راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

نورپرستش سوی زرتشتیان

نور ، روشنایی و آتـش

 

 

« آتـش» زیبـا ترین پرتو خداوند با تنـی مینـوی ، که انسـان قادر به درک آن با حواس بشری خود میباشد . پـاک ، روشـن ، زندگی بخش در تمـام اشکال خود ، چه کوچک و چه بـزرگ ، چه در زمین و چه در اوج آسمـان و قلب خورشید . فرایندی پاک و فروزان ، زنده و روشن از گـذر ماده که به سوی مینـو می شتابد و تن پوش گیتی را می سوزاند تا چشم بر مینـو بگشـاید . یـار و یـاور انسان و یـادآور او ،که او نیز باید خویشتن را همچون آتش به اشویی یعنی همان منتهای خواسته اهورائی برساند تا روزی بتواند با سر بلندی همچون آتـش پـاک سر به آسمان بساید و گیتی را با همه دلبستگیهای دلفریبش ترک گفته و حتی خویشتن را از بند جهان دوم یعنی گیتی مینـوی (1) نیز برهاند و از دام و دانه او نیز رها گشته و رو بسوی مینوی مقدس اهورائی نماید و در آن جای گیرد . با رسیدن به انسانیت که اوج خواسته اهـورا مـزدا از انسانی ست که او را آفریده سپاسگذاری ، قدرشناسی و لیاقت خود را به اهـورا مـزدا نشان دهد و ثابت نماید که قدرت درک حقیقت راستین هستی را داشته و لایق پاداش و رسیدن به مینوی مقدس اهورائی بوده است . در اینجاست که باز میتوان ژرف بینی آریایی را در اندیشه پیام آور اهـورا مـزدا به وضوح مشاهده کرد و از اینکه اشـو زرتـشت اینچنین مدبرانه اندیشه های انسانی را رهبری کرده و اینچنین هنرمندانه ژرفنای ماهیت گیتی و مینو را دریافته و او نیز همانندهنجار حاکم بر هستی که در آن کل کائنات گرمی آتـش و نور و روشنایی ستارگان را نقطه پرگار زندگی خویش قرار داده اند ، آتـش این پرتو پاک خداوندی را پرستش سوی و نماد نیایش های خود ساخته و در جان آتش پاکی مینوی اهورایی را احساس کرده بی اختیار اندیشه پاک حقیقت جوی به سوی او کشیده میشود تا از این چشمه شراب هزاران ساله جامی آتشین را به کام اندیشه تشنه خویش بکشاند و از گرمی این شراب عارفانه در راز و نیازهای عاشقانه به درک هستی و حقیقت محض دست یابد .

 

یک زرتـشتـی همواره به سوی روشنایی ایستاده و نماز خود را به درگاه اهورا مزدا تقدیم میکند ، چنانکه برای خواندن نماز لزوماً به سمت آتش نمی ایستد بلکه رو به سمت روشنایی خورشید یا مـاه نموده و از روشنایی آنها جهت پرستش سوی برای خواندن نماز و سپاس و ستایش اهورا مزدا استفاده میکند و در صورت نبودن خورشید به طرف نور و روشنایی آتش می ایستد .

 نور ، روشنایی و آتـش پرستش سوی زرتشتیان

 

 

« آتـش» زیبـا ترین پرتو خداوند با تنـی مینـوی ، که انسـان قادر به درک آن با حواس بشری خود میباشد . پـاک ، روشـن ، زندگی بخش در تمـام اشکال خود ، چه کوچک و چه بـزرگ ، چه در زمین و چه در اوج آسمـان و قلب خورشید . فرایندی پاک و فروزان ، زنده و روشن از گـذر ماده که به سوی مینـو می شتابد و تن پوش گیتی را می سوزاند تا چشم بر مینـو بگشـاید . یـار و یـاور انسان و یـادآور او ،که او نیز باید خویشتن را همچون آتش به اشویی یعنی همان منتهای خواسته اهورائی برساند تا روزی بتواند با سر بلندی همچون آتـش پـاک سر به آسمان بساید و گیتی را با همه دلبستگیهای دلفریبش ترک گفته و حتی خویشتن را از بند جهان دوم یعنی گیتی مینـوی (1) نیز برهاند و از دام و دانه او نیز رها گشته و رو بسوی مینوی مقدس اهورائی نماید و در آن جای گیرد . با رسیدن به انسانیت که اوج خواسته اهـورا مـزدا از انسانی ست که او را آفریده سپاسگذاری ، قدرشناسی و لیاقت خود را به اهـورا مـزدا نشان دهد و ثابت نماید که قدرت درک حقیقت راستین هستی را داشته و لایق پاداش و رسیدن به مینوی مقدس اهورائی بوده است . در اینجاست که باز میتوان ژرف بینی آریایی را در اندیشه پیام آور اهـورا مـزدا به وضوح مشاهده کرد و از اینکه اشـو زرتـشت اینچنین مدبرانه اندیشه های انسانی را رهبری کرده و اینچنین هنرمندانه ژرفنای ماهیت گیتی و مینو را دریافته و او نیز همانندهنجار حاکم بر هستی که در آن کل کائنات گرمی آتـش و نور و روشنایی ستارگان را نقطه پرگار زندگی خویش قرار داده اند ، آتـش این پرتو پاک خداوندی را پرستش سوی و نماد نیایش های خود ساخته و در جان آتش پاکی مینوی اهورایی را احساس کرده بی اختیار اندیشه پاک حقیقت جوی به سوی او کشیده میشود تا از این چشمه شراب هزاران ساله جامی آتشین را به کام اندیشه تشنه خویش بکشاند و از گرمی این شراب عارفانه در راز و نیازهای عاشقانه به درک هستی و حقیقت محض دست یابد .

 

یک زرتـشتـی همواره به سوی روشنایی ایستاده و نماز خود را به درگاه اهورا مزدا تقدیم میکند ، چنانکه برای خواندن نماز لزوماً به سمت آتش نمی ایستد بلکه رو به سمت روشنایی خورشید یا مـاه نموده و از روشنایی آنها جهت پرستش سوی برای خواندن نماز و سپاس و ستایش اهورا مزدا استفاده میکند و در صورت نبودن خورشید به طرف نور و روشنایی آتش می ایستد .

 

چرا زرتشتیان مقابل اتش می ایستند ؟

هر یک از آیین گزاران بزرگ برای پرستش خدای یکتا قبله  یا پرستش سویی معین کرده تا در هنگام نیایش با خداوند رو به سوی آن کنند تا اولا هنگام  نماز گروهی قانون و ترتیب خاصی باشد . ثانیا با نگاه کردن به یک سمت و یک نقطه تمام قوای فکری پرستش کننده یکجا متمرکز شده و بدینوسیله بتواند بر خیالات نفسانی غلبه نماید .تعیین قبله از سوی پیامبران به همین منظور بوده در حالی همه میدانیم خداوند یکتا همه جا حاضر بوده و در هر زمان در کنار ما  است . قبله مسلمانان کعبه است و بعلاوه شیعیان مهری را که از خاک تربت است جلو خود می گذارند و به عبادت می پردازند . ساختمان کلیسای عیسویان طوری است که محراب کلیسا رو به مغرب است. در نتیجه عیسویان هنگام نماز در کلیسا رو به شرق و خارج از کلیسا مقابل عکس عیسی و حضرت مریم و یا صلیب مقدس به پرستش می پردازند . کلیمیان نیز هنگام نماز اورشلیم را مکان مقدسی برای تعیین قبله می دانند .

پرستش سو ( قبله ) زرتشتیان نور و روشنایی می باشد بهر شکلی که تجلی نماید خواه این نور از خورشید و ماه باشد یا از شعله آتش و یا چراغ فروزان ، بعلاوه بر زرتشتیان امر شده است که چهار آخشیج را که عبارت از آتش و آب و باد و خاک باشد احترام بگذارند .با این وجود عده ای که از فلسفه مزدیسنا ( زرتشتیان ) آگاهی نداشتند را بر آن داشت که زرتشتیان به خطا آتش پرست خوانده شوند با این تفاصیل از انصاف به دور است که زرتشتیان آتش پرست خوانده شوند ، زیرا زرتشتیان به دستور اشو زرتشت تنها اهورامزدا ( خداوند ) یکتا را سزاوار و شایسته پرستش می دانند .

از رویی دیگر در بینش اشو زرتشت٬ خداوند را باید در روشنایی جستجو کرد. پس هر زرتشتی به هنگام نیایش رو به سوی روشنایی می کند،  هرگونه روشنایی در نماز تفاوتی ندارد . نور خورشید ، ماه ، چراغ که یکی از آنها نیز می تواند روشنایی آتش باشد . از سوی دیگر ایرانیان باستان ، آتش را نماد موجودیت خود یا نمادی از هویت ملی خود می دانستند و به آن افتخار می کردند. زیرا آتش از بین برنده ناپاکی ها و روشن کننده تاریکی ها  است ، گرما و انرژی آتش چرخ های صنعت و پیشرفت را به چرخش می آورد و آتش درونی انسان اندیشه او را به خـردِ  بی پایان اهورایی پیوند میدهد ، پس زرتشتیان به پیروی از نیاکان خود همچنان آتش را در آتشکده ها پرستاری می کنند تا یادآور پویایی روشنایی در هستی باشد.


فردوسی بزرگ در اینباره میگوید:

نگوئی که آتش پرستان بدند             پرستنده پاک یزدان بدند


زرتشت با انتخاب آتش به عنوان نماد کیش زرتشت از پیروان خویش خواسته است که:

۱ـ همچون آتش پاک و درخشنده باشند

۲ـ همانگونه که پیوسته شعله های آتش رو به بالا میرود پیروان وی نیز به سوی بالا یعنی به طرف روحانیت و انسانیت و ترقی و تعالی عروج یابند

۳ـ آتش با هرچه برخورد کند آنرا نیز چون خود درخشان میسازد به همین گونه زرتشتی نیز باید پی از برخورداری از فروغ دانش و بینش دیگر آنرا از فروغ نیکی اشا(بهترین ـ نظام هستی) بهره مند گرداند.

۴ـزبانه های آتش هیچگاه به سوی پایین میل نمیکنند آنها نیز بکوشند تا مجذوب خواهش های نفسانی نشوند و پیوسته آمال بزرگ و معنوی را مدنظر داشته باشند

۵ـ همانطور که آتش چیزهای نا پاک را پاک می کند و خود آلوده نمی شود آنها نیز با بدی بستیزند بی آنکه خود را به ان بیالایند

 

۶ـ آتش منبع زیبایی و اساس حیات فعال و بیقرار است و تا بازپسین لحظه حیات از کوشش باز نمی ایستد انسان نیز باید به مانند آتش باشد و آلودگی ها را از طریق رعایت اصول سه گانه(اندیشه نیک  گفتار نیک پندار نیک) از بین ببرد .........................


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد