در سده هفتم میلادی، که تازیان بر ایران چیره شدند، گروهی از زرتشتیان ترک
دین کردند. خانوادههای بسیاری، در سده نهم به هندوستان کوچ کردند، تا
فرهنگ دینی و ملی خود را پاسداری کنند و به آیندگان بسپارند، و بسیاری دیگر
در ایران ماندند تا آتش عشق به دین بهی را در سینه و کانون خانواده خود
گرم و پر فروغ نگهدارند.
یورش و ضربه سختتر در دوران چیرگی مغول به زرتشتیان وارد آمد. بسیاری کشته
شدند و گروهی به جاهای دوردست پناه بردند تا از ستم و تهدید مغولان
درامان بمانند.
در زمان صفویه فشار باز هم بیشتر شدت گرفت، این وضع اندوهبار کم و بیش تا
زمان قاجار همچنان ادامه یافت. برخی از زرتشتیان که تاب این فشارها را نمی
آوردند و نمی خواستند دل از دین پدران خود برکَنند، به ناچار راهی دیار هند
شدند که البته در آنجا هم با سختیهای زیادی روبرو شدند. آنان همواره
رابطه خود را با همکیشانشان در ایران حفظ کردند، مگر در دوره هجوم مغول به
ایران که این رابطه به اجبار برای مدت زیادی گسیخته شد. سرانجام در آغاز
قرن هیجدهم میلادی دوباره این ارتباط برقرار شد و پارسیان هند برای حل
مشکلات مذهبی خود، از جمله گاهشماری و روز سال و ماه، رو به همکیشان ساکن
ایران آوردند.
از سوی زرتشتیان ایران « دستور جاماسب ولایتی»، از کرمان به هند رهسپار شد.
دستور جاماسب در هند دریافت که در پی جنگ و گریزهای بیشماری که پارسیان
هند با آن روبرو بودند، از بسیاری از نکات دینی بی خبر مانده اند، از همین
روی پس از گزینش سه موبدزاده با هوش از میان موبدزادگان و آموزش و تربیت
دینی آنها، با خیال آسوده به ایران بازگشت.
این خدمت ارزنده ای بود به کلیه زرتشتیان، زیرا از آن پس چنان زرتشتیان
ایران زیر فشار قرار گرفتند که به سرعت شمار آنان رو به کاهش گذاشت و
اینبار این زرتشتیان هند بودند که به یاری زرتشتیان ایران شتافتند. اگر
پارسیان هند نبودند، بیگمان زرتشتیان در ایران کاملا نابود شده بودند.
پس از روی کار آمدن سلسله صفویه در ایران، فشار، توهین و آزار چنان شدت
گرفت که شمار زرتشتیان ایران از قرن هیجده تا اواخر قرن نوزده از یک میلیون
نفر به 7711 نفر کاهش یافت (از کتاب « فرزانگان زرتشتی» نوشته رشید
شهمردان ص 12)؛ و اگر تلاش های روانشاد « مانکجی پور لیمجی هاتریا» نبود،
امروز نشانی از جماعت زرتشتی در ایران برجای نمانده بود.
بهتر است گوشه ای از ظلم و جوری را که به زرتشتیان ایران وارد میشد از قلم
یک کشیش مسیحی به نام «ناپیر ملکم»، که پنج سال در یزد زندگی کرده است،
بخوانیم:
« ظلمهای آشکاری که به زرتشتیان ایران روا داشته می شد مانند جزیه، پوشیدن
لباس کهنه و نپوشیدن لباس نو، سوار نشدن بر چهارپایان خود و نساختن
خانههایی که بلندتر از خانههای مسلمانان باشد، درپی تلاش و کوششهای
مانکجی صاحب ازبین رفت و نیز ظلمی که اگر یک نفر زرتشتی درمیگذشت همه
متروکات او منقول و یا غیر منقول حق جدیدالاسلامی که از خویشاوندان او بود
میشد و به فرزندان زرتشتی ارثی نمیرسید و حتی خانه مسکونی او را نیز
میبردند، با کوشش خستگیناپذیر و هوش و درایت مانکجی صاحب ازبین رفت. »
(فرزانگان زرتشتی، رشید شهمردان، ص 628 / کشیش ناپیر ملکم در مورد قانون
ارث اشتباه میکند. زیرا کوششهای مانکجی فقط منجر به برداشتن جزیه شد و
فشارهای دیگر از جمله قانون ارث ادامه داشت.)
فرزانه مانکجی در یکی از سخنرانیهای خویش در بمبیی در سال 1863 میلادی در
حضور بزرگان پارسی چنین گفت: « هرگاه ده یک اینگونه تعدیات و بیحسابی ها و
ظلم و ستمی که درباره زرتشتیان ایرانی میشود، درباره هر مذهب و ملت دیگر
می شد، تاب نیاورده ناچار فرار میکردند یا دست از دین و آیین نیاکان خود
برداشته یا اینکه خود را هلاک می کردند. » (همانجا ص 630)
در دوران سلطنت ناصرالدین شاه قاجار، پارسیان هند که از بیداد و فشار وارده
به همکیشان خود در ایران آگاهی یافته بودند، نماینده عالی رتبهای را به
نام «مانکجی لیمنجی هاتریا»، به ایران فرستادند. او نزد شاه شکایت برد و با
پشتیبانی حکومت هند و امپراتوری انگلیس توانست از فشارها تا حد زیادی
بکاهد . از روی نامههای مبادله شده بین مانکجی و ناصرالدین شاه که امروز
موجود است، درمی یابیم فشار و تبعیض ظالمانه نسبت به زرتشتیان از جمله
موردهای زیر بود :
زرتشتیان مجبور بودند علامت مشخصهای روی لباس خود بزنند تا تمیز داده شوند.
زرتشتیان در هنگام خرید، حق نداشتند به کالاها و به ویژه به اغذیه و میوه دست بزنند.!
زرتشتیان حق نداشتند سوارچهارپا شوند و یا در بازار سواره حرکت کنند.
زرتشتیان روزهای بارانی نمیبایست بیرون بروند.
اگر یک زرتشتی از دین خود برمیگشت، دیگر افراد خانواده از ارث والدین محروم میشدند و همه ارث، به او میرسید.
اگر که یک نفر زرتشتی کشته می شد، قاتل قصاص نمیشد و تنها میبایست
خونبها ( دیه ) به وارث مقتول زرتشتی بپردازد و در بسیاری از موارد این
پرداخت هم صورت نمیگرفت.
در تاریخ معاصر زرتشتیان ایران، « مانکجی لیمجی هاتریا » از بنام ترین
چهرهها و تاثیرگذارترین فرد اجتماعی و سیاسی دوره قاجار است. او که به «
مانکجی صاحب » مشهور است، توانست با تدبیر و ابتکار بیمانند خود جامعه
زرتشتی درحال نابودی آن زمان را نجات دهد.
http://forum.iranhakha.com