سالهاست که خاموشم!!
غریب وخسته ورفته زیاد
دوروتنهاازهمه...طاعون زده
مونده درسینه زخمی یه کوه
پیکر غریب یک آتشکده
درسکوت تیره این برج پیر
نیست آوازی به جزآواززاغ
قامت سنگی وپیرویخ زدش
همیشه درانتظاریک اجاق
روزگاری برج تنهاوغریب
مجمر پاک واهورائی بود
درکنارآتش جاوید اون
جلوه تابنده خدائی بود
آتش زرتشت پاک
گرمی سینه آتشکده بود
خشت خشت پیکرمقدسش
بوسه گاه مردم دهکده بود
تایه شب یه باد هرزه
شعله قلب اونو دزدیدوبرد
تن بی شراره وزخمی ب�