راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

بخشش الفبای زندگی

یسنا/ هات چهل و چهارم  بند بیستم

«ای مزدا! چگونه دیوان دروغ فرمانروایان خوبی بوده اند؟
آنها که بهرهمندی از زندگی را با آن (دروغ پردازیها) مانع می شوند
و با دستیاری کَرپن و اوسیج جهان را به دست خَشم میسپارند
و نیز فرمانروائی که روان او را (جهان را) از بالندگی باز می دارد
آنها هرگز در آرزوی آن نیستند که با پشتیبانی اَشا (جهان) پیشرفت کند.»

"همیشه اشتباهات مردم را ببخش ،نه به خاطر اینکه آنها سزاوار بخشش اند بلکه توسزاوار آرامشی."          اشوزرتشت

گاهی به علت رفتارهایمان و زمانی به علت سوء نیت های پیشامده از بد خواهان تهدید وارعاب ،از آشنایان هتک حرمت و از دوستان رنجش ونفرت داشته ایم  و  واکنش طبیعی به این موضوعات خشم وعصبانیت است چون در موقع تهدید ترس از دست دادن امکانات ،در زمان هتک حرمت محرومیت از توانائی ها ،در رنجش احساس گناه به علت قطع روابط  و در نفرت از دست دادن دوستان وبه طور کلی با عذاب وجدان روبرو هستیم .

گاهی با بخشش گناهکار فکر میکنیم گناهکاری مجازات نمی شود یا آن خلاف را در جای دیگر تکرار می کند.

اشو زرتشت در بند 6 هات 28 گات ها می فرمایند:

"ای مزدا! به سوی من آی  و مرا از بخشش منش پاک و راستی بر خوردار ساز تا در پناه آیین پاکت بتوانم بر دشمنی بد خواهاهان چیره گشته و آنانرا دوست خود سازم ."

در بند 4 هات 51 گات ها داریم:

"چه زمانی شادمانی جای دردمندی را می گیرد؟

کجا بخشش وگذشت بر پا می شود؟

کجا راستی را گرامی می دارند؟چه هنگام آرمیتی پاک،بهترین اندیشه و فرمانروایی توای مزدا  استوار می شود؟"

کلاس چهارم یا پنجم دبستان بودم ترجمه کامل گات هابه صورت جزوه ای از دوستی به دستم رسید وپس از مطالعه سوالاتی برایم مطرح شد ودر پی جواب برآمدم.

یکی از سوالات این بود ،چرا در برابراشتباهاتی که دشمن یا دوست می کند وبه انسان زیان می رساند، باید بخشش ایشان را را پیش بگیریم؟

برای جواب سوال به هرکه مراجعه کردم آن را مسئله دینی دانسته تا اینکه سالها بعد در زیارت پیر سبز با موبد فرزانه آقای رستم شهزادی در میان گذاشتم  وایشان فرمودند:

"با هر بار بخشش نه تنها انسان تحقیر نمی شود بلکه آسایش فکری و آرامش به دست می آورد و پیوند دوباره ای با جامعه خویش  به دست می آوردتا آن دوست یا دشمن یا بد خواه را با عذاب وجدان روبرو سازد تا در جهت جبران خطایش کار کند، پس وظیفه داری راه جبران را برایش باز گذاری.خشم وعصبانیت واکنش طبیعی انسان در برابر نا ملایمات زندگی است ولی کینه ورزی خود نوعی بیماری است؛ وقتی دیگران را برای خشنودی خود مسئول و گناهکار بدانیم با مقابله به مثل یا سرزنش آنها روبرو می شویم."

امروزه روانشناسان معتقدندعملی که باعث خشم ما می شود ؛واکنشی است به رفتارهایمان به علت، در باره آنچه دیگران درباره ما فکر می کنند نگران می شویم،وقتی فکر می کنیم مورد احترام واقع نمی شویم ،وقتی بیش از حد شکست خورده ایم یا احمقانه رفتار کرده ایم وبه طور کلی اوضاع بروفق مراد ما نیست ومنصفانه با ما رفتار نشده است ؛یا وقتی دیگران برای رفع مشکلات تقصیری را که مربوط به ما نیست به گردن ما انداخته اند وما از خودمان دفاع نکرده ایم.بعد از مدتی ناخشنودی ،خشم وعصبانیت واحساس گناه طبیعی است که داشته باشیم ورفتار ما خود واکنشی افراطی نسبت به کسی است که  اعمال گفته شده را نشان داده است و ما  ایشان را گناهکار می دانیم .پس بیایید

1) اجازه ندهیم این واکنش افراطی در زندگیمان خیلی رخ دهد یعنی اعمال و رفتار کنترل شده وشایسته ای داشته باشیم،افکار نامعقولمان را با مشورت با بزرگتر ها بررسی کنیم واحساسی عمل نکنیم.

2) وقتی واکنش افراطی داریم از شدت آن بکاهیم وبه عملی فکر کنیم که آن واکنش را به وجود آورده است یعنی در عین بخشش طرف مقابل ،خودمان را ببخشیم ،اگر خودمان را نه بخشیم به تنبیه روانی خود دست زده ایم که نوعی بیماری است.

3) پیش بینی های لازم انجام دهیم واجازه ندهیم واکنش افراطی خیلی طول بکشد،تا به برخورد فیزیکی تبدیل شود.

4)شادمانی بخشش وگذشت بر پایه خردمندی وهمراه با نیک اندیشی تنها راه مثبت گرایی در این مورد است.

میژده در گات ها

یسنا/ هات چهل و چهارم  بند نوزدهم

«این را از تو میپرسم، ای اهورا به راستی برایم آشکار کن.
آنکه پاداش کسی را که برای دریافت آن سزاوار است نمیدهد.
آن چیزی را که برابر با سخن ( و پیمان) درست باید بدهد.
نخستین کیفر او چه خواهد بود.
من آگاهم آنچه را که سرانجام سزاوار او خواهد بود [ نفرین و لعنت]»

نظم منطقی در گات ها

یسنا/ هات چهل و چهارم  بند هجدهم

«این را از تو می پرسم، ای اهورا به راستی برایم آشکارکن.
چگونه میتوانم در پرتو اشا این پاداش را به دست آورم.
ده مادیان، ده نریان ( اسب نر) و یک شتر.
پاداشی که ای مزدا به من رسائی و جاودانگی را الهام می دهد.
همانطور که آن دو را تو برای خودت به دست آوردی.»

درباره این بند از سرود دیدگاههای گوناگون وجود دارد. پژوهشگران و زبان شناسان غربی
تنها به معنی ظاهری واژه نگاه می کنند و اسب ماده و نر و شتر را همانطور که در عالم
محسوس و در چراگاه هستند به شکل جانوران چارپا می پندارند و پافشاری می کنند که
معنی واژه همان است که هست بنابراین زرتشت برای خودش مزد و پاداشی برابر ده
مادیان و ده نریان و یک شتر درخواست میکند. این برداشت یک زبان شناس و یا هر
کس دیگری است که به فلسفه و اندیشههای زرتشت آگاهی ندارد و حتی از درک و
آمیختن نکات موجود در این سرود عاجز و درمانده است. زرتشت که این درخواست را از
اهورامزدا میکند آیا او به این چارپایان نیاز دارد؟ آیا کار و خدمت زرتشت برای مبارزه با
دروغ و پلیدی و ساختن یک جهان نو بر پایه پیشرفت های اخلاقی و اقتصادی دارای
ارزش به اندازه بهای این چارپایان است؟ در حالیکه کراراً در گاتاها زرتشت از اهورا مزدا
درخواست توانائی و نیرومندی میکند و یا آرزوی زبان شیرین و نفوذ کلام دارد تا پیام
خود را بگستراند و با آن صلح و آرامش برقرار کند در این بند از سرود همانطور که در همه
سرودهای گاتاها پیوستگی و نظم منطقی وجود دارد، باید میان واژهها که به کار رفت هاند
یعنی اشا، اسب ماده، و نر، شتر، رسائی ( هئوروتات) و جاودانگی ( امرتات)، یک پیوستگی
که اندیشه یا خواستی را نشان بدهد به دست آید و با پرسشی که زرتشت از اهورا مزدا
میکند هماهنگی منطقی داشته باشد.

واژههایی که مربوط به نام چارپایان است هر کدام دارای یک معنای مجازی و استعارهای
هستند، در ادبیات اساطیری و افسانهای ایران کهن پیش از زرتشت هر چارپائی را نماد و
نشانه چیزی میگرفتند در بندهش( ترجمه مهرداد بهار) بخش هشتم درباره نبرد آفریدگان
تیشتر برای بردن آن زهر از زمین به تن ». با اهریمن در یک داستان شیرین اشاره میکند
اسب سفید و دراز دمبی در دریا فروشد، اپوش، دیوی به همانندی اسب سیاه و کوتاه دمبی
به مقابله بتاخت. او تیشتر را یک فرسنگ به ستوهی برانید. تیشتر از هورمزد توان خواست.
هرمزد نیرومندی را بر او ببرد چنین گوید که در زمان، نیروی ده اسب نر، ده شتر نر، ده
بنابراین در داستانها و ادبیات اساطیری هر یک از «. گاو نر، ده کوه و ده رود بر تیشتر آمد
چارپایان و جانوران یا سایر پدیدهها همانند کوه و رود نماد یا نشانی از یک چیز غیر مادی نظیر نیرو، خرد و محبت و غیره یاد شده مثلاً اسب یکی از نمادهای نیرو، آتش یکی از
نمادهای خرد است. در این بند هم، اسب ماده ( مادیان) نشان تندروی و سرکشی، اسب نر
نشان نیرومندی و پائیدن ( کنترل) و شتر نشان روشنائی و درخشیدن است. این مفاهیم و
اشارهها در زمان زرتشت دارای تعبیر معین و معنای روشنی بوده اند که حتی در زمان
ساسانیان دیده نمیشود. اکثر زبان شناسان غربی کوششی در فهم معنای منطقی گاتاها
نمیکنند و پارهای از آنها نظیر نیبرگ عمداً گاتاها را طوری معنی میکنند یا آنقدرآشفته و
نادرست واژهها را سر هم میکنند که هیچ اندیشهء اخلاقی و فلسفی از زرتشت دیده و
شناخته نمیشود. در حالیکه بر همگان روشن است که از اوستای موجود فقط گاتاها متعلق
به زرتشت و در بر دارنده آموزشهای اوست و سایر نوشتهها و متون افزوده شده در اوستا
یادگار دورانهای باستان پیش از زرتشت است یا به وسیله موبدانی که هنوز به دینهای
باستانی دیگر باور داشتهاند تنظیم شده است. ولی اکثر زبان شناسان که هیچ سابقه ذهنیبا فرهنگ ایرانی ندارند به علتهای مختلف از قبیل اعتقاد شدید به دین عیسوی یا به
دلیل عدم آشنائی به سابقه تاریخی و پایگاه بلند دانش فلسفی ایران و یا اینکه آنها خود را
وارث فلسفۀ یونانی میدانند و در این راه تعصب شدید میورزند، قصد دارند آنچه مربوط
به زرتشت است ناچیز و مخصوصاً بیاهمیت جلوه دهند و برای توضیح و تعبیر گاتاها از
مسائل اساطیری و یا اوستای نوین و بخشی از ادبیات پهلوی کمک میگیرند در حالیکه
تمام آنها مباین و مخالف اندیشهها و آموزشهای زرتشت است. زرتشت تمام ایزدان
اساطیری را که شماره آنها به سی میرسد نفی کرد و آنها را خدایان باطل و پنداری شمرد
که برای بیست و چهار ایزد از میان آنها نیایشی باقیمانده که در یشت ها مدون شده و
ضمیمه اوستای موجود است. این نیایش ها و یشت ها که دارای ارزش والای ادبی و
تاریخی هستند هیچگونه بستگی و هماهنگی با گاتاها ندارند و متن آنها کاملاً بر خلاف و
ضد آموزشهای زرتشت در گاتاهاست. زرتشت قربانی کردن چارپایان و نوشیدن نوشابه
سکرآور هوم را شدیداً و کراراً ممنوع کرده است ولی زبان شناسان می کوشند آن نیایشها
و داستانهای تاریخی را با گاتاها پیوند بزنند و برای ترجمه گاتاها از آنها استفاده کنند
را ustra مثلاً برای معنی همین بند 18 از هات 44 میلز که از خاورشناسان بیقرض است
به معنی شتر میگیرد و معتقد است که در هیچ کجای اوستا برای آن معنی دیگری دیده
نمیشود و نیز اشاره میکند بر طبق روایات هرودوت، اسب موجودی است که در مراسم

قربانی به کار میرفته است و معنی دیگری جز همین جانور چارپا ندارد و قربانی کردن
اسب را از یشتها گرفته که در اکثر آنها نظیر مهریشت اشاره هایی وجود دارد که با
اموزشهای گاتایی هیچ ارتباطی ندارد.

برگرفته از گات ها ترجمهدکتر آبتین ساسانفر