راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

رابطه آتشکده با چهار آخشیج

ایرانیان باستان، که در سرزمین های شرق ایران بیشتر به اندیشه و تصویرهای کیهانی می پرداختند تا دیرتر در غرب، جهان رابطه های پر رمز و راز طبیعت را، به شکل هایی خواستند و دیدند و شناساندند که تا امروز شنیدنی و برانگیزاننده مانده است و آتشکده یکی از نمونه های این فضا است که در ارتباط با مقوله اصلی، خالص ترین ماده های سازنده اش « زمان » و « مکان» تجدید یافته اند.
ایرانیان باستان پیوستگی هایی میان مکان و زمان قایل بوده اند : آنگاه که « هرمزد آفریدگان را به صورت مادی آفرید» برای آن داد « از روشنی بیکران آتش، از آتش باد، از باد آب، از آب زمین و همه وجود مادی جهان» آفریدگار همه را در درون آسمان بیافرید چونان دژی و بارویی... بمانند خانه ای که هر چیز در آن بماند... آسمان بر مبنای شش جهت شکل یافت:« بن پایه آسمان را آن چند پهناست که آن را درازا است؛ او را آنچند درازا است که او را بالاست، او را آنچند بالاست که او را ژرفا است، با اندازه هایی برابر...» و آسمان الگوی زمین بود و زمین که پس از شادی و آب پدیدار گشت« گرد، دور گذر، بی نشیب و فراز» آفریده شد دارای «درازا، پهنا و پهنا با ژرفا برابر» بود و « درست میان این آسمان» جایگزین شد.
داده ها چنین می نمود مفهومی کالبدی برای زمان داشت و بی گذر روز و شب و ماه و سال. پس از این سومین آفریننده بزرگ که خود زاده اسرار کیهانی بود و خارج از زمان، فهم و تعریف نمی شد...
ایرانیان باستان برای زمان مفهومی بس والا قایل بودند و آن را برتر از موجودیت مادی جهان و روح حاکم بر آن می دانستند. برای آنان زمان بزرگترین و توانمند ترین آفریدگار بود، هم او بود که روزی خود هرمزد را زاده بود.
بماند که چگونه اندیشه های مربوط به زمان و به زمان بیکران زروان به دین زردشت راه یافت و در دگرگونی های مختلف عهد ساسانیان تا آن اندازه پابرجا ماند و الگوی اصلی فکر مانویه شد و این که چگونه تا امروز دست کم از راه فرقه های مذهبی خاصی مانند « دهریه» تداوم یافت و یا چگونه بر مکاتب ادب و هنر ایران اثر گذاری داشت، اما اندیشه های زروانی در بنای آتشکده هایی که ما آنها را به عنوان «آرکه تبپ» معماری ایران قلمداد می کنیم، اثرهایی هم مستقیم و هم غیر مستقیم داشته اند و آنچه با کمی غور و ژرف اندیشی اهمیت می یابد، تلاقی مفهوم زمان با مفاهیم شکل در فضای این گونه خاص معماری ایران یعنی آتشکده هاست.

از:وبلاگ معماری ایرانی

چرایی وجود آتشکده ها و آتش در دین زرتشت


زرتشتی در روزگار کنونی آتش را به یادگار  از نیاکان به سان نماد و میراث  در آتشکده فروزان نگاه می دارد و آتشکده محل گرد آمدن چهار عنصر(آخشیج)  آب و آتش و خاک و باد است که بنا به باور همان نیاکان پایه و اساس آفرینش و هستی را تشکیل میدهند. زرتشتی در آتشکده حاضر میشود که به نیایش اهورامزدا بپردازد و به پاس آفرینش توسط او و از سویی دیگر در این آتشکده آتش فروزان است به نمایندگی از اشه یا داد    قانون و هنجار خلل ناپذیر اهورامزدا. آتش نماد راستی و پاکی و داد و عدالت است و زرتشتی به هنگام دیدار آتش به یاد خواهد آورد که قانون و هنجاری که توسط اهورامزدا بر کیهان و هستی حکم میراند راستی است و و پیشرفت و سربلندی آدمی تنها در هم راستایی و هم سویی با این قانون و هنجار و داد است و سرپیچی  از این قانون سرپیچی از فرمان اهورایی است که سرانجام به زیان خواهد انجامید. زرتشتی با دیدار شعله ی رقصان و رو به آسمان آتش که نماد اشه( راستی و داد) و پاکی و عدالت و نشانه نو اهورایی است این سخن پیامبر  خود را فرا یاد خواهد آورد که راه یکی و آن هم اشه(راستی)    در مجموع روح حاکم بر فضای آتشکده فراخوانی به اشه(قانون راستی و داد) است و انجام نماز و سپاس و ستایش آنهم به درگاه خداوند یکتایی که هستی را آفریده است و مایه ی آسایش و آرامش آدمی را در پرتو اشه(قانون راستی و داد) فراهم آورده است. و گرد آمدن چهار عنصر(آخشیج)(آب و آتش و خاک و باد) در آتشکده انسان را به یاد پایه های آفرینش می اندازد.

بر گرفته ازفروشی