راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

رفتار آدمی و آفرینش

یسنا/ هات چهل و چهارم  بند چهاردهم

«این را از تو می پرسم، ای اهورا به راستی برایم آشکارکن.
چگونه میتوان دیو دروغ را به دست اشا داد.
تا زدودن آن با آموزش پیامهای مینوی تو،
و وارد آوردن دو دستگی و شکاف بزرگ میان پیروان دروغ فراهم شود.
و بلا و دشمنی را ای مزدا با خود ببرند.»

یسنا/ هات چهل و چهارم  بند پانزدهم

«این را از تو میپرسم، ای اهورا به راستی برایم آشکارکن.
چون تو در پرتو اشا توانایی داری به سوی آنها.
هنگامی که دو سپاه خوب و بد به هم رسند و به تو متوسل شوند
بر طبق قانون که تو ای مزدا نهادهای
کی و کدام یک از آن دو را تو پیروزی میدهی.»

یسنا/ هات چهل و چهارم  بند شانزدهم

«این را از تو می پرسم، ای اهورا به راستی برایم آشکارکن.
کیست آن زورمندی که با پیروی از آموزش تو.
از کسان هوشمند ( و روشن بین) که در خانمان و پیرامون من هستند پاسداری کند.
چون جهان پرور و درمانبخش هستی، رهبر و داوری را نوید بده که در پناه وهومن
از او فرمان برند (فرمانبرداری به سوی او آید)
برای او ای مزدا! که می خواهی»

یسنا/ هات چهل و چهارم  بند17

«این را از تو میپرسم، ای اهورا به راستی برایم آشکارکن.
کیست آن زورمندی که با پیروی از آموزش تو.
از کسان هوشمند ( و روشن بین) که در خانمان و پیرامون من هستند پاسداری کند.
چون جهان پرور و درمانبخش هستی، رهبر و داوری را نوید بده که در پناه وهومن
از او فرمان برند (فرمانبرداری به سوی او آید)
برای او ای مزدا! که می خواهی»

پرسش هائی که در هات 44 به بررسی و گفتگو گذاشته شده درباره رفتار آدمی است به
گونهای که بهره و سود آن رسیدن به کمال و جاودانی باشد. از میان شش صفت و
فروزهای که زرتشت با آنها اهورا مزدا را میشناساند هئوروتات( خرداد ) و امرتات( مرداد )
است. هئورتات یعنی رسائی، کمال، آراسته شدن به تمام صفات و عواملی که موجب
پیشرفت جسم و تن آدمی است. بنابراین به معنی تندرستی و سلامتی هم هست. امرتات
به معنی جاودانی، بیمرگی و همیشه موجود بودن است و مربوط به روان آدمی جریان
مداوم آفرینش است. زرتشت موجود انسانی را تشکیل شده از تن و روان میداند و برای
هر دو به یک اندازه ارزش میدهد. در این بند هفده از هات 44 می پرسد از چه راه
میتوانم با همراهی شما ای اهورا مزدا به سوی هدفم پیش روم. بنابراین درباره هدف خود
و راه رسیدن به آن گفتگو میکند. هدف او یکی رسیدن به رسائی، تندرستی، بهرهمندی از
سلامتی و پیشرفت جسمانی است و دیگر آن که با رسیدن به این رسائی و کمال روانش
به جاودانگی و پایندگی و به مرحلهء بیمرگی و ابدیت برسد. راه رسیدن به این هدف را
سخن گرم و نافذ میداند که مردم از راه گفتگو و بیان روشن و شیرین با پیام معنوی خود
و « حقیقت هستی و نظام کائنات » ( مانترا) آشنا کند و آنها را از گمراهی به سوی اشا
رهبری « منش نیکاندیشی که بر پایۀ خردمندی و داوری درست استوار باشد » وهومن
کند. این بند با بند بعدی دارای تناسب و پیوند منطقی است که در آن زرتشت برای
رسیدن به این هدف علاوه بر سخن نافذ درخواست نیرومندی و روشن بینی میکند.

برگرفته از ترجمه گات ها دکتر ساسانفر

دین راه رسایی و خرد مندی

یسنا/ هات چهل و چهارم  بند نهم

«این را از تو می پرسم ای اهورا! برایم به راستی آشکار کن.
چگونه برایم ( ممکن می شود)
که به بینش معنوی ( دئنا) خود، زندگی بخشم و به رسایی برسانم.
تا که سرور خردمند و توانائی، مرا آگاه کند.
او فرمانروائی همانند توست ای مزدا
که با توانائی بدون مرز خود در پایگاهش با اشا و وهومن زیست میکند.»

دئنا در برابر گَئتا قرار
دارد. دئنا بخشی از انسان است که به جهان اندیشه، خرد وابسته است ویژگیها و صفات روحی و معنوی شخص را نشان می دهد و گَئتا ( گیتی )
بخش زمینی و مادی مربوط به وجود است.

ویسنا/ هات چهل و چهارم  بند دهم

«این را از تو می پرسم ای اهورا! به راستی برای من آشکار کن.
« این آئین را از میان آنها که وجود دارند بهترین است » گفتی
که آفریدگان مرا، آنها که همبسته با اشا هستند،
« و به گفتار و کرداری که هماهنگ با آرمئیتی است توجه دارند، خوشبخت می کند
من با شناخت تو در آرزوی نیروی تو هستم.»

یسنا/ هات چهل و چهارم  بند یازدهم

«این را از تو می پرسم ای اهورا برای من به درستی آشکار کن.
چگونه می شود آرمئیتی و پارسائی به سوی آنان فرا آید.
آنان که آئین تو به آنها آموخته شده.
من نخستین کسی هستم که با آنها آئین تو را دریافتم.
و دیگران همگی را با نفرت می نگرم.»

یسنا/ هات چهل و چهارم  بند دوازدهم

«این را از تو می پرسم، به راستی برایم آشکار کن ای اهورا.
چه کسی درستکار است یا چه کسی دروند است،
با ( کدام یک از) آنها رایزنی کنم.
کدام یک از آن دو پلید است این یکی یا آن دیگر.
دروند به راستی کسی است که راه رستگاری تو را ببندد ( با آموزش تو پیکار کند)
او دروند و پلید است نه آن دیگر»

یسنا/ هات چهل و چهارم  بند سیزدهم

«ای اهورامزدا! این را از تو می پرسم. به راستی برایم آشکار کن
چگونه میتوانیم دیو دروغ را از خود دور کینم.
و نیز از کسانی که در نافرمانی و سرپیچی پافشاری می کنند،
آنها که به راستی گرایش ندارند و با آن هماهنگی نمی کنند
بهره نمی گیرند. « وهومن » از رایزنی با اندیشه نیک»

زرتشت در نشان دادن راه راستی به همگان کوشش می کرد، آموزشهای او برای استواری
و پایداری آرامش و سازندگی در جامعه بود، مخالفان او که از آشفتگی و هرج و مرج
استفاده می بردند و به زورگویی و قتل و غارت خو گرفته بودند در نافرمانی از قانون و نظم
اجتماعی پافشاری و اصرار میکردند. زرتشت با سرسختی به آنها آموزش میداد که از اشا
و وهومن پیروی کنند و در این زمینه با آفریدگار یعنی نماد خردمندی رایزنی میکند که
بهترین شیوه و روش را به کار برد.


چه راهی برای زندگی شایسته کافی است؟

«یسنا/ هات چهل و چهارم  بند هشتم

این را از تو می پرسم ای اهورا! برایم به راستی آشکارکن.
که آیا به یاد سپردن آموزش تو ای مزدا!
آیا رایزنی با وهومن و اشا در کاربرد سخنان و آموزشهای تو برای دست یافتن
به یک زندگی شایسته ( کافی است)
روانم در چه راهی باید پیش رود که خوبیهارا در یابید>»

و این هم نظر ی است:

به دنبال خدا نگرد خدا در بیابان های خالی از انسان نیست
خدا در جاده های تنهای بی انتها نیست
به دنبالش نگرد

خدا در نگاه منتظر کسی است که به دنبال خبری از توست
خدا در قلبی است که برای تو می تپد
خدا در لبخندی است که با نگاه مهربان تو جانی دوباره می گیرد

خدا آن جاست
در جمع عزیزترین هایت
خدا در دستی است که به یاری می گیری
در قلبی است که شاد می کنی
در لبخندی است که به لب می نشانی
خدا در بتکده و مسجد نیست
گشتنت زمان را هدر می دهد
خدا در عطر خوش نان است
خدا در جشن و سروری است که به پا می کنی
خدا را در کوچه پس کوچه های درویشی و دور از انسان ها جست و جو مکن
خدا آن جا نیست

او جایی است که همه شادند
و جایی است که قلب شکسته ای نمانده
در نگاه پرافتخار مادری است به فرزندش
در نگاه عاشقانه زنی است به همسرش
باید از فرصت های کوتاه زندگی جاودانگی را جست
زندگی چالشی بزرگ است
مخاطره ای عظیم
فرصت یکه و یکتای زندگی را
نباید صرف چیزهای کم بها کرد
چیزهای اندک که مرگ آن ها را از ما می گیرد
زندگی را باید صرف اموری کرد که مرگ نمی تواند آن ها را از ما بگیرد
زندگی کاروان سرایی است که شب هنگام در آن اتراق می کنیم
و سپیده دمان از آن بیرون می رویم
فقط چیزهایی اهمیت دارند
چیزهایی که وقت کوچ ما از خانه بدن با ما همراه باشند


همچون معرفت  و به خود آیی

دنیا چیزی نیست که آن را واگذاریم
دنیا چیزی است که باید آن را برداریم و با خود همراه کنیم سالکان حقیقی می دانند که همه آن زندگی باشکوه هدیه ای از طرف خداوند و بهره خود را از دنیا فراموش نمی کنند
کسانی که از دنیا روی برمی گردانند
نگاهی تیره و یأس آلود دارند
آن ها دشمن زندگی و شادمانی اند

خداوند زندگی را به ما نبخشیده است تا از آن روی برگردانیم


سرانجام خداوند از من و تو خواهد پرسید: آیا «زندگی» را «زندگی کرده ای»؟

http://zendegichera.blogfa.com