راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

واژه سپندینه دین اشو زرتشت

آبان/ آبان روز/ جشن آبانگان/ آبان یشت: (در پهلوی آپان) نام مینویِ همه ی آبها و صفت «اردویسور آناهیتا»ست. در پاره ای از نوشته های پهلوی «بُرزیَزد» خوانده شده و با «اپام نپات»(= نپات اپام) یکی شمرده شده است.
آبان روز، دهمین روز ماه بدین نام خوانده می شود.
جشن آبانگان، دهمین روز ماه آبان را که نام روز و ماه یکی می شد، بدین نام جشن می گرفتند. در برهان قاطع آمده است: «آبانگاه بر وزن آبان ماه روز دهم فروردین ماه باشد و نام فرشته ای نیز هست که موکل بر آب است. گویند اگر در این روز باران ببارد، آبان گاهِ زنان باشد و ایشان به آب درآیند و این عمل را بر خود شگون و خجسته دانند.» شاید در این نوشته ی برهان قاطع، «آبانگاه» به جای «آبانگان» و «دهم فروردین» به جای «دهم آبان» آمده باشد.
آبان یشت، پنجمین یشت از یشتهای بیست و یک گانه ی اوستا و ویژه ی نیایش و ستایش ایزدبانو اردویسور اناهیتاست. این یشت، سی کرده و یکسد و سی و سه بند دارد.
آبتین: (در اوستا آثویَه و در سانسکریت آپتیَه) نام پدر فریدون است. این نام را در فارسی به گونه ی آتبین نیز نوشته اند. در اوستا آثویَن صفت است به چم «از خاندان آثویه» و این همان واژه است که در پهلوی «آسپیان» شده و در برخی از نسکهای تازی و فارسی به صورت «اثقیان» آمده است.
آبِرت: (در اوستا آبِرِتَ) عنوان پنجمین تن از هشت موبد یا پیشوایی است که در روزگار باستان برگزاری «یَزِشنَ» (آیین نیایش و ستایش مزداپرستان) را برعهده داشتند. کار «آبرت» آوردن آب بدین آیین و کارهای مربوط به آب بود. واژه ی «آبرت» به چم «آورنده» است. امروزه تنها دو تن از پیشوایان هشت گانه با عنوانهای «زَوت» و «راسپی» به جانشینی آن هشت تن «یزشن» را برگزار می کنند.
آبریزگان: جشنی بوده است که در روز سی ام بهمن ماه برپا می داشته اند.
آتُربان: ( در اوستا آثرَوَن یا آثَئوروَن و در پهلوی آسَروَن یا آسرون) به چم نگاهبان آتش، عنوان پیشوایان دینی یا موبدان بود. آسرونان یکی از گروه های سه گانه ی اجتماعی بودند در کنار ارتشتاران(سپاهیان و رزمیان) و واستریوشان(کشاورزان). در فارسی این واژه را آذربان نیز نوشته اند.
آتَروَخش: عنوان سومین تن از هشت موبد برگزارکننده ی «یَزِشنَ» است. نگاهداری به این موبد واگذار میشد و او از سوی راست در برابر آتش می ایستاد.
آتش بهرام: (در پهلوی آتخشی وَهرامان یا آتَخشی وَرهران) بزرگترین و سپندترین آتش و آتشکده است. وَرهران/ وَهران آتخش برترین آتش زرتشتیان است.
«آذر بهرام (آتش بهرام) یکی از هفت آتشکده ی ایران (در زمان ساسانیان) به شمار رفته، نام آتشکده ی ویژه نبوده، بلکه در بسیاری از شهرهای ایران آذر بهرام بود...
اردشیر بابکان هنگام رهایی یافتن از چنگ اردوان و رسیدن به خلیج فارس، بدان جا روستایی به نام اردشیر بنا نهاد و ده آتش بهرام بر کنار دریا فرمود نشاندن.
در فرهنگها «آذرانشاه» را لقب «آذر بهرام» دانسته اند. دارمِستِتِر در «زند اوستا»یِ خود می نویسد: دو قسم آتشکده موجود است. معبدهای بزرگ را آتش بهرام می نامند و معبدهای کوچک را آدران یا آگیاری خوانند. در بمبئی سه آتش بهرام و در حدود سد آگیاری موجود است. فرق بین آتش بهرام و آدران اساسا در چگونگی آتش و سپس در اصل و روش آماده سازی آن می باشد. آماده سازی آتش بهرام یکسال به درازا می انجامد و آن از سیزده قسم آتش مختلف تشکیل می شود و در خود جواهر آنها را که به منزله ی روح همه ی آتش ها می باشد، تمرکز می دهد. آماده سازی و پالایش این آتشها نیازمند تشریفات گوناگون است که در وندیداد توضیح داده شده است.
«برپایه ی سنت زرتشتیان، هر یک از حوزه های بهدینان باید آتش بهرام داشته باشد. برخی از دستوران بر این باورند که تنها یک آتش بهرام باید باشد؛ چه آن شاه است و چند پادشاه در اقلیمی نگنجد. امروز یکی از مهمترین آتشهای بهرام، آتشکده ی نوساری هندوستان است که تقریبا هفتسد سال از بنای آن می گذرد.
در فرهنگهای پارسی، آتشکده ی بهرام را کنایه از برج حمل (بره) دانسته اند، بواسطه ی آن که حَمَل خانه ی بهرام (مریخ) است.
در یسنا 17 بند 11 از پنج گونه آتش نام برده شده و به هر یک جداگانه درود فرستاده شده است که نام نخستین آنها «بِرِزی سَوَنگهه» به «بلند سود» یا «سود بزرگ» ترجمه گردیده و در تفسیر پهلوی نام همگانی آتش بهرام خوانده شده است.»
دارمستتر نوشته است: «آتش بهرام هزار و یک آتش وابسته به شانزده گروه است (نود و یک آتش مردارسوز، هشتاد آتش رنگرزان و جز آن) که با هم درآمیخته و نماد زمینی آتش آسمانی است. این آتش، کانون پاکی است که هر آتش زمینی برای آن که به کانون نخستین خود بپیوندد، آرزوی بازگشت بدان را دارد.»
در وندیداد «دایتیو گاتو» آمده که در گزارش پهلوی «داتگاس» (= دادگاه به چم مطلق آتشکده) شده است. دارمستتر این ترکیب را هم چم «آتش بهرام» دانسته، ولی در برخی از بن مایه های دیگر، آتش بهرام در کنار آتش آذران و آتش دادگاه یکی از سه آتش سپندینه زرتشتیان شمرده شده است.
مری بویس می نویسد: «آتشهای سپندینه سه درجه دارند. مهمترین آنها آتش بهرام است که با دشواری ها و کوشش فراوان از ترکیب شانزده گونه آتش (از جمله آتش حادث از رعد و برق) به وجود آمده و تقدیس و ستایش می شود... آتش بهرام باید همواره- هتا در شب- با شعله های درخشان و فروزنده بسوزد. مراسم و عبادت های ویژه ای برای گرامیداشت و بزرگداشت آن به عمل می آید و در آغاز هر پنجگاه، چوبهای خوش بو درون آن سوزانده می شود. تنها موبدی که از هر نظر دارای شایستگی کامل باشد، می تواند وارد حریم آن آتش شود و تنها دعاها و نیایشی که مربوط بدان آتش است باید در کنار آن از بَر (حفظ) خوانده شود. بهدینان و موبدان معمولی تنها می توانند آتش بهرام را از میان پنجره های مشبکی که در دیوار حریم آتش قرار دارد، ببینند و از همان جا دعاها و نیایش خوانده و چوبهای صندل خوش بو نثار نمایند.»
«آتش بهرام از شانزده آتش گوناگون پدید می آید که هر یک خود پس از بجای آوردن آیینهای پیچیده، دشوار و طولانی که شوند(سبب) پاکی آن می شود، بدست می آید.
هنگامی که هر یک از شانزده آتش پس از مراسمی فراهم آمد، در نخستین روز از پنج روز پایان سال (اندرگاه) آتشها را به یک آتشدان می نهند و در همه ی نخستین ماه سال نو سرودهای دینی به گرد آن می خوانند. سپس در روزی سپندینه موبدان صفی می آرایند و گرزها و شمشیرها را که نشانه های ایزد بهرام است، در دست می گیرند و آتش را در نهایت احترام و با مراقبت تمام در اتاقک درون آتشکده برجای خویش می نهند، شمشیری و گرزی بر دیوار آن می آویزند و در هر کنجی زنگی برنجین به زنجیری می آویزند و در هریک از پنجگاه روز باید سرودی بر آتش خواند، آنها را به صدا درمی آورند....
سه آتش اصلی ایرانیان باستان- فَرن بغ، گُشنَسب و بُرزین مهر- از نوع آذر بهرام اند.»
آتش بهرام نیایش: پنجمین نیایش از پنج نیایش خرده اوستاست که 20 بند دارد. این نیایش را در هر پنج گاه شبانه روز، موبدان در آتشکده ها می خوانند و در آذر روز (نهم) هر ماه نیز خوانده می شود.
آدا: به چم پاداش مینُویِ نیکوکاران و پادافره ی گناهکاران هر دو، بارها در گاهان و اوستایِ نو بکار رفته است. گاه این واژه، نام ایزدی است.
این نام با نام ایزدبانو اَشَی(= اَرت) ایزد توانگری و پاداش همراه آمده و برخی برآنند که نام دیگری برای اشی است.

آدانَ و اَداد و اَذا به گونه های دیگر این نام، همه از مصدر «دا» به چم دادن و بخشیدن آمده و در گزارش پهلوی به «دَهِشن» (دهش یا پاداش روزشمار) برگردانده شده است.

آدَرَنَ: نام کوهی است در شمار نامهای کوههای دو هزار و دویست و چهل و چهار گانه ی روی زمین که در زامیادیشت (بند 3) آمده است.
آدیتیَه: در «ریگ ودا» نام گروهی از مِهین ایزدان (همانند امشاسپندان در اوستا) است که اَریَمَن (= اَیریَمَن در اوستا) یکی از آنهاست.
آذر/ جشن آذرگان: (= آتش) ایزد نگاهبان آتش و یکی از بزرگترین ایزدان دین مزداپرستی است. در اوستا آتَر و آتَرش و در پهلوی آتُر و آتَخش آمده است.
برای بزرگداشت ایزد آذر، او را پسر اهوره مزدا خوانده و گاه در گروه امشاسپندان جای داده اند. در اساتیر دینی ایرانیان، کارهای مهمی برعهده ی ایزد آذر است که از آن جمله می توان همراهی با امشاسپند اردیبهشت و ایزدان «وای» و «دین» در نبرد با آن گروه از دیوان که در فروباریدن باران درنگ پدید می آورند و همکاری در داوری پسین درباره ی کردار مردمان را برشمرد. «آذر» همچنین در کشمکش بر سر دستیابی به فر ناگرفتنی و در نبرد با آزی(= اژدی دهاک) نقش چشمگیری دارد.
نهمین روز ماه و نهمین ماه سال به نام این ایزد خوانده شده و به نوشته ی بندهشن، گل «آذرگون» ویژه ی اوست.
آذرگان نام جشنی است که در روز نهم آذرماه برگذار می شود و ابوریحان بیرونی آن را «آذر جشن» خوانده است. در این روز بویژه به زیارت آتشکده ها می رفتند.
آذرِ فروزان: آزمایش بزرگ ایزدی در روز پسین که در برابر آذر فروزان برگذار می گردد و از تابش آن آتش، اَشوَن از دُروَند و کرفه کار از گناهکار بازشناخته می شود و هر یک از دو گروه نیکوکاران و گناهکاران، پاداش و پادافره ی سزاوار خویش را می یابند. برخی از پژوهشگران برآنند که کاربردهای چندگانه ی این ترکیب در گاهان جنبه ی کنایی دارد و هدف از آن، دشواری های طاقت فرسایی است که آدمی در کشاکش زندگی، ناگزیر با آنها روبرو می شود و برای رسیدن به هدف واپسین، باید آنها را برتابد؛ ولی در اوستای نو بدین تعبیر، مفهومی عینی داده اند.
این نام همچنین اشاره ای ست به گونه ای از «وَر»ها (آیین های دادرسی) در ایران باستان.
آراستی: بنا به سنت زرتشتیان و نوشته ی بندهشن، نام عموی زرتشت و پدر «مَیذیویی ماونگهَه» (مَدیوماه) نخستین گرونده به دین مزداپرستی است.
آرش: نام تیرانداز بلندآوازه ی ایرانی است که در روزگار منوچهرشاه با پرتاب تیری از یکی از بلندیهای البرز به سوی کوهی در کرانه ی آمودریا، مرز ایران و توران را نشان گذاری کرد.
در تیریشت (بندهای 6 و 37) از آرش یاد شده و شتاب رفتن «تشتر»- ایزد باران- به سوی دریای فراخ کرت به شتاب تیر او مانند شده است. نام او در اوستا «اِرِخش» و صفت او «خشو یوی ایشو» (سخت کمان، دارای تیر تیزرو) و در پهلوی «شپاک تیر» و در فارسی «شیواتیر» و «آرش کمانگیر» ضبط شده است.
بهرام چوبین سردار نامدار ایرانی و هَمِستارِ خسروپرویز ساسانی، خود را از تبار آرش می شمرد. در ادب و تاریخ ایران، داستان تیراندازی آرش برای نشان گذاری مرز ایران و توران نامی ست. بیرونی درباره ی جشن تیرگان که در تیرروز از ماه تیر برگزار میشود، چنین می نویسد: «پس از آن که افراسیاب بر منوچهر چیره شد، او را در تبرستان محاصره کرد و قرار بر این نهادند که مرز ایران و توران با پرتاب تیری معین شود. در این هنگام فرشته اسپندارمذ حاضر شد و فرمان داد تا تیر و کمانی چنان که در ابستا(اوستا) بیان شده است، برگزینند. آنگاه آرش را که مرد شریف و حکیم و دینداری بود، برای انداختن تیر بیاوردند. آرش برهنه شد و بدن خویش را به حاضران بنمود و گفت:
- ای پادشاه و ای مردم! به تنم بنگرید. مرا زخم و بیماری نیست؛ ولی یقین دارم که پس از انداختن تیر، پاره پاره شوم و فدای شما گردم.
پس از آن، دست به چله ی کمان برد و به نیروی خداداد تیر از شست رها کرد و خود جان داد. خداوند به باد فرمان داد تا تیر را نگاهداری کند. آن تیر از کوه رویان به دورترین نقطه ی خاور، به فرغانه رسید و به ریشه ی درخت گردکانی- که در جهان بزرگتر از آن درختی نبود- نشست. آنجا را مرز ایران و توران شناختند. گویند از آنجا که تیر پرتاب شد تا بدان جایی که فرونشست، شست هزار فرسنگ فاصله است. جشن تیرگان به مناسبت آشتی میان ایران و توران برپا می شد.»
در تاریخ طبری و ترجمه ی بلعمی از آن و نیز در نوروزنامه و روضه الصفا، این داستان با کمی دگرگونی آمده است.
آرمَیتی: (= اَرمَیتی) یکی از فروزه های «مزدا اهوره» است که در گاهان، خویشکاری مهمی داد و در اوستای نو در ترکیب با صفت «سپِنتَ» (= سپند) به صورت «سپِنتَ اَرمَیتی» (= سپندارمذ) درآمده و یکی از امشاسپندان خوانده شده است.
آزی: در اوستا آزی و در پهلوی و فارسی آز نام دیو آز و افزون خواهی است. در بندهشن (بخش 28، بند 27) درباره ی این دیو آمده است: «آز دیو آن است که هر چیز را بیوبارد و چون نیاز را چیزی نرسد، از تن خورد. او آن دروجی است که چون همه ی خواسته ی گیتی را بدو دهند، انباشته نشود و سیر نگردد. چنین گوید که چشم آزمندان دمنی است که او را سامان نیست.»
در اوستا نام این دیو بیشتر با صفت «دَئِوَداتَ» (دیوداد یا دیوآفریده) آمده و گاه از او با وصف «اهریمنی» یاد شده است.
از وندیداد (فرگرد 18، بندهای 19 و 20) برمی آید که دیوآز دشمن ایزد آذر است و آن ایزد هر بامداد از خانه خدا و برزیگر می خواهد که هیزم بر آتش نهند و آذر پاک را فروزان کنند تا آزیِ دیوآفریده نتواند با وی بستیزد و او را نابود کند. آوردن شیر و چربی به آیین نیایش، دیو آز را از پای درمی آورد.
دارمستتر گفته است: «چنین می نماید که آزی شکل دیگری از اژی باشد که در اساتیر کهن با آتر(= آذر) در ستیزه است.» یکی از نمایان ترین عرصه های درگیری آزی با آذر را می توان در زامیادیشت(بندهای 46تا50) دید.
در دینکرت آمده است: «آز اهریمنی، تباه کردن خُره(= فر) را با مردمان درآمیخته است. آفریدگار، خرد را آفرید تا خره را از آز بپاید....زندگی خره از فرزانگی خرد است و مرگ آن از خودکامگی وَرِنَ (شهوت).
آسکِلپیوس: (= اَسکولاپ) در اساتیر یونان و رم (قهرمان و خدای پزشکی (قرینه ی «ثریتَ» در اساتیر ایرانی)) است.
آسمان/ روز آسمان: در اوستا و سانسکریت و پارسی باستان «اَسمَن» و «اَسَن» به چم سنگ است و چون سپهر را بسان سنگ می پنداشته اند، آن را بدین نام خوانده اند. در پهلوی «اَسمان» آمده و در فارسی گذشته از آسمان، در ترکیب هایی چون آسیاب، بادآس، دست آس، خرآس و جز آن در ریشه ی این واژه را می بینیم.
آسمان همچنین نام ایزد نگاهبان سپهر است که چندین بار در اوستای نو سخن از ستایش او رفته و روز بیست و هفتم ماه به نام او خوانده شده است. اوست که دارایی می بخشد و در نبرد با اهریمن، کار دشوار زندانی کردن اهریمن و دیوان را برعهده دارد و «آگاهی پرهیزگاران» سواره و نیزه در دست، بیرون از آسمان ایستاده است تا آسمان را در پیکار با اهریمن یاری برساند.
روز آسمان، نام روز بیست و هفتم ماه است. ادامه مطلب ...

واژه های گات هایی

سوشیانت ها ؛ نجات دهندگان


خود واژه ی < سوشیانت > ، Sooshiyaant بچم نجات دهنده میباشد و بر خلاف بخشهای گوناگون اوستا چه این صفت را برای سه نفر و زمانی مشخص در پس از اشوزرتشت به کار برده اند ، درخود گات ها این نام و صفت ، نام ویژه ای نبوده و مختص افراد خاصی نمیباشد ، چه به هر فرد یا گروهی از اشوان (پیروان راستی) گفته شده است و البته برترین سوشیانت را خود اشوزرتشت میشناساند .
به هرروی ، سوشیانت هر آنکس است که بتواند با پیمودن راه راستی ، جهان را به سوی هرچه تازه ترشدن پیش برد و پیشرفت جهان و جهانیان را یاری رساند ، زین رو بر خلاف دیگرباورها و دینها که فردی مشخص را برای نجات مردمان نام برده اند، در کیش زرتشتی هر کس میتواند این شایستگی را با توجه به نیروهایی که در وجود خود دارد ، بدست آورد و دیگرانی را نیز راهنما باشد، چه از پایه واساسهای آفرینش نیز رسیدن بچنین جایگاهی است .  بنا براین باور ، اینکه همه ی افراد بنشینند و دست به کاری نزنند تا آنکه فردی بیاید و آنان را نجات دهد ، باوری است نادرست و از دیدگاه زرتشتی نابخردانه است و هرکس باید تا بدانجا بکوشد تا بتواند از سوشیانت ها باشد . 


امشاسپندان ، فروزه های اهورایی


در گات ها به شش نام اشاره شده است و هریک از آنها نیز فروزه ای از اهورامزدا دانسته شده اند ، چه این فروزه ها در آدمی وجود دارند و انسان با بهره گیری از این فروزه های اهورایی است که میتواند تا به جایگاه خدایی و یکی شدن با خدا پیش رود ، شش فروزه ازین قرارند :

1. < وَهیشتامَنَ > ،
Vahishtaa mana :
بچم برترین خرد واندیشه میباشد و وهومن (خردنیک) را میتوان بازتابی از وهیشتامن دانست.
2. < اَشَه وَهیشته > ،
Asha vahishta :
در فارسی <اردیبهشت> شده است و بچم < بهترین اشویی و راستی > میباشد ، بهترین اشا ؛ اشایی که قانون و هنجار دگرگون ناپذیر گیتی میباشد وهمان خواست اهورایی است .
3. < خَشَترَ وَئیریَه > ،
Khashatra vaee riya :
سومین فروزه ی اهورایی و بچم < نیرو ، توان و شهریاری خدایی > میباشد ، نیرویی سازنده و پیش برنده نه ویرانگر ، این واژه در فارسی به گونه ی < شهریور > شده است .
4. < سِپَنته آرمَئیتی > ،
Sepanta Aarma eeti :
این واژه بچم < مهر ، ایمان و آرامش افزاینده و پاک > میباشد چه در نتیجه ی مهر ، وفاداری دوستی ، فروتنی و همدردی بدست می آید ، این واژه در فارسی < اسفند > شده است .
5. < هَاور وَتات > ،
Haoor vataat :
بچم < پیشرفت ، کمال و رسایی > میباشد چه در پی بکار بستن فروزه های پیش از خود است که بدست می آید و نشانی است از خودشناسی؛ این واژه در فارسی به < خورداد > شده است .
6. < ا َ مِرتات > ،
Amertaat :
این آخرین از شش فروزه ی اهورایی بچم < بیمرگی و جاودانگی > میباشد چه بیشتر دو فروزه ی هورتات و امرتات با یکدیگر در اوستا آمده اند ، که میتوان چنین دریافت که راه رسیدن به جاودانگی و بیمرگی همانا پیشرفت و رسین به کمال است ، همچنین امرتات پیامد بکار بستن پنج فروزه ی دیگر میباشد ؛ این واژه در فارسی < امرداد > شده است و به اشتباه < مرداد > هم گفته میشود ، درحالیکه چم مرداد میشود < مرگ و نیستی > .
این شش فروزه در یسنای <هفتَن یشت> بگونه ی <امشاسپندان> آمده اند و چم خود این واژه را < دهشمندان جاوید > دانسته اند و دراثر باورهای پیش اشوزرتشت ، به اینان جنبه ی نگاهبانی داده های اهورایی داده شده است چونانچه :
< وهومن > : نگاهبان حیوانات در گیتی ونگاهدارنده ی خرد نیک در جهان مینیو  .
< اشا > : پاسدار آتش و همچنین سلامت تن .
< خَشَترا > : نگهدارفلزات و نگاهبان دارایی انسان .
< آرمَئیتی > : پاسدار زمین ، مهر افزای و راهنمای احساسات آدمی .
< هَاور وَتات > : پاسدار آب و راهنمای وجدان در انسان .
< اَمِرتات > : نگهبان گیاهان و پاسدار بهترین زندگی و بیمرگی برای انسان .
همچنین سه فروزه ی < وُهومَنَ ، اشا و خَشَترا > در دستور زبان گات ها خنثی و بعدها مذکر شده اند و سه فروزه ی < آرمَئیتی ، هَاوروَتات و اَمِرتات > مونث هستند و نشان دیگری است در بیان برابری زن و مرد در باور ایرانیان ، چه پیش از اشوزرتشت و چه پس از وی .
بجز این فروزه ها و امشاسپندان ، در اثر نفوذ باورهای پیش از اشوزرتشت ، آنهایی که پیش از وی از خدایگان بودند ، در مقام ایزدان در کیش زرتشتی درآمدند ، ایزدانی که پدید آمده ی اهورامزدا هستند ، همچون < میترا ، آناهیتا ، سروش و ... >  


تجدد و نوخواهی به همراه دینداری


در کیش زرتشتی بر خلاف دیگر دینها ، تجدد و نوآوری به هیچ گونه رو در روی دین و باورهای دینی قرار نمیگیرد ، چه خود دین و آموزه هایش سفارش به آن نیز میکنند .
از آنجایی که بنیان کیش زرتشتی چه بروشنی در گات ها آمده است ، تنها به مسایل کلی و بنیادین پرداخته و مسایل جزیی و روزمره را بخرد انسان واگذار کرده است ، بنابراین نه تنها با نو خواهی و نو آوری و پیشرفت منافاتی ندارد ، چه این نو کردن جهان و به پیش بردن آن مورد ستایش نیز میباشد .
دراین باور، تنها پیشرفت و نوخواهی ویرانگر و زیان رسان نکوهش شده است .     


!!! دروغ  مصلحتی


نه ، نه ، نه ؛ راه در جهان یکی است و آن راه راستی میباشد .
درسراسرگاتها به پیروی انسان از راه راستی سفارش شده است و به هیچ روی ، چه از برای نگاه داری دارایی و چه حفظ جان یاهرچیزدیگر، اجازه ی گفتارو کردار واندیشه ای جزراستی  داده نشده است واین سفارش ازاینرو میباشد که بنابرهنجار ازلی و ابدی اشا ، هرچیزی پیامد و بازتاب خود را دارد ، بنابراین از دروغ و کژی و ناراستی ، بجز بدی و دروغ و اندوه چیز دیگری پیدید نخواهد آمد همانگونه که پیامد راستی ، شادی و آرامش و راستی خواهد بود از همین رو انسانها به هیچ روی نباید به دروغ (به هرگونه اش ، مصلحتی یا غیر مصلحتی) بپردازند ، چه پرداختن به دروغ جزآنکه جهان را از به پیش رفتن بازدارد و انسان ها را دچار اندوه ، جنگ و گرفتاری کند ، پیامد دیگری ندارد ، چه بسا آن دروغ پیآمد به ظاهر خوبی داشته باشد و یا حتی جانی را نجات دهد؛ دروغ ، دروغ است و نتیجه اش جز دروغ نیست .


زناشویی ، چند همسری و جدایی


در کیش زرتشتی و در خود گات ها به زناشوی ، آنهم از روی خرد و انتخاب آزادانه ی دو فرد سفارش شده است وهمچنین خوشبختی دختران و پسران تازه پیوسته بیکدیگرازدید اشوزرتشت دراین است که هریک بکوشند تا در راستی از هم پیشی بگیرند .
در سنت زرتشتی به هیچ روی چند همسری رایج نبوده و نمیباشد ، همچنین از آنجایی که پیوند زناشویی (پیوکانی) میان دختر و پسردر درجه ی نخست بسته به گزینش خودشان آنهم از روی خردشان دارد ، زین رو جدایی کمتر پیش می آید ، مگر در مواردی ویژه ، همچنین ازدواج موقت در کیش زرتشتی و در میان زرتشتیان دیروزوامروز و بیگمان فرداها و فرداها ، معنایی نداشته ، ندارد و نخواهد داشت .
پیوندهمسری در ایران باستان به پنج گونه بوده است چه امروزه متداول نیستند :
1. < پادشاهی زنی >: در آن دختری که تا کنون ازدواج نکرده بوده است با اجازه ی پدر و مادر و گزینش آزادانه ی خود ، همسری را برمیگزیده وهمه گونه مزایا را در برمیگرفته است. 2. < ایوک زنی >: همانند پادشاهی زنی بوده است ، تنها اگر پدر و مادردختر، پسری نداشتند برای نگه داری نام خانوادگی خویش ، با دختر خود و همسر وی توافق میکردند که نخستین فرزند پسرشان را به فرزند خواندگی آنها (پدر و مادر دختر) در آورند .
3. < خودسرزنی >: تفاوت اینگونه پیوند با پادشاهی زنی در این بوده است که پدر و مادر دختر اجازه به چنینی پیوندی نمیدادند و با اینگونه پیوند دختر ارثی از خانواده نمیبرده ، مگر به خواست خود پدر و مادر دختر به او چیزی میرسیده است .
4. < ستو زنی >: هنگامی بوده است که زن و شوهری نمیتوانسته اند دارای فرزند شوند ، ازین رو هزینه ی زناشویی دختر آماده به ازدواجی را می پرداخته اند و در برابر این کار، اروس و داماد متعهد میشدند که یک یا چند فرزند خود را به فرزند خواندگی آندو درآورند . 
5. < چاکر زنی >: پیوندی بوده است با دختری که یکبار پیش ازآن ازدواج کرده بوده و مثلا همسر نخستش درگذشته بوده است .


زرتشتیان و آتش پرستی


بیگمان ، چنانچه بخش هایی ازین تارنما را خوانده باشید ، خودتان توانای پاسخ به این نسبت بیروا را دارید .
همان گونه که در بخش یکتا پرستی آورده شده ، باور زرتشتیان بر یک خدا می باشد ، آن هم اهورامزدا نه آتش و آسمان و ستارگان و یا هر چیز دیگر ، ولی این نسبت از کجا آمده است ؟
بیگمان سوء نیت بسیاری از بیان کنندگان چنین دیدگاهی در مورد زرتشتیان را نباید نادیده گرفت ، چه بسیاری شان از مسلمانان بوده اند و بسیاری شان از یونانیان ، به هر روی در باور زرتشتیان ، عناصر چهارگانه ی آب ، باد ، خاک و آتش و بطور کلی همه ی داده های خداوندی نیک هستند و باید از آنها نگه داری شود ، همچنین باید کوشید تا هیچ یک از آنها ، بویژه آن چهار عنصر را آلوده نکرد چه این وسواس ایرانیان در پاک نگه داشتن این عناصر را بسیاری تاریخ نویسان بیان کرده اند و چه بسا این پاسداری در مورد آتش را گمان بر آتش پرست بودن زرتشتیان دانسته اند .
از سویی دیگر ، همانگونه که در دیگرادیان جهت و سویی را از برای نیایش قرار داده اند ، در این کیش نیزآتش برگزیده شده است ، ولی بدان چم نیست که زرتشتیان با ایستادن در برابرآتش و یا هر نور و روشنایی دیگری ، آنرا می پرستند ، که از آنجایی که آتش و نور ، نمادی از خداوند است ، در هنگام ستایش و نماز رو به آن می ایستند ، چراکه نه برای خدا جهت و سوی خاصی در نظر دارند و نه خانه ای برای خدا ؛ خداوند همه جا هست .
ازدگرسو، زرتشتیان آتش پرست هستند ، ولی نه بچم پرستندگان آتش که بچم < پرستاران > آتش ، زیرا در دوران بسیار دور که امکانات امروزی وجود نداشته ، برای آنکه بتوانند پیوسته ازمزایای آتش بهره ببرند ، ناگزیر به نگهداری آن بوده اند تا رو به خاموشی نرود ، ازین رو به پرستاران آتش شناخته شده اند و امروزه نیز به پاس و یاد آن روزگاران است که کوشش بر روشن نگه داشتن آتش دارند ، چه نه تنها روشن نگه داشتن آتش آتشکده ها ، که با ارزش تر ، روشن نگه داشتن آتش وجود و آتش درونشان .
به هر روی باید ستایش و پرستش را از هم بازشناخت ؛ چه پرستش تنها از آن ِ اهورامزدا است و ستایش از برای هرآنچه نیک است و از سوی اهورامزدا میباشد .  


زرتشتیان و دوگانه پرستی - دوخدایی


در این باره میتوانید به بخش < دوگوهر همزاد ولی متضاد > نگاه کنید .

زرتشتیان و ازدواج با محارم


این نسبت و اتهام به زرتشتیان نیزازسویی برگرفته از نادانی و بد فهمی بیان کنندگان آن میباشد و ازدگرسو بیان شده از سوی رقیبانی چون یونانیان میباشد .
از جمله دلایلی که برای چنین باوری (ازدواج با نزدیکان خود) آورده شده است ، برداشت نادرست از واژه ی < خیتوک داس > ،
Khitook daas می باشد ، این واژه به چم < یاری به خودی > میباشد و به اشتباه < ازدواج با خودی > معنا کرده اند ، از سوی دگر بیان میشود (به گفته ی هرودوت) که <اردشیر> ساسانی میخواست با خواهرش ازدواج کند و برای اینکار موبدان و بزرگان را گردهم آورد و دراین باره پرسش کرد که چنین پیوندی در دین منع شده است یا خیر ؟ و آنان نیز چنین پاسخ داده اند که " پادشاه ورای قانون است " ، حال اگر چنین داستانی درست باشد ، نمایانگر آن است که چنین کاری متداول نبوده ، چراکه اگر چنین میبود، دیگر نیازی به پرسش از موبدان نبود ، همچنین اگر چنین کاری در باورهای دینی منع نشده بود و یا سفارش نیز شده بود ، نیازی بدان نبوده که موبدان پاسخی آنچنین بدهند .
چنین داستانی از سوی هرودوت درباره ی < کامبوجیه > نیز بیان شده است که میتوان چنین بیان کرد که وی پس از چیره شدن بر مصریان ، از برای آنکه اعتماد مصریان را جلب کند ، اقدام به ازدواج با خواهرش میکند ، چراکه چنین کاری (ازدواج با خودی) در میان مصریان متداول بوده است .
همچنین آنگونه که در بخش <زناشویی ، ...> آمده است ، گونه ای پیوند زناشویی با نام <ایوک زنی> در ایران باستان بوده است که ناآشنایان به چنین رسمی ، گمان کرده اند که آن فرزند ، نتیجه ی هم خوابگی پدر با دختر خود بوده است .
به هر روی اگرهم چنین کاری از سوی چند پادشاه انجام شده باشد ، نمی توان دلیل بر مرسوم بودن آن میان زرتشتیان دانست ، چراکه اگر چنین بود ، می بایستی موارد بیشتری وجود میداشت ، بخصوص در میان پیشوایان این کیش(موبدان) ولی مواردی آورده نشده است ، همچنین در صورت متداول بودن این کار ، میبایستی تا به امروز نیز ادامه میافت .    


سخنانی برگرفته از گاتها ؛ بدون شرح


 

- دوری از آموزگاران ناراست و نپذیرفتن فرمانروایان نادان و پیرو دروغ .

- آزادی انسان ها در هر گزینشی ، از جمله دین ، فرمانروا ، همسر و ... .

- آزادی همگان (پیروان راستی و دروغ) در بیان باورهای خویش .

- برابری زن و مرد و همه ی انسان ها با یکدیگر بدون هیچ برتری  .

- تنها برتری انسان ها بریکدیگر : پیروی بیشتر آنها از اشا و راستی .

- نیاز کردن پندار ، گفتار ، کردار ، تن و جان ، برای رسیدن به راستی .

- پشتیبانی اهورا مزدا بر پایه ی هنجار اشا ، از پیروان راه راستی .

- شناخت اهورا مزدا به یاری اندیشه و خرد .

- هماهنگ کردن خود با قانون و هنجار دگرگونی ناپذیر اشا .

- عبادت بجز خدمت خلق نیست .

- دوری از قربانی کردن جانداران و حیوانات .

- خوشبختی انسان ها در گرو خرد ِ فرد فرد انسانها . (خرد و آگاهی جمعی)

- خوشبختی از آن ِ کسی است که در پی خوشبختی دیگران باشد .

- هیچ انسانی بد آفریده نمیشود ، بدی نتیجه اندیشه ی نارسای خود انسان هاست .

- دوری همیشگی از دروغ ، جنگ و خونریزی .

- نخستین گام برای مبارزه با دروغ ، رها کردن دروغ .

- مبارزه ی همیشگی و پیگیر با کژی و دروغ .

- تلاش بی پایان برای هرچه تازه تر کردن جهان و به پیش بردن آن .

- پاسداری از زیستگاه و طبیعت و پاکیزه نگاه داشتن آن . (حفظ محیط زیست ) 

- کار و کوشش پیگیر و همیشگی ، مهمترین راه پیشرفت و آبادانی جهان ، بر پایه ی همین باور در روزشمار ایران باستان ، چیزی به نام روز تعطیل نداشته ایم .

- بهترین خوشبختی و نیروی اهورایی از آن کسی است که آیین راستی را گسترش دهد و مردم را از پیام راستی آگاه سازد .
 

با سپاس و برگرفته از http://ashaa.net

واژه های اوستایی

اشا = راستی

اَشو= بهشتی، پاک، مغدیس

همازور= همیاری، همکاری، هم اندیشی، همبستگی

کرفه= کار نیک

وناه=گناه

وهان=بهان

بسته کشتیان= کسانی که کُشتی یا کمربند سپند زرتشتی را می‌بندند.