راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

آشنایی با گات‌ها


گات‌ها از کهن‌ترین و مقدس‌ترین بخش‌های اوستا است که از خود اشوزرتشت به یادگار مانده‌است. گات‌ها جمع گات و به معنی سرود یا شعر و نظم است. گات در زبان پهلوی به گاس تبدیل شده و به فارسی گاه گوییم که جمع آن گاهان است. در میان زرتشتیان ایران منظور از یشت‌ گاهان همان سرودهای گات‌ها است. در موسیقی امروزی ایران هنوز واژه گاه به معنی آهنگ یا نت موسیقی باقی‌مانده، مانند آهنگ سه گاه یا چهارگاه. در زبان سانسکریت گات یا سرود را گیت گویند که بعد به عربی جیت و جید شده و تجوید در عربی به معنی خواندن قران با آهنگ و وزن است. به‌طور کل کهن‌ترین بخش ادبیات هر قومی را سرود یا شعر یا قطعات منظوم تشکیل می‌دهد، زیرا مردم می‌توانند شعر و ترانه و سرود را به آسانی از برکنند و به خاطر به‌سپارند. ادبیات منثور بعدها پیدا می‌شود و آن هم پس از پیدایش خط و نوشتار است.
علاوه‌بر این، اهمیت و تقدس گات‌ها در میان ایرانیان از روزگار بسیار باستان شناخته‌شده‌بود. به‌طوری که اوستاهای بعدی همه به نیکی و احترام از آن نام می‌برند، از جمله یسنا 57 که به نام ستوت یشت معروف است آمده: «ما می‌ستاییم کسی که برای نخستین بار پنج گات‌های اشوزرتشت اسپنتمان را به سرود.»
در وندیداد فرگرد 19 بند 38 از پنج گات‌های زرتشت یاری می‌خواهد. در نخستین کرده ویسپرد نیز از هر پنج گات‌های زرتشت به‌طور جداگانه نام برده‌شده و به هر یک درود می‌فرستد.
یکی از دلایل تقدس زیاد و اهمیت فوق‌العاده گات‌ها از میان دیگر بخش‌های اوستا، این است که تمام اصول و آموزش‌های دین زرتشتی در آن گنجانیده‌شده و در واقع از بخش‌های اصولی نامه‌های دینی زرتشتی به شمار می‌رود، گرچه بخش‌های دیگر اوستا را نیز نمی‌توان از نقطه‌نظر یادگارهای کتبی، تاریخی، حماسی، علمی و آیینی کم‌اهمیت‌تر دانست، ولی هیچ‌کدام از لحاظ دارا بودن معانی ژرف و بیان دلکش و ارزش معنوی به پای گات‌ها نمی‌رسند.
گات‌ها دارای پنج گات یا سرود است که جمعاً به هفده‌(ها) یا بخش تقسیم می‌شود که در دل یسنا جای دارد. گات‌های پنج‌گانه عبارتند از: 1-اهنودگات یا گاه 2-اشتودگاه 3-سپنتمدگاه 4-وهوخشترگاه  5-وهشتواشت گاه.
کتاب‌های اوستا از نظر زمان‌بندی نیز به پنج بخش تقسیم می‌شود که عبارتند از‌:
1- یسنا   2- ویسپرد   3- یشت‌ها   4- خرده اوستا   5- وندیداد


منبع: سیری در آموزش گات‌ها نوشته موبد رستم شهزادی

اسناد بر مکتوب بودن گاتها

خبرنگار امرداد - شهداد حیدری :
«یکی از کهن ترین نمونه خط هایی که می شناسیم، خط دین دبیره است. اسناد گواهی می دهند که این خط یا به دست اشوزرتشت پدید آمده است، یا در دربار گشتاسب بکار می رفت و هنگامی که زرتشت "گاتها" را سرود و به گشتاسب و پیرامونیان او سپرد، آن را به خط دین دبیره نوشتند و در جایی به نام "دژنپشت" نگهداشتند».



آنچه بازگو شد، بخشی از سخنان سورنا فیروزی، پژوهنده ی تاریخ، در نشست بنیاد فرهنگی جمشید جاماسیان بود. او در آغاز به این نکته اشاره کرد که جدای از نشانه ها و سندهای بسیاری که نشان از مکتوب بودن "گاتها" در زمان اشو زرتشت می دهند، از خود "گاتها" نیز سند ارزشمندی به دست می آید که گواه روشنی است بر مکتوب بودن "گاتها"ست، و نه شفاهی بودن آن. اما تاکنون اشاره ای به این سند نشده است. فیروزی در ادامه افزود:« در یسنا- هات 46- از بند یک تا پایان بند 13، اشو زرتشت گله مند است و می گوید:"به کدام زمین روی آورم و به کجا بروم؟". این سخن، نشان از نومیدی او دارد. زرتشت هنوز از مخالفان خود خرده گیری (:انتقاد) می کند. اما یکباره در بند 14 از گروندگان و ایمان آورندگان تازه، همانند فرشوشتر و جاماسب، یاد می کند. پیداست زرتشت شنوندگان (:مخاطبان) تازه ای یافته است و اکنون زمان آن رسیده است که سروده های دیگری به بندهای سیزده گانه ی پیشین بیافزاید. روشن است که اگر بندهای پیشین شفاهی بودند، بی گمان در این بازه ی (:فاصله ی) زمانی فراموش می شدند و از یاد می رفتند. اما چون مکتوب بوده اند، اشو زرتشت پس از یافتن ایمان آورندگان تازه، بندهای مکتوبی را که پیش تر نوشته بود، ادامه می دهد و سرودهای تازه ای به هات 46 می افزاید».
به سخن فیروزی، در اسناد کهن بازمانده نیز اشاره های فراوانی هست که ما را به اینجا می رساند که بگوییم "گاتها" مکتوب بوده است. به نوشته ابن ندیم:"در زمان پادشاهی گشتاسب، نامه نگاری کم بود"؛ از این اشاره درمی یابیم که نامه نگاری در آن زمان روایی داشته است، اما کمتر از این شیوه ی آگاهی رسانی بهره برده می شد. باز در تاریخ تبری دیگر می خوانیم که گشتاسب اوستا را بر روی 12 هزار پوست گاو "نوشت" و سپس در دژنپشت نگهداری کرد. این هم که در سندها آورده اند که اشو زرتشت کتاب خود را به گشتاسب "عرضه" کرد، نشانه ی دیگری از مکتوب بودن "گاتها"ست. حتا سندها از این هم پیش تر رفته اند و پیدایش خط را به روزگار جمشید رسانده اند و ابن ندیم دگربار نوشته که نخستین کسی که به خط ایران نوشت، "بیوراسب" بود. باز می خوانیم که فریدون هنگامی که کشور را میان پسران خود بخش کرد، آن را مکتوب ساخت. فیروزی گفت:«همه ی آنچه بازگو شد، نشان از این دارد که "گاتها" چه به گونه ی مکتوب به گشتاسب سپرده شده باشد، چه شفاهی، ایرانیان در زمان گشتاسپ، خط را می شناختند و "گاتها" را بدان خط نویسانده اند و سپس نگهداری کرده اند».
فیروزی سپس با اشاره به دیدگاه "کریستن سن"، ایران شناس دانمارکی، درباره ی پیدایش خط در ایران، گفت:«شگفت است که کریستن سن همه ی این اسناد گوناگون و پرشمار را نادیده می گیرد و می نویسد که نگهداری اوستا در دژنپشت، از پندارهای روزگار ساسانی است و خط اوستایی را ساسانیان پدید آوردند! در حالی که می دانیم که آواهای خط ساسانی بسیار کمتر از خط دین دبیره است؛ پس چگونه ساسانیان می توانستند از خطی که آواهای کمتری دارد، به خطی برسند که بسیار پرآوا تر بوده است؟»
سورنا فیروزی با اشاره به این که نگاه امروزین دانشکده های زبان شناسی جهان به پیدایش خط در ایران نیز چیزی همانند سخنان کریستن سن است، گفت:«آنها به پیروی از کریستن سن ادعا می کنند که تا زمان داریوش بزرگ، ایرانیان خط نداشته اند. هیچ کدام از باستان شناسان و زبان شناسان ایرانی هم سندها را نمی نگرند و اعتراض نمی کنند تا نادرستی چنین سخنی آشکار شود. اما یک اروپایی به نام "نارمن شارپ" در کتاب "فرمان های شاهنشاهان هخامنشی"، نادرستی و بی ارزش بودن چنان پنداری را نشان می دهد و با شماری دلیل، می گوید که خط در ایران پیش از روزگار داریوش هخامنشی بوده است و ایرانیان خط را بکار می بردند».
به سخن فیروزی اگر تاریخچه ی پیدایش خط را در جهان بنگریم و آن را با پدید آمدن خط در ایران بسنجیم، نشانه های دیگری بر مکتوب بودن "گاتها" و بودن خط در ایران پیش از هخامنشیان می یابیم. او گفت:«کهن ترین نشانه ای که از خط چینی به دست آمده است به 6600 پیش از میلاد می رسد؛ یعنی زمانی پیش از تاریخی که اسناد کلاسیک برای پیدایش اشو زرتشت برمی شمارند. آنها زرتشت را در هزاره هفتم پیش از میلاد (5000 سال پیش از نبرد تروی) می دانند. یک نمونه ی خط کهن دیگر در مجارستان با نام "تارتاریا" پیدا شده است و زمان آن به 4500 پیش از میلاد می رسد. در یونان نیز خطی از 5200 پیش از میلاد (900 سال پس از زمان کلاسیک) به نام "دیسپیلیو". در حوزه تمدنی دره ی سند نیز در 3 هزار سال پیش از میلاد خطی پدید آمد که همسانی بسیاری با خط یافته شده جیرفت (2200 پ.م) دارد». فیروزی از خط مصریان نیز یاد کرد و افزود:«آنها از سه خط "هیروگلیف"، "هیراتیک" و "دموکریت" بهره می بردند. من هشت همسانی میان دو خط اوستایی و هیراتیک یافته ام که ریشه خط بدون پشتوانه تاریخی هیراتیک در مصر هزاره دوم پ.م را نشان می دهد.
ویژگی های یگانه ی خط میخی فارسی باستان در کتیبه ی بیستون، از دیگر موضوعاتی بود که فیروزی به آن پرداخت و گفت:«چنان ویژگی هایی را در هیچ کدام از خط های باستانی نمی توان یافت. نخست آن که در این خط، سطرها تعریف شده اند. دیگر آن که در خط میخی فارسی از آوانگاری کاسته شده و به سوی حرف نگاری گرایش پیدا کرده است. از همه مهم تر آن که این خط، یک نشانه ی جدا کننده ی واژه ها دارد. این نشانه را در هیچ خط باستانی دیگری نمی توان یافت. چنین خطی، با نشانه هایی از این دست، بی گمان ریشه در پیش از روزگار داریوش بزرگ داشته است. همانندی خط هندسی جیرفت (2200 پ.م) با خط میخی باستان نیز این سخن درست را پیش می کشد که خط جیرفت، الگویی برای خط هخامنشیان بوده است». سورنا فیروزی در پایان گفت:«در لوحه ای که از جیرفت به دست آمده است، تکرار حرفها دیده می شود. درست است که این خط تاکنون خوانده نشده است، اما اگر بجای هر کدام از آن نشانه ها، حرفی بگذاریم و آنگاه برپایه ی آن حرفهای قراردادی، بکوشیم آن را بخوانیم، می بینیم که سطرهایی آهنگین است. این در زمانی است که هنوز شعر در میانرودان (:بین النهرین) پدید نیامده بود».

شگفتی‌های ‌ اندیشه‌ اشوزرتشت

موبد اردشیر خورشیدیان: از آنجا که «اندیشه‌ها»ی بشری بنیانگزار باورهای انسان‌ها‌ هستند و «باورهای» بشری است که وجدان فطری انسان‌ها را تعریف می‌کنند، خلق وخو و اخلاق می‌شود. و«اخلاق» است که «قانون» را می‌نویسد و حدوحدود، حق وحقوق و آزادی‌های فردی واجتماعی را به‌دقت تعریف می‌کند و درنتیجه «امنیت» و«عدالت» در فرد و جامعه ایجاد می‌کند. تنها چنانچه اندیشه‌های بشری انسانی باشد، می‌تواند باورهای انسانی، اخلاق، قانون، امنیت وعدالت انسانی به‌باور‌آورد و تعالی‌بخش و فروهرساز باشد. وگرنه فرد و جامعه را به بی‌راهه می‌کشاند.

در روز خورداد ازماه فروردین ۱۷۶۸ سال پیش ازمیلاد در سرزمین «ایران‌ویج» که‌ هنوزآریاییان درجهان پراکنده نشده و با زندگی دامدا ری و انجام ییلاق و قشلاق، روزگار می‌گذرانیدند و بی‌سوادی و نادانی درجهان فراگیر بود و سران و پیشوایان، با باور به طبیعت‌پرستی و خدایان پنداری ازروی ناآگاهی و نادانی و برای نگهداری منافع و مصالح خویش، فرهنگ تسلیم‌شدن به سرنوشت و خرافات را در میان مردم گسترش می‌دادند. در شهر «رگه» در کنار دریاچه‌ی « چیچَست»، کودکی پای به گیتی نهاد که پدرش «پُوروشَسب» و مادرش «دُغدو» ازخانواده «اسپیتمان»، نام او را «زرتشت» نهادند. و در کودکی به استادی اندیشمند به‌نام «بُرزین» سپرده شد تا دانش زمان بیاموزد. اشوزرتشت در کودکی بسیار پرسشگر بود و تا پاسخ منطقی پرسش خود را نمی‌یافت، از پای نمی‌نشست. اندیشه‌ی پژوهشگرِ او، وی را برآن داشت که به ‌همه باورهای نیاکانی و اوضاع اجتماعی زمانه خویش تردید به دل راه دهد و راه و روش‌هایی را که مردمان زمان او که آیین «مهری» و «زروانیسم» و «هوشنگی» داشتند و پیشوایانشان «کرپن» و«اوسیج‌ها»، آنها را پاسداری و تبلیغ می‌کردند و کاوی‌ها(پادشاهان کیانی) با همه‌ی توان از آنها دفاع می‌نمودند، را نابخردانه یافت. آیین‌هایی که بر پایه‌ی ترس از خدایان پنداری استوار بود و دروغ و ناراستی می‌پراکند و بر خشم وکین می افزودند وجهان را به تباهی می‌کشاند(گاتها).

زرتشت درسن ۲۰ سالگی برای فروشدن در اندیشه‌های خویش و یافتن پاسخی راستین در حل دشواری‌ها به کوه «اُشیدَرنه» پناه برد وبه مدت ده سال با خدای خود خلوت گزید و به درون‌نگری پرداخت،(همه‌ی بندهای یسنا۲۸). اوپرسش‌های بی‌شمار خویش را به‌وسیله «وهومن»(نیک اندیشی) با اهورامزدا(دانای بزرگ‌هستی بخش) درمیان نهاد و پس از برگزیده شدن به پیامبری درسن سی سالگی با کتاب آسمانی «گاتها» به میان مردم بازگشته، انسان‌ها را به دریافت و پذیرش و پیروی از دین «مزده‌یسنی» ومبارزه منطقی و خردمندانه با آیین‌های «دیویسنی» تبلیغ نمود.

خوشبختانه امروزه کتاب آسمانی زرتشتیان «گاتها» با تلاش و کوشش و گذشت و فداکاری نیاکان بهدین به‌ویژه موبدان، به‌گونه‌ای بسیار دقیق و کامل مانده است و توسط اوستاشناسان با دقت برگردان شده است و هر انسانی خود می‌تواند با بازگشت به این کتاب، به ریزه‌کاری‌های اندیشه‌ها و باورهای پیامبر ایران زمین، اشوزرتشت پی‌ببرد.

اینجانب به عنوان موبدی پژوهشگر که از کودکی با این اندیشه آشنایی داشته و بیش از چهل سال است که برروی تک‌تک بندهای گاتها پژوهش می‌نمایم، با تحقیق کامل، می‌توانم با دیگر اندیشمندان و اوستاشناسان جهان‌ هم‌آواز گردم که اندیشه‌های گفته‌شده ازسوی پیامبرایرانی درگاتها، کشف یک سری حقیقت و اعلام آن به بشریت می‌باشد. که سخن گفتن درباره‌ی ‌هر کدام از آن، خواهان ساعت‌ها زمان و کاوش می‌باشد. و کوشش می‌کنم که تنها به چند باورشگفت‌انگیزی که دراین کتاب آسمانی دیده‌ام، به‌گونه‌ای بسیار فشرده اشاره نمایم:

۱- نخستین کشف شگفت‌انگیز اشوزرتشت که نظر هر اندیشمندی را برمی‌انگیزاند، باور به «اهورامزدا» خدای یکتا و بی‌همتای است که اهورا(هستی بخش)ی، مزدا(ابردانا وحکیم) است و در همه ‌هستی درجریان است و کل آفرینش جلوه‌ای از ذات پاک اوست و بدون استثنا ‌هر چه را آفریده، گوهر می‌باشد و چیزی به نام بدی درجهانِ حقیقت، وجود خارجی ندارد. و هر انسانی در جهان می‌تواند با خودکاوی و خودشناسی، فروهر خویش را دریابد و خدا را در وجود خود پیدا کرده و با برگزیدن اندیشه‌های «سِپنتَه مَنی» با تمرین، با او هماهنگ و یکی شود.

۲- کشف بزرگ دوم اشوزرتشت این بود که جهان‌هستی، ازدوبخش «گیتی» و «مَینیو» تشکیل شده واین دو بخش درهم و باهم بوده و از یکدیگر جداناشدنی است. ‌هرانسانی درجهان نیز از دو بُعد گیتایی و مینوی(تن‌وروان، جسم‌وجان، آترَسْچا و مِنَنْک‌هَسچا، عقل ‌و احساس) تشکیل یافته است. انسان باید به‌گونه‌ای زندگی کند که ‌هم گیتی را داشته باشد وهم مینو را و هم تن را و هم روان را.

عکس تزیینی است ۳- اودریافت که اهورامزدا به انسان دونیروی بزرگ و بی‌همانند، مَنه (خرد) و دَئنا(وجدان) بخشیده وآزادی کامل گزینش داده‌است. تاهرکس بنابر شناخت خود، با آزادی کامل راه خویش را برگزیند. بنابراین نه تنها نباید از خدا ترسید بلکه باید دانست که خدا همه انسان‌ها را از هر جنس، نژاد، ملیت و مذهب که باشند، به یک نسبت دوست دارد و یار و پشتیبان ‌همه سِپنتَه‌مَن‌ها(نیکان، خوبان، پیروان راه راستی) خواهد بود.

۴- کشف دیگر اشوزرتشت که جهان اندیشه را به شگفتی بسیار واداشته‌است، کشف قانون «اشا» بود. اشوزرتشت به درستی دریافت که جهان‌ هستی برپایه‌ی ‌هنجاری دقیق، یکسان و جاودانه به نام «اشا» به مفهوم راستی، پاکی و عشق اهورایی استوار است و هیچ بخشی از هستی، توان درگذشتن ازاین قانون را ندارد. مگر انسان که به ‌علت برخورداری از خرد می‌تواند این قانون را بشناسد وازآن استفاده یا سوءاستفاده کند. بنابراین آموزش داد که ‌همگی بدانند که «راه درجهان یکی‌است وآن راه اشویی است» وانسان‌هایی پیروز و سرافرازند که این قانون را به‌درستی بشناسند و با همه‌ی وجود برپایه آن رفتار کرده، در برابر دروغ و دروغ‌پرستان به نبرد اندیشه بپردازند.

۵- کشف دیگر او، مقدس‌دانستن محیط‌زیست و پاک نگداشتن چهارآخشیج(عنصر) آب، باد، خاک و آتش می‌باشد. اندیشه‌ای که تازه شاید بیش ازصد سال نیست که بشر به این حقیقت رسیده و دریافته که روان آفرینش از روان ما انسان‌ها جدا نیست و اگر محیط‌زیست گرامی داشته نشود و آلوده گردد، خسارت جبران ناپذیری به‌بارخواهد آمد.

۶- کشف بزرگ دیگر او این بود که دریافت، چون «شر» تابعی از قانون «اشا» است. بنابراین انسان می‌تواند با دانش، بر همه‌ی بدی‌ها که موجب «شر» برای بشر می‌شود، چیره شود. او آموزش داد که ‌همه انسان‌ها وظیفه دارند که پیش از روز واپسین، هنجارطبیعت یا «اشا» را بشناسند و راه راستی رابه دیگران بیاموزد.

۷- او دریافت که «می‌ستاییم دین پاک مزدیسنی زرتشتی را که دور نگهدارنده جنگ افزار وآشتی‌دهنده و دین ازخودگذشتگی است» و تنها نبردی را که ستود، نبرد در دامنه اندیشه بود. و تنها استفاده از اسلحه را برای دفاع روا دانست.

۸- اشوزرتشت دریافت که‌ همین‌که انسان آفریده شد، دو نیرو در اندیشه او شکل می‌گیرد، یکی «نیک» دراندیشه، گفتار و کردار(سِپنتَه‌مَن) و دیگری «بد» دراندیشه، گفتار و کردار(اَنگره‌مَن). و«اَهرِه‌مَن» وجودِ خارجی نداشته و تنها در اندیشه انسان است که معنی و مفهوم پیدا می‌کند. در حالی که اهورامزدا، اهورا(هستی بخش) وآفریننده است. اَنگره که منفی و واپس‌گرا و ویرانگر است، تنها در «مَن» و شخصیت انسان وجود دارد. درحقیقت خداوند، انسان را آفریده و انسان «اَهرِه‌مَن» را. و هر چه نیکی و آبادانی و پیشرفت می‌بینیم حاصل تلاش آدم‌های «‌هومَن» و «وهومن» و«سِپنتَه‌مَن» گیتی، و هر چه بدی در جهان می‌بینیم حاصل کوشش آدم‌های «دُژمَن» و «اَکَمَن» و «اَنگره‌مَن» است.

۹- کشف شگفت‌انگیز دیگر اشوزرتشت این بود که تنها خط‌کش و معیار دقیقی که می‌تواند «نیکی» را از «بدی» جدا کند، ترازوی «مَنَه»(خرد) و«دَئنا»(وجدان) می‌باشد. زیرا که «خرد» یا «عقل» سودمندی فردی و «وجدان»، سودمندی جمع را جستجو می‌کنند و تنها رفتاری را می‌توان نیک نامید که لااقل‌ هرچه به خود نمی‌پسندی به دیگری(یعنی‌هیچ انسان دیگری از هر جنس، رنگ، نژاد، ملیت، مذهب) نپسندی. که البته اشوزرتشت در گاتها از این مرحله نیز بالاتر می‌آموزد و می‌فرماید که «انسانی به راستی خوشبخت است که خوشبختی دیگران رافراهم نماید.» که این باورآموزش و تبلیغ «اخلاق انسانی» به‌ گونه‌ای کامل و به بالاترین شکل ممکن می‌باشد.

۱۰- کشف دیگر پیامبرآریایی این بود که «باور»هاست که «وجدان فطری انسان» را پرورش می‌دهد. پس برای آموزش باورهای خویش، از واژه‌ی «دئنا» یا «دین» که به مفهوم «وجدان آگاه انسانی» بود بهره ‌برد و «دین مزدیسنی زرتشتی» را بنیان نهاد. به این امید که این واژه دین، گویای کامل اندیشه‌های انسانی او باشد و هرگز از راه وجدان و انسانیت دور نشود. اندیشه‌هایی که تعالی‌بخش و«سِپنتَه‌مَن»ساز است و فرقه‌ساز نمی‌باشد. و درپی آموزش و پرورش انسان‌هایی بود که جز خدا نبینند و جز در اندیشه خوشبخت کردن دیگران اندیشه‌ی دیگری درسر نپرورانند و از بام تا شام، بال اندیشه و گفتارنیک خود را بازکرده ، ازبالا به مسایل نگاه کنند و با سرعت وشتابی فراتر از توان خویش‌، جهان را به‌ سوی پیشرفت و آبادانی برانند.

۱۱- این پیامبر راستین دریافت که «دانا نیک را برمی‌گزیند و نادان بد را» و آموزش داد که « دانا وظیفه دارد که نادان را بیاموزد، نشاید(و نباید که ببیند و بردباری کند) که نادان سرگشته بماند». واین اصل باید، همواره پیوستگی داشته باشد.

۱۲- کشف بزرگ دیگر اشوزرتشت این بود که نماز باید کرداری باشد.‌ هرچند که درگاتها می‌فرماید که «اینک با دست‌های برافراشته تورا ای اهورامزدا ستایش می‌کنم» ولی چون دریافته‌است که «دوصد گفته چون نیم کردارنیست» دربندی دیگر و بی‌درنگ سفارش می‌کند که «با اندیشه و گفتار و کردارنیک ستایش‌هایم را به ‌تو ای مزدا اهورا، پیشکش می‌نمایم.» یعنی ‌هرچند که نمازخواندن یک کارمذهبی است و برای ‌هر زرتشتی پنج گاه سرودن واژه‌های مانتره اوستا شایسته است. ولی باید نمازبه دعا و ثناکردن پایان نیابد و  مفهومی شود و کرداری گردد و آموزش داد که تنها عمل‌کردن به «نیکی و راستی» است که اهورامزدا را خشنود می‌سازد.

۱۳- بخش‌بندی مردم گیتی به سه دسته «اَشَوَنان»، «نادانان» و «دروگوَندان» از قدرت بی‌نهایت اندیشه و خردمندی اشوزرتشت خبر می‌دهد. که امروزه نیز می‌تواند بسیار کارساز باشد. امروزه نیز تنها راه نجات جهان از جهل و بی‌خبری و ویرانی و خرافات این است که «اَشَوَنان»(حق‌شناسان ونیکوکاران)، «نادانان» را از دانش خویش بهره‌مند سازند و با دروغ‌پرستان «دروگوَندان» با اسلحه اندیشه و خرد، نبرد کنند وتا شکست کامل آنها، از پای ننشینند.

۱۴- باور به‌ هفت پایه عرفان زرتشتی یکی ازشگفت انگیزترین اندیشه‌های اشوزرتشت است. که می‌آموزاند که، انسان تنها موجودی برروی زمین است که به‌علت برخورداری از خرد می‌تواند «مَن»ِ خویش را به‌سوی «سِپَنتَه‌مَنی» راهنمایی‌کند وبا آموزش شش فروزه دیگر یعنی وهومن(نیک منشی)، اَردیبهشت(بهترین راستی، پاکی وعشق اهورایی)، شهریور(شهریاری برخویش و چیرگی بر نفس) و سپندارمزد(مهر،محبت و فروتنی) و خورداد(دانش اندوزی تا رسیدن به رسایی) به امرداد(جاودانگی) برسد. وبه راستی «سِپَنتَه‌مَن» گشته با خدا یکی شود.

ازاین گونه حقایق بی نظیر و پُر از فرهنگ اشویی، را که اشوزرتشت به راستی کشف وبه مردمان آشکار کرد، و در کتاب آسمانی خود «گاتها» وجود دارد وشما می‌توانید با خواندن و پژوهش اندیشمندانه آن، به کنه آن دست یابید.