راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

هخامنشیان

اقتصاد هخامنشایان

سیاست اقتصادی سلاطین هخامنشی

محدوده فرمانروایی هخامنشایان در زمان داریوش، به بیست ایالت یا ساتراپی تقسیم شد و در رأس هر ایالت، یک فرمانروا قرار گرفت. همچنین به‌منظور توسعة بازرگانی و ایجاد ارتباط بین ایالات و نیز برای تأمین هدف‌های راهبردی، جاده‌های بزرگی ساخته شد که از آن جمله می‌توان به جاده شاهی اشاره نمود که افسوس cephesel را به شوش متصل می‌کرد. این جاده از دجله و فرات می‌گذشت و طول آن نزدیک 2400 کیلومتر بود.جاده‌ای دیگر، بابل را به هندوستان مربوط می‌کرد. داریوش هخامنشی، همچنین، شبکة جاسوسی وسیعی پدید آورد که کار‌های ساتراپ‌ها و فرماندهان نظامی را زیر نظر می‌گرفت. به عقیدة آمستد: در میان پادشاهان باستانی، کمتر فرمانروایی می‌یابیم که مانند داریوش به این خوبی دریافته باشد که کامیابی یک ملت باید بر بنیاد اقتصاد سالم گذاشته شود.

واحدهای سنجش

براساس این فکر منطقی، وی کوشید تا آنجا که ممکن است به جای پیمانه‌ها و وزن‌های گوناگون ملکداران، در سراسر شاهنشاهی پیمانه‌ها و اوزان جدیدی معمول دارد. او برای هماهنگ کردن وزنه‌ها، وزنة جدیدی به نام کرشه و پیمانة جدیدی به نام پیمانة شاه برقرار کرد. از وزنه‌هایی که در گنجینة تخت جمشید، کرمان و جا‌های دیگر پیدا شده، معلوم می‌شود که وزنه‌ها به شکل هرم کوچکی بوده که یکی از آنها وزنش کمتر از 22 پوند یعنی صد و بیست کرشه است. وزنه‌ها، ظاهراً، پس از چندی در سراسر کشور تعمیم یافت. امستد می‌نویسد: « جالب است که در آن سر دیگر شاهنشاهی در « الفانتین» در مرز جنوبی مصر، سربازان مزدور یهودی وام خود را از روی سنگ (وزنه) شاه می‌پرداختند. کوچک‌ترین وزنه، هلور یا حبه بود. ده هلور یک چارک می‌شد، چهار چارک یک شکل و ده شکل، یک کرشه بود (یک شکل تقریباً معادل یک دلار است.)

سکه‌های داریوش از طلای ناب و به نام خود او داریک نامیده می‌شد. ضرب سکة طلا مخصوص شاهنشاه بود و شهربان‌ها می‌توانستند برای انجام مخارج سکة نقره بزنند. کارشاه یا کرشه، هم واحد پول و هم واحد وزن بود وهر سکة طلا معادل 30 سکة نقره ارزش داشت و یک سکة نقره با بیست سکة مس برابر بود.ارزش مسکوکات، با گذشت زمان نقصان یافت؛ به‌طوری که اگر در دوران کهن مزد یک کارگر در ماه یک « شکل» بود، با این وجه می‌توانست ضروریات زندگی خود را تأمین کند، ولی در دوره‌های اخیر حکومت هخامنشی، ارزش پول کم شده بود و قوه خرید طبقات پایین اجتماع بیش از پیش کاهش یافته بود. تاکنون راجع به طرز تولید یعنی وسایلی که مردم آن روزگار برای تولید مایحتاج خود، از قبیل خوراک، پوشاک، منزل، سوخت و دیگر ضروریات زندگی به کار می‌بردند تحقیق کافی نشده است؛ آنچه مسلم است نیرو‌های تولیدی و افزار‌های کار دراین روزگار سخت ابتدایی بود و چیز‌هایی شبیه بیل و کلنگ و خیش در فعالیت‌های تولیدی کشاورزی مورد استفاده قرار می‌گرفت.

تجارت و نظام دستمزد

به‌موجب الواح گلی تخت جمشید، دستمزد کارگران قصور و سایر کارکنان را قسمتی به پول و قسمت دیگر را به جنس پرداخت می‌کردند. در بابل، قبل از استقرار حکومت هخامنشیان، مسکوک نقره، سربی، و مسی بین مردم کمابیش رواج داشت. به‌طوری که از وندیداد و سایر منابع بر می‌آید، در ایران کهن دادوستد بیشتر با جنس صورت می‌گرفته است، به‌طور مثال؛ در فقرة 43 دستمزد پزشکی که بیماری درمان کند، چنین تعیین شده است: «بزرگ زاده را درمان کنند به ارزش بهترین ستور، بهترین ستور را درمان کند به ارزش پست ترین ستور، ستور پست ترین را درمان کنند به ارزش یک پاره گوشت.» در تورات نیز از معامله و مبادله با نقره و کالا هر دو سخن رفته است. به‌طوری که در باب بیست و سوم از صفر پیدایش نوشته شده است: « پس از آنکه ساره زن ابراهیم در سن 127 سالگی در کنعان درگذشت… ابراهیم در آنجا سرزمینی برگزید و 450 مثقال سیم با ترازو سنجید و آن زمین را خرید و ساره را به خاک سپرد.»

نظام بانکی

معمولاً درکشور‌های مختلف باستانی، کالا و جنسی که بیشتر مورد نیاز عمومی‌بود، وسیلة داد و ستد قرا می‌گرفت؛ ولی پس از روی کارآمدن حکومت هخامنشی و تثبیت اوضاع اقتصادی در عصر داریوش، دربیشتر نقاط امپراتوری سکه وسیلة مبادله گردید و اندک‌اندک بانکها نقش مهمی‌در فعالیت‌های اقتصادی ایفا کردند. دکتر گیرشمن از یک بانکدار یهودی در قرن هفتم ق. م. نام می‌برد که « امور رهنی» اعتبار متحرک و امانات را انجام می‌داد و سرمایة آن در مورد منازل، مزارع، غلامان، چهارپایان، کشتی‌های مختص حمل مال التجاره به کار می‌رفت. این بانک از عملیات مربوط به حساب جاری و استعمال چک اطلاع داشت. بانک دیگری متعلق به موراشی… وجه مال التجاره را اخذ می‌کرد. قنوات را حفر می‌نمود و آب را به کشاورزان می‌فروخت…» ظهور بانک‌های خصوصی، یکی از پدیده‌های جالب اقتصادی در این دوره است. امستد می‌نویسد که کار وام دادن در دست پرستشگاهها بود که تنها واحد بزرگ اقتصادی بودند. وام‌های کشاورزی ظاهراً بدون بهره بود ولی قید می‌کردند که اگر وام سر خرمن پس داده نشود صدی 25 بر آن افزوده شود. در وام‌های غیر کشاورزی نرخ بهره صدی بیست بود. اگر وام گیرنده شخص معتبری نبود جریمه ای سخت (در صورتی که وام در سر موعد پرداخت نمی‌شد) به آن افزوده می‌شد. یادداشت قرضه را ممکن بود شخص دیگری پشت نویسی کند که در صورت کوتاهی مدیون، او پاسخگو باشد. در مورد اشخاص غیر معتبر، معمولاً وام‌دهنده، یک خانه یا یک تکه زمین را به‌عنوان گروگان می‌گرفت. در این موارد، اجاره‌ای برای گروگان و بهره‌ای برای پول منظور نمی‌شد. اگر بدهکار در پرداخت کوتاهی می‌کرد، بستانکار گروگان را به چنگ آورده بود. وام‌های دیگری بود که هم گرو و هم بهره می‌خواستند و قید می‌کردند: « هرچه که در شهر و بیرون شهر از آن اوست، گرو است.» در وام‌هایی که به قصد کارگشایی به بستگان و دوستان داده می‌شد، نه بهره و نه گرویی مطالبه می‌شد. پرداخت وام به قسط نیز معمول بود. امستد می‌نویسد: «هر چه بیشتر این سندها را بررسی کنیم بیشتر متوجه می‌شویم که در این دوره اعتبار تا چه اندازه زیاد به کار رفته است. زمین و ملک و خانه و چهار پایان، حتی بردگان نسیه خریده می‌شدند. با مطالعة مدارک به این فکر می‌افتیم که بالا رفتن غیر عادی قیمتها شاید تا اندازه ای بستگی به آن چیزی دارد که امروز تورم اعتبار می‌خوانیم. وقتی که می‌بینیم که قسط آخری یک کشتزار را نوه خریدار اولی پرداخت می‌نماید، در می‌یابیم که خرید به قسط شاید همان دشواری‌هایی را پیش آورد که درآخرین دوره رکود بازار در آمریکا دست داد.» نرخ ربح در بعضی از ممالک شاهنشاهی سرسام آور بود. از مدارکی که در کاوش‌های اخیر به دست آمده، چنین استنباط می‌شود که بانک برادران موراشی پول را به نرخ صدی چهل قرض می‌داده است.

سیاست‌های مالی

از مدارک و اسناد گرانبهایی که به دست آمده به‌خوبی پیداست که از اواخر دوره داریوش به بعد، سلاطین هخامنشی فقط در اندیشة گردآوری مالیات و انباشتن شمش‌های زر و سیم در گنجینه‌های خود بودند. آنها از سیاست توأم با نرمش و گذشت کورش پیروی نمی‌کردند و مطلقاً در فکر بهبود حیات اقتصادی کشاورزان و دیگر طبقات زحمتکش نبودند. در حالی که هزینة خوراک و پوشاک و مسکن و دیگر ضروریات زندگی از اواخر عهد داریوش قوس صعودی طی می‌کرد، درآمد و مزد طبقات مثمر و فعال جامعه همچنان ثابت بود و به این ترتیب روزبه‌روز از قوه خرید اکثریت کاسته می‌شد. بدون تردید اگر سلاطین هخامنشی پول‌های کلانی را که به نام مالیات از ملل خاورمیانه گرفته بودند، در راه عمران و آبادی و کمک به طبقات فعال جامعه به مصرف می‌رسانیدند، مؤدیان مالیاتی مجبور نمی‌شدند با نرخ صدی چهل از بانکداران پول قرض کنند. ادامة ‌همین سیاست غلط اقتصادی به شورش و قیام بابل و مصر و دیگر کشور‌های خاورمیانه منتهی شد و زمینه را برای پیروزی سیاست اسکندر فراهم گردانید. داریوش سوم پس از نبرد «گوگمل» گفته بود: « بگذار این ملت حریص (مقدونی و یونانی) که از دیرگاهی تشنة خزاین من است در طلا تا گلو فرو رود.» اگر داریوش سوم و پادشاهان پیش از او به جای گردآوری شمش‌های طلا در خزانه‌های شوش، تخت جمشید، پاسارگاد، دمشق و هگمتانه، و ظلم و ستم بر ملل تابع، از سیاست ارفاق آمیز کورش پیروی می‌کردند، اسکندر فکر تجاوز به خاک ایران را به خود راه نمی‌داد. به‌طوری که از کتیبه‌های میخی مکشوفه بر می‌آید، حکومت هخامنشی از دوره داریوش به بعد، اخذ مالیات و خراج نواحی مختلف کشور را به مقاطعه کارانی نظیر آگیی و پسران و موراشو و عده ای دیگر واگذار می‌کرد و این مقاطعه‌کاران، خراج هر محل را به پول نقره گرد می‌آوردند و به خزانة شاهی تحویل می‌دادند.

 

کاستی‌های سیاست‌های اقتصادی هخامنشیان

اصلاحات پول داریوش در سراسر کشور عملی نشد. بلکه در جا‌های دور افتاده و مرزی، دادو ستد، مانند روزگاران پیش با جنس، انجام می‌گرفت. گاه پیشه ورانی که در ساختمان‌های شاه کار می‌کردند، با آنکه مزد آنها با پول حساب می‌شد، حق خود را با جنس می‌گرفتند. آنچه مسلم است رواج سکه‌هایی با وزن و عیار معین برای طبقة بازرگان بسیار سودمند بود ولی فرمانروایان مناطق مختلف برای نشان دادن استقلال محلی و فئودالی همواره مایل بودند که خودشان سکه بزنند. ارزش فلز‌های گرانبها و سکه‌های محلی را با سکه‌های رایج داریوش می‌سنجیدند و این ارزش گذاری غالباً به زیان مالیات‌دهندگان و ملل تابعه پایان می‌یافت، یعنی خزانه، پول‌های مالیاتی را با ارزش اظهار شده نمی‌پذیرفت بلکه آنها را مورد آزمایش قرار می‌داد و برحسب اینکه سیم ناب یا سفید، سیم درجه دو وسیم درجه سه باشد، ارزش آنها را معین می‌کرد. در دورة سلطنت داریوش، از برکت تمرکز و امنیت نسبی، داد و ستد و فعالیت‌های اقتصادی درسراسر شاهنشاهی گسترش یافت. بانکداران به تقاضای اشخاص وام می‌دادند. مهم‌ترین خانوادة بانکدار بابل خانوادة « اگیبی» (اژیبی) است که اصلاً یهودی بودند و بنیانگذار این بانک شخصی به نام « یعقوب» بود «مردوک نصیرابال» یکی از افراد سرشناس این خانواده برای داد و ستد به دو تن وام می‌دهد، با این قید که هرسودی که به سیم ببرند نیمی‌برای او باشد. از دورة داریوش مداخلة دولت در امور اقتصادی و میزان مالیتها بتدریج فزونی می‌گرفت. سطح قیمتها که در آغاز شاهنشاهی بکندی و آرام بالا می‌رفت، از آغاز پادشاهی داریوش بسرعت رو به افزایش نهاد و همین بالا رفتن قیمتها و پایین آمدن قدرت خرید مردم، به از هم پاشیدگی اقتصادی حکومت هخامنشی در دوره‌های بعد کمک فراوان نمود. به‌طوری که اشاره شد در دوره کورش و کمبوجیه قاعدة ثابتی دربارة پرداخت مالیات وجود نداشت و فقط ملل تابعه پیشکش‌هایی به پادشاه تقدیم می‌کردند ولی از دوره داریوش حصة مالیاتی هر یک از ملل تابع مشخص گردید. به همین مناسبت، هرودت می‌نویسد که ایرانیان آن روز « داریوش را کاسب (خرده فروش)، کمبوجیه را مستبد و کورش را پدر می‌خواندند.» زیرا اولی در همه چیز چانه می‌زد، دومی‌خشن و بی‌قید بود و سومی‌اخلاقی ملایم داشت و خدمتگزار خلق بود.

مالیات در ملل تابعه

پس از آنکه حوزة قدرت هخامنشیان وسعت گرفت، کم کم، پارسیان یعنی قوم فرمانروا از پرداخت باج معاف گردیدند، ولی به عوارض مالیاتی ملل تابعه، از دوره داریوش به بعد افزوده شد. به باج شهرستان پهناور ماد که به 450 قنطار برآورد شده بود، صد هزار گوسفند و پنجاه هزار اسب نسائی (برای شاه) افزودند. شوش و سرزمین کاشیها 300 قنطار می‌پرداختند. ارمنستان تا سرزمین کنار دریای سیاه 400. این شهرستانها سالیانه 20 هزار کره اسب نسائی برای مهرگان نزد شاه می‌فرستادند. همچنین سایر شهرستانها بر حسب وسعت و قدرت اقتصادی مالیات خود را می‌پرداختند. به طوری که اگرمالیات‌های سنگین آن دوره را مورد مطالعه قرار دهیم به این نتیجه می‌رسیم که از شهرستان‌های مختلف همواره نهری از سیم به مرکز امپراتوری روان بود که هرودت مبلغ آن را به 9880 «قنطار اوبویی» به شمارآورد. به عقیده امستد: «حساب کردن آن مبلغ به پول کنونی تا حدی غیر ممکن است ولی اگر آن را پیرامون 20 میلیون دلار بگیریم و ارزش خرید آن را چند برابر بیشتر، می‌توانیم تصوری از ثروت پادشاه پارسی به دست آوریم. معمولاً این زر و سیمها را می‌گداختند و آنها را به‌صورت شمش درمی‌آوردند و قسمت ناچیزی از آن را سکه می‌زدند و آن سکه ها را برای خرید سربازان و یا سیاستمداران بیگانه مصرف می‌کردند.»

تورم

چون مالیات‌های سنگین را از زر و سیم می‌گرفتند، عدة کثیری از ملکداران که قادر به پرداخت باج نبودند ناچار برای تهیه سیم و زر املاک خود را نزد وام دهندگان به گروگان می‌دادند. ادامة این سیاست از طرف سلاطین و زمامداران حکومت هخامنشی، به عقیده امستد، موجب پیدا شدن تورم و بالا رفتن قیمتها و فقر مردم زیر دست گردید. یک سند مالیاتی در خزانة تخت جمشید پیدا شده که حاوی بقایای مالیاتی بانویی است که قسمتی از مالیات خود را پرداخت کرده است. به‌موجب این سند، تتمه آن را داده و مفاصا حساب گرفته است… از مفاد این لوحه می‌توان دریافت که سکه با قطعات نقره که پرداخت شده، سه درجه یا بیشتر بوده، و این درجه بندی برحسب خالص بودن یا خالص نبودن نقره بوده است که پس از محک به نقرة خالص احتساب و به پای بدهی مؤدی مالیاتی محسوب و سند صادر می‌گردیده است، و این اختلاف در عیار مسکوک شاید به‌واسطه این بوده است که کشورها و استان‌های تابعه حق داشتند سکه بزنند و سکه‌های هر محلی عیاری دیگر داشته است.

تجارت و بازرگانی

استقرار شاهنشاهی هخامنشیان در سراسر آسیای غربی و پایان دادن به قدرت فئودالها و سلاطین این منطقه، تمرکز بیسابقه ای به وجود آورد که عامل مهمی‌در پیشرفت فعالیت‌های تجاری و بازرگانی بود. علاوه بر این، سیاست اقتصادی داریوش و سعی او در تأمین راهها و واسایل ارتباطی و دخول مقیاسها و وزنه‌های جدید و رواج سکه و پول واحد در اقطار شاهنشاهی و نظارت دولت در امور اقتصادی، تحرک و جنبش بیسابقه ای در امور تجارت و بازرگانی ایجاد کرد. گیرشمن می‌نویسد: ((با توسعه تجارت جهانی، سطح زندگی به طور محسوسی در ایران عهد هخامنشی بالا می‌رفت و مخصوصاً در بابل، به قول اقتصادیون، سطح زندگی بالاتر از یونان بود… روابط تجارتی بین نواحیی که سابقاً وجود ناشت (مثلاً بین بابل و یونان) ایجاد شد و توسعه یافت… اروپای جنوبی داخل در روابط اقتصادی با آسیای غربی گردید. سابقاً تجارت مستقیم از حدودی که در هزاره دوم ق. م. صورت می‌گرفت بندرت تجاوز می‌نمود. در زمان هخامنشیان بر اثر مسکوکات هم تجارت بری و هم تجارت بحری به نواحی بعید کشیده شد. این عهد، از جهت یک سلسله مسافرتها و اکتشافات بزرگ، شایان توجه است. چنانکه دیده ایم اسکیلاکس از مردم کاریاندا به امر داریوش به مسافرتی اقدام کرد که دو سال و نیم طول کشید و از دهانه رود سند تا مصر سفر کرد. یک فرمانده ایرانی به نام ستاسپه درقرن 5. م. با کشتی تا ماورای ستون‌های هرکول (جبل الطارق) پیش راند ملاحان یونانی. فنیقی و عرب ارتباط بین هند، خلیج فارس، بابل، مصر و بنادر بحرالروم را تأمین می‌کردند. تجارت جهانی بیش از پیش به نقاط دورتر کشانیده می‌شد و تا نواحی « دانوب» و «رن» رسیده بود و سکه‌های مکشوف، که در گنجینه ها موجود است، وسعت آن را نشان می‌دهد. حتی هندوستان و سراندیب در این عهد ادویه و پوستها و نباتات معطر و فلفل صادر می‌کردند. خمره‌هایی که در آنها شراب، روغن، دارو و عسل حمل می‌شد، و دلیل روباط تجارتی با غرب است، در خود ایران به دست آمده است. اشیاء مفرغی، ظروف، لوازم سفر، وسایل آرایش و مخصوصاً قزنقفلی شعبه دیگر مبادلات آن عهد را تشکیل می‌دهد. اجناس تجملی متعدد و فراوان بود. حجم تجارت درقرن‌های ششم و پنجم ق. م بیش از پیش افزایش یافت. مبادلات بیشتر از محصولاتی بود که مورد استعمال روزانه بود و لوازم خانه و البسه در دسترس همة طبقات قرار می‌گرفت. پارسیان که در آغاز امر تجارت را کاری پست و بازار را کانون فریب و دروغ می‌شمردند، به حکم تاریخ، پس از آنکه زمام سیاست و اقتصاد دنیای قدیم را در دست گرفتند به تجارت و بازرگانی پرداختند. به گفتة گزنفون: «پارسیان و مردمانی که تابع ایشانند امروز احترامشان به خدایان و والدین و انصافشان درباره خلق و دشمنانشان درموقع جنگ خیلی کمتر از آن است که در سابق بود. حالا گناهکاران را مجبور می‌کنند که طلا داده مجازت خود را بخرند.»

کانال سوئز

یکی از اقدامات جالب داریوش که ارزش اقتصادی و راهبردی دارد، حفر کانال سوئز است. وی دربارة این اقدام شگرف در کتیبة کانال می‌نویسد: « من پارسی هستم، به همراهی پارسیان مصر را گشودم، امر کردم این کانال را بکنند…» ترعه ای که داریوش حفر کرد، با ترعه کنونی که در سال 1869 توسط مون فردیناند دولسیس حفر و به اتمام رسید، کمی‌اختلاف دارد؛ زیرا ترعه کنونی از « پرت سعید» شروع و به خلیج «سوئز» منتهی می‌گردد. ولی ترعة داریوش کبیر از قدری بالاتر از «بوباستیس» شروع و به رود نیل متصل و پس از عبور از وادی «تومیلیت» در نزدیکی سوئز به دریای سرخ ملحق می‌گردیده است.

منبعhttp://anythingyouwant.blogfa.com/

تاریخ ترک آباد


کتاب تذکره سخنوران یزد درباره دستور "ماونداد ترکآبادی"

ترک آباد

روستای ترکآباد در 5 کیلومتری غرب اردکان در مسیر راه اردکان- نائین قرار دارد با موقعیت 53 درجه و 58 دقیقه طول و 32 درجه و 41 دقیقه عرض جغرافیایی است. ارتفاع آن از سطح دریا 1020 متر میباشد و طبق سرشماری سال 1370 دارای 2291 نفر جمعیت بوده که در 425 خانوار ساکن هستند.

این روستا در سال 747 هجری قمری به امر دختران امیر مبارزالدین محمد، خان زاده خاتون و مختومزاده خاتون احداث گردیده و آن دو خواهر آن قنات را وقف نمودهاند به بقعه خود که مدفن ایشان است و در جنب مزار شیخ تقی الدین دادا محمد در محله شیخداد یزد قرار دارد.[1]

پس از احداث این روستا علاوه بر مسلمین عدهای زردشتی نیز در آن ساکن بودهاند و کم کم موبدان زردشتی مقیم کثنویه یزد و دستوران شیراز و اصفهان نیز به ترکآباد عزیمت نموده و آتش مقدس "ورهرام" را هم با خود به ترکآباد بردند و در اندک زمانی ترکآباد به مرکز دینی زردشتیان و نشیمنگاه دستوران دستور ایران تبدیل گردید و از سال 869 هجری قمری نامههایی به امضاء موبدان موبد از ترکآباد به هند ارسال شده و حتی در کتاب تذکره سخنوران یزد درباره دستور "ماونداد ترکآبادی"آمده است که دستور ماونداد از دستوران دانشمند ترکآباد بوده و از دستوران دستور ایران محسوب میگردیده است و کلیه پرسشهای پارسیان هند از طرف این خانواده پاسخ داده میشده است.[2]

تنها اثری که از زردشتیان ترکآباد وجود دارد دخمهای در دیلم است که قبلاً از آن نام برده شده و مورد استفاده زردشتیان ترکآباد و احمدآباد قرار میگرفته است. در ترکآباد فعلاً هیچ خانواده زدشتی یا اثری از پرستشگاههای آنها وجود ندارد و معلوم نیست از چه زمانی و به چه علتی آنها ترکآباد را ترک کرده و به شریفآباد نقل مکان نمودهاند.

تنها اثر تاریخی ترکآباد قلعه آن بوده است که چند سال قبل ویران گردیده و جای آن مدرسهای بنا شده است و مسجد و حسینیه آن تازهساز است و خانههای قدیمی آن نیز اکثراً ساده و خشت و گلی است و یکی دو آب انبار قدیمی موجود در این روستا آن هم فاقد سنگ تاریخ میباشد. در نزدیکی روستا در کنار جاده برای راهنمایی مسافرین میل آجریی  به ارتفاع 3 متر قرار داشته است و بر روی کتیبه آن این جمله نقر شده بوده: "عمل حاجی حسین جاووش محمودآبادی 1331" که متأسّفانه در چند سال قبل این میل نیز توسط افراد ناشناسی ویران گردیده و فعلاً اثری از آن باقی نیست.

ترک آباد در حال حاضر یکی از روستاهای پرجمعیّت اردکان میباشد و از نظر امکانات رفاهی وضع مناسبی دارد و دارای آب و برق و تلفن و دبیرستان و مدرسه ابتدائی و راهنمایی و درمانگاه و غیره میباشد و احداث یکی دو خیابان در داخل روستا میتواند وضع آن را بطور کلی دگرگون سازد.

 


[1]. جامع مفیدی، ج 1، ص 121.

[2]. تذکره سخنوران یزد، ج1، ص 130.

با سپاس ازhttp://www.havadaar.com

شاهنامه، ایرانی بودن را به ما می‌آموزد


بابک سلامتی، شاهنامه‌شناس:
شاهنامه، ایرانی بودن را به ما می‌آموزد
برگرفته از امردانیوز
خبرنگار امرداد - شهداد حیدری :
«شاهنامه از هنگامه‌های دشوار و پُر فراز و نشیب تاریخ سرزمین‌مان گذر کرده و به روزگار ما رسیده است. این کتاب، میراث مینوی گرانبهایی است که راه زندگی ایرانی را به ما می‌آموزد. اگر می‌خواهیم بدانیم که چگونه می‌توان ایرانی بود؟ باید به سراغ شاهنامه برویم. یا اگر می‌خواهیم بدانیم چگونه می‌توان از بی‌راهه رهایی یافت و راه درست را پیدا کرد؟ باز این شاهنامه است که به یاری ما می‌آید.»بابک سلامتی، شاهنامه‌شناس، در نشستی با عنوان «میراث معنوی فردوسی بزرگ»، افزون بر سخنانی که از او بازگو شد، رنج 30 ساله‌ی فردوسی در آفرینش شاهنامه و ماندگاری هزار ساله‌ی کتاب او را حماسه‌ای دانست که باید در کنار دیگر حماسه‌هایی که در شاهنامه از آن‌ها سخن رفته است، نام بُرده شود. او گفت:«برای ماندگاری شاهنامه، گاه ناچار بوده‌ایم بیت‌هایی را به آن بیفزاییم تا خودکامگان آسیبی به شاهنامه نزنند و گمان ببرند این کتاب همسو با اندیشه‌های آن‌هاست. گاه نیز با نذر و نیاز و آرزو، شاهنامه را رونویسی کرده‌ایم تا بر شمار دستنویس‌های آن بیفزاییم. من خود دستنویسی از شاهنامه را دیده‌ام که دارنده‌ی آن نذر کرده بود که اگر پسر بیمارش تندرستی‌اش را بازیابد، 3 بار شاهنامه را از آغاز تا پایان رونویسی کند. پس ماندگاری شاهنامه، در گذر از این سده‌ها، خود حماسه‌ای بزرگ است.»
سلامتی «ملی بودن» را از ویژگی‌هایی برشمرد که شاهنامه را برخوردار از میراثی مینوی می‌سازد. به سخن او، اما این ویژگی، با همه‌ی ارزشی که دارد، هرگز برتر از ویژگی‌های انسانی نیست. در شاهنامه هیچ‌گاه ایرانی بودن، برتر از ارزش‌های انسانی شناخته نشده است. چرا که پهلوانان بزرگ شاهنامه، نژادی دو سویه دارند و مادران‌شان از انیرانیان(:غیر ایرانی‌ها) هستند؛ همانند رستم، اسفندیار، سیاوش و سهراب که فرزندان مادرانی غیر ایرانی‌اند. پافشاری شاهنامه بر این است که آن‌چه «گوهر» است و برتری برای هر پهلوان شناخته می‌شود، تنها گوهر ایرانی نیست. درست است که در شاهنامه ایرانیان نماد نیکی شناخته می‌شوند؛ اما در نزد تورانیان هم می‌توان انسان‌هایی با گوهرهای نیک یافت.

سلامتی در ادامه افزود:«پیوندهای زناشویی شاهنامه هم نشان از این دارد که ملیت بالاتر از ارزش‌های انسانی نمی‌نشیند. هرگاه در شاهنامه مهر و دل و دلدادگی روی می‌دهد، اگر ملیت بخواهد جدایی میان دلدادگان بیفکند، شکست می‌خورَد و ناپایدار می‌شود. بهترین نمونه‌ی چنین سخنی، داستان "زال و رودابه" است، یا "بیژن و منیژه". مرگ‌های شاهنامه هم به ما می‌گویند که آن‌چه اهمیت دارد، ارزش‌های انسانی است. در شاهنامه، مرگ‌های دردناک تنها از آنِ پهلوانان ایرانی نیست. مرگ "پیران"، وزیر افراسیاب، و سهراب، که به ایران تاخته بود، هم دردناک است.»
سلامتی سپس به دیگر ویژگی‌هایی پرداخت که از شمار میراث‌های مینوی شاهنامه شمرده می‌شوند. او «میراث هنری شاهنامه» را یکی از آن ویژگی‌ها دانست و افزود:«شاهنامه همانند اقیانوسی بی‌کران و رنگارنگ است که هنرهای ایرانی را در خود نهفته است. این‌که شاهنامه بیش از هزار سال پایدار مانده است، گواه هنر بزرگ فردوسی است. حماسه‌نامه‌هایی داشته‌ایم که امروزه یا فراموش شده‌اند و در گوشه‌ی کتابخانه‌ها مانده‌اند، یا آن‌چه از آن‌ها می‌دانیم، بیت‌هایی کم‌شمار است. اما شاهنامه حماسه‌ای دیگرگون است که ارزش‌های هنری بسیاری دارد. حتا هم‌روزگاران فردوسی هم پی به توانایی‌های هنری فردوسی بُرده بودند و می‌دانستند که او می‌تواند با هنر والایش، میراث و هویت ایران را جاودانه کند.»
سلامتی 3 ویژگی خردورزی، رفتار و کردار برپایه‌ی «اشا» و دادگری را نشانه‌هایی برای «ایرانی بودن» دانست که در شاهنامه بر آن‌ها پافشاری بسیار شده است. او گفت:«خرد یکی از پُر بسامد(:تکرار)ترین واژه‌ی شاهنامه است. ارزش آن تا بدان‌جاست که فردوسی پس از ستایش خداوند، بی‌درنگ به ستایش خرد می‌پردازد. اما خرد را با عقل، یکی نمی‌داند. خرد، پیش‌برنده است، نه برجای نگهدارنده. درحالی که عقل، که از "عقال" به‌معنای "پای‌بند شتر" برگرفته شده، ویژگی کسی است که کمتر کار نادرست انجام می‌دهد. از سوی دیگر، شاهنامه به ما می‌آموزد که رفتار و کردار ما می‌باید برپایه‌ی "اشا" باشد؛ یعنی راستی. اشا، هنجار و قانون حاکم بر جهان است؛ هنجاری که مردمان را به‌سوی پیشرفت می‌بَرد و سنجه‌ای برای شناخت اندیشه و گفتار و کردار انسان است. به همین‌گونه باید از دادگری نام بُرد که با اشا پیوند نزدیک دارد. داد، اشایی زمینی شده است. شاهنامه می‌گوید که اگر داد باشد، دوستی و آسایش بهره‌ی خردمندان خواهد بود. اما اگر شهریاری در شاهنامه دست به بیدادگری بزند، کیفر آن را مردمان خواهند دید و خشکسالی و سرما و دیگر سختی‌ها، به زندگی‌شان آسیب خواهد رساند.»
از دیگر ویژگی‌هایی که سلامتی از بایسته‌های انسان ایرانی برشمرد، «فرهنگ‌پروری» است. به سخن او، انسان ایرانی باید همواره پروراننده‌ی فرهنگ باشد. یک نمونه از این فرهنگ‌پروری را در دیباچه‌ی داستان «بیژن و منیژه» می‌بینیم؛ آن‌جایی که فردوسی در شبی تیره و تار، که می‌تواند نمادی از روزگار پُر ستم آن زمان باشد، به خروش می‌آید و همسرش را فرامی‌خواند و سپس در بیت‌هایی ویژگی‌هایی برای او می‌شناساند که باید ویژگی هر ایرانی فرهنگ‌پروری باشد. هم‌چنین مدیریت و اداره‌ی خانه و کاشانه، ویژگی برتری است که نمونه‌ی آشکار آن را در چهره و رفتار سیندخت می‌بینیم. هرچند او ایرانی نیست، اما درون جغرافیای شاهنامه است و باید از رفتار او آموخته شود.
بابک سلامتی در پایان گفت:«شاهنامه به ما می‌آموزد که مبارزه با بدی، نشانه‌ی دیگر خردمندی است. اما با هر ابزاری نباید به جنگ بدی رفت. چنین مبارزه‌ای باید برپایه‌ی اشا باشد و از قانون داد بیرون نرود. افزون بر این‌که باید خرد را همواره پیش چشم داشت.»
 

رامین هخامنش
در آغاز این نشست، رامین هخامنشی، دبیر «انجمن فردوسی بزرگ»، از دشواری‌هایی سخن گفت که گریبانگیر «انجمن فردوسی بزرگ» شده است. او انجمن یاد شده را غیرسیاسی و غیرتجاری دانست که هزینه‌ی آن، برپایه‌ی اساسنامه‌ی انجمن، باید از سوی شهرداری فراهم شود. اما اکنون بودجه‌ای در اختیار انجمن نیست و از این‌رو ادامه‌ی فعالیت آن با دشواری روبه‌رو شده است. هخامنشی از کسانی که انجمن را برای سود شخصی رها کرده‌اند، گِله کرد و این نهاد را جایی برای همه‌ی دوستدران ایران فرهنگی دانست.

شاهو صالحی
 
در این نشست، شاهو صالحی به نقالی و برخوانی شاهنامه پرداخت.
 
 
استاد احد ملکی علیشاهی و نوازندگان همراهش به اجرای موسیقی آذری پرداختند. علیشاهی پیش از اجرای موسیقی، از شاهنامه‌شناسی به نام مبارز علی‌زاده یاد کرد که دهه‌ها پیش با رنج بسیار شاهنامه را به زبان ترکی برگردان(:ترجمه) کرده بود.
نشست «میراث معنوی فردوسی بزرگ» در پسین 27 تیر ماه در فرهنگسرای پورسینا و از سوی «کانون ایران بزرگ» برگزار شد.