راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

روانشاد دکتر فرهاد آبادانی

آبادانی، فرهاد. "سهم پارسیان هندوستان در نگهداری فرهنگ ایران". دوره 16، ش 181 (آبان 56): 55-64.



 



خلاصه: تسلط اعراب بر ایران و چگونگی احوال ایرانیان ـ مهاجرت دسته‌ای از ایرانیان به هندوستان ـ موقعیت پارسیان هند تا سده 16 میادی و پس ازآن ـ اکبرشاه ـ بمبئی مرکز زرتشتیان ـ انکتیل و پرون Anoutil du Perron اولین اروپائی که برای آموختن زبان پارسی به هندوستان رفت ـ کتابخانه ملافیروز ـ ترجمه‌های فارسی اوستا بزبان پارسی (1600-1800 میلادی)، خورشید جی رستم جی کامه و تعلیم یافتگان بوسیله او ـ‌ شاهنامه خوانی و شاهنامه شناسی ـ جمشید مانگجی نگارنده کتاب "سکه‌های تبرستان" ـ اسامی عده‌ای از پارسیان هند و آثارشان تا سالهای 40 قرن چهارده شمسی.





سهم پارسیان هندوستان در نگهداری فرهنگ ایران

 

نوشته: دکتر فرهاد آبادانی

بنام خداوند بخشندة مهربان

ز ایرانیان نیز برگشت بخت

ز ساسانیان واژگون گشت تخت

  کسی را بکشور نمانده پناه

ز کین و  ز بیداد تازی سپاه

  دل افسرده از دشمن نابکار

گروهی پراکنده در کوهسار

بناچار بر مرز پدرود خواند

در آن کوه سرهم پناهش نماند

بهرمز روان گشت و آرام یافت

فرو شد ز کوه وبدریا شتافت

سرودی چنین موبد نیک خوی

دو چشمان پر اشک و لب افسوس گوی

تو ای سرزمین نیاکان ما، ››

‹‹ تو أی کشور پاک ایران ما،

سوی کشور هند بشتافتیم، ››

‹‹ مرنج ار زتو روی برتافتیم،

ترا نیک خواهیم و هوده شناس، ››

‹‹ سپاس و درود تو داریم پاس،

بنام تو یک گوشه گلشن کنیم، ››

‹‹ بیاد تو یک شعله روشن کنیم،

هماره اهورات یاری کناد. ››

‹‹ درود فراوان ز ما بر تو باد،

اشعار فوق از سروده های استاد روانشاد پورداود است و وصف حال ایرانیانی است که سیزده قرن پیش جلای میهن نموده و در سرزمین هند (بهارات) سکنی گزیدند.

پس از تسلط اعراب بر ایران، در قرن هفتم میلادی و برچیده شدن خاندان پادشاهی ساسانیان، ایرانیان بچند دسته تقسیم شدند:

1-   عده ای اسلام آوردند، اما در لباس اسلام بفرهنگ و زبان و میهن خدمت کردند.

2-   دسته دیگر با پرداخت جزیه به کیش آبا و اجدادی باقی ماندند و در ایران با هر گونه سختی خو کردند و دست از میهن برنداشتند. بازماندگان همین دسته از ایرانیان اند که امروز بنام جماعت زرتشتی در ایران شناخته شده اند. زرتشتیان، در میان مردم ایران، براستی و درستی و صداقت و امانت مشهوراند.

3-   دسته سوم که موضوع این گفتارند، بنام پارسیان نام گرفته اند. این مردم که اکثریت آنها در شبه قاره هند و پاکستان روزگار بسر می برند، جزو طبقه اول و از شاهزادگان ایران بودند. محل سکونت ایشان خراسان بزرگ و از بزرگان پارتی بودند و به همین جهت نام پارسی بر خویشتن نهادند. این گروه آواره از وطن، از راه بندر هرمز به جانب هندوستان روانه شدند و آنطور که در روایات پارسیان، بخصوص در کتاب ‹‹ قصة سنجان›› آمده است با شرایطی چند باین مردم اجازة سکونت در هندوستان داده شد. برای این مردم آواره از میهن، هیچ جا مناسب تر از هند نبود. زیرا بسوی برادران خود روی میبردند. بجانب فرهنگ و تمدنی می رفتند که با فرهنگ و تمدن گذشته خودشان، نکات مشترک فراوانی داشت. ساکنین این دو سرزمین، از همان روزگاران بسیار دور، در بسیاری از شئون، از قبیل زبان، مذهب، آداب و اخلاق با هم مشترک بودند و پس از جدائی نیز، محل سکونتشان از هم دور نبوده است. بقول یکی از دانشمندان اروپائی بنام ‹‹راگوزین›› که می نویسد: ‹‹ بسیار دشوار است که مردم آریائی ناگزیر ما را به تاریخ و فرهنگ شاخة دیگر راهبری می کند.››

داستان این مهاجرت را موبدی پارسا که نامش بهمن پور کیقباد پور هرمز دیار و اهل سنجان بود در سنه 969 یزدگردی برابر با 1008 هجری و مطابق 1600 میلادی، تحت عنوان ‹‹ قصة سنجان›› برشتة نظم کشیده است. در این کتاب آمدمه است که در قرن هشتم میلادی گروهی از زرتشتیان مرکب از مرد و زن و کودک با سه کشتی از خلیج فارس بسوی هند روانه شدند، پس از چندی دریانوردی، بساحل گجرات رسیدند. راجا Raja یا حکمران محل بنام ‹‹ جادی رانا›› Jadi - Rana چون لباس و آلات و ادوات جنگی آنان را بدید، از برای تاج خود بیاندیشید. از دین و آئین آنان پرسید، پس از آنکه اطمینان حاصل نمود که از طرف آنان گزندی نخواهد دید بایشان با شرایطی اجازة اقامت داد. قطعه زمینی به آنان واگذار شد که سراسر جنگل و بیابان و ویران بود. ایرانیان تازه وارد، آنجا را آباد نموده – سنجان – نام نهادند. این نام یادآور یک نام ایرانی است، یاقوت درکتاب معجم البلدان، از چهار سنجان که همه در خراسان بزرگ بوده اند، نام میبرد. نخست اسم قلعه ای در دروازه مرو و آن را دژ سنگان خوانند و دوم جائی در نیشابور نام می برد. پس اگر پارسیان اولین جایگاه سکونت خود را سنجان، نام دادند، بواسطه شدت علاقه ای بود که به میهن آباء و اجدادی خود داشتند. بقول موبد بهمن پور کیقباد، سرایندة قصة سنجان که گوید:

بسان ملک ایران گشت معمور

مر او را نام سنجان کرد دستور

این شدت علاقه از آنجا نیز پیداست که پس از مدتی اقامت در سنجان – پیشوای ایشان نزد راجای Raja محل رفته و خواهش رخصت برای ساختن پرستشگاه نمودند.

پس از کسب اجازه – نخستین پرستشگاهی که ساخنتد بیاد کشور  ایران و پادشاه آن ‹‹ ایرانشاه›› نام نهادند.

پروفسر جکسن Prof - Jackson امریکائی مینویسد که : ‹‹ زرتشتیان در سال 716 میلادی یعنی شصت و پنج سال بعد از کشته شدن یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی، وارد سنجان شدند. گروهی دیگر در سال 775 میلادی بآنان پیوستند.››

در همان اوقاتی که گروهی از ایرانیان بهندوستان پناه بردند، عده ای نیز بجانب چین رفتند.

مسعودی در کتاب خود، از بودن زرتشتیان در چین گفتگو مینماید. شاید اینان همان کسانی هستند که بهمراهی پسر یزدگرد سوم، به چین رفتند. یکی دیگر از شهرهای ساحلی هند که در آن ساکن بودند و بنام ناگ مندال Nag Mandal خوانده میشد، به نام ‹‹ نوساری Navosari›› یعنی ‹‹ ساری نو، یا جدید›› تبدیل کردند. این شهر در استان برودا Baroda واقع است و بسیاری از دانشمندان پارسی از این شهر برخاسته اند.

شرح زیر از یک نسخة خطی قدیمی که در اختیار خانوادة دستور مهرجی رانا Meherji - Rana است و قبلا" در کتابخانه ای بنام ‹‹ کتابخانه دستور مهرجی رانا›› Meherji – Rana Library در شهر نوساری Navosari نگهداری می شود، نقل مینمائیم. می نویسد که : ‹‹ در روز فروردین از ماه فروردین بسال 511 یزدگردی ( برابر با 1142 میلادی) ما پارسیان وارد شهر ناگ مندال Nagmandal و ساکن این شهر شدیم. چون آب و هوای این شهر را از جمیع جهات مانند شهر ‹‹ساری›› در شمال ایران یافتیم، نامش را از ناگ مندال Nagmandal به ‹‹ نوساری Navosari›› یعنی ساری جدید یا نو تبدیل نمودیم.

پارسیان هند تا قبل از سدة شانزدهم میلادی و دهم یزدگردی در شهرهای مختلف گجرات مانند سورت Surat نوساری Navosari بروچ Bruch انکلسار Anklesar سنجان Sanjan بلسار Bulsar و  غیره پراکنده بودند و بکارهای کشاورزی و درود گری و کشتی سازی و مانند آن مشغول بودند.

پارسیان هند بواسطه پراکندگی در گجرات و دوری از یکدیگر، بتدریج خواندن و نوشتن  اوستای پهلوی را میرفت از یاد ببرند. موبدان مناطق مختلف در برخی از آداب و سنن و مسائل دینی با یکدیگر اختلاف نظر حاصل کردند. چون از حل برخی مسائل عاجز ماندند، به برادران دینی خود در ایران متوسل شدند. این ارتباط تقریبا" مرتب و مستمر شد و زرتشتیان یزد و کرمان که از جامعة زرتشتیان هند و فعالیت های آنها کمتر خبر داشتند، با آغوش باز پارسیان مسافر را پذیرا می شدند. در سال 847 یزدگردی چاپار مخصوص با پرسشهای بسیار روانة یزد نمودند. موبدان ایران، علاوه بر پاسخ به پرسش ایشان، نسخ کتب دینی را برای آنها فرستادند این پرسش و پاسخ ها درمجموعه ای بنام روایات در دو مجلد و بوسیلة شخصی بنام مانکجی رستم اونوالا و در هندوستان و در سال 1922 میلادی بچاپ رسیده است. بدین ترتیب در قرن پانزدهم تا هفدهم میلادی پارسیان هند در مسائل مذهبی شاگردان زرتشتیان ایران محسوب می شدند و ایرانیان با محبتی برادرانه آنان را راهنمائی می کردند، در همین زمان یعنی در سال 1089 یزدگردی (قرن هیجدهم میلادی) بود که از کرمان موبدی بنام جاماسب ولایتی، برای تعلیم مسائل دینی و اوستا و پهلوی بزرتشتیان هند، بشهر سورت Surat رفت و بآموختن اوستا و پهلوی به برادران پارسی همت گماشت. تقریبا" تمام نسخ اوستائی و پهلوی و فارسی قبل از ورود جاماسب نامبرده بوسیلة پیک ها بهندوستان رفته بود. این نسخ خطی فعلا" با کمال توجه در کتابخانه های بنگاه شرقشناسی خورشید جی کامه و ملافیروز در بمبئی و کتابخانة مهرجی رانا Meherji - Rana در نوساری و سورت  Surat & Navosari و غیره نگهداری میشود. نسخة خطی دینکرد نیز در سال 1252 یزدگردی بهندوستانبده شد. همین کتابهاست که بعدها مورد استفادة دانشمندان ایران شناس اروپا و هند قرار گرفت. شخصی بنام دستور نیریوسنگ دهاول Nairiosang Dahvel که در اواخر قرن دوازدهم میلادی و در سنجان میزیسته است، برای اولین بار اوستا را بزبان سانسکریت ترجمه نمود. این ترجمه بعدها مورد توجه دانشمندان اروپا قرار گرفت و ایشان را در ترجمة اوستا بزبانهای اروپائی یاری بسیار کرد.

در اواخر قرن شانزدهم میلادی بود که گجرات ضمیمه قلمرو اکبرشاه، پادشاه مغولی هند شد و بندر سورت Surat یکی از مراکز معتبر و مهمی برای نجات با غرب شد. پارسیان برای تجارت و داد و ستد در آنجا گرد آمدند و در همین بندر بود که در اوائل قرن هفدهم میلادی اروپائیان برای اولین بار، بار پارسیان تماس حاصل نمودند. اکبر پادشاه مغول که علاقه ی فراوانی بدرک حقایق ادیان مختلف داشت، یکی از موبدان مشهور بنام مهرجی رانا Meherji - Rana  (که ذکرش گذشت) بدربار پادشاهی دعوت و مورد محبت اکبر شاه قرار گرفت. در این زمان بود که دین الهی بوجود آمد وبرخی از مبانی دین مزدیسنا در دین الهی وارد شد. باید اضافه نمائیم که دربار شاهنشاه مغول را در هند، می توان چون فرهنگستانی تعبیر کرد. دانشمندان ادیان مختلف از اطراف و اکناف کشور، بدربار دعوت شدند و فعالیت کردند. براستی دوره مغول دوره درخشان هند بود – همایون شاه عاشق کتاب بود و همواره در مسافرتهای خود، کتابخانه ی نفیس خویش را همراه داشت. اکبر پسر و جانشین همایون از پدر پیشی گرفت. او خود عاشق اشعار صوفیانة فارسی بود. اکبرشاه در تمام مراحل زندگی با محبوب خویش یگانه بود. پارسیان نیز در این دوره بادبیات و زبان فارسی، تا حد توانایی خدمت کردند. بسیاری از کتب اوستا و پهلوی را بزبان فارسی ترجمه کردند و حتی کتابهائی چند دربارة آداب و رسوم  مذهبی بشعر فارس سرودند. باید اضافه نمایم که پارسیان هند، از بدو ورود بهندوستان تا بامروز، هیچگاه از زبان فارسی و یاد گرفتن آن غافل نبودند اگر چه رفته رفته زبان گجراتی زبان مادری ایشان شد ولی هرگز ارتباط خود را با زبان فارسی قطع نکردند. هنوز هم در خانة هر پارسی یک جلد شاهنامه و یک جلد دیوان حافظ وجود دارد.

در قرن هفدهم میلادی، هنگامی که بمبئی جزء مستعمرات انگلیس درآمد، پارسیان در آنجا گردآمدند و در توسعه و پیشرفت شهر سهم شایانی داشتند. در طی دو قرن بعد بمبئی با داشتند چندین محل برای عبادت، بصورت بزرگترین مرکز زرتشتیان جهان در آمد – اما نوساری Navsari و اودوادا Udvada  بصورت دو مرکز پر قدرت مذهبی باقی ماند. در قرن نوزدهم اروپائیان ارتباط بیشتری با زرتشتیان هند آغاز نمودند. یکی بمنظور تجارت و دیگری برای آموختن کتب مذهبی آنان، پارسیان نیز بنوبة خود از فعالیت های علمی اروپائیان تا حد امکان بهره بردند و به تقویت ادبیات دینی و نوشته های مذهبی خود پرداختند، که بزودی از آنها یاد خواهیم کرد. در همین زمان کتابخانه ها و مراکز تحقیقات، بمنظور جمع آوری نسخ خطی اوستا و پهلوی و پژوهش و ترجمه ی آنها بزبان های انگلیسی و گجراتی، در شهرهای بمبئی و نوساری و سورت و غیره ایجاد شد.

نخستین اروپائی ایکه برای تحصیل زبانهای ایران قدیم بهندوستان رفت انکتیل دوپرون Anqutil du Perron فرانسوی بود که در هفتم ماه فوریه سال 1755 میلادی از فرانسه بکشتی نشسته عازم هندوستان شد. پس از ششماه مسافرت در دهم اوت همین سال به پوندیشری Pondicheri رسید و در سال 1758 میلادی بسورت Surat رفت و تا سال 1761 میلادی در شهر سورت ماند وبه مدت سه سال از استاد خود دستور داراب، یکی از شاگردان دستور جاماسب ولایتی (که از برای سرکشی برادران پارسی خود به هندوستان رفته بود) زبان فارسی آموخت و اوستا را ترجمه نمود و پس از مراجعت بکشور خویش فرانسه – در ترجمة مذکور کار کرد و سرانجام پس از دهسال بسال 1771 میلادی آن ترجمه را منتشر کرد. پس از انتشار این ترجمه، اوستا شناسی دراروپا آغاز شد و دانشمندان سایر کشورهای اروپائی نیز بآن علم روی آوردند. آنچه با فرانسوی ها شروع شد با آلمان ها بحد کمال رسید.

در همان سال ورود انکتیل دوپرون فرانسوی Anqutil du Perron بهندوستان در قریه بروچ Bruch طفلی چشم بجهان میگشاید که بعدها خدمات زیادی بشعر و ادب فارسی مینماید. این نوزاد ملافیروز بود که تولدش بسال 1127 یزدگردی بود. چون بسن هشت سالگی رسید، با خانواده بشهر سورت Surat که در آن موقع از جهت بازرگانی موقعیت مهمی داشت، نقل مکان کردند. دو سال پس از آن با پدر رهسپار ایران شد و سه سال در یزد و در نزد موبدان آنجا، به تحصیل علوم دینی و اوستا و پهلوی و فارس پرداخت. سپس از آنجا باصفهان رفت و در محضر علمای آنروز به تحصیل حکمت و فلسفه ومنطق و الهیات و زبان عربی پرداخت ملافیروز پس از مراجعت بهندوستان، بتعلیم و تدریس پرداخت. شمارة تألیفات نامبرده بسیار زیاد است که از آن میان باید از سفرنامه و خرددین و پند نامه یاد کرد. اما از همه مهمتر کتاب جارج نامه است در سه مجلد و شامل چهل هزار بیت به بحر تقارب است این کتاب بچاپ رسیده اما بسیاری از تألیفات نامبرده بصورت خطی و در کتابخانة مرکز خاورشناسی کامه در بمبئی نگهداری می شود.

ملا فیروز بجمع آوری کتب خطی نیز پرداخت و در حدود دو هزار جلد کتاب خطی اوستا و پهلوی و فارسی تهیه نمود که فعلا" بنام خودش و در قسمتی از کتابخانه خاور شناسی کامه نگهداری میشود.

در سال 846 یزدگردی، یکنفر بنام رستم پوراسفندیار، بهمین یشت را از روی یک نسخه پازند خطی، بفارسی در آورد. این ترجمه فقط سه در صد واژه هایش یا کمتر تازی است. هیربد بهمن جی دهابر در فهرست کتب خطی – از این کتاب یاد می کند و نیز یادآور می شود که رستم پور اسفندیار کتاب سد در پهلوی را نیز بنظم فارسی درآورده است، اکنون نسخة خطی بهمن یشت در کتابخانه دانشگاه بمبئی نگهداری میشود ولی ترجمه کتاب سد در که بنظم فارسی است، در کتابخانه مهرجی رانا حفظ می شود.

در میان سالهای 1600 و 1800 میلادی ترجمه های اوستا بزبان فارسی صورت میگرفت. اما در سال 1818 میلادی وبفاصله زمانی پنج ماه دو ترجمه از خورده اوستا بزبان گجراتی انجام گرفت. یکی بوسیله دستور فرامجی سهراب جی نوشری والا Sohrabji Noshariwala و دیگری توسط دستور ادلجی داراب جی سنجانا E. Darabji Sanjana صورت گرفت.

هیربد فرامجی اسفندیار جی ربادی Esfandiarji Rabadi ترجمه وندیداد را در سال 1824 میلادی بزبان گجراتی انجام داد. فرزند نامبرده نیز به نام اسفندیار جی ربادی، ترجمه یسنا را بزبان گجراتی و بسال 1849 میلادی منتشر نمود. ترجمه های فوق الذکر از راه زبان پهلوی انجام شد. زیرا معنی اوستا بدرستی برای دانشمندان پارسی قابل فهم نبود. ممکن بود که در شرح بعضی از واژه های اوستا اختلافی پیش آید، و آن را روا نمی دانستند. این ترجمه ها که ذکر کردیم، امروز چندان قابل استفاده نیست – زیرا پس از آشنائی با تحقیقات مغرب زمین، ترجمه های مستندتری را بجهان دانش عرضه کردند. گفتم که پارسیان قبل از اینکه بترجمه اوستا بزبان گجراتی اقدام نمایند – ترجمه کتب مذهبی خود را بزبان فارسی انجام میدادند. بفاصله دو قرن، پارسیان اوستا را بزبان فارسی درآوردند ولی پس از آشنائی با تحقیقات اروپائیان و آشنائی با زبانهای اروپائی، بروش مغرب زمین بکار تحقیق پرداختند و در میان پارسیان دانشمندان بسیار نامبردار با تألیفات بسیار گرانبها بوجود آمدند که ذکر نام همه آنها موجب اطاله کلام و از حوصله این گفتار خارج است. فقط اسامی چند نفر که از همه نامبردارتر هستند یاد میشود.

با انتشار ترجمه اوستای انکتیل دوپرون Anqutil du Perron دانشمندان اروپائی، با کمال جدیت و با گامهای سریع بایرانشناسی روی آوردند. قبل از هر چیز بچاپ یک متن انتقادی و درست اوستا پرداختند و سپس شروع بترجمه و نوشتن زبان نمودند.

خورشید جی رستم جی کامه که در میان سالهای (1831 – 1909 میلادی) میزیسته است، نخستین پارسی است که زبان اوستا را در اروپا و نزد پروفسور شپیگل Prof. Spigel فرا گرفت. پس از مراجعت از اروپا مدرسه ای در بمبئی و با خرج خودش تأسیس نمود و این علم تازه را مجانا" بعلاقمندان تعلیم داده در میان شاگردان او سه نفر از همه نامبردارتر و مشهورتر شدند. یکی از آنها هیربد کاوس جی کانگا ودیگری هیربد شهریار جی بروچا و سومی تهمورس انکلساریا است. از این زمان است که پارسیان با ترجمه دقیق و چاپ های صحیح اوستا برخوردار می شوند. هیربد کاوس جی کانگا که از دست پروردگان خورشید جی کامه بود – یسنا و ویپرد ویشت ها و ندیداد وخرده اوستا را شرح وتفسیر کرد و در پنج مجلد – بزبان گجراتی ترجمه نمود که با استقبال کم نظیر پارسیان روبرو شد. آثار دانشمند نامبرده تا کنون مکرر تجدید چاپ شده است. فرهنگهای اوستا انگلیسی و انگلیسی اوستا را نیز نوشت. گرامر اوستای او هنوز مورد استفاده طلاب این علم است. شهریار جی بروچا بیشتر بکار نوشتن دستور زبان پهلوی واوستا جهت تدریس در دبیرستانها پرداخت و نیز در فرهنگ کوچک یکی اوستا انگلیسی و بالعکس و دیگری پهلوی انگلیسی و بالعکس را تنظیم کرد که بکار دانش آموزان دبیرستان و دانشجویان دانشگاه میآید. همین زمان است که تحصیلات اوستا و پهلوی و فارسی باستان، جزو مواد رسمی دانشگاه بمبئی قرار میگیرد و تا امروز نیز قرار دارد. دانشجویان می توانند دوره های لیسانس و فوق لیسانس و دکترا را در زبانهای قدیم تحصیل نمایند.

سومین تعلیم یافته خورشید جی کامه که از نامبرداران است، تهمورس دینشاه انکلساریا Tehmoures Dinsha Anklesaria است که بیشتر بچاپ متون انتقادی، و یا عکس پهلوی پرداخته است. اما از فرزندان وی بهرام گور تهمورس انکلساریا Behramgore Anklesaria که در پنجاه سال اخیر میزیسته است. از دانشمندان بسیار مشهوری است که هیچ مستشرقی از استفاده از آثار او بی نیاز نیست. دانشمند نامبرده دارای تألیفات متعدد است که بیشتر آنها پس از مرگش و بهمت دختر فاضله اش بچاپ رسیده است. از آن جمله ترجمه گاتها، وندیداد، زند  هومن سین و غیره را باید یاد نمود. مرحوم صادق هدایت نیز از محضر همین دانشمند استفاده میبرده و این چند ترجمه ایکه بچاپ رسانیده نزد بهرام گور خوانده است. همزمان با انتشار ترجمه کتب مربوط بایران قدیم پارسیان نسبت بزبان و ادبیات فارسی نیز غافل نماندند. در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است که بوسیله دو برادر بنام کوتار Kutar ترجمه بسیار زیبائی از شاهنامه بزبان گجراتی منتشر می شود. این ترجمه با استقبال گرم روبرو می شود تا بجائی که مکرر بچاپ میرسد و امروز علاوه بر پارسیان، برادران هندوی گجراتی زبان نیز از آن بهره میبرند. چند کتاب لغت از فارسی بگجراتی و بالعکس بوسیلة پارسیان تهیه می شود.

شاهنامه خوانی و شاهنامه شناسی در میان پارسیان رواج دارد که از آن میان باید از پروفسور واچا Vacha و سرکویاجی Sir Koyaji یاد نمود. سر رستم مسانی که خود، مدتی مدید ریاست دانشگاه بمبئی را عهده دار بوده است، ترجمه بسیار زیبائی از منطق الطیر عطار، با مقدمه ایکه از متن میگذرد بزبان انگلیسی منتشر کرده است. این کتاب چند سال در دانشگاه بمبئی جرو کتب درسی بوده است. بسیاری از شاهکارهای ادبیات فارسی، توسط دانشمندان پارسی بزبانهای گجراتی و انگلیسی ترجمه شده اند که بیشتر برای تدریس در دبیرستانها و کلاسهای دانشکده ها مورد استفاده قرار میگرفتند. یکی از استادان زبان فارسی در دانشگاه بمبئی بنام مهرجی بائی انوشیروان جی کوکا، کتابی تحت عنوان (لطایف و ظرایف و خوشمزگی ها در زبان فارسی Wit, Humer & Fancy of Persia by: M. A. Kuka و بسال 1923 و در بمبئی منتشر نمود که در اروپا و هند مورد استقبال فراوان قرار گرفت و به چاپهای مکرر و متعدد رسید. اما حیف که استادان زبان فارسی در ایران با این مجموعه ارزنده، بیگانه اند.

همزمان با تأسیس دانشگاه بمبئی و دهلی و کلکته ومدرس – دانش پژوهان برای استفاده از دانش غرب – دسته دسته بدان دیار رهسپار می شدند. بهمراه این گروه، جوانان پارسی نیز بودند و از میان جوانان پارسی تعدادی بمنظور فرا گرفتن زبانهای ایران پیش از اسلام روانه غرب شدند. علمی را که خود باروپائیان آموخته بودند اکنون برای دانستن آن احتیاج بآنها داشتند.

در میان این اروپا رفتگان و تحصیل کردگان امریکا چند نفر آنها در علم ایران شناسی بمقام شامخ علمی رسیدند و دارای تألیفات متعدد شدند، از آن جمله اند دکتر جمشید مانکجی اونوالا، که نه تنها یک زبان شناس بود و کتب متعدد را از پهلوی ترجمه نمود، بلکه یک سکه شناس و باستانشناس نیز بود. کتاب ‹‹ سکه های تبرستان›› تألیف نامبرده هنوز نیز از اسناد معتبر سکه شناسی است. او شاگرد پروفسور بارتولومة آلمانی بود. دکتر ایرج جهانگیر تاراپوروالا نیز یکی دیگر از دانشمندانی است که راه دیار غرب در پیش گرفت واز استادان فرانسوی و آلمانی استفاده ها نمود. او نیز شاگرد پرفسور بارتولومة آلمانی بود. کتاب ‹‹ نغمه های آسمانی زرتشت›› یا (ترجمه گاتها) بزبان انگلیسی از تألیفات گرانقدر اوست که حاصل متجاوز از سی سال تحقیقات اوست. این دانشمند سالها در دانشگاه مدرس، استاد زبان سانسکریت بود. خوب توجه فرمائید – یکنفر فارسی به برهمنان سانسکریت میآموخت. اگر بخواهیم همة اروپا و امریکا رفتگان را نام ببریم فهرستی بسیار طولانی خواهد شد ولی با نام یکنفر دستور دانشمند دیگر بسنده میکنیم و او دستور دکتر مانکجی نوشیروان جی دالا است. این دانشمند دستور بزرگ کراچی بود. او شاگرد پرفسور جکسن Prof. Jackson امریکائی بود. صاحب تألیفات متعدد در زمینه های مختلف است. او در نزد دانشمندان مغرب زمین مشهور تر از آن است که در سرزمین ایران. از دانشگاه بمبئی نیز تعداد زیادی دانشمند و با تألیفات متعدد در زمینه فرهنگ وتمدن ایران بوجود آمدند که باید از آن میان این چند تن را نام برد.

دستور پشوتن بهرام سنجانا و پسرش دستور دکتر داراب پشوتن سنجانا که کتاب دینکرد را در 19 مجلد بزرگ و بین سالهای 1874 تا 1919 بانگلیسی و گجراتی و فرهنگ لغات مشکل چاپ و منتشر کردند. پدر یعنی دستور پشوتن، تعدادی از اندرزهای پهلوی، تحت عنوان گنج شایگان بدو زبان انگلیسی و گجراتی منتشر نمود. پسر یعنی دستور دکتر داراب سنجانا، با دانستن زبانهای فرانسوی و آلمانی بسیاری از آثار دانشمندان اروپائی را بانگلیسی برگردانید. این پسر و پدر نیز در میان اروپائیان یا بطور کلی مستشرقین معروف و مشهورند. دکتر جیوانجی جمشید جی مدی، از پرکارترین دانشمندان پارسی است که تألیفات و آثار او از پنجاه مجلد در میگذرد که برخی بصورت کتاب پر حجم و بعضی کم حجمند. از آثار معروف وی باید کتاب ‹‹ آداب و رسوم زرتشتیان›› و کتاب پهلوی ‹‹جاماسب نامه›› و ‹‹ پارسیان در دربار اکبر شاه›› و چاپ چند متن انتقادی پهلوی را نامبرد. مقالات زیادی از وی منتشر شده که همه در مجله های معتبر علمی مانند مجلة انجمن آسیائی لندن و بمبئی و بنگال و بنگاه خاور شناسی کامه بوده است.

از دانشمند دیگر پارسی که پس از تحصیلات لیسانس دانشگاهی بآلمان رفت و تا پایان عمر در آنجا زیست باید یاد کنم. این دانشمند دکتر جهانگیر تاوادیا است. او صاحب تألیفات دقیق و پر ارزشی چون ترجمة کتاب پهلوی ‹‹شایست نشایست›› و ‹‹ تاریخ زبان پهلوی›› و غیره است.

یکی دیگر از تحصیل کردگان بمبئی، که هرگز باروپا نرفت، ولی با زبانهای آلمانی و فرانسوی آشنائی کامل داشت شخصی بنام بهمن جی نوشیروان جی دهابر است. این دانشمند وارسته و دقیق کارهای زیادی انجام نداده است ولی آنچه انجام داده است، در حد اعلای دقت است. از آثار معروف او ترجمه روایات بزبان انگلیسی و چاپ انتقادی نامه های منوچهر و چاپ انتقادی یسنا و ویسپرد با تهیه فرهنگ لغت در پایان کتاب است که خود به تنهائی یک فرهنگ کامل پهلوی است. کتاب داتستان دینیک و ماتیکان هزار داتستان و هیرپتستا بوسیلة دانشمند دیگر پارسی بنام سهراب بلسارا، از پهلوی بانگلیسی برگردانده شده است. این شخص از دانشمندان و پهلوی دانان بلا معارض در زمان خودش بوده و تألیفات وی هنوز نیز بهمان اعتبار روزگار خودش باقی است.

مدتها سر دبیری مجلة معروف ایران لیگ را بعهده داشته است. از خانواده جاماسب آسا و سنجانا دانشمندان متعدد برخاسته اند و بقول سعدی افراد این دو خاندان بیشتر از عالمان دین بوده اند.

یکی از دانشمندان دستور جاماسب جی دستور منوچهر جاماسب آسانا است که طرح یک فرهنگ پهلوی را پی ریزی نمود. یادداشت های این دانشمند در چهار مجلد وبین سالهای 1877 میلادی و 1886 میلادی و در متجاوز از هزار صفحه چاپ شده ولی فقط یک حرف اول الفبای پهلوی که همه میدانید این حرف نماینده 4 آوا است با جمع جاهائیکه در متن پهلوی این حرف ذکر شده است.

گرشاسب انتیا، یکی دیگر از دست پروردگان خورشید کامه، که بجای خود نامش را فراموش کردم، برای متن پازند یشت ها و خرده اوستا، چاپ تصحیح شده و انتقادی تهیه نموده است. ترجمه چند متن پهلوی را نیز آماده ومنتشر نموده است که از آن جمله چاپ بسیار ارزنده کارنامه اردشیر بابکان است. اما در همین زمان که در هندوستان پارسیان در رفاه و آسودگی میزیستند و بکار علم می پرداختند، هر روز از ایران اخبار نامساعد از اوضاع زرتشتیان ایران، بهند میرسید. پارسیان هند بفکر بهبودی اوضاع برادران خویش در ایران افتادند، سران و بزرگان پارسی بفکر تأسیس انجمنی بنام ‹‹ پرزفند›› یا انجمن بهبودی حال زرتشتیان Persian Zoroastrian Amelioration Funds برآمدند. این انجمن در سال 1854 میلادی تأسیس شد و اولین نمایندة خود بنام مانکجی لیجی هاتریا را روانه ایران نمود. نامبرده در تهران و یزد و کرمان بتأسیس مدارس و انجمن و سایر مراکز عام المنفعه اقدام نمود. مهمترین خدمتی که انجام داد موضوع از بین بردن جزیه بود. او در طی اقامت 36 ساله خود در ایران، فارسی را بسیار خوب آموخت و چند کتاب ویادداشت ها باین زبان نوشت. در سال 1890 میلادی و در تهران برحمت ایزدی پیوست.

دومین نماینده پارسیان یکنفر بنام اردشیر جی ریپورتر که نامبرده مردی بسیار فاضل و دانشمند بود و تا سال 1916 میلادی مشغول خدمت بجماعت بود و در این سال و در تهران در گذشت. در همین زمان یعنی سال 1286 خورشیدی انجمن زرتشتیان تهران تأسیس شد. ولی انجمن زرتشتیان یزد چند سالی زودتر یعنی بسال 1271 خورشیدی وتحت نام ‹‹ انجمن ناصری زرتشتیان یزد›› بوجود آمده بود. ناصری از آن جهت میگفتند که در روزگار ناصر الدین شاه تأسیس شده بود.

انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی نیز در سال 1918 میلادی و براهنمائی چند تن از پارسیان مانند دینشاه ایرانی و پشوتن جی مارکر، و غیره تأسیس شد. خدماتی که این انجمن انجام داده است، علاوه بر تأسیس چند مرکز فرهنگی در یزد و دهات اطراف آن، استاد روانشاد ابراهیم پور داود که در آن روزها در برلین وبمطالعه و تحقیق دربارة ایران  باستان مشغول بود، بهند دعوت نمود وکتابهای یشت ها ویسنا و گاتها، از تألیفات آن استاد بهمراهی انجمن های زرتشتیان ایرانی بمبئی و ایران لیگ، چاپ و برای دانشمندان وبزرگان ایران، بایران فرستاده میشد. همزمان با انتشار آثار استاد روانشاد – خود دینشاه ایرانی که از دانشمندان و از وکلای مبرز دادگستری بود – کتابهائی تحت عنوان ‹‹ اخلاق ایران باستان›› و ‹‹ فلسفه ایران باستان›› نوشت که مرحوم عبدالحسین سپنتا آنها را بفارسی برگردانید و چاپ و منتشر شد. مرحوم دینشاه ایرانی تألیفات دیگری نیز در زمینه ادبیات فارسی دارد که باید از کتاب ‹‹ سخنواران دوران پهلوی›› که با همکاری دوست وفادارش روانشاد عبدالحسین سپنتا، چاپ دشه است یاد کرد.

دینشاه ایرانی، پنجاه غزل از حافظ را انتخاب نموده و تحت عنوان پنجاه غزل حافظ باشرح و تفسیر به انگلیسی ترجمه نموده است. این کتاب سالها در دانشگاه بمبئی مورد استفاده دانشجویان زبان فارسی بوده و هنوز هم از کتابهای خوب حافظ شناسی در زبان انگلیسی است.

منتخبات اشعار عارف نیز با ترجمة دینشاه ایرانی چاپ و منتشر شده است. همزمان با انتشار آثار استاد پورداود، از طرف انجمن ایران لیگ (که بهمت سرکاوسجی جهانگیر و سردینشاه عدن والا وجی ک، نریمان ودیگران در سال 1922 میلادی در بمبئی تأسیس شده بود) کتاب بسیار مهم و ارزندة تحت عنوان ‹‹ پارسیان اهل کتابند›› نوشتة پروفسور طاهر رضوی استاد  دانشگاه کلکته و با ترجمه پروفسور مازندی، بزبان فارسی چاپ و منتشر شد. انتشار آثار پورداود و توجه ایرانیان بتمدن و فرهنگ گذشتة خود موجب شد که در دانشگاه تهران نیز کرسی زبانهای ایران قدیم تأسیس شود. از استاد پورداود دعوت شد که تدریس مواد مزبور را بعهده گیرد. استاد از سال 1316 شمسی که بایران مراجعت نمود تا 1346 شمسی که برحمت ایزدی پیوست – عهده دار تدریس زبانهای ایران قدیم بود. ده ها تن دانشجوی مستعد را ارشاد و تعلیم داد که از آن میان باید از استاد روانشاد دکتر معین یاد نمود.

گشتاسب نریمان نیز که خود یکی از مؤسسین انجمن ایران لیگ بود، از دانشمندان بنامبود که علاوه بر آشنایی با زبانهای آلمانی و فرانسوی با زبان روسی نیز آشنائی داشت. بسیاری از آثار اروپائیان که در زمینه فرهنگ و تمدن ایران بوده است بزبان انگلیسی درآورده و جملگی بچاپهای مکرر رسیده است. اولین کسی که بار تولد، دانشمند روسی را بپارسیان هند شناسانید، گشتاسب نریمان است. مقالات او که در زمان حیاتش در مجلات مختلف منتشر شده بودند پس از در گذشتش تحت عنوان ‹‹ مقالات تحقیقی گشتاسب نریمان›› ودر دو مجلد بزرگ ودر بمبئی بچاپ رسیده است. این نوشته ها اطلاعات بسیار زیاد دربارة تاریخ و فرهنگ ایران در بر دارد، که هنوز هم تازگی خود را از دست نداده اند. دو مجله بسیار مهم وعلمی هنوز هم بکار تحقیقی خود ادامه میدهد. یکی بنام انجمن یاد شده یعنی ایران لیگ، که تا چندی قبل مدیریت وسر دبیری آن با روانشاد کیخسرو فیتر بود و اکنون نیز با دبیر همان انجمن است و سالی یک تا دو شماره چاپ و منتشر می شود. مقالاتش دربارة ایران وتمدن و زبان ایران است.

مجلة دیگر از انتشارات ‹‹ بنگاه خاور شناسی خورشید جی رستم جی کامه›› سابق الذکر وتحت عنوان

The Journal of Yhe K. R. Cama Oriental Institute, Bombay. است و سالی یک شماره و یا هر دو سال یک شماره چاپ و منتشر می شود. مقالات این مجموعه درباره ایران و فرهنگ ایران و زبان های ایران و هند است. مثلا" یکی از شماره های این مجله که متجاوز از چهار صد صفحه دارد اختصاص به ترجمة بسیار دقیق و علمی ازگاتها دارد که بوسیلة موبدی دانشمند باسم پونگر Punegar انجام شده است. این شماره جداگانه نیز چند بار چاپ و انتشار یافته است. جمعیت پارسیان جهان در حدود یکصد و هشتاد هزار نفر تا دویست هزار نفر است که قسمت اعظم آنها در هندوستان و بخصوص در شهر بمبئی بکار تجارت وعلم فعالیت دارند. این عده هنوز پس از بیش از دوازده قرن دوری از میهن، رشتة مهر و علاقه را نگسسته اند و هر روز پنج بار، در نماز روانة خویش بایران و شاهنشاهی ایران درود میفرستند. آرزوی هر پارسی در زندگی علاوه بر فرزند خدمتگزار وبرومند، زیارت خاک ایران و بخصوص سرزمین پارس زادگاه کورش و داریوش است. هنوز در زبان گجراتی وقتی جمله ترکیب ‹‹ مادر وطن›› بکار برده شود مقصود کشور شاهنشاهی ایران است.

چند سالی است که وسایل برگشت این گروه وفادار بایران فراهم شده است وکم وبیش بسوی ایران برای انجام کار و خدمت به میهن، روی نموده اند. این بازگشت از آن جهت است که امروز اوضاع از هر جهت مساعد است. اگر یک روز ایرانی، برای کسب و امرار معاش بهند میرفت، امروز بواسطة پیشرفتی که در این چند سال اخیر و با خردمندی شاهنشاه نصیب ایران شده است، پارسیان را بقول خودشان بسوی ‹‹ مادر وطن›› می کشاند.

سخن خود را با این شاه بیت که از غزلهای خواجة شیراز که ورد زابن و گویای اسرار درون هر پارسی است پایان میدهیم که گوید:

هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

مرا عهدی است با ایران که تا جان در بدن دارم

--‹‹ پایان›› شهریور ماه 2535 - اصفهان

کتبی که در نوشتن این مقاله از آنها استفاده شده است:

1-    ایرانشاه، تأْیف روانشاد پورداود، بمبئی 1295 یزدگردی.

2-    قصه سنجان، تصنیف بهمن بن کیقیاد بن هرمز دیار سنجانا، چاپ حیدر آباد دکن آندهراپردیش (هند) 1963 میلادی.

3- Early History of The Parrsis in India, by : R. B. Paymaster, Bombay, 1954.

4- Prof. Jackson memorial volume, Bombay, 1954.

5- dr. J. J. Modi memorial volume, Bombay, 1930

6- Persia Past and present, by : A. V. W. Jackson, New York, 1906.

7- History of Zoroastrianism, by : Dr. M. N. Dhala, New York, 1938.

8- A history of The Parsis, by : F. D. Karaka, London,1884.

9- Early Zoroastrianism, by :J. H. Multon, London, 1913.

10- Outline of Parsi History, by : Dr. H. D. K. Mirza, Bombay, 1974.



‹‹پاورقی ها››

1-    راگوزین Ragozin

2-    معجم البلدان تألیف یاقوت حموی، وفات 626 هجری.

3- Persian past and present, New York, 1906.

4- ابوالحسن علی بن الحسین مسعودی، وفات 346 هجری، مؤْف کتاب مشهور مروج الذهب.

5- The K. R. Cama Oriental Institute, Bombay.

6- Mulla Firoz Library, Bombay.

7- The K. R. Cama Oriental Institute, Bambay.

روانشاد موبدرشید شهمردان

موبدرشید شهمردان  

 


نگارنده  این نامه را نام رشید پور شهمردان پور ایران پور گشتاسب پور بهرام پور شهریار ساکن بمبمئی است . نیاکانش از مردم قریه حسینی حومه تفت یزد بوده و معروفند به طایفه بهرام شهری و آن خاندان بسیار بزرگی است که افراد آن در سراسر نقاط ایران و هند و اروپا پراکنده می باشند .

ایران در دوره طفولیت به اتفاق کیخسرو برادر مهتر به هند و به بمبئی مهاجرت نمود و در خاندان دادی شیت به سمت خدمتکاری با حقوق گزاف ماهی بیست روپیه بکار مشغول شد و در ضمن به اجازۀ ارباب مستقلا باغبانی نیز می نمود. زرتشتیان ایران که در آن عهد به بمبئی مسافرت و در منازل پارسیان بکار می پرداختند ماهی یک یا دو روپیه بیشتر حقوق نداشتند. ایران در بمبئی با دوشیزه مروارید خرمشاهی که به هند پناهنده شده بود ازدواج کرد و به اصرار خویشاوندان زوجه خویش برای تعمیل مراسم دینی در گذشتگان به ایران و خرمشاه برگشت و در بین راه در بندرعباس درگذشت.

خاندان نگارنده همه در هندوستان اقامت داشته و دارند. تولد خود او در روز دیبمهر و فروردینماه باستانی 1274 یزدگردی برابر5 اوریل 1905 میلادی در شهر بمبئی اتفاق افتاد.

چون هفت ساله شد به اتفاق پدر برای تحصیل فارسی به ایران رفت و پس از اتمام تحصیلات ابتدایی دو سالی در درمانگاه سررتن تاتا که به سرپرستی انجمن زرتشتیان ایرانی در آن زمان در یزد تاسیس شد بکار مشغول گشت.

سپس به بمبئی مراجعت و تحت توجهات روانشاد فرزانه دینشاه جی جی باهای ایرانی سلیسیتر در تعلیمات دینی و فلسفه صاحب اطلاعات گردید و در ضمن درکار های ادبی و فارسی آن فرزانه را یاری می نمود و بنا به تشویق او بنگارش رسالات فارسی پرداخت .از انهاست :

حرف راست : مطبوعه در سال 1927 میلادی پاسخ به حملات ناجوانمردانه بر دین مزدیسنا از بهدینی که جد دین اختیار کرده بود.

دساتیر کتاب آسمانی نیست : مطبوعه سال 1928 میلادی نشریه انجمن زرتشتیان ایرانی بمبمئی .

تعلیمات زرتشت : مطبوعه سال 1931 میلادی نشریه انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی.

خرده اوستا به خط دین دبیره : نشریه انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی.

راماین : ترجمه از انگلیسی به فارسی . نشریه اداره انتشارات حکومت هند.

داوید کوپرفیلد : ترجمه از انگلیسی به فارسی . نشریه اداره انتشارات حکومت هند.

کلیسای نوتردام : ترجمه از انگلیسی به فارسی . نشریه اداره انتشارات حکومت هند.

مجله جهان امروز: مجله عکسی با جنبه تبلیغاتی جنگ نشریه اداره انتشارات حکومت هند.

پیمبری زرتشت : نشریه انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی.

دین نامه شماره 1: آتش و آتش پرستی  نشریه سازمان جوانان زرتشتی بمبئی .

دین نامه شماره 2 : خورشید نگرشنی . نشریه سازمان جوانان زرتشتی بمبئی

دین نامه شماره 4 : اصول سه گانه مزدیسنا . نشریه سازمان جوانان زرتشتی بمبئی.

فرزانگان زرتشتی : در طی 14 سال اخیر در گرد آوردن و تدوین این کتاب که شالوده تاریخ زرتشتی است رنج فراوان برده و به این امید دلخوش است که نویسندگان همگروه در اکمال و اصلاح نقایص آن و تدوین تاریخ کامل زرتشتی جدا اقدام خواهند نمود.

هنگامی که در سال 1925 میلادی فرزانه دینشاه ایرانی سلیسیتر استاد پور داود را برای کارگزارش فرهنگ مزدیسنا به بمبئی دعوت نمود.نگارنده نیز برای رونویسی نوشتهایش به کمک او مامورگشت. آنگاه از فضل و کمال استاد استفاضه های گرانبها حاصل نمود.

پس از ذکر خدمات فرهنگی ،ذکر خدمات اجتماعی که باید در گمنامی انجام یابد خارج از شیوه مردمی است لذا گفتار خود را با این امید به پایان می رساند که جوانان همگروه با یاری اهورامزدا و پیروی راستی در روز افزون ساختن آبرو و بزرگی جماعت توفیق یابند. اته جمیات یته آفرینامه.

روانشاد میرزا سروش لهراسب

میرزا سروش لهراسب

در سال 1283 خورشیدی در باغ جمشید آباد تهران زاده شد. مادرش گوهر خداداد زارع پارسی و پدرش تیرانداز مهربان لهراسب بود. میرزا سروش در سال 1316 خورشیدی با دختری از خانواده ای پارسی به نام پروین ازدواج کرد

میرزا سروش تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در مدرسه زرتشتیان، دارالفنون و در کالج آمریکاییان که اینک دبیرستان البرز است گذرانید و زبان انگلیسی را نیز تکمیل نمود . در همین زمان یعنی سال 1303 خورشیدی به خواهش ارباب کیخسرو شاهرخ برای مدیریت و سرپرستی دبستان دینیاری یزد اعزام گردید
وی پس از سه سال اقامت در یزد به تهران بازگشت و دوباره به دستور انجمن زرتشتیان وقت و ارباب کیخسرو شاهرخ رهسپار یزد شد تا مراکز بزرگ آموزشی و تربیتی مارکار یزد را بوجود آورد
میرزا سروش نظارت و سرپرستی چهارده باب دبستان های تابعه انجمن زرتشتیان ایرانی – بمبئی و حتی ساختمان برخی از آنها را به عهده گرفت، وی که صادقانه به فرهنگ این مرز و بوم خدمت کرده بود به دریافت دو مدال طلا از سوی پشوتن مارکار و دو مدال درجه اول علمی از دست وزرای وقت آموزش و پرورش نایل آمد . میرزا سروش نماینده تام الاختیار انجمن زرتشتیان ایرانی – بمبئی در ایران بود

                                                                            
آن روانشاد نظارت بر ساختمان برج گاهنمای فردوسی شهر یزد (برج ساعت) ، هدیه پشوتن مارکار و نظارت در ساختمان و اداره زایشگاه بهمن، همچنین نظارت، سرپرستی و رسیدگی به مطب و داروخانه سروش تاتا را بر عهده داشت. میرزا سروش عضو شورای فرهنگی یزد، همچنین انجمن شهر شهرستان یزد بود. وی مدت چهار سال تمام علاوه بر مشاغل یادشده ، در سمت مدیریت کارخانه “درخشان یزد” انجام وظیفه نمود و کارخانه را از ورشکستگی نجات بخشید. برپا داشتن جشن ها، تاسیسات و سدهای پیش آهنگی، کتابخانه، انجمن های ورزشی، سخنرانی های ماهیانه در موسسات مارکار از ابتکارات وی بود. وجود مجتمع بزرگ دینی تربیتی و زیارتی مارکار در تهران نشانه ای از دور اندیشی و آینده نگری آن روانشاد بود. میرزا سروش در کارها و امور اجتماعی نیز حضور فعال داشت و سالیان متوالی عضویت انجمن زرتشتیان یزد و دبیری انجمن همگانی را که خود پایه گذار آن بود بر عهده داشت . وی نویسنده و شاعری چیره دست و توانا بود و همیشه این شعر را که سروده خود اوست زمزمه می کرد
خدایا در خوراک و خواب و وستا         شتابم سوی تو دادار یکتا
و حاجتش برآورده شد و مشاهده شد که بیش از سه روز زمین گیر و بستری نشد. میرزا سروش در سالهای پایانی عمر خود یکه و تنها زندگی می کرد و در سال 1371 خورشیدی این اشعار را که نموداری از زندگی و پیری خود بود سرود
مرا لرزد همی دست و سر و پا، نباشد هیچ عضوی پای برجا
منم هشتاد و هشت بس پیر و فرتوت قدم اندر قدم نزدیک تابوت
او مثبت و مفید زندگی کرد . خوشنام زیست. با ایجاد مدرسه های بسیار و سرپرستی آنها با جهل و نادانی مبارزه کرد . فرهنگ یزد و زرتشتیان یزد را پربار ساخت و با دنیایی خاطره خوب در روز اشتاد ایزد و اردیبهشت ماه 1374 خورشیدی با کوله باری از خوبیها و نیکیها و خدمت به جوانان و یتیمان به جاودانگی پیوست. و به راستی که وی سوشیانتی بود در زمانه خویش .نام نیکش تا ابد جاوید و پاینده باد

با سپاس ازhttp://bemoonkhodadad.blogfa.com