راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

سایت های تاریخی

دنیای باستان www.iulen.netaancient.com

تاریخچه جهانwww.hrperhistory.com

جهان باستان www.ancienthistory.abiut.com  

دنیای باستان www.geocities.com

تاریخ اسلام www.theeid.com

تاریخ باستان www.cstalinks.com

تاریخ ایرانیان (روز)www.iranianhistoryonthisday.com

فراماسونری در ایران www.sazmanepars.com

جنگ ایران و عراق www.i.cias.com

اطلاعاتی در باره چین www.travelchinagid.com

در باره پیامبر زرتشت www.farvardyn.com

تاریخچه کشور ایران www.art-arena.com

ناپلئون بناپارت www.napoleonbonapart.n1

جنگ جهانی دومwww.tankbooks.com

جنگ سردwww.cildwar.net

فرهنگ و تمدن جهان www.history link101.com

سایت موزه های اصلی اروپاwww.art.w1.com

تارخ باستان www.historywalker.com

دستگاه اداری در ایران باستان



برپایه‌ی بازگویی خوارزمی دبیران کشوری چنین دسته‌بندی می‌شدند: 1- داددبیر (دبیر دادگستری) 2- شهرآماردبیر (دبیر عایدات کشور شاهنشاهی) 3- کَدَگ‌آماردبیر (دبیر عایدات پادشاهی) 4- گنج آماردبیر (دبیر خزان...
ه) 5- آخور آماردبیر (دبیر اصطبل شاهی) 6- آتش آمار دبیر (دبیر عایدات آتش‌کده‌ها) 7- روان‌گان دبیر (دبیر امور نیکوکاری و دَهِش) 8- یک نفر دبیر امور عرب نیز در دربار حضور داشت که کار برگردان و ترجمه را بر دوش داشت و مزد او را اعراب حیره پرداخت می‌کردند.

برای خواندن جستار به گونه‌ی فراگیر می‌توانید به این نشانی بروید:
‬http://ariapars.persianblog.ir/post/207

برگی از تاریح زرتشتیان پس از اسلام

گفتگویی با فرهاد صبوری با موضوع تاریخ زرتشتی.

خبریار امرداد- نگار پاکدل :
دکتر فرهاد صبوری«کوچ پارسیان به هند در نخستین نگاه ممکن است ناراحت‌کننده باشد و نشان از آزاری داشته باشد که بر پیروان دین زرتشت روا شد. حکومت‌هایی که به این سرزمین یورش آوردند و تاب ماندن در سرزمین مادری‌ را از آن‌ها گرفتند. اما این کوچ، کوچی کمک‌کننده بود، کوچی که هم به سود خود کوچندگان بود و هم به سود زرتشتیانی شد که در ایران ماندند. این دو گروه در دوره‌های گوناگون با پیوند تاریخی و فرهنگی داشتند.»
«فرهاد ‌صبوری»٬ دکترای تاریخ در نشستی با عنوان «پیوندهای تاریخی‌ و‌ فرهنگی میان پارسیان هند و زرتشتیان ایران» افزون بر سخنان بالا گفت: «از دوره‌ی هخامنشیان، ایرانیان به هند رفت و آمد داشتند. شوند(:سبب) این تمرکز پارسیان در هند را نیز می‌توان مشترکات زبانی٬ دینی و نژادی میان ایرانیان و هندیان دانست.»

یورش اعراب به ایران
صبوری٬ در ادامه اشاره‌ای بر یورش تازیان به ایران داشت و گفت: «کسانی‌که دینشان را ترک نکردند و بر سر باورهایشان ماندند را ناچار به پرداخت جزیه کردند، یعنی باید برای نگه‌داشتن باورهایشان به اعراب پول می‌دادند. گروهی دیگر که نه مسلمان شدند و نه توان پرداخت جزیه را داشتند، کوچیدند. این کوچندگان، نخست به "هرمز" رفتند اما با فزونی فشار اعراب، خطرات را به جان خریدند و از راه دریا به «گجرات» هند رفتند. مهاجران، هند را برگزیدند برای همان مشترکاتی که پیشتر گفتم.»

کوچ به هند
وی در دنباله‌ی سخنانش داستان رفتن زرتشتیان به هند و چگونگی پذیرش پارسیان در هند را بازگفت. او چنین شرح داد: «ایرانیان به هند رفتند و به فرمانروای هند پیام دادند که می‌خواهیم در سرزمین شما ساکن شویم. این خواسته نخست با مخالفت فرمانروا روبرو شد. فرمانروای هند ظرفی لبریز از شیر را به گونه‌ی نمادین برای این مهاجران فرستاد و پیام داد که هند به مانند این ظرف لبریز از جمعیت است و جایی ندارد که شما را در خود جای دهد. در این هنگام "دستور" مشتی شکر در شیر ریخت که یعنی ما زندگی را برایتان شیرین می‌کنیم و جایتان را هم تنگ نمی‌کنیم. فرمانروای هند این زیرکی به مذاقش خوش آمد و اجازه‌ی ماندن ایرانیان در هند را داد. اما این پارسیان باید لباس گجراتی می‌پوشیدند و به گجراتی سخن می‌گفتند. نباید کسی را هم به دین خود درمی‌آوردند. پارسیان نیز پذیرفتند و هنوز هم بر سر پیمانشان هستند.»
این دکتر تاریخ به روند کوچ پارسیان به هند پرداخت و گفت: «پارسیان نخستین شهری که در هند ساختند را سنجان نامیدند. در کتاب «معجم‌البلدان» از چهار جا به نام "سنگان" در خراسان نام آمده است.»
به گفته‌ی دکتر صبوری، پارسیان به شوند دلبستگی به سرزمین خود، نخستین جایی که در آن ساکن شدند را سنجان نامیدند که برگرفته از سنگان است. نام این شهر خود نشان از آن دارد که این پارسیان از خراسان به هندوستان کوچیده‌اند.
در دوره‌های بعد پارسیان، جای دیگری را می‌سازند به نام «نوساری» به معنای ساری جدید. صبوری گفت: «می‌توان گفت که ساکنان نوساری، زرتشتیانی بودند که در دوره‌های بعد از تبرستان به هند رفته بودند.»
به باور این دکترای تاریخ، کار فرهنگی ارزشمندی در این زمان انجام شد که هندی‌ها را با فرهنگ ایرانیان آشنا کرد. او در این‌باره به برگرداندن نسک‌های زرتشتی به زبان سانسکریت اشاره کرد و گفت: «با این کار فرهنگ و آیین زرتشتیان به هندی‌ها شناسانده شد. با این کار، هندی‌ها با شناختن آرای پارسیان، نگاه مثبتی نسبت به این قوم پیدا کردند. هنوز هم هندی‌ها نظر مثبتی نسبت به پارسیان دارند و از آنان به نیکی سخن می‌گویند.»

سلطان محمود و کشتار زرتشتیان در هند
دکتر صبوری در دنباله به زندگی زرتشتیان در هند پرداخت و گفت: «پارسیان در سده‌های نخستی که در هند بودند، کار کشاورزی می‌کردند. رخداد ناگواری که برای این مهاجران که سرشان به کار خودشان گرم بود، پیش آمد، یورش «سلطان‌محمود» بود.»
به گفته‌ی فرهاد صبوری، برخی؛ این سلطان محمود را همان سلطان محمود غزنوی می‌دانند که گمانی نادرست است چرا که این دو نزدیک به سه سده با هم اختلاف زمانی داشتند.
او گفت: «سلطان‌محمود هند را گرفت و در دهلی، حکومتی مسلمان پدید آورد و پس از آن به دیگر جاها دست‌درازی کرد از جمله به گجرات. پارسیان سنجان و همراهان هندی‌شان با این‌که برای نگهداری شهرشان، تلاش بسیاری کردند اما شکست خوردند و بسیاری از آنان کشته شدند. این‌چنین سنجان که مرکزی فرهنگی بود، نابود شد. از این دوره به بعد شمار کمی از این پارسیان، "اوستا" و "پهلوی" را می‌دانند.»
وی افزود: «این‌ها همه در کتابی به نام "قصه‌ی‌سنجان" آمده است که بهمن پور‌قباد آن را نوشته است. البته می‌گویند این کتاب وجود داشته اما بهمن پور‌قباد آن را به نظم در آورده است. با این‌حال این کار بزرگی بوده است.»
به گفته‌ی وی، پارسیان برای از میان برداشتن اختلافات مذهبی که پس از آن یورش، در میانشان پدید آمده بود در سال ٨٤٧ یزدگردی فردی به نام "نریمان هوشنگ" را نزد هم‌دینان ایرانی‌شان می‌فرستند و از آنان یاری می‌خواهند. زرتشتیان ایرانی با خوشحالی از آن‌ها استقبال می‌کنند.
صبوری همچنین در سخنانش اشاره‌ای به «شریف‌آباد» کرد که نزدیک به ٢٠٠ یا ٣٠٠ سال، جایی می‌شود که در آن زرتشتیان به پرسش‌های پارسیان هندی پاسخ می‌دادند. وی گفت: «در این ٢٠٠ یا ٣٠٠ سال پیوند میان پارسیان هند و زرتشتیان ایران منسجم شد. حتا می‌توان پارسیان هند را شاگردان دینی زرتشتیان ایرانی و یا موبدان ایرانی دانست.»

چرا این کوچندگان را پارسی می‌نامند
این سخنران درباره‌ی این‌که چرا این کوچندگان را "پارسی" می‌نامند، گفت: «برخی بر این باورند که این‌ها از قوم پارت بودند و از اشکانیانی که به هند رفتند و واژه‌ی پارتی کم‌کم، دگرگون شد و به پارسی تبدیل شد. اما این سخنی ناراست است چراکه این مهاجران تنها پارتی و از خراسان نبودند بلکه از دیگر جاهای ایران نیز بودند. همان‌گونه که می‌دانید باختری‌ها(:غربی‌ها) به ایرانیان «پرشینز» به معنای پارسی می‌گویند. می‌توان چنین گفت که این پارسیان چون از ایران کوچیده بودند بدین نام خوانده می‌شدند. پس این یک اصطلاح تباری بود که با گذشت زمان، اصطلاحی دینی شد.»

فزونی‌ فشارها در زمان صفویان
وی سپس درباره‌ی زندگی پارسیان در هند و زرتشتیان در ایران گفت: «در زمان صفوی، زرتشتیان بسیار آزاد دیدند. شاه عباس صفوی که مذهب شیعه را رسمی کرد برای گرفتن کتاب "جاماسب‌نامه" از زرتشتیان که کتاب پیشگویی بود بسیاری از آنان را کشت. در پایان روزگار صفوی ستم‌ و فشار بر زرتشتیان، بسیار شد که یکی از شوندهای این فشار را می‌توان تعصبات مذهبی دانست که بسیار گسترش یافته بود.»
دکتر صبوری گفت: «در زمان شاه سلطان‌حسین‌صفوی به زرتشتیان فشار می‌آوردند. گلستان‌بانو که به هند رفت و منشا خدمات بسیاری به زرتشتیان ایران شد، یکی از دختران زرتشتی است که زیر این فشارها به هند گریخت. گلستان‌بانو را پدرش به هند برد. او همان‌جا ماند و ازدواج کرد و کمک‌های بسیاری به زرتشتیان ایرانی کرد، چون با درد آن‌ها آشنا بود.»
این پژوهشگر به این که زرتشتیان نمی‌توانستند خانه‌های چند اشکوبه بسازند و تنها مجاز به ساخت خانه‌های یک اشکوبه بودند، اشاره کرد و گفت: «آن‌ها باید وصله‌ای بر روی لباسشان می‌زدند که از دیگران تشخیص داده شوند. حق حمل صلاح را نداشتند و ... که زیر این فشارها، موج تازه‌ای از کوچ به هند آغاز شد.»
وی درباره‌ی زندگی پارسیان هند گفت: «فشار فراوان بر زرتشتیان ایران، شوند(:سبب) آن شده بود که علم و آگاهی‌شان پایین بیاید اما پارسیان هند تنها زمانی که هند مستمره‌ی پرتغالیان متعصب مسیحی شد، ستم بسیار دیدند. پس از پرتغالی‌ها، هند مستمره‌ی انگلیس شد که به همه‌ی ادیان آزادی داد.»

انجمن اکابر صاحبان پارسی
به گفته‌ی فرهاد صبوری، پارسیان هند که خود را وامدار زرتشتیان ایران می‌دانستند در زمان قاجار، انجمنی به نام «اکابر ‌صاحبان ‌پارسی» تشکیل دادند و «لیمجی ‌مانکجی‌‌ هاتریا» که از هموندان این انجمن بود را به ایران فرستادند. چنین آمده که نیاکان مانکجی، از زرتشتیانی بودند که در زمان صفوی از ایران رفتند.»
صبوری گفت: «مانکجی آمار زرتشتیان ایران را درآورد و این یکی از بزرگ‌ترین کارهایش بود چرا که شهر به شهر و روستا به روستا و خانه به خانه رفت و آمار زرتشتیان مرد، زن، کودک، باسواد، بی‌سواد را در آورد. این آمار نشان از آن داشت که در ایران بر زرتشتیان بسیار سخت می‌گذرد و در وضع بدی زندگی می‌کنند که شمارشان در سرزمین خودشان این‌چنین کم شده است. هندی‌ها که از وضع زرتشتیان ایران آگاه شدند برای کمک‌های فرهنگی و مالی به همکیشانشان در ایران تلاش کردند.»

پرداخت سالیانه‌ی جزیه‌ی ٩٥٠ تومانی
به گفته‌ی صبوری، ایرانیان آنچنان زیر فشار بودند که تنها به زندگی روزمره می‌پرداختند و ارج و ارزش دانش و آموختن را از یاد برده بودند. با این که در کتاب «ارداویراف‌‌نامه» داریم که جایگاه آموزگاران در «خورشیدپایه» است، مانکجی که در ایران یکی از کارهای ارزشمندش، ساخت مدرسه و آموزشگاه برای باسواد کردن، مردم بود، در کتاب «اظهار سیاحت‌نامه‌ی ایران» می‌نویسد: حتا سالخوردگان زرتشتی از من می‌پرسند مدرسه‌ ساختی که چه بشود؟
صبوری گفت: «این نشان از نا آگاهی مردم در این دوره دارد.»
دکتر صبوری از سریالی که در تلویزیون ایران پخش شد و در آن «مانکجی» را یهودی و دست‌نشانده‌ی انگلیس نشان داده‌اند، انتقاد کرد و در دنباله باز به خدماتی پرداخت که مانکجی در ایران انجام داد.
او گفت: «کار بزرگ دیگری که مانکجی کرد لغو جزیه بود که البته کاری آسان نبود و در یک روند ٣٠ساله انجام شد. مانکجی با آماری که از زرتشتیان ایران در آورده بود مبلغ سالیانه‌ی جزیه‌ی آنان را ٩٥٠تومان برآورد کرد و به «ناصرالدین‌شاه» گفت که این پول را سالانه به دولت از سوی پارسیان هند می‌پردازند تا هر روز، جلوی زرتشتیان را برای جزیه نگیرند. ٢٨سال پارسیان هند این جزیه را دادند. مانکجی سپس شاه وقت را به سختی متقاعد کرد که گرفتن جزیه تنها به این شوند که برخی در کشور دین هم‌سوی شاه ندارند کار درستی نیست. و این‌چنین قانون جزیه لغو شد.»
زرتشتیان و انقلاب مشروطه
فرهاد صبوری سپس به دوران مشروطه اشاره کرد و یادآور شد: «در این دوره زرتشتیان پابه‌پای دیگر ایرانیان تلاش کردند برای انقلاب مشروطه. آن‌ها با پول و اسلحه دادن به آزادی‌خواهان یاری می‌رساندند. اگر یاری رساندن زرتشتیان نبود مشروطه‌خواهان در ایران بسیار دچار مشکل می‌شدند.»
این سخنران ارباب‌کیخسرو‌شاهرخ را نیز مردی بزرگ دانست که به زرتشتیان یادآوری کرد که باید حقوقی برابر با دیگران داشته باشند. صبوری در ادامه افزود: « ارباب‌کیخسرو کسی بود که با تلاش و پیگیری توانست تا این قانون را بگذارد که دانش‌آموزان زرتشتی لباس فرم و یک شکل بپوشند و وصله و نشانی بر مبنای زرتشتی بودنشان که تحقیری به شمار می‌آمد را نداشته باشند.»
وی در پایان سخنانش به «اردشیر‌ جی ‌ریپرتر» اشاره کرد و گفت:‌ «این مرد بزرگ به استحکام انجمن‌های زرتشتی در ایران کمک کرد و برخی از قوانین را که در میان زرتشتیان ایران از میان رفته بود را زنده کرد.»
او گفت: «افراد بسیاری بودند که به رهایی زرتشتیان از ستم، کمک کردند. نسک‌های زرتشتیان که گمان نابود‌شدنشان می‌رفت به دست پارسیان هند رسانده شد. این نسک‌ها در دوره‌های بعد کمک بزرگی بود برای خاور‌شناسان تا زبان پهلوی را نزد پارسیان بیاموزند و امکان مطالعات علمی را درباره‌ی آیین زرتشت در جهان پدید آورند.»
این نشست، یکشنبه ساعت١٧ در بنیاد‌جمشید‌جاماسیان برگزار شد.