راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

چگونه در خاطره ها ماندن


چگونه در خاطره ها ماندناثر پائلو کوئلیو

در صومعه ایی در سکتا، راهب بزرگ لوکاس، همه کشیشها را برای موعظه گرد آورد و گفت:

شما هرگز در یادها و خاطره ها نخواهید ماند.

یکی از برادران می پرسد:

شاید رفتار ما نمی تواند کمک کند که چه کسی مد نظر شما بوده و مورد نیازتان باشد؟

راهب پاسخ داد:

در زمانی که همه ی مردم دنیا عادل و منصف بودند، هیچکس ااهمیتی به افراد نمونه و برتر نمی داد. همه سعی می کردند تا بهترین باشند، بدون آنکه در این مورد ادعایی داشته باشند. به نزدیکان خود عشق می ورزیدند، برای آنکه می دانستند که این بخشی از زندگی می باشد، و اجباری نداشته تا کار خاصی را در احترام گذاشتن با یک قانون طبیعی انجام دهند. ایشان اموالشان را با یکدیگر تقسیم می کردند تا مجبور تا بیش از حد تحملشان بار جمع کنند. چرا که کل زندگی را یک نوع  سفر می دانستند. ایشان در کنار یکدیگر و در آزادی زندگی می کردند. می دادند و می گرفتند، بدون آنکه مجبور باشند تا پولی پرداخت کرده و یا دیگران را متهم کنند. بهمین خاطر اعمال و کارهایشان برشمرده نمی شد و آنها هیچ داستانی از خود به جای نمی گذاشتند.

کفر در اصطلاح عرفا

کفر در اصطلاح عرفا

کفر بر سه نوع است. لغوی،باطل و حقیقی

کفر لغوی: پوشیدن چیزی است به چیز دیگر .از این جهت دهقان را کافر

 می گویند چون گندم و جو و مانند اینها را در زیر زمین پنهان می سازد.

کفر باطل: برای خود وجودی قائل شدن است،که در این صورت به فنا

فی الله نمی توان رسید.

تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

کفر حقیقی: که از ایمان زاییده می شود و آن اقرار بر وحدانیت مطلق

حق تعالی است.

در اصطلاح صوفیه کفر ،پوشیدن کثرت است در وحدت ،یعنی کثرت در

 ذات حق محو کردن و بجز خدا چیزی ندیدن.

ابوسعید ابوالخیر از این جهت گفت:  « هر که بیند حُسن او اندر زمان کافر شود»

چرا کافر شود زیرا که « و یبقی وج ربک ذوالجلال والاکرام » همگی او چنان به خود

کشد که در ساعت به سجود شود.    تمهیدات   عین القضاه

در شرح گلشن راز لاهیجی هم آمده است که کفر حقیقی یعنی غیر از وجود

 واحد حقیقی وجود دیگری نشناسد.

مولانا:

مسلمانان مسلمانان ،نگه دارید  دین  خود

که شمس الدین تبریزی مسلمان بود ،کافر شد

شیخ بهایی نیز در یکی از غزلیاتش به این مساله اشاره دارد

از حرم گذشتم من ،راه مسجدم منم

کافر  ره  عشقم ،  من  کجا   مسلمانی

                                                              ***

http://110.loxblog.com

سه مرحله تصوف

   

اهل تصوف سه چیز را به غایت اختیار کنند: اول جذبه، دوم سلوک، سوم عروج.

 ای درویش! جذبه عبارت از کشش است و سلوک عبارت از کوشش است و

عروج عبارت از بخشش است. جذبه فعل حق است تعالی و تقدس، بنده را خود

 می‌کشد، بنده روی به دنیا آورده است و به دوستی مال و جاه بسته شده است.

غایت حق در می‌رسد و روی دل بنده می‌‌گرداند تا بنده روی به خدا می‌آورد.

                                                                                    "شیخ عزیز نسفی"