تمام تاریکی های جهان نمیتوانند بر نور شمعی کوچک غلبه کنند
بسیاری از افراد هستند که کوشش میکنند تنها با دید خود دنیا را دیده و برسی کنند و چون اغلب مخاطبین آنها هم فکران خودشان هستند و موضوعی را که به نظرشان میرسد بطور یک طرفه مطرح می کنند این گونه به نظر میرسد که هرچه میگویند حقیقت محض است!! ۲ـ تمامی بخش های اوستا به خاطر زبان و فرهنگی که بر آن حاکم است کاملا" از یک دیگر جدا پذیر است و از نظر مفاهیمی هم بخش های اوستا با هم فرق دارد. و در همه جای اوستا گات ها به عنوان نوشته های خود اشو زرتشت ستایش شده است. ۳ـ گات ها با خطی نوشته شده که خط دین دبیر نام دارد خطی که هنوز هم می توان ادعا کرد که کاملترین خط جهان است زیر و بم این خط مانند نت موسیقی ضرب دارد به گونه ای که دیکته ندارد و هرچه می گویید میتوانید با این خط دقیق بنویسید این خط به گونه ای گات ها را تنظیم کرده که موبدان امروزه وقتی بندهای گات ها را میخوانند همان تلفظی را دارد که پیامبر اشو زرتشت داشته و هرگاه به وسیله هر کسی خوانده شود همان مطلبی خوانده میشود که منظور اشو زرتشت بوده است. و بنا بر این کمتر کسی حتی اگر دلش میخواسته میتوانست تلفظ را عوض کند چه برسد به این که بخواهد مضمون آن را عوض کند. ۴ـ گات ها حاوی چهار چوبی کلی و زندگی ساز است که همیشه مورد پذیرش بوده و هست و مطلبی نداشته که بخواهند آن را عوض کنند. ۵ـ تا همین پنجاه سال پیش کسی که میخواسته به مقام موبدی برسد بایستی تمام گات ها و حتی یسنا و بخش های بسیار زیادی از اوستا را از بر کند. چرا که میدانید بر اساس سنت موبدان کار دیگری جز پاسداری از دین نداشته اند و تاریخ نشان میدهد که حتی روی تلفظ مطالب گات ها و... هم تعصب و وسواس زیادی داشتند چه برسد به اینکه به کسی اجازه دهند در آن کتاب ها دست ببرد. به ویژه که نوشته های گات ها شعر است و هرگونه تغییری را کارشناسان به راحتی میفهمیدند. ۶ـ درست است که در زمان حمله اسکندر گجستک و سوزاندن اوستای تخت جمشید صنعت چاپ نبوده ولی به این معنی نیست که در سرزمین ایران تنها دو کتاب اوستا وجود داشته و یکی در تخت جمشید و دیگری در گنج شاپیکان نگهداری میکردند!!! این از دشمنان ماست که چنان در مردم القاء کردند که انگار در تمام ایران تنها دو کتاب اوستا وجود داشته است!! بلکه آشکار است در در سرتاسر ایران هزاران کتاب دست نویس اوستا وجود داشته است کمینه(لااقل) میتوان با اطمینان گفت که در آتشکده هر شهری از ایران کمینه( لااقل) یک کتاب اوستا وجود داشته. ۷ـ در تاریخ آمده که کتاب اوستای موجود در تخت جمشید و گنج شاپیگان بر ۱۲ هزار پوست گاو نوشته شده بوده است بنابراین این کتاب به آن بزرگی که وزن بسیار بسیار سنگینی هم داشته برای مطالعات روزمره استفاده نمی شده. ۸ ـ با توجه به این که مجموعه کتاب های مذهبی ما اوستا نامیده میشود و از روز نخست تا کنون موبدان می توانستند در هر زمان هرچه را که فکر می کردند برای مردم مفید است را به صورت کتابی جداگانه بنویسند و به مردم ارائه دهند و لازم نبوده در گات ها دست ببرند.
*دوستانی که علاقه دارند میتوانند در خبر نامه وبلاگ عضو شوند*
اردشیر بابکان/// روز دی بدین از دی ماه سال ۳۷۴۸ زرتشتی. *( تحریف ادیان-تحریف دین زرتشت)
*منبع: سخنان موبد دکتر اردشیر خورشیدیان رئیس انجمن موبدان تهران*
اوستاشناسی چگونه آغاز شد؟
موبد سروشپور سپس به تاریخچه اوستاشناسی در اروپا اشاره کرد: «شخصی به نام هافمن نسخه ای از اوستا را که در قرن ۱۰ میلادی بازنویسی شده بود دید، سپس در قرن ۱۶ میلادی طی دو دوره مطالعات اوستاشناسی آغاز شد و راه اروپاییان برای بازشناسی اوستا به هند باز شد، یکی از این سیاحان که به هند میرود می نویسد: دین زرتشت هنوز زنده است و پیروانی دارد بعد از آن هم سیاحان متعددی به هند سفر کردند و به اوستا و زند اشاره کردند.
توماس هایدر می گوید برای شناخت درست یک دین می بایست به منابع درست درونی آن دین مراجعه کرد یک سیاح اروپایی نسخه ای از وندیداد را پیدا می کند و چون به خط آن آشنایی نداشته و نمی تواسته آن را بخواند آن را به دانشگاه آکسفورد می برد، علت اینکه در آن روزگار کسی به زبان و خط اوستایی آشنایی نداشته آن بوده است که موبدان زبان اوستایی را به افراد غریبه آموزش نمی دادند.
بعد از آن نوبت به «انکتیل دوپرون» می رسد وی به نسخه ای از اوستا و وندیداد برمی خورد و در یک مناظره مذهبی که بین موبدان هندی در جریان بود زیرکانه از موبد داراب کرمانی جانبداری می کند و بدین وسیله اعتماد وی را به خود جلب می کند و موبد داراب نیز خط و زبان اوستایی را به وی می آموزد، سپس دوپرون سراغ وندیداد می رود و آن را ترجمه کرده، نسخه ای را در اختیار کتابخانه فرانسه می گذارد، ترجمه ای نیز از زند اوستا ارائه می کند.
ولی انگلیسیها و دانشگاه آکسفورد بیکار نمی مانند، بگونه ای که ویلیام جونز به مقابله با آنکتیل دوپرون می پردازد، البته جونز در برداشت از اوستا خطا می کند چون بجای اوستا بعنوان کتاب زرتشتیان به دساتیر بیشتر توجه داشته در این مرحله است که نگاه به فرهنگ ایرانی در اروپا صورتی دیگر به خود می گیرد و بعدها در تحقیقات مشخص می شود که دین دبیره متعلق به دوره ساسانی نیست و مربوط به دورانهای قبلتر می شود»
پیشرفت اوستاشناسی
وی سپس به پیشرفت اوستاشناسی در غرب اشاره کرد: « در قرن ۱۹ میلادی تحقیقات در مورد اوستا وارد مرحله تازه ای می شود و محققی بنام بورنوف دستور زبان تطبیقی را ارائه می دهد وی به کار آنکتیل دوپرون دو ایراد می گیرد یکی اینکه دوپرون در ترجمه اش از زبان سانسکریت که به زبان اوستایی خیلی نزدیک است و همدوره است و مشابهت های واژگانی و دستوری دارد استفاده نکرده و دیگری اینکه احتمالا خود موبدان هندی بطور دقیق به زبان اوستایی آشنایی نداشتند. سپس بورنوف از روی نسخه موبد نیروسنگ در قرن ۱۲ ترجمه ای را ارائه می دهد، پس از آن محققان دیگری نیز نظیر دارمستتر و اشپیگل نیز به ترجمه اوستا می پردازند، «گلدنر» نیز با توجه به اصول زبانشناسی و زند اوستا مبادرت به ترجمه اوستا می کند.»
سروشپور کتابی با عنوان «اوستا» از مجموعه «از ایران چه می دانم» نوشته «دکتر محمد تقی راشد محصل» را برای مطالعه و کسب اطلاعات بیشتر به باشندگان توصیه می کند و سپس به بخشهای مختلف اوستا اشاره می کند: «بر اساس دینکرد از ۲۱ نسک اوستای ساسانی ۴/۱ آن به دست ما رسیده قسمتهای مذهبی و ادعیه ها و نیایشهای اوستا که مقدس بوده حفظ شده ولی شوربختانه قسمتهای فلسفی، فرهنگی، پزشکی و علمی را در تاراج کتابسوزی ها از دست دادیم و رشته فلسفه در ایران گسسته شد»
جایگاه گاتها
هموند پیشین انجمن موبدان در ادامه سخنانش به این نکته اشاره کرد که ۱۷ های گاتها در دل ۷۲ کرده یسنا بگونه ماهرانه ای جای گرفته است و در مورد شناسایی ادبیات اوستا گفت: «ادبیات اوستایی بر دو گونه است یکی کهن و دیگری متأخر بارتولومه و گلدنر نیز بر این باورند که سرایش اوستا دو گونه است، گاتها بر اساس ادبیات کهن سروده شده و بخشهای دیگر اوستا بعدها سروده شد و بر این اساس سراینده ۱۷ های گاتها شخص دیگریست و بدین گونه مرز اوستا و گاتها دقیقا مشخص می شود.
البته مشخصه بارز دیگر گاتها «شعر هجایی»است یعنی هر قسمت هجا و وزن مشخص و معینی دارد و این مشخصه گاتها دلیلی بر محفوظ ماندن آن است با توجه به این نکات اوستا از گاتها کاملا قابل تفکیک است، نکته دیگری که در مورد گاتها حائز اهمیت است مفاهیم آن است، مفاهیم گاتهایی پیام ممتازی برای بشریت به ارمغان می آورد، گاتها زبانی فلسفی دارد و دارای پیچیدگی های خاص خودش است که مردم دوران اشوزرتشت آن را درک می کردند»
گاتها زنده است
بحث بعدی در مورد ترجمه های گوناگون گاتها مربوط بود که سروش پور اینگونه به آن پرداخت: «گاتها رمزگونه است و می توان ترجمه های گوناگونی از آن ارائه داد، محققی در این زمینه می گوید گاتها یکی از متون زنده تاریخ است و در ترجمه های آن نوعی اختلاف دلربا دیده می شود، دکتر بابک عالیخانی به ترجمه«مشرقی» گاتها اعتقاد دارد و می گوید شرقیها دقیقتر می توانند گاتها را درک کند و مفاهیم آن را بفهمند.شادروان موبد فیروز آذرگشسب نیز می گوید: غربیها بسیاری از واژگان را اشتباه برداشت کرده اند و از واژگان برداشت سطحی داشتند و با نگاهی خشک گاتها را ترجمه کردند»
تک تک انسانها می فهمند
موبد سروشپور سپس اشاره ای گذرا به مفاهیم موجود در گاتها داشت: « گاتها به عنوان یک کتاب آسمانی دارای یک پیوستگی منطقی و خردمندانه بین سخن و عمل است، اشوزرتشت در گاتها خداوند را اهورامزدا نامید که دارای دو بعد اشا و وهومن است، پیامبر آریایی پایه آموزشهای خود را نیز بر اساس اندیشه و قوه فکر بنیاد نهاد و فرمود تک تک انسانها می بایست با تکیه بر وهومن خود به مزدا برسند و بر این باور است که دین را تک تک انسانها با تکیه به اندیشه خود باید بفهمند و درک کنند، راستی آن زمان ارزش واقعی خود را پیدا می کند که فلسفه آن به درستی شناخته شود و مردم با تکیه بر شناخت خود از راستی بدان عمل کنند و نه صرفا به خاطر گفته موبد یا روحانی دین.
به دلیل این باور است که در جامعه زرتشتی با تفکرات ایدئولوژیک برخورد نمی کنیم، تفکراتی که شخصی فکر کند و دیگران نیز بدون تفکر صرفا آن را اجرا می کنند، نکته حائز اهمیت دیگر در مورد گاتها این است که حکم، شریعت و دستور دینی ندارد و هر کسی در چهارچوب و اصول انسانی و با توجه به اندیشه و خرد و وجدان خود می بایست بایدها و نبایدها را تعریف کند.»
اوستا چه طور؟
در ادامه این نشست اهمیت اوستا مورد توجه قرار گرفت: « یسنا و اوستا بسیار ارزشمند و قابل احترام است زیرا حاصل تفکر و اندیشه پدران و مادران و نیاکان ماست و سطح دانش آنها را می رساند، ایرانیان از دیرباز خدایان نیک را ستایش می کردند و از آنها در برابر خدایان بد یاری می جستند و به همین دلیل است که پدران ما همواره داده ها و آفریده های نیک اهورامزدا را می ستودند مانند آب، گیاه، آتش و سایر داده های نیک خداوند، همچنین ایرانیان داده های مینوی نظیر عدل و داد، توانگری و مهر را نیز می ستودند.
بنابراین یکی از ویژگیهای بارز ایرانیان نگاه زیبا به طبیعت و ارزشگذاری به محیط زیست بوده است، محققی در این زمینه می گوید ملتی می تواند بهتر به شناخت خداوند برسد که این مسیر را طی کند و با توجه به آفریده های خدا به ذات وجودی خداوند پی ببرد.»
فیلتر گاتها
این روحانی زرتشتی در ادامه از روحانیون نیز گفت: « روحانی و روحانیگرایی مربوط به دوران پیامبر نبوده و قبل از اشوزرتشت هم وجود داشته است، اتفاقا اشوزرتشت در مقابل روحانیونی که آن زمان از اعتقادات و باورهای مردم استفاده ابزاری می کردند و به کرپانها و اوسیجها مشهور بودند ایستاد و نکته حائز اهمیت آنست که یکسری از آئینها و مراسم مذهبی پیش از اشوزرتشت از فیلتر گاتها عبور کرد و به شیوه ای نو دوباره زنده شد و در یسنا متبلور گردید، در واقع یسنا اوستای جدیدتری است و شامل مناسک مذهبی پیش از زرتشت است ولی تفکرات گاتهایی در آن جریان دارد. این فیلتر گاتهایی برای ستایش خدایان پیش از اشوزرتشت طبقه بندی خاصی قائل می شود که در رأس آن اهورامزدا وجود دارد و سپس امشاسپندان و ایزدان قرار دارند.»
راه راستی کدام است؟
موبد پدرام سروشپور در بخش پایانی سخنانش به شرح مختصر ۷۲ کرده یسنا پرداخت و گفت: در بندهای ۱-۸ یسنا اهورامزدا، امشاسپندان و ایزدان مورد ستایش قرار گرفته اند و به آخرین بند از کرده ۷۲ یسنا اشاره کرد که می گوید: « راه در جهان یکیست و آن راه راستی است» و مفهوم آن اینست که پدران و نیاکان ما به ما می آموزند که پیرو راستی و اشا باشیم نه صرفا سخنی که یک موبد یا روحانی و یا حتی پیامبر گفته است.