راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

گبر اصطلاح پارسی میانه‌ای است


گبر (gabr، goor، gawr، gabrak = زرتشتی؛ gabri، gabraki = دین زرتشت)، یک اصطلاح پارسی میانه‌ای است

گبر (gabr، goor، gawr، gabrak = زرتشتی؛ gabri، gabraki = دین زرتشت)، یک اصطلاح پارسی میانه‌ای، به احتمال کلی، اشتقاق یافته از واژه‌ی آرامی gabraa / 'GBR ، لفظاً به معنای "مرد"، است که در دوران ساسانیان برای اشاره به روستاییان آزاد در منطقه‌ی میان‌رودان به کار می‌رفته است. از این اصطلاح در همه‌ی مراحل ادبیات فارسی نو از قدیمی‌ترین دوران (مانند شاهنامه، تاریخ بلعمی، دیوان سنایی) به صورت یک اصطلاح تخصصی مترادف با «مغ»، یا عنوان منسوخ شده‌ی «آتش پرست»، در کنار دیگر عنوان‌های دینی استفاده گردیده است. با تحلیل رفتن جامعه‌ی زرتشتی به دلیل دگرکیشی‌های مکرر زرتشتیان و قطع و نقصان حقوق اجتماعی آنان، «گبر» معنایی تحقیرآمیز یافت، و به همین دلیل نیز در زمان‌های اخیر با عنوان محترمانه‌ی «زردشتی» جانشین گردیده است.

برای اصطلاح «گبر» چندین ریشه شناسی پیش نهاد شده است که هیچ کدام از آن‌ها قانع کننده نیستند. برخی دانشمندان ریشه‌ی mog-mard / mwg-'GBR "مغ‌مرد" را پیش نهاد کرده‌اند، که البته، نظریه‌ای غیرقابل دفاع است، چرا که جزء gabraa /'GBR یک هزوارش است و جزء وابسته‌ی یک ترکیب نمی‌تواند به طور مستقل و مجرد آشکار شود، و ممکن نیست که این واژه در عرف و محاوره چیزی جز mard تلفظ گردد. ریشه شناسی‌ای که ابراهیم پورداوود پیش نهاد کرده، و به طور مطلوب‌تری پذیرفته شده است، مبتنی بر تلفظ نادرست فرضی واژه‌ی عربی «کافر» [به صورت گبر] از سوی ایرانیان در دوران نخستین اسلامی است. اگر چه ایرانیان هنوز در تلفظ صحیح برخی از آواهای زبان عربی ناتوان‌اند، اما آوای غیرمعمولی در واژه‌ی کافر وجود ندارد که بخواهد دچار تغییر و تبدیل شود. علاوه بر این، هر چند اصطلاح گبر گهگاه، توسعاً، به معنای «کافر» به کار رفته است، اما بسیار نامحتمل است که اصطلاح کافر به عنوان واژه‌ای عمومی، [مشخصاً] معطوف به دین وحیانی ویژه‌ای چون دین زرتشت باشد. بنابراین، پذیرفتنی به نظر می‌رسد که اصطلاح گبر، پیش از این، در روزگار ساسانیان در اشاره به بخشی از جامعه‌ی زرتشتی ساکن در میان‌رودان به کار رفته، و ایرانیان نوکیش (مسلمان) نیز در دوران اسلامی از آن برای اشاره به هم‌میهنان زرتشتی خود استفاده کرده‌اند، رسمی که بعداً در سراسر کشور گسترش یافت. هم‌چنین کردها، ترک‌ها و برخی دیگر از مردمان ایران از این اصطلاح، در گونه‌های تغییر یافته، برای اشاره به جماعات دینی گوناگون، به غیر از زرتشتیان، و حتا گاه در مفهوم کافر، استفاده کرده‌اند.×



*M. Shaki, "Gabr", Encyclopaedia Iranica, vol. X/3, 2001


گبر کیست ؟وچرا گبر آباد؟

کلمه گبر چیست؟

جهاگردی آلمانی به نام الئاریوس که در سال 1654 میلادی در ایران بوده در این مورد مینویسد: زرتشتیان ایران را که گبر می خوانند و جایگاه و زیستگاه ایشان در اصفهان و گبر آباد است. تا زمانی که عرب ها به ایران چیرگی داشتند به گونه کلی در ایران زرتشتیان و دیگر اهل ذمه چون یهود و نصا را آزاد بودند و با پرداخت جزیه حق داشتند در معابد و پرستشگاه های خود به عبادت بپردازند. از روزگاری که ترکان سلجوقی و غزنوی و دیگر دولت های ترک در ایران بر قرار شدند ، بر اهل ذمه سخت گرفته آتشکده و معبدهایشان را ویران کردند.

مغولان چون به اسلام گرویدند از ترکان هم سخت گیر تر شدند و به آزار و ستم اهل ذمه پرداختند. غازان خان چون مسلمان شد و خود را محمود نامید فرمان ویران ساختن معبدهای یهود ، نصارا ، بودایی و آتشکده های بازمانده زرتشتیان را داد. جهانگرد سوئدی به نام اوتر که در سال 1739 میلادی بر ایران سفر کرده در سفرنامه ی خود مینویسد: گبرها در همه جای ایران میزیستند و شاه عباس یکسره آن ها را نابود کرد و آتشکده های آنان را ویران ساخت و آن ها را ناگزیر کرد که به دین اسلام در آیند و یا از ایران بیرون روند. چندین هزارتن از آنان به هندوستان روی آوردند. مردم گبر آباد را هم شاه عباس و دیگر شاهان صفوی ناگزیر به پذیرفتن اسلام کردند و نام آن روستا را دگر گون کرده ، گبر آباد را از روی آن برداشته و سعادت آباد نامیدند که تا کنون هم به همین نام خوانده میشود. در صدر اسلام شمار زیادی از ایرانیان زرتشتی به چیرگی عرب ها تن نداده و نخواستند در جرگد همان اهل ذمه عرب وارد گردند. زرتشتیان با ایمان از سوی دریا راه هندوستان را پیش گرفته و دور شدن از کشور را به آقایی عرب نسبت به خود برگزیدند. واکنش سختگیری دولت صفویه بر زرتشتیان انگیزه کمک ایشان به افاغنه و آسان شدن گرفتن اصفهان و فروپاشی دولت فاصد صفویه شد(تاریخ سیاسی ایرانیان ج2 ، ص 1448-1449)

1344 هجری

http://hamazoor.blogfa.com

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد