واژهی «گات» در اوستا با حرفهای «گ.ا.ث» نوشته شده و فرهنگیان آن را به
خط خود «گاتهه» یا Gatheha مینویسند و «گات» میخوانند. «گاث»، در زبان
پهلوی «گاس» و در زبان دری تبدیل به «گاه» شده و به معنی ظرف زمان و
مکان و بهگونهی مجازی به معنای، آهنگ و موسیقی است و معنی اخیر از روی
خواندن «گاته» به آوای ویژه(از قبیل وداخوانی هندیان) برخاسته و پساوند
برخی از آواهای موسیقی نظیر دوگاه، سهگاه، چهارگاه، راست پنجگاه و نیز
گاههای(اندرگاهان) پارسیان که عبارت بوده است از نمازهای پنجگانه نوشته
شده در «گاثه» که ابوریحان آورده است(اهنودگات، اشتودگات، سپنتمدگات،
وهوخشترگات، و وهیشتوایشگات)، نیز گویای این معنی است.
در مزدیسنا آمده است که «گاه» هم در زبان پهلوی و هم در زبان پارسی دری معنی نزدیک بههم دارد و برخی نیز واژهی «گاتار» در موسیقی کردستان ایران و واژه «قطار»(نام گوشهای در آواز بیات ترک) را منسوب به سنت قدیمی «گات»خوانی دانست.
«یسنا» بخشی از مجموعه کتابهای سپندینه زرتشتیان یعنی «اوستا» است. و«گاتها» بخشی از یسنا و سرودهای جاودانهی اشوزرتشت میباشد که پنج بخش است:
۱- نخستین بخش«اهنودگات»، شامل قطعات سه مصراعی است و هر مصراع شانزده هجا دارد.
۲- دومین«اشتودگات»، شامل قطعات پنج مصراعی است و هر مصراع یازده هجا دارد.
۳- سومین بخش«سپنتمدگات»، شامل قطعات چهار مصراعی است و هر مصراع یازده هجا دارد.
۴- چهارمین بخش«وهوخشترگات»، شامل قطعات سه مصراعی است و هر مصراع چهارده هجا دارد.
۵- پنجمین بخش«وهیشتوایشگات»، شامل قطعاتی است که هر یک از آنها دو مصراع بلند نوزده هجایی و دو مصراع کوتاه دوازده هجایی دارند.
پژوهشها، وجود وزن منظم و حالت موزون را در این سرودها ثابت کرده است. از این پژوهشگران «وستردگارد» برای یافتن وزن اصلی «گاتها»ی ۲۸-۳۴-۴۲-۵۰-۵۲، «وستپال» و «هرمن تورپل» برای یافتن وزن «یشت»های ۹-۵-۱۰-۱۳-۲۲ کوشش کردهاند. از همه مهمتر، پژوهشهای استاد پیشین دانشگاه ویرجینیا، «جان دریپر» است که بیش از ۲۵ سال برای یافتن آهنگ یسنا کوشید. «دریپر» در سال۱۳۱۰خورشیدی به ایران آمد و بین ایران و هندوستان در سفر و پژوهش بود. او در یک نیایشگاه قدیمیدر «اودوادای» هند، اصلیترین نواهای زرتشتی را میشنود و یقین حاصل میکند که اینها سرودهای دست نخوردهای از هزاران سال پیش هستند. او از این سرودها نوار ضبط میکند و از دو تن از استادان کنسرواتوار ویرجینیا پروفسور «انگلیش» و پروفسور «ودد» میخواهد که دربارهی این نواها دیدگاه خود را بنویسند و نظر استادان از این قرار است: «سرودها بهگونهی تکخوانی است و با سازی همراه نیست. متن از یک ساختمان هجایی ساده درست شده است(هر نت در ازای یک سیلاب) ولی طول یا کشش صداها و کمیت صداها در متن یکسان نیستند.»
«جان دریپر» میافزاید: «از آنجا که پیشینه آداب و رسوم مذهبی پارسی در روزگار ساسانی(و بخش بیشتری از آن درپیوند با زمانهای باستانیتر است) تا اندازهای بسیار برجای مانده، میتوان برداشت کرد سبکهای موسیقی«گات»ها و«یشت»ها نیز به همان دیرینگی باشد.
«حسینعلی ملاح» مینویسد: «وزن این سرود(یسنای ۴۷)، ۴/۴ است ولی میتوان آن را برپایهی تقارنهای ریتمیک به اوزان دیگر هم نوشت و برای همین است که زیر نتها علامت وزن آن گذاشته نشده است. سرود در مقام بزرگ Mode Majer است و ارزش سرود بنا به لحن هر خواننده میتواند تغییر کند. محدوده آهنگ در فاصله دانگ است و مقامهای اصلی سرودها در همه جا یکسان است. از یکی از موبدان ایرانی خواستم این دو سرود(یسنای ۴۷ و یسنای ۴۴) را با آهنگ رایج در ایران بخواند. اختلاف در لحنها بود ولی مقام هر دو سرود یکی بود.»
توضیح یسنای ۴۷:
۱- این سرود در دستگاه ماهور(یا گام دو بزرگ)(Do Majeur) است.
۲-وزن سرود چهارضربی است(یعنی ۴/۴) ولی حرکت قطعه(یعنی تمپوی Tempo آهنگ) سنگین و فراخ(Andante ) است.
۳- آهنگ سرود، بیوزن نوشته شده و خطهای میزان که نقطهچین گذاشته شده از نگارنده است. دلیل این کار این است که نشان داده شود میتوان این سرود را به وزن چهارضربی نوشت.
یارینامه:
- جوادی، غلامرضا – موسیقی ایران از آغاز تا امروز
برگرفته از http://www.yataahoo.com
یسنا/ سرود سی ام بند نهم"و بدینسان از آن تو باشیم که این جهان را آباد و بارور می سازند.
آنجا که شیوه های خردمندانه و هنجار دادگری سروری دارند
زیرا در آن زمان اندیشه و منش
با آگاهی و دانش همراه و هم سنگ است."
در اینجا به روشنی دیده میشود که هر کس میتواند در آبادی و باروری جهان که نقش
سوشیانت و رهایی بخش است بکوشد و بد ینوس یله از آن اهورامزدا، و دشمن دروغ و
پلیدی باشد.یکی از بزرگترین پایههای آیین زرتشت تازه کردن زندگی و آباد کردن جهان
است هر زن و مرد باید در انجام این وظیفه بزرگ کوشا باشند.
کار و کنش رهایی بخش بر مدار خرد و هنجار دادگری استوار شده و باید اندیشۀ آبادانی و
نوسازی به همراه دانش و از روی خردمندی انجام شود. بد ین ترتی ب در آیین زرتشت
انسان باید بکوشد فردایش بهتر از امروز باشد. و در ای ن راه از بالاتر ین مرحله علم یو
پیشرفتهای ممکن بهره بگیرد. بر طبق این آیین همه چیز در تحویل و تحول است و هر
لحظه با لحظه دیگر تفاوت دارد. باید کوشید اندیشه انسانی با پیشرفت ها ی علم یهم
سنگ و هم ساز شود. توقف وایستایی در زمان و در حالت موجود و در جا زدن خود، نوعی
واپس گرایی و از دیگران عقب ماندن است. برای جنبههای گوناگون زندگ ی انسان ، در
آیین زرتشت هیچ غالب و کادر همیشگی که بر آدمیتحمیل شود وجود ندارد . در امور
جزیی زندگی هرگز دستور نمیدهد و دخالت نمیکند. به جز دگمها و اصول پایدار اخلاقی
که کلی ، همگانی و جهانی هستند یعنی پیروی از راستی ، منش نی ک ، نیرومند ی روان و
ت ن، پارسایی، تندرستی ، به سوی جاودانی و اهورامزدا رفتن دستور دیگری نمیدهد. بدیهی
است آن پایهها و اصول کلی در همه جا و هر زمان برای هر کس قابل پذیرش و عمل ی
است ولی امور جزیی و روابط اجتماعی و اقتصادی را انسانها، در هر زمان بر طبق نی از
خود میتوانند وضع و اجرا کنند. آنچه به نام آیین زرتشت و آموزشهای گاتایی است جنبه تشریعی و قانونگذاری ندارد و دین زرتشت یک دین شریعتی نیست که برای امور جزیی
زندگی از قبیل خوردن و خوابیدن و نظافت کردن و غیره مقرراتی وضع کرده باشد، چون
هر مقررات و قانون جزیی مربوط به زندگی و روابط فردی یا اجتماعی بنا به نیازمندیها و
پیشرفت جامعه انسانی باید تغییر کند و دگرگون شود. آموزشهای زرتشت بد ین جهت
جاودانی و همیشه قابل اجرا است که فقط درباره اصول اخلاق ی بر پا ی هها ی راستی و
خردمندی استوار شده است.
چنانکه از هات30 و 45 گاهان برمیآید جهان هستی جلوهگاه پیدایش دو نیروی اهوراآفریده کاهنده(:انگره) و افزاینده(:سپنته) است. نیروی افزاینده(:سپنتامینو) مبین فعل حرکت در هستی است و بن زندگی گیتی و حرکت جهان بسوی آبادانی، پیشرفت و بالندگی و تازه شدن در راستای نیروگان اوست. دیگری نیروی کاهنده (انگرهمینو) است که جهان را بهسوی سکون، ویرانی، پسرفت و نازندگی میکشاند. «سودمندی و زیانمندی»، «زشتی و زیبایی»، «حرکت و سکون» و... مفهوم و معنی پیدا میکند. اساسا" در هستیشناسی زرتشتی از وجود نیروگان این دو نیروی همزاد اما متضاد افزاینده و کاهنده است که زندگی گیتی معنی پیدا میکند و انسان با واقعیت انسانی خویش در میان این دو نیروی افزاینده و کاهنده ایستاده است. فکری که از یک جهت میآید او را بهسوی فراتر از واقعیت انسانی خویش، یعنی تعالی و جاودانگی میخواند و دیگری او را بهسوی فروتر از واقعیت انسانی خویش یعنی سقوط، ذلالت و پوچی(:حرمان) میکشد.
در برآیند این دو نیرو است که در عرصهی هستی«زندگی و نازندگی»، «نیکی و بدی»،