راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

خردمندی بهمراه اشا


باشد که شیوه خردمندی همراه اشا
در سراسر زمین فراگیر شود
چنانکه از سراینده سرودها ( زرتشت) شادمان هستی
با دستهای خود کمکی چشمگیر آشکار کن
که ما را آسایش بخشد.

یسنا سرود 50 بند 5

زرتشت برای بالندگی و خوشبختی مردم فقط خردمندی و راستی آرزو می کند ک ه در
سرتاسر جهان فراگیر شود. خردمندی و دانایی نه تنها برای سرزمین خود بلکه برای هم ۀ
سرزمین ها و برای همه جهانیان و نژادها تا بر پایه قوانین و روابط درست هر کس کوشش
کند و از کار و دسترنج خود برای بهبود زندگی و خانواده اش بهره مند شود.

برداشت دکتر آبتین ساسانفر در ترجمه گات ها

برگ بی درخت را دریابیم!

برگ بی درخت را دریابیم
   
Image
گر درختی از خزان بی برگ شد
یا کرخت از سورت سرمای سخت

هست امیدی که ابر فرودین
برگها رویانَدَش از فر بخت


بر درخت «زنده» بی برگی چه غم؟
وای بر احوال برگ «بی درخت»!


امروز نمی خواهم از طبیعت بگویم،از درختان لخت وعور زمستانی که در برابر باران پاییزی ،سرما ،بوران وبرف زمستانی بی پناه ایستاده اند .نمی خواهم از پرندگانی بگویم که در هوای سرد منتظر دانه و لانه اند.بلکه از برگهایی می گویم که از شاخه رها شده اند و زمین را پوشانده اند و با له شدن زیر پای عابران وصدای خش خش خرد شدن بازیچه کودکان اند و اگر جمع آوری نشوند نظافت محیط زیست را به خطر می اندازند.

طبق معمول برای پیاده روی به پارک نزدیک خانه می روم ودمی با آرامش محیط روی نیکمت پارک استراحت می کنم،چند متر آنطرفتر روی نیمکت مجاور جوانی را می بینم که بالا پوش زمستانی ندارد وآرام در در دنیای خویش فرو رفته است .شب زود تاریک می شود طبق معمول عصا را برمی دارم تا به خانه بروم اما جوان هنوز روی نیمکت غرق خویش است .چند قدمی می روم تا مقابل جوان می رسم.آشناست!!!جوانی است که حاصل خزان زود رس یک زندگی مشترک است.پدرش به علت مهاجرت به کشور بیگانه مادرش را ترک گفته بود.

با جوان احوالپرسی می کنم.بغضش می ترکد!!!می گویم اینجا!!! می گوید به کجا بروم؟مادرم سالی است که از دنیا رفته است و سال هاست خبری از پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها هم ندارم و تنهای تنها هستم و من وارث زندگی شکست خورده پدر و مادرم هستم.اما بی سر وسامان وتنها. امروز هم مدرسه را برای همیشه ترک کردم. با هم به آپارتمان کوچکی که داشت رفتیم در همه جای آن تنهایی وبی سامانی به چشم می خورداین شعر بر تابلویی خودنمایی می کند وجوان می گوید تنها یادگار مادرم است که تا کنون مرا زنده نگه داشته است.

دست مرا بگیر خدایا!
دستی که کورمال،
به هر سوی،
در جستجوی تست.
وز هیچ مخزن کتب اینجا
یک پنجره به سوی تو نگشود.
اوراق هر کتاب،
چون برگ های زرد خزانی،
در لحظه تلاطم طوفان،
تنها،
بر دامن تحیرم افزود.
دست مرا بگیر!
(شفیعی کد کنی)

بله برگهای جدا شده از شاخه را باید در یابیم وانجمن ها هم باید مرکز مشاوره وکمک برای مددکاری و جلو گیری از آسیب های اجتماعی را فراهم آورند .وگرنه این برگها زیر پا له می شوند و خود از بین می روند یا طبیعت را آلوده می کنند.

از نظر "اشوزرتشت: زمانی خوشبخت هستیم که در پی خوشبختی دیگران باشیم"در این زمینه باید کاری کرد کارستان!!!

خزان زودرس در زندگی مشترک
http://www.hamboom.com/news/hbextl/hb2012.php?url=http%3A%2F%2Fwww.berasad.com%2Ffa%2Fcontent%2Fview%2F10771%2F42%2F

زرنشنیان را به چه نام می نامند؟؟؟



  ایشان را مَزدیَسنا خوانند چون که خداوند یکتایی را که پرستش می کنیم «مزدا» نام دارد.


ایشان را زرتشتی خوانند برای این که بنیان گزار دین ما اَشو زرتشت بوده است.


ایشان را بِهدین نامند چون یکی از نام های دین ما در اوستا (دَینیا وَنگهویا) «دینِ بِه» یا «بهدین» است.


ایشان را پارسی گویند زیرا یکی از نبیرگان هوشنگ شاه که پارس نام داشت، نام خود را با استنانی که امروز فارس می گویند نهاد و بیشتر پادشاهان بزرگ که از این استان برخاستند همه خود را پارسی نامیده و کم کم مردم این سرزمین بنام پارسی خوانده شدند.