راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

آتش عشق

در ازل پرتو حسنت و تجلی سر زد -عشق پیدا شد آتش به همه عالم زد
آتش عشق گرمی بخش و دارای بالندگی و زندگی ساز است .اشو زرتشت نور یا آتش را برای پرستش سو ی نماز گزینش می کند.خرد نیز نمادی از روشنایی و فروغ است،پرتویی که با آن روشنایی راه زندگانی پدید می آیدو آدمی را به هدف یعنی عشق به آفریدگار و هستی می رسدو رسیدن به عشق اهورایی در اصل و آغاز راه سوز وگداز آمیخته به آتش است،نه آتشی سوزاننده و خاکستر کننده است بلکه آتشی روانساز و اندیشه ساز و پویاست.

الهی آتش عشقم به جان زن شرر زان شعله ام بر استخوان زن

چو شمعم بر فروز آز آتش عشق در آن آتش دلم پروانه سان زن

ز آتش که نماد دین زرتشت درس بگیریم

فراموش نکنیم که شعله های فروزان آتش در همه حال برای ما درس هایی آموزنده دارند .

نخست این که ما نیز همچون شعله های فروزان آتش باید پیوسته روی به سوی بالا داشته باشیم و بکوشیم تا به یاری اهورا مزدا در راه کمال و پیشرفت در زندگی گام های مثبتی برداریم .

دوم این که در زندگی مانند آتش پویا و زاینده بوده و پیوسته در کوشش و جنبش و پویش باشیم.

سوم این که بکوشیم تا همچون آتش به دیگران گرمای عشق و محبت و مهربانی هدیه کنیم.

چهارم این که همچون آتش ، با سیاهی ها پیکار کنیم و محیط اطراف خود را روشن کنیم .برای این کار باید ابتدا خود آگاه باشیم و سپس دیگران را آگاه کنیم.

پنجم این که همچون آتش همه این کارها را در کمال آرامش انجام دهیم و محیطی همراه با آسودگی و آرامش برای خود و دیگران فراهم آوریم.

مفهوم شادی و نشاط در جهان بینی زرتشتی

در کتاب دینکرد(:یکی از نسک پهلوی که درون مایه فلسفی دارد) به تناوب گفته می شود که شادی و نشاط رمز بالندگی و نیکبختی مردمان است،چه کامیابی و پیروزی ایرانیان باستان را برخاسته از همین شادی و نشاط می داند...

اگر با نگاهی تیزبینانه به نثر اوستا و نسک پهلوی و نیز آیین های مذهبی زرتشتیان بنگریم،نیک در خواهیم یافت که سخن دینکرد پُر بی راه نیست.چه در آیین های کیش زرتشتی اندوه،گریه و مویه جای و جایگاهی ندارد.در همه جای این نسک سخن از «یسن»(1) و نیایش شادی آفرین مردمان به پیشگاه اهورامزداست،چنانکه می توان چکیده ی پیام اوستا را دعوت به پرستیدن خداوند از سر شوق و علاقه دانست،نه بندگی کردن از سر عجز،همراه با ترس و مویه و لابه،زیرا که پرستیدن اهورامزدا سبب شادی و نشاط در مردمان می شود.

آنگاه که اشوزرتشت پیام دعوت خویش را در میان مردمان آریایی آشکار ساخت،ایشان گرفتار گمراهی ها و باورهای شرک آلود بسیاری بودند.آن مردمان برای خدایان پنداری خویش قربانی و فدیه می دادند و خویشتن را تسلیم سرنوشت و زمان می پنداشتند. پیامبر پاک سرشت کوشید تا بسیاری از آن ناهنجاری ها را از چهره ی جامعه بزداید و زندگی توده ی مردمان را از چنگال جهل و خرافه پروری اوسیج ها و کرپن ها رها سازد.آن وخشور آداب و رسوم خداپسندانه،خردمندانه و انسانی را جایگزین بسیاری از آن کژرفتاری های پیشین کرد.اشوزرتشت و پس از او مریدان و یارانش در انجمن مغان با پالودن سنت های زیبا و شادی آفرینی چون نوروز،مهرگان،سده و... از کج فکری های دیوپرستان،در این جشن های ایرانی،روحی تازه دمیدند.جشن هایی که تا پیش از آن میعادگاه نعره های مستانه و شب هنگام اُوسیجها در قربانگاه ها و مهرابه ها همراه با قربانی های خونین جانداران بی گناه و شُرب مواد سُکرآور بود؛جای خود را به شور پرستش خردمندانه خداوند جان و خرد داد.آن لانه های غمبار جهل و شرک،حریم ستایشی شاد از برای اهورامزدا گردید.

نور حقیقت گاتها،تاریکخانه انباشته از دروغ آن خدایان ترسناک،خون خوار و درنده خو را روشن ساخت.پرتوهای راستی پرده های سیاه و خاک گرفته ی دروغ را از هم درید، تخت های آن خدایان درهم شکست و جملگی سرنگون شدند.نسیم روح مفرح و شادی بخش اخلاق گرایی و انسان دوستی وزیدن گرفت.آورنده ی این نسیم به دلدادگان مزدا آموخت که جشن و شادی حقیقی،هنجاری است پیوند آفرین میان انسان با روان هستی(:گئوش اوروان) و نشان از احترام و سپاس گذاری انسان در برابر بخشش های جهان آفرین(گئوش تشن) است.

اما چرا «شادی»؟ اوستا،شادی را کرداری سپند(:افزاینده) می شمارد،زیرا که سبب افزایندگی نیروگان سپنتامینو است.برای درک این سخن بایسته است تا تعریفی فشرده از فلسفه ی پولاریته در هستی شناسی زرتشتی داشته باشیم.جهان هستی چنانکه از هات30 و 45 گاهان برمی آید جلوه گاه پیدایش دو نیروی اهورا آفریده کاهنده(:انگره) و افزاینده(:سپنته) است.نیروی افزاینده(:سپنتامینو) مبین فعل حرکت در هستی است و بن زندگی گیتی و حرکت جهان بسوی آبادانی،پیشرفت و بالندگی در راستای نیروگان اوست.دیگری نیروی کاهنده(:انگره مینو) است که جهان را به سوی سکون،ویرانی، پسرفت و نازندگی می کشاند.در برآیند این دو نیرو است که در عرصه هستی«زندگی و نازندگی»،«نیکی و بدی»،«سودمندی و زیانمندی»،«زشتی و زیبایی»،«حرکت و سکون» و... مفهوم و معنی پیدا می کنند.اساسا" در هستی شناسی زرتشتی از وجود نیروگان این دو نیروی همزاد اما متضاد افزاینده و کاهنده است که زندگی گیتی معنی پیدا می کند و انسان با واقعیت انسانی خویش در میان این دو نیروی افزاینده و کاهنده ایستاده است.فکری که از یک جهت می آید او را بسوی فراتر از واقعیت انسانی خویش،یعنی تعالی و جاودانگی می خواند و دیگری او را بسوی فروتر از واقعیت انسانی خویش یعنی سقوط،ذلالت و حرمان(:بی بهرگی و پوچی) می کشد.

اما در این میان خویشکاری انسان چیست؟ پاسخ گاتها روشن است،خویشکاری انسان حرکت در راستای «اشا» است.زیرا حرکت او در راستای اشا سبب تقویت و افزایندگی نیروی زندگی و جلوه های حیات در عالم هستی خواهد شد.نیستی زندگانی هستی، لاجرم نبود انسان نیز خواهد بود،پس تقویت نیروگان سپنتامینو در هستی،یاری رساندن به حفظ حیات نوع بشر است و حفظ حیات گیتی و افزایش نیروگان سپنتامینو در جهان با اراده ی اهورامزدا یعنی اشا هم راستاست.بر همین اساس است که اشوزرتشت به سوی مردمان آمده است تا ایشان را به سوی افزایندگی(:سپنتامینو) در راه اشا هدایت کند (:هات31بند2).در این میان هر اندیشه،گفتار و کرداری که سبب ساز افزایندگی نیروگان زندگی شود،سپند،نیک و سودمند قلمداد خواهد شد.شادی و نشاط یکی از این مظاهر سودمند و اشویی است.

بی سبب نیست که موبدان زرتشتی،سرودهای اوستا را،نغمه جشن و شادی می دانند. زیرا که برای نیکبختی و شادکامی انسان سروه شده است.از نگاه موبدان،کتاب اوستا کتاب زندگی است و روح سخنان آن با مویه(2)،مرگ و نازندگی بیگانه است.در اوستا همه جا سخن از افزایندگی نیروگان زندگانی گیتی و گسترش شادی و خوشبختی برای بشر است.چه از دیدگاه گاتها و سایر نسک اوستا،اهورامزدا،آفریدگار جهان زاینده با تمام زیبایی ها و شادی های درون آن است.در یک کلام،اوستا مظهر افزایندگی(:سپند) است.

فرمان حقوق بشر کوروش بزرگ را نیز می توان نمونه ای بارز از افزایندگی دانست.در این فرمان فلسفه ی پولاریته در هستی شناسی زرتشتی به شکلی روشن به تصویر کشیده می شود.چه کوروش بزرگ نماد زدودن مظاهر کاهنده انگره مینو چون مرگ،غم، ستم،بی داد(:بی عدالتی)،قربانی،برده داری و در یک کلام آن بدبختی هایی است که از سوی دوژمن ها و اکمن ها(:بیدادگران و بداندیشان) بر مردمان روا می شود.او آورنده زندگی،شادی،نشاط،دادگری،منع قربانی و برده داری و در یک کلام نیکبختی و شادکامی برای مردمان است.واژه ی شادی و البته شادی آفرین بودن نتیجه ی کارهای کوروش بزرگ چیزی است که به کرات در متن فرمان حقوق بشر تکرار می شود(3).

اما در این وادی شاه سخن کلام گاهان است که در این باره می فرماید:

 

    هات44بند6:«ای هستی بخش یکتا پرسشی از تو دارم.خواستارم حقیقت را بر من آشکار سازی.آیا آنچه را که بیان خواهم کرد حقیقت دارد؟آیا عشق و ایمان به خدا و در پرتو کار نیک،راستی و درستی افزایش خواهد یافت؟آیا در پرتو منش پاک،نیروی ایزدی پدید خواهد آمد؟این جهان بارور و شادی بخش را برای که آفریدی؟»

 

    هات47بند3:«پروردگارا،به راستی تو شرچشمه ی خرد افزاینده[سپنتامینو] هستی. این زمین[=جهان گیتی] شادی آفرین را تو آفریدی...»

 

این شادی که در گاتها از آن سخن می رود،شادی اهورا داده است.آن شادی و خرمی که اشو زرتشت آن را بستر پیشرفت و بالندگی جهان گیتی و مقدمه ی شکل گیری عشق و ایمان مردمان به اهورامزدا می داند،عشقی افزاینده که پایان آن جاودانگی است.

 

چه شت زرتشت مه وخشور ایران    همان پیغمبر پاک دلیران

بگفته در مهین نامه ی اوستا    ز گفت پاک دادار یکتا

که گیتی راستی و شادمانی است    وزین دوره به گاه جاودانی است

 

استمرار این کلام گاتها در باب اهورا داده بودن شادی را در سنگ نبشته های داریوش شاه هخامنشی نیز می توان مشاهده کرد،چه داریوش شاه از مومنان راستین طریقت اشوزرتشت بود:

 

    سنگ نپشته نقش رستم:«خدای بزرگ (است) اهورامزدا که این زمین را آفرید،که آسمان را آفرید،که مردم را آفرید،که شادی را برای مردمان آفرید...»
    سنگ نپشته نقش رستم:«خدای بزرگ است اهورامزدا،که این شکوهی را که دیده می شود آفرید،که شادی را برای مردمان آفرید،که خرد و فعالیت[کار و کوشش] را بر داریوش شاه فرو فرستاد...»

 

در سرودهای مینوی گاهان همواره یکی از درخواست های پیامبر در نیایش به پیشگاه اهورامزدا،بخشش شادی و نیکبختی به پیروانش است:

 

    هات43بند14:«ای مزدا آن سان که مرد دلیر و توانایی به دوست خود مهربانی کرده و او را آرامش می بخشد،به پیروانم شادی فزون از اندازه بخش،آن شادی و سروری که در پرتو راستی[=اشا] بدست آید و در قدرت شهریاری توست.»

 

زنده یاد دستور فیروز آذرگشسب پیرامون این بند می نویسد:«نکته ای که در این بند کمال اهمیت دارد آن است که می فرماید:«آن شادی و سروری که در پرتو راستی بدست آمده» چون ممکن است که انسان از راه نامشروع و یا دزدی و کلاه برداری و رشوه خواری و ضعیف کشی و... صاحب ثروت و دارایی گردد و خود را خوشبخت انگارد و اندک زمانی به خوشبختی و سرور مصنوعی دلخوش باشد،ولی پیامبر می فرماید آن سرور و شادی که با کوشش و زحمت و از راه درستی و صداقت تأمین شده باشد،موجب خوشبختی واقعی خواهد گردید...»(4)

شادی و نشاط با روایات مذهبی ایرانیان باستان پیوندی مستحکم دارد چنانکه در کتاب هفتم دینکرد(کرده سوم بند2) و گزیده های زادسپرم(کرده هشتم بند15) پیرامون زاده شدن اشوزرتشت می خوانیم که آن وخشور هنگام زادن از مادر خندان به دنیا آمد و می خندید!! توجه داشته باشید که فعل خندیدن یک رفتار آموختنی است.

 

بدان گه که زمان دیمه داد    زراتشت فرخ ز مادر بزاد

بخندید چون شد زمادر جدا    درخشان شد از خنده او سرا

عجب ماند در کار او باب او    وزان خنده و خوبی و آب او

بدل گفت که این فرِّۀ ایزدیست    جز این هر که از مادر آمد گریست

(زراتشت نامه)

«زادسپرم» پیدایش این خنده را سرشته از وهومن امشاسپند می داند.چنانکه در کرده ی هشتم گزیده های زادسپرم می خوانیم که چون وهومن امشاسپند(:اندیشه ی نیک) به خواست اهورامزدا در اندیشه ی اشوزرتشت درآمد و با آن در آمیخت و نیز از آنجا که وهومن امشاسپند مینوی شادی آفرین است،اشوزرتشت هنگام زادن از مادر خندید...

اگر گیتی خود شادمان از شادی اهورا داده است و اگر شادی اهورا داده همه خوشبختی و افزایندگی است.پس به شادی راستین شاد باشیم و در پی شادی دیگران بر آییم،زیرا چنانکه اشوزرتشت می فرماید:«خوشبخت آن کسی است که در پی خوشبختی دیگران باشد».پس شادیتان افزون باد...در پناه مزدا 

 

 

پی نوشت:

1: واژه ی اوستایی «یسن» ، معادل «یجن» در سانسکریت ، معادل «یزشن» در پهلوی به معنی ستایش و پرستش است.ستایش و پرستشی که موجب افزایش نیروگان زندگی انسانی و پویایی و نیرومندی ذهن و اندیشه انسان می شود.

2: واژه ی مویه در اوستا بصورت«اَمَ ی وَ» آمده.این واژه در پهلوی به«مویک» و در فارسی امروزی «مویه» شده است.

3: بارزترین آنها جمله ای است با این مضمون:«بشود که دل ها شاد گردد».

4:دستور فیروز آذرگشسب ، ترجمه گاتها[دوره دو جلدی] ج2 ص
به قلم فرید شولیزاده

تعریف شادی از نظر روان شناسی چیست؟



اجازه دهید من این مقوله را در مبحث تحلیل رفتار متقابل بیان کنم. در تحلیل رفتار ساختار شخصیت را به ۳ بخش تقسیم می کنند(کودک، بالغ، والد ). این نظریه تکامل یافته نظریه فروید است. کودک به مفهوم خردسالی نیست. آن قسمت از ساختار شخصیت ما است که دنبال احساسات، عواطف، شادی، شادمانی و خشم است.(البته شادی و خشم ذاتی نه اکتسابی) و در حقیقت بخش کودک در شخصیت ماست که شادی آفرین است و اصولا این امر بستگی به سن ندارد. دقیقا! یک مرد و یا زن مسن ۷۰ یا ۸۰ ساله هم با فعال بودن بخش کودک وجودش می تواند شاد بوده و احساس شادمانی کند. وقتی کسی کودک درونش فعال نیست، این فرد به صورت دلمرده و غمگین است. ما خیلی از آدمها را می بینیم که به دنبال ارزشها و تعصبات خود هستند و کودک درون خود را طرد کرده اند. یعنی این آدمها نیز کودک درون دارند اما با پیروی از تعصبات خشک، این بخش از شخصیت آنها غیر فعال شده و کودک درون آنها افسرده است. به طور مثال وقتی فرد مسنی را می بینیم که در مراسمی مانند چهارشنبه سوری با شادی فراوان از روی آتش می پرد، این حرکت در حقیقت ناشی از فعال بودن کودک درون اوست که تولید شادی می کند. یا مثلاً پدربزرگ یا مادر بزرگی که با شادی فراوان با نوه کوچک خود بازی می کند، این دقیقاً بازتاب حضور کودک درون اوست. پس ما باید شادی ها را در بخش کودک درون خود، پیدا کنیم.