شادی کردن هدف و برنامهی دلنشین دینی وگروهی برای زرتشتیان است.
مردمانی که در بدترین و دشوارترین رخدادها، با بردباری غم را به دست شادی
سپردند و زنگار پریشانی و اندوه را از آیینهی دل همگان زدودهاند، امروز
یادگارهایی شیرین بهنام جشنهای گهنبار را با خود به همراه دارند، یادبودی
از پدران و بزرگانشان.
کتیبههای هخامنشی که از نخستین داشتههای
نوشتهشدهی زرتشتیان و ایرانیان باستاناند هم با وجود ادبی و دینینبودن
مفهوم و منظورشان ، با ستایش خداوند و سپاس از او بهواسطهی امانتنهادن
شادی در میان مردمان، آغاز میشوند.
زرتشتیان “درعین فقر به جشنها و
آیینهای سنتی کهن میپرداختند که خیرات و مبرات و شادی بنیان آنها بوده
است. باید افزود که اینها را مایهی برکت و خیر و رویآوردن اقبال نیک
میدانستند. ” (مزداپور، 1382، ص.112)
فلسفهی غم و شادی و نبرد
مینویشان از آغاز آفرینش با هم، در فرهنگ ایرانیان بخوبی نمایان است. در
این فلسفه، وجود بدی و شر (انگرهمینو) که غم و بیماری و مرگ میآفریند
نادیده گرفته نمیشود اما بیش از اندازه نیز به آنها توجه نمیشود.
زرتشتیان و ایرانیان میدانند که شادی فروزهای نیکو و خداوندی است که باید
جانشین غم و اندوه کرد و همانطور که بر اساس پیام گاتا، باید بدی را به
دست نیکی سپرد، میدانند که باید غم و اندوه بیبنیان را با شادی و نیایش و
ستایش زدود تا مبادا غوطهورشدن در افسردگی و نومیدی، بند بر پای مرغ امید
و آرزو و تلاش آدمی ببندد.
جشنهای سلسلهبندیشده در
مدت یکسال، بهترین نمونه برای پایداری این فلسفه در بین ایرانیان است
چنانچه هنوز بسیاری از جشنهای یادگارمانده از گذشتگان، امروزه هم نه کاملا
به شکل و روش گذشته، اما با قوت و عشق پیشین در میان زرتشتیان ایران و هند
برگزار میشوند.
“درجامعهی سنتی زرتشتی، این جشنها با زندگانی روزمره
بهشدت سرشته و با آن عجین شده است. نوعی ارتباطات اجتماعی و روابط میان
خانوادهها در یکی دو نسل پیش، لازم میکرد که برگزاری این آیینها، جزیی
باشد از حوادث روزانه و عادی. بدین شمار بود که همراه و همپای کارهای
کشاورزی در مزرعه و باغ، تهیه دیدن و فراهمآوردن ابزارهای واجب برای مراسم
آیینی هم تکلیفی روزمره و عادی بود… در طی آن نوعی خیرات و مبرات و اشتراک
در خورد و خوراک هم مطرح میگشت… و غنی و فقیر را در آن شریک و همکار و
همراه میشد دید، و نیز نمادهای رنگین و دلپذیر حیاتی و زنده را.” (همان،
ص.113)
بنیان دین زرتشتی، همان پیام نهفته در جشنهاست که چیزی نیست بجز
خواستاری شادمانی برای همه. در این کوشش برای ایجاد شادکامی همگانی است که
میتوان رگههای پیام گاتا را دید که خرد و منطق زندگی را با شوق و شور حس
“دیگرخواهی” همراه میکند و آدمی را در تراز خرد و احساس نگهداشته تا
نتیجهی این تراز را که شادی درون است، بیابد. در دین زرتشتی، دیگرخواهی
انسان از سر لبریزی است، آنکه از داشتن لبریز است ناخواسته میبخشد. از سر
فراوانی و لبریزی است که جرعه، جرعه بخشش و سود و رامشن از پیمانهاش
سرریز میشود. این پشتوانهی ارزشمند فلسفی است که سنتها و آیینهای رایج
در میان زرتشتیان بر پایهی آن شکل و صورت پذیرفتهاند. در فلسفهی بخشش
زرتشتی، باید بذل هر چیز در راه پرورش و بهبود و ساماندهی احوال درماندگان
باشد نه از سر چاپلوسی یا اجبار.
“کلید در دوزخ است آن نماز که در چشم
مردم گذاری دراز ” در سنت زرتشتیان نیز بخشیدن بخشی از دارایی برای برپایی
جشنهای همگانی، به خواست قلبی فرد و در موازنه با دارایی اوست اما حضور
همگان چه دارا و چه ندار در گهنبارها امری است بایسته و شایسته. اما
ثمربخشی این داد و دهشها، زمانی قطعی است که گرهی از انبوه گرههای
درماندگان و نیازمندان آبرومند جامعه بگشاید که اگر جز این باشد، پسندیده و
سودمند و پذیرفته نیست.
جلوهی دیگر گهنبارها، همازوری همگان به شرط
پوشیدهماندن راز نداری نیازمندان است. چارهای نیست جز آنکه همه یکسان و
یکشکل و ساده در جشن شرکت کرده و بیآنکه دارا به رخ نادار بکشد، هر کس
سهمی از داشتههایش را بدون خودنمایی صرف برگزاری گهنبار کند و از گوشت
گوسفندان مالداران و هیزم و چوب مردان خارکن و تنها حضور و نیایشخوانی و
همازوری بینوایان، سفرهای از نان و میزد و چاشنی فراهم شود یکسان که همه
از آن میخورند. اینست همان رسم سخاوت و هماهنگی و همازوری ایرانیان که
زبانزد جهان است.
گهنبارها جشنهای ششگانهایاند که در شش زمان یا
چهره یا گاه برگزار میشوند که هریک یادآور زمانی از کاشت، داشت و برداشت
محصولات کشاورزیاند و نوعی گاهنمای سالیانه برای کشاورزان محسوب میشوند.
اما هستهی مرکزی جشنها پیوندی است از داد و دهش، همازوری مردم از هر صنف و
رده و میزان دارایی، آگاهی از حال یکدیگر، نیایش به درگاه خداوند و
سپاسگذاری از او، در کنار شادمانی و سرور دستهجمعی. این هنر ایرانیان
هوشمند و دوراندیش است که باورهای دینی و قلبی را در قالب آیینهایی ویژه
درآورده و چندین هدف نیک را در یک برنامه گرد آوردهاند.
گهنبارها یا از
دستهی اصلی ششگانهاند یا جدای از آنها. گهنبارهای ششگانه شامل:
نیمهی بهار (میدیوزرم) هنگامهی دروی غلات مثل گندم و جو، نیمهی تابستان
(میدیوشهم) زمان کاشت حبوباتی چون ارزن و برنج. پایان تابستان امروزی
(پیتهشهم) هنگام برداشت محصول تابستانی و علوفه، آغاز پاییز امروزین
(ایاسرم) که زمان کاشت محصول زمستانی است. نیمهی زمستان (میدیارم) و گاه
استراحت کشاورزان، و پنج روز پایان سال یا پنجه (همسپتمیدیم) که همان زمان
برنامهریزی و آمادگی کشاورزان برای آغاز کشت و کار است.
اما در گذر
زمان جشنهای گهنبار فرعی دیگر چون گهنبار توجی شکل گرفتهاند که زمانی
برقرار میشد که نیاز به گردهمآیی مردم و آگاهی آنها از حال یکدیگر بود
چنانکه در زمان رویدادهای ناخوشایند و آسیبرسان طبیعی چون سیل، زلزله و …
گهنبارهای توجی به خواست مردم برگزار میشد تا از حال و روز یکدیگر آگاه
شده و به یاری هم بشتابند و با همازوری و دادودهش همه، از شدت آسیب و
اندوه و رنج همنوعان بکاهند و دوشادوش هم غمها را به شادی بدل سازند، چرا
که از دیرباز در گوش زادگان این دیار خواندهاند:
دوست آن باشد که گیرد دست دوست
در پریشانحالی و درماندگی
برگرفته
از: 1. زرتشتیان. مزداپور، کتایون. تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1382. 2.
دیدی نو از دینی کهن. مهر، فرهنگ. تهران: جامی، 1380. 3. مجموعه
سخنرانیهای موبد رستم شهزادی. بهکوشش مهرانگیز شهزادی. تهران: 1380.
زرتشتیان. مزداپور، کتایون. تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1382.