راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

خداوند و اندیشه در شاهنامه

به نام خداوند جان و خرد<<<>>>کزین برتر اندیشه برنگذرد
‎خداوند نام و خداوند جای <<<>>>خداوند روزی ده رهنمای
‎خداوند کیوان و گردان سپهر<<<>>>فروزنده ماه و ناهید و مهر

‎ز نام و نشان و گمان برترست >>><<<نگارندهٔ بر شده پیکرست
‎به بینندگان آفریننده را<<<>>>نبینی مرنجان دو بیننده را
‎نیابد بدو نیز اندیشه راه >>><<<که او برتر از نام و از جایگاه

‎سخن هر چه زین گوهران بگذرد<<<>>>نیابد بدو راه جان و خرد
‎خرد گر سخن برگزیند همی <<<>>>همان را گزیند که بیند همی
‎ستودن نداند کس او را چو هست >>><<<میان بندگی را ببایدت بست

‎خرد را و جان را همی سنجد اوی >>><<<در اندیشهٔ سخته کی گنجد اوی
‎بدین آلت رای و جان و زبان >>><<<ستود آفریننده را کی توان
‎به هستیش باید که خستو شوی >>><<<ز گفتار کار یکسو شوی

‎پرستنده باشی و جوینده راه>>><<<به ژرفی به فرمانش کردن نگاه
‎توانا بود هر که دانا بود<<>>>ز دانش دل پیر برنا بود
‎از این پرده برتر سخن گاه نیست >><<ز هستی مر اندیشه را راه نیست

((فردوسی))

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد