"عشق زائیده تنهایی است و تنهایی نیز زائیده عشق است" تنهایی، به معنای این
نیست، که یک فرد بی کس باشد، کسی در پیرامونش نباشد. اگر کسی پیوندی،
کششی، انتظاری، و نیاز پیوستگی و اتصالی در درونش نداشته باشد، نسبت به هر
چیزی، نسبت به هر کسی، اگر منفرد و تک هم باشد، تنها نیست. برعکس کسی که
نیاز چنین اتصال و پیوست و خویشاوندی ئی در درونش حس می کند، و بعد احساس
می کند از او جدا افتاده، بریده شده و تنها مانده است، در انبوه جمعیت نیز
تنهاست. چنین روحی که ممکن است در آتش یک عشق زمینی، و یا در آتش یک عشق
ماورائی بسوزد و بگدازد، پرستش را و در عالی ترین شکلش نوعی از دعا و یا
نیایش را به وجود می آورد، که بقول کارل "نیایشی است که زائیده ی عشق است."