زَرتُشت یا زَردُشت پیامبر ایران باستان بود که مزدیسنا را بنیان گذاشت.[۱] وی همچنین سراینده گاتها، کهنترین بخش اوستا میباشد.[۲] زمان و محل دقیق تولد وی مشخص نیست اما گمانهزنیها و اسناد، زمانی بین ۶۰۰۰ تا ۶۰۰ سال پیش از میلاد مسیح را برای او حدس زدهاند و زادگاه وی را به مناطق مختلفی مانند ری، آذربایجان، خوارزم و سیستان نسبت دادهاند.[۳] تعلمیات زرتشت بعدها با باورهای بومی ایرانیان ترکیب شد و آئین مزدیسنای کنونی که نزدیک به پنج سده دین رسمی ایران نیز بودهاست، را پدید آورد. نام زرتشت در فهرست یکصد نفرهٔ انسانهای تاثیرگذار تاریخ که توسط مایکل هارت تنظیم شدهاست، قرار دارد.[۴] دین زرتشت امروزه حدود ۲۰۰ هزار تن پیرو در ایران، هند و برخی نقاط دیگر جهان دارد.[۵]
نام زرتشت بر اساس متون اوستایی زراثوشترا بودهاست که نامی مرکب است. از «زَرَت» که ممکن است معنی زرد و زرین یا پیر داشته باشد و «اشترا» که برخی آن را شتر و برخی معنی آن را آسترا به معنی ستاره در نظر گرفتهاند. دارندهٔ شتر زرد، دارندهٔ شتر پیر، دارندهٔ شتر با جرأت، درخشان و زرد مثل طلا، پسر ستاره،، ستارهٔ درخشان و روشنایی زرین معانی گوناگونی است که تا بهحال محققان برای نام زرتشت ذکر کردهاند.[۶]
زمان ظهور زرتشت، با همهٔ پژوهشهای دانشمندان قدیم و جدید، هنوز هم در
پردهٔ ابهام است. دربارهٔ زمان زندگانی زرتشت آنقدر تحقیق و بحث و گفتوگو
شدهاست که حتّی اشاره به رئوس آن مطالب، کتاب بزرگی را فراهم میکند.[۷]
گاتها
کتاب آسمانی زرتشتیان
موبد پدرام سروش پور
« سراسر اندیشه و گفتار و کردار اشوزرتشت الهامی است از سوی خداوند یکتا
که انسان را به سوی خوشبختی راهنمایی میکند.
امشاسپندان(پرتوهای اهورایی) و سرودهای مقدس گاتها را فرا پذیرید و بدانها ایمان داشته باشید.
ای گاتهای مقدس با کمال احترام بشما درود میفرستیم»
گاتها - سرآغاز اهنود گات
در میان پیامبران دارای کتاب که امروزه در بین جهانیان پیروانی دارند، اشوزرتشت و دین او دین زرتشتی در بین پژوهشگران از جایگاه ویژهای برخوردار میباشد. مهمترین دلیل آن قدیمی بودن این پیامبر ایرانی است و اینکه سرودهای او کهنترین متنی است که تا کنون به دست بشر رسیده و در آن آفریدگار هستی به یکتایی نام برده شده است.
مجموعه سرودهای اشوزرتشت که امروزه به نام گاتها شناخته میشوند شامل 17 سرود میباشند که در اوستای کنونی در میان «یسنا» قرار دارند. اگر چه در عرف امروزی پژوهشگران کتاب دینی زرتشتیان را «اوستا» مینامند ولی باید دانست اگر کتاب دینی منظور کتاب آسمانی یا همان گفتهها و آموزههایی است که پیامبر در زمان حیات خود گفته است بی شک کتاب دینی زرتشتیان تنها گاتها میباشد که بخشی از کتابی است که امروزه به نام اوستا شناخته میشود.
کتاب اوستا تنها اثری است که از زبان اوستایی باقیمانده است به همین دلیل هم این زبان را اوستایی نامیدهاند. بر پایه متنهای دوره میانه و سنت زرتشتی اوستا در دو نسخه که در خزانه شاهی و دژ نبشت نگهداری میشده تا اینکه با حمله اسکندر یک نسخه از آن سوزانده و نسخه دیگر به دست رومیان افتاد. پس از آن بدستور بلاش اشکانی و پادشاهان دیگری بارها باقیمانده اوستا که بر پایه سنت شفاهی نسل اندر نسل باقیمانده بود جمع آوری گردید. این اوستا در زمان ساسانیان در 21 نسک در قالب سه بخش گاسانیک(7نسک)، هاتکمانسریک(7 نسک) و داتیک (7 نسک) جمعآوری شده بود که پس از ساسانیان تنها یک چهارم این اوستا باقیماند که در قالب پنج بخش یسنا، یشتها، ویسپرد، وندیداد و خرده اوستا هم اکنون موجود میباشد.
اوستا از نظر زبان به هیچ وجه یکدست نیست بعضی قسمتها کهنهتر و از نظر دستوری با قواعد زبان اوستایی بیشتر مطابقت دارند ولی در برخی قسمتها این قواعد کمتر مراعات شدهاند دکتر تفضلی دو دلیل عمده سبب بروز این ناهماهنگی میداند نخست زمانهای متفاوت نگارش بخشهای اوستاست و دوم احتمالا لهجههای متفاوت نگارندگان این بخشهاست. (← تفضلی، 1378، ص 35-36)
نخستین کسانی که تفاوت زمانی بین تدوین دو بخش اوستا را در حدود سال 1900 مطرح کردند بارتلمه و گلدنر بودند. طبق نظر ایشان، اوستای قدیم باید در سالهای 1000 قبل از میلاد، نوشته شده باشد، در حالیکه اوستای جدید، احتمالا همزمان با دوره هخامنشیان و سنگنوشتههای فارسی باستان، به رشته تحریر درآمده باشد. مخالفت دو محقق به نامهای میله (1925) و هنینگ(1951) با این نظریه باعث شد که حدود 40 سال به آن توجهی نشود. اما تحقیقاتی که از سال 1970 به بعد انجام گردید، باعث شد که محققین یکی پس از دیگری، این نظریه را بپذیرند. (← کلنز، 2000، ص 35)
به عبارت دیگر اوستا از نظر زمان و قواعد نگارشی به دو بخش «اوستای گاهانی یا قدیم» و «اوستای متاخر یا جدید» تقسیم میشود. اوستای گاهانی که شامل گاتها، هپتنگهایتی و چهار دعای یسن 27 میباشد در اصل کهنترین بخش اوستا و کهنترین اثر ادبی ایرانی است که بر جای مانده است. گاتها در اوستای ساسانی بخشی از نخستین نسک گاسانیک به نام ستوتیشت بوده که در اوستای فعلی از هات 28 تا 34 و 43 تا 51 و 53 از یسنا را شامل میشود که سرودها و آموزههای اشوزرتشت بوده و کتاب آسمانی زرتشتیان را شامل میشود. ولی سایر بخشهای اوستا که «اوستای متاخریا جدید» را شامل میشوند پس از اشوزرتشت تدوین شدهاند که البته در آنها اندیشه پیش زرتشتی هم راه یافته است و عبارتند از مانده یسنا، ویسپرد، خردهاوستا، یشتها، وندیداد، هادخت نسک، اوگمدیچا، ویثانسک، آفرین پیغامبر زردشت و وشتاسپ یشت. به اعتقاد دکتر تفضلی در این بخشهای اوستا با دین زرتشتی متاخرتر روبرو هستیم. پس از اشوزرتشت، و شاید در همان زمان او، بسیاری از عقاید قدیم ایرانی و هندو ایرانی که در نیایشها و آیینهای دینی خدایان قدیم منعکس بود، همراه با اسطورهها و افسانههای این خدایان با عقاید این پیامبر در آمیخت و از آن متون اوستایی متاخر حاصل شد. ایجاد این تلفیق بر اثر گسترش دین زرتشتی در نواحی مختلف ایران بوده است. بعضی بر آناند که عقایدی که پس از اشوزرتشت با گفتههای او آمیخته شد، اصولا مقبول اشوزرتشت نبوده است و فقط علاقه و پایبندی به سنتهای قدیم، روحانیون پیرو او را بر آن داشته است تا این افکار را با عقاید او بیامیزند. (← تفضلی، 1378، ص 39)
یکی دیگر از مشخصههای مهم گاتها یا اوستای قدیم ترکیب شعری آن باشد. اگر چه در اوستای جدید نیز بخشهایی شعرگونه وجود دارد و حتی برخی از پژوهشگران نظیر گلدنر یشتها را نیز اشعاری هشت هجایی میداند که در اثر گذشت زمان از حالت شعری درآمده است اما گاتها از نظمی مشخص و شناخته شده برخوردار میباشد. البته شعر گاتها را نظم هجایی مینامند که از نظر ساختاری شباهتی به اشعار ودایی دارد بدینصورت که هر سرود دارای بندهایی است و هر بندی ابیاتی را با تعداد ثابتی هجا در بردارد. هر یک از پنج بخش گاتها نیز نظم هجایی خاص خود را دارند به طور مثال اهنودگات که نخستین گات میباشد از پارههای سه بیتی تشکیل شده است که هر بیت 16 هجا دارد که 7 هجا در مصرع اول و 9 هجا در مصرع دوم میباشد. ارزش شعر بودن گاتها در این است که این اطمینان را به ما میدهد، که سرودهای اشوزرتشت یا همان کتاب آسمانی زرتشتیان طی چند هزاره گذشته بدون دستبرد یا کوچکترین تحریفی به دست ما رسیده است.
ولی آنچه که گاتها را از سایر بخشهای اوستا متمایز میکند نه قدمت آن، نه زبان متفاوت آن و نه ساختار خاص شعری آن است بلکه آنچه گاتها را از سایر بخشهای اوستا متمایز میکند محتوای این سرودههای پیامبر میباشد. که به قول دکتر راشد محصل لُبّ دین زرتشتی و آموزههای پیامآور در آن بازتاب یافته است. (← راشد محصل، 1382، ص 73) البته هیچ پژوهشگری هنوز نمیتواند ادعا کند که به طور کامل به درک کامل پیام گاتها دستیافته است. اکنون پس از یک قرن مطالعه و بررسی اساتید اوستاشناس، با اینکه ترجمههای مختلفی بر گاهان ارائه شده و اکثر واژههای مشکل و پیچیده آن شناخته شده است اما معنی واقعی آن هنوز به صورت رمزی ناگشوده و رازی زیبا و دلنشین، کنجکاوی و علاقه پژوهشگران را نوازش میدهد. دکتر تفضلی دشواری سرودهای اشوزرتشت را تنها به سبب وجود تعداد بسیاری لغات ناشناخته نمیداند، بکله به اعتقاد ایشان مشکل اساسی عدم آشنایی کامل با اندیشههای پیامبر است. که البته زبان شعر نیز خود به پیچیدگی مطالب افزوده است. (← تفضلی، 1378، ص 37) همچنین ترجمه گاتها به زبان پهلوی نیز که در دست است در موارد نادری میتواند به فهم بهتر گاتها کمک کند، زیرا در عهد ساسانی به سبب گذشت زمان، فهم گاتها حتی برای موبدان زرتشتی آنزمان هم دشوار و گاه ناممکن بوده است. (← تفضلی، 1378، ص 38)
نیبرگ میگوید: «هر کس که اقدام به بررسی این متون(گاتها) نموده است، متوجه شده است که ترجمه امروز صبح او با ترجمهای که شب قبل انجام داده، تفاوت میکند.» (← کلنز، 2000، ص 43) و کاجبار میگوید: «هرچه گاتها را بیشتر مطالعه میکنم، کمتر آنرا میفهمم.» (← کلنز، 2000، ص 43)
به باور دکتر راشد محصل اگر دو اوستاشناس را نمییابیم که در برداشت خود از گاتها نظری یکسان داشته باشند، نه ضعف دانشمندان است و نه نقص زبان بلکه قدرت و خلاقیت سخنور(اشوزرتشت) است و آشنایی او به زیر و بم فرهنگ پیش از او و تواناییاش در پروراندن اندیشه در قالب زبانی که هر خوانندهای از آن به فراخور دریافت خویش توشه برگیرد. (← راشد محصل، 1382، ص 73)
شلراث طی مقالهای در سال 1962، متون گاتهایی را یک متون زنده نامید که در مفاهیم عمیقتر آن یک نوع «اختلاف دلربا» (a fascinating discrepancy) بین محققین وجود دارد این اختلاف در مفاهیم عمیق گاتها، باعث شده تا برخی، اشوزرتشت را یک معلم اخلاق، برخی دیگر، او را یک عارف شمن مسلک، بعضی او را یک سراینده سرودهای دینی و آداب و رسوم مذهبی، گروهی او را سیاستمدار و گروهی دیگر او را یک مبتکر ایدئولوژی سهگانه، قلمداد کنند. (← کلنز، 2000، ص 43)
کلنز همین امر را دلیل اصلی علاقه محققین به این متون میداند او میگوید، فقط در قرن نوزدهم، ده مورد مطالعه بر روی گاتها انجام شد که 5 مورد از آنها، به طور کامل، متن گاتها را مورد بررسی قرار دادهاند. او در ادامه دلیل این همه علاقه پژوهشگران ایرانشناس، به متن گاتها را دو علت میداند: یکی مضمون و محتوای آن، که توسط خود اشوزرتشت نوشته شده است و کاملا با سرودهای ودا و اوستای جدید متفاوت است. دوم زیبایی مشکلات و سختیهای آن است، چرا که گاتها متنی کوتاه است که به درستی انتقال یافته و به زبانی نگارش شده که به کمک علم زبانشناسی تطبیقی هندوایرانی، برای ما شناخته شده است، اما به سختی میتوان درک کرد، گویی در گاتها رازی هست که کشش و عطش محققین را سیراب میکند. (← کلنز، 2000، ص 42)
عالیخانی در جهت دستیابی به حقیقت نهفته در گاتها، بررسی بر پایه «تفسیر شرقی» را پیشنهاد میدهد و معتقد است که این شیوه میتواند افق معنوی گاتها را آشکار سازد و حق آن را ادا کند. (← عالیخانی، 1379، ص 32-35) در این روش تکیه بر حکمت شرقی است از جمله تعالیم وادنته هندی و سایر مکاتب فلسفی و نیز باورهای زروانی، مهری و مزدکی که از طریق متنهای پهلوی مانند دینکرد و دیگر متنهای مشهور به زند به دست میآید؛ همچنین مسلک صوفیان قومس و خراسان و فلسفه اشراق سهروردی نیز مورد نظر میباشد. کوتاه سخن اینکه در این شیوه توجه به آموزشهای عرفانی و فلسفی مشرق زمین در حل دشواریهای گاتها به کار گرفته میشود.
همین امر مهمترین دغدغه موبدان زرتشتی نیز بوده است اینکه در تفسیر گاهان از مهمترین گنجینه و ثمره این اندیشهها یعنی متون زرتشتی و دانش موروثی زرتشتیان و موبدان استفاده نشود تا جایی که موبد فرزانه فیروز آذرگشسب در مقدمه ترجمه گاتهای خود دلیل اقدام خودش را برای ترجمهی گاتها همین امر میداند و ایشان اعتقاد داشتند که در ترجمهی اوستاشناسان خارجی آن روحانیت و معنویت ژرفی که در واژهها و عبارات و متن اوستایی این کتاب آسمانی نهفته است روشن نگردیده و در نتیجه خواننده مفهوم واقعی و علوّ (بزرگی) و مقام این تعالیم را در نیافته و اهمیت آن را کمتر درک مینماید. (← آذرگشسب، 1383، ص 3)
چرا که در گاتها بسیاری از واژهها دارای معانی مختلفی هستند مختلف نه به معنای متفاوت یا متضاد، بلکه به دلیل ماهیت فلسفی گاتها بسیاری از واژهها از یک معنی پایهای برخوردارند که در مواردی نیز به مجاز و استعاره به کار میروند. به همین دلیل است که گاتهاشناسان تاکید دارند که در ترجمه گاتها سعی نکنیم واژهها را معادل ترجمه بگذاریم بلکه سعی کنیم واژههای کلیدی گاتها را به همان صورت استفاده نماییم. به طور مثال هیچگاه سعی نکنیم اشا را یکجا راستی، جای دیگر پاکی، جای دیگر قانون و نظم و جای دیگر هنجار هستی ترجمه نماییم بلکه از همان واژه اشا استفاده شود در این صورت پژوهشگر گاتها به مرور ارتباط ریشهای این معانی را نیز درک کرده و این گامی بزرگ در شناخت گاتها خواهد بود. متاسفانه در بسیاری از موارد شرقشناسانی که به باورها و فلسفههای شرقی تسلط ندارند از این واژهها سادهترین تعبیر یا همان معنی ظاهری آن را برداشت کرده و در متون به کار میبرند. بنا به گفته دکتر راشدمحصل اگر سخنان اشوزرتشت در گاتها حمل بر معنی ظاهری آنها شود نادیده گرفتن ژرفای کلام پیامآور و رسیدن به نتیجههایی نادرست خواهد شد. چه بی تردید در این کلام ایهامی، منظور اصلی گوینده معنای دور و استعاری است نه معنی نزدیک و ظاهری. اظهارنظرهای گوناگون نشاندهنده این واقعیت است که زبان گاتها زبانی است تفسیرپذیر که تحلیلهای متنوع را بر میتابد. در عین حال که زبان گاتها زبانی ایهامی و هنری و قابلیت تفسیر و تعمیم بر پدیدههای مادی و معنوی را دارا میباشد و همانگونه که یک فارسی زبان درخور دریافت خود، از سخن حافظ نکته در مییابد، هر پژوهشگر نیز به نوعی سخن گاتها را تحلیل و تفسیر میکند و یکی از رمزهای اعتلای زبان گاتها نیز همین است ولی اوج تفسیرهای گاتهایی و اندیشههای ایرانی را در آنچه به عنوان طریقه شرقی بیان شد، میتوان دید. (← راشد محصل، 1382، ص 79)
گاتها نزد زرتشتیان از والاترین جایگاه برخوردار بوده و این سرودها تحت نام «مانتره» مقدسترین متون دینی زرتشتی میباشند. کتاب آسمانی زرتشتیان بر پایه اسطورهها یا داستانهای معنوی شکل نگرفته بلکه سرتاسر آن تلاش پیامبر است در آموزاندن مفاهیم معنوی. آنچه که اشوزرتشت در گاتها بارها بیان کرده که از دانش الهی کسب کرده است. از آنجایی که بسیاری از این مفاهیم معنوی برای نخستین بار در گاتها بیان شده است پژوهشگران آن را به عنوان حکمت نخستین میشناسند و تلاش میکنند تا با درک ژرفای اندیشههای پیامبر خود را به حقیقت واقعی ادیان الهی نزدیک نمایند. مفاهیمی همچون تعریف اهورامزدا(خدای یکتا)، فلسفه و نیاز به پیامبری اشوزرتشت، شناخت سپنتامینو و انگره مینو(سرچشمه نیکی و بدی)، وهومن(نیکاندیشی) ، آزاداندیشی و اختیار، اشا(راستی) یا هنجار هستی، گسترش راستی و مبارزه همیشگی با دروغ ، دو جهان گیتی(مادی) و مینو(معنوی)، سوشیانس(سودرسان) یا فلسفه موعود، رستاخیز یا روز فرشکرد، هفت امشاسپند یا هفت پله عرفان دین زرتشتی، روان آفرینش و جاودانگی روان و بسیاری مفاهیم معنوی دیگر.
مهمترین مشخصه گاتها از نگاه نگارنده در این است که در هیچکجای گاتها اثری از احکام یا قوانین مذهبی(فقه) و آیینها و ساختار دینی(شریعت) نمیبینیم. اینکه در آموزههای آسمانی اشوزرتشت اثری از حکم دینی نیست به اندیشههای والای اشوزرتشت بازمیگردد. آیینها و ساختار دینی نیز بخش پویای ادیان بوده که در فرهنگ زرتشتی اساسش فرشکرد و نوگرایی است که شاید به این دلیل در گاتها که اصل و پایه غیر قابل تغییر دین زرتشتی میباشد نیامده است.
در نوشتارهای آینده با شناخت سایر بخشهای اوستا در مورد جایگاه احکام دینی و آیینهای مذهبی زرتشتی بیشتر بررسی خواهیم کرد.
کتابنامه :
همایش پژوهشگران آیین زرتشت در 3750 امین سال یکتایی |
![]() |