اشو زرتشت پس از اینکه خداوند را هستی بخش (اهورا)، همه
دانا (مزدا)، و دادگر (اشا)، فراگیرنده و دهنده همه خوبیها (سپنتامینیو)
معرفی میکند، شش فروزه بنیادی دیگر برای خداوند بر میشمارد و همچنین
میگوید که پرتوی از این فروزهها در آدمی نیز وجود دارد. این فروزهها
عبارتند از :
1ـ وهیشتامن (بهمن) vahishtamana:به معنای بهترین منش
و خرد مقدس است. "وهیشتا" از ریشه "وه" به معنای بهترین (والاترین) و
"من" به معنای منش و خرد و با هم به معنای والاترین اندیشه یا والاترین
منش است. "وهیشتامن"، گوهر خرد، و "خرد جهانی" است همه آدمیان با فروزه و
توانایی منش نیک (وهومن) پدید آمدهاند. وهو من بازتابی از "وهیشتامن "
یا خرد جهانی است.
2ـ اشاوهیشتا (اردیبهشت) asha vahishta : که به
معنای راستی (داد) والاست. اشا وهیشتا، راستی جهانی، و قانون دگرگون
ناپذیریی است که آفرینش را نظم میدهد. اشا نشانهی خواست اهورایی است. اشا
راه راستی است و پویندگان آن راه، به خوشبختی (اوشتا) میرسند. در گاتها
"وهیشتامن" و "اشاوهیشتا" بیشتر جاها با هم آمدهاند هرچند که از اشا
بیشتر نام برده شده است. اشا در خرد اهورا مزدا پدید آمده و با راستی و داد
یکی است از این رو اشاوهیشتا به معنی گوهر داد هم هست. دین زرتشتی، دین
راستی و داد است که همهجا با دروغ در جنگ است از این رو اشا، گوهر دین
زرتشتی هم هست.
3ـ خشتر اوییریا (شهریور) khshathra vairya: سومین
فروزه اهورا مزدا به معنای توانایی برگزیدنی است. خشترا از ریشه "خش" به
معنای توانایی است. این فروزه را به "شهریاری خدایی" تعبیر کردهاند. این
فروزه معروف نیروی سازنده است و نه قدرت ویران کننده. معرف توان اخلاقی و
روانی است و نه بدی و کینه توزی. اهورا مزدا که بر همه چیز تواناست،
تواناییاش را جز در راه سازندگی، بخشندگی و مهر، به کار نمیبرد و
همانگونه که پس از این گفته خواهد شد، کسانی که با خرد (وهومن) به راستی و
داد (اشا) رفتار کنند به "توانایی سازنده" دست مییابند و این توانایی
آنان را از گرایش به بدی، خشم و کینه توزی باز میدارد. از این رو باید
تنها چنین توانایی را برگزید.
4ـ سپنتا آرمیتی (اسفند) spenta
avrmaiti: چهارمین فروزه بزرگ اهورا مزدا است. "سپنتا" به معنای افزاینده و
آرمیتی به معنای "آرامش همآهنگی و مهر" است و دو واژه با هم به معنای
آرامش افزاینده است. سپنتا آرمیتی، آرامش و مهر جهانی را که از راه همکاری
آدمیان با اهورا مزدا به دست میآید نشان میدهد. سپنتا آرمیتی "برادری
جهانی" است که راه مهر، خدمت بدون انتظار پاداش، فروتنی و همدردی با
دیگران به دست میآید.
5 ـ اروتات (خرداد) haurvatat: که به معنای
رسایی و کمال است. اهورا مزدا گوهر کمال است. او همه خوبیها را از خود
دارد و همه خوبیها را از خود میدهد.
"کمال" نمادی از
"خودشناسی" اهورا مزدا است. آدمیان میتوانند با کوشش در راه رسیدن به
کمال، با به کار بردن خرد، و کارکرد به راستی و مهرورزی، توان اهورایی به
دست آورده در راستای کمال راه پیموده، خود را شناخته و به اهورا مزدا برسند
."هـ اروتات" نماد "رسایی و خودشناسی" است.
6ـ امرتات (مرداد)
ameretat: به معنای بیمرگی است. اهورا مزدا، بیآغاز، بیانجام و جاودانی
است. در اوستا امرتات و هـ اروتات بیشتر جاها باهم آمدهاند و این نشانه
آن است که در راه رسیدن به بیمرگی، نائل شدن به کمال، رسایی و خودشناسی
است. آدمی میتواند با خرد، وبا راستی و داد و مهر ورزی، با توانایی سازنده
دست یافته و با آن توانایی به کمال رسایی و سرانجام به جاودانی برسد. اشو
زرتشت، اهورا مزدای ندیدنی را با این فروزهها شناخت. این فروزهها پیکره
ندارند و اهورا مزدا پیکرهای نمیتواند داشته باشد. اهورا مزدا "کلی" است
و این فروزهها آفریده او و قائم به او هستند ولی، اهورا مزدا برای هریک
از فروزههای خود حمل میشود این لازمه "کلی" بودن است. این امر بازتابی
از فلسفه "وحدت وجود" در دین زرتشتی است. اهورا گوهر هستی، مزدا گوهر خرد،
و اشا گوهر راستی و داد است. جرقههایی از این فروزهها در آدمیان وجود
دارد. از این رو میگوییم که اهورا مزدا، آدمیان را در "شبه یا تصویر
اخلاقی"خود پدید آورد. منظور از ایجاد در شبه اخلاقی این است که خداوند و
آدمیان در صفات و فروزههایی با هم شریکاند و این مشارکت، رابطه همکاری
بین نیکان (اشوان) و اهورا مزدا را پدید میآورد.
این فلسفه وحدت وجود، کمال توحید و یکتاشناسی در هور مزدیشت به اینگونه بیان شده است:
در پاسخ اشو زرتشت که از نام و فروزههایی اهورایی پرستش میکند، اهورا مزدا از راه خرد مقدس، او را اینگونه آگاهی میدهد:
"نخستین
نام من هستی، دومین نامم هستیبخش، و سومین نامم باشنده (حاضر) در همه
هستیهاست "حضور هستی، لازمه هست شدن و هست بودن است. از این رو "جهان
درونی" یکی از جلوههای اهورا مزدا است. "چهارمین نام من بهترین راستی،
پنجمین نام من آفریننده همه نیکیها و پاکیها است". این دو نام فروزه
اشویی و سپنتایی "ششمین و هفتمین" نام من خرد و خردمند، هشتمین و نهمین
نام من دانش و دانشمند و دهمین نام من افزاینده است".
در همه این
فروزهها، و فروزههای دیگری که در هورمزدیشت برای خداوند بر شمرده شده
است، اهورا مزدا گوهر و دهندهخوبی است، خوبی که در همهجا گسترده است. و
از این زیباتر، توصیفی برای اهورا مزدا نتوان کرد اشا، خداست و خواست
خداست. خداوند دهنده اشا است و اشویی همه جا هست. در همهی این فروزهها که
نشان دهنده اهورا مزدا هستند، یگانگی آفریننده، آفرینش، و آفریده (وحدت
خالق و خلقت و مخلوق) به روشنی دیده میشود. دوگانگی حاصل دور شدن آدمی از
اشا (راستی و داد) و سپنتامینیو (خوبی افزاینده) است. دوگانگی بیگانگی از
خوبی و راستی است که درون هر کس به ودیعت گذاشته شده است. اهورا مزدا
سرچشمه و در بردارنده همه نیکوییهاست. بودن همهی خوبیها در اهورا مزدا
نشان دهنده فزونی در یکتایی است و این نگارهای است که اوستا از یکتایی
خدای خوبیها دست میدهد. صفات خداوند خود خداوند نیستند. ولی، خداوند هریک
از آنها و همه آنهاست. کلی اهورا مزدا را میتوان برفروزههای بنیادی (که
در اوستای جوانتر باهم امشا سپنتا خوانده شدهاند) تعبیر کرد ولی هیچ یک
از فروزهها را نمیتوان خدا خواند. فروزههای بنیادی اهورا مزدا امشا
سپنتا از اهورا مزدا جدا نیستند و فزاینده میباشند.
فروزه دیگر
اهورا مزدا که معرف آفرینش و افزایش خوبیهاست "سپنتامینیو" است که در
جهان مینوی با اهورامزدا یکی در جهان مادی تنها بازتابی از اهورا مزدا است.
در این معنا "سپنتامینیو" نشان دهنده جهان برونی اهورامزدا است. به سخن
دیگر "سپنتامینیو" جلوه اهورا مزدا در این جهان است. در اوستا گاهی
سپنتامینیو را فرزند اهورا مزدا خواندهاند همچنانکه در مسیحیت
"روحالقدس" پسر خداوند خوانده شده است. برخی از دانشمندان مسیحی تا آنجا
جلو رفته که "سپنتامینیوی" زرتشت را با "روحالقدس" مسیح که یکی
دانستهاند.
یکی بودن "سپنتامینیو"و "اهورا مزدا" در جهان مینوی و
بازتاب یا "شبه بودن" "سپنتامینیو" در جهان مادی باعث اشتباه برخی از
نویسندگان شده و گمان بردهاند همانگونه که "انگره مینیو" در جهان مادی
در برابر "سپنتامینیو" قرار داده شده است، پس باید در جهان مینوی همچنین
باشد. این اشتباه بزرگی است، همانگونه که د جای دیگر بیان خواهیم کرد
"انگره مینو" در این جهان، چیزی جز نبودن "سپنتامینیو" نیست سپنتامینیو
هستی است و انگره مینیو نبودن هستی یعنی نیستی است. نیستی واقعیت دارد ولی
هستی ندارد و ساخته اهورا مزدا هم نیست و نمیتواند در برابر او قرار گیرد.
"انگره مینیو" عرض و پدیدهای در این جهان است که دائمی و پایدار نیست.
همبستگی
نزدیک فروزههای اهورامزدا (امشاسپنتا یا امشاسپندان)، و ذات
اهورامزدا در دین زرتشت و نزدیکی فروزه مهر و محبت با خدای مسیح در
مسیحیت، باعث شده که هلی نلز در کتابpersin mythogy صفحه 43 بنویسد: در
دین مسیح، خدا محبت است ولی در دین زرتشت محبت خداست. این درست نیست. در
دین زرتشت هم خدا محبت (آرمیتی) است ولی آرمیتی خدا نیست. کما این که خدا
خرد (وهیشتامن) است ولی خرد خدا نیست. خدا اجزا ندارد. خداوند کلی است که
با فروزههای خرد، داد، محبت، رسایی و بیمرگی توصیف میشود ولی هیچ یک
از این فروزهها و حتی همه آنها، به صورت جمع (که امشاسپنتا باشد)
اهورامزدا نمیشود. در هورمزدشت، به جز فروزههایی که به آنها اشاره
کردیم، فروزههای دیگری برای اهورامزدا بر شمرده شده است. از جمله
اهورامزدا را تواناترین، پیروزی بخشترین، شکناپذیر، تندرستی بخش،
پروردگار، افزایندهترین، فرهمندترین، بیناترین، سالم سازترین، سود
رسانترین، پاک سازترین، افتخار آفرینترین، و... خوانده است، او بر همه
چیز دانا، از همه چیز آگاه، و در همهجا حاضر، و در سرانجام بر همه چیز
تواناست. اهورا مزدا دادگر است ولی بخشنده گناه نیست. دادگری با بخشش گناه
یکی نیست. اشو زرتشت اندرز میدهد که هر کس کشتهی خود را بدون کم و بیش
درو میکند. این عمل بر طبق قانون تغییر ناپذیر اشا صورت میگیرد. شفاعت
در دین زرتشت موقعیتی ندارد. اشو زرتشت خداوند را در جهان
برونی(transcendence)، جهان درونی (immancence)، و اهورایی توصیف میکند.
از جنبه جهان برونی اهورا مزدا همهجا هست: در جهان ماورا و آن. جهان
وابسته به اهورا مزدا است ولی او به جهان متکی نیست. او خارج از زمان و
مکان است ولی زمان و مکان در او با اوست.
از جنبه جهان درونی
خداوند در همه چیز جلوهگر است: در سنگ ریزهی بیابان، در دانهی گیاه، در
زندگی حیوان، و در اندیشه و روان انسان. او در همه هستیها هست. هستی تنها
بر اهورا مزدا استوار است.
خداوند اهوراست، اندام و پیکره ندارد
ولی از راه فروزههای خود که منحصرا نیک و اخلاقی هستندـ با افرادی که
بخواهند ارتباط شخصی برقرار میکند. گفتیم که پرتوی افروزههای اهورایی در
آدمیان هست، از این رو میگوییم که اهورا مزدا آدمی را در شبه اخلاقی خودش
هست کرد. این "شبه" نشان دهنده "اشتراک فروزهها"ست، و این اشتراک
فروزهها ایجاد "رابطه"ای میکند که بین نیکوکاران و اهورا مزدا برقرار
میشود. اهورا مزدا پیکره ندارد. به گفته جرج کارتر، دین زرتشت کمتر از هر
دین دیگری فروزههای مادی بشری (اندام و خصوصیات مربوط به آنها) را به
خداوند نسبت داده است. پیکره خیالی فروهر را برخی از روی ناآگاهی پیکره
اهورا مزدا، خواندهاند که درست نیست در ادیان ابراهیمی، هم خداوند در
برابر پیامبر ظاهر میشود و هم پیامبر به حضور خداوند میرود البته بدون
اینکه خداوند را بیند. در دین زرتشت پیامبر هیچگاه با اهورا مزدا روبرو
نمیشود باله اشو زرتشت تنها در اندیشه و وجدان خود اهورامزدا را میبیند و
پیام او را دریافت میکند. این همان ارتباطی است که بین اهورا مزدا و
آدمیان از راه خرد، وجدان ، مهر و دیگر فروزههای اهورایی برقرار میشود.
اشو زرتشت از راه اندیشه، وجدان و بینش خدا را شناخت و پیام او را دریافت
داشت. بنابراین آنچه زرتشت از خدا میشناسد، فروزهها و تواناییهای
اوست. همچنین زرتشت به یاری خرد و اشا در مییابد که پرتوی از این
فروزهها در آدمی وجود دارد. او متوجه هست که آدمی که با تواناییهای جزیی و
نسبی، و با بکاربردن واژههای قراردادی نخواهد توانست خداوند کلی و مطلق
را بیان کند. از این رو از اهورا مزدا درخواست دارد که به همه آدمیان آن
خرد (وهومن)، وجدان (دانا)(daena )و بینش(بادا)(baodha ) را ارزانی دارد تا
بتواند برای خود به هستی (وجود) و دهنده هستی (خالق) پیبرند.
اشو
زرتشت دین تازهای را آموزش داد که در آن خداوند، هستی بیکران، کمال
اخلاق، خوبی افزاینده، راستی و داد مطلق، و پیشرفت دهنده است؛ که در آن
آدمی با داشتن پرتوی از همه فروزههای اهورایی همکار اهورا مزدا است؛ که در
آن سپنتامینیو بازتاب افزایندگی و سازندگی اهورامزدا و نشان دهنده فراگرد
دائمی آفرینش است؛ که در آن اشا قانون تغییر ناپذیر راستی و پیشرفت است؛
که در آن تقدس چیزی جز خوبی، افزایندگی، فراوانی و پیشرفت نیست. اشو زرتشت
گفت که خداوند نیازی به قربانی و نذر ندارد، و با مراسم ظاهری فریب
نمیخورد؛ که مردمان امناء جهان و موجودات آن هستند و باید در نگاهداری آن
کوشا باشند؛ که خشونت به انسانها، آزار به حیوانات، صدمه به گیاه، و تخریب
محیط زیست ناسپاسی نسبت به اهورا مزدا است. بزرگی و شکوه خداوندی که اشو
زرتشت او را به نام "اهورامزدا" توصیف کرده و به مردم نشان داده است و در
نوشتههای دینی و فلسفی جهان بیهمتاست.
ماخذ: فلسفه زرتشت- دکتر فرهنگ مهر