راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

هفت راز آتش

راز آتــش راز هفت خـــــوان است وبس

راز آتش نغمه ی جــــــــان است وبس

راز آتش چشــــــــــمه ی آموزش است

رازآتش تیشــــــــــــه ی پردازش است

روکه در یابیم راز آتـــــــــش زرتشت را

خود زپستی وا رهـــــانیم و مرام خویش را

هفت رازی خفـــــــــــــته در آتش نهان

گَــــر بیابیم راز در آن هر زمــــــــــان

یــک از آن راز، روشنــــــای آتش است

چون که گیـــــتی زآن پی آسایش است

پس تــوان آموخت از آتش ره فرزانگـی

پس تـوان آموختن بر مردمان مردانگی

پرتو افشاندن زدانش در ره آزادگــــــــی

سود بخشیدن به مردم از سر دلدادگـــــی

راز دوم گرمــــــــــی جان بخش اوست

راز سر مستـــــــــــی گرفتن نزد اوست

پس توان آموخت ازآتش ره بخشندگــــی

پس توان آموختن بر مردمان روشنرهی

سوم آنکه سوی بالا می رود او همچنـــان

پس که در یابیم ره بالا بریم ما همچـــوآن

دیگر آنکه واژگون آید همی، گردد خموش

پس که گوید او به ما پستی نمی باشد ز هوش

رازپنجم هرچه درآتش درآید پاک ورخشنده شود

بی که خود ناپاک و چرک وزشت وآلوده شود

پس تـوان آمـوخت ازآتـش ره پاکیزگـی

بــــی که خود را دربُن چرک وسیاهی افکنی

پس تــــوان آموختن بر دیگران روشن رهی

زندگی کردن در آنان بی چوآنان گمرهــــــی

راز دیـــگر آن که از آتش تــــوان آتش فزود

آتشـــی دیگـــــر همانند همـــان آتش نمود

پس که باید بهر فرزنـــدان خود راهـــی گشود

چشم آنان هم به دانش همچوخود می داد سود

راز هفتم راز کــــــــار و کوشــــــــش است

چونـکه آتش روز وشب در جوشــــــش است

پس بیاموزیــــم زآتش تنبلــــی را وانهـــیم

سوی کـــــارو در تکــاپوی همه خوبی رویـم

ریشه جـــان را به نیکــــی همچوآتش پروریـم

تاجهـــان را سوی پاکـــی روبه نیکی آوریـــم

سروده:فرشید میرزایی

رابطه مرگ و زندگی

فریدون مشیری

در کنار این معلمان و درسها ،
در کنار نمره های صفر و نمره های بیست
یک معلم بزرگ نیز
در تمام لحظه ها ، تمام عمر
در کلاس هست و در کلاس نیست
نام اوست : مرگ
و آنچه درس می دهد
(زندگی) است!!!

بیشترین عشق جهان

‫شاملو

بیشترین عشق جهان را به سوی تو می آورم
از معبر فریاد ها و حماسه ها .
چرا که هیچ چیز در کنار من
از تو عظیم تر نبوده است
...

که قلبت
چون پروانه یی
ظریف و کوچک و عاشق است