نبرد با خودبزرگ‌بینی جایگاه ویژه‌ای دارند.
این سالکان عقیده دارند سیالیت آگاهی (قابلیت حرکت دادن پیوندگاه یا نقطه تمرکز آگاهی که قلب تعالیم تولتک است), نیاز به انرژی ذخیره شده بسیاری دارد که انسان عادی فاقد آن است. از سویی تنها چیزی که بیشترین انرژی را از انسان می‌گیرد و به‌هدر می‌دهد خودبزرگ‌بینی است و از این نظر جدال با خودبزرگ‌بینی نوعی نبرد آزادسازی سرمایه انرژی فرد نیز می‌تواند محسوب شود.
آموزش‌های هنر کمین و شکار به نوعی و با سلاح‌هایی دیگر به جنگ این هیولا می‌رود. به‌طور مثال در فن مرور دوباره زندگی, سالک تمامی وقایع زندگی خود را دوباره به ‌یاد آورده و تجربه می‌کند. عقیده بر این است که همه وقایع زندگی انسان کنش واکنش‌هایی برای حفظ و تحکیم خودبزرگ‌بینی است. سالک به‌واسطه نوع خاصی از تنفس، انرژی‌هایی که در هر واقعه زندگی‌اش برای حفظ و تحکیم خودبزرگ‌بینی به‌کار برده را مجدداً به کالبد انرژی خود جذب می‌کند. در اصل انرژی‌ای را که از وی ربوده شده به‌سوی خود جذب کرده و به کالبد انرژی خود جذب می‌کند.
هنر رویابینی نیز به نوع دیگری در امتداد حمله به خودبزرگ‌بینی حرکت می‌کند. رویابینی با باطل کردن نظم خطی مطلقی که به خودبزرگ‌بینی تعلق دارد, به آن ضربه می‌زند, زیرا پایه خودبزرگ‌بینی بر نظم خطی و تکراری دقت اول است و رویابینی این امکان را به سالک می‌دهد که در برخی ابعاد این نظم خطی را درهم بشکند.
مانور مواجهه با خرده ستمگر, بخشی از آموزه‌های تولتک است که به‌طور مستقیم به‌حمله کردن و ضربه زدن به پیکر خودبزرگ‌بینی می‌پردازد. خرده ستمگر شخصی است که دارای امکانات بسیاری در به‌سلطه کشیدن، آزار دادن و محدود کردن (ظاهری) سالک است و از این قدرت و سلطه عملاً نهایت استفاده را می‌برد. مواجهه با خرده ستمگر، خودبزرگ‌بینی را در شرایطی دشوار و وخیم قرار می‌دهد که تغذیه نفس ممکن نبوده و ناگزیر از تسلیم در برابر شرایطی است که توسط دیدگاه سالکانه تدبیر شده است. به این ترتیب خودبزرگ‌بینی تضعیف شده و غلبه سالک بر آن ممکن می‌شود.
توقف دنیا آموزه دیگری است که به‌وجهی از خودبزرگ‌بینی ضربه می‌زند که در اسیر کردن انسان در محدوده کلمات و واژه‌ها فعال است. وجهی از خودبزرگ‌بینی که مانند جریانی از گفتگوی درونی است که هرگز پایان نمی‌گیرد. این گفتگوی درونی انسان مانند زنجیری از افکار است که آگاهی انسان را در حوزه محدود و معینی به اسارت می‌کشد. شاید کمتر کسی به گفتگوی درونی به ‌عنوان یک بعد از خودبزرگ‌بینی نگریسته باشد اما هر چیزی که انسان را به تحکیم خودپنداره‌های دروغین در وجودش وادارد می‌تواند بخشی از خودبزرگ‌بینی باشد و از این نظر گفتگوی درونی نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای در تحکیم توهمات شخصی هر کس دارد.
همچنین مانورهای دیگری مانند رسیدن به جایگاه بی‌ترحم, شکستن آئینه خودبینی و مرگ نمادین سالک، همگی آموزه‌هایی برای تفوق بر خودبزرگ‌بینی در ابعاد گوناگون هستند که توضیح آنها متن جداگانه‌ای را می‌طلبد. اما در ادامه این مقاله و در شماره‌های آینده قصد داریم به‌بررسی ابعاد و اصول دیگر مبارزه باطنی از این دیدگاه و نیز دیدگاه‌های معتبر دیگر باطنی بپردازیم.

دسترسی به شادی در زندگی!!!

شادی در زندگی جاری است

دستیابی به شادی و آرامش یکی از آرزوهای دیرینه انسان است. به نظر می رسد با بروز انواع بیماری های روانی و شیوع افسردگی، انسان بیش از هر زمان دیگری به شادی نیاز دارد. آن چه باعث شده است این موضوع به عنوان یکی از پردامنه ترین مباحث در روان شناسی مطرح شود، این است که سال ها مباحث روان شناسی منحصر به درمان اختلالات روانی بود و تنها برای درمان روان های بیمار و مریض تلاش می شد؛ غافل از این که حوزه روان شناسی این قابلیت را داراست که زندگی بهتری برای همه انسان ها ترسیم کند. طی سالیان متمادی راه های رسیدن به خوشبختی، رضایت، موفقیت، ازدواج موفق و زندگی شاد در این حوزه مطرح شد. ممکن است تا به این جا بحث تکراری به نظر برسد اما قصد داریم طی سلسله مباحثی به طور ویژه به بحث شادی و ضرورت آن بپردازیم. در این باره با هدی برازنده کارشناس ارشد روان شناسی بالینی گفت وگو کرده ایم.


وی درباره ضرورت پرداختن به مفهوم شادی در روان شناسی به خراسان چنین می گوید: «مارتین سلیگمن» یکی از روان شناسان برجسته عصر حاضر پس از 40سال تحقیق روی افسردگی اندیشید که روان شناسی فقط نباید به فکر درمان اختلالات روانی باشد بلکه باید تلاش کند به جنبه مثبت زندگی بیشتر بپردازد؛ به عبارت دیگر روان شناسی طی نیم قرن گذشته به موضوع بیماری های روانی، افسردگی، اضطراب، اسکیزوفرنی و... به اندازه کافی پرداخته است و تلاش برای رهایی از آنچه زندگی انسان را تخریب می کند، باعث شد از آن چه زندگی را ارزشمند می کند، غافل شود.


پژوهش ها در زمینه شادی نشان می دهد شادی را می توان افزایش داد و انسان این قابلیت را دارد که نقش های سازگارانه مثل اخلاق، همکاری، نوع دوستی و خوبی را در خود پرورش دهد و در کنار آن قابلیت تبدیل شدن به یک دزد یا قاتل را نیز دارد. به گفته روان شناسان شادی اصیل از شناسایی و رشد عمیق ترین و اساسی ترین توانمندی ها و فضیلت های انسانی و کاربرد روزانه آن ها در زندگی سرچشمه می گیرد.






تعریف شادی




فرمول شادی از نظر علمی شامل تاثیر ژن ها به علاوه شرایط زندگی و عواملی است که در کنترل فرد قرار دارد. اگر بخواهیم به این 3بخش بپردازیم، باید بگوییم که تاثیر عامل ژنتیک بر میزان شادی فرد تقریبا 50درصد است. این بدان معناست که تقریبا نیمی از میزان شادی که در زندگی تجربه می کنید، تحت تاثیر عوامل ارثی است. بعضی افراد به صورت ارثی شاد و اجتماعی هستند و برخی تلخ و منزوی. اما باید در نظر داشت که تاثیر ژن ها قطعی نیست و با عوامل دیگر مداخله می کند. ژن ها به بیشتر مردم قابلیت متوسطی برای تجربه شادی می دهد و فقط شمار کمی از مردم ژن های افسرده ساز یا شادی آور قطعی دارند. عامل دیگری که باعث می شود بسیاری از تجربه های تلخ یا شاد زندگی تاثیر بلندمدتی نداشته باشد، عامل سازگاری است. اثر سازگاری باعث می شود همه انسان ها به شرایط خود عادت کنند و با گذر زمان همه چیزهای خوب و جذاب زندگی برایشان عادی و تکراری می شود. هرچه افراد سعی کنند بیشتر به دست آورند بعد از مدتی داشته ها برایشان عادی و تکراری می شود و هیجان چندانی را ایجاد نمی کند. البته اثر سازگاری باعث می شود انسان ها با سختی ها و دردهای عظیم زندگی نیز کنار بیایند و بقای خود را ادامه دهند ولی تاثیر هیجان انگیز خرید منزل یا خودرو و هر هیجان مثبت دیگری را گذر زمان از بین می برد.به گفته برازنده عامل سازگاری باعث می شود افراد ثروتمند به تدریج به ثروت خود عادت کنند و تحقیقات نشان داده است افراد ثروتمند فقط اندکی از افراد فقیر شادتر هستند. از طرفی جذابیت فیزیکی برای فرد عادی می شود و طبق تحقیقات هیچ تاثیری بر شادی ندارد، حتی رویدادهایی مثل اخراج یا ارتقای شغلی بعد از 3 ماه تاثیر خود را از دست می دهد، البته باید متذکر شد که سه رویداد در زندگی تاثیرات منفی چندین ساله دارد که شامل فوت همسر، فوت فرزند و فقر شدید است.همچنین شرایط زندگی تاثیر چشمگیری بر شادی دارد. روان شناسان دریافته اند تا زمانی که میانگین درآمد شهروندان برای هر فرد در یک کشور سالانه زیر 8 هزار دلار باشد، بین قدرت خرید و رضایتمندی از زندگی رابطه وجود دارد و کشورهای فقیر در کل میزان شادی کمتری دارند. اما بین کشورهایی که میانگین درآمد برای هر فرد بیش از 8 هزار دلار است، هیچ رابطه ای بین قدرت خرید و رضایتمندی از زندگی وجود ندارد.


ژاپنی ها که قدرت خرید بسیار بالایی دارند، میزان شادی شان کمتر از مردم چین که قدرت خرید بسیار پایینی دارند، در حد قابل ملاحظه ای کمتر است، مردم برزیل و آرژانتین با وجود درآمد بسیار پایین تقریبا به اندازه آمریکایی ها که بالاترین درآمد را در کلیه کشورهای جهان دارند، شادند. به طور کلی سلیگمن نتیجه می گیرد که میزان اهمیت پول برای افراد بیش از خود پول بر شادی تاثیر دارد و به نظر می رسد مادی گرا بودن، شادی را کاهش می دهد. از دیگر عوامل موثر بر شادی باید به ازدواج، میزان تجربه هیجانات منفی در زندگی، جنسیت و سن اشاره کرد. تحقیقات نشان داده که در کل افراد متاهل از افراد مجرد شادترند و افراد بسیار شاد معمولا در یک رابطه موفق به سر می برند. هم چنین بین میزان تجربه هیجان های منفی در زندگی با میزان شادی رابطه ای وجود ندارد و زنان بیشتر از مردان هیجانات شدید اعم از شادی یا غم را تجربه می کنند ولی به طور کلی جنسیت با شادی رابطه ندارد. در مجموع تغییر شرایط زندگی موثر بر شادی گاه دشوار و غیرممکن است و در کل 8 تا 15 درصد بر میزان شادی تاثیر دارد لذا بهتر است به تغییر عوامل درونی و مسائلی که تحت کنترل ماست، بپردازیم. برای شناسایی بهتر این عوامل باید هیجانات منفی و مثبت را باز تعریف کنیم و آن ها را مورد ارزیابی قرار دهیم.


هیجانات منفی مثل ترس و خشم و غم به ما هشدار می دهد که ما در یک جریان که یک طرف آن امکان برنده شدن و یک طرف دیگر امکان شکست خوردن و بازنده شدن است، قرار داریم این در حالی است که هیجان های مثبت مثل اعتماد، امید و شوق به ما می گوید در یک جریان که هر دو طرف رابطه از آن سود می برند، قرار گرفته ایم، یک فرآیند برنده- برنده. هیجانات مثبت زندگی اجتماعی غنی و پربارتری برای افراد به ارمغان می آورد طبق تحقیقات شادترین افراد جامعه، اجتماعی ترین آن ها بودند و هیجانات مثبت رابطه فرد را با دنیای پیرامونش بسیار زیبا و جذاب می کند.






شادی در زمان حال



برازنده در توضیح تجربه شادی در زمان حال چنین می گوید: تجربه شادی در زمان حال دو نوع است لذت و رضایت . لذت به تجربه ای اطلاق می شود که عنصر حسی قوی شامل دیداری، شنیداری، لمسی ، بویایی و چشایی در آن دخیل است. این نوع تجربه ناپایدار است و با تکرار از میزان هیجان مثبت آن کم می شود و عنصر شناختی و فکری کمی در آن دخیل است. همه انسان ها به صورت تکاملی گرایش شدیدی به چنین لذت هایی دارند اما با چند تکنیک می توان خاصیت آن ها را حفظ کردو می توان مانع از روزمرگی و تکرار آن ها شد تا تازگیشان حفظ شود. از طرفی باید همواره توجهی هوشیارانه و عمیق به محیط اطراف داشته باشیم.



مثلا در یک روز بهاری اندکی درنگ کنیم، هوای تمیز را استنشاق کنیم، جلوه های بهاری طبیعت را هرچند محدود و کمرنگ دریابیم و اجازه ندهیم بالارفتن سرعت زندگی امکان تجربه چنین لذت های بزرگی را از ما بگیرد. واقعیت این است که لذت در زندگی جاری است و این ما هستیم که با غفلت از زندگی، فرصت لذت بردن را از دست می دهیم. در این مسیر به تکنیک ذهن- آگاهی نیاز داریم. همه ما به علت درگیری در زندگی روزمره شهرنشینی گرفتار یک «ذهن سبقت جو» شده ایم به این معنا که در حال زندگی نمی کنیم و به آینده و یا گذشته بیشتر می اندیشیم. به همین علت لذت بردن از زمان حال و آن چه در حال رخ دادن است را فراموش می کنیم و مدام به فکر لذت از آینده ای هستیم که مشخص نیست چقدر با پیش بینی ما منطبق باشد.



ذهن- آگاهی باعث می شود در محیط آگاهانه حضور داشته باشیم و به حس ها و ادراک های مختلف خود توجه کنیم. این روش، تمرین و تکرار نیاز دارد و به خودآگاهی عمیقی نیز نیاز دارد.



از طرفی رضایت از مولفه های اصلی لذت در زمان حال است.این واژه که معادل(Gratification) است درگیری در فعالیتی که ذهن و فکر فرد به تمامی به کار گرفته شود و فرد مشغول استفاده از مهارت و توانمندی خویش است می باشد. به عبارت دیگر هرکس در هر کاری که با مهارت و توانمندی اش مرتبط است می تواند رضایت را تجربه کند.



فرد در لحظه انجام کار احساس خاصی ندارد اما شادی حاصل از تجربه انجام کار تاثیر بلندمدت دارد. این تجربه برای فرد عادی و تکراری نمی شود چون توانمندی فردی را می توان هر روز به نوعی جدید و در عرصه ای متفاوت به کار گرفت.



تجربه های لذت بخش نشان دهنده ارضاء نیازهای زیستی فرد است و تجربه های رضایت بخش نشان دهنده رشد روان شناختی است.در پایان ذکر این نکته ضروری است که رضایت واقعی ناشی از لذت های آنی به دست نمی آید و لذت های آنی برای کسب شادمانی اصیل و زندگی رضایت بخش کافی نیستند.به همین دلیل است که مردم در کشورهای ثروتمند که بدون هیچ تلاش و کوششی انواع لذت ها را تجربه می کنند به پوچی و بیهودگی می رسند و هرگز احساس رضایت ندارند، در واقع لذت به این معنا، مانند لذت ناشی ازخوردن یک غذا یا پختن غذاست.



لذت ناشی از خوردن آنی است اما کسی که مهارت آشپزی دارد هر روز با پختن یک غذای متنوع و خاص، لذت می برد، لذتی که هیچ گاه تکراری نمی شود و تازگی اش را حفظ می کند به همین دلیل است که رضایت بیشتری را نیز تجربه می کند.

با سپاس از سایتhttp://hoseinshishechi.parsiblog.com