همت ،هوخت وهورشت به معنی اندیشه نیک، گفتار نیک، کردار نیک از خصایص آئین زرتشتی است. در سراسر گاتها این سه کلمه بارها تکرار شدهاست. در هات ۵۱ گاتها بند ۲۱ آمدهاست
از پرتو پارسائی به مقام تقدس رسند چنین کسی از پندار و گفتار و کردار نیک و ایمان خویش به راستی ملحق گردد. اهورامزدا به میانجی وهومن (مظهر اندیشه نیک و خرد و دانایی خداوند) به چنین کسی کشور جاودانی ارزانی دارد. مرا نیز چنین پاداش نیکی آرزوست
پندار نیک و گفتار نیک و کردار نیک از خصایص آئین زرتشتی است. در سراسر گاتها این سه کلمه بارها تکرار شدهاست. در هات ۵۱ گاتها بند ۲۱ آمدهاست
از پرتو پارسائی به مقام تقدس رسند چنین کسی از پندار و گفتار و کردار نیک و ایمان خویش به راستی ملحق گردد. اهورامزدا به میانجی وهومن (مظهر اندیشه نیک و خرد و دانایی خداوند) به چنین کسی کشور جاودانی ارزانی دارد. مرا نیز چنین پاداش نیکی آرزوست.
همچنین انسان باید در فتح راستی و شکست دروغ بکوشد. در هات ۳۰ گاتها بند ۸ آمدهاست
کشور جاودانی (بهشت) از آن کسی است خواهد بود که در زندگانی خویش با دروغ بجنگد و آن را در بند نموده، به دست راستی بسپرد.
در تاریخ ایران گسستگی و تاریکی فراوان به چشم میخورد. برای
پر ساختن این افتادگیها و بیرون کشیدن حقیقتی تاریخی از زوایای گمنامی و
تاریکی محقق این رشته باید ماهها و سالها با چند خط متن یک سند قدیمی یا
عبارت روی یک سکه یا لغتی مهجور بجنگد و با تلاش فراوان از اینجا و آنجا
مدارک و شواهدی برای بنا ساختن تاریخ تمدن ایران جستوجو کند. اطلاعات
میهنی ما از زمان هخامنشیان منحصر به چند سنگ نبشته است. طبعا نمیتوان
انتظار داشت که شاهان هخامنشی تمام اطلاعات و سنتی که ما شیفته دانستن آن
هستیم در آن کتیبهها آورده باشند. اما حقیقت آن است که آنچه در این آثار
آمده کمکی به دست یافتن بسیاری از مبهمات تاریخ اولیه ایران نمیکند و حتی
معلوم نمیدارد که مبانی پرستشی و دینی پادشاهان آن دوره و خاندان سلطنتی
بر چه پایهای بوده و هنوز پس از گذشت ۲۵ قرن این سوال مطرح است که آیا
دیانت رسمی ایران در زمان هخامنشیان زرتشتی بوده یا نه و بر سر این مطلب
گفتوگوی فراوان در گرفته است. سوای این نکته آنچه از آثار اوستایی به دست
ما رسیده، خاصه مندرجات گاتها که سرودهای اصلی زرتشت را تشکیل میدهد،
چندان روشن و مفهوم نیست. در این آثار نهتنها از زمان و تاریخ سرودن و
منشا و مبدا آنها اثری نمیبینیم، بلکه حتی برمبنای آن قادر نیستیم به
شخصیت و سرگذشت سراینده آنها یعنی زرتشت و حقایق تاریخی مربوط به شخص او پی
ببریم. از گاتها ترجمههای متعدد به عمل آمده است. اما کمتر قسمتی از آن
است که در ترجمه آن اوستاشناسان همرای باشند. لغات و ترکیبات پیچیده و
مبهم، افتادگیهای فراوان و منابع و ماخذ قلیل است. بیدلیل نیست که
دانشمندی چون «هومباخ» در ترجمه خود از گاتها گاهی آن چنان در سنگلاخ تنگی
قافیه و پیچیدگی عبارت افتاده که متن آلمانی ترجمهاش نیز غیرقابلفهم و
غیرطبیعی به نظر میرسد. از سوی دیگر میبینیم که در مورد متون ودا یعنی
سرودهای مقدس هندیان که میتوان به اعتباری قدمت آن را با زمان گاتها
مقایسه کرد، دانشمندان موفق شدهاند به علت دسترسی به لغتنامهها و
دستورهای زبان و فرهنگهایی که از عهد باستان دوران مختلف به جای مانده
تمامی آن متون را با ترجمه و گرامر و فرهنگلغات به طبع رسانده و در مذهب و
فلسفه و طب و ادبیات و اقتصاد و جامعهشناسی ملت هند یعنی برادران آریایی
ما از عهد کهن تا به امروز تحقیقات کافی و شایسته انجام دهند. نگاهی سریع
به نقشه هند علت باز ماندن و ادامه سنن و ادبیات ودایی را نمودار میسازد.
هند از سه طرف محدود به آب است و از طرف شمال کوههای هندوکش چون حصار
محکمی آن را محافظت میکند. تنها راه عبور و نفوذ در آن کشور معبر خیبر است
و عجب نیست که آن ملت در قرنها انزوا فارغ از جنگها و جهانگشاییها آداب
و زبان و مراسم دینی خود را دستنخورده نگاه داشته باشد. اکنون با توجه به
این حقیقت که زبان فارسی باستان و اوستایی از یک طرف و زبان ودا از طرف
دیگر دو صورت گوناگون از یک زبان واحد قدیمی هستند، اهمیت مطالعات و
تحقیقات ودایی در درک مبهمات و تاریکیهای اوستا نمودار میشود. به جرات
میتوان گفت که اوستاشناسی بدون آگاهی به زبان و قواعد سانسکریت کاری
غیرممکن و بیهوده است و تا زمانی که اطلاعات کافی از سایر زبانهای کهن
ایرانی نداریم باید برای حل بسیاری از مشکلات و پیچیدگیهایی که در متون
اوستا با آن روبهرو هستیم از ترکیبهای مشابه دستوری و لغوی بین این دو
زبان استفاده کنیم. اگر تاکنون تحقیق جامع و وسیعی در زبانهای ختنی و
خوارزمی به محل آمده بود طبعا متون و دستور این دو زبان میتوانست کمک
موثری به روشن ساختن بسیاری از مشکلات ما در قرائت گاتها کند اما افسوس که
هنینگ ایرانشناس نامدار که مطالعات و تحقیقاتی بر خوارزمی داشت و مرد
این میدان بود، سال پیش از جهان برفت. در مورد ختنی باید امیدوار بود که
تحقیقات بیلی و امریک و سایر متخصصان این زبان به کشف مجهولات متون موجود
کمک کند. کار عمده دیگر تحقیق در اساطیر و میتولوژی ایران و مقایسه آن با
اساطیر و میتولوژی و داستانهای ارباب انواع هندیان آریایی است تا بدان
وسیله بتوان به اعتقادات دیانتی ایرانیان قبل از ظهور زرتشت پی برد. اما
رسالت ایرانشناسی در دوران قبل از اسلام با خواندن صحیح متون اوستایی و
پارتی و پهلوی پایان نمییابد، بلکه دستیابی به این متون آغاز کار برای
بناساختن تاریخ و اعتقادات اصیل مذهب زرتشت و وضع اجتماعی ایران در ادوار
گوناگون و مهمتر از همه تدوین تاریخ و سرگذشت تمدنهای مختلف قوم ایرانی
است. وجود جامعه زرتشتی در عصر حاضر و آداب پرستشی ایشان نمودار آن است که
سنن و آداب و رسوم این دیانت از زمان زرتشت تاکنون بدونوقفه جاری و ساری و
رایج بوده است و این مراسم از جهتی معرف سنتی که میتواند به قبل از زرتشت
نیز منسوب شود، است. اما جز در زمان ساسانیان تاریخ در مورد وضع این دیانت
در سایر سلسلهها و قرون ساکت است و اگر بپذیریم که برای پیبردن به وضع
اجتماعی و تمدن هر ملتی وقوف بر تعالیم مذهبی و رسوم و اعتقادات و سنن آن
مردم بیش از هر چیز ضروری است، متاسفانه باید اذعان کنیم فقدان مدارک و
ماخذ و گذشت قرنهای متمادی و
پستی و بلندیهای متوالی پرده سیاهی از
ابهام و پیچیدگی بر رسوم و آدابی غنی و تمدنی تابناک کشیده و فقط با کمک
تحقیقات باستانشناسی است که میتوانیم گاهگاه به گوشه کوچکی از آن همه
عظمت و تمدن خیرهکننده پی ببریم. اکنون دوشادوش مطالعات زبانشناسی باید
امیدوار بود که کشف اسناد جدید و متون ناشناخته و حفریات مهم و معتبر
باستانشناسی به یاری این پژوهش بشتابد. در جستوجوی مدارک و آثاری برای
بنا ساختن تاریخ تمدن ایران طبعا باید نظر را از مرزهای کنونی فراتر برد و
به سرزمینهایی که روزگاری در قلمرو و خاک ایران بوده نیز توجه کرد، از
اینها یکی بینالنهرین است که از قرنها قبل از میلاد محل اختلاط و امتزاج
آریاییان با ساکنان آن و مهد تمدنهایی کهن و ادواری طولانی متعلق به ایران
و پایتخت اشکانیان و ساسانیان بوده است. آنچه از تمدن و فرهنگ این ناحیه
میدانیم به نسبت آنچه میتوانیم حدس بزنیم در آن سرزمین روی داده بسیار کم
است و تحقیق در هنر و فرهنگ و اعتقادات مردم این سرزمین و تطبیق و ربط آن
با تمدن و تاریخ و فرهنگ ما از کارهای اساسی و لازم است. دیگر پیجویی و
تحقیق در آثار به دست آمده و حفاریهایی است که در قفقاز و تاجیکستان
شوروی، بلخ و بخارا و ماوراءالنهر انجام میشود. سوای زبان و فرهنگ مشترک
باید دانست در زمان ساسانیان در مناطق شمالشرقی مرزهای کنونی ایرانی قلاع
نظامی و فرماندهان و حکمرانان ایرانی از جهتی مرزهای ایران را از هجوم
قبایل آسیای مرکزی محافظت میکردند و از طرف دیگر پایگاه و عواملی برای بسط
قلمرو و دستاندازیهای پادشاهان ساسانی بهشمار میرفتند. باید امیدوار
بود که در این حفاریها اسناد و مدارکی که بتواند ما را بهتر و بیشتر با
وضع اداری و نظامی زمان ساسانیان آشنا گرداند به دست آید. اما آنچه بیش از
هر چیز برای آینده ایرانشناسی باید آرزو کنیم وجود یا به عبارت دیگر خلق
جمعی محقق پیجو و دلبسته و علاقهمند است که بتوانند جای راسک، وستر گورد،
هنینک، بارتولومه، پورداود، بیلی، بار، بنونیست و دیگر نامدارانی که عمری
در این راه کوشیدهاند را بگیرند. سازمانها و موسساتی که در سالیان اخیر
در ایران ایجاد شده و اقداماتی که در دانشگاههای ما انجام میگیرد و
مشاهده موفقیتهای گروهی از جوانانی که از گوشه و کنار جهان قدم در این راه
نهادهاند جرقه امید را در دل برای حصول این آرزو شعلهور میسازد.نقل از:http://www.farheekhtegan.ir