باستان شناسی
مقدمه |
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ایران به دلیل داشتن سابقة تاریخی طولانی و از آنجا که در زمرة کهنترین مراکز سکونتی و زیستی انسان بوده ، یکی از مناطق مهم باستانی جهان است و همواره مورد توجه و اقبال محققان و باستان شناسان بوده است . بر اساس آمار تخمینی و نه چندان دقیق ، ایران دارای چهارصد هزار آثار باستانی شناخته شده مشتمل بر : بنا، تپه ، قبرستان و محوطة باستانی و تاریخی است که برای مطالعه و حفظ و احیاء آنها توان علمی و مادی بسیاری نیاز است . تا کنون بخش اندکی از این آثار مورد بررسی و کاوش قرار گرفته و تنها نزدیک به دو هزار اثر در فهرست آثار ملی ثبت شده است ادوار باستانی
ادوار تاریخی
دوره های اسلامی
|
تاریخ هنر و معماری
مقدمه |
کهن ترین مرحلهی زندگی بشر در ایران ، چنانکه نوشته اند تمدن خاص عصر سنگ و مربوط به 12.000 تا 10.000 سال پیش است . این مسأله نخستین بار از سوی پروفسور کارلتون.س.کون که در سالهای 1949-1951 در مأموریت دانشگاه فیلادلفیا در ایران کار میکرد، با شناسایی غارهای مسکونی نزدیک بهشهر در مازندران به نامهای غار کمربند و هوتو ، به اثبات رسید. همچنین در سال 1949 آثاری از انسان پیش از تاریخ از سوی پروفسور رومان گیرشمن فرانسوی در حفاری غاری در تنگ پبده در کوه های بختیاری واقع در شمال شرقی شوشتر ، به دست آمد. در غارهای دیگر مانند غار شکارچیان در بیستون کرمانشاه و کنجی در خرم آباد و... آثار زیست و ابزار و سلاح هایی از سنگ ناصاف مربوط به دوران حجر یافت شد. در کنار این ابزار سنگی ، در غارهای درة میرملاس در لرستان برای نخستین بار با نقاشیهای دیواری مربوط به اواخر دوره سنگ یعنی در حدود 6 یا 7 هزار سال پیش روبه رو میشویم. کاوشهای تپه گنج دره در کرمانشاه نشان داده است که در حدود 9000 سال پیش انسانهایی در آن ناحیه سکونت داشتهاند و مرحله غارنشینی و شکار حیوانات را گذرانیده و وارد مرحله شهرنشینی و کشت غلات و گله داری شده بودند. اما نخستین مرحله از اکتشاف های بزرگ از هنر ایران ماقبل تاریخ ، از حفریات شوش در خوزستان به دست آمده است. آثاری همچون دشنههای سنگی، ظروف سفالی، دیگهای سنگی ، مجسمه های کوچک گلی از حیوانات یافت شده است . علاوه بر شوش ، در تپة گیان نزدیک نهاوند ، تپة سیلک نزدیک کاشان ، تورنگ تپه نزدیک گرگان ، تپه حصار نزدیک دامغان ، چشمه علی نزدیک شهر ری و لرستان و آذربایجان ، حفریاتی به عمل آمده و آثاری کشف شده که همگی تأکیدی است بر تمدن کهن این سرزمین. ساکنان این تپههای باستانی برای تهیه غذا ، به دامپروری و کشاورزی روی آوردند و برای ابزاری که مورد نیاز بود ، ابتدا از سنگ ، سپس سفال و آنگاه از فلز وسایل زندگی خود را تأمین میکردند. با توجه به یافتههای باستانی ، میتوان گفت که پیش از پیدایش خط نیز ، ایران در زمینة پیشرفت صنایع تاریخ بلندی داشته است: ابزار سنگی و سلاحها و زینت آلات فلزی و اشیاء سفالی که از طبقات مختلف فلات ایران به دست آمده ، نشانگر تمدن مردمان این سامان در اعصار قدیم است. حفریات تپههای سیلک کاشان ، حاوی گنجینة زیبایی از آثار سفالی خام و پخته و منقش است. و در برخی از طبقات این تپه ، کهنترین آثار دورة سنگ مانند تبرهای سنگی تراشیده و صیقلی به دست آمده است. در کاوشهای تپة حضار در دامغان ، سفالینههای منقوش متعلق به دو الی سه هزار سال پیش از میلاد ، و همچنین حفریات تپه گیان در نهاوند برای شناخت تاریخ تمدن عصر سنگ این سرزمین بسیار مهم است. کاوشهای اراضی ماهیدشت در کرمانشاه و حفریات ناحیة لرستان ، بیشتر آثار برنز و مفرغین را معرفی میکنند. اشیائی که از مال امیر ( ایذة کنونی ) در خوزستان به دست آمده ، حفریات تورنگ تپة گرگان و کاوشهای چراغعلی تپة رودبار (مارلیک) و تخت سلیمان و تپة حسنلو در آذربایجان غربی و تپة گودین در کنگاور و غیره ، روشنیهای قابل ملاحظه بر تاریخ هنر ایران افکندهاند. حفریات و خاک برداری در تخت جمشید ، نیز موجب کشف آثار گرانبهایی شد. اسناد تاریخی و آثار برجای مانده از اشکانیان ، معرف تمدن و صنایع این سلسله است: باتوجه به نمونههایی از آثار و نقوشی که در کوه بیستون ، و معبد کنگاور و بنای کوه خواجه سیستان به دست آمده ، میتوان پایة معماری و نقاشی و زینت کاری این دوره را تا حدودی درک کرد. همچنین آثار هنری بسیاری از همین دوره ، در اراضی ایذه کشف شده که نشانگر پایة صنعتی دورة اشکانیان است . مجسمة برنزی بزرگ از یک مرد پارتی که در موزة ملی ایران نگهداری میشود ، از همین دوره است. حفریات خرابههای شهر بیشاپور در کازرون فارس و کشف آثار معماری و تزیینی این شهر و آثار حجاری طاق بستان کرمانشاه ، بقایای طاق کسرا در تیسفون و آتشکدهها و حجاریهای نقش رستم ، بهترین معرف مکتب صنعتی و معماری سلسله ساسانیان است. بناهای اوایل دورة اسلامی و زمان سامانیان ، غزنویان و سلجوقیان به عنوان بخش مهمی از بناهای تاریخی ایران ، حاوی نکات چشمگیری از معماری ، شاهکارهای فنی، تزیینی ، گچبری و نقوش و کاشیکاری است . آثار دورة مغول، تیموریان و صفویه که در سرتاسر ایران به یادگار مانده ، بهترین شاهد پیشرفت و عظمت فکری و نیروی صنعتی و هنری ایرانیان در دوران اسلامی است. ایرانیان به خاطر روحیة ملی و موقعیت جغرافیایی خاص ، همواره آزادمنش و اهل مدارا بودهاند. با وجود همین روحیه پس از اخذ و برخورد با عقاید و فنون و علوم دیگر ملتها ، میتوانستند با توجه بر پایة اصیل تمدن موجود در کشور آن را به صورتی والاتر از آنچه گرفتهاند ، درآورند. ایران بارها براثر هجوم و غلبة بیگانگان چنان دستخوش ویرانی شد که ظاهراً امکان تجدید حیات در بخشهایی از آن هرگز متصور نبود؛ اما بارها ، پس از چنین آزمایش تلخ ، فرهنگ ایران از نو جان گرفت. نظری کلی به تاریخ نشان میدهد که اصالت ایرانی در پرتو درخشندگی فرهنگ خاص خود ، هربار به صورتی جوانتر و با نیرویی بیشتر راه خود را به جانب حیاتی نو آغاز کرده است؛ این واقعیت در سدة چهارم قمری با نهضت سامانیان و در سدة دهم و یازدهم قمری با نهضت صفوی به صورتی بارز تجلی یافته است. تاریخ تمدن و هنر در ایران به صورت مدون به 2500 سال پیش ، یعنی زمان هخامنشیان مربوط میشود. البته بنیان تمدن و هنر هخامنشی بر پایة فرهنگی استوار بوده که از چندین هزاره بیشتر در فلات ایران وجود داشته است. تاریخ تمدن ، بعضی از ساکنان اولیه ، از چهارهزاره پیش از میلاد تجاوز میکند. بعضی از این اقوام در درجات بالاتر از تمدن و فرهنگ سیر میکردند و دارای تشکیلات دولتی و اجتماعی و خط بوده و آثار مدنی و هنری معتبری از خود برجای نهاده اند . از میان این اقوام میتوان « ایلامیها » در جنوب غربی و « کاسیها » را نام برد. کاسیها در منطقه کوهستانهای زاگرس لرستان کنونی زندگی میکردند ، ذوق و هنر آنها به ویژه درآثار مفرغی لرستان متجلی است. آثار هنری برجای مانده از اقوام گوتیها و لولوبیها در کوهستانهای مغرب ایران ، در سینة کوه سنگی در سرپل ذهاب ، یکی از کهنترین اثر حجاری ایران زمین است. سه نقش برجسته متعلق به هزارة سوم پیش از میلاد در سینه کوه منسوب به پادشاه لولوبی وجود دارد که صحنة پیروزی آنوبانی نی را نشان میدهد. نقش و نگار هنری که در سنگتراشی این نقوش کهن به کار رفته ، بعدها در دورة هخامنشیان و در کتیبة معروف بیستون کرمانشاه تأثیر نهاده است. |
فن اوری
سفال |
هنر سفال سازی نزد باستانشناسان قدر و منزلت خاصی دارد، چه همین قطعههای کوچک سفال که به ظاهر ناچیز به نظر میرسد ، ما را به زمانه و زندگانی مردم آن روزگاران میرساند . فن سفال سازی در ایران ، از ابتدای تمدن تا به امروز ادامه یافته و در طی این مدت تغییرات گوناگونی به خود دیده است . به نوشتة گیرشمن ، در حدود ده هزار سال پیش ، کسانی در کوهستانهای بختیاری ضمن پرداختن به شکار و تهیة خوراک ، به ساخت ظروف سفالی نیز اشتغال داشتهاند. این نظریه که بیشتر باستانشناسان ، آغاز صنعت سفال سازی را از ایران میدانند، در خور توجه است. به نوشتة پروفسور پوپ در کتاب بررسی هنر ایران « مدارکی که اخیراً به دست آمده قویاً موجب اثبات فرضیههای چند سال اخیر است مبنی بر این که کشاورزی و شاید صنایع پیوسته به آن یعنی : کوزهگری و صنعت سفال سازی و بافندگی از فلات ایران آغاز شده است ». سیر تکامل سفالگری در تپههای باستانی ، خیلی زود ساکنان اولیه را متوجه کرد که میتوانند از طریق سفال نیازهای خود را برآورده کنند. سفال بهترین اثری است که از جوامع اولیه برجای مانده است ، به ویژه در تمدنهای فلات ایران ، مراحل مختلف تمدنی را به نام این سفالها مشخص کردهاند: تمدنهای شمال « سفال خاکستری » و تمدنهای غربی « سفال نخودی » و دورة تمدن ایلام « سفال منقوش ». نخست به درون ظرف اهمیت داده میشد، ولی بعدها ، در سفالینههای نقشدار تزیینات به جدار بیرونی ظرف نقش بست. بیشتر این ظروف به شکل کاسه ، کوزههای پایه دار ، لیوان و ظروف شبیه به مجسمه حیوانات است. اختراع چرخ کوزه گری در هزارة چهارم در ایران ، دگرگونی بزرگی در صنعت سفال سازی پدید آورد. اشیای سفالینه مکشوفه از سیلک و محوطه های باستانی جنوب شوش ، جغامیش و تل باکون در تخت جمشید حاکی از ساخت سفال با چرخ است . در همین دوره تحولی نیز در ترسیم نقوش پیدا شد: نخست با نقوش هندسی و تزیینی بدنه ظروف را آرایش کردند و پس از مدتی نقش حیوانات معمول شد و زمانی بعد هنرمندان برای بیان اعتقادات و گاه وضعیت محیط و زندگی، موضوع خاصی را به کار میبردند، بیشتر خصایص زندگی اعم از مذهبی ، اخلاقی و هنری را با نقش بر سفال مینشاندند. از اکتشافات تپة سیلک ، تپة حصار ، تپة گیان در نهاوند و دیگر تپههای باستانی ، چنین بر میآید که از هزارة پنجم قبل از میلاد ، ساکنان این نواحی به ساختن ظروف سفالین منقوش می پرداختند. هنرمند سفالگر پیش از تاریخ ایران با نقاشی روی سفالینه ها گویی شعر میسرود. سفالگر نقاش با استفاده از عناصر بصری ساده ، اشیاء و حیوانات و انسان را مینمایاند، مثلاً خطوط مواج موازی در درون یک دایره و مستطیل ، نشاندهندة آب است و مثلثی که سطح آن چهارخانه بندی شد، نشانگر کوه یا مربعی که با خطوط افقی و عمودی تقسیم و خطوط مواج در آن ترسیم شده ، احتمالاً نشانه زمین زراعتی است . جانوران منقوش روی ظروف عمدتاً عبارتنداز : بز ، قوچ ، گوزن ، گاو ، پرندگان و غیره . اما برخلاف نقاشی غارها در اینجا شکل واقعی حیوان مورد توجه نبوده، بلکه طرح خلاصه و اغراق شده آن مطرح است . زیرا که آرایش سفالینه در کار سفالگر اهمیت بیشتر دارد: او به دلخواه ، شکل طبیعی را به شکل تجریدی تبدیل میکند تا بدین ترتیب مقاصد تزیینی خود را برآورده سازد. در این دوره بدنة سفال لطیف و درخشان شد و در تمام تپهها و دهکدههای باستانی کم و بیش این مراحل طی شده است . میتوان گفت که این مراحل به دوره تمدنی بستگی داشته است . مثلاً زمانی که سفالها خشن و ناصاف بود ، خانههای مردم نیز از گل و چینه ساخته شده بود، اما در مرحلهای که سفالها نازک و صیقل دار شد ، خانهها نیز با خشت و آجر ساخته شدهاند. در میان ظروف دورة هخامنشیان تعدادی مجسمة سفالی هست؛ این مجسمهها، از مجسمههای طلایی که بیشتر به شکل شیرند، تقلید شدهاند. به این نوع ظروف سفالی ، ظروف « ریتون » میگویند. در دورة اشکانیان به سبب توجه خاص به ظروف زرین و سیمین ، ساخت ظروف سفالینی رو به کاهش نهاد . از ویژگیهای سفال گری این زمان ، باید به لعاب ظروف اشاره کرد. رنگ این لعابها سبز روشن تا آبی فیروزهای رنگ بود. اشیاء باقی مانده از این دوره ، شامل خمرههای بزرگ برای انبار آذوقه ، تابوتهای سفالی با نقش انسان و ظروف گلدان شکل و قمقمههایی که با لعاب تزیین شدهاند. در دورة ساسانیان با اینکه هنر- صنعت و معماری روبه کمال گذاشت ، ولی صنعت سفال سازی پیشرفت چندانی نداشت. شاید این گونه تزیینات سادة ظروف بدون لعاب ، پایهای شد برای به وجود آمدن ظروف با نقش افزوده (باربوتین) اوایل دورة اسلامی. |
شیشه |
شاید بتوان نخستین مرحلة شیشهسازی را در ایران به دورة ایلامیها نسبت داد. در کاوشهای معبد چغازنبیل تعداد بسیاری لولههای مجوف شیشهای به دست آمده که به صورت مورب درون چهارچوبهای پنجرهای معبد ، کنار یکدیگر قرار داده میشدند. گذشته از این آثار ، در اینجا قطعه هایی از لعاب شیشة مخصوص ترصیع در کاشیهای لعابدار ، مهرههای بدل چینی که برخی از آنها با لعاب شیشه ساخته شده بودند به دست آمد . وجود مهره های بدلی چینی و کاشیهای لعاب دار و مهرههای شیشهای از محوطة باستانی مختلف ایران چون شوش ، زیویه ، حسنلو و ... نشان میدهد که ساخت چنین اشیایی در دوره هخامنشی نیز تداوم و توسعه داشته است. با آغاز حکومت هخامنشی در نیمههای هزارة اول (550 پیش از میلاد ) هنر ساخت اشیای شیشهای از نظر طرح و نقش وارد مرحلة نوینی شد. ظاهراً با آغاز پادشاهی اشکانیان در ایران و نزاعهای این سلسله با حکومت سلوکی ، هنر شیشهگری با رکورد روبه رو شد. وجود تعدادی ظرف شیشهای از محوطههای باستانی پارت به ویژه در « نسا » نخستین پایتخت اشکانیان ، حکایت از تداوم این صنعت در دورة اشکانی دارد. دورة ساسانی را میتوان اوج هنر آبگینه سازی ایران پیش از اسلام دانست ، کشف اشیای فراوان شیشهای در اشکال مختلف و کاربردهای گوناگون از محوطههای باستانی گواهی بر این مدعاست . مهمترین نوع تزیین ظروف در این دوره ، تراش به اشکال گوناگون ، به ویژه تراش لانة زنبوری است که به صورت گسترده بر روی پیالههای نیم کروی و ظروف دیگر انجام میشده است.
|
مُهر |
با پیشرفت مدنیت در مواردی همچون خانه سازی ، اهلی کردن حیوانات ، فعالیتهای کشاورزی ، صنعت سفال سازی ، کوزهگری ، تهیة دوکهای سنگی و گلی برای نخ ریسی و پارچه بافی و ساختن ابزار مختلف حتی لوازم زینتی و آرایش از انواع سنگها ، ساخت مهر نیز برای گسترش بازرگانی ارتباط میان اقوام و ملت ها رواج یافت. ضروری بود که محتویات خمره با یک عدل بار را تضمین و مراقبت کنند تا مال التجاره دست نخورده در مقصد تسلیم شود. برای تشخیص مالکیت ، از مهر استفاده میکرند. روی کلوخهای از گل رس علامت گذاری میشد و آن را در دهانة خمره جای میدادند و یا به طنابی میبستند. پیش از اختراع خط ، از نیمههای هزارة چهارم پیش از میلاد ، انسان با حکاکی تصاویر بر روی مهر مقصود خود را تفهیم میکرده است . پس از اختراع خط ، این پیامها ، شامل تصاویر و خط ، بر مهرها حکاکی میشد. جنس ابتداییترین مهرها از گل پخته ، سنگ گچ ، سنگ آهن ، مرمر ، عاج و استخوان ، شیشه ، فلز و احتمالاً گوش ماهی بوده است . مهرهای اولیه معمولاً دارای یک سوراخ بودند که به عنوان آویز در گردن بند یا دستبند و به احتمال قوی برای طلسم نیز به کار میرفتند. یکی از زیباترین مهرها ، مهرهای استوانهای یا سیلندری بوده است . کاربرد مهرهای استوانهای ، همان کاربرد مهرهای مسطح و عادی است که برای ثبت معاملات تجاری و فرمان ها و اسناد مالی ، امضاء و جنبههای دینی و اساطیر به صورت طلسم برای مهر و موم و غیره به کار میرفت. به مرور نقوش مانند دیگر هنرها و دانشها راه تکامل پیمود و به درجهای از کمال رسید. کهنترین مهرهای عادی و مسطح در تپة سیلک کاشان به دست آمده و نخستین نمونههای مهرهای استوانهای نیز در شوش کشف شده است . جنس این مهرها از سنگ مرمر و سنگ آهک به رنگهای گوناگون است . این مهرها به طور کلی ، بهترین مأخذ از فرهنگ و هنر و شیوة زندگی مردم زمان است . نقوش بیشتر این مهرها ، نمایانگر صنایع و فرآوردههای کشاورزی و نقش انسانها در اینگونه فعالیتهاست. نمایش کانال نهر آب ، دلیل استفاده از نظام آبیاری است . ذخیرة غلات و انبارهایی برای نگهداری فرآورده های گندم ، خود نمونهای از معماری زمان را به ما نشان می دهد. از صحنههای ریسندگی و بافندگی میتوان نتیجه گرفت که احتمالاً برای تن پوش دیگر از پوست استفاده نمیکردهاند. بیشتر این مهرها به ویژه مهرهای استوانهای برای دانش پژوهان تاریخ ایران باستان ، بهترین راهنما و گنجینة بیهمتا از اطلاعات و دانشهای مردم این سرزمین است. جنس مهرهای استوانه که از شوش و در منطقة چغازنبیل کشف شده ، علاوه بر شیشهای ، اغلب از قیر طبیعی سیاه است. در این دوره ، نوع دیگر از مهرهای حلقهای در لرستان به دست آمده، که شبیه به یک حلقه نواری است و از مفرغ ساخته شده است. در دورة مادها و کاسیها ، صحنههای مهر سادهتر و اغلب نوشته دارند. در دورة هخامنشیان ، مهرها را از سنگهای قیمتی میساختند؛ همچون یشم ، لعل ، لاجورد ، یاقوت و سیم و زر . در این دوره بیشتر آثار منقوش بر روی مهرها صحنههایی از شکارگاهها یا جدال با حیوانات و تصویر شاهان این دوره است. « مهر داریوش » ، یکی از مهمترین مهرهایی است که از دورة هخامنشی در دست است ، اینک در موزة بریتانیا نگهداری میشود. بر روی این مهر استوانهای شکل داریوش شاه نقش شده که بر گردونه ایستاده است: گردونه را دو اسب میکشند و شاه در کار شکار شیر است. در بالای این نقش شکار، نیم تنة « فروهر » منقوش است. در قسمت پایین مهر ، زیر پای اسبها ، لاشة یک شیر افتاده است و در پشت گردونه درخت خرمایی هست و نام داریوش به خط میخی پارسی ، بابلی و ایلامی نقر شده است . در بیشتر مهرهای این دوره ، شاه به عنوان یک « حاکم مطلق » تصویر شده است. این مهرها بیشتر برای مقاصد اداری کابرد داشته است. در مهرهای سنگی نسبتاً بزرگ در هر دو سر مهر اغلب با ورقههایی از طلا پوشیده شده است . در دورة اشکانیان ، نقوش مهرها بیشتر جانوران سمبلیک را نشان میدهد. در برخی مهرهای این دوره ، تصویر بزرگان به صورت تمام قد یا نیم تنه است، اغلب نیم کره یا بیضی شکلند و کمتر از مهرهای استوانهای استفاده میشده است. بر مهرهای ساسانی نقوش بسیاری دیده میشود که بیشتر نقوش جانوران و جانوران ترکیبی یا نمادهای ساسانی به گونههای مختلف مانند نقش خدای مهر و آناهیتا ، آتشدان مقدس یا نوشته و خط یا نام شهریاران روزگار. در این دوره از مهرهایی به شکل انگشتری هم استفاده میکردهاند. سطح مهرها مقعر یا محدب و بیشتر از جنس عقیق قرمز بود. |
هنر فلزکاری |
تمدن درة نیل و درة سند سهم چشمگیری در فرهنگ و تمدن جهان داشته است، اما آغاز فلزکاری (= متالوژیک) در این تمدنها بسیار دیرتر از فلات ایران بوده است. تا هزارة پنجم پیش از میلاد ، ایران دوران سنگ را طی میکرد، ولی در همین زمان « مس » نیز شناخته بود: قطعههای مس را حرارت میدادند و با کوبیدن آن شکلهای محدودی به آن داده میشد ، یعنی از طریق چکشه کردن مس، چاقو ، سنجاق میساختند. آغاز دوران مفرغ در ایران ، هزارة سوم پیش از میلاد است. در تپة حسنلو نمونههایی از قالبهای سنگی به دست آمده که فلز ذوب شده را در این قالبها میریختهاند و به آن شکل میدادهاند. اشیاء کشف شده نشان میدهد که در دورة ایلامیها ، فلز همچون یک کالای اقتصادی محسوب میشده است . در اغلب الواح مکشوفه ، شرح وضع بازرگانی روشن شده است . در این زمان گروههایی دوره گرد کارشان فلز کار میبود ، بیشتر در نواحی غرب ایران و دامنههای زاگرس میگشتند و به آناتولی ( ترکیه امروز ) سفر میکردند. در هزارة دوم پیش از میلاد ، آهن شناخته شد و گفته میشود که طلا بسیار زودتر از مس شناخته شد، به ویژه در ایران ، ذرات طلا از آبهای روان رودخانه ها به دست آمد. از میان این آثار فلزی ، مهمتر از همه مفرغهای لرستان است که قدمت آنها به سه هزار سال پیش از میلاد میرسد، این آثار که اینک در موزههای جهان پراکنده است ، آثاری است رمزی ، هرچند غالب این آثار برای رفع نیازمندیهای روزمره ساخته میشده است، ولی فرم این آثار نزدیک به طبیعت نیست ، بلکه نشانی است از طبیعت ، و گاه نیز نشانهای از عقاید مذهبی قومی که شاید در دامنة جبال زاگرس میزیستهاند، این مفرغها ، بسیار متنوعاند و شامل زیورها ، انگشتری و حلقهها ، دستبندها با اشکال جانوری و سنجاقها با سر مدور ، لوحهها کمربندها ، تیردانها و آبخوری کاسه ، لیوان ، جام مجسمههای جانوران و موجودات خیالی و اشیائی شبیه به عَلم یا بُت و دهانههای اسبها – به شکل بزکوهی و اسب شیر. منطقة اشیاء برنزی لرستان از جنوب آذربایجان غربی تا شوش پراکنده است . همزمان با این اشیاء مفرغی ، کارهای فلزی تپه مارلیک به ویژه جام معروف طلایی آن و همچنین جامهای طلایی حسنلو و جام طلای کلاردشت و اشیاء فلزی و طلایی تپه زیویه کردستان از شاهکارهای هنری ایران به شمار میآیند. این اشیاء کشف شده ، علاوه بر هنر فلزکاری ، از حیث نقش و نگارها نیز بیانگر داستانها و مضامین اساطیری آن زمانند. فلزکاری در دورة هخامنشیان بسیار مورد توجه بوده است: داریوش نخستین پادشاهی است که به ضرب سکة فلزی پرداخت. هنر فلزکاری این دوره ، حتی بر حجاریهای تخت جمشید نیز تأثیر نهاده است، زیرا در پارهای از نقوش برجستة تخت جمشید ، جامهای زرینی در دست آورندگان هدایاست، که بخوبی این تأثیر را نشان میدهد. آنچه از فلزکاری و جواهرسازی هخامنشی تا کنون به دست آمده ، میتوان نمونه آورد ظروف دستهداری که مجسمة جانوری در بالای دستة ظرف قرار گرفته یا دستة جامهایی که به شکل بز کوهی بالدار ساخته شده است. جامهای شبیه شاخ جانور و ریتون شکل از طلا و نقره که به سر حیوان منتهی میشوند. اشیاء تزیینی ، همچون دستبند ، انگشتر ، سینه ریز ، سنجاق ، گوشواره ، بازوبند و غیره ، انواع سلاحها و وسایل جنگی مانند سپر ، جوشن ، ساق سبز، کلاه خود ، شمشیر ، غلاف شمشیر ، نیزه ، خنجر ، تبر و مال بند اسب و غیره. در این دوره در هنر جواهرسازی ، نشاندن سنگهای گرانبها بر فلزات معمول بوده است و میتوان گفت نوعی میناسازی رایج بوده است. از اشیاء سیمین دورة اشکانی جز اندکی در دست نیست، اما ساخت آثار مفرغی در این دوره پیشرفت داشته ، چندانکه به سوریه ، عربستان و فنقیه هم صادر میشده است. در سال 1934م. آگاهیهای تازهای از هنر این دوره به دست آمد: مجسمههای مفرغی و نیمه شکسته در گورهای شمی در نزدیک مال امیر در جنوب ایران در استان خوزستان. یکی از این مجسمهها تقریباً کامل مانده و احتمالاً باید مجسمة یکی از فرماندهان آن روزگار باشد. این مجسمه جامة ایرانی بر تن دارد و حالت او تمام رخ است. از دورة ساسانیان ، آثار هنری فلزی متنوعی به دست آمده که نشانگر مهارت و سلیقة خاص هنرمندان این عصر است . مضمون تصویری ظروف به ویژه بشقابهای نقرهای این زمان بیشتر صحنههای شکار ، تاجگذاری ، انجام تشریفات مذهبی ، گلها و پرندگان ، مجالس ضیافت و خنیاگران و رامشگران است . علاوه بر ظروف لب تخت ، کاسه و پیاله ، تنگ ، گلدان ، مجسمه جانوران و لوازم تزیینی از ورقة نقره ساخته میشده است . نقوش برجسته و زراندوده بر روی بدنه این اشیاء خودنمایی میکنند. بجز ظروف نقرهای ، ظرفهای برنجی و مفرغی فراوانی با همان نقوش و ریزهکاریها و سکه ها و مهرهای دیگر به یادگار مانده است . میتوان گفت ظروف فلزی دورة ساسانی به ویژه نقرهای ، از عالیترین نمونههای فلزکاری خاورمیانه است. |
معماری
مقدمه |
از آنجایی که هنر معماری در کشورهایی که صاحب تاریخ و فرهنگ باستانی هستند ، از مهمترین پایههای تمدن دیرینة آنهاست و سرزمین ایران نیز با پیشینة مدنیت چندین هزار سالة خود ، دارای چنین شاهکارهای معماری است. شاید این علاقه و توجه ، سبب تداوم همیشگی این هنر شده است: از تالارها ، ایوانهای ستوندار تخت جمشید تا قصرهای صفوی در اصفهان تا خانههای روستایی. گنبدهایی که بر چهار قوس بنا شده ، صحن چهار ایوانی ، حیاط داخلی و حوض آن ، همه اینها از ویژگیهای معماری اصیل ایرانی است که در طول تاریخ معماری ایران پیوسته تداوم خود را حفظ کرده است. یکی از کهنترین نمونهها از میان بناهای شناخته شدة باستانی ایران ، معبد یا زیگورات چغازنبیل در 30 کیلومتری جنوب شرقی شهر باستانی شوش است. این اثر تاریخی به سال 1250 پیش از میلاد در زمان پادشاهی « انتاش گال » در شهر « دور-انتاشی » برای خدای بزرگ شهر ایلام به نام « اینشوشیناک » در زمان ایلامیها ساخته شده است . بنای معبد که شبیه به یک برج پلهدار است ، « زیگورات » نامیده شده است . ساختمان آجری بنا چهارگوشة در اصل پنج طبقه بوده ، اما اکنون فقط سه طبقه آن باقیمانده است . بلندی بنا بین 52-49 متر تخمین زده شده است . در ساختمان زیگورات ، مجموعهای از قوسها ، پلهها ، راهروها ، اتاقها و مقبره و آبروها دیده میشود. اتاقهای بدون پله به عنوان مقبره و اتاقهای پلهدار به عنوان محل هدایای مورد استفاده قرار میگرفت و این نشان میدهد که زیگورات مانند اهرام مصر باستان به منزلة آرامگاه هم بوده است . این معبد را نخستین بار پروفسور رولند دمکنم فرانسوی به سال 1314ش. و سپس گیرشمن به دنیای تاریخ هنر معرفی کردند. به طور کلی معماری این پرستشگاه عظیم که در شمار بزرگترین زیگوراتهای جهان است ، بهترین نمونة هنر معماری بر بنیاد طاق قوسی را در دنیای باستان نشان میدهد. همچنین طرز ساخت این معبد با دیگر معابد بین النهرین تفاوت کلی دارد، و آن ساخت طبقات این زیگورات است که هر کدام مستقلاً و از زمین تا بالا ساخته شدهاند، یعنی مانند زیگوراتهای بین النهرین ، هر طبقه بر روی طبقة دیگر ساخته نشده ، بلکه مستقل برپا شده است . در حیاط معبد و در برابر یکی از ورودیها ، بنای ستون مانند آجری دیده میشود که احتمالاً مراسم قربانی در آن انجام میشده است، اما شاید این نیم ستون آجری خود به گونهای زمان سنج ساعت روزانه نیز بوده است . جالب ترین شیی که از کاوشهای زیگورات چغازنبیل به دست آمده است ، مجسمة سفال لعابدار گاوی است که بر گردة آن به خط ایلامی چند ردیف نوشته دیده میشود. این مجسمة گاو ظاهراً در بالای یکی از سردرهای زیگورات قرار داشته است . اشیاء شیشهای و مهرهایی از سنگ قیر از دیگر نمونههای اشیاء هنری این مکان باستانی است . همچنین تعداد زیادی آجرهای لعابدار دیده میشود که برآنها نوشتههای ایلامی موجود است و بیشترین اطلاعات دربارة ساختمان معبد از همین کتیبهها به دست میآید. |
هزاره اول پیش از میلاد
مقدمه |
برخی از باستانشناسان به استناد پایههای چندی که در تپة موسیان ، در حدود 150 کیلومتری شمال غرب شوش ، پیدا شد، عقیده دارند که « ستون » از شش هزار سال پیش در معماری ایران شناخته بوده است ، ولی مهمترین بنایی که تا کنون در ایران شناخته شده و تالارهای بزرگ آن ستوندار بوده ، دژ حسنلو واقع در جنوب دریاچه ارومیه در نزدیک شهر نقده است. همچنان که معبد ایلامی در هزارة دوم پیش از میلاد , نموداری از چگونگی یک بنای مهم است . دژ حسنلو هم بنای استواری بوده است از تالارها و اتاقها و دهلیزها و حیاط و ستون و جزرها ، منطبق بر اصول معماری با سنگ ، گچ و آجر و خشت که در سدة نهم پیش از میلاد بنیاد شده و در شمار پیشرفتهترین معماریهای آن روزگار محسوب میگردد. |
ماد ها |
پس از دژ حسنلو، برای بررسی ساختمانهای ستوندار در ایران باید به سراغ دخمههای حفر شده در دل کوه رفت که تعدادی از آنها متعلق به دورة مادهاست. مادها (حکومت: اواخر قرن هشتم پیش از میلاد) با شیوة ساختمان سازیهای عظیم آشنا بودند، و در این روزگار ، استفاده از ستون در معماری معمول شد. یکی از ویژگیهای دخمههای سنگی ، ایوان طاقدار و ستونهایی است که در دهانة دخمهها دیده میشود. با آنکه این دخمهها در سنگ کوه تراشیده شده است، اما بارزترین مدرک برای شناخت معماری چوبی در کشور ما محسوب میشود. زیرا با آنکه بناهای چوبی آن زمان به روزگار ما نرسیده ، اما همه ریزه کاریهای ساختمانهایی که در آنها از الوارهای چوبی تراشیده استفاده میشد ، به دقت در این دخمهها ، با تراش در سنگ نمایش داده شده است . در بیشتر این دخمه ها علاوه بر حجاری همه دخمهها در سینة کوه ، نقش برجستگیهایی هم از صحنههای نیایش دیده میشود. مهمترین این آثار عبارتنداز : دخمة دآو دختر در ممسنی فارس ، دخمة فقرگاه یا فخرگاه در نزدیکی مهاباد ، دخمة فرهاد و شیرین در صحنة کرمانشاه و دخمه های اسحاق وند و سکاوند در نزدیکی هرسین در کرمانشاه و دخمة قیزقپان در خاک عراق و همچنین دخمة دکان داوود در نزدیکی سر پل ذهاب در استان کرمانشاه . علاوه بر دخمههای سنگی باید به گفته هردودت ، مورخ یونانی سدة پنجم پیش از میلاد هم اشارهای کرد: « درهگمتانه پایتخت ماد ، اصول شهرسازی رعایت شده و در این شهر کاخ شاهی به وضعی عجیب و مستحکم به صورت هفت قلعه ساخته شده که هر قلعه درون قلعه دیگر قرار گرفته بود و کنگرههای هفتگانه از بیرون به درون قلعهها به ترتیب سفید ، سیاه ، ارغوانی ، آبی ، سرخ ، نارنجی ، سیمین و زرین بود و کاخی بس بلند مخصوص پادشاه و خزانه سلطنتی در آخرین قلعه درونی برپا بود... » به احتمال بسیار ، باروهای هفتگانه و هفت رنگ هگمتانه ، به شیوهای نمادین و مرموز ، نشانهای از آسمان و هفت اختر گردان بوده است. در استان همدان و در نزدیکی شهرستان ملایر در یک حفاری علمی در تپة نوشیجان ، در سال 1346ش. نمونهای از معماری جالب توجه زمان ماد کشف شد که آثار ساختمانی این تپه شامل آتشگاه ، تالار ستون دار ، معبد مرکزی ، اتاقها و انبارها ، تونل و حصار دژ نیز هست. |
هخامنشیان |
عالیترین نمونة هنری هخامنشیان در تاریخ هنر این سرزمین ، همانا معماری شگفت آور این دوره است . هنرمندان بزرگ دورة هخامنشی در مراکز حکومت و پایتختها مانند پاسارگاد ، شوش ، همدان و تخت جمشید کاخهای بزرگ و زیبایی بنا کردهاند که پس از گذشت 25 قرن هنوز بقایای آنها محکم و استوار برجای مانده است. ستونها و سرستونهای باقی مانده از دورة هخامنشی نمونة آشکاری است از هنر معماری و حجاری در این دوره. سرستونها غالباً به شکل مجسمة شیر ، اسب ، گاو و عقاب و جانوران ترکیبی مانند سر انسان ، تن گاو و بال عقاب و گوش گاو است . شیارهای ستونها ، بلندی و زیبایی چشمگیری به آنها میبخشند. مهمترین آثار ساختمانی این دوران ، شامل کاخها ، آرامگاهها و آتشگاههاست. مجموعه کاخهای پاسارگاد به سال 550 پیش از میلاد به دستور کوروش احداث شد. این کاخها به نامهای کاخ پذیرایی یا بارعام ، کاخ اختصاصی و کاخ شرقی مشهورند و هر یک با ابعادی وسیع و برسکویی سنگی بنا شدهاند. کاخ شرقی که به نام « دروازة پاسارگاد » نیز نامیده میشود ، دارای تالار مرکزی است و هشت ستون مرتفع در دو ردیف ، سقف چوبی آن را نگاه میداشته است. از درگاه شمال شرقی این کاخ ، تنها یک جرز یا پایة سنگی باقی مانده که بر آن نقش برجستة معروف « انسان چهار بال » حجاری شده است. شاید این نقش کهن ترین اثر حجاری در اثر مرور زمان و تأثیر عوامل طبیعی ، ظرافت و تجسم و برجستگی اولیة خود را از دست داده و از آن همه تزیینات و گل و حاشیه و ریزه کاریها که بر جامه و بال و تاج کار شده ، جز شبهی پیش نمانده است. آدمی که دستهای او به حال نیاز و دعا بلند است و دستة چوبی ، شاید « برسم » ، به دست دارد؛ بر تارک سر او چیزی شبیه به شاخ دیده میشود و در روی آن سه گل مخروطی شکل شبیه به تاج نمایان است. اینها بیشتر از نشانههای مصری ترکیب یافتهاند. برخی از مورخان این نقش برجسته را از آن کوروش کبیر میدانند. پس از پاسارگاد ، زیباترین آثار حجاری هخامنشیان را در بیستون کرمانشاه میتوان دید. در زمانی که پاسارگاد نخستین پایتخت هخامنشیان همچنان آباد بود ، داریوش هخامنشی تصمیم گرفت شوش را پایتخت خود قرار دهد و در آنجا دست به کار ساخت کاخ شاهی شد. با توجه به اقلیم این منطقه ، بیشتر مصالح ساختمانی آن از خشت و آجر تهیه شده است . بنابر لوحهای که از گفتههای خود داریوش در شوش کشف شده ، در بنای قصر او هنرمندان بابلی ، مادی ، لیدی و مصری خدمت میکردهاند و مصالح ساختمانی از فواصل دوردست به شوش آورده میشده است. در عملیات حفاری ، تعداد زیادی آجرهای لعابدار کشف شده که بیشتر به کاخ آپادانای شوش مربوط است. با این آجرهای لعابدار رنگین دیوارها را به صورت « پانل » تزیین میکردند. نقوش این آجرهای لعابدار یا کاشی عبارتند از : سربازان جاویدان یا نگهبانان شوش در لباسهای رنگین و درخشان ، و مجموعه ای از جانوران مثل ردیف شیرها ، گاوها ، اسبها و جانوران ترکیبی که از تالار آپادانا به دست آمدهاند. مجموعه کاخهای صُفة تخت جمشید در زمان داریوش هخامنشی در مجاور و دامنة کوه رحمت در منطقة فارس بنا نهاده شد. تخت جمشید یا به گفتة یونانیان « پرسپولیس » یکی از بزرگترین و وسیع ترین بناهایی است که در سراسر معماری آن ، نوآوری و « ابداع » دیده میشود. در تکمیل این بنای عظیم بیشتر شاهان هخامنشی پس از داریوش به گونهای دخالت داشته اند. کاوشها و خاکبرداری تخت جمشید که ازسال 1887م. آغاز شد، بقایای چندین کاخ در این صُفة عظیم به دست آمد: کاخ آپادانا یا کاخ بارعام که مخصوص پذیرایی میهمانان بوده است. الواح طلا و نقرة مکشوف در گوشههای تالار این کاخ ، نشان میدهد که سازندة این کاخ داریوش اول است . کاخ صدستون که به شکل مربع در بخش شمالی تخت جمشید واقع شده و دارای صد ستون بوده است. کاخ سه دروازه یا اتاق شورا که سه درگاه بزرگ داشت و اکنون در وسط صفة تخت جمشید جای دارد . کاخ تچر یا کاخ زمستانی داریوش، از زیباترین ، محکمترین کاخهای تخت جمشید است . برخلاف ساختمانهای دیگر تخت جمشید کاخ تچر رو به جنوب است. کاخ هدیش یا کاخ خشایارشاه ، دارای یک تالار مرکزی مربع با 36 ستون و یک ایوان ستوندار با دو ردیف شش ستونی در مقابل آن. از آنجا که ساقة ستونها از چوب بوده، از میان رفته و فقط ته ستونها باقی مانده است . کاخ خزانه ، که به شکل مربع مستطیل است و چند تالار ستوندار دارد و سقف آن بر ستونهای چوبی قرار داشته است . این کاخ در جنوب شرقی صفه ساخته شده است. در صفة تخت جمشید علاوه بر کاخ ها ، مجموعه ساختمان های دیگری با نامهای سربازخانه ، ساخلو و تعداد بسیاری اتاق در کنار هم قرار گرفته که احتمالاً برای محافظان و نگهداری اشیاء بوده است . طول و عرض این صفه عظیم 300×450 متر است و ارتفاع آن در همة نقاط یکسان نیست. در برخی جاها هشت متر و در بلندترین جا هجده متر از کف اختلاف دارد. در اطراف تختگاه یک دیوار ، از جنس سنگ آهک ، برج و بارو کشیده شده بود که با کمال دقت تراشیده و روی هم قرار داده بودند. برای میان این تخته سنگها از « ملات » استفاده نشده است و با قطعههایی از آهن به یکدیگر متصل شدهاند. برای رفتن به روی تختگاه یا صفة تخت جمشید باید از پلههای بسیار بالا رفت: حدود 110 پله در دو ردیف موازی هم بلندی هر ردیف نزدیک به سی سانتیمتر است با پهنای عریضی بدین سبب رفت و آمد بسیار آسان صورت میگرفته است. یکی از زیباییهای تخت جمشید ، نقش برجستههای آنجاست. در این پایتخت تشریفاتی و جایگاه دیدارهای رسمی یا محل برگزاری جشن نوروزگان ، هنرهای مصور باشکوهی نقش زده شده است . در مناظر نقش شده، هرگز از جنگ و پیروزی تصویری در میان نیست ، بلکه نقش برجستهها ، نمایشگر فرمانبرداری همة اقوام ایرانی است. در حجاری تخت جمشید نقشهای سواره و زن دیده نمیشود . نمایندگان ملل مختلف ، بهترین محصول ایالت خود را برای شاه هدیه میآوردند. در چهرهها خشم ، خوشحالی ، شادی یا حتی بی تفاوتی آشکار نیست : همه بر یک حالند . نقوش گاه در سه ردیف بر روی هم قرار دارند و فاصلة میان ردیفها با یک نوار نقشهای حاشیه از یکدیگر جدا شدهاند. نقش گل دوازده پر روزت (گل بابونه) و پالمت (نخل تزیینی) و درخت سرو در بین حجاریها ، از همه چشمگیرتر است. دربارة این نقوش برجسته و حجاریها و پیکرههای ورودیها (اسفنکسها) در معماری تخت جمشید جدا از بیان نیرومند و توانایی استادکاران ، میتوان گفت این نقوش به عنوان پیام برای آیندگان نقش شدهاند و نقش برجسته در خدمت معماری قرار گرفته است . یکی از مهم ترین نقوش برجسته هخامنشیان کتیبه بیستون در نزدیکی کرمانشاه است. در این کتیبه داریوش شرح وقایع اوایل سلطنت خود و سرکوبی یاغیان را به وضوح گزارش میدهد. پیکرة داریوش به همراه دوازده نفر در یک ردیف نقش شد ، و داریوش از همه بزرگتر است. |
اشکانیان و ساسانیان |
اشکانیان ، یا پارتیان ، در حدود 250 پیش از میلاد ، پس از سلوکیان در ایران به قدرت رسیدند . آنها در اوایل از شیوههای هنر یونانی پیروی میکردند، اما پس از مدتی به هنر معماری ، به ویژه به معماری سنتی و ملی ایران تمایل نشان دادند. در دورة اشکانیان ، معماری مبنای اصلی خود را ، از آداب و اصول قبایل چادرنشین پارتی در برپایی اردوگاهها گرفت . حیاطهای چهارگوش مرکزی با ایوانهای چهارسوی آن ، به عنوان مظهری از معماری پارتیان به بینالنهرین برده شد. تطور و دگرگونی این نوع معماری را در معماری اسلامی به ویژه در دوران سلجوقیان بخوبی میتوان دید. در معماری پارتی ، پس از شکوفایی دولت اشکانی ، به نمای ساختمان توجه بسیاری شد و میکوشیدند آثار هنری را بر دیوارها ، در معرض دید متمرکز کنند. نقاشی دیواری توسعه یافته و تزیینات آمیختهای بود از نقاشی و گچبری ، که نمونه بسیار زیبای آن در معبد کوه خواجه در وسط دریاچة هامون در سیستان به دست آمده است. اشکانیان در معماری خود از طاق گهوارهای ، قوس و رگچین با سنگ قلوه و برجسته کاری تزیینی و گاهی ستون تو کار هم استفاده میکردند. از ویژگیهای معماری و هنر این دوره انتقال برخی از عناصر معماری و هنر است که به دورة بیزانس و ساسانی منتقل شده است . شاید تاریخ معماری « طاق دار » که در ایران بسیار معروف است ، از دورة اشکانیان آغاز شده و در دورة ساسانیان تکامل یافته باشد. بنای طاق گرا واقع در دامنة کوه پاطاق در کنار راه کرمانشاه به سر پل ذهاب ترکیب طاق گهوارهای و پیشرفت فنون ساختمانی را در این دوره نشان میدهد. همچنین بنای معبد آناهیتا در کنگاور که بر سر جادة همدان و کرمانشاه واقع شده و منسوب به دورة اشکانیان است از جمله شاهکارهای هنر معماری پارتیان به شمار میرود. میان شیوة معماری پارتی و ساسانی در بنیاد ساختمان ها چنان همبستگی و نزدیکی وجود دارد که هنوز گروهی از صاحبنظران ، در انتساب پارهای از آثار به دست آمده به این دو دوره ، دچار تردیدند. به طور نمونه ، در انتساب کاخ مداین در تیسفون به یکی از این دو دوره ، هنوز اظهار نظر قطعی نشده است. صرف نظر از جهات تاریخی در معماری ساسانی، چنان عوامل معماری اشکانی بیکم و کاست پیموده شده که گویی با تغییر شاهان « هیچ دگرگونی در طریقة ساختن بناها پیش نیامده است ». ساسانیان از ایالت پارس برخاستند و برای تشکیل یک سلسة ملی ، خود را وارث دودمان هخامنشی خواندند. ساسانیان ، مذهب زرتشت را رسمیت بخشیدند و هنری پدید آوردند که از حیث عظمت با هنر روم و بیزانس برابری میکرد و گاه برآن برتری داشت. حتی پس از فتوحات اعراب ، آنچه به عنوان هنر اسلامی از آن یاد میشود ، تحت هنر ساسانی متأثر بود. بهترین شیوة طاق زدن بر بناهای مربع شکل ، در معماری ایرانی و حتی معماری غربی ، از آن ساسانیان است . معماران آن دوره در پوشاندن فواصل وسیع با مواد سخت توفیق یافته بودند . بعضی از اصول معماری ساسانی بود که راه را برای ترقی معماری گوتیک در اروپا باز کرد. در مجموعة هنر معماری این دوره ، یگانگی و پیوند خاصی دیده میشود. اساس معماری گنبد است و ایوان ، طاق نماها ، اتاقها و طاقهای گهوارهای که اغلب در اطراف یک یا چند حیاط قرار گرفتهاند. هنرهای گچبری ، موزاییک کاری و نقاشی دیواری ، تزیینات بناهای ساسانی را شامل میشوند. در تنوع آثار ساسانی تأثیر همسایگان به خوبی آشکار است ؛ از جمله تصاویر موزاییکی که از کاخ فیروزآباد (کاخ بیشاپور) به دست آمده ، به روش رومیان موزاییک شده است . در این موزاییکها تعداد بسیاری تصاویر از نوازندگان و انسانهای دیگر به سبک ایرانی نقش شدهاند. از دیگر تزیینات این دوره ، باید به حجاریهای سنگی ساسانیان اشاره کرد. حجاریهای این دوره در نوع خود بینظیرند ، مانند نقوش حجاری شدة طاق بستان در کرمانشاه و نقش رستم. به طور کلی، معماری عهد ساسانی براساس معماری سنتی و برای نواحی خشک مرکزی و شرقی ایران پدید آمده بود. بدین معنی که در ابنیة ساسانی اعم از کاخها و آتشکدهها ، پوششهای گنبدی و ساختن ایوانهای دارای طاق ضربی و چهار طاقهای مخصوص آتشکده متداول و اساس معماری این زمان بوده است . تعدادی از بناهای ساسانیان که بقایای آنها به جای مانده است ، مانند کاخهای فیروزآباد ، کاخ سروستان در فارس و ایوان مداین در تیسفون ، ایوان کرخه در خوزستان همچنین آتشکده هایی با نامهای تپه میل میان تهران- ورامین ، آتشکدة نیاسر در کاشان ، آتشکدة آذرگشنسب در تخت سلیمان و چهار قاپی در قصر شیرین و غیره تا حد بسیاری وضع معماری را در دورة ساسانیان آشکار میکنند. |
هنر ایران اسلامی
مقدمه |
چون اسلام در قرن هفتم میلادی ، بخشهای عمدهای از جهان متمدن را فراگرفت ، چهره بسیاری از کشورها دگرگون شد. با ورود تدریجی اسلام به این کشورها ، نژادهای گوناگون ، از اسپانیا تا هند در ساختن تمدن تازه که « تمدن اسلامی » نام دارد ، شریک شدند. پیداست که در این میان سهم همة ملتها یکسان نیست و آنهایی که با میراثهای غنی پیش میآمدند ، در ساختن بنای فرهنگی تازه اثر بخش تر بودند. از جمله کشورهایی که در این تمدن سهم عمده دارد ، ایران است . پس از فتوح ، ایران دین اسلام را پذیرفت و ایرانیان هیچ مانعی نمیدیدند در همان جایی که پدرانشان « اهورمزدا » را پرستش میکردند، اکنون خدای یکتا ، را ستایش کنند. شاید در نتیجة همین طرز فکر بود که در همان اوایل ، آتشکدههای دوره ساسانی را تبدیل به مسجد کردند . مسجد یزدخواست (بین اصفهان و شیراز) یکی از این مساجد است. با انتشار بیشتر اسلام در این سرزمین ، در هر گوشهای ساخت مساجد آغاز شد. مساجد اولیه طرح و نقشه بسیار سادهای داشتند. گواینکه از معماری اولیة این دوره ، نشانههای اندکی به دست آمده ، اما با توجه به همین نمونهها میتوان گفت که طرح و نقشة این مساجد شامل یک صحن یا حیاط مستطیلی در وسط سلسله طاقهایی در اطراف و در سمت جنوب ، یعنی قبله ، شبستانی است که به کمک ستونهایی ، سقف بر آن سایه گسترده است . در این قرون ، معماران ایرانی چندان به دنبال ابداع نبودند، بلکه تنها میکوشیدند آنچه را موجود بود ، کاملتر کنند. گنبدهای سنگین ساسانی در این زمان بر فراز پایة هشت ضلعی منظمی قرار گرفت و مساجد به تقلید طرحهای محلی ، به صورت بناهایی شبیه به چهار طاقی ساسانی – البته به صورت کاملتر – بنا شد. کیفیت بنای پایهها و ستونها و احداث ایوان بلند و طویل و به کار بردن مصالح ساختمانی و تزیینات آجری و گچبری در مساجد این دوره ، عناصر ساختمانی ساسانیان را در معماری مسجدسازی نشان میدهد و نفوذ معماری ساسانی در بناهای مذهبی به درجهای می رسد که به تدریج اصول معماری اسلامی بر شالودة معماری ساسانیان پایه گذاری میشود. همان طوری که گفته شد ، از معماری اولیة دورة اسلامی در ایران نمونههای اندکی برجای مانده است : بناهایی مانند تاریخانة دامغان ، مسجد جامع نائین ، مسجد جامع شوشتر و چند بنای دیگر ، نمونههایی اندکی است از آن زمان که بعضی از آنها از میان رفته یا تغییر شکل یافتهاند. کهنترین مسجدی که از این دوره بخوبی مانده ، مسجد تاریخانة دامغان است . گرچه کتیبهای که تاریخ بنای این مسجد را معلوم کند، وجود ندارد ، ولی از سبک معماری بنا میتوان آن را متعلق به اواسط قرن دوم قمری دانست . مسجد بسیار ساده و عبارت است از حیاطی مربع شکل و تالاری ستون دار در سمت قبله و یک ردیف رواق در اطراف حیاط. منارة مسجد متعلق است به دورة سلجوقیان ، زیرا بر بدنة آخری آن ، کتیبهای به خط کوفی نصب شده است. اهمیت این مسجد نه تنها به خاطر سبک اولیة آن است ، بلکه از این روست که بسیاری از اسلوب ساختمان دورة ساسانی را نیز داراست. مسجد جامع نائین یکی دیگر از معروفترین بناهای این دوره ، در زمان آل بویه ( اواخر قرن سوم یا آغاز قرن چهارم قمری ) ساخته شده است. این مسجد شامل حیاطی چهارگوش است که در سه سوی آن تالارهای ستوندار و در طرف شمال یک ردیف رواق ساخته شده است. صحن مسجد به گونهای است که گویا معمار یا سازندة آن به طرح بناهای چهار ایوانی نظر داشته است ؛ زیرا طاقهای میانی آن از دیگر طاقها بلندتر و وسیعتر است . دیوارها ، طاقها و جرزها و قسمت محراب با گچبری تزیین شده است . گچبری بسیار متنوع این مسجد از ویژگیهای هنری آن محسوب میشود . اهمیت دیگر این مسجد ، وجود منبر و در چوبی آن است، هنر معماری اولیة اسلام در ایران را به ساخت بنای مسجد نمیتوان محدود کرد: در این دوره ساختن مقبره هم مرسوم بود و از سدة چهارم قمری به بعد برپایی مقبره و برجهای مقبرهای رواج داشت و آرامگاه هایی از آن زمان به جای مانده است . از جمله میتوان به مقبرة اسماعیل سامانی در بخارا و برج قابوس در شهر کنونی گنبد قابوس اشاره کرد. دربارة موارد استفاده از این مقبرهها و برجهای مقبرهای گفته اند که این برج ها ، راهنمای مسافران و کاروانیان و در بیابانها بوده است یا اگر کسی از کاروانیان فوت میکرد، دراین آرامگاه ها یا برجها ، که یقیناً بانی آنها هم در آنجا دفن بود ، به خاک سپرده میشد. نمونههای بسیاری از این گونه مقابر در دورههای بعدی در گوشه و کنار سرزمین ایران بنا شده است، چون برج رسکت در قائم شهر ، برج لاجیم در سوادکوه مازندران ، برج رادکان در کردکوی گلستان و برج مقبرهای پیر علمدار در دامغان . این برجها معمولاً در جاهای رفیع و به شکل مدور با کلاهکی مخروطی و نیم کره ساخته شدهاند. |
سلجوقیان |
سلجوقیان طایفهای از ترکان غُز بودند که در دشتهای نزدیک دریاچه آرال و سواحل شرقی دریای مازندران و در دره های سیحون و جیحون سکونت داشتند. پس از مرگ سلطان محمود غزنوی طغیان کردند و سرکردة آنها طغرل بیک در مدتی کوتاه توانست شمال ایران و سپس جنوب و غرب و به سال 450ق. بغداد را تصرف کند. ترکان سلجوقی توانستند قلمرو حکومت و فتوحات و کشورگشایی خود را تا سواحل مدیترانه و مرزهای امپراتور روم شرقی و تا بین النهرین و آسیای صغیر و قفقاز گسترش دهند و در 470ق. حکومت آنها ، امپراتوری زمان بود. در دورة سلجوقیان ، هنر ایرانی گامی بزرگ برداشت و تاریخ هنر ایران ، یکی از درخشان ترین دورههای خود را در این روزگار سپری کرد. در این زمان ، شهرهای اصفهان ، مرو ، نیشابور ، هرات و ری مرکز و مجمع صاحبان هنر و پیشه بوده است و اکنون بسیاری از آثار این هنرمندان ، در موزههای داخلی و خارجی دیده میشود. شاهکارهای هنری این هنرمندان شامل معماری ، سفال سازی ، فلزکاری ، کتابسازی ، خطاطی ،تذهیب ، نگارگری و بافندگی است . به همین سبب دورة سلجوقی از لحاظ شیوة کار هنری در تاریخ ایران مشهور است. هنر معماری در این دورة درخشان و شکوفا به درجة کمال رسیدو هنرمندان و معماران چیره دست آثار فراوانی پدید آوردند. سلجوقیان در معماری به عوامل و عناصری دست یافتند که با آنها بتوان مسجدی بزرگ با حیاط مرکزی و چهار ایوانی و تالار مربع گنبددار ، بناهای بزرگ به وجود آورد . این شیوة ساختمان ، اساس معماری مذهبی و کاروانسرا و مدرسه سازی ایران است. در این زمان مسجد در شکل تکامل یافتة ایرانی خود دارای این ویژگیها شد. در امتداد محور طولی بنا ، سردرِ ایوان قرار دارد که در برابر آن صحن باز واقع است. دو ایوان در محور طولی و دو ایوان در محور عرضی قرار دارند و شبستانهای گنبددار در پشت طاقنماها واقع شدهاند و در انتهای محور طولی مسجد ، محراب جای گرفته است . این نوع نقشه و طرح را میتوان در مساجد جامع اصفهان ، مسجد جامع زواره نزدیک اردستان ، مسجد جامع اردستان ، مسجد قزوین و مسجد جامع گلپایگان ، دید. اما کاملترین نمونة چهار ایوانی مسجد جامع اصفهان است که مجموعة کاملی از تزیینات دورة اسلامی ایران را دربردارد. این بنای تاریخ که به دستور ملک شاه سلجوقی ساخته شد ، در حقیقت مجموعهای است از تحولات معماریها و آثار هنری ایران در هزار سال اخیر. دو گنبد خواجه نظام الملک در قسمت جنوبی و گنبد تاج الملک در قسمت شمالی مسجد، از نظر تکنیک و زیبایی اثر بسیار چشمگیری از دورة سلجوقی است . بنابه گفتة پروفسور آرتور اُپهام پوپ : « داخل گنبد تاج الملک ، معماری گوتیک را به خاطر میآورد.» ایوانهای چهارگانة مسجد هرکدام شاهکاری از هنرهاست . شبستانهای مسجد و همچنین محراب زیبای اولجایتو محمد در پشت ایوان غربی از جمله زیباترین آثار هنری ایران به شمار میروند. در این مسجد زیبا و کامل بجز سبکهای مختلف معماری ، انواع خطوط کوفی ، ثلث و نستعلیق به کار رفته است . علاوه بر مسجد باید از مدرسهها و کاروانسراها و مقبرههای این دوره هم نام برد. طبق مدارک تاریخی ، تعداد بسیاری مدارس در شهرهای چون بغداد ، نیشابور ، توس ، اصفهان ، هرات ، بلخ و ری بنا شده بود. بخش اعظم بناهای غیر مذهبی در این دوره ، شامل کاروانسراهاست. اگرچه شبکة راه و ایجاد جادههای خوب ، شاهرگ حیاتی تجارت یک کشور محسوب میشود، اما در گذشته های دور ، بدون وجود کاروانسراها و مسافرخانهها و ایستگاههای میان راه ، استفادة مطلوب از جاده امکان نداشت . یکی از کاملترین کاروانسراهای این دوره « رباط شرف »در 70 کیلومتری جنوب سرخس در راه قدیمی نیشابور- مرو است . با وجود خرابیهای ناشی از مرور زمان ، هنوز بسیار زیبا و کامل است. این کاروانسرا دو حیاط در شمال و جنوب دارد و در هر یک از این حیاطها چهار ایوان ساخته شده است . در اطراف حیاطها ،اتاقهای متعددی وجود دارد که جای اقامت و استراحتگاه کاروانیان بوده است. مقبرههای دورة سلجوقی به دو گونة مختلف ساخته شدهاند: به شکل برج و به شکل گنبد ، با طرح های چهارضلعی ، چندضلعی ، دایره یا ترک دار بیشتر مقبرههای این دوره دو طبقهاند: طبقة بالا مسجد و طبقة زیر یا دخمه جای دفن اجساد. درون بیشتر این مقبرهها را یک سقف یا قبة نیم دایره شکل و در خارج ، متناسب با بدنه مقبره با گنبد هرمی یا مخروطی یا قبهای پوشانیده شدهاند. از نمونههای خاص این نوع معماری است : مقبرة سلطان سنجر در مرو و گنبد سرخ در مراغه ، که هر دو از آجر و کاشی و با طرح چهار ضلعی ساخته شدهاند. برج مدور در مراغه و سه گنبد در ارومیه ، با طرح دایرهوار و برج مهماندوست دامغان و برج طغرل در شهر ری با طرح ترکدار. برجهای خرقان و برج دماوند و گنبد علی در ابرکوه و گنبد کبود در مراغه (هشت و ده ضلعی هستند ). باید به تزیینات ساختمانها هم نظری بیفکنیم: سطوح خارجی دیوار بناها با آجر نماسازی میشدهاند . کاربرد آجر در معماری این دوره بسیار رواج پیدا کرد و از انواع طرحهای هندسی در آجر استفاده میشد. هنر آجر تراشی و تزیینی بنا با آجرهای تراشیده ، از قرن پنجم قمری در ایران معمول بوده است. در کنار این تزیینات بسیار زیبای آجری ، کتیبهها و خطوط تزیینی ، با استفاده از آجر تراشیده ، یکی از ویژگیهای معماری سلجوقیان است. ظروف سفالینی سلجوقیان هم به زیبایی کاشیهای آن دوره ساخته میشد. ظروف باقی مانده از این دوره از نظر تزیین و رنگ آمیزی شامل ظروف مینایی ، طلایی ، فیروزهای و ظروف سفید هستند که اغلب بدنة این ظروف با مجالس بزم ، رزم یا شکار مزین شدهاند؛ بهگونهای که میتوان بهترین مینیاتور زمان سلجوقیان را در روی ظروف سفالی آن مطالعه کرد. شیشههای دورة اسلامی که آغاز آن ( قرن هفتم و هشتم میلادی ) قرن اول قمری است، از آمیختگی میان تمدنهای امپراتوری روم شرقی (بیزانس) و پارت و ساسانی ، در ایران حاصل شده است . با توجه به اشیاء شیشهای کشف شده ، این هنر در سمرقند ، شهر ری، جرجان و نیشابور رونق بسزایی داشته است . وجود اشیاء متعلق به سدة پنجم تا اوایل سدة هفتم قمری حکایت از رونق صنعت شیشهگری در دورة سلجوقی میکند و با کشف اشیای شیشه در جرجان و نیشابور میتوان نواحی خراسان و گرگان را از جمله مراکز ساخت اشیای شیشهای دانست. در این زمان همراه با پیشرفت کلی و کیفی هنر سفال سازی و شیشه ، صنعت فلزکاری نیز مانند دیگر هنرها راه کمال میپیمود. برخی از این ظروف را به طور مشبک ساخته و برخی دیگر را با نقوش کندهکاری زینت دادهاند. در این صنعت ، ترصیع کاری به ویژه نقرهکوبی در تصاویر و کتیبهها بسیار دیده میشود. در این زمان « خراسان » در امر تولید آثار فلزی دارای موقعیت ممتازی بوده است. ادامة این هنر را میتوان در این زمان در بینالنهرین و در موصل پی گرفت. علاوه بر ظروف مفرغی و برنجی ، آثار طلایی و نقرهای فراوانی از دورة سلجوقیان در دست است که ثابت میکند جواهرسازی هم در این زمان رونق داشته است. بافندگی از صنایعی است که همیشه در ایران مقامی والا داشته و تکه پارچهای که از این دوره به دست آمده است ، حاکی از وجود صنعت پارچههای ابریشمی در دورة سلجوقیان است . این پارچه ها چندان ظریف و زیبا هستند که با تغییر نور تغییر رنگ میدادند. بر این پارچههای سبک و نازک ، طرح جانوران و خطوط کوفی دیده میشود. صنعت نساجی این زمان از نظر بافندگی ، ابتکار انواع طرح ها و زیبایی و تنوع رنگها به درجهای عالی رسیده است و شهرهای ری ، کاشان و یزد مراکز بزرگ و مهم بافندگی این عصر بودهاند. صنعت قالی بافی هم در دورة سلجوقیان رواج داشته است. شکی نیست که ایران در قالی بافی بزرگترین مرکز شرق بوده و دیگر مراکز در این فن از او تقلید و اقتباس کردهاند. کهنترین قالیهای معروف ایران مربوط به قرن ششم قمری در دورة سلجوقیان است. اما فراموش نباید کرد که فرش پازیریک در دورة هخامنشیان و همچنین قالی چهار فصل یا بهارستان دورة ساسانیان از شاخصترین نمونههای قالی هنری در ایران به شمار میروند. |
ایلخانیان و تیموریان |
مغولان همچون سلجوقیان با خود متاع فرهنگی و فکری ناچیزی به ایران آوردند. اما در مواردی از صنعت و هنر به پایة بلندی رسیدند ، از جمله مینیاتورسازی و نقاشی و تذهیب کتاب از این عصر آغاز شد . مغولان به تدریج در برابر هنرهای ایران تحت تأثیر فرهنگ ایران و فرهنگ اسلامی قرار گرفتند و با پذیرفتن دین اسلام حامی علم و ادب و هنرهای اسلامی شدند، به طوری که دربار آنان در بغداد ، تبریز و سلطانیه مرکز اهل علم و رجال ادب و هنر گردید. شهرهای مراغه، تبریز و سلطانیه از مراکز مهم قدرت سیاسی در این عهد بودند. رصدخانة معروف مراغه ، و تأسیس شهر سلطانیه مربوط به این زمان است. در این دوره بناها ، به ویژه ساخت مقبرهها و آرامگاههای برج مانند به همان شیوة دورة سلجوقیان ادامه یافت. همچنین نقشة چهار ایوانی که از پیش متداول بود ، در دورة ایلخانیان نیز برای بناهای مذهبی مانند مسجد و بناهای غیر مذهبی مانند کاروانسرا به کار میرفت. معماری دورة مغول ، مانند دورة سلجوقیان ، هم جنبة عمومی داشت و هم جنبة محلی و همان طور که بنای مسجد جامع اصفهان دورة سلجوقی برای معماران دیگر مساجد سرمشق بود ، معماران دورة مغول روشهای مراکز بزرگ مثل سلطانیه را اقتباس میکردند و در کنار سنتهای محلی به کار میبردند. همچنین در دورة مغول به تزیینات بناها بسیار توجه میشد .این امتیازات از مشاهدة مسجد جامع ورامین ، مسجد گوهرشاد مشهد و مسجد کبود تبریز به خوبی ثابت میشود. سردر مسجد ورامین با کاشیها و آجرهای قهوهای رنگ تزیین یافته است . این مسجد نه تنها از لحاظ ساختمان عظیم و گنبد آجری آن اهمیت دارد ، بلکه به خاطر تزیینات کاشیکاری معرق و گچبری و کتیبههای تاریخی آن جزء آثار مهم هنری ایران به شمار میرود. مسجد گوهرشاد اگرچه سردر و مدخل مستقلی ندارد و یکی از مجموعه بناهای آستانة امام رضا(ع) است، اما طاق عظیم ورودی آن مملو از کاشیکاری و کتیبههای مفصلی است . بنای مسجد گوهرشاد از هر جهت زیبا و کامل و یکی از شاهکارهای معماری دنیاست. مسجد کبود تبریز از بهترین بناهای قرن نهم قمری است که در زمان جهانشاه قراقویونلو به دستور دخترش صالحیه خاتون بنا شده است . نقشة این مسجد شباهت چشمگیری به نقشة مساجد عثمانیها دارد. این مسجد اگرچه فاقد صحن و حیاط مرکزی است، اما صحن مرکزی که با گنبد پوشیده شده ، به صورت چهار ایوانی ساخته شده است. ورودی مسجد با تزیینات کاشیکاری در کمال زیبایی و ظرافت زینت شده است. در این کاشیها رنگهای آبی روشن ، آبی پر رنگ ، خاکستری و سبز چمنی و پررنگ به کار رفته و در برخی موارد ، گل و بوته و شاخههایی با طلاکاری در آن دیده میشود. کاشیکاری و رنگ آمیزیها در این مسجد همان گونه است که هنرمندان در تزیین و تذهیب صفحات کتابها به کار میبردند. علاوه بر معماری مساجد این دوران ، باید به مقبره ها یا آرامگاههای این زمان هم اشاره کرد. مانند گنبد سلطانیه که یکی از زیباترین بناهای اسلامی و شاهکاری از معماری دورة ایلخانی است. بنای عظیم گنبد سلطانیه یا مقبرة سلطان محمد اولجایتو (خدابنده) که در اوایل قرن هشتم قمری در نزدیکی زنجان ساخته شده است . بلندی این بنای هشت ضلعی منتظم قریب 50 متر و بدنة اصلی گنبد و تمامی ساختمان با آجر ساخته شده که روی آن با کاشی فیروزهای ، لاجوردی و آبی تزیین شده است. گنبد از بیرون ، یکپارچه از کاشی فیروزهای پوشیده شده و در قاعدة آن یک نوار پهن مزین به خط کوفی ، تماس رنگ روشن فیروزهای را با آبی پر رنگ لاجوردی ، مقرنسها را متعادل میکند. این گنبد را طوری ساختهاند که بدون ساختن ابنیه متصل و مجاور به آن با ابتکارات هوشمندانه فشارهای جنبی گنبد را به جانب زمین منحرف کرده اند . در هشت گوشه یعنی محل تقاطع اضلاع بدنه ساختمان منارههایی به ارتفاع 5/3 متر تعبیه شده که فشار وارده گنبد را عموداً خنثی نماید. طرح بنای این گنبد که از بناهایی مانند مقبرة اسماعیل سامانی و مقبرة سلطان سنجر در مرو الهام گرفته ، به عنوان سرمشق و مدل در بناهای دیگری ، در ایران یا خارج ایران مورد استفاده قرار گرفته است ، مانند مقبرة امیرتیمور و تاج محل در هند ، گنبد غفاریه در مراغه ، مقبرة علاءالدین در ورامین ، مقبرة تیمور در سمرقند ، هرکدام زیبایی خاص خود را به نمایش گذاردهاند. تزیینات آجرکاری و کاشیکاری رنگی گنبد غفاریه که با طرح هندسی و گل بوته آرایش شده یا خطوط هندسی زیبای مقبرة علاءالدین توأم با مقرنسهای زیر کلاهک مخروطی آن یا گنبد کاشیکاری فیروزهای رنگ با طرح ترک دار در مقبرة تیمور، از زیباترین و چشمگیرترین بناهای این دوران هستند. جلوههای این زیباییها را میتوان در دیگر بناهای این دوره مثل کاروانسراها و مدرسه هم دید. ایلخانیان برای توسعه و پیشرفت اقتصاد در نقاط کشور ؛ به ویژه در ناحیة شمالی و آذربایجان تعداد بسیاری راههای ارتباطی ساختند و برای آسایش کاروانیان در مسیر این راهها و جاده ها کاروانسراهای بزرگ و زیبایی با توجه به اقلیم احداث کردند. چون کاروانسراهای سرچم در بین راه زنجان و میانه ، یا رباط سپنج در 50 کیلومتری شمال شاهرود. در نزدیکی مرز افغانستان در چهار کیلومتری شرق شهر خواف و کنار دهکدة خرگرد ، مدرسة غیاثیه را به سال 848ق. /1445م. دو معمار ایرانی ، استاد قوام الدین شیرازی و غیاث الدین شیرازی بنا کردند. بانی این مدرسه ، خواجه غیاث الدین پیراحمد خوافی وزیر سلطان شاهرخ بهادر تیموری است. این مدرسه ، یکی از مدارس کامل چهار ایوانی نیز هست. کاشیهای معرق و آجرهای تزیین شدة مدرسه شهرتی خاص دارند. دورة مغول از لحاظ هنری، مانند زمان سلجوقیان عصر ابتکار و ابداع نبود ، با اینهمه در پارهای بخشهای هنری، پیشرفتهای عمدهای حاصل شد. در معماری به آرایش و تزیین بیشتر از طرحهای جدید توجه میشد. مینیاتورسازی ایران و نقاشی کتاب از این دوره آغاز شده و در آسمان هنر ایران درخشید. فن کتابت و استنساخ کتاب در دورة تیموریان به اوج عظمت و کمال خود رسیده است. همچنین باید افزود که بر قطعات باقی ماندة ظروف سفالی لعابدار این دوران تأثیر صنایع چینی کاملاً مشهود است و میتوان چنین حدس زد که از جمله کالاهای وارداتی در این دوره ظروف چینی بوده است و سفال سازان ایرانی نیز به تقلید از این ظروف پرداختهاند. اما در امر کاشیکاری باید گفت که در این راه تکامل و پیشرفت بسیاری صورت گرفت. در میانة این کاشیها معمولاً شکل انسان یا جانور به صورت لعاب داده و براق نقش شده است و نوشتة دور آن به رنگ سفید بر زمینة سورمهای است . نیز در این دوره ، محرابهایی با کاشی ساخته شده که در نوع خود بینظیرند. به طور کلی میتوان گفت که صنعت کاشی سازی با بهترین رنگ و لعابها و بریدن کاشی به قسمتهای ریز برای تشکیل قطعات بزرگ موزاییک یا معرق در زمان مغول و به ویژه در عصر تیموریان تکامل یافت و به اعلاء درجه ترقی رسید. |
افشاریه و زندیه |
ظهور
نادرشاه
افشار به
سلطنت صفویه
خاتمه داد.با
آنکه در عالم
سیاست به او
اهمیت بسیار
داده شده است.
اما در این
دوره در عالم
هنر پیشرفت
چشمگیری
دیده نمیشود؛
تنها زرگری و
طلا و نیز
میناکاری
ترقی داشته
است. همچنین
بعضی از
قرآنهای
نفیس مذهب در
دست است که به
زمان نادر
نسبت داده میشود،
کاخ خورشید و
برجهای
دیدهبانی
شهر کلات از
هنر معماری
این دوره است. |
هنر دورة صفویه |
یکی از درخشانترین دورههای هنری ایران پس از اسلام، دورة صفویه است . در سال 907 قمری ( 1502م.) شاه اسماعیل ، سلسله صفوی را تأسیس کرد . در این دوره مراکز و کانونهای صنعتی و هنری در ایران افزایش یافت، در ابتدای تأسیس این سلسله، تبریز پایتخت بود و به همین سبب این شهر مرکزی شد برای فعالیتهای هنرمندانی مانند خطاطان ، تذهیب کاران ، نقاشان و صحافان و همچنین هنرمندانی که در دیگر فنون و صنایع کار میکردند و هنرمندانی که در معرق کاری و رنگ آمیزی کاشیها و در بناها و کتیبهها نقش داشتند یا هنرمندانی که در صنایع منسوجات و بافت پارچه به کار میپرداختند. در اواخر قرن دهم قمری، در زمان شاه عباس پایتخت از قزوین به اصفهان انتقال یافت . با انتخاب پایتخت جدید ، این شهر به عنوان یکی از درخشانترین شهرهای شرق گسترش پیدا کرد. بازارها ، کاخها ، مساجد ، باغها ، پلها در نقشة شهر گنجانیده شده بود . در این زمان همة بناهای مذهبی با تزیینات کاشیکاری آرایش شدند. بناهای مسجد شیخ لطف الله سردر قیصریه و مسجد امام (شاه) در میدان نقش جهان با کاشیهای معرق مزین شدند. آجرهای مربع کاشی منقوش ، معروف به آجرهای « هفت رنگ » در بناها به مقیاس گسترده مورد استفاده قرا گرفت. نقش و نگار کاشیها و رنگهای آنها زینت خاصی به بناهای این دوره بخشیده است . نه تنها دیوارها، بلکه گنبدها ، ایوان ، طاقنماها سردر ورودیها و مناره با کاشی و موزاییک آراسته شد. ساخت سردرهای بزرگ با کاشیهای شفاف و گچبری مقرنسکاری در عصر صفویه پیشرفت بسیار داشت. ترکیب سردر بزرگ و منارههای طرفین آن با صحن چهار ایوانی و ساختمانهای اطراف آن و قراردادن گنبد به گونهای که با همة ساختمان متناسب باشد، در معماری زمان صفوی به درجة کمال رسید. با توجه به امنیت ایران در این دوره بناهایی بزرگ و عالی مانند کاخهای عالی قاپو ، چهل ستون ، هشت بهشت و تالار اشرف در اصفهان و بقعه شاهزاده حسین، سردر عالی قاپور و چهلستون در قزوین ساخته شدند. دیوارهای این کاخها از کاشیهای خوش آب و رنگ پوشیده شده و میان مجموعه آنها با نقوش نقاشان معروف آن دوره پیوند هست. سقفها و دیوارها نیز غالباً با منبت کاری تزیین میشدند. تزیینات چوبی در بناهای غیر مذهبی دارای نقش اصلی بود و در آنها میزان بیشتری از تذهیب کاری و نقاشیهای لاکی استفاده میشد. طرحهای آنها با هنر مینیاتور دارای رابطة نزدیکی بود . کندهکاری و خراطی به ویژه در درها و سقفها خود هنر خاصی در این دوره بوده است. نقاشیهای دیواری (فرسک) در کاخ عالی قاپو، قصر اشرف و چهلستون و همچنین آیینه کاری به عنوان نوعی تزیین جدید در بناها ، مانند آیینه خانه ، مورد استفاده قرار گرفته است. به طور کلی قرن دهم و یازدهم قمری، به عنوان دوران شکوفایی هنرهای اسلامی ایران ، و اصفهان یکی از مهمترین و زیباترین شهرهای این دوره بوده است. بناهای بزرگ شهر اغلب با کاشیکاریهای زیبا تزیین شدهاند. وقتی شاه عباس اصفهان را پایتخت خود قرار داد ، نقشة جدیدی برای شهر طرح کرد: خیابان بزرگ و معروف چهارباغ را او ساخت و طرفین خیابان را دستور داد درخت بکارند . این خیابان به پل بزرگی که روی زاینده رود است ، میرسد. در میانة شهر ، میدان بزرگ « نقش جهان » قرار دارد. مسجد امام(شاه) در سمت جنوب و قصر عالی قاپو در مغرب و مسجد شیخ لطف الله در مشرق و سردر بازار قیصریه در شمال آن جای گرفتهاند. این میدان جای چوگان بازی بوده و دروازههای سنگی که برای این بازی ساخته شده، هنوز در دو سوی میدان موجود است . در چهار سوی این میدان قریب دویست باب حجرات در دو طبقه ساخته شده است. بنای مسجد امام (شاه) که در جنوب میدان واقع شده، از لحاظ معماری و کاشیکاری و حجاری و عظمت گنبد و منارههای بلند آن ، از شاهکارهای قرن یازدهم قمری است . کتیبة سردر اصلی مسجد بر روی کاشی معرق و به خط ثلثِ علیرضا عباسی نوشته شده و تاریخ 1025ق. بر آن است . معمار این مسجد « استاد علی اکبر اصفهانی » و مباشر ساختمان « محب علی بیگاالله » بودهاند. عالی قاپو با ایوان بلند آن در مغرب میدان جای دارد. عالی قاپو دارای جلوخان و شش طبقه ساختمان است که در هر طبقه تزیینات و گچبری و نقاشی موجود است. ایوان رفیع آن با ستونهای چوبی و سقف خاتم نیز بسیار جالب است. مسجد شیخ لطف الله که در شرق میدان واقع شده، گنبد زیبایی دارد که از کاشی پوشیده شده و طرح آن نقش تاک یا اسلیمی بزرگ است و با شکل و اندازة گنبد تناسب کاملی دارد. راهروی مسجد که به شبستان و محراب بینظیر آن منتهی میشود، دارای کاشیکاری خشتی بسیار زیبا و پنجرههای سنگی مشبک است . کاشیکاری داخل شبستان شامل کاشیهای هفت رنگ و معرق کاریهای زیباست و کتیبههای معرق و قطار و پیچ کاشی فیروزهای و پنجرههای مشبک کاشی است ، طرح نقوش و رنگ آمیزیهای متنوع و الوان نارنجی و لاجوردی ، جلال و زیبایی خیره کنندهای به این شبستان بخشیده است . کاشیکاری سقف داخلی شبستان ،با طرح لوزی و ریزه کاریهای خاصی که در آن به کار رفته اعجاب انگیز است. محراب کاشی معرق و مقرنس کاری آن نیز در زمرة آثار مهم هنری است از لحاظ صنعت کاشی پزی و معرق کاری شکاهکاری به شمار میرود. سردر بازار ، بخش شمالی ، علاوه بر کاشیکاری زیبا ، مجالس نقاشی زیبایی دارد که قسمتی از آن شامل تصاویر جنگ شاه عباس با ازبکان و مجالس بزم شاهی است. کاخ چهلستون ، با 20 ستون چوبی بلند در ایوان ، و تالار آیینه با سقف منقوش و زراندود و منبتکاری و گچبری و نقاشیهای عالی ، یکی از مشهورترین کاخهای این دوره است . قصر هشت بهشت نیز از نظر بُعد مناظر باغ به میزان وسیع تری اهمیت معماری دارد. این قصر را برای جشنهای مجلل درنظرگرفته بودند. شهرت این کاخ گذشته از جنبة معماری و زیبایی ، به سبب استفاده از سنگهای مرمر و طاق مقرنسکاری و نقاشی مناظر کاشیکاری خاص آن است . آیینه کاری این کاخ عامل دیگری در زیبایی بنا بوده است . تالار اشرف، شامل یک تالار بزرگ و دو اتاق در کنار آن است. اهمیت این بنا گذشته از نظر معماری و سقفهای بزرگ ضربی، به خاطر مقرنسکاری و نقاشی و تصاویر طلاکاری سقف و شاه نشین آن است. مدرسة چهارباغ با سردر ورودی و گنبد و دو منارة رفیع از نظر شیوة کاشیکاری و رنگ آمیزی جلب نظر میکند. بنای زیبای این مدرسه و کاروانسرا ، و بازار در خیابان چهارباغ احداث شده است. به امر شاه عباس ، در سراسر ایران ، کاروانسراهای بزرگی نیز اغلب از آجر و گاهی از سنگ ساخته شده است. در این دوره به علت دو جنبة مهم مذهبی و اقتصادی ، تعداد زیادی کاروانسرا ساخته شده است. شیوة ساختمانی کاروانسراها بیشتر چهار ایوانی است ، ولی انواع دیگری مانند مثلث، هشت ضلعی ، دایره ، کوهستانی و متفرقه در این بناها دیده میشود. از کاروانسراهای این دوره مهیار در اصفهان ، کاروانسرای بیستون در کرمانشاه، کاروانسرای مادرشاه و شیخ علی خان در اصفهان و امینآباد را میتوان نام برد. در دورة صفویه همچنین تعداد زیادی پل ساخته شد. معماری این پلها از نظر زیبایی و شیوة پل سازی بسیار چشمگیرند . پل الله وردی خان یا 33پل در انتهای خیابان چهارباغ در اصفهان در دو طبقه بر روی رودخانة زاینده رود واقع شده و 300 متر طول و 14 متر عرض دارد. در دو سوی جادة اصلی، راهروی سرپوشیدهای برای پیاده روان ساخته شده است. پل خواجو که بر روی زاینده رود ساخته شده ، از نظر معماری و کاشیکاری مشهور است . طول پل 132 متر و عرض آن 12 متر است. این پل چیزی بیش از وسیلة عبور از رودخانه بوده، از لحاظ تناسب و جلوه ، زیبایی چشمگیری دارد. این پلها نه تنها برای عبور بلکه برای توقف نیز طراحی شده است و در آنها جاهایی برای تفریح و درنگ وجود دارد. در سراسر طول پل ، غرفههای کوچک زیبایی تعبیه شده که با کاشی و نقشهای دیواری زیبایی آراسته است. از زمان صفویه بناهای تاریخی بسیار دیگری در ایران وجود دارد، چون مجموعة بقعة شیخ صفی در اردبیل ، بخشهایی از مجموعة آستان قدس رضوی(ع) در مشهد. مجموعة بنای کنونی بقعة شیخ صفی شامل مجموعهای از گورهای شاهان شاهزادگان دورة صفوی و چند ساختمان دیگر به نام چینی خانه ، مسجد و جنت سرا ، حرم خانه ، خانقاه ، چراغخانه ، شهیدگاه و متعلقات دیگر است. مقبرة استوانهای شکل با گنبدی کوتاه پوشانیده شده است و دور برج از خارج دارای کتیبه بزرگی آجری است و نام « الله » با کاشی روی آن تکرار شده است . آستان پرشکوه قدس رضوی (ع) طی قرنهای متوالی، زیارتگاه همة مسلمانان جهان بوده و خود شامل مجموعه بناهای متعددی است. گنبد زرین بنا دارای دو پوشش است که پوشش خارجی آن طلاکاری است. این گنبد کتیبهای به خطر علیرضا عباسی خوشنویس دورة عباسی دارد. دو منارة طلا بر روی ایوان عباسی و ایوان جنوبی قرار دارند. طلاکاری ایوان صحن کهنه بر فرمان نادرشاه افشار انجام شده، و از این روست که به «ایوان نادری» معروف است. حرم بنای چهارگوشی است که هر ضلع آن تقریباً ده متر است و ازارة آن با کاشیهای خشتی مزین شده است . این کاشیها با نقش و نگار بدیع و طلاکاری در زمرة زیباترین انواع کاشی است . به طور کلی برخی از بهترین تزیینات و آیینه کاری و نمونة کاشیکاری سه دورة تاریخی متوالی را در آن مکان مقدس میتوان دید، زیرا مسجد گوهرشاد در زمان تیموریان، صحن کهنه در زمان صفویه و صحن نو در دورة قاجاریه ساخته شده است. با نگرشی کلی به هنرهای این دوره، باید پذیرفت که در دورة صفوی ، بار دیگر عصر نوین و درخشانی در هنر ایران طلوع کرد. هنر بزرگ ایران ، چنانکه برخی به نادرست تصور کردند ، منحصر به دورة پیش از اسلام نیست، بلکه در هر دوره ، هنری که در نوع خود زیبا و کامل بوده پدیدار شده است . در قرن دهم قمری هنرمندان ایران به مزایا و نتایج تازهای دست یافتند. در آن دوره قالیهایی بافته شده که تا آن تاریخ نظیر نداشته است. به نوشتة پروفسور پوپ امریکایی : « بعضی از قالی و قالیهای این دوره با نخهای طلا و نقره بافته شده و رنگ اصلی حاشیه معمولاً با رنگ زمینة آن تباین دارد. یونانیان که از جلال و شکوه جامههای ایرانی در شگفت بودند اگر جامههای شاهزادگان ایرانی را در زمان شاه عباس میدیدند چه میگفتند؟ زریهایی که از زر و سیم ساخته شده بود همچون آب در حرکت و نرم به نظر میآید و بر آنها چنان نقشهای زیبا به فاصلههای متناسب طرح شده که نه فقط عالی و باشکوه جلوه میکرد بلکه جلال آنها بارز و هویدا بود ». به راهنمایی و استادی هنرمندانی چون بهزاد ، میرک ، سلطان محمد و رضا عباسی نقاشی رنگی و قلمی در رنگ آمیزی و زیبایی و تناسب خطوط به درجة کمال و درخشندگی رسید. لطافت در تجسم و تصور و نشاط و تابش و مهارت با هم ترکیب شد و یکی از معروفترین و کهنترین هنرها را به درجات تازهای از اعتلا رساند. علاوه بر هنر نگارگری ، قالی بافی ، نقاشی ، و منسوجات باید به ظروف سفالی و فلزی این دوره هم توجه کرد. گفتهاند که شاه عباس صفوی به جمع آوری ظروف سفالین سخت علاقه داشت و دستور داده بود در عالی قاپوی اصفهان و مقبرة شیخ صفیالدین در اردبیل اتاقها مخصوصی به این منظور بسازند و جاهایی در دیوار برای نگاهداشتن ظروف آماده کنند. در این دوره ظروف سفالین، پیوسته از چین به ایران آورده میشد و سفال سازان ایران از آنها تقلید میکردند. به نوشتة شاردن ، سیاح فرانسوی: « ظروف ایرانی در این دوره از لحاظ صافی و شفافی و جنس از ظروف ساخت چین کمتر نیست ». اختیار دو رنگ آبی و سفید در دورة صفوی ، برای اغلب ظروف و نیز پرداخت نقشهای برجسته بر روی طراحیها و اندود کردنشان با لعاب سبز یشمی و آبی لاجوردی و سورمهای نمودار جنبههای اصلی این تمایلاند. در فلزکاری عصر صفوی ، بر پایة سنتهای قدیم و مهارت فلزکاران این دوره هنرمندان چیره دستی مجال ظهور یافتند. مصنوعات طلاکاری ، نقره کاری و برنج سازی رونق بسیار داشت و آهن و فولاد نیز گاه طلا و نقره کوب می شد. طراحان و نقاشان، این زمان با ابداع شیوههای جدید، موازین تازهای در سبکهای خود ایجاد کردند. در نقره کوبی و حکاکی ظروف ، پایههای شمعدان یا بخوردانها ، نوشتار اشعار فارسی به خطوط خوش نستعلیق جایگزین کتیبههای عربی شد. |
قاجاریه و معاصر |
در دورة قاجاریه شیوة جدیدی در معماری ایجاد شد و معماران این زمان نیز دنباله رو معماران صفویه بودهاند ، هنر معماری این زمان با مقایسه با دورة صفویه بسیار ضعیف شمرده میشود. تنها در زمان حکومت طولانی ناصرالدین شاه قاجار به دلیل نفوذ هنر غربی ، هنر معماری همچنین صنایع ظریف مانند گچبری ، آیینه کاری و کاشیکاری رونق یافت و تا اندازهای معماران ما در این زمان از هنر اروپایی تقلید میکردند. ارتباط بیشتر ایران با غرب ، معماران ایرانی را برآن داشت تا عوامل مشخص معماری ایران را با روشنبینی و توجه خاصی با عوامل معماری غرب درآمیزند و آثاری به وجود آورند که از نظر هنری دلپسند باشد. سراسری ورودی با پلکانهاییکه از وسط این سرسرا آغاز میشود ، و از پاگرد به دو شاخه در جهت مقابل یکدیگر به بالا ادامه مییابد ، تأثیر معماری کشور روسیه است و از اواسط سلطنت ناصرالدین شاه به بعد رواج یافت. معماری خارجی با طرحهای تزیینی ایرانی از قبیل کاشیکاری ، آیینه کاری ، گچبری و ازاره بندی از کاشی ، توأم شدو گوشهای از معماری عصر قاجاریه را نشان میدهد. ایجاد زیرزمینها با طرحهای زیبا و پوششهای ضربی آجری ، تعبیه حوضخانهها، رواج بادگیر برای خنک کردن فضاها و احداث تالارهای بزرگ با شاه نشینها و غرفهها و گوشوارهها همه و همه به صورت دلپسندتری درآمد. ساختن بادگیرها در ابتدا ساده و فقط شامل یک دهانه هواکش مزین به کاشیکاریهای زیبا بود، سپس به تدریج مراحل کمال پیمود، چنانکه صورت تکامل یافتة آنها ، دو طبقه و از چهار جهت دارای هشت دهانة هواکش است و جریان باد و هوا را از این دهانهها به داخل ساختمان هدایت میکند. در معماری کاخ سازی ، ساختن بادگیرهای مزین به کاشیکاری و قبة طلا در عمارت ، رکنی از معماری اصیل ایرانی بوده است . بناهای مسکونی دورة قاجار (بجز کاخهای سلطنتی) با طرحی شامل اتاق مرکزی ایوان ( با دو ستون در برابر آن ) و اتاقهای کوچکتر واقع در اطراف اتاق مرکزی به صورتهای ساده یا مفصل ، همه به شیوة معماری اصیل ایران در ادوار قدیم بوده که در این دوره با ابتکارات جدیدتر به صورتی دلچسب و نیکو تکمیل شدهاند. کاشیهای منقوش دورة قاجاریه ، اغلب ناچیز و از نظر هنری فقیرند و تنها تقلیدی ناقصاند از کارهای قرن گذشته. باآنکه ناصرالدین شاه عدهای از نقاشان را برای تحصیل مطالعه به موزههای رم و پاریس فرستاد ، و کسانی از این نقاشان در هنر خود پیشرفتی کردند، اما کارگران سادة کاشیساز نمیتوانستند به خوبی از آثار آنها استفاده کنند، با این وجود به قول ناصرالدین شاه هنر کاشی سازی « متجدد » شد. در تهران و اطراف آن ، چند نمونه مهم از معماری قاجاریه دیده میشود: یکی مقبرة حضرت عبدالعظیم در شهر ری است که بنای مقبره و گنبد طلای آن قابل توجه است. مجموعة این مکان مقدس دارای سردر و ایوان آیینه کاری رفیع و چندین صحن و گنبد طلایی و دو منارة کاشیکاری و رواق و ضریح و مسجد است. بناهای دیگر قابل توجه «عصر قاجاریه » ، مسجد امام (شاه یا سلطانی) و مسجد سپهسالار (مطهری) تهران است. ساختمان مسجد سپهسالار شامل جلوخان وسیع ، سردر و منارههای کاشیکاری ، هشتی ، صحن ، حجرات دو طبقه با ستونهای سنگی زیبا و شبستان است. با اینکه اغلب کاشیکاریهای این مسجد ، از کاشی هفت رنگ است ، ولی بعضی نمونههای کاشیکاری معرق هم دیده میشود. رنگ کاشیها بیشتر قرمز و صورتی و سفید است. در حالی که در آفتاب درخشان ایران ، رنگهای قدیم مانند فیروزهای و سورمهای مطلوب تر است. علاوه بر معماری مذهبی که از صفویه پیروی شده است و معماری کاخ سازی و ساختمان های مسکونی که آمیزش عوامل معمار ایرانی و اروپایی را به حالتی بسیار دلنشین نشان می دهد، مانند عمارت کلاه فرنگی ، کاخ سرخه حصار ، کاخ شمس العماره ، کاخ گلستان ، تیمچههای وسیع و زیبای این دوره خود نشاندهندة شاهکارهای ماهرانهای از استادان هنر معماری قرن سیزدهم است. از دورة قاجار تیمچه و بازارهای وسیع با پوششهای خوبی در تهران و شهرستانهای بزرگ موجود است. که از نظر هنر آجرکاری و کاشیکاری و چه از نظر وسعت دهانة طاقها قابل تحسین و ستایشاند. معماری در دورة پهلوی تنوع چشمگیری نداشته است . با ورود مصالح جدید ساختمانی مانند آهن ، بتون و غیره و نیز آمدن مهندسان خارجی به ایران- مهندسانی که به پیشینة پر افتخار معماری کشور ما آشنایی نداشتند و بازگشت ایرانیانی که در خارج از وطن تحصیل هنر معماری کرده و نخست تحت تأثیر معماری غرب بودند، دگرگونی شگرفی در هنر معماری ایران پدید آورد. با همة زیبایی که این نوع معماریها به قیافة شهرهای ایران بخشید، متأسفانه غالباً جنبة تقلید از شیوههای معماری غرب بر تبعیت از هنر اصیل ایرانی یا ابداع شیوة جدیدی در معماری ایران ، ترجیح داده شد. با این وجود، در بعضی از موارد ، ناچار از تمایل به تزییناتی به سبک ایرانی شدهاند. بناهایی چون کاخهای سعدآباد ، کاخ مرمر در تهران و ساختمان مجلل باشگاه افسران (سابق) عمارت شهربانی ، دبیرستان البرز، کاخ وزارت امور خارجه و سردر باغ ملی و عمارت پست ، گواه این مدعاست . این طریق معماری بدون توجه به عوامل اقلیمی و پیشینة معماری ایران هنوز ادامه دارد. یکی دیگر از هنرهای قاجاریه ، نقاشیهای بزرگ بر دیوارهاست. اگرچه اغلب در این نقاشیها ، تأثیر هنر اروپایی دیده میشود، اما در کل قابل توجه است. در زمان قاجار نقاشی رنگ و روغن جای مینیاتور را گرفت. در شهر شیراز قلمدانها و جعبههای آرایش و جلدهایی با نقش گلهای سرخ با کاغذ روغنی می ساختند که در دو نوع خود بینظیرند . نقاشی مینیاتور به ویژه مجالس شاهنامه ادامه یافت . در این دوره شیوة نقاشی فرنگی به دست خود ایرانیان به ایتالیا رفته ، به ایران راه یافت. در دورة قاجاریه علی رغم تلاش و کوشش بیش از حد استادکاران به حفظ و حراست هنرهای میراثی ، توفیقی آنچنان نصیب صنعتگران فلزکار نشد و آثاری که از این دوره باقی مانده اگرچه فاقد جنبههای هنری است ، اما نشانههایی از هنر صنعتگران ایرانی را با خود همراه دارد. زرگران این دوره ، بر ظروف ساختة خود ، با مینا نقاشی میکردند. قلیانهایی از طلا و نقره ساخته شد که روی آنها را با طرحهای برجسته میناسازی میکردند. در اصفهان انواع و اقسام ظروف برنجی مانند سینیهای بزرگ و کوچک ، قندیل با چراغهای مشبک و انواع کاسه ، بشقاب ، شمعدان و غیره میساختند. ظروف نقرهای را در اصفهان با طرحهای گل و بوته تزیین میکردند. از صنایع دیگری که در زمان قاجاریه اهیمت داشت و مورد توجه بود ، قالی و قالیچه است . ایران در این صنعت همیشه در دنیا پیشرو بوده است. قالیبافی در ایران تا آغاز قرن نوزدهم میلادی طبق سبک و روش اصیل و قدیم انجام میگرفت و مهارت و استادی کارگران ، همپایة زمان قدیم بود. اما کم کم وضع تغییر کرد، تاجایی که شرکتهای اروپایی برای تهیة قالی در همدان ، کرمان و اصفهان کارگاههایی تأسیس کرد. شرکتهای مذکور که باید سفارش سازمانهای بزرگ را انجام میدادند، چون محصولشان باید جوابگوی مشتریان معین و ثابتی میبود، کم و بیش مجبور شدند شیوة قدیمی کار را رها کرده و نقشههای قدیمی و رنگهای قدیمی را تبدیل به تزیینات مشکوک و غیر اصیل کنند. |
ویژگیهای کلی هنری ایران |
ایرانیان در طول تاریخ پرفراز و نشیب فرهنگ خود ، پیوسته به آفرینشهای دیگر اقوام و ملل توجه هوشمندانه داشتهاند و کوشیدهاند از تجربههای آنان بهره ببرند و فرهنگ خود را به خوبی منتقل کنند. این اندیشه و ظهور آفرینشهای خیره کننده هنرمندان و پیشهوران این سرزمین در بناهای شگفت انگیز و به ویژه دست ساختههای بسیار زیبا ، خاورشناسان و باستانشناسان نامی را ، سالهاست که راهی این دیار کرده است. در نتیجة همین پژوهشهای ارزشمند ، فرهنگ و هنر ایران به دنیا معرفی شد- که البته این معرفی گاه خالی از شائبههایی- نبوده است. ایرانیان به نقش جانوران اهمیت میدادهاند و علاوه بر نقوش جانوران ، از نقشهای هندسی برای تزیین ظروف و سفالهای خود استفاده میکردهاند و از هزاران سال پیش ، نقشهای رمزی و سمبلیک را در آثار هنری خود به کار میگرفتهاند. همچنین در رنگ آمیزی به مهارت خاصی رسیده بودند. این ویژگیها از گذشتههای بسیار دور و از هنگام نخستین آثار صنایع ایران دیده میشود و میتوان نمونههای آن را در کاخهای باشکوه دورة هخامنشی تا دیوارهایی که با کاشیهای شفاف و اتاقهایی که با پردهها و قالیها مزین شده است، دید. دیگر از ویژگیهای هنر ایران از دیرباز ، عشق و علاقه به صورت آرایی جانوران است : هنرمندان ایران در کمال مهارت و برازندگی از عهدة تجسم جانوران برآمدهاند . این علاقه و مهارت را میتوان از کهنترین روزگاران تا عصر مفرغهای لرستان و حتی در نقشة قالیهای عصر حاضر یافت. در دورة هخامنشیان ، هنرها چنان سبک معین و آشکاری دارند که اگرچه تأثیر صنایع خارجی تا حدودی تشخیص داده میشود، اما میتوان ویژگیهای ایرانی آن را آشکارا دید. از مجموعه آثاری که از این دوره به جا مانده است میتوان به شکیبایی ، ذوق سلیم و زیبایی و صفای هنرمندان و صنعت گران ایرانی پی برد. نکتهای که صنایع و هنر ایران را ممتاز میکند ، همانا جمع میان سادگی و آرایش بسیار است. صبر و حوصله که از ویژگیهای نژادی ایرانیان است، در هنرهای ایشان بخوبی مشهود و هویداست، زیرا بافندگی با دست ، بافتن قالی ، منبت کاری و مینیاتورهای زیبا نیازمند صبر و وقت بسیار است. برخی از شاهکارهای هنری ایران ، نمونه کاملی است از شکیبایی و دقت ایرانیان . به جرأت میتوان گفت که بخش عمدهای از پدیدههای موجود در عالم معماری با توجه به مدارک و اسناد موجود ، در فلات ایران خلق شدهاند. میدانیم که مغرب زمین همواره به معماری گوتیک فخر کرده است و به اعتباری مهمترین شاهکارهای هنری معماری مغرب زمین به این سبک تعلق دارد. جالب است که معماری گوتیک را ملهم از معماری ایران میدانند. دربارة پدیدههای معماری که در ایران پیش از اسلام آفریده شده و طی قرنها تحول و تکامل یافته و به دیگر سرزمینها انتقال یافته ، میتوان نمونههایی یاد کرد؛ مانند کاربرد انواع قوسها و از آن جمله طاق ضربی از هزارة دوم پیش از میلاد در امر پوشش فضای معماری-پدیدة ارزندهای- است که در این سرزمین بنیاد گرفته است. خلق گنبد بر روی پایة چهارگوش از ابتکارهای استثنائی است که در این سرزمین به وجود آمده و منشاء دگرگونی اساسی در کار معماری جهان شده است. ایوان نیز که یکی از پدیدههای شگرف دورة اشکانی است ، در پی کاربرد وسیع و موفق آن در معماری ساسانی، در دورة اسلامی همچنان مورد توجه قرار گرفت و برای هرچه بیشتر شکوهمندی شبستان گنبددار ، به اعتباری دیگر به مقابل شبستانهای گنبددار افزوده میشود. هنر کاشیکاری و همچنین شاهکارهای درخشان و پرجاذبة هنر گچبری پس از اسلام در ایران که از بناهای دورة سلجوقیان و ایلخانیان رواج یافت ، در دورة صفویه به آخرین حد زیبایی و تکامل رسید. سه قسم کاشیکاری مهم در تزیین بناهای این دوره چشمگیر هستند: کاشی یکرنگ ، کاشی موزاییک یا معرق و کاشی هفت رنگ . بناهای دوره صفوی که با این نوع کاشیکاری آرایش شده اند ، در هیچ جای دنیا نظیر ندارد. |
صنایع دستی
مقدمه |
صنایع دستی ایران ، به عنوان صنعتی مستقل و بومی ، شاخصترین هنر کاربردی ایران و یکی از سه قطب برتر صنایع دستی جهان ، ریشههای عمیق و استوار در فرهنگ غنی و بارور ایران اسلامی داشته است . صنعتگران دستی ایران ـ این پاسداران راستین مردمیترین هنر شناخته شدة تمامی قرون و اعصار ـ با خلق آثار برجسته و شاهکارهایی از انواع صنایع دستی که هم اکنون زینت بخش گنجینههای بزرگ و دیگر مراکز هنری جهان است ، پیوسته توجه و تحسین بازدیدکنندگان و ناقدان آثار فرهنگی را برانگیختهاند . اگر چه با توجه به خصوصیات و ابعاد گوناگون اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی صنایع دستی ، شاید نتوان تعریف دقیق و پذیرفتنی از سوی همة صاحبان ذوق و اندیشه برای صنایع دستی ارائه داد ، اما از میان تعریفهای گوناگون که تا کنون از این « هنر ـ صنعت » ارائه شده . میتوان دو تعریف زیر را که ضمناً مورد توجه بیشتر استادان قرار گرفته است ، مناسبتر دانست . تعریف نخست را در سال 1348 شورای صنایع دستی ایران و تعریف بعدی را در سال 1362 گروهی از کارشناسان سازمان صنایع دستی ایران به دست دادهاند : اوّل : « صنایع دستی به آن رشته از صنایع اطلاق میشود که تمام یا قسمتی از مراحل ساخت فرآوردههای آن با دست انجام گرفته و در چهار چوب فرهنگ و بینشهای فلسفی و ذوق و هنر انسانهای هر منطقه با توجه به میراثهای قومی آنان ساخته و پرداخته میشود . » دوم : « صنایع دستی به مجموعهای از « هنر ـ صنعت » ها اطلاق میشود که عمدتاً با استفاده از مواد اوّلیه بومی و انجام قسمتی از مراحل اساسی تولید ، به کمک دست و ابزار دستی موجب تهیه و ساخت محصولاتی میشود که در هر واحد آن ، ذوق هنری و خلاقیت فکری صنعتگر سازنده به نحوی تجلی یافته و همین عامل وجه تمایز اصلی اینگونه محصولات از مصنوعات مشابه ماشینی و کارخانهای است . » ویژگیهای عمدة صنایع دستی به این شرح است : 1. ضرورت انجام بخشی از مراحل اساسی تولید با دست و ابزار و وسائل ساده و دستی صاحب نظران بر این عقیدهاند که اگر چه برای تولید هر یک از فرآوردههای دستی ، مراحل متعددی طی میشود ، ولی انجام کلیة این مراحل با دست و ابزار و وسائل دستی الزامی نیست و اگر تنها بخشی از مراحی اساسی تولید ـ یعنی مراحلی که حضور صنعتگر هنرمند در آن تعیین کننده و اساسی است ـ به این طریق انجام شود ، محصول تولید شده با توجه به مواردی که در تعریفها آمده ، صنایع دستی محسوب میشود . 2. حضور مؤثر ، خلاق ، مستقیم و بیواسطة انسان در تولید و شکل بخشیدن به اثر تولیدی و امکان ایجاد تنوع و اجرای طرحهای مختلف در مرحلة ساخت این گونه فرآوردهها . 3. لزوم تأمین بخش عمدة مواد اولیة مصرفی ( حدود 90 درصد ) از منابع داخلی . 4. برخورداری از کیفیت فرهنگی ( ضرورت استفاده از طرحهای اصیل و بومی و نیز برخورداری آثار ، از رنگها و رنگ آمیزیهای سنتی ) . 5. بینیازی از سرمایه گذاری عمده در مقایسه با دیگر صنایع . 6. ناهمانندی و عدم تشابه فرآوردههای تولیدی با یکدیگر . 7. داشتن ارزش افزودة بسیار در مقایسه با دیگر صنایع . از آنجا که صنایع دستی معمولاً کار و تلاش بسیار میطلبد و بخش عمدة قیمت تمام شدة آن نیز تنها دستمزد مادّی کار خلّاقه و هنرمندانة انسان است و مواد اولیة مصرفی ، در مقایسه با هنر ِ صنعتگر نقش چندانی در قیمت آثار تولیدات صنایع دستی ندارد ، بنابراین ، ارزش افزودة صنایع دستی به مراتب بیش از سایر صنایع است . 8. قابلیت ایجاد و توسعه در مناطق مختلف ( شهر ، روستا و حتی در جوامع عشایری ) . 9. قابلیت انتقال تجربهها ، رموز و فنون تولیدی به صورت سینه به سینه ، مادر و فرزندی ، پدر و فرزندی ، استاد و شاگردی و سرانجام با بهرهگیری از شیوه و روشهای علمی و بر اساس آموزشهای مدّون در سطح مدارس و دانشگاهها . 10. بینیازی به کارشناس و متخصص خارجی ، با توجه به در اختیار داشتن همة تخصصها و مهارتهای لازم در داخل . |
طبقه بندی و معرفی صنایع دستی ایران |
صنایع دستی کشورمان را که بر اساس نظر کارشناسان ، یکی از سه قطب برتر صنایع دستی جهان است ـ همراه چین و هند ـ از جهات گوناگون میتوان طبقهبندی کرد ، ولی از آنجا که روش تولید فرآوردههای دستی یکی از مهمترین وجوه تمایز این « هنر ـ صنعت » است ، طبقه بندی زیر که بر مبنای روش ساخت این گونه محصولات به عمل آمده است ، میتواند مورد عنایت و توجه بیشتری قرار گیرد . 1. بافتههای داری : محصولاتی است که به کمک دارهای افقی یا عمودی مستقر در زمین ، در زمان بافت ، تولید میشود . گلیم ساده ، گلیم سوماک ( گلیم یک رو )، زیلو ، پلاس ، گبه و قالی، مشهورترین بافتههای داری و ضمناً مهمترین زیراندازهای سنتی ایران به شمار میروند . 2. دستبافی ( نساجی سنتی ) : فرآوردههایی که با کمک دستگاههای بافندگی دو وَردی ، چهار وَردی ، شش وَردی، هشت وَردی و ژاکارد دستی تولید میشود . زری، مخمل ، ترمه و « دارایی » شاخصترین دستبافتهای کشورمان محسوبند و جاجیم و پارچههای دستباف پنبهای ، پشمی و ابریشمی که درمناطق شهری ، روستایی و عشایری تولید میشود ، از دیگر دستبافتهاست . 3. بافتنی : انواع محصولاتی که با کمک میل و قُلاب و مانند آن ، با بهرهگیری از الیاف طبیعی تولید میشود ؛ نظیر جوراب ، کلاه ، دستکش ، شال گردن و غیره که امروزه به طور کلی در مناطق روستایی و گاه عشایری به دست زنان تولید میشود . 4. رودوزیهای سنتی : همة محصولاتی که از طریق دوختن نقوش سنتی روی پارچههای بینقش ، یا کشیدن قسمتی از نخهای تار و پود پارچه به وجود میآید . سوزندوزی بلوچ ، تپه دوزی کرمان ، قلاب دوزی رشت ، گلابتون دوزی بندر لنگه ، سوزن دوزی ممقان ، سوزندوزی و ملیله دوزی اصفهان جزء مشهورترین رودوزیهای ایرانی است . شمار رودوزیهای سنتی ایران را میتوان متجاوز از 30 نوع دانست که در هر منطقه از کشورمان با بهرهگیری از ویژگیهای منطقهای از نظر طرح و نقش و بر اساس سنتهای موجود تولید میشود . 5. چاپهای سنتی : مراد از « چاپهای سنتی » ، نقش پذیری پارچه ، با مهر ، قلم مو و نظایر آن است . چاپ قلمکار در روزگار ما در اصفهان از رونق بسزایی برخوردار است و بیشتر با قالبهای چوبی بر روی پارچة متقال انجام میشود . چاپ کلاقهای در تبریز و اسکو رواج دارد و به طور کلی بر پارچة ابریشمی با مهر و به شیوة خاص صورت میپذیرد . 6. نمدمالی : انواع فرآوردههایی که با تراکم فشردة تودههای پشم و کرک در شرایط فنی مناسب از طریق ورزدادن تهیه میشود . از این راه ، محصولاتی مانند کلاه نمدی ، پالتو نمدی ( کَپَنک) ، نمد زیرانداز و غیره تهیه میشود . نمد مالی به صورت نمد زیر انداز ، در شهرهایی چون استهبان ، رامسر ، سمنان ، بهبهان و غیره رواج دارد ، ضمن آنکه تولید کلاه نمدی که بخشی از لباسهای سنتی مردان لُر ، قشقایی ، بختیاری است ، در شهرهایی چون شهر کرد و شیراز رونق دارد . 7. سفالگری و سرامیک سازی : محصولاتی که با استفاده از گلِ رس و همچنین گِلِ به دست آمده از سنگهای کوارتز و کائولین به کمک دست و چرخ سفالگری ساخته و سپس پخته میشود . محصولات سفال و سرامیک مناطقی چون لالجین همدان ، میبُدیزد ، مندگناباد ، اصفهان ، شهرضا ، نطنز ، تبریز و قم از شهرت بسزایی برخوردار است ، ضمن آنکه طی سالهای اخیر ، محصولات جالب و باارزشی در شهر تهران به دست صنعتگران هنرمند سفالگر ساخته و عرضه شده است . 8. شیشه گری : محصولاتی که از طریق شکل دادن مواد معدنی ذوب شده در کوره ، نظیر سیلیس ، خرده شیشیه و یا ترکیبی از این دو و با استفاده از روش دمیدن با لولة مخصوص و کاربرد ابزار دستی شامل انبر ـ قیچی و قالبهای ویژه و غیره حاصل میشود و مراحل تکمیلی و تزیینی دیگری نظیر نقاشی ، تراش ، آبگزنمودن ، مات کردن ، تلفیق با فلز و غیره را نیز در بر میگیرد . مهم ترین مرکز ساخت محصولات شیشة دست ساز ، تهران است که در آن کارگاههای متعددی به تولید محصولات شیشهای با « روش فوتی » ( = دست ساز ) میپردازد . 9. تولید فرآوردههای پوست و چرم : محصولاتی که با استفاده از پوست و چرم دباغی شده به شیوة سنتی تولید میشود ، نظیر پوستین ، کلاه پوستی ، چاروق . محصولاتی تکمیلی چرمی ، نظیر تلفیق چرم با محصولات دستباف ، جزء این گروه هستند . در زمینة تولید فرآوردههای پوستی ، شهرهایی نظیر مشهد ، شاندیز ، بجنورد ، قوچان و شیروان در استان خراسان و شهر اصفهان مشهور هستند و زیباترین چاروقها در بجنورد ، قوچان ، ماسوله ، زنجان ، مهاباد و سردشت تولید میشود . ضمن آنکه شهر تهران هم مهمترین مرکز تولید محصولات تکمیلی چرمی است و هم آنکه کارگاههای متعددی در این شهر به تهیه و ارائه محصولات چرمی شامل نقاشی ، خطاطی و حکاکی روی چرم با استفاده از چرمهای سبک ـ یعنی چرمهای تهیه شده از پوست گوسفند و بز ـ میپردازند . 10 . محصولات فلزی و آلیاژ : فرآوردههایی که به شیوة سنتی ، با استفاده از ابزار دستی و انواع فلزات ( مس ، نقره ، طلا و آهن ) و انواع آلیاژها ( برنج و ورشو ) تولید میشود ، نظیر انواع ظروف خانگی ، چاقو ، قندشکن ، قلم تراش ، قفل و غیره . 11.قلمزنی ، مشبک کاری و حکّاکی روی فلزات و آلیاژها : « هنر ـ صنعتی » است که طی آن طرحها و نقوش سنتی با استفاده از قلم ، چکش و سایر ابزار دستی بر روی اشیاء ساخته شده از فلز یا آلیاژ شکل میگیرد . نظر به اهمیت فلز و فلز کاری و به سبب تنوع بسیار محصولات فلزی ، در این باره و نیز برخی از رشتههای مرتبط با فلز به طور مفصل و جداگانه توضیح داده خواهد شد . 12.سنگ تراشی و حکّاکی روی سنگ : شامل مصنوعاتی است که مواد اولیة اصلی آن را انواع سنگها نظیر فیروزه ، سنگ مرمر ، سنگ یشم ، سنگ سیاه ، سنگ سفید ( آلاباستر ) و غیره تشکیل میدهد و با ابزار و وسایل مختلف تراشیده یا حکاکی میشود ، نظیر انواع ظروف ، پایة چراغ ، هاون ، ظرف میوه ، انواع نگین و آثار تزیینی و غیره . در زمینة سنگ تراشی و حکاکی روی سنگ ، صنعتگران شهر مشهد به سبب آثار متنوع و با ارزشی که از سنگهای گوناگون ، و از آن جمله فیروزه ، تولید و ارائه میکنند ، شهرت دارند ؛ ضمن آنکه در شهرهای قم ، کرمان و تهران نیز فرآوردههای مصرفی و تزیینی جالبی از سنگهای مختلف تولید و عرضه میشود . 13.خرّاطی چوب : شیوهای از تولید محصولات چوبی است که طی آن و با ابزار و وسایل مختلف و به طور کلی به وسیلة دستگاه خراطی ، اشیائی نظیر انواع قلیان ، گهواره ، پایة آباژور و ظروف مختلف ساخته و پرداخته میشود . این حرفه که قدمت و پیشینهای بسی طولانی دارد ، هم اکنون در شهرهای مختلفی از کشورهای پررونق است . 14. ریزه کاری و نازک کاری چوب : روشی از ساخت فرآوردههای چوبی است که طی آن با وسایل نجاری مانند ارّه ، رنده ، سوهان ، مغار و غیره قطعههای کوچک آماده شده را به صورت روکش بر روی بدنة چوبی میچسبانند و تحت فشار قرار میدهند . از این طریق ، انواع قاب عکس ، شکلات خوری ، جعبة کارد و چنگال و غیره ، حتی میز و صندی و مبلمان هم تولید و عرضه میشود . در هنر نازک کاری چوب ، صنعتگران هنرمند سنندجی و ریزه کاران چوب ارومیه ، و نازک کاران چوب رشت به خاطر آثار زیبا و با ارزش و متنوعی که تولید و عرضه کردهاند ، نزد خاص و عام معروفند . 15 . منبت کاری ، کندهکاری و مشبک کاری چوب : شیوهای دیگر از تولید محصولات چوبی است که طی آن طرحها و نقوش سنتی با استفاده از قلم ، چکش ، مُغار و دیگر ابزار نجاری بر روی چوبهای مرغوب و بادوام شکل میپذیرد . در زمینة کنده کاری چوب ، باید از آثار زیبای صنعتگران ورازده علیا و جوربند در بخش چمستان شهرستان نور ، و در خصوص منبت کاری باید از آثار منبت کاران هنرمند آبادهای و گلپایگانی نام برد که برخی از تولیداتشان براستی در خور تحسین است ؛ ضمن آنکه طی سالهای اخیر ، آثار منبت زیبایی در تویسرکان ، جوکار ملایر ، اراک ، اصفهان و تهران ( به صورت مبلمان ) ساخته و عرضه شده است . 16. حصیر بافی : این زمینة هنری ، خود شامل زمینههای دیگری است ، چون بامبوبافی ، مروار بافی ، ترکه بافی ، سبد بافی و چیغ بافی ( = دیوارة اطراف سیاه چادر عشایر که از نی و یشم تهیه و غالبا ً نقشهای زیبایی هم بر روی آن بافته می شود ) . اما حصیر بافی ، بافت رشتههای حاصله از الیاف سلولزی ( گیاهی ) با دست و ابزار سادة دستی است که طی آن محصولات گوناگونی چون حصیر زیر انداز ، سفرة حصیری ، انواع سبد ، انواع ظروف و غیره تولید و عرضه میشود . گفتنی است که در هر منطقهای از کشورمان ، با توجه به مواد اولیة در دسترس و سنت تولید ، انواع حصیر و سبد بافته میشود . چنانکه در سیستان و بلوچستان ، از برگهای نخل وحشی ( داز ) برای تولید حصیر استفاده میکنند ، در دزفول از برگهای درخت نخل به همراه کانوا یا مواد اکریلیک ، برای تولید سبدهای کوچک زیبای حصیری معروف به « کپو » بهره میگیرند . در برخی از روستاهای میناب از برگ نخل برای تولید انواع محصولات حصیری استفاده میشود و در استانهای گیلان و مازندران از گیاهانی چون « لیغ » ، « سوف » و « ساریز» برای حصیر بافی استفاده میکنند ، در طُرقبه از ترکههای گیاهی موسوم به « ارغوان » سبد بافته میشود و در رشت از ترکههای « بید مرواری » محصولات و ظرفهای گوناگون حصیری میبافند که به « مروار بافی » معروف است . 17. خاتم سازی : روشی از تولید فرآوردههای چوبی که طی آن با استفاده از روکش به دست آمده از به هم چسباندن و برش زدن قطعات کوچک فلزات ، استخوان و انواع چوب در شکلها و طرحهای سنتی معمولاً به صورت هندسی و به کمک ابزار و وسایل مختلف ، فرآوردههایی مانند انواع قاب عکس ، جعبه ، شکلات خوری ، میز ، صندلی و حتی مبلمان ساخته میشود . 18. معرق کاری : در این هنر ، طرحها و نقشهای سنتی را بر زمینة چوبی یا سرامیک اجرا و سپس داخل خطوط طرحها را خالی و فضای خالی شده را با قطعات آمادة چوب ، سرامیک ، فلز ، صدف و سنگ پر میکنند . هنر معرق ، معرق چوب ، کاشی معرق ، معرق سوخت روی چرم را شامل میشود . نظر به اهمیت منبت کاری و معرق چوب و نیز خاتم سازی به عنوان هنر منحصر بفرد ایران اسلامی ، این رشتهها جداگانه و به تفصیل توضیح داده شده است . 19 . کاشی گری : « هنر ـ صنعت » شکل بخشیدن به گِل ، پخت آن در کوره ، تزیین آن با رنگ ، لعاب و نقش و سرانجام پخت دوباره در کوره که در کشورمان سابقهای بس طولانی دارد . از کاشی که خود انواع مختلفی نظیر هفت رنگ ، معرق و معقلی دارد ، برای تزیین و زیبایی اماکن مذهبی و دیگر مجموعههای فرهنگی و گاه ساختمانهای مسکونی استفاده میکنند . ایرانیها در این هنر ، پیشینهای کهن و درخشان دارند و پیوسته هنرشان در ابعاد جهانی مطرح بوده و هست . کاشیهای معرق مسجد شیخ لطف الله در اصفهان ، کاشیهای هفت رنگ مسجد امام در اصفهان ، کاشیهای مَعقِلی موجود در مسجد گوهرشاد و بقعة شیخ صفی الدین اردبیلی و غیره همه بیانگر ذوق و هنر سرشار ایرانیان در ساخت کاشی و زیبا سازی بناست . کاشی سازی از جمله هنرهایی است که طیّ دو دهة اخیر مورد توجه فراوان قرار گرفته است و کاشی کاران هنرمند ایرانی به ویژه کاشی کاران اصفهانی ، مشهدی و شیرازی برای زینت بخشیدن و احیاء و مرمت اماکن متبرکه در داخل و خارج کشور و دیگر آثار باستانی و فرهنگی تلاش و کوشش بسیار کردهاند . 20.ملیله سازی : ساخت اشیاء مختلف نظیر سرویس چایخوری ، تُنگ و همچنین برخی از زینت آلات با استفاده از مفتولهای نقره ، طلا و به طور نادر مس و به کمک ابزار و وسایل سادة فلز کاری نظیر حدیده ، نورد ، انبر ، قیچی و کورة مخصوص . 1. میناکاری : مراد ساخت بدنة فلزی ، لعاب کاری ، پخت ، نقاشی و پخت دوبارة اشیاء در کوره است که همة این مراحل به کمک ابزار و وسایل ساده و استفاده از طرحهای اصیل و سنتی در مرحلة نقاشی انجام میشود و به نام « مینای نقاشی » هم معروف است . 2. ساخت اشیاء مستظرفه و هنری : منظور ساخت اشیاء و وسایل ظریفی است که در آنها عامل هنر به مراتب بیش از فنون تولیدی دیگر دخالت داشته و عامل کاملاً تعیین کنندهای بوده است . این گروه شامل نگار گری ، نقاشی روی صدف ، لاکی ( = نقاشی روغنی ) ، تذهیب و تشعیر میشود . 3. ساخت زیور آلات : مراد ساخت و تولید جواهرات محلی و همچنین زینت آلات با استفاده از طلا ، نقره و انواع آلیاژهاست . 4. ساخت دیگر فرآوردههای سنتی : نظیر فیروز نشانی ( فیروزه کوبی ) ، طلا کوبی روی فولاد ، انواع عروسکهای محلی ( عروسک با لباسهای سنتی مناطق مختلف کشور ) ، تخت کشی گیوه ( آجیده و لتهای ) و غیره که با ابزار وسایل دستی و با استفاده از طرحهای سنتی ساخته و پرداخت میشود . |
آشنایی بیشتر با برخی از صنایع دستی
زیر اندازهای سنتی |
بیشک در مجموعة صنایع دستی و هنرهای سنتی ایران ، زیراندازها جایگاه شایستهای دارند . زیراندازهای سنتی ایران که شامل حصیر زیرانداز ، نمدزیر انداز ، گلیمهای ساده و سوماک ، زیلو ، پلاس ، گبه و قالی است از گذشتههای دور تا به امروز ، از لحاظ اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی در بین تمامی صنایع دستی ایران ، موقعیت خاصی داشتهاند . 1. گلیم و گلیم باقی در ایران : اگر چه تاریخ دقیق آغاز گلیم باقی در هالهای از ابهام قرار داد ، اما آثار و مدارک به دست آمده ، از آن جمله بقایای از یک گلیم ، متعلق به 6000 سال قبل از میلاد مکشوف در آناتولی ترکیه ، مؤید آن است که این هنر از هزاران سال پیش رواج داشته است . با توجه به روش بافت گلیم ، که خود ملهم از شیوة بافت حصیر بوده ، و اینکه ابزار و وسایل مورد نیاز گلیم بافی به مراتب سادهتر از پارچه بافی و تولید محصولات دستباف است ، صاحب نظران سابقة تولید گلیم را بیش از پیشینة دستبافی دانستهاند و اعتقاد دارند که تولید پارچههای دستباف پس از بافت گلیم ، مرسوم و متداول گردیده است . ضمن آنکه در بررسی سیر تکامل و تحول قالی بافی این نکته به روشنی دانسته میشود که قرنها پس از تولید گلیمهای ساده ( گلیمهای دورو ) ، گلیمهای سوماک ( گلیمهای یک رو و ضخیمتر از گلیمهای ساده و تخت ) تولید شده و سرانجام از تکامل بافت چنین گلیمهایی ، قالی بافته شده است ، البته بافت گلیم سوماک را حلقة میانی گلیم ساده تا بافت قالی برشمردهاند . برای بافت گلیم ، از دارهای عمودی و افقی استفاده میشود و ابزار کار نیز شامل شانه ( = دفتین ) ، کارد و یا قیچی است . در بافت گلیم به طور معمول از نخ پنبهای یا نخ پشمی ( و گاه نخ ابریشمی ) به عنوان تار و از نخ پشمی الوان ( و گاه نخ ابریشمی الوان ) به عنوان پود استفاده میشود و در بافت آن ، نقشه کاربرد چندانی ندارد ، چنانکه امروزه ، تنها شمار اندکی از گلیم بافان برای بافت گلیم از نقشه استفاده میکنند . گلیهای ایرانی به طور کلی به دو دسته تقسیم میشوند : 1. گلیمهایی که با « شیوة پود گذاری » بافته میشود ، یعنی تنها از نخ تار و نخ پود برای بافت آنها استفاده میشود و نخ پود با عبور از لا به لای نخ تار ، طرح مورد نظر را به تدریج بر روی گلیم به وجود میآورد . 2. گلیمهایی که با « شیوة پود پیچی » بافته میشود ، یعنی علاوه بر نخ تار و نخ پود ، از پود نازک نیز در بافت گلیم استفاده میکنند و در واقع پود به حالت پیچش از میان نخهای تار عبور کرده و سپس با عبور پود نازک و بعد کوبیدن آن با شانة بافندگی، نخهای تار و پود در هم پیچیده میشوند . گلیمهایی را که به شیوة نخست بافته میشود ، « گلیم ساده » ( گلیم تخت = گلیم دورو ) مینامند و از مهمترین مناطق تولید این نوع گلیم ، میتوان به استانهای فارس ، کردستان ، ادبیل ، بوشهر ، خراسان ، کرمانشاه ، کهگیلویه و بویر احمد ، سمنان و زنجان اشاره کرد . گلیمهایی را که به شیوة پود پیچی بافته میشود ، « گلیم سوماک » ( = گلیم یک رو ) مینامند و از مهمترین مراکز تولید آن میتوان استانهای کرمان ، آذربایجان شرقی ، اردبیل ، خراسان ، چهار محال بخیتاری ، فارس و خوزستان را نام برد. البته شایستة یاد آوری است که در حال حاضر پلاسهای زیبایی در ترکمن صحرا ( در استان گلستان ) و نیز در کلات ( در استان خراسان ) بافته میشود و آن گلیمی است ، از گلیمهای ساده ، سادهتر ، از لحاظ طرح و نقش که ضمناً بافت درشتتری دارد و در بافت آن ، از مواد اولیة نامرغوبتری در مقایسه با گلیم ساده استفاده شده است . همچنین بافت « زیلو » نیز که در تولید آن از نخ پنبهای رنگ نشده به عنوان تار و از نخ پنبهای رنگ شده برای پود استفاده میکنند و طرحهای آن ساده است ، در میبُد یزد و کاشان رونق و رواج دارد . 2.قالی و قالی بافی در ایران : با کشف « قالی پازیریک » به سال 1949 م. به همّت « رودنکو » باستان شناس روس ، در « بی اسک » در منطقة آلتایی نواحی جنوبی سیبری ، که طرحها و نقوش آن ، عیناً در دیگر آثار ایرانی چون بنای تخت جمشید نیز به چشم میخورد ، و بنابر نظر هنر شناسان در ایران بافته شده و متعلق به حدود 500 سال قبل از میلاد ، یعنی دورة هخامنشی است ، در این نکته کوچکترین تردیدی باقی نماند که زادگاه هنر بیهمتای قالی بافی ، ایران بوده است . این فرش ، در ابعاد 183 × 200 سانتی متر هم اکنون در موزة « ارمیتاژ» در « سن پطرزبورگ » ( = لنینگراد سابق ) نگهداری میشود و با توجه به نوع بافت و تعدد رنگهایش ، سابقة بافت قالی در ایران و طبعاً در سطح جهان را به مراتب به بسیار پیشتر از سال 500 قبل از میلاد مربوط میکند . این خود سند زنده و گویایی است از هنر و ذوق ایرانیان که در بسیاری از هنرها و دانشها سرآمد و پیشتاز دیگر کشورها بودهاند . « قالی پازیریک » در واقع یک « رواسبی » است و بر پایة پژوهشها ، به دست یکی از شاهزادگان « سکایی » به فرمانروای پازیریک هَدیه شده بوده است . رجشمار این قالی را نیز 36 برآورد کرده و طرحهای زیبا و متنوع ایرانی آن با رنگهای سرخ تیره ، سبز ، آبی ، زرد کمرنگ و نارنجی ، بر حاشیه و زمینهاش بافته شده است . این قالی تا به امروز ، قدیمیترین قالی شناخته شده در جهان است ، گواینکه با عنایت به آنچه گفته شد ، سابقة قالی بافی به بسیار پیشتر از تاریخ بافت قالی پازیریک باز میگردد . قالی ایران در دورههای پس از دورة مغول هخامنشی نیز همچنان از ارزش و اعتبار برخوردار بوده است ، به گونهای که در دوران ساسانیان و به ویژه در حکومت خسرو پرویز ، از فرش معروف « بهارستان » که دارای پودی ابریشمین بوده و به زر و سیم و انواع گوهرها نیز آراسته ، یاد شده است . فردوسی شاعر بلند آوازة ایران نیز در شاهنامه ، از فرش به عنوان یکی از هدایایی که شاه کابل برای سام پدر زال فرستاد ، یاد میکند . پس از ظهور دین مبین اسلام ، در کتابها و سفرنامهها ، اشارههای بسیار به قالیهای گسترده در خانهها شده است . در حدود العالم کتابی که در قرن چهارم قمری در جغرافیا نوشته شده ، آمده است که « در فارس قالی میبافتهاند ». پس از آن ، « مقدسی » جهانگرد معروف عرب ( متوفی حدود 380 ق . )، از قالیهای قائن سخن به میان آورده است . همچنین آوردهاند که در قرن چهارم قمری / 10 م . در دربار روم هنگام بار عام ، قالیهای گرانبهای ایرانی گسترده میشد . در تاریخی بیهقی متعلق به قرن پنجم قمری نیز در دو جا به صراحت از قالی نام برده شده است . اما ویرانی و کشتاری که حملة مغول با خود به همراه داشت ، تا چندی همة فعالیتهای هنری را در ایران دچار وقفه ساخت ، ولی پس از آنکه این سیل خانمانسور فروکش کرد ، آرامش فرا رسید و انواع پیشه و هنر رونق نسبی یافت ، تا آنکه با تأسیس مکتب هرات در قرن نهم قمری هنرهای تزیینی ایران به راه تحولی تازه گام نهاد و در این رهگذر قالی ایران نیز بار دیگر به رونق و اعتبار تازهای دست یافت . در دوران حکومت صفویه و طی سدههای دهم و یازدهم قمری / 16و17م. رونق و شکوفایی قالی ایران به اوج خود رسید و قالی ایران چه از لحاظ طرح و نقش ، رنگ و رنگ آمیزی و چه از حیث کیفیت بافت به بالاترین درجات تکاملی و هنری خود دست یافت ، چندانکه قالیهای بجای مانده از دوران مذکور هر یک به راستی شاهکاری محسوب میشوند و هم اینک زینت بخش گنجینههای هنری سرتاسر جهان شدهاند . از جمله قالیهای معروف بجای مانده از دوران صوفی باید به قالی معروف به « قالی اردبیل » ( هم اینک در موزة ویکتوریا و آلبرت لندن ) ، « قالی چلسی » و قالی معروف به « قالی شکارگاه » اشاره کرد . شورش افاغنه با دوران آشوب و کشتار سختی که به دنبال داشت ، شیرازة اقتصاد و فرهنگ ایران از جمله هنرها ، صنایع و فنون و به ویژه قالی بافی را از هم گسیخت و وضع نابسامان قالی نزدیک به حدود 100 سال ، از انقراض صفویان تا پایان ناگوار جنگهای ایران و روس در زمان فتحعلی شاه قاجار ، ادامه یافت . بر صنعت فرش ایران لطمات و صدمات فراوانی وارد آمد ، تا اینکه به دنبال استقرار آرامش نسبی در کشور ، زمینة کار قالی بافی فراهم شد و با رونق نسبی کشاورزی و بازرگانی ، صنعت قالی هم آهسته آهسته زندگی از سر گرفت . در آغاز حکومت ناصر الدین شاه قاجار ، بازرگانان تبریزی در اسلامبول ، بازار مناسبی برای عرضة قالی ایران یافتند و با رونق این بازار ، بر آن شدند تا بافت قالی را افزایش دهند و برای این منظور ، ابتدا در تبریز و روستاهای اطراف آن و سپس در مشهد ، کرمان ، سلطان آباد ( اراک ) و جاهایی دیگر کارگاههای قالی بافی دایر کردند . تاریخ قالی بافی جدید ایران را باید از همین هنگام به شمار آورد و احیاء صنعت قالی را نتیجة ابتکار بازرگانان تبریزی دانست ، زیرا که از آن گاه تا به امروز ، قالی ایران یکی از مهمترین صادرات کشور بوده و سالیان متمادی است که به عنوان مهمترین هنر کشور ، تأمین کنندة بخشی از درآمد ارزی نیز بوده و هست . به اعتقاد صاحب نظران ، قالی ایران دارای سه ویژگی بارز و برجسته بوده و هست : استفاده از پشم مرغوب و مناسب به صورت خامه در بافت قالی ، طرحهای بدیع ، زیبا و استثنائی و رنگهای دلپذیری که حاصل رنگرزی خامه یا ابریشم با مواد طبیعی به ویژه مواد رنگزای گیاهی است . بخش قابل توجهی از تولید سالانة قالی را قالیهای حداکثر با رجشمار 35 تشکیل میدهد که نه تنها در بازار داخلی بلکه در بازارهای بینالمللی نیز خواستاران فراوان دارد و تحقیقات به عمل آمده ، نشان میدهد که پشم گوسفندان ایرانی به خاطر جعد ، ضخامت و طول الیاف ، مناسبترین پشم برای تولید چنین قالیهایی است و این برتری میتواند همچنان حفظ شود . باری ، قالی که فرشی است گرهدار و بر رویِ دارِ افقی یا عمودی ( که خود نیز انواع مختلفی دارد ) بافته می شود ، دارای ابزار و وسایلی محدود چون شانه ( = دفتین ) ، قیچی ، کارد ، قلاب ، سیخک و غیره است و بافت آن به دو روش « فارسی باف » ( = گره فارسی = گره نامتقارن ) « ترکی باف » ( = گره ترکی = گره متقارن ) به انجام میرسد . قالی بر خلاف گلیم ، معمولاً با نقشه بافته می شود و بر روی نقشه که در واقع دستور کار بافنده به هنگام بافت قالی است ، طرحها و نقوش سنتی با رنگ آمیزی مورد نظر به صورت چهار خانههای کوچک ، ترسیم شده است . طرحهای قالی ایران به طور کلی به دو دستة اصلی تقسیم میشود : طرحهای شکسته ( هندسی ) و طرحهای منحنی ( گردان ) ؛ ضمن آنکه باید گفت ، شمار طرحهای اصیل قالی ایران از 1000 طرح نیز افزون است و قدرت طراحی طراحان قالی ایران به گونهای است که میتوان انتظار داشت هر آینه بر تعداد این طرحها و نقوش بینظیر افزوده شود . بر همین اساس بوده است که دیگر ممالک صاحب نام قالی در جهان ، چون چین ، هند ، پاکستان، ترکیه و دیگران پیوسته از طرحهای قالی ایران اقتباس کرده و صاحب نظران ، ایران را « سرزمین طراحی قالی » نام نهادهاند . قالی در 28000 روستا ، در تمامی مناطق عشایری و در همة شهرهای کشورمان بافته میشود و بر اساس سرشماری سال 1373 مرکز آمار ایران ، در کشورمان 988 ر571 ر 1 نفر زن و 890 ر 307 نفر مرد و جمعاً 878 ر 879 ر 1 نفر به کار بافت قالی مشغول بودهاند . دربارة میزان جمعیت بهرهمند از قالی باید گفت که با احتساب مشاغل جنبی و مرتبط با قالی که شمار آن را تا 35 شغل شامل بافندگی ، رنگرزی ، طراحی ، نقاشی ، رفوگری ، ساخت دار و ابزار و غیره برآورد کردهاند ، میتوان رقم آن را در حدود 10ـ 8 میلیون نفر برآورد که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم و به گونة اصلی یا جنبی از قالی بافی ارتزاق میکنند یا آنکه قالی ، تأمین کنندة بخشی از معیشت آنهاست . میزان تولید قالی در سال 1373 ، حدود 5/7 میلیون متر مربع و میزان تولید سایر زیراندازها ( انواع گلیم ، زیلو ، پلاس و غیره) نیز حدود یک میلیون متر مربع برآورد شده است ، بنابراین میتوان گفت که تولید سالانة فرش در ایران در سال مذکور ، حدود 5/8 میلیون متر مربع بوده است ، ولی صاحب نظران توان تولید فرش ایران را سالانه میان 12 تا 15 میلیون متر مربع برآورد میکنند . در سال 1373 ، ایران با صدور 2/36 هزار تن قالی ، به ارزش بیش از 2 میلیارد دلار توانسته است بیشترین سهم یعنی حدود 31 درصد سهم بازار جهانی فرش دستباف را به خود اختصاص دهد . مهمترین مراکز قالی باقی ایران مناطق آذربایجان ، اصفهان ، کاشان ، خراسان ، کردستان ، اراک ، کرمان ، فارس ، چهارمحال و بختیاری و ترکمن صحراست ، ولی میدانیم که حتی در کمتر روستای کوچکی است که قالی بافته نشود و دار قالی در آن بر پای نباشد. گفتنی است که ظرف بیست سالة اخیر ، با اجرای برنامههای آموزش و به آموزی قالی بافی در سطح مناطق مختلف و انجام اقداماتی در جهت اصلاح دار و ابزار کار و تولید قالی در ابعاد جدید ( مربع ، چند ضلعی و دایره ) و نیز تولید قالی در ابعاد و اندازههای بسیار بزرگ (حتی تا حدود 1200 تا 1500 متر مربع ) و شرکت در نمایشگاههای اختصاصی بینالمللی فرش در داخل و خارج کشور ، زمینههای رشد و شکوفایی قالی فراهم شده و با ایجاد رشتههای دانشگاهی فرش ، در سطوح کاردانی و کارشناسی ، آیندة روشنتری برای قالی ایران در انتظار است و امید میرود با تبلیغات صحیح ، وضع قوانین و مقررات اصولی و ثابت برای صادرات آن و نیز هماهنگی تولید با تقاضای مؤثر ، قالی ایران درخشش خود را در عرصههای داخلی و خارجی حفظ کند . |
فلز و فلز کاری |
آثار فلزی مربوط به هزارههای چهارم و پنجم قبل از میلاد که از « تپة سیلک » کاشان به دست آمده و به عنوان کهنترین اشیاء مسی شناخته شده ، گواهی است بر پیشینه و قدمت دیرینة فلز کاری در ایران . نخستین ساختههای فلزی ، از مس ، شامل آلات جنگی نظیر خنجر ، ابزار کشاورزی چون داس و برخی وسائل روزمره بوده که از همان آغاز معمولاً طرحها ، نقوش و تزییناتی بر آن اجرا میشده است . فلز ، به سبب دوام ، قابلیت ذوب و توّرق ، قدرت چکش خواری و امکان شکل پذیری ، مورد توجه صنعتگران دوران ایران باستان قرار گرفت و از آن ، افزون بر وسائل مصرفی و روزمره ، زیور آلات با ارزش و آثار گرانبهایی نیز ساخته و پرداخته میشد که از ارزندهترین آنها میتوان به « جامهای مارلیک » ، مکشوف در منطقة « رحمت آباد رودبار » گیلان اشاره کرد . همچنین آثار مفرغی لرستان که مربوط به هزارههای دوم و اوّل پیش از میلاد است ، از جمله آثار شاخص فلزی ایران و جهان محسوب میشود . اگر چه در دورههای پس از اسلام ، غالباً فلز و فلزکاری در ایران از اعتبار و رونقی شایسته برخوردار بوده ، اما درخشان ترین اعصار آن به دورة سلجوقی و دورة صفوی مربوط میشود . طی دورانهای مذکور ، آثار بسیار با ارزشی از فلز به صورت ساخت ، حکاکی ، مشبک کاری از مس ، برنج و مفرغ ساخته شده که نمونههایی از آن هم اینک در گنجینههای داخلی و خارج از کشور نگهداری میشود . در حال حاضر رشتههای مختلف هنر فلز کاری ، بخشی از هنرهای سنتی و صنایع دستی ایران را تشکیل میدهند که مهمترین آنها عبارتند از : چکش کاری روی فلز ، قلمزنی ، ملیله کاری ، طلاکوبی روی فولاد ، میناکاری ، چاقو سازی و ساخت قلم تراش ، فیروزه کوبی ، قفل سازی ، ساخت زیور آلات و ضریح سازی که نظر به اهمیّت نسبی قلمزنی ، ملیله سازی ، میناکاری ، ساخت زیور آلات و ضریح سازی توضیحاتی دربارة هر یک داده میشود . 1. قلمزنی : هنرِ تراش ، نَقر ، ایجاد و انتقال طرحها و نقشهای سنتی بر فلز در اثر ضربات چکش بر قلمهای مختلف را « قلمزنی » میگویند . در این هنر ، پس از تهیة زیر ساخت که از جنس طلا ، نقره ، آلیاژ و بیشتر از مس است ، طرح را روی بدنة کار میکشند ( گاه استاد قلمزن با شروع قلمزنی طرح را که حاصل ابتکار خود اوست ، مستقیماً بر زیر ساخت پیاده میکند ) و با ضربات چکش که بر قلم فرود میآید طرح بر بدنه نقش میبندد . تعداد قلمهایی که در نوک آنها ، خرد نقشها و طرحهای سنتی را حک کردهاند ، بیش از 120 قلم شمردهاند ؛ گواینکه استادان طراز اوّل قلمزنی ، برای تنوع بخشیدن به کارها و نوآوری و ابتکار در آثارشان ، قلمهای خاصی برای کارِ خود آماده میکنند . یا بلافاصله طرحی را که در ذهن دارند ، بر روی کار قلم میزنند . زیباترین اسلیمیها و ختاییها ، ترنجها ، نیم ترنجها و سر ترنجهای جالب ، بوتههای موزون ، شمسههای دقیق و دیگر طرحها و نقشهای سنتی ، حتی غامضترین آنها و گاه رباعیات دلنشین خیام ، غزلیات روح نواز حافظ ، اشعار نغز و عارفانة سعدی و دیگر اشعار لطیف شعرای بلند مرتبة ایران و خلاصه پیچیدهترین نگارهها و حتی تصاویر نگارگری با قلم سحر آمیز استادان قلمزن بر روی طلا ، نقره ، مس ، برنج و ورشو ثبت و ماندگار و جاودانه شده است . به هر حال ، امروزه قلمزنی ایران در شهر اصفهان ، طنین استوارتری دارد و استادان برجسته که گاه کار آموختگان از استادان قدیمی ظرف همین سالهای اخیر هستند ، هر یک با شیوههای کاری ، ابداعات و طرحهای خاص و ریزه کاریهای ویژة خود شهرت بسزایی یافتهاند . ضمن آنکه باید از قلمزنی نقرة شیراز و قلمزنی ورشو بروجرد ، که در پی تلاشهای سالهای اخیر دوباره احیاء شده و رونقی نسبی یافته است ، یاد کنیم . یکی از انواع قلمزنی ، مشبک کاری است که پس از اجرای طرح بر روی زیر ساخت ، بخشهای منفی طرح را خالی و خارج میکنند و زیر ساخت یا بدنه به حالتی مشبک حاوی طرحهایی ظریف و زیبا بر جای میماند . قلمزنی برجسته ( جُنده کاری ) نوعی دیگر از قلمزنی است . در این هنر ، برای بیشتر نمایاندن و ایجاد برجستگی در طرح ، همراه با قلمزنی و ایجاد نقش بر بدنه ، اطراف آن با ضربات چکش فرو برده میشود تا نقشها حالتی برجسته و مشخصتر نسبت به سطح کار پیدا کنند و جزئیات و ریزهکاریها بهتر نمودار شوند . 2. ملیله کاری : ملیله کاری حاصل کار با طلا یا نقرهای است که به صورت مفتولهای باریکی درآمده ، ولی با صرف وقت و دقّت بسیار و مهارت و هنرمندی ملیله کار ، بر مبنای شیء یا محصول مورد نظر و با بهرهگیری از طرحها و نقوش سنتی به هم پیوند و ارتباط یافتهاند. قدیمیترین اشیاء ملیلة ایران به گفتة بیشتر محققان ، به سالهای 550 تا 330 پیش از میلاد تعلق دارد . طی سالهای 330 تا 224 پیش از میلاد نیز ساخت مصنوعات ملیله در ایران رواج چشمگیری داشته و آثار به دست آمده در « دورا اورپوس » گواه آن است که تولید فرآوردههایی از مفتول نقره طی سنوات یاد شده ، در ایران رایج بوده است . آرثرپوپ ، ایران شناس معروف در کتاب شاهکارهای هنر ایران ضمن اشاره به زرگری و نقره کاری ، در سالهای بعد از ظهور دین مُبین اسلام ، به ملیله کاریهایی که از منطقة ری به دست آمده و به قرن دوازدهم میلادی تعلق دارد ، اشاره کرده است . از آنجا که بیشتر اشیاء ملیلة ایرانی ، اعم از طلا و نقره برای استفادة دوباره از فلز آن ، ذوب شده ، نمونههای زیادی هم اینک در دسترس ما نیست و تنها از دورة قاجار به این سو میتوان سر قلیانها ، گیرههای استکان ، سینی و گوشوارههایی از ملیله را دید که بخشی از آنها در موزههای داخلی و خارجی و بخش دیگر در مجموعههای خصوصی یا نزد خانوادهها نگهداری میشود . در حال حاضر ملیله کاری ، صرف نظر از شهر تهران که صنعتگران ملیله کار آن بیشتر در زمینة ساخت جواهرات آن هم از طلا فعالیت میکنند ، در شهرهای زنجان ، اصفهان و تبریز هم رواج دارد . گفتنی است که طی 15 سالة اخیر ، ملیله کاری در شهر زنجان رونق چشمگیری داشته است و بر تعداد ملیله کاران آن افزوده میشود و فرآوردههای تولیدی آن نیز که معمولاً سینی ، قنددان ، گیرة استکان ، شکلات خوری و غیره را شامل میشود ، دارای کیفیت مطلوبی است . 3. میناکاری : اگر چه از هنر میناکاری ایران ، پیش از قرن دهم قمری نمونههای قابل ملاحظهای از لحاظ تعداد بر جای نمانده است ، اما آنچه که از بررسی معدود آثار باقی مانده و نظرات محققان به دست میآید آن است که سابقة میناکاری در ایران به هزارة دوم پیش از میلاد میرسد . پوپ ، ایران شناسی نامدار ، سابقة میناکاری را تا 1500 پیش از میلاد میداند و از میناکاری با عنوان « هنر درخشان آتش و خاک » یاد میکند . اصول هنر میناکاری که آن را « مینیاتور بر روی آتش » نیز نام نهادهاند و شامل یک سلسله فعل و انفعالات پیچیده است ، بر پایة تزیین فلزات به ویژه فلزات قیمتی نظیر طلا و نقره و همچنین فلز مس با رنگهای مینایی قرار دارد . این رنگهای مینایی عبارت است از اکسیدهای فلزی که آن را با مواد شیشهای مخلوط میکنند و پس از قرار دادن بر روی فلز در کوره پخته میشود . میناکاری را ضمناً میتوان یک « هنرِ آزمایشگاهی » نیز به شمار آورد ، زیرا برای دسترسی به این پدیدة هنری ، ضرورت دارد تا فعل و انفعالات شیمیایی خاص با دقّت تمام و با مهار آتش و حرارت صورت پذیرد و در اینجاست که نقش هنرمند میناکار ، که میبایست در تمامی مراحل تولید این محصول حضوری مؤثر و با دقت و توجهی خاص داشته باشد معلوم میشود . میناکار میتواند به شیوههای گوناگون انجام پذیرد ، ولی دو روش آن متداولتر از دیگر روشها بوده و اگر چه مینای نقاشی ، طی سالهای اخیر در اصفهان از رونق نسبی برخوردار شده ، ولی هنوز برای احیای مینای خانهبندی اقدام مؤثری به عمل نیامده است . در روش مینای نقاشی ، پس از تهیة زیر ساخت که معمولاً از مس است ، طی سه مرحله لعاب کاری با رنگهای مینایی و پخت آن در کوره ، در 750 درجة سانتی گراد ، پوشش لازم بر روی فلز به وجود میآید . سپس اقدام به اجرای زیر رنگ و پیاده کردن طرح میشود و پس از رنگ آمیزی و قلم گیری و پرداز و پخت در درجة حرارتی حدود 500 درجة سانتی گراد ، در آخرین مرحله و در صورت لزوم ، اقدام به طلا کاری و پخت محصول در درجة حرارتی حدود 200 درجه سانتی گراد میکنند تا کار نقاشی به اتمام رسد . در سالهای اخیر ، میناکاران اصفهانی در میناکاری روی حجمهای بزرگ و نیز ارائة آثار بسیار با ارزش و با کیفیت مطلوب موفق عمل کردهاند و امید است که طی سالهای آتی در خصوص احیاء مجدد مینای خانهبندی هم اقدام شود . 4. ساخت زیور آلات : ساخت زیور آلات در ایران از دورة مادها و از هزارة دوم پیش از میلاد مرسوم و متداول بوده ، ولی امروزه زیباترین و کاملترین زینت آلات از نظر طرح و نقش ، ظرافت و زیبایی و دقت ، از آن ترکمنهاست . زنان ترکمن ، چنین تزییناتی را جزئی از لباس و پوشاک سنتی خود محسوب میکنند و حتی افراد مسنتر آنها ، استفاده از آن را نشانهای از اقتدار و وقار خود در خانواده میدانند . به هر حال برای ساخت زیور آلات سنتی که امروزه بیشتر در شهرهای گنبد کاووس و استانهای کردستان ، سیستان و بلوچستان ، خراسان و هرمزگان تولید میشود ، از طلا و نقره و نگینهای شیشهای رنگین استفاده میشود و زرگرانی که کارگاههای آنها در شهرها قرار دارد ، چنین زیور آلاتی را که حتی انواع خاصی از آن به نام « پیشانی بند » برای تزیین اسب به هنگام اعیاد و جشنها کاربرد دارد ، ساخته و پرداخته میکنند . این نکته نیز گفتنی است که در حال حاضر جواهر سازان شهرهای بزرگ که بیشتر کارشان ساخت زیور آلات جدید برای زنان ساکن شهرهاست ، معمولاً از طرحهای زیورآلات دورههای ایران باستان ، استفاده میکنند و این در مجموع موجب استقبال بیشتر از سوی متقاضیان میشود . 5. ضریح و درسازی برای اماکن متبرکه : به یقین شاهکارِ هنرِ فلز کاری ایران را باید در ساخت ضریح و درهای اماکن متبرکه دانست که یکجا مجموعهای از هنرها با هنرمندی چند صنعتگر شکل گرفته و موجودیت مییابد تا در نوع خود اثری برجسته و ماندگار را پدید آورد . معمولاً برای ساخت ضریح ، گروهی از نخبهترین فلز کاران گرد هم میآیند تا حسب تخصص خود ، کار تهیة زیر ساخت ، زرگری ، قلمزنی ، مشبک کاری ، میناکاری و غیره را زیر نظر مدیر مسؤول که برای این امر خطیر تعیین شده ، به انجام رسانند . این چنین است که در بسیاری از اماکن متبرکة ایران و دیگر کشورهای جهان ، ضریحهای زیبایی ، حاصل تلاش چندین سالة گروهی از فلزکاران ایرانی ، خلق و هنر در ابعاد پر شکوه آن ظاهر میشود . ساخت ضریح مطهر حضرت رقیه (س) و ضریح در دست ساخت هشتمین پیشوای شیعیان جهان امام رضا ( ع) از جمله نمونههایی است که ضریح سازان هنرمند ایرانی ، هنر والای خویش را همراه با ارادات و اخلاص عرضه داشتهاند . |
هنرهای چوبی |
1. خاتم سازی : خاتم ، هنر آراستن سطح اشیاء چوبی ، به صورتی شبیه موزاییک با مثلثهای کوچک ، سه پهلو برابر یا دو پهلو برابر چوبی ، استخوانی یا فلزی است که لااقل از حدود 400 سال پیش به این سو ، در برخی از شهرهای کشورمان و بیشتر در شیراز و اصفهان رواج داشته و دارد . کهنترین نمونههای خاتم که تا کنون به دست ما رسیده ، از دورة صفویه است ، ولی آثار و مدارکی نیز به دست آمده که نشان میدهد این هنر از زمان دیلمیان در کشورمان وجود داشته است . خاتم سازی از جمله صنایع دستی است که تولید در سطح جهانی ، منحصر به ایران است ، زیرا اگر چه در برخی از کشورها نظیر سوریه و لبنان ، کارهایی از نوع موزاییک ساخته میشود ، که به خاتم شباهت دارد ، ولی در حقیقت این هنر از آن ایرات است و بر اساس مدارک موجود ، زادگاه آن نیز شهر شیراز بوده است . برای تولید محصولات خاتم ، از مواد اولیة گوناگونی استفاده میشود که عبارتند از: انواع چوب ، مانند چوبهای آبنوس ، فوفل ، بقم ، عناب ، نارنج ، افرا ، کیکم ، تبریزی و شمشاد . انواع مفتولهای فلزی مانند مفتولهای برنجی ، نقرهای و گاه طلایی . صدف . نخ پرک . سریشم . لاک . وسایل و ابزار کار مورد نیاز خاتم سازی صرف نظر از همان ابزار مورد نیاز نجاری ، به طور کلی شامل دستگاه نوردیسم است که مفتولهای فلزی را به صورت منشورهایی با قاعدة مثلثی در میآورد ، و دیگر تختة شیارساز یا منشور ساز که تختهای است مسطح و در روی آن شیاری به صورت منشوری با قاعدة مثلثی وجود دارد . در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ، خاتم سازی رشد و شکوفایی بیشتری یافته و هنرمندان خاتم ساز شیرازی ، اصفهانی ، گلپایگانی و تهرانی در تولید آثار با ارزش خاتم و توسعة موارد مصرف این « هنر ـ صنعت » سعی وافر و اهتمام شایسته داشتهاند . 2. منبت کاری چوب : یکی از ظرایفِ صنایع دستی ایران که چونان دیگر انواع این « هنر ـ صنعت » پرپیشینه ، سرشار از شگفتیهای هنری است و دست اندر کاران آن از مواد اولیة ارزان و فراوان ، محصولات گرانبها و هنری بسیار جالب به وجود میآورند ، « منبت کاری » است . این هنر از گذشتههای دور در ایران رواج داشته و علی رغم دوام ناپایدار چوب در برابر عوامل جوّی ، در کاخها ، صندقچههای روی مقابر ، منابر مسجد و غیره که از روزگاران قدیم بجای مانده ، دلیل روشنی بر گستردگی این هنر و رونق و رواج آن در ادوار مختلف در کشورمان ، به شمار میروند . منبت کاری ، که سابقة آن در ایران بنابر اسناد و مدارک موجود و اظهار نظر محققان به بیش از 1500 سال میرسد ، هنری است مشتمل بر حکاکی و کندهکاری بر روی چوب بر اساس نقشهای دقیق که با بهرهگیری از ابزاری ساده ، ولی با هنرِ هنرمندی صبور و دقیق موجودیت مییابد . قدیمیترین اثر منبت موجود که تاریخ نیمة اوّل قرن سوم قمری را بر خود دارد ، لنگه دری چوبی است متعلق به مسجد جامع عتیق شیراز که در دورة عمروبنلیث صفّاری ساخته شده و دارای زیر سازی از چوب تبریزی است و روی آن با خلالهایی از چوب گردو و نقوش پنج ضلعی بسیار زیبایی زینت شده است . پس از آن ، باید به یک سر در منبت کاری شده از چوب کاج اشاره کنیم که مربوط به قرن چهارم قمری است و روی آن با ظرافت کامل ، خطوط کوفی با قطری حدود سه سانتیمتر کنده کاری شده است . در دورة صفویة ، با توجه به اینکه ساخت بناهای مذهبی و نیز کاخهای متعدد در ایران افزایش محسوسی یافت ، عدة بسیاری از هنرمندان ، به اصفهان ، یعنی پایتخت در دورة صفویه در قرن 11 ق . روی آوردند و تجمع این هنرمندان در یک نقطه که تبادل تجربهها از نخستین برآیندهای آن بود ، موجب شد تا آثار بسیار ارزندهای پدید آید ، از آن جمله میتوان به درهای مساجد متعددی که از دورة صفوی در اصفهان بجای مانده ، اشاره کرد . در حال حاضر مهمترین مراکز منبت کاری شهرهای گلپایگان و آباده است . ضمن آنکه ، در شهرهای اصفهان ، شیراز ، اراک ، رشت ، ارومیه ، اراک ، تویسرکان و تهران نیز تعداد چشمگیری از هنرمندان به ارائة آثار با ارزشی در زمینة منبت میپردازند . نکتة حائز اهمیت در سالهای خیر ، گرایش نسل جوان به منبت کاری است ، که البته تشکیل کلاسهای آموزشی و برگزاری نمایشگاههای متعدد و معرفی آثار منبت از جمله دلایل آن است . 3. معرق روی چوب : هنر معرق روی چوب ، یکی دیگر از رشتههای صنایع دستی چوبی است که اگر چه طبق اسناد و مدارک موجود در هند پدید آمد ، اما از روزگاران بسیار دور به ایران راه یافت و هنرمندان و صنعتگران ایرانی تکمیل کننده و گسترش دهندة آن بودهاند . مادة اولیه و عمدة مورد نیاز معرق سازان ، چوب است ، ولی طی سالهای اخیر ، به ویژه استفاده از صدف ، فلز و استخوان نیز در این رشتة هنری مرسوم و متداول شده است . شیوة کار معرق سازان به این ترتیب است که ابتدا طرح مورد نظر خود را که ملهم از طرحها و نقوش سنتی است ، بر روی کاغذی نازک ترسیم میکنند و سپس آن را بر روی یک قطعه تختة سه لایی میچسبانند و با میخهای سوزنی کوچک ، بر روی زمینة اصلی کار که بیشتر چوب فوفل یا چوب رُز است و حدود 5 میلیمتر قطر دارد نصب میکنند ؛ سپس با دقّت ، با ارّه مویی خطوط اطراف آن را میبُرند . پس از بریدن کلیة خطوط طرح و هنگامی که زمینة کار به صورت تابلویی ـ که جای نقوش در آن خالی است ـ در آمد تختة سه لایی را از آن جدا میکنند و استاد کار معرق ساز برای تکمیل کارِ خود ، بخشهای مختلف طرح را بر اساس رنگی که باید در تابلو یا محصول مورد نظر دیگر داشته باشد ، دوباره از چوبهایی که هر یک رنگی ویژه دارد ، بریده و در جای خود قرار میدهد و با چسب به متن میچسباند . گاهی برای تنوع بخشیدن به کار و زیبایی بیشتر آن ، از قطعات عاج ، استخوان ، صدف و فلز بهره گرفته میشود . آخرین مرحلة ساخت یک اثر معرق پولیستر کاری روی آن است که طی آن سطح تابلو یا محصول با « کیلر» یا « سیلر» پوشش داده و آمادة عرضه به بازار میشود . در یک محصول معرق اصیل ، همة رنگها باید طبیعی باشد و ضمناً نباید از قلم گیری برای برجستگی جزئیات طرح و نقش و خطوط داخلی یا بیرونی آن استفاده کرد . |
شیشه گری |
در تعریف شیشه گفته شده است : « شیشه جسمی است شفاف و حاکی ماوراء و شکننده . شیشه مخلوطی است از سلیکاتهای قلیایی که از ذوب و سپس شکل دادن آنها با دست یا قالب ، پدیده میآید و از آنجا که شیشه دارای شکل هندسی نیست ، میتوان آن را به شکلهای دلخواه درآورد » . شیشه را نخستین بار و پیش از هزارة چهارم پیش از میلاد فینیقیها ساختند و سپس ملل و اقوام دیگر چون مصریان ، ایرانیان ، هندیان و دیگران نیز موفق با ساخت شیشه شدند. ظرف شیشهای به رنگ زرد صدفی با زینتی شبیه به خطوط شکستة موج دار ( مکشوف در یکی از گورستانهای لرستان ) یک گردنبند شیشهای متعلق به 2250 سال پیش از میلاد که دارای دانههای آبی رنگ است ( متعلق به ناحیة شمال غربی ایران ) قطعات شیشهای مایل به سبزی که در کاوشهای باستان شناسی در لرستان ، شوش و حسنلو به دست آمده است و همچنین دیگر قطعهها و نمونههای دیگر که به هزارههای سوم و دوم پیش از میلاد تعلق دارد و حتی نمونههای اندکی از آنها در موزة آبگینه و سفالینة تهران هم موجود است ، نشانگر قدمت این صنعت ارزنده و این هنر اصیل در کشور ماست . جامهای بلورین و دکمههای ظریف شیشهای به جا مانده ار دورة هخامنشی ، نمونههایی از شیشههای دمیده در قالب و قطعههای زیبای شیشهای که به گونهای هنرمندانه تراش داده شدهاند ، همگی به دوران ایران باستان تعلق دارند و حاکی است از رونق و اعتبار شیشه گری از آغاز تاریخ مدوّن ایران تا قرن هفتم م . هر چند که از شیشه گری دورة اسلامی آگاهی چندانی در دست نیست ، ولی شواهد و نیز نمونههایی که از نقاط مختلف مانند شوش ، ری ، ساوه و نیشابور به دست آمده ، نشان میدهد ، در دورة مذکور ظروف گوناگون شیشهای مانند بطری ، قوری ، عطردان ، گلدان و فنجان ساخته میشده است . قرون پنجم تا هفتم قمری را میباید اوج صنعت شیشه گری در ایران به حساب آورد ، زیرا در دوران مذکور ، صنعتگران به شیوههای جدیدی روی آوردند و استفاده از قالبهای گوناگون با نقوش برجسته و فرو رفته را رواج داده و حک و تراش روی شیشه را نیز برای غنای کارشان به خدمت گرفتند . در همین دوران است که نقاشیهای گوناگون از قبیل گلهای تزیینی ، شکل جانوران و استفاده از اشعار و آیات قرآن با رنگهای متنوع ، به عنوان عاملی مکمل وارد شیشه گری دستی ایران میشود . در دورة صفویه نیز ظروف مختلف شیشهای در مناطق مختلف ایران چون اصفهان ، شیراز ، گرگان و جاهای دیگر ساخته میشد که نمونههای متعددی از آن در موزهها و دیگر مراکز هنری در ایران و سایر ممالک جهان موجود است . در حال حاضر ، حدود 35 کارگاه تنها برای تولید شیشة دست ساز و حدود 30 کارگاه شیشة قالبی ساز و دست ساز و در مجموع حدود 65 کارگاه شیشه گری تنها در شهر تهران به کارِ تولید انواع و اقشام محصولات شیشهای میپردازند که ضمن حجم چشمگیر تولید در سال ، توانستهاند با تهیه و عرضة انواع و اقسام فرآوردههای شیشهای مصرفی و تزیینی و به ویژه شیشههای واجد ارزشهای هنری ، مشتاقان بسیاری در داخل و خارج کشور به دست آورند . حتی شیشة دست ساز ایران نیز در زمرة یکی از اقلام صادراتی صنایع دستی قرار گرفته است و اکنون با شیشه های دست ساز دیگر کشورها رقابت میکند . مواد اصلی شیشه گری شامل این موارد است : سنگ سیلیس ، شیشه خُرده ، سنگ آهک ، کربنات دو سود ، بُراکس ، شوره ، نیتراتها و برخی مواد قلیایی دیگر . رنگهای مصرفی را نیز بیشتر اکسیدهای مختلف فلزی نظیر کبالت ، مس ، آهن ، منگنز ، کُرم و غیره ، و نیز نمکهای فلزی ، گوگرد ، کربن و غیره تشکیل میدهد . باید گفت که هر کارگاه به طور معمول ، در تهیة مناسب رنگ خاصی تخصص و مهارت دارد . ابزار کارِ کارگاههای شیشه گری نیز مشتمل است بر لولة دم ، الکترو موتور و پمپ باد ، واگیره ، دو شاخه ، قیچی ، قاشق چوبی مخصوص و دستگاه که در مجموع وسائلی بسیار ساده و ابتدائی است . در هر کارگاه شیشهگری ، تعدادی کورة ذوب وجود دارد که طی ساخت انواع تولیدات از آنها استفاده میشود . برای آنکه شیشه گران بتوانند تعداد بیشتری رنگ به کار برند ، معمولاً از چند کوره استفاده میشود . همچنین در هر کارگاه ، یک یا چند گرمخانه وجود دارد که شیشهها پس از ساخت ، در درون آنها قرار میگیرد تا به تدریج و با کاهش دمای گرمخانه و سرانجام پس از گذشت زمانی حدود 24 تا 48 ساعت از گرمخانه که دمای آن به صفر درجة سانتی گراد رسیده است ، خارج میشوند تا بدین نحو و ضمن تنش زدایی ، از شکسته شدن شیشهها به سبب اختلاف دمای بالایی که میان فضای کارگاه و فضای بیرونی وجود دارد، جلوگیری شود . برای تولید شیشة دست ساز که در اصطلاح به آن « شیشه فوتی » نیز میگویند ، نخست مواد اولیة مصرفی را که معمولاً خردة شیشه است ، در کوره میریزند و حرارت میدهند تا به صورت مذاب درآید . این کار ، یعنی تبدیل شیشه خرده به شیشة مذاب ، به نسبت درجة حرارت کوره میان 36 تا 48 ساعت به طول میانجامد . هنگامی که شیشه به صورت کاملاً مذّاب درآمد ، استاد کار با بهرهگیری از لولة دم که لولهای است فولادی به طول 100 تا 120 سانتیمتر ، و استفاده از ابزار سادة دیگری چون قالبها ، انبر ، قیچی و غیره به شیشه به طریق دست ساز شکل میدهد . تولید محصولات با کیفیت مطلوب ، در گرو صبر، حوصله ، هنر ، ممارست و کسب تجربه طی سالیان طولانی است |
سفالگری و سرامیک سازی |
منظور از سفال ، بدنههایی است که با خاکهای ثانویه ، که در اثر جابه جایی خلوص کمتری دارند و درجة پخت آنها نیز کمتر است ، مثل خاک رس ساخته میشوند . سرامیک به بدنههایی گفته میشود که از خاکهای اولیه ، که به سبب ثابت بودن محل خاک از خلوص بیشتر و درجة پخت بالاتری برخوردارند ، مثل کائولین و خاک سفید ساخته میشوند . گفتنی است که واژههای « سفال » و « سفالینه » که اهل فن و در موارد کلی دیگر ، آن را به کار میبرند ، بر هر نوع بدنه اطلاق میشود . یکی از قدیمیترین صنایع بشری ، سفالگری است که به اعتقاد بیشتر محققان و نیز به پشتوانة اشیاء به دست آمده از کاوشهای باستان شناسی ، زادگاه آن ایران بوده و از کشورمان به دیگر نقاط جهان راه یافته است . به اعتقاد گیرشمن ، ایران شناس و محقق برجستة فرانسوی ، نخستین نمونههای اشیاء سفالین ، به ساکنان کوهستانهای بختیاری تعلق دارد که حدود 8000 پیش از میلاد و بدون استفاده از چرخ سفالگری ساخته شده است . از نمونههای به دست آمده میتوان دریافت که در آن زمان ، سفالسازان از کورة پخت سفال نیز بیاطلاع بودهاند و احتمالاً ظروف سفالین را در کنار همان آتشی که برای پختن گوشت شکار مهیا میکردند میپختند . سفالینههای دوران مورد بحث ، به تقلید از سبدهای بافته شده با ترکة درختان ساخته شده و در بسیاری موارد ، سبد به صورت قالبی برای ساخت ظروف سفالین به کار رفته است . افزون بر آن و ضمن کاوشهای باستان شناسی ، آثار با ارزشی از منطقة اسماعیل آباد ، خوروین ، تپة سیلک ، شوش و غیره به دست آمده که به هزارههای ششم ، پنجم و چهارم پیش از میلاد تعلق دارد . این اشیاء گاه نقشهای ساده و طرحهای زیبایی بر پیکر دارند . در 3500 پیش از میلاد با اختراع چرخ سادة سفالگری و استفاده از آن در شکل بخشیدن به ظروف سفالین ، تحولی جدید در این صنعت به وجود آمد و موجب شد تا محصولات از نظر شکل متنوعتر و از نظر ساخت ظریفتر شود و تولید آن نیز افزایش یابد . از شوش سفالهای متعلق به 2700 سال پیش از میلاد به دست آمده است که به یقین ، با چرخهای کامل سفالگری تولید و در حرارتی مناسب ( حدود 1000 درجه سانتی گراد ) پخته شدهاند . به دنبال تکمیل چرخهای سفالگری ، تحول دیگری در این صنعت به وقوع پیوست و صنعتگران سفالساز موفق به تهیة انواع لعاب قلیایی و تزیین ظروف با آن شدند . لعاب عبارت است از لایة نازک سیلیکاتی که برای افزایش مقاومت و قابلیتهای مصرفی ، زیبایی و جلوگیری از نفوذ رطوبت ، سطح داخلی یا خارجی یا سطوح داخلی و خارجی یک بدنة سفالی یا سرامیکی را پوشش میدهد و دارای سه نوع قلیایی ، سربی ، فریت است . لعاب با اکسیدهای رنگزای فلزی به رنگ مورد نظر در میآید و پس از انجام مرحلة لعاب کاری ، ضروری است که ظروف یا بدنهها برای پخت نهایی به کوره برده شود . در حدود 1500 پیش از میلاد ، به سبب گسترش فلز کاری و تهیة انواع ظروف از فلز ، ساخت ظروف سفالین تا حدودی از رونق و رواج پیشین افتاد و بیشترین تلاش به ویژه در دورة هخامنشی مصروف تولید آجرهای لعابدار میشد که نمونههایی از آن در کاخ آپادانا و کاخ شوش مورد استفاده قرار گرفته و ضمن کاوشهای باستان شناسی به دست آمده است . در دورة اشکانیان دوباره سفالگری دچار تحول شد و استفاده از لعاب قلیایی در میان صنعتگران رواج یافت . سفالگری در دورة مذکور ، بیشتر از روی نمونههای کشف شده در نواحی مختلف بینالنهرین مانند سامرا ، تیسفون و بابل ، شناخته میشود که ترکیبی است از سفالهای گذشته و نیز سفالهایی که در همان زمان ساخت آنها در دیگر نقاط جهان رایج بوده است . در دوره ساسانی ، سفالگری ایران پیشرفت چندانی نکرد ، زیرا صنعتگران بیشتر به تولید مصنوعات فلزی گرانبها روی آوردند و از سفال تنها در مواردی معدود و برای تولید محصولاتی محدود استفاده میشد . با آغاز دوران اسلامی ، به سبب روح سادگی و پرهیز از تجمل پرستی فرهنگ اسلامی ، منع مذهبی استفاده از فلزات گرانبها برای ساخت ظروف و همچنین به دلایل اقتصادی ، صنعت سفالسازی مورد توجه بیشتری قرار گرفت . آثار متعدد به جای مانده از نخستین دورههای پس از ورود اسلام ، از آن جمله ، سفالینههایی که در حفاریهای نیشابور و ری به دست آمده ، نمایانگر مهارت سفالگران ایرانی در دورة مورد بحث است . نقوش ظروف سفالین این دوره بیشتر شامل کاسه ، بشقاب ، تنگ و غیره ـ طرحهای گل و گیاه به شکل هندسی و نیز نقوش انسانی است . طی قرون پنجم تا هفتم قمری ( = دورة سلجوقیان ) ، فصل نوینی در هنرها و صنایع ایرانی گشوده شد و ضمن تعالی و تکاملی که فلز کاری ، گچبری و بالاتر از همه معماری را نصیب گردید ، صنعت سفالگری نیز تحول و دگرگونی چشمگیری یافت و شهرهایی چون نیشابور ، جرجان ، ری و کاشان به صورت مراکز عمدة سفالگری کشور در آمد . در دورة سلجوقی ظروف لعابی سفید رنگ ، ظروف لعابدار یک رنگ ، ظروف با نقش قالبی ، ظروف با نقش کنده کاری شده و لعاب رنگارنگ ، ظروف معروف به لعابی ، ظروف طلایی یا زرین فام ، ظروف دارای نقاشی زیر لعاب ، ظروف سرامیکی مینایی و ظروف معروف به « لاجوردی » ساخته شد . در دورة مغولها ، ساخت نوعی کاشی به نام « کاشی معرق » آغاز ، و از آن پس زینت بخش اماکن متبرکه و دیگر ساختمانهای فرهنگی و گاه ساختمانهای مسکونی شد . در دورة صفویه ، ساخت ظروفی با عنوان « بدل چینی » رایج شد و آن حاصل تبادل نظر سفالگران چینی و ایرانی و نیز آموزش سفالگران چینی به سفالگران ایرانی در زمینة استفادة مناسبتر از خاک سفید در تولید محصولات بود . ضمن آنکه ساخت سفالینههایی با نقوش درخت و گل و گیاه و گاهی نیز با نوشتههای کوفی ، فارسی و عربی در ایران رواج یافت . در دورة صفویه ، ساخت و استفاده از کاشیهای هفت رنگ ، معرق و مَعقِلی گسترش یافت و در تزیین و زیبا سازی ابنیة مذهبی و تاریخی به کار برده شد . از حدود قرن 12 ق . به تدریج از رونق سفالگری ایران کاسته شد و این زوال تدریجی همچنان و تا قرن کنونی ادامه یافته است ؛ گو اینکه محصولات سفال و سرامیک همچنان در مناطق مختلف تولید و حتی در زندگی روزمره مردم ایران نیز نقش داشته است . در حال حاضر ، تولید سفال ، سرامیک و کاشی در مناطق مختلفی از کشورمان به شیوههای گوناگون از آن جمله به بهرهگیری از چرخ سفالگری رواج دارد و طی سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی ، شاهد رونق سفالگری در مناطقی مانند لالجین همدان ، میبد یزد و تهران بودهایم . این « هنر ـ صنعت » در دیگر مراکز مهم تولید ، مانند مِند گناباد ، کلاگر محله جویبار ، تبریز ، زنوز ، اصفهان ، شهرضا ، نطنز ، سیاهکل لاهیجان و . . . کماکان به حیات خود ادامه داده است . |
گسترش صنایع دستی طی دو دهة اخیر |
طی دو دهة اخیر ، گسترش صنایع دستی ، براستی مورد توجه مسؤولان و برنامه ریزان بوده است و علی رغم دشواریهای بسیار ، تلاشهای بسیار مؤثری در این زمینه به انجام رسیده است ؛ از آن جمله : 1. ایجاد دورههای کاردانی و کارشناسی صنایع دستی در بیش از 20 دانشگاه و مؤسسة آموزش عالی کشور ، این مهم از سال 1362 و در پی تصویب دورة کارشناسی صنایع دستی و ایجاد آن در دو دانشگاه بزرگ کشور یعنی دانشگاههای هنر و الزهراء (س) آغاز و تا به امروز همچنان گسترش و تعمیق یافته است . 2. ایجاد دورههای کاردانی و کارشناسی فرش در بیش از 10 دانشگاه و مؤسسة آموزش عالی کشور که این اقدام اساسی نیز در پی تصویب دورة کارشناسی فرش در اسفند ماه 1374 بوده است . نخستین دورة آن در دانشکدة معماری و هنر دانشگاه کاشان ، از سال تحصیلی 1375 آغاز و تا به امروز تداوم و گسترش یافته است . 3. ایجاد چندین گنجینة هنری در تهران و مراکز استانها از آن جمله گنجینة دوران اسلامی ، گنجینة آبگینه و سفالینه ، مجموعة کاخ موزههای سعد آباد ، گنجینة هنرهای سنتی در اصفهان ، نمایشگاه آثار موزهای صنایع دستی معاصر کشور در تهران و غیره که بیتردید در معرفی و شناساندن هر چه بیشتر صنایع دستی و هنرهای سنتی کشور و گرایش نسل جوان به آموزش و تولید صنایع دستی بسیار مؤثر و مفید بوده است . 4. پیش بینی رشتة صنایع دستی در دورة کار و دانش و بررسی برای ایجاد دورة مدیریت خانواده ، که در آن عنایت ویژهای به صنایع دستی هست ، در مقطع آموزش متوسطه ، برای تربیت نیروی انسانی در راه تداوم تولید صنایع دستی در آینده . 5. ایجاد مراکز صنایع دستی در برخی از مراکز استانها و نیز ایجاد آموزشگاهها و هنرستانهای متعدد برای آموزش اصول صنایع دستی به متقاضیان . 6. اختصاص اعتبارات عمرانی سالانه برای اجرای پروژههای آموزش ، تهیه و توزیع مواد اولیه و ابزار کار ، نظارت بر تولید و خرید محصولات تولیدی از صنعتگران دستی ، به ویژه در سطح روستاها و مناطق عشایری کشور که این برنامه موجبات احیاء و گسترش صنایع دستی ، به ویژه زیراندازهای سنتی را در بسیاری از مناطق به ویژه در روستاها و در میان عشایر فراهم آورده است . 7. شرکت فعال جمهوری اسلامی ایران در مجامع آسیایی و بینالمللی « شورای جهانی صنایع دستی » که این امر موجب توجه لازم به جنبهها و ابعاد اقتصادی و اجتماعی و نیز جنبههای مردمی صنایع دستی در دنیا شده است . ضمن آنکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران ، چهاردهمین و هفدهمین مجمع آسیایی صنایع دستی در شهرهای اصفهان و تهران برگزار شده است . 8. برگزاری 5 نمایشگاه بزرگ صنایع دستی در شهرهای اصفهان ، شیراز ، تبریز ، تهران و همدان و عرضه و نمایش آثار برگزیدة صنعتگران دستی سراسر کشور . از نمایشگاههای مذکور که با نمایش شیوة تولید صنایع دستی توأم و همراه بوده است ، میلیونها نفر بازدید کردهاند . 9. ایجاد زمینههای مناسب و برقراری تسهیلات مالی برای چاپ و انتشار دهها کتاب و نشریة تخصصی در زمینههای مختلف صنایع دستی . 10. معافیت صنعتگران دستی کشور از پرداخت مالیات و تمهید مقدمات لازم برای تحت پوشش بیمه درآوردن قالی بافان پس از از کار افتادگی . 11. انجام اقدامات لازم در زمینة احیاء هنر مخمل بافی و توسعة بیشتر هنر زری بافی از طریق سازمان میراث فرهنگی کشور ، در شهرهای کاشان ، تهران و اصفهان . 12. ترویج رنگرزی با رنگهای طبیعی ، از سوی سازمان صنایع دستی ایران ، شرکت سهامی فرش ایران و معاونت صنایع روستایی وزارت جهاد سازندگی ، در شهرهای مختلف ، برای بالا بردن کیفیت مواد اولیة مصرفی در فرش و گلیمهای دستباف و نیز حفظ برتری نسبی فرش ایران در زمینة رنگ . |
http://www.iranculture.se/Iran/miras%20farhangi/miras%20farghangi.htm
قلعه دختر کاخ تسخیرناپذیری بوده که نماد حکومت ساسانی و فروپاشی دولت اشکانی به حساب می آمده است. این قلعه در کوه «پادنا» و در تنگه «تنگ آب» و شش کیلومتری کاخ «اردشیر بابکان» در جنوب شرقی جاده شیراز قرار دارد و اگر گذارتان به آن بیفتد می بینید که از سه جهت شمال، غرب و جنوب با صخره کوهستانی احاطه شده است. قلعه هایی که ارتفاع بلندشان آنها را نفوذ ناپذیر کرده و به امنیت قلعه کمک می کرد.
روی هر صخره از این بافت کوهستانی، بارویی بلند و برج های دیده بانی می بینید و در سمت شرق قلعه، با فاصله بیش از یک کیلومتر دیوار سنگی محکمی کشیده شده که مانع ورود دشمن می شد. در بین این همه دیوار و حصار صعب العبور، یک راه ورودی باریک در نظر گرفته شده که پلکانی بوده و از مسیر صخره ای سخت گذری عبور می کرده است که همین مسیر هم با حضور نگهبانان مخصوص محافظت می شد.
قلعه دختر یک بنای سه طبقه است که پله هایی شبیه به برج طبقات آن را به هم مربوط می کند. طبقه اول این قلعه اتاق نگهبان ها بوده که با برج های مشرف به جهات مختلف با روزنه های خاص و دارای قابلیت تیراندازی و نگهبانی و دو حلقه چاه مخفی به عمق 200 متر حفاری شده است.
طبقه دوم یک حیاط با تالاری بزرگ است که بخشی از آن محل استراحت نگهبانان و محافظان بوده و بخشی دیگر هم به مهمانان اختصاص داشته است. اما قسمت اصلی این دژ یا همان بنای شاهی در طبقه سوم است و ایوان گنبد دار را شامل می شود. تالار اصلی با اتاق هایی که در اطرافش دارد، یک دژ محکم و بزرگ و مدور است که بر بلندترین نقطه رشته کوه قرار گرفته و توسط یک دیوار دفاعی محکم احاطه شده است.
مصالح به کار رفته در قلعه دختر مثل کاخ اردشیر است یعنی تماما از سنگهای درشت ساخته شده که این سنگ ها در قسمت نما، تراشیده شدهاند ولی سنگهای پیها و داخل دیوارها از قلوه سنگهای درشت رودخانه هستند. این قلعه دو هزار و 300 مترمربع زیربنا دارد و از آنجا تا رودخانه تنگ آب 800 مترفاصله است.
در قسمتی از قلعه دهانه غاری خواهید دید که بعضی از محلیها معتقدند این غار راهی به کاخ اردشیر بابکان (کاخ ساسانی) در جلگه فیروزآباد داشته است. یعنی در زمان حمله دشمن به قلعه، کسانی که در آن گرفتار شده بودند میتوانستند از طریق این غار با شهر ارتباط داشته باشند و بتوانند غذا و نیروی انسانی وارد قلعه کنند.
نام قلعه دختر به اندازه کافی عجیب است و خیلی ها برای کشف وجه تسمیه آن مایلند سری به این دژ قدیمی بزنند. اگر شما هم در این باره کنجکاوید باید بگوییم که به دلیل این که این دژ را به الهه آناهیتا مربوط می دانستند، نام آن را قلعه دختر گذاشته اند. در فرهنگ ما الهه آناهیتا به صورت یک دختر نجیب و معصوم تصور شده است.
البته عده ای دیگر معتقدند که چون این قلعه بسیار دست نیافتنی و صعب العبور بوده، مردم به آن لقب قلعه دختر را داده اند و این لقب بعد از مدتی تبدیل به نام آن شده است. جالب است بدانید که همین طور که قلعه دختر داریم، قلعه پسر هم داریم که برخی به آن قلعه «کر» می گویند. این قلعه در کوه مقابل قلعه دختر قرار دارد که در حال حاضر تخریب شده است.
رستم زاد
بخش گردشگری تبیان
آرامگاه کورش کبیردر پاسارگاد
کاخی در پاسارگاد- محل سکونت کورش
مقبره کورش در پاسارگاد و روش نگه داری از آن
منظره دشت پاسارگاد از روی تپه تل تخت
تل تخت در پاسارگاد
مقبره کورش
مقبره کورش
مقبره کورش
محوطه ای درون مقبره که اجناس گرانبها را در آن گذاشته بودند
مقبره کورش
پلکان پایین مقبره کورش
دیوارچینی در تل تخت
تل تخت
بازسازی فرضی یکی از کاخها توسط پرفسور هینتز
ساختمان مخروبه ای به زندان سلیمان معروف است-پاسارگاد
آثار ابنیه مخصوص آبیاری باغ پاسارگاد
نوشته به سه زبان بر دیوار کاخ
قسمتی از کاخ که نوشته بر آن قرار دارد
نمایی از کاخ
نقشی از موجود افسانه ای با پای آدمی و دم ماهی
موجودی افسانه ای در بدن انسان و پای گاو
نوشته بر روی پیراهن کورش
تصویر شاه در حال خارج شدن از کاخ
ستونهای کاخ کورش
کاخ سکونت کورش
دروازه ورودی به محوطه باغ
نوشته ای به سه زبان در کاخ کورش
دروازه ورودی باغ
ستونهای کاخ کورش
فرشته ای که در کاخ کورش قرار دارد
.نوشته بالای این تصویر کنده شده است
http://mrvnd.persianblog.ir