راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

دم به دم- مهرابه ی آتشکده در بوسه ی تو

من در نفس تو رمزها یافته ام
 من با نفس تو زندگی ساخته ام
 من در نفس تو یافتم مکیده ای
 با خون ترانه ی تو در رگ هایم
 درخشک ترین کویر بی باران
من در نفس تو خرم آبادم
وقتی دو کبوتر حرم را دیدم
 در قرمزی نوک هاشان می شکفند
 پنهان کردم در نفس تو گنج هایم را
 در ژرف ترین خواب تو اسرارم را
 پنهان ز تو ، آهسته امانت دادم
 من در نفس تو رود را پوییدم
 بازیچه ی موج
از راه تنفس دهان با تو
 از غرق شدن به زندگی برگشت
 هر بازدم تو روح رؤیای من است
 مهرابه ی آتشکده در بوسه ی تو
 من آتش را به بوسه برگرداندم
 خاکستر بوسه را به آهی کوتاه
تا با نفس تو مشتبه گردد
 در راسته ی عطر فروشان ، امشب
 در بین هزار شیشه ی مشک و گلاب
 می پرسم
 دستمال عطر آگینی از نفس او چند ؟

(محمدعلی سپانلو)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد