راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

شیشهٔ صبر و سکونم ریز ریز

پیر رومی گفت در گوشم که خیز

آن حدیث شوق و آن جذب و یقین

آه آن ایوان و آن کاخ برین

با دل پر خون رسیدم بر درش

یک هجوم حور دیدم بر درش

بر لب شان زنده رود ای زنده رود

زنده رود ای صاحب سوز و سرود

شور و غوغا از یسار و از یمین

یکدو دم با ما نشین ، با ما نشین

زنده رود

راهرو کو داند اسرار سفر

ترسد از منزل ز رهزن بیشتر

عشق در هجر و وصال آسوده نیست

بی جمال لایزال آسوده نیست

ابتدا پیش بتان افتادگی

انتها از دلبران آزادگی

عشق بی پروا و هر دم در رحیل

در مکان و لامکان ابن السبیل

کیش ما مانند موج تیز گام

اختیار جاده و ترک مقام

حوران بهشت

شیوه ها داری مثال روزگار

یک نوای خوش دریغ از ما مدار

 اقبال لاهوری
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد