راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

ایزد وایو یا آخشیج هوا

پانزدهمین یشت اوستا موسوم است به  "رام یشت" اما در هیچ جای آن از رام اسم برده نشده بلکه سرتاسر این یشت در تعریف و توصیف ایزد"وایو(Vayu)" یعنی فرشته هوا می باشد. اوستاشناسان بهمین دلیل معتقدند که نام این یشت باید "وایو" یشت می بود. رام یشت با باد و "وایو" ایزد هوا که نام دیگرش در پهلوی "وای" یا " اندروای" است آمیخته شده . وایو صفات زیادی دارد از آن جمله : جوینده ، نیک کردار، چیره شونده ، پیش رونده ، پس رونده ، پاینده فر، سخت ترین ، قوی ترین ، شکست دهنده ، ستیزه شکن ، تموج آورنده موج ریزنده ، موج انگیز ، زبانه کشنده ... و روشن است که اینها همه صفات باد است . بسیاری از پادشاهان و پهلوانان ایران زمین برای پیروزی بر دشمنان خود از " وایو " کمک خواسته اند و او آنها را اجابت کرده است ، از آن جمله فریدون برای پیروزی بر اژی دهاک ، جمشید برای فراهم کردن زندگی خوش آریائیان ، تهمورث برای پیروزی بر اهریمن ، کیخسرو برای پیروزی بر افراسیاب ، و اتفاقا می دانیم که باد در میدان کارزار یکی از عوامل اصلی پیروزی یکی از طرفین کارزار است .

" وایو "  همچنین به درخواست دوشیزگان پاک برای رسیدن به شوهران خوب و خوشبخت شدن و کامیاب گردیدن پاسخ مساعد می دهد.

 از شگفتی های بسیار خیره کننده روزگار یکی همین است که هنوز هم پس از هزاران سال، دوشیزگان و بانوان ، این ایزد را همانطور مخاطب قرار می دهند : " ای وای ". و گمان می رود که "ای وای" همانست که به عنوان یکی از قوای انسانی با شیرمادر در وجود به ودیعه گذاشته میشود! غیر از کمک گرفتن دوشیزگان از "وای" که هنوز بصورت " ای وای" در بیان ما باقی مانده است ، عبارت "وای بر تو" به معنی آنست که ایزد باد مقابل تو قرار گیرد  و معلوم است که در جنگ آنکه باد را مقابل خود داشته باشد با شکست مواجه است . و نیز عبارت " باد به پشتش خورده" کنایه از کسی است که همواره در جنگ از عنایت و پشتیبانی " ایزد وای" برخوردار بوده و بهمین جهت خود دارای زور نیست . خطاب " وای من"‌ خود به خوبی از ایزد وای سخن می گوید که معادل " خدای من ! " بکـار می رود ، و این نشانه تاثیراتی است که افکار و اساطیر یا ادیان گذشته بر افکار جدید می گذارد و همان وای است که سعدی درباره اش می گوید :

  فرشته ای که مقیم است بر خزائن باد         چه غم خور دکه بمیرد چراغ پیره زنی

که در آن از فرشته وای یا فرشته باد سخن رفته است

nescafe.persianblog.ir

آذر یا آتش

آذر نهمین روز از هر ماه در گاهشماری اوستایی است و ماه نهم هر سال ،که با آگاهی از سی و یک روزه بودن ماه های کنونی در نیمسال نخست بهار و تابستان ، جشن آذرگان برابر با سوم آذر ماه در گاهشمار نوین می باشد.

روز نهم هر ماه «آذر» یا «اَتر»(Atar) نام دارد؛ آذر ایزد ِویژه ی همه ی آتش هاست و از احترام ویژه ای نسبت به سایر آخشیج ها (عناصر) برخوردار می باشد و «جشن آذرگان» جشنی دیگر از جشن های آتش است در گرامیداشت این آخشیج و ایزد منسوب به آن.

در صفحه ۲۵۶ ترجمه ی آثارالباقیه از ابوریحان بیرونی درباره ی این جشن آمده است :
«… روز نهم آذر عیدی است که به مناسبت توافق دو نام آذرجشن می گویند و در این روز به افروختن آتش نیازمند می باشند و این روز جشن آتش است و بنام فرشته ای که به همه ی آتش ها موکل است نامیده شده،
زرتشت امر کرده در این روز آتشکده ها را زیارت کنند و در کارهای جهان مشورت نمایند …»

در «فرهنگ جهانگیری»، «برهان قاطع»، «مروج الذهب مسعودی» و «المدخل فی صناعة احکام النجوم» از کیا کوشیار ابن لبان با شهری جیلی، این جشن را «آذرخش» نوشته اند.

در جشن های آتش مردم روی بام خانه ها آتش افروخته و آن روز را با شادی و شادمانی و پایکوبی و نیایش و فرآوری خوراک های ویژه و «آفرینگان خوانی» جشن می گیرند.
نزد ایرانیان، جشن آذرگان از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده و همچون
نوروز و مهرگان بر آن ارج می نهاده اند. در این روز آتشکده ها را آراسته و آذین بندی می کردند و در آن جایگاه مقدس مراسم ویژه ای برای جشن برگزار می کردند. نظافت و پاکیزگی، از جمله ستردن موی و چیدن ناخن در این روز نیک بود و معتقد بودند در این روز مشاوره و رایزنی درباره ی امور و دشواری ها به نتیجه ی مطلوب می انجامد.

آتش به طور عموم از روزگاران بسیار کهن تا به امروز مورد توجه همه ی اقوام روی زمین بوده و هر قوم و طایفه ای به شکلی آن را ستوده اند. برای نمونه، در گذشته پاک کننده ی فراوان بعد از آب، آتش بود به گونه ای که برای پاک کردن وسیله های جراحی هم، نخست آنان را بر روی آتش می گرفتند تا پاک شود؛ که این عقیده ی پاک سازی آتش را در برپا سازی آتشکده ها می بینیم ؛ پاک سازی مکانی برای مناجات با اهورا

دانشمند آلمانی «شفتلویتز»(Sheftelwitz) در کتاب خود «آیین قدیم ایران و یهودیت» نوشتار بسیار مفیدی در این باره دارد و نشان می دهد که چگونه همه ی ملل جهان از هر نژاد آتش را می ستایند و از متمدن ترین کشورها در اروپا تا وحشی ترین قبایل آفریقایی در ستودن این عنصر درخشان با یکدیگر شریک هستند.

در نزد هندوان نیز، «آگنی»(Agni) اسم آتش و نام پروردگار آن است و در «ریگ ودا»ی هندوان و اوستای ایرانیان اسم پیشوای دینی هر دو دسته از آریایی ها، «اَتره ون»(Athravan) می باشد که به مانک آذربان و آن کسی که از برای پاسبانی آتش گماشته می شود است.

در برگزاری آیین های زردشتی آتش مرکزیت دارد. در این دین، سه گروه آتش مقدس آیینی وجود دارد به نام های آتش بهرام، آتش آدِران و آتش دادگاه . آتش بهرام قداست خاصی دارد؛ برای این که با تشریفاتی طولانی آماده می شود. شانزده آتش را از منابع مختلف جمع آوری می کنند و آنگاه ۱۱۲۸ بار آن را تطهیر می کنند، یعنی هیزم را روی آتش می گیرند؛ وقتی با گرمای آتش، این هیزم شعله ور شد، یک مرحله تطهیر انجام گرفته است. این جریان یک سال به درازا می کشد. تعداد آتش های بهرام محدود است و به مراقبت خاص نیاز دارد. آتش آدران از چهار نوع آتش تهیه می شود و این آتش را هم با آن که اهمیت کمتری از آتش بهرام دارد، روحانیان پاسداری می کنند. اما از آتش دادگاه حتی یک غیر روحانی نیز می تواند نگهداری کند.
علاوه بر آتش های آیینی، تقسیم بندی دیگری از آتش در اوستا آمده است. بنابر یسنای ۱۷، بند ۱۱، در جهان پنج گونه آتش مینوی هست:
۱ . آتش برزیسوه (Barzisavah) که در برابر اورمزد می سوزد.
۲ . آتش وهوفریانه (Vohufrayana) که در تن مردمان و جانوران جای دارد (به عبارتی: غریزه)
۳ . آتش اوروازیشته (Urvazishta) که در گیاهان است.
۴ . آتش وازیشته (Vazishta) که در ابرهاست (به عبارتی: آذرخش). در اسطوره تیشتر، ایزد باران، او به هنگام نبرد با دیواپوش (دیو خشکسالی)، گرز خود را بر همین آتش می کوبد و از شراره این آتش است که دیو سپنجروش Spanjarush، همکار دیواپوش، از وحشت خروشی بر می آورد و هلاک می شود (نماد رعد و برق پیش از باران تند).

۵ . آتش سپنیشته (Spanishta) که در کانون های خانوادگی جای دارد

ایزدبانو اَناهیتا

در دوره ای از تاریخ ایران باستان، ایزدبانو اَناهیتا، یکی از مینَویان ِ سرآمد و پرستیدنی به شمار می آمده و پرستشگاههای ویژه ی خود را داشته است. پیشکشی هایی که پهلوانان و شهریاران به نزد ِ او می برده اند — و گزارش ِ آنها را در بندهای ۲۱ تا ۸۳ آبان یشت می خوانیم — گواه ِ پایگاه والای ِ ایزدینه ی اوست.

گل ِ نیلوفر آبی (لوتس) ویژه ی این ایزدْبانوست و دلیل این همه سنگ نگاره از این گل در تخت جمشید و جاهای دیگر، چیزی جز بزرگداشت او و نمایش ِ حضور ِ فراگیرش در زندگی ی ایرانیان نمی تواند باشد.

«جشن آبانگان» جشنی است در گرامیداشت ستاره ی روان (سیاره) درخشان «اَنَهیتَه / آناهید (زهره)» و رود پهناور و خروشان «اردوی / آمو (آمودریا)»، و بعدها ایزدبانوی بزرگ «آب» ها در ایران (غیاث آبادی، ۱۳۸۲،ص۷۷).

«اَردوی سوره اَناهیتا» Ardavi – Sura Anāhita ایزد بانویی ایرانی بسیار برجسته ای است که نقش مهمی در آیین¬های ایرانی دارد و پیشینه ی ستایش و بزرگداشت این ایزد بانو در فرهنگ ایرانی به دوره¬های پیش از زرتشتی در تاریخی ایران می رسد.

بخش بزرگی در کتاب اوستا به نام «آبان یشت»(یشت پنجم) که یکی از باستانی¬ترین ِیشت ها می باشد به این ایزد بانو اختصاص دارد، در این یشت، او زنی است جوان، خوش اندام، بلند بالا، زیبا چهره، با بازوان سپید و اندامی برازنده، کمربند تنگ بر میان بسته، به جواهر آراسته، با طوقی زرین بر گردن، گوشواری چهارگوش در گوش، تاجی با سد ستاره ی هشت گوش بر سر، کفش هایی درخشان در پا، با بالاپوشی زرین و پرچینی از پوست سگ آبی. اَناهید گردونه ای دارد با چهار اسب سفید، اسب های گردونه ی او ابر، باران، برف و تگرگ هستند.

او در بلندترین طبقه ی آسمان جای گزیده است و بر کرانه ی هر دریاچه ای، خانه ای آراسته، با سد پنجره ی درخشان و هزار ستون خوش تراش دارد. او از فراز ابرهای آسمان، به فرمان اهورامزدا، باران و برف و تگرگ را فرو می باراند.

نیایشگاه های آناهیتا معمولا در کنار رودها برپا می شده و زیارتگاه هایی که امروزه با اسامی دختر و بی بی مشهور هستند و معمولا در کنار آن ها آبی جاری است، می توانند بقایای آن نیایشگاه¬ها باشند.

برخی حتی سفره های نذری با نام بی بی (همچون بی بی سه شنبه) را بازمانده¬ی آیین های مربوط به آناهیتا می دانند.

آناهیتا همتای ایرانی «آفرودیت»، الهه ی عشق و زیبایی در یونان و «ایشتر»، الهه ی بابلی، به شمار می-رود.

واژه ی «آب» که جمع آن «آبان» است در اوستا و پهلوی «آپ» و در سانسکریت «آپه» Apa و در فارسی هخامنشی «آپی» می باشد.

این آخشیج (عنصر) همانند آخشیج¬های اصلی دیگر چون آتش و خاک و هوا در آیینهای ایرانیان باستان مقدس است و آلودن آن گناهی بس بزرگ است. برای هریک از چهار آخشیج امشاسپندی (فرشته) ویژه نامگذاری شده است. به گواهی اوستا و نامه های دینی پهلوی، ایرانیان آخشیج های چهارگانه را که پایه ی نخستین زندگی است، می ستودند.

در جشن آبانگان، پارسیان به ویژه زنان در کنار دریا یا رودخانه ها، فرشته ی آب را نیایش می کنند. ایرانیان کهن آب را پاک (مقدس) می شمردند و هیچ گاه آن را آلوده نمی کردند و آبی را که اوصاف سه گانه¬اش (رنگ – بو – مزه) دگرگون می شد برای آشامیدن و شستشو به کار نمی بردند.

«هرودوت» می آورد :

«… ایرانیان در میان آب ادرار نمی کنند، آب دهان و بینی در آن نمی اندازند و در آن دست و روی نمی شویند …»

«استرابون» جغرافیدان یونانی نیز می آورد «… ایرانیان در آب روان، خود را شستشو نمی دهند و در آن لاشه، مردار و آن چه که نا پاک است نمی اندازند …»

در برگردان فارسی آثارالباقیه ابوریحان بیرونی می خوانیم :

«… آبان روز دهم آبان ماه است و آن را عید می دانند که به جهت همراه بودن دو نام، آبانگان می گویند. در این روز زو Zoo پسر طهماسپ از سلسله ی پیشدادیان به شاهی رسید، مردم را به کندن قنات ها و نهرها و بازسازی آن ها فرمان داد، در این روز به کشورهای هفت گانه خبر رسید که فریدون ، بیوراسب (ضحاک – آژی دهاک) را اسیر کرده، خود به پادشاهی رسیده و به مردم دستور داده است که خانه و زندگی خود را دارا شوند…»

در روایت دیگرى آمده است که پس از هشت سال خشکسالى در ماه آبان باران آغاز به باریدن کرد و از آن زمان جشن آبانگان پدید آمد.

زرتشتیان نیز در این روز همانند سایر جشن¬ها به آدریان ها (آتشکده ها) مى روند و پس از آن براى گرامیداشت مقام فرشته ی آبها، به کنار جوى ها و نهرها و قناتها رفته و با خواندن اوستاى آبزور (بخشى از اوستا که به آب و آبان تعلق دارد) که توسط موبد خوانده مى شود، اهورامزدا را ستایش کرده و درخواست فراوانى آب و نگهدارى آن را کرده و پس از آن به شادى مى پردازند.

جالب اینجاست که مى گویند اگر در این روز باران ببارد، آبانگان به مردان تعلق گرفته و مردان تن و جان خویش را به آب مى سپارند و اگر بارانى نبارد، آبانگان زنان است و زنان آب تنى می کنند