راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

مفهوم آفرینش در دین اشو زرتشت

آغاز زندگی و مفهوم آفرینش در دین زرتشت
استاد پورداود:
"در آغاز[زندگی] آن دو گوهر همزاد در پندار و گفتار و کردار بهتر و بتر، در اندیشه هویدا شدند. در میان این، نیک اندیشان درست برگزیدند نه بداندیشان".بند 3 های 30



آغاز زندگی و مفهوم آفرینش در دین زرتشت
استاد پورداود:
"در آغاز[زندگی] آن دو گوهر همزاد در پندار و گفتار و کردار بهتر و بتر، در اندیشه هویدا شدند. در میان این، نیک اندیشان درست برگزیدند نه بداندیشان".بند 3 های 30
دکتر ساسانفر:
"آری، آن دو گوهر غیر مادی آغازین که با هم در حال تجرد و رویا بودند پدیدار و آشکار شدند. در اندیشه، گفتار، و کردار، یکی نیک و دیگری بد است. از این دو نیکوکاران هستند که شیوه درست را بر می گزینند نه زیانکارا". بند 3 های 30
دکتر فرهنگ مهر:
"دو منش نیک و بد، از آغاز زندگی، به گونه همزاد، در اندیشه، گفتار، کردار آدمی، آشکار می شوند. آدمیان در گزینش بین دو منش آزادند. روشن است که فرزانگان، نیکی و نابخردان، بدی را انتخاب می کنند".بند 3 های 30
این بند و بندهای دیگری به سان بند 2 از های 45 سرآغازی برای تعیین و بیان دو گانگی منشی در دین زرتشت است، نه دوگانگی آفرینش. البته باید گفت دو گانگی آفرینش هم طرفدارانی دارد که نمی توان آنها را زرتشتی خطاب کرد شاید زروانی نامیدن آنها صحیح تر باشد.
تصور عوام این است که "آغاز زندگی" و "آغاز آفرینش" را یکی می دانند، چون تصور آنها این است که آغاز آفرینش، همان منظومه شمسی و سیارات داخل آن و قضیه ای بنام بیگ بنگ و ... است. اما آیا آغاز زندگی و آفرینش از لحاظ معانی یکی هستند و آیا آفرینش به معنی ای که اخیراً گذشت، می باشد. دکتر فرهنگ مهر پاسخ این سوال را در کتاب پر محتوای خود برای ما به یادگار گذاشته است:
"پیروان مکتب دو گانگی اخلاقی [منشی] می گویند: این بند در گاتها، از یک نظام اندیشه ای گفتگو می کند که در آن خوب و بد، با یکدیگر در جنگند. دو گانگی، یک پدیده فکری و یک الگوی رفتاری است که نخست در اندیشه و سپس در گفتار و کردار آدمی نمودار می شود. ولی پیروان مکتب دوگانگی آفرینش برآنند که این بند از یک نظام آفرینش سخن می گوید که در آن دو نیرو و یا روان ازلی، خوبی و بدی را به وجود می آورند و رودررویی و جنگ بین آفریدگان (مخلوقات) آنها است. تفاوت دو مکتب ، اساسی و وابسته به آغاز، نهاد، و اهمیت اهریمن در اداره جهان است. یکی به وجود یک هستی ازلی و دیگری به دو هستی ازلی باور دارد. یکی دوگانگی را تضاد اخلاقی و دیگری خَلقی میداند، یکی اهریمن را پدیده اندیشه و الگوی رفتاری آدمی و دیگری آن را یک واقعیت خارجی و مستقلی از انسان می داند. یکی دینامیسم پیشرفت دنیا را خواست اهورایی و عملکرد قانون اشا و دیگری نتیجه برخورد دو مدیریت همزمان اورمزد و اهریمن می شمارد."
و ایشان این اختلاف را در معنی واژه هایی به سان "آغاز" ، "مینیو" ، "نازندگی" و ... می داند.
اگر فرض بگیرم که آفرینش به معنی همان چیزی است که عوام تصور دارند، یعنی آغاز این منظومه شمسی و به وجود آمدن سیارات و قضیه بیگ بنگ و ... آیا خدای ما، همان خدای قبل از شکل گیری این منظومه شمسی و ... است یا خدای بعد از این قضیه ؟! خدای قبل از این شکل گیری، آفرینشی نداشته، خلقتی انجام نداده و ... در حالی که ، خدایی که ما به آن اعتقاد داریم یکی از صفات و شرایط خدایی او خلق کردن است. خدایی که نه آغازی دارد و نه پایانی پس خلق کردن او نیز نباید آغاز و پایانی داشته باشد، باید با او باشد. تا خدا بوده، خلق کردن هم با او بوده، پس نابخردی است که برای خلق کردن او آغازی تصور کنیم زیرا در غیر اینصورت برای او آغازی متصور شده ایم و از سویی دیگر اگر گوییم آفرینش آغازی دارد، پس خداوند در حال فکر کردن یا در انتظار حادثه ای بوده که قبل از آن، آفرینشی انجام نداده؟!. پیروان دوگانگی منشی بر این باورند که :
"- در دین زرتشت، آفرینش آغازی ندارد. آفرینش همیشه با اهورامزدا و در اهورامزدا بوده است. بنابراین "آغاز" در بند 3 از یسنا 30 گاتها را، آغاز آفرینش دانستن، خلاف روح و فلسفه آفرینش در گاتهاست.
- زمان افعال در این بند زمان آینده(مضارع) است [البته فقط در ترجمه دکتر فرهنگ مهر این گونه است و در دو ترجمه دیگر بدین صورت نیست]. بنابراین ناظر به پیدایش هر انسانی در هر زمان است و نه معطوف به پیدایش یا خلق نخستین انسان.
- اهورامزدا "هستی" بدون آغاز و تغییرناپذیر است و فروزه های او نیز از جمله آفرینش همیشه با او بوده است، به عبارت دیگر زمانی که هستی بود "ناهستی" نبود. و نا هستی چیزی جز "نبودن هستی در تظاهر خارجی هست ها" نیست و بنابراین یک مفهوم ذهنی است که واقعی است ولی هستی ندارد. بنابراین واژه آغاز، در این بند و پیدایش نازندگی اشاره به هنگامی است که در جریان پویایی آفرینش، هستی تظاهر خارجی پیدا کرده و با آن ناهستی پدید آمده است، پس انگره مینو در اثر تظاهر خارجی یافتن سپنتامینو به واقعیت تبدیل شده که فقط واقعیت دارد و هستی ندارد."
با این که در دو ترجمه دیگر از این بند زمان افعال آینده (مضارع) نیست، اما هر دو به اتفاق از آغاز زندگی سخن می گویند و برای هر کس آغاز زندگی همان تظاهر خارجی یافتن و وارد شدن به جهان کنونی است، و بدین معنی برای من آغاز زندگی با فردی که زمانی بعد از من یا قبل از من متولد شده متفاوت است، پس با این مفهوم این دو ترجمه یا ترجمه های دیگری که بدین سان می باشند با ترجمه دکتر فرهنگ مهر مطابقت پیدا می کنند.
پس این دنیای کنونی و این جهان کنونی و... فقط می توان آن را مرحله ای از آفرینش دانست. و بهتر است آفرینش را بدین معنی بیان کرد : دهنده، دهندگی، سازندگی، سازنده، افزاینده، افزاینده گی .

http://www.sat2hd3.org

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد