
صفحات:
سلسله اشکانیان( پارت ها): ۲۵۰ پ.م تا ۲۲۰ ب.م (۴۷۰سال)
پارت در بر گیرنده خراسان امروزی است و در کتیبه داریوش (بیستون) یکی از ایالات ایران می باشد.در اینجا به طور خلاصه به پادشاهانی که در زمان آن ها اتفاق های بزرگی افتاده اشاره می کنم.
سومین گروه از اقوام آریایی که به ایران آمدند و در شرق مستقر شدند.پارتیان بودند، نژاد آنها آریایی، زبان آنها ایرانی و آیینشان مزدا پرستی رایج در ایران شرقی بود. فرهنگ اجتماعی آنان آمیزه ای از آداب و عقاید مذهبی و فرهنگ پهلوانی بود. که بر حسن سلوک و رفتار و شجاعت مردانگی و جوانمردی و نیروی بدنی تاکید می ورزید. یکی از مهمترین دلایل پیوستن شهرنشینان شرق کشور به پارتیان در قیام بر ضد حکومت سلوکی - جدا از پیوندهای خویشاوندی بین آنان - حسن سلوک آنها با مردم نواحی اطراف و ناخرسندی آنان از شیوه حکومتی سلوکیان بود که تاکید بر تبعیض قومی و نژادی داشت.
چادرنشین و صحراگردی از پارتها مردمانی چابک، شجاع و پرتحرک ساخته بود. که در سوارکاری و تیراندازی ماهرانه در هنگام سواری نظیر نداشتند.شجاع ترین و قویترین فرد قبیله پهلوان نام داشت.هر شخصی که به این مقام نایل می شد. مشخصا علاوه بر قدرت بدنی ملزم به داشتن صفات و خصایل اخلاقی نیکو نیز می بود.
اشکانیان که به طور کلی اطلاعات کمی از آن ها در دست می باشد ؛ در سال۲۵۰ ق.م توسط ارشک (اشک نخست) بر پا شد.و بیست و نه اشک (پادشاه) در این سلسله فرمانروایی کردند.
اشک و نخستین اندیشه استقلال
نخستین بار اندیشه استقلال در برابر بیگانگان سلوکی را پهلوانی پارتی به نام اشک جامه عمل پوشانید، در حالیکه سلوکیان هفتاد سال از سلطنت بر ایران پشت سرگذاشته بودند، قیام اشک سلوکیان را به نشان دادن عکس العمل واداشت. و علیرغم تصور از آن سپاه سلوکی با شکست مواجه شد و این اولین پیروزی رسمی پارتیان و متحدانشان در برابر قوم حکومت گر بود. پس از اشک برادر و جانشین وی تیرداد بر قدرت پارتیان افزود و بر توسعه متصرفات افزود و بدین ترتیب پیشروی آنان از شرق به سمت غرب آغاز گردید.و روز به روز بر قدرت پارتیان و تثبیت حکومتشان افزوده می شد.و با اقدامات مهرداد شاه دیگر پارتی قلمرو پارتیان که به افتخار نام احیاگر استقلال ایران(ارشک یا اشک) اشکانی خوانده شد. به وسیع ترین حد خود رسید.مهمترین رمز موفقیت ها و پیروزی های مهرداد اول همگی در سایه شفقت و انسانیت نهفته در سرشت وی بود، آن چنان که محققان وی را از نظر بزرگ منشی، بلند نظری، متانت و نجابت اخلاقی در دودمان اشکانی، همتای کوروش بزرگ در دودمان هخامنشی دانسته اند. نام اشک توسط همه شاهان اشکانی حفظ شد به طوریکه فرعون توسط فرمانروایان مصر، قیصر یا سزار توسط رومیان کسری یا خسرو توسط ساسانیان به کار می رفت.
حکومت مهرداد دوران توسعه قلمرو و تثبیت قدرت
مهرداد با تسخیر عیلام، پارس و سپس بابل و بدنبال آن شکست پادشاه سلوکی و تصرف شهر سلوکیه. ایران را تا دورترین مرزهای غربی امتداد داد. (عنوان شاد شاهان) که اشک ششم یعنی مهرداد با اقتباس از شاهان هخامنشی برخود نهاده بود بدلیل اقداماتی که وی در زمان حیاتش انجام داد. به عنوان برازنده ترین لقب حتی پس از مرگش نیز وی را شایسته منحصر به فرد این عنوان در خاندان اشکانی گرداند. وقتیکه مهرداد در سنین پیری چشم از جهان فروبست، او را بمانند بنیانگذار واقعی سلسله پارت با تشریفات بسیار به خاک رفت.پارت او را همچون قانونگذاری خردمند تجلیل کرد، چرا که او در تمام قلمرو وسیع خویش نزد هر قومی که رسم و بنیادی پسندیده یافت. آنرا در سرزمین خویش رایج کرد. قلمرو او از بین النهرین و بابل تا سرزمین سغد و هند امتداد داشت.و اقوام بسیار با آداب و رسوم گونه گون در این قلمرو وسیع تحت حکم او می زیست.
پس از مهرداد اول بدلیل پدیدار شدن نا امنی که توسط برخی اقوام در شرق نیر سکاها و کوشانیان بوجود آمده بود. در زمان چند اشک ادامه یافت. تا سرانجام با روی کار آمدن اشک نهم که مهرداد دوم نام داشت. توفیق قابل ملاحظه ای در غلبه بر هرج و مرج حاصل شد. وی پایه های حکومت و ارکان داخلی آنرا چنان مستحکم نمود که حتی پس از مرگ وی نیز با وجود مدعیان سلطنت و پاره ای اختلافات داخلی امپراطوری اشکانی از هم متلاشی نشد.و قدرت خود را حفظ نمود. تدابیری که وی در زمینه داخلی و حکومتی اندیشید سبب شده است که محققان وی را یادآور داریوش بزرگ خوانده به وی لقب مهرداد کبیر دهند.
دوران حکومت اشک های دهم تا سیزدهم دوران درگیری و هرج و مرج داخلی بود. تا اینکه با روی کارآمدن اشک سیزدهم، ارد اول فصل تازه ای از روابط خارجی ایران با دولت های همسایه که مهمترین آنها روم بود آغاز گردید. در آن زمان ایران در شرق و روم در غرب دو قدرت بلامنازع بودند و هر دو در پی گسترش و توسعه قلمرو و بسط قدرت. و همین مساله گاه و بیگاه سبب ایجاد تعارضاتی از سوی طرفین به خاک یکدیگر می شد. ولی مشکل اصلی را رومیان آغاز کردند و بدین ترتیب روابطی که می توانست بهترین شکل و سیاق را داشته باشد و سبب تبادل فرهنگ و تمدن باشد و در نهایت به شکوفایی و پیشرفت در امپراطوری که دنیا را عملا در ید قدرت خود داشتند. منجر شود. تبدیل به جنگ هایی شد که تا پایان امپراطوری پارت و پس از آن تا پایان امپراطوری روم ادامه یافت. در واقع این جنگ ها به طوری رسمی و جدی از زمان سلطنت ارد - اشک سیزدهم - و به دلیل بلند پروازی های برخی سرداران(رومی) از جمله کراسوس آغاز شد. و مهمترین انگیزه وی، عشق به طلاهای سلوکیه و نفایس و خزاین ماد بود. ولی مهمترنی مساله را نیز نباید از نظر دور داشت و آن مساله همد ستی ایالت بزرگ ارمنستان با رومیان بود که اطاعت و تبعیت از ایران برایشان قابل تحمل نبود. آنان خواهان استقلال تمام و کمال بودند. که این مساله نیز در قوانین امپراطوری ای که آنان در آن قرار گرفته بودند یعنی اشکانیان مفهومی جز عصیان و سرکشی نداشت. بنابراین شاهان ارمنستان هر از چندگاه با تحریک رومیان و اتحاد با آنان سبب ایجاد منازعاتی بین ایران و روم می شدند. نوع حکومت اشکانیان نیز دست آنان را در این امر بازتر می کرد. اشکانیان از هنگامیکه روی کار آمدند و تشکیل حکومت دادند، شیوه ملوک الطوایفی را به جای ایجاد یک حکومت مرکزی که همه در سایه نظارت همه جانبه آن باشند ترجیح دادند. بدین شکل که برخی ایالت ها نظیر پارس، آذربایجان و ارمنستان از استقلال داخلی برخوردار بودند.و در عوض انقیاد و تابعیت اشکانیان را می پذیرفتند و در هنگام جنگ نیز به منظور کمک به پادشاه و نشان دادن وفاداری و اتحاد با او سپاه خود را به سمت مرکز حکومت گسیل می داشتند. شاهان ارمنستان نیز از این موقعیت برای کسب استقلال و تجزیه از قلمرو اشکانیان استفاده می نمودند.
حال شرح مختصری از برخی پادشاهان اشکانی
*اشک اول(ارشک): ارشک یکی از افراد خاندان آریایی و از تیره پارت ها بود. وی به نشان کاردنی و شعاعت توانست سلوکی ها را (جانشینان اسکندر مقدونی) از خاک ایران بیرون کند.بقیه شاهان به احترام موسس سلسله اشکانی نام خود را اشک گزاردند.
* اشک نهم (مهرداد بزرگ): وی قبایل وحشی را عقب نشاند و بخشی از سیستان وبلوچستان را نیز تحت فرمان خود درآورد و تا حدود هندوستان پیش رفت. و سپس به ارمنستان لشگر کشید.و آنجا را تصاحب کرد. از آن پس ایران و روم بر سر سرزمین های ارمنستان جنگ های فراوان کردند. همانگونه که گفتم مهرداد بزرگ در هندوستان پیروزی هایی را بدست آورد و حتی تا کوه های هیمالایا پیش رفت. این موضوع از سکه هایی که به تازگی در آن نواحی پیدا شده است ثابت گردیده. مهرداد بزرگ پس از ۴۸ سال پادشاهی در سال ۷۶ ق.م درگذشت.
*اشک چهاردهم(فرهاد چهارم): در سال ۳۷ق.م بر اورنگ شاهنشاهی نشست.وی جنگ هایی با رومیان داشت که آنان را چنان شکست داد که تا صد سال توان مقابله و حمله به ایرانیان را در خود ندیدند.وی پرچم رومیان را از آنان گرفته بود و پس از چند سال به آنان بازگرداند. که این مسئله باعث خوشحالی بسیار مردم ایتالیا شد. و یکی از شاعران آن دوره(هوراس) این رویداد را که برای آنان بسیار مهم بود به نظم در آورد.
*اشک پانزدهم (فرهاد پنجم): فرزند اشک چهاردهم. در زمان او بود که عیسی مسیح متولد شد.
*اشک بیست و نهم(اردوان پنجم): اردوان جنگ هایی با رومیان داشت. رومیان در این جنگ گورستان های پادشاهان اشکانی را ویران کردند و استخوان های آنان را درآوردند. این موجب خشم دربار ایران شد. و شرایطی را برای صلح قرار داد که رومیان نپذیرفتند و جنگی سخت در گرفت که ایرانیان پیروز شدند. لکن جنگ های پی در پی ادامه یافت و هر دو سو خسته شدند. در آن هنگام قیصر روم شرایط صلح را پذیرفت. و حاضر شد ۵۰میلیون دینار رومی به ایران به عنوان خسارت بپردازد.
در زمان اردوان بود که اردشیر پسر بابک علیه دولت اشکانی به پاخاست. و سر انجام اردوان را در کنار رود جراحی شکست داد. پس از چند سال اردشیر بابکان همه ایران را گرفت و بدین ترتیب دولت اشکانی پس از ۴۷۰ سال فرمانروایی سقوط کرد.
پایتخت های اشکانیان را شهر های مختلفی نوشته اند.اما شهر های تیسفون و صددروازه(دامغان کنونی) معروف ترین آن هاست.
روش حکومتی پارت ها به گونه ای بود که مجلس مهستان شاه را از نسل ارشک تعیین می کرد.این مجلس خود از دو انجمن تشکیل شده بود. ۱:مجلس شاهزادگان ۲: مجلس بزرگان و روحانیون.
اشکانیان با اسیران به مهربانی رفتار می کردند و کشتن آن ها را روا نمی داشتند.پیمان شکن نبودند.جنگ و شکار را دوست داشتند.از آنجایی که به دین زرتشت دلبسته و پایبند بودند دروغ گفتن را گناه شمرده و دشمن سرسخت سحر و جادو بودند.
http://iranatlas.info/solukian/soluki.htm سلوکیان که بودند؟ |
||||
معبد خورهه محلاتمعبد لااودیسه نهاوندمجسمه هرکول |
شروع کار سلوکیاندر سال 312 پ م
یازده سال پس از مرگ اسکندردر میان هرج و مرج ناشی از مرگ او ، سلوکوس
سردار یونانی توانست بابل را به زیر فرمان خود گیرد.سلوکوس سپس ایلام و ماد
را به تصرف در آورد و پادشاهی سلوکیان را تاسیس نمود.او توانست در سال 301
پ م سوریه و بخشهای زیادی از آسیای صغیر را فتح کند. از آنجا که دولت
سلوکی در ایران هیچ پایگاه قومی نداشت و بیگانه محسوب میشد دولتی آکنده از
درگیریهای گوناگون بود.از این رو سلوکوس با ایجاد شهرهای جدید سیاست کوچ
دادن یونانیان به ایران را پیش گرفت. اسکندر بیست و پنج شهر در آسیا تاسیس
کرده بود و سلوکوس و آنتیوخوس نیز به کار او ادامه دادند. البته اینها را
نمی توان شهر دانست و بهتر است ازآنها به عنوان پایگاههای نظامی و پادگان
یاد کرد .در سیستان ،دشت ری،نهاوند ،هرات و ایلام میتوان پایگاههایی این
چنین را پیدا کرد. این شهرها با شورای شهر که یونانی بودند اداره میشدندولی
در شاه در اداره آنها نقش مستقیم داشت |
هنر سلوکی
|
||
افسانه خدایان یونانی |
شاهان سلوکی |
|||
نقوش گلدان دینور |
سلکوس اول |
|||
آنتیوخوس اول |
||||
سکه اسکندر- موزه آذربایجان |
آنتیوخوس دوم
|
|||
سلوکوس دوم
|
||||
سلوکوس سوم
|
||||
سنگ نوشته آنتیوخوس سوم در نهاوند |
آنتیوخوس سوم
|
|||
جنگ آنجا را به زیر سلطه درآورد.تا سال209پ م به سرکوبی شورشهای آسیای صغیر پرداخت. آنتیوخوس توانست به شهر صد دروازه برسد که ظاهرا پایتخت پارت بود.او اردوان را شکست داد و قرار شد از او خراج بگیرد ولی از قدرت اشکانیان کاسته نشد.اشکانیان تن به جنگ نمی دادند وسر به فرمان هم نمی دادند به این ترتیب آنتیوخوس خسته شده بودو از جنگ با آنها دست کشید |
||||
سلوکوس چهارم 187تا176پ م |
||||
از سلوکیان اثر مهم معماری بر جای نمانده است جز چند ستون و خط نوشته یونانی که البته میتوان این آثار را به دوره اشکانی نیز نسبت داد .آنها که با هدف هلنیزه کردن ایران آمده بودند نه تنها موفق به این کار نشدند بلکه با فرهنگ ایران نیز آمیخته شدند و بدون داشتن هیچ پایگاه مردمی فقط توانستند دو قرن و نیم در زندگی آزاد ایرانیان و فرهنگ ایرانی وقفه اندازند و ثروت ایران را به مقدونیه انتقال دهندارتباطات فرهنگی یونانیان با ایراناز پایان قرن 6 پزشکانی از قبیل دموسوس و کتزیاس به درباز هخامنشی راه یافته بودند. فیثاغورث نیز برای تحصیل در مکتب زرتشت به بابل سفر کرده بود.گسانتوس نویسنده لیدی اولین شخصی است که در قرن 6 و 5 پ م از زرتشت نام برده است. در قرن چهارم پیش از میلاد تیو پمپ مورخ یونانی دو رساله در مورد آموزه های مزدایی نوشته است. آمپووکل از متفکران پیش از سقراط خود را شاگرد مکتب مغان ãÚÑÝíمعرفی میکند. افلاطون نیز در حین سفر به مصر مایل بود برای آگاهی از مکتب مزدایی به ایران سفر کند که به دلیل جنگ نتوÇäÓÊ Çíن سفر را به اجرا برساند و به ارتباط با مجوسان فینقیه اکتفا کرد |
||||
![]() مسیر فتوحات سلوکوس اول |
سنگ.نبشته.ها:
1-سنگ.نبشته.های داریوش بزرگ
(کتیبه پی بنای تخت جمشید توسط داریوش بزرگ در دیواره جنوبی تخت جمشید)
- شش رَج به سه زبان چندین بار روی چهارچوب.های اندرونی کاخ داریوش، بالای نگاره.های داریوش و همراهانش آمده.است. «داریوش شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورها، پسر ویشتاسپ هخامنشی، کسی که این کاخ را ساخت»
- یک رَج به سه زبان روی پوشاک داریوش؛ هم اکنون در بخش نشان.های نسک.خانهٔ میهنی پاریس نهاده.است. «داریوش شاه بزرگ، پسر ویشتاسب هخامنشی»
- رَج به سه زبان، هجده بار روی رخبام پنجرهٔ همان اندرونی کاخ داریوش بسامد شده.است. «رخبام پنجره سنگی ساخته شده در کاخ داریش شاه»
- بیست و چهار رَج تنها به زبان پارسی باستان، روی دیوار جنوبی کاخ داریوش. ۰۱ اهورامزدای بزرگ، بزرگ.ترین ِ بغان، او داریوش شاه را آفرید، او شهریاری را به او ارزانی داشت؛ بخواست اهورامزدا داریوش شاه است. ۰۲ داریوش شاه گوید: این کشور پارس که اهورامزدا به من ارزانی داشت، زیبا، دارنده اسبان خوب، دارندهٔ مردان خوب، به خواست اهورامزدا و نیز من داریوش شاه، از دیگری نمی.ترسد. ۰۳ داریوش شاه گوید: اهورامزدا مرا یاری کند، با بغان خاندان شاهی و این کشور را اهورامزدا از دشمن، از خشک.سالی، از دروغ بپاید! به این کشور نه دشمن، نه خشک.سالی، نه دروغ بیاید؛ این را من چون بخشایشی از اهورامزدا با بغان خاندان شاهی درخواست می.کنم. باشد که این نیکی را اهورامزدا با بغان خاندان شاهی به من بدهد.
- به زبانهای ایلامی و اکدی هر کدام بیست و چهار رَج. نوشتهٔ پارسی باستان ندارد. ۰۱ من داریوش شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورهای بسیار، پسر ویشتاسپ هخامنشی هستم. ۰۲ داریوش شاه گوید: به خواست اهورامزدا این.ها هستند کشورهایی که من افزون بر مردم پارسی، از آنِ خود کردم، که از من ترسیدند و به من باژ دادند: ایلام، ماد، بابل، ارابایه، آشور، مسر، ارمنیه، کبدوکیه، سارد، ایونی.هایی خشکی و (آن.ها) که کنار دریا هستند، و کشورهایی که آن سوی دریا هستند، اسَگرتیا، پارت، زرنگ، هرات، بلخ، سغد، خوارزم، ثتگوش، رخج، سند، گندار، سَکَ، مَکَ. ۰۳ داریوش شاه گوید: اگر اینگونه بیندیشی «از دیگری نترسم» این مردم پارس را بپای؛ اگر مردم پارس پاییده شوند، از این پس شادی پیوسته به دست اهورا بر این خاندان فرو خواهد رسید.
سه زبانه هر زبان یک رَج، روی دست.گیرهٔ دری از سنگ لاجورد ساختگی. «دست.گیرهٔ در از سنگ گران.بهایی ساخته شده در کاخ داریوش شاه»
- سه زبانه، پارسی باستان ده رَج، ایلامی هفت رَج و اکدی هشت رَج، روی دو لوح طلایی و دو لوح سیمین که هم اکنون در تهران نگه.داری می.شوند. ۰۱ داریوش شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورها، پسر ویشتاسپ هخامنشی. ۰۲ داریوش شاه گوید: این است شهریاری که من دارم، از سکاهای آن سوی سغد، از آن جا تا کوش (اتیوپی)، از هند، از آن جا تا سارد، که آن را اهورامزدا،؛ بزرگ.ترین ِ بغان بر من ارزانی داشت. اهورامزدا مرا و خاندان مرا بپاید.
2-سنگ.نبشته.های خشایارشا
3-سنگ.نبشته. اردشیر یکم در تخت جمشید
- خدای بزرگ اهورامزدا است، که این زمین را آفرید، که آن آسمان را آفرید، که آدم را آفرید، که شادی را برای آدم آفرید، که خشایارشا را شاه کرد، یک شاه از بسیاری٬یک فرمان.دار از بسیاری.
- من خشایارشا، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه سرزمین.های دارندهٔ همه گونه مردم، شاه در این زمین ِ بزرگِ دور و دراز. پسر داریوش شاه هخامنشی.
- شاه خشایارشا گوید: به خواست اهورامزدا این دالانِ همه کشورها را من ساختم. بسیار (ساختمان) خوب دیگر در این (شهر) پارس ساخته شد، که من ساختم و پدر من ساخت. هر بنایی که زیبا دیده می.شود ٬آن همه را بخواست اهورامزدا ساختیم.
- شاه خشایارشا گوید: اهورامزدا مرا و شهریاری مرا بپاید و آن چه را که به دست من ساخته شده و آن چه را که به دست پدر من ساخته شده، آن را اهورامزدا بپاید.
- شاه خشایارشا گوید: داریوش را پسران دیگری بودند، ولی چنان که اهورامزدا را کام بود، داریوش، پدر من، پس از خود، مرا بزرگ.ترین کرد. هنگامی که پدر من داریوش از تخت کنار رفت، به خواست اهورامزدا من بر جای.گاه پدر شاه شدم. هنگامی که من شاه شدم، بسیار ساختمان.های والا ساختم. آن چه را که به دست پدرم ساخته شده بود، من آن را پاییدم و ساختمان دیگری افزودم. آن چه را که من ساختم و آن چه که پدرم ساخت آن همه را به خواست اهورامزدا ساختیم.
- شاه خشایارشا گوید: پدر من داریوش بود؛ پدر داریوش ویشتاسب نامی بود. پدر ویشتاسب ارشام نامی بود. هم ویشتاسب و هم ارشام هر دو در آن هنگام زنده بودند، اهورامزدا را چنین کام بود، داریوش، پدر من، او را در این زمین شاه کرد. زمانی که داریوش شاه شد، او بسیار ساختمان.های والا ساخت.
سنگ.نبشته.های اردشیر یکم در کاخ ه ، H یا کاخ اردشیر یکم بر روی یک دیواره واقع است.
کتیبه.ها
کتیبه.های غیرهخامنشی
یکی از نقاط قابل توجه که در مجموعه کاخ.های تخت جمشید وجود دارد، موجودیت کتیبه.هایی است که مربوط به دوران شاهنشاهی هخامنشیان نمی.شود. عضدالدوله دیلمی در آنجا دو کتیبه به خط کوفی به یادگار گذاشته و کتیبه.های دیگری هم به عربی و فارسی از سده.های بعد و اشخاص تاریخی دیگر در آنجا باقی مانده که آخرین آنها مربوط به اواخر دوره قاجار است.
کتیبه.های گلی
در حفاری.های انجام شده در محل تخت جمشید تعداد بسیار کتیبه.های گلی که در انبارهای زیر تخت جمشید انباشته شده که بر اثر سوختن تخت جمشید پخته شدند یافت شد و همگی به آمریکا ارسال شد که متأسفانه در بین راه تعداد بسیاری از آنها از بین رفتند و مقدار مانده نیز به علت جنگ جهانی دوم در انبارهای دانشگاه آمریکا ماند و ترجمه نشد. سر انجام ترجمه صورت گرفت که مشخص شد حاوی دفاتر حسابداری امپراتوری هخامنشی است و فراتر از آن مشخص شد ایرانیان در آن زمان چگونه می.زیسته.اند به عنوان مثال مشخص شد کلیه کارگران و مهندسان در ساخت تخت جمشید حقوق در یافت داشته (شراب - گندم و...) و زنان دارای حقوق کامل بوده و حتی مرخصی بارداری داشته و کسانی هم حقوق دریافت می.داشته.اند تا از کودکان مراقبت کنند متأسفانه در تاریخ ۱۳۸۷ هـ. ش. مشکلات زیادی بر سر این کتیبه.ها رخ داد به این شکل که تعدادی یهودی با ادعای دست داشتن حکومت جمهوری اسلامی در بمب گذاری.ها علیه یهودیان تقاضای غرامت کرده و به عنوان مال ایران این کتیبه.ها را معرفی کردند و تقاضای دریافت این کتیبه.ها را به عنوان غرامت نمودند.
با تشکر از خانم موشکا ادامه در نیم نگاهی به گذشته ایران 7هزارساله (11)...... کارهای عمرانی هخامنشیان الف:تخت جمشید