راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

خاطره های زرتشتیان

خاطره های زرتشتیان/ خاطرات شهریاران

ویژگی خاطرات ، در مقایسه با منابع دیگر تاریخ ، این است که همواره مطالب زیادی از تجربههای شخصی نویسنده در خود جای داده است. از آنجا که خاطره نویسان در رویدادهایی که شرح میدهند یا به طور مستقیم دخالت داشته یا دست کم از سرچشمههای دست اول استفاده کردهاند یا تنها دیدهها و شنیدههای خود را نقل می کنند ، گزارشهای آنها اغلب از آشنایی و نزدیکی مولف به موضوع مورد بحث حکایت دارد. به همین علت، شامل اطلاعات و جزییات قابل توجهی است که به سختی میتوان آنها را از سرچشمههای دیگر استخراج کرد. این جنبه مثبت کتاب های خاطرات از ویژگی منفی این گونه آثار ، یعنی خصلت شخصی و غیر بیطرفانه گزارش ، میکاهد. بر اساس یک سنت کهن ایرانی، که سرچشمه آن به پیش از شکست ساسانیان میرسد، بسیاری از پادشاهان ایران به نوشتن خاطرات خود روی می آوردند. خاطرات بسیاری از این نوع وجود دارد که باید به آنها «خاطرات شهریاران» گفت.

نوشتن خاطرات ، در دوره معاصر، از پیش از مشروطیت تا سالهای اول حکومت پهلوی دوم ، بین بزرگان و شخصیتهای سیاسی و فرهنگی جامعه رواج پیدا کرده بود و بیگمان میتوان گفت که دراین دوره ایرانیان بیشترین تعداد خاطرات و سفرنامهها را نوشتهاند و این نوشته ها که بیشترشان به صورت کتاب درآمده است، از منابع دست اول تاریخ معاصر ایران است. بزرگان زرتشتی این دوره هم کم و بیش دست به نوشتن خاطرات خود زدهاند. در پایان سلطنت قاجار و نیز در دوره پهلوی اول و دوم، زرتشتیان که از جور و ستم تا اندازهای رها شده بودند و میدیدند که دیگران خاطرات و سفرنامههای خود را می نویسند ، آنها هم دست به این کار زدند ، و گوشههایی از تاریخ اجتماعی و سیاسی زرتشتیان در این دوره را روشن کردند. کتابها و جزوههایی که تا کنون از خاطرات و سفرنامههای زرتشتیان در ایران منتشر شده (و یا دیده شده) از این قرار است:

1) سفرنامه مانکجی به ایران ("اظهار سیاحت ایران" نوشته مانکجی)       

2) یادداشتهای ارباب کیخسرو شاهرخ

3) خاطرات اردشیر زارع 

4) "یاد کوتاهی از سرگذشتم" از هرمزدیار نوروز همتی      

5) خاطرات اردشیر خاضع اله آبادی

6) خاطرات 365 روز جمشید پیشدادی

7) خاطرات موبد اردشیر آذرگشسب

8) خاطرات موبد رستم شهزادی                            

9) نوشتههای پراکنده و خاطرات سروش لهراسب در کتاب یادنامه او                                                   

10) نوشتهها و مقالات گوناگون خاطرات که در مجلههای مختلف زرتشتی و غیرزرتشتی چاپ شده است.

 

سفرنامه مانکجی به ایران "اظهار سیاحت ایران"/ در سال 1240 خورشیدی

این سفرنامه با نام « اظهار سیاحت ایران» به خط و زبان گجراتی در بمبئی به چاپ رسیده است. این سفرنامه که در واقع گزارش مانکجی به پارسیان هند است، نزدیک به دویست صفحه، یک مقدمه و بیست و دو باب است. این رساله سفرنامه، مانکجی است که مدت ده سال در ایران رفت و آمد داشته و در حدود سال 1240 خورشیدی نوشته شده است.

 گروسمان نشینان زرتشتی مانکجی لیمجی هاتریا بهمراه موبد رستم شهزادی

باب اول این "سفرنامه"، خطاب به انجمن زرتشتیان در هندوستان است، که چرا باید به زرتشتیان ایران یاری رسانند.

باب دوم ، درباره صفت مملکت "مینو نشان" ایران است. شرح نعمتهای ایران و سرزمین زیبای ایران است.

باب سوم ، تفصیل خرابی مملکت ایران بعد از خارج شدن از دست پارسیان است. مصیبتهایی که بر این مردم رفته را به شرح باز می نمایاند.

باب چهارم ، آمدن مملکت ایران به دست سلاطین قاجار. در این باب از سلاطین قاجار برای نجات زرتشتیان بسیار قدردانی شده و از آنها به نیکی یاد شده.

باب پنجم ، خطاب به انجمن هندوستان است ، درباره وضعیت و صفات اخلاقی و رفتاری ایرانیان و حکومت ایران.

در باب ششم ، مراتب ظلم و ستم و خفت رسیدن به زرتشتیان ایران از اشرار آمده است. در قسمتی از این باب مینویسد: «....آن هم زیاده از هزار خانواده نمی باشند که آنها نیز در دل خود درد دین و حُبّ وطن را راه داده و در زیر انواع و اقسام جبر و ستم الواط و اشرار مانده­اند....»

باب هفتم ، باز هم درباره زرتشتیان ایران به انجمن زرتشتیان هند است.

باب هشتم ، تفصیل خوراک و پوشاک و مکان گذراندن پارسیان ایران و تفاوت داشتن با گذران پارسیان هندوستان و آداب و رسوم آنان است.

باب نهم و دهم ، تفصیل ورود مانکجی به ایران و مدت اقامت او است.

باب یازدهم ، تحسین و ترتیب درباره اشخاصی که بانی خیر و باعث اسباب آسودگی و فراغت از برای طایفه زرتشتیه هستند مندرج است.

به همین ترتیب بابهای دیگر کتاب ، در امور و مسایل زرتشتیان ایران و ارتباط آنها با پارسیان هند است. در این بابها به طور بسیار مفصل درباره رفتار و موقعیتها و... زرتشتیان ایران سخن به میان آمده است. مختصری از این کتاب با نام «رساله ترجمه اظهار سیاحت ایران/ تالیف مسافر مانک درویش فان» در سال 1863 م. (1242 خورشیدی) در بندر بمبئی به چاپ رسیده است و نسخهای از آن با شماره 228 در کتابخانه اردشیر یگانگی تهران موجود است. این ترجمه مختصر توسط باقر کرمانشاهانی از گجراتی به فارسی درآمده است. گویا اصل کتاب به زبان  اصلی (گجراتی) هم در کتابخانه یگانگی موجود می باشد.

 

برگزیده ای از کتاب "اظهار سیاحت ایران"

در اینجا گوشهای از این کتاب را میآوریم: «... این مسافر حین اقامت در ایران از برای سرپرستی زرتشتیان متوقفین در شهر یزد و کرمان با مخارج و خسارت بسیار و زحمت و مشقت بیشمار و استدعا و تمنا

از طرف اولیای دولت علیه و امنای شریعت مطهره و بزرگان و اعیان یزد و کرمان ، خاطر جمعی و اطمینان حاصل و همگی را در سرپرستی زرتشتیان، معین خود نموده بود. با وجود آن در این مدت با آن همه اهتمامات ، هفت نفر از پارسیان از دست الواط و اشرار به قتل رسیده است و چندین نفر از ضرب قمه و خنجر زخمی گردیده و قریب چهل نفر را درعرض راه برهنه کرده اسباب و اموال آنها را برده­اند. از این گذشته گاهی در خیال قتل این مسافر و بندهزاده هرمزدیار هم افتاده، دایم درصدد فرصت بودهاند. اکنون تصور بفرمایید که بااین همه اهتمامات و صدور احکامات موکده از طرف دولت ابد مدت علیه و امانت و حمایت از جانب اولیای دولت و امنای شریعت که فیالحقیقه این اوقات به هیچ وجه راضی به تعدّی رسیدن به طایفه زرتشتی نیستند، اینطور حرکات از الواط و اشرار به ظهور رسید ، آیا حالت سابق این طایفه بیچاره به چه پایه بوده است». (اظهار سیاحت ایران، ص17)

 

"یادداشتهای ارباب کیخسرو شاهرخ"/ پس از مانکجی ، بزرگترین شخصیت تاریخ معاصر زرتشتیان

ارباب کیخسرو شاهرخ را پس از مانکجی لیمجی هاتریا میتوان بزرگترین شخصیت تاریخ معاصر زرتشتیان دانست. بسیاری از اصلاحات، اخذ امتیازات قانونی و پیشرفتهای دوران معاصر زرتشتیان به همت و تلاش او صورت گرفته و او را علاوه بر اینکه به عنوان یک شخصیت مهم و اثرگزار زرتشتی میشناسیم ، به خاطر فعالیت های سیاسی او میتوانیم از او به عنوان یک چهره برجسته و مهم سیاسی معاصر ایران نیز یاد کرد.

 

 زنده یاد ارباب کیخسرو شاهرخ

 

یکی از آثار مهم تاریخی بازمانده از ارباب کیخسرو شاهرخ کتاب ارزشمند "یادداشتهای ارباب کیخسرو شاهرخ" است. این خاطرات را ارباب کیخسرو در سال 1317 خورشیدی در آلمان نوشته است و تاکنون دو چاپ از آن شده است: چاپ اول در سال 1355 خ. با شرح و تفصیل فراوان، به کوشش دکتر جهانگیر اشیدری. چاپ دوم با عنوان "خاطرات ارباب کیخسرو شاهرخ" به کوشش شاهرخ شاهرخ و راشنا رایتر و ترجمه غلامحسین میرزا صالح از انتشارات مازیار تهران.

به راستی می توان گفت که این کتاب ، تنها اثری است که به طور مستقل ، بخشی از تاریخ معاصر زرتشتیان را به تصویر میکشد. منابع تاریخ معاصر زرتشتیان بسیار اندک و پراکنده است و این کتاب در واقع بسیاری از این کمبودها را میپوشاند.

 آرامگاه ارباب کیخسرو شاهرخ در گورستان "قصر فیروز" تهران/ نگاره از سایت همازور

 

کیخسرو شاهرخ ، عاشق ایران ، آیین زرتشتی ، زرتشتیان و ایرانیان بود

برای نمونه به گوشهای از کتاب خاطرات او اشاره میشود: «من کوشش داشتم با اندیشه و گفتار و کردار نیک خدمت نمایم و کوشش کردنم، تحمیل به دولت نبوده و در زمان بی صاحبی کشور (زمان قاجار) که هر کسی می توانست برای خود امتیازی تحصیل نماید ، من نکردم. هر کس اراده کرد با خارجیها ساخت و استفاده نمود ولی من اینکار را نکردم و از آن تنفر داشتم و عداوت (دشمنی) خارجیها را از صمیم قلب تحمیل نمودم....بطوریکه هنوز که هنوز است (منظور سال 1317 خ.، سال نوشتن خاطرات است) انگلیسی ها با من خوب نیستند. هر ماموریتی که از طرف اعلیحضرت (رضا شاه) یا دولت داده شده، بدون گرفتن هیچ گونه حقی انجام داده و حتی از جیب خود متضرر شده­ام و...»

در پایان یادداشتها مینویسد: «امروز چهارشنبه ششم ژوییه 1938 م. برابر پانزدهم تیرماه 1317 خ. است. من در اتاقم در شهر بادن بادن واقع در جنوب آلمان نشستهام. حالم خوش نیست و تا حدی احساس فلاکت میکنم. حالتی که میترسم روی سلامت جسمی و آرامش فکریام اثر بگذارد. نمیدانم تا کی میخواهم زنده بمانم... با دلی غمناک این خاطرات را مینویسم. از میان همه وقایع اتفاقیه چیزی به جز قرض برایم نمانده است. بیش از هر چیز نگران آسایش همسر و فرزندانم هستم....»

دو سال پس از نوشتن یادداشتها، ارباب کیخسرو شاهرخ پس از 66 سال زندگی درخشان و پُرافتخار، در سه شنبه شب 11 تیرماه 1319 خورشیدی به شرحی که در گفتارها آمده ، به شهادت میرسد.

 

خاطرات اردشیر زارع

اردشیر زارع از مردان با نفوذ و بسیار کاری و فعال و از چهرههای سرشناس زرتشتیان دوره قاجارها و سالهای نخستین پهلوی است. اردشیر زارع از مدیران و مهندسین برجسته جامعه زرتشتی و از یاران ارباب جمشید (جمشیدیان) و از همراهان ارباب کیخسرو شاهرخ بود. شاید اگر اردشیر زارع نبود، این ارباب ها در دوران خود به آن منزلت و جایگاه نمیرسیدند. بسیاری از زمینها و باغهای ارباب جمشید زیر نظر او سرپرستی و نگهداری میشد.

کتاب خاطرات او که به صورت تایپی و در نسخههای ویژه در کتابخانه یگانگی نگهداری میشود، در شش مجلد و حدود هشتصد صفحه است. این کتاب مفصل ترین کتاب خاطراتی است که تا کنون فردی زرتشتی نوشته است. اردشیر زارع در صفحات نخستین کتاب خاطراتش می­نویسد: «... برای چه؟ برای اینکه روز 21 فروردین و سال 1243 یزدگردی برابر سال 1253 شمسی ... وقتی بود که من بدبخت و رنجبر و من بد طالع زحمتکش ... پا به عرصه وجود گذاشتم...».

او که در سالهای جوانی برای تحصیل به هند میرود، با دستی پر از دانش و تجربه به همراه کیخسرو جی به ایران باز می گردد ، و سبب آبادانی های بسیار برای میهن خویش می شود و به جامعه زرتشتیان بسیار یاری میرساند. آبادانی قسمت جمشید آباد و جلالیه در شمال دانشگاه تهران از کارهای با ارزش مهندس اردشیر زارع است. او مورد اطمینان و در بسیاری از موارد مورد مشورت دستگاه های دولتی بود

و به همین سبب بسیاری از کارهای مهم اجرایی را برعهده او قرار می دادند. کتاب مفصل و خواندنی خاطرات او ، بسیاری از زمینههای تاریخی و زندگی اجتماعی آن روز زرتشتیان را روشن میسازد.

 

"یاد کوتاهی از سرگذشتم" از هرمزدیار نوروز/ مشهور به "تلفنچی"

کتاب «یاد کوتاهی از سرگذشتم»، نوشته هرمزدیار نوروز(همتی)، آن طور که در صفحه پایانی (ص192) آن آمده، در آبانماه 1358 خ. به چاپ رسیده است. این نوشته که به صورت تایپی است و به تعداد محدود تکثیر شده است، خاطرات هرمزدیار همتی است. او که مشهور به تلفنچی بود ، در سال 1268 خ.، در کرمان به دنیا آمد. هرمزدیار نوروز در نسب نامه خود مینویسد: «... هرمزدیار همتی فرزند شادروان نوروز پسر خداداد مشهور به اجاقی فرزند اسفندیار باشنده کرمان، مادرم شادروان صنم، دختر شادروان مهراب جهانبخش قزوینی (چون پدران آنها در قزوین ساکن بودهاند، در دوران پادشاهی سلسلهای که مخالف با زرتشتیان بودهاند در آن ناحیه کشته میشدند، به ناچار به کرمان که امنتر بوده است، فرار کردهاند)...»

خاطرات نوشته شده در این کتابچه که درس های بسیار تاریخی دارد، از کودکی هرمزدیار شروع میشود و تا نزدیکیهای پایان عمر او ادامه پیدا میکند. در این خاطرات چون جزییات تمام کارهای انجام شده در مدرسه و خانه و... آمده، بسیاری از تاریکیهای تاریخ اجتماعی زرتشتیان در آن زمان روشن میشود.

هرمزدیار، پس از آنکه به یزد رفته، کارمند تجارتخانه ارباب جمشید میشود و پس از چندی به سرپرستی شعبه تجارتخانه جمشیدیان در قم می رسد. پس از ورشکست شدن ارباب جمشید جمشیدیان، هرمزدیار به تهران و سپس به یزد و رفسنجان میرود و سالها رییس مراکز تلفنی این قسمتها بوده و کابلهای تلفنی بین یزد و کرمان و رفسنجان زیر نظر او نصب شده است. هرمزدیار نوروز (همتی) ، از بزرگان جامعه زرتشتی بوده و خاطراتش بسیار ارزشمند و روشن کننده گوشههایی از تاریخ معاصر زرتشتیان است.

 

خاطرات اردشیر خاضع اله آبادی

کتاب کوچکی است که به کوشش رشید شهمردان در حیدرآباد هند، در سال 1363 خ. منتشر شده است، مینویسد: « برگهای این دفتر مشتمل بر خاطرات گوناگونی است که طی هفتاد سال گذشته برای نویسنده پیش آمده است که نه مردی دانشمند است و نه سیاستمدار...». و در جای دیگری مینویسد: «نگارنده در خانواده کشاورزی متوسط در الهآباد رستاق یزد در سال 1280 خ. چشم به جهان گشودم...»، اردشیر پور خدارحم پور مرزبان ، با تخلص شعری «خاضع» در حدود سال 1280 خ. در روستای اله آباد رستاق در نزدیکی شهر یزد زاده شد. پس از پایان تحصیلات ابتدایی در دبستان گودرزی ، به کار کشاورزی پرداخت. او چون طبعی روان داشت استاد بمان آموزگار دبستان ، او را به سرودن شعر تشویق کرد و تخلص«خاضع» به او داد. اردشیر «خاضع» در سال 1306 خورشیدی برای نخستین بار به هندوستان رفت و در بمبئی به کار مشغول شد و جلد اول دیوان خود را در همان شهر چاپ و منتشر ساخت . اردشیر خاضع در سال 1310 خورشیدی کتابفروشی و "انتشارات خاضع" را در شهر بمبئی هند بنیاد نهاد و به انتشار و پخش کتابها و نشریه های فارسی زبان در هند پرداخت و نمایندگی بسیاری ازمجله های فارسی در هند را برعهده گرفت. او در شناساندن فرهنگ و ادب ایران به مردم هند کوششی به سزا کرد و چندین کتاب  دینی ، ادبی و... را به فارسی در آنجا منتشر ساخت. اردشیر خاضع در سال 1314 خورشیدی ساختمان "دبستان دخترانه" ای را پایه ریزی کرد و برای ساخت آن و تهیه هزینه آموزگار آن به جمع آوری خیرات پرداخت، ولی چون کافی نبود از اینرو به پیش روانشاد «شاهپور فریدون اله آبادی» ساکن کلکته هند رفت و شاهپور تمام مخارج دبستان را به عهده گرفت و دبستان دخترانه در سال 1316 خورشیدی آماده پذیرش نوآموزان شد. از اردشیر خاضع آثار زیادی به یادگار مانده :

-          دیوان خاضع که با مقدمه دکتر فرهاد آبادانی در هند منتشرشد

-          یزدگرد نامه منظوم

-          رباعیات خاضع 

-          تاریخچه اله آباد رستاق 

-          اشک مادر و نامه گذشتگان 

-          تذکره سخنوران یزد که با پیشگفتار استاد سعید نفیسی و دیباچه دکتر محمد دبیر سیاقی در بمبئی هند به چاپ رسیده است.

 

"خاطرات 356 روز" جمشید پیشدادی

جمشید پیشدادی که از پیشکسوتان فرهنگی جامعه زرتشتی است ، در حدود سی و چند سال معاون دبیرستان "فیروز بهرام" بوده و در این مدت جمشید پیشدادی با نوشتن کتاب های دین آموز برای کودکان ، سرودن سرودها و انتشار کتابهای شعر برای کودکان به زبان فارسی و زبان دُری زرتشتی وکتابهایی در زمینه تاریخ و فرهنگ زرتشتی، از سرشناسان و ناموران جامعه زرتشتی بشمار میآید.

جمشید پیشدادی فرزند رستم، زاده 1302 خورشیدی. تا دیپلم را در یزد گذراند، سپس در مراکز آموزشی یزد به کار مشغول می شود و پس از چندی به تهران میآید و در سازمانهای جوانان زرتشتی و فعالیت در انتشار مجله "اندیشه ما"، به کارهای فرهنگی ادامه میدهد.

کتاب «خاطرات 365 روز یا پارهای از سنتهای زرتشتیان در سده گذشته»، از منابع با ارزش تاریخ اجتماعی زرتشتیان است. این کتاب در آمریکا چاپ شده و تنها تعداد کمی از آن بین زرتشتیان ایران پخش شده است. او در پیش گفتار کتاب مینویسد: «سرچشمه و پایه این کتاب از شنیدهها و مشاهدات نویسنده میباشد. زمان آن روزگار خُردی و کودکی دور و بر سال 1302 شمسی قرار داده شده است....»

شرح بسیار مفصل چگونگی زندگی و آداب و رسوم زرتشتیان در کوچههای شهر یزد ، و در محلههای زرتشتی نشین، قسمت عمده کتاب را تشکیل میدهد. جمشید پیشدادی مینویسد: «...جماعت ما و کوی ما با غیر زرتشتی بنا بر نیاز و یا به سبب همسایگی و یا داد و ستد درگیر بود. بیشترین درگیری ها هم دوستانه و برادرانه بود، ولی این مانع تعصب خشک و گاهی خشن و ناراحت کننده برخی مسلمانان نسبت به زرتشتیان نبود و چه بسا افراد زرتشتی که جان خود را بر سر این دین نمایی و جهد دینی مسلمانان از دست دادند و چه بسا خانوادهها که به علت نادانی اینگونه نابخردان از شهر و ده خود فراری و به شهر یا ده دیگر پناه میبردند...»

  خاطرات موبد اردشیر آذرگُشسب

از موبد اردشیر آذرگشسب دفترچه سرگذشت و خاطراتی باقی مانده که شایسته است به نحو مناسبی به چاپ برسد. او در این دفترچه به سرگذشت خود و خانوادهاش میپردازد و چگونگی سفر به هند و تحصیل موبدی در آن جا را شرح میدهد.


 


 
او که فرزند دستور نامدار بوده، در یزد به دنیا آمده و در مدرسه کیخسروی به تحصیل موبدی می پردازد. موبد اردشیر آذرگَشسب در صفحه
9 از دست نویس خاطراتش می نویسد: « ... اینجانب در روز رام ایزد و بهمن ماه  1274 یزدگردی (1284 خورشیدی) از مادر متولد شدم و در چهار سالگی به پُلگذاری عمویم روانشاد موبد هرمزدیار موبد خدابخش در آمدم و از آن تاریخ بنام اردشیر موبد هرمزدیار نامیده شدم. ولی مثل ایام پیش از آن بازهم در منزل پدر اصلی خود دستور نامدار و نزد مادرم خرمن دستور تیرانداز و برادرانم زندگی میکردم و ممس شیرین(شیرین دستور نامدار) هم در این خانه نزد ما به سر میبرد و به من خیلی مهر میورزید و مرا پهلوی خود میخواباند.»

این "دفترچه خاطرات" موبد اردشیر آذر گُشسب از نظر تاریخی اهمییت بسیاری دارد، زیرا روابط  خانوادگی و آموزشی و باورهای موبدان (زرتشتی) را در آن دوران روشن میسازد.

 موبد رستم شهزادی(و درعکس بالایی بهمراه مانکجی لیمجی هاتریا)

خاطرات موبد موبدان رستم شهزادی

موبد رستم شهزادی در روز سوم ماه فروردین سال 1291 خورشیدی در یزد (کوی موبدان) زاده شد. او فرزند بزرگ خانواده بود . نام پدرشان : موبد دین یار و نام مادرشان: سلطان موبد خداداد. رستم شهزادی در آموزشگاه عالی ویژه موبد زادگان در هندوستان دوره موبدی را به پایان رساندند. دروس دینی در این آموزشگاه به 2 دوره و سه سال نخست ویژه موبدان اوستا خوان و چهار سال بعدی برای رسیدن به پایه موبد دانشمند، تقسیم میشد که موبد رستم شهزادی، پس از به پایان رسانیدن دوره 7 ساله آن در "آتش ورهرام بمبئی" به مقام «موبد دانشمند» نایل شد و علاوه بر دیپلم عالی، «مدال خوش اخلاقی موبدان» را نیز دریافت کرد.

 

مقامهای علمی موبد موبدان رستم شهزادی

-          پایان دوره 7 ساله موبدی : سال 1314 خورشیدی

-          تحصیل در دانشکده حقوق دانشگاه تهران:

-     فارغ التحصیل حقوق قضایی از دانشگاه تهران با درجه لیسانس و با پایه ممتاز ، عنوان پایان نامه ایشان: «قانون مدنی زرتشتیان در زمان ساسانیان» پایان دوره تحصیلی شان: سال 1325خورشیدی

-    آغاز کار موبدی در شهر یزد با برگزاری برنامه های سخنرانی و گفتگو در گهنبارخانه و دهات مختلف یزد


 


 
 


سرانجام در روز 23 اسفند ماه 1378 خورشیدی و 1368 یزدگردی 

موبد موبدان رستم شهزادی در سن هشتاد و هفت سالگی در گذشت.

از موبد بزرگ زرتشتیان ، موبد رستم شهزادی نیز دفترچه خاطراتی باقی مانده است. به گفته دختر ایشان مهرانگیز شهزادی، این "سرگذشت نامه" بسیار خواندنی است و میتواند آگاهیهای زیادی درباره تاریخ معاصر زرتشتیان در اختیار خواننده قرار دهد. شایسته است این دفتر به مانند سخنرانیهای موبد، به کوشش دخترشان به چاپ برسد.

 

خاطرات سروش لهراسب / کتاب "یاد نامه او"

                   

میرزا سروش لهراسب فرزند تیرانداز مهربان و گوهر خداداد زارع در سال 1283 خ. در تهران زاده شد. تحصیلات ابتداییاش را در مدرسه زرتشتیان و دارالفنون و کالج البرز گذرانید و از سال 1203 خورشیدی از سوی ارباب کیخسرو به مدیریت مدرسه "دین یاری" یزد منصوب شد. در سال 1306 خ. به درخواست «انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی» به سرپرستی موسسات مارکار و مدارس تابع آن رسید و خدمات بسیار ارزشمندی به موسسات فرهنگی یزد از ساختن مدارس و تعمیر و راهاندازی آنها انجام داد. وی مردی مدیر و مدبر و در تمام شهر یزد مورد احترام بود. در دورههای زیادی عضویت انجمن زرتشتیان یزد را به عهده داشت.

سروش لهراسب در 25 اردیبهشت ماه 1375  خورشیدی در تهران در گذشت.

از میرزا سروش نوشتهها و بویژه خاطرات بسیاری از زندگی خودش و نیزاز بزرگان زرتشتی در "مجله هوخت" به چاپ رسیده است. بسیاری ازاین خاطرات درکتاب یادنامه او که در آمریکا منتشر شده، و توسط جمشید پیشدادی گردآمده، آورده شده است. گویا دستنویس خاطرات او هنوز در کتابخانه مدرسه مارکار در یزد باید موجود باشد، که از سندهای بسیار مهم تاریخ معاصر زرتشتیان است.

نوشته ها و مقالات گوناگون خاطرات در مجلههای مختلف زرتشتی و غیر زرتشتی

ماهنامه هوخت در مدت طولانی مرتب خود خاطرات بسیاری از بزرگان و فرهیختگان جامعه زرتشتی را به چاپ رساند ، که همگی جزء سندهای با ارزش تاریخی زرتشتیان است. باید از دوره های مجله هوخت در کتابخانهها به خوبی نگهداری کرد و وظیفه دینی و ملی است که مقالات مهم دینی و تاریخی آن را بازنویسی و منتشر کرد. نشریههای دیگر زرتشتی نیز به نوبه خود، از اینگونه اسناد تاریخی در بر دارند، و مراقبت و پاسداری از آنها اهمیت دارد.

(از:  بوذرجمهر پرخیده و سایت آتشکده ایران)

پارسیان هندوستان در نگهداری فرهنگ ایران

پارسیان هندوستان در نگهداری فرهنگ ایران

آبادانی، فرهاد. "سهم پارسیان هندوستان در نگهداری فرهنگ ایران". دوره 16، ش 181 (آبان 56): 55-64.



 





خلاصه: تسلط اعراب بر ایران و چگونگی احوال ایرانیان ـ مهاجرت دسته‌ای از ایرانیان به هندوستان ـ موقعیت پارسیان هند تا سده 16 میادی و پس ازآن ـ اکبرشاه ـ بمبئی مرکز زرتشتیان ـ انکتیل و پرون Anoutil du Perron اولین اروپائی که برای آموختن زبان پارسی به هندوستان رفت ـ کتابخانه ملافیروز ـ ترجمه‌های فارسی اوستا بزبان پارسی (1600-1800 میلادی)، خورشید جی رستم جی کامه و تعلیم یافتگان بوسیله او ـ‌ شاهنامه خوانی و شاهنامه شناسی ـ جمشید مانگجی نگارنده کتاب "سکه‌های تبرستان" ـ اسامی عده‌ای از پارسیان هند و آثارشان تا سالهای 40 قرن چهارده شمسی.





سهم پارسیان هندوستان در نگهداری فرهنگ ایران

 

نوشته‏ی: دکتر فرهاد آبادانی

بنام خداوند بخشندة مهربان

ز ایرانیان نیز برگشت بخت

ز ساسانیان واژگون گشت تخت

  کسی را بکشور نمانده پناه

ز کین و  ز بیداد تازی سپاه

  دل افسرده از دشمن نابکار

گروهی پراکنده در کوهسار

بناچار بر مرز پدرود خواند

در آن کوه سرهم پناهش نماند

بهرمز روان گشت و آرام یافت

فرو شد ز کوه وبدریا شتافت

سرودی چنین موبد نیک خوی

دو چشمان پر اشک و لب افسوس گوی

تو ای سرزمین نیاکان ما، ››

‹‹ تو أی کشور پاک ایران ما،

سوی کشور هند بشتافتیم، ››

‹‹ مرنج ار زتو روی برتافتیم،

ترا نیک خواهیم و هوده شناس، ››

‹‹ سپاس و درود تو داریم پاس،

بنام تو یک گوشه گلشن کنیم، ››

‹‹ بیاد تو یک شعله روشن کنیم،

هماره اهورات یاری کناد. ››

‹‹ درود فراوان ز ما بر تو باد،

اشعار فوق از سروده های استاد روانشاد پورداود است و وصف حال ایرانیانی است که سیزده قرن پیش جلای میهن نموده و در سرزمین هند (بهارات) سکنی گزیدند.

پس از تسلط اعراب بر ایران، در قرن هفتم میلادی و برچیده شدن خاندان پادشاهی ساسانیان، ایرانیان بچند دسته تقسیم شدند:

1-   عده ای اسلام آوردند، اما در لباس اسلام بفرهنگ و زبان و میهن خدمت کردند.

2-   دسته دیگر با پرداخت جزیه به کیش آبا و اجدادی باقی ماندند و در ایران با هر گونه سختی خو کردند و دست از میهن برنداشتند. بازماندگان همین دسته از ایرانیان اند که امروز بنام جماعت زرتشتی در ایران شناخته شده اند. زرتشتیان، در میان مردم ایران، براستی و درستی و صداقت و امانت مشهوراند.

3-   دسته سوم که موضوع این گفتارند، بنام پارسیان نام گرفته اند. این مردم که اکثریت آنها در شبه قاره هند و پاکستان روزگار بسر می برند، جزو طبقه اول و از شاهزادگان ایران بودند. محل سکونت ایشان خراسان بزرگ و از بزرگان پارتی بودند و به همین جهت نام پارسی بر خویشتن نهادند. این گروه آواره از وطن، از راه بندر هرمز به جانب هندوستان روانه شدند و آنطور که در روایات پارسیان، بخصوص در کتاب ‹‹ قصة سنجان›› آمده است با شرایطی چند باین مردم اجازة سکونت در هندوستان داده شد. برای این مردم آواره از میهن، هیچ جا مناسب تر از هند نبود. زیرا بسوی برادران خود روی میبردند. بجانب فرهنگ و تمدنی می رفتند که با فرهنگ و تمدن گذشته خودشان، نکات مشترک فراوانی داشت. ساکنین این دو سرزمین، از همان روزگاران بسیار دور، در بسیاری از شئون، از قبیل زبان، مذهب، آداب و اخلاق با هم مشترک بودند و پس از جدائی نیز، محل سکونتشان از هم دور نبوده است. بقول یکی از دانشمندان اروپائی بنام ‹‹راگوزین›› که می نویسد: ‹‹ بسیار دشوار است که مردم آریائی ناگزیر ما را به تاریخ و فرهنگ شاخة دیگر راهبری می کند.››

داستان این مهاجرت را موبدی پارسا که نامش بهمن پور کیقباد پور هرمز دیار و اهل سنجان بود در سنه 969 یزدگردی برابر با 1008 هجری و مطابق 1600 میلادی، تحت عنوان ‹‹ قصة سنجان›› برشتة نظم کشیده است. در این کتاب آمدمه است که در قرن هشتم میلادی گروهی از زرتشتیان مرکب از مرد و زن و کودک با سه کشتی از خلیج فارس بسوی هند روانه شدند، پس از چندی دریانوردی، بساحل گجرات رسیدند. راجا Raja یا حکمران محل بنام ‹‹ جادی رانا›› Jadi - Rana چون لباس و آلات و ادوات جنگی آنان را بدید، از برای تاج خود بیاندیشید. از دین و آئین آنان پرسید، پس از آنکه اطمینان حاصل نمود که از طرف آنان گزندی نخواهد دید بایشان با شرایطی اجازة اقامت داد. قطعه زمینی به آنان واگذار شد که سراسر جنگل و بیابان و ویران بود. ایرانیان تازه وارد، آنجا را آباد نموده – سنجان – نام نهادند. این نام یادآور یک نام ایرانی است، یاقوت درکتاب معجم البلدان، از چهار سنجان که همه در خراسان بزرگ بوده اند، نام میبرد. نخست اسم قلعه ای در دروازه مرو و آن را دژ سنگان خوانند و دوم جائی در نیشابور نام می برد. پس اگر پارسیان اولین جایگاه سکونت خود را سنجان، نام دادند، بواسطه شدت علاقه ای بود که به میهن آباء و اجدادی خود داشتند. بقول موبد بهمن پور کیقباد، سرایندة قصة سنجان که گوید:

بسان ملک ایران گشت معمور

مر او را نام سنجان کرد دستور

این شدت علاقه از آنجا نیز پیداست که پس از مدتی اقامت در سنجان – پیشوای ایشان نزد راجای Raja محل رفته و خواهش رخصت برای ساختن پرستشگاه نمودند.

پس از کسب اجازه – نخستین پرستشگاهی که ساخنتد بیاد کشور  ایران و پادشاه آن ‹‹ ایرانشاه›› نام نهادند.

پروفسر جکسن Prof - Jackson امریکائی مینویسد که : ‹‹ زرتشتیان در سال 716 میلادی یعنی شصت و پنج سال بعد از کشته شدن یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی، وارد سنجان شدند. گروهی دیگر در سال 775 میلادی بآنان پیوستند.››

در همان اوقاتی که گروهی از ایرانیان بهندوستان پناه بردند، عده ای نیز بجانب چین رفتند.

مسعودی در کتاب خود، از بودن زرتشتیان در چین گفتگو مینماید. شاید اینان همان کسانی هستند که بهمراهی پسر یزدگرد سوم، به چین رفتند. یکی دیگر از شهرهای ساحلی هند که در آن ساکن بودند و بنام ناگ مندال Nag Mandal خوانده میشد، به نام ‹‹ نوساری Navosari›› یعنی ‹‹ ساری نو، یا جدید›› تبدیل کردند. این شهر در استان برودا Baroda واقع است و بسیاری از دانشمندان پارسی از این شهر برخاسته اند.

شرح زیر از یک نسخة خطی قدیمی که در اختیار خانوادة دستور مهرجی رانا Meherji - Rana است و قبلا" در کتابخانه ای بنام ‹‹ کتابخانه دستور مهرجی رانا›› Meherji – Rana Library در شهر نوساری Navosari نگهداری می شود، نقل مینمائیم. می نویسد که : ‹‹ در روز فروردین از ماه فروردین بسال 511 یزدگردی ( برابر با 1142 میلادی) ما پارسیان وارد شهر ناگ مندال Nagmandal و ساکن این شهر شدیم. چون آب و هوای این شهر را از جمیع جهات مانند شهر ‹‹ساری›› در شمال ایران یافتیم، نامش را از ناگ مندال Nagmandal به ‹‹ نوساری Navosari›› یعنی ساری جدید یا نو تبدیل نمودیم.

پارسیان هند تا قبل از سدة شانزدهم میلادی و دهم یزدگردی در شهرهای مختلف گجرات مانند سورت Surat نوساری Navosari بروچ Bruch انکلسار Anklesar سنجان Sanjan بلسار Bulsar و  غیره پراکنده بودند و بکارهای کشاورزی و درود گری و کشتی سازی و مانند آن مشغول بودند.

پارسیان هند بواسطه پراکندگی در گجرات و دوری از یکدیگر، بتدریج خواندن و نوشتن  اوستای پهلوی را میرفت از یاد ببرند. موبدان مناطق مختلف در برخی از آداب و سنن و مسائل دینی با یکدیگر اختلاف نظر حاصل کردند. چون از حل برخی مسائل عاجز ماندند، به برادران دینی خود در ایران متوسل شدند. این ارتباط تقریبا" مرتب و مستمر شد و زرتشتیان یزد و کرمان که از جامعة زرتشتیان هند و فعالیت های آنها کمتر خبر داشتند، با آغوش باز پارسیان مسافر را پذیرا می شدند. در سال 847 یزدگردی چاپار مخصوص با پرسشهای بسیار روانة یزد نمودند. موبدان ایران، علاوه بر پاسخ به پرسش ایشان، نسخ کتب دینی را برای آنها فرستادند این پرسش و پاسخ ها درمجموعه ای بنام روایات در دو مجلد و بوسیلة شخصی بنام مانکجی رستم اونوالا و در هندوستان و در سال 1922 میلادی بچاپ رسیده است. بدین ترتیب در قرن پانزدهم تا هفدهم میلادی پارسیان هند در مسائل مذهبی شاگردان زرتشتیان ایران محسوب می شدند و ایرانیان با محبتی برادرانه آنان را راهنمائی می کردند، در همین زمان یعنی در سال 1089 یزدگردی (قرن هیجدهم میلادی) بود که از کرمان موبدی بنام جاماسب ولایتی، برای تعلیم مسائل دینی و اوستا و پهلوی بزرتشتیان هند، بشهر سورت Surat رفت و بآموختن اوستا و پهلوی به برادران پارسی همت گماشت. تقریبا" تمام نسخ اوستائی و پهلوی و فارسی قبل از ورود جاماسب نامبرده بوسیلة پیک ها بهندوستان رفته بود. این نسخ خطی فعلا" با کمال توجه در کتابخانه های بنگاه شرقشناسی خورشید جی کامه و ملافیروز در بمبئی و کتابخانة مهرجی رانا Meherji - Rana در نوساری و سورت  Surat & Navosari و غیره نگهداری میشود. نسخة خطی دینکرد نیز در سال 1252 یزدگردی بهندوستانبده شد. همین کتابهاست که بعدها مورد استفادة دانشمندان ایران شناس اروپا و هند قرار گرفت. شخصی بنام دستور نیریوسنگ دهاول Nairiosang Dahvel که در اواخر قرن دوازدهم میلادی و در سنجان میزیسته است، برای اولین بار اوستا را بزبان سانسکریت ترجمه نمود. این ترجمه بعدها مورد توجه دانشمندان اروپا قرار گرفت و ایشان را در ترجمة اوستا بزبانهای اروپائی یاری بسیار کرد.

در اواخر قرن شانزدهم میلادی بود که گجرات ضمیمه قلمرو اکبرشاه، پادشاه مغولی هند شد و بندر سورت Surat یکی از مراکز معتبر و مهمی برای نجات با غرب شد. پارسیان برای تجارت و داد و ستد در آنجا گرد آمدند و در همین بندر بود که در اوائل قرن هفدهم میلادی اروپائیان برای اولین بار، بار پارسیان تماس حاصل نمودند. اکبر پادشاه مغول که علاقه ی فراوانی بدرک حقایق ادیان مختلف داشت، یکی از موبدان مشهور بنام مهرجی رانا Meherji - Rana  (که ذکرش گذشت) بدربار پادشاهی دعوت و مورد محبت اکبر شاه قرار گرفت. در این زمان بود که دین الهی بوجود آمد وبرخی از مبانی دین مزدیسنا در دین الهی وارد شد. باید اضافه نمائیم که دربار شاهنشاه مغول را در هند، می توان چون فرهنگستانی تعبیر کرد. دانشمندان ادیان مختلف از اطراف و اکناف کشور، بدربار دعوت شدند و فعالیت کردند. براستی دوره مغول دوره درخشان هند بود – همایون شاه عاشق کتاب بود و همواره در مسافرتهای خود، کتابخانه ی نفیس خویش را همراه داشت. اکبر پسر و جانشین همایون از پدر پیشی گرفت. او خود عاشق اشعار صوفیانة فارسی بود. اکبرشاه در تمام مراحل زندگی با محبوب خویش یگانه بود. پارسیان نیز در این دوره بادبیات و زبان فارسی، تا حد توانایی خدمت کردند. بسیاری از کتب اوستا و پهلوی را بزبان فارسی ترجمه کردند و حتی کتابهائی چند دربارة آداب و رسوم  مذهبی بشعر فارس سرودند. باید اضافه نمایم که پارسیان هند، از بدو ورود بهندوستان تا بامروز، هیچگاه از زبان فارسی و یاد گرفتن آن غافل نبودند اگر چه رفته رفته زبان گجراتی زبان مادری ایشان شد ولی هرگز ارتباط خود را با زبان فارسی قطع نکردند. هنوز هم در خانة هر پارسی یک جلد شاهنامه و یک جلد دیوان حافظ وجود دارد.

در قرن هفدهم میلادی، هنگامی که بمبئی جزء مستعمرات انگلیس درآمد، پارسیان در آنجا گردآمدند و در توسعه و پیشرفت شهر سهم شایانی داشتند. در طی دو قرن بعد بمبئی با داشتند چندین محل برای عبادت، بصورت بزرگترین مرکز زرتشتیان جهان در آمد – اما نوساری Navsari و اودوادا Udvada  بصورت دو مرکز پر قدرت مذهبی باقی ماند. در قرن نوزدهم اروپائیان ارتباط بیشتری با زرتشتیان هند آغاز نمودند. یکی بمنظور تجارت و دیگری برای آموختن کتب مذهبی آنان، پارسیان نیز بنوبة خود از فعالیت های علمی اروپائیان تا حد امکان بهره بردند و به تقویت ادبیات دینی و نوشته های مذهبی خود پرداختند، که بزودی از آنها یاد خواهیم کرد. در همین زمان کتابخانه ها و مراکز تحقیقات، بمنظور جمع آوری نسخ خطی اوستا و پهلوی و پژوهش و ترجمه ی آنها بزبان های انگلیسی و گجراتی، در شهرهای بمبئی و نوساری و سورت و غیره ایجاد شد.

نخستین اروپائی ایکه برای تحصیل زبانهای ایران قدیم بهندوستان رفت انکتیل دوپرون Anqutil du Perron فرانسوی بود که در هفتم ماه فوریه سال 1755 میلادی از فرانسه بکشتی نشسته عازم هندوستان شد. پس از ششماه مسافرت در دهم اوت همین سال به پوندیشری Pondicheri رسید و در سال 1758 میلادی بسورت Surat رفت و تا سال 1761 میلادی در شهر سورت ماند وبه مدت سه سال از استاد خود دستور داراب، یکی از شاگردان دستور جاماسب ولایتی (که از برای سرکشی برادران پارسی خود به هندوستان رفته بود) زبان فارسی آموخت و اوستا را ترجمه نمود و پس از مراجعت بکشور خویش فرانسه – در ترجمة مذکور کار کرد و سرانجام پس از دهسال بسال 1771 میلادی آن ترجمه را منتشر کرد. پس از انتشار این ترجمه، اوستا شناسی دراروپا آغاز شد و دانشمندان سایر کشورهای اروپائی نیز بآن علم روی آوردند. آنچه با فرانسوی ها شروع شد با آلمان ها بحد کمال رسید.

در همان سال ورود انکتیل دوپرون فرانسوی Anqutil du Perron بهندوستان در قریه بروچ Bruch طفلی چشم بجهان میگشاید که بعدها خدمات زیادی بشعر و ادب فارسی مینماید. این نوزاد ملافیروز بود که تولدش بسال 1127 یزدگردی بود. چون بسن هشت سالگی رسید، با خانواده بشهر سورت Surat که در آن موقع از جهت بازرگانی موقعیت مهمی داشت، نقل مکان کردند. دو سال پس از آن با پدر رهسپار ایران شد و سه سال در یزد و در نزد موبدان آنجا، به تحصیل علوم دینی و اوستا و پهلوی و فارس پرداخت. سپس از آنجا باصفهان رفت و در محضر علمای آنروز به تحصیل حکمت و فلسفه ومنطق و الهیات و زبان عربی پرداخت ملافیروز پس از مراجعت بهندوستان، بتعلیم و تدریس پرداخت. شمارة تألیفات نامبرده بسیار زیاد است که از آن میان باید از سفرنامه و خرددین و پند نامه یاد کرد. اما از همه مهمتر کتاب جارج نامه است در سه مجلد و شامل چهل هزار بیت به بحر تقارب است این کتاب بچاپ رسیده اما بسیاری از تألیفات نامبرده بصورت خطی و در کتابخانة مرکز خاورشناسی کامه در بمبئی نگهداری می شود.

ملا فیروز بجمع آوری کتب خطی نیز پرداخت و در حدود دو هزار جلد کتاب خطی اوستا و پهلوی و فارسی تهیه نمود که فعلا" بنام خودش و در قسمتی از کتابخانه خاور شناسی کامه نگهداری میشود.

در سال 846 یزدگردی، یکنفر بنام رستم پوراسفندیار، بهمین یشت را از روی یک نسخه پازند خطی، بفارسی در آورد. این ترجمه فقط سه در صد واژه هایش یا کمتر تازی است. هیربد بهمن جی دهابر در فهرست کتب خطی – از این کتاب یاد می کند و نیز یادآور می شود که رستم پور اسفندیار کتاب سد در پهلوی را نیز بنظم فارسی درآورده است، اکنون نسخة خطی بهمن یشت در کتابخانه دانشگاه بمبئی نگهداری میشود ولی ترجمه کتاب سد در که بنظم فارسی است، در کتابخانه مهرجی رانا حفظ می شود.

در میان سالهای 1600 و 1800 میلادی ترجمه های اوستا بزبان فارسی صورت میگرفت. اما در سال 1818 میلادی وبفاصله زمانی پنج ماه دو ترجمه از خورده اوستا بزبان گجراتی انجام گرفت. یکی بوسیله دستور فرامجی سهراب جی نوشری والا Sohrabji Noshariwala و دیگری توسط دستور ادلجی داراب جی سنجانا E. Darabji Sanjana صورت گرفت.

هیربد فرامجی اسفندیار جی ربادی Esfandiarji Rabadi ترجمه وندیداد را در سال 1824 میلادی بزبان گجراتی انجام داد. فرزند نامبرده نیز به نام اسفندیار جی ربادی، ترجمه یسنا را بزبان گجراتی و بسال 1849 میلادی منتشر نمود. ترجمه های فوق الذکر از راه زبان پهلوی انجام شد. زیرا معنی اوستا بدرستی برای دانشمندان پارسی قابل فهم نبود. ممکن بود که در شرح بعضی از واژه های اوستا اختلافی پیش آید، و آن را روا نمی دانستند. این ترجمه ها که ذکر کردیم، امروز چندان قابل استفاده نیست – زیرا پس از آشنائی با تحقیقات مغرب زمین، ترجمه های مستندتری را بجهان دانش عرضه کردند. گفتم که پارسیان قبل از اینکه بترجمه اوستا بزبان گجراتی اقدام نمایند – ترجمه کتب مذهبی خود را بزبان فارسی انجام میدادند. بفاصله دو قرن، پارسیان اوستا را بزبان فارسی درآوردند ولی پس از آشنائی با تحقیقات اروپائیان و آشنائی با زبانهای اروپائی، بروش مغرب زمین بکار تحقیق پرداختند و در میان پارسیان دانشمندان بسیار نامبردار با تألیفات بسیار گرانبها بوجود آمدند که ذکر نام همه آنها موجب اطاله کلام و از حوصله این گفتار خارج است. فقط اسامی چند نفر که از همه نامبردارتر هستند یاد میشود.

با انتشار ترجمه اوستای انکتیل دوپرون Anqutil du Perron دانشمندان اروپائی، با کمال جدیت و با گامهای سریع بایرانشناسی روی آوردند. قبل از هر چیز بچاپ یک متن انتقادی و درست اوستا پرداختند و سپس شروع بترجمه و نوشتن زبان نمودند.

خورشید جی رستم جی کامه که در میان سالهای (1831 – 1909 میلادی) میزیسته است، نخستین پارسی است که زبان اوستا را در اروپا و نزد پروفسور شپیگل Prof. Spigel فرا گرفت. پس از مراجعت از اروپا مدرسه ای در بمبئی و با خرج خودش تأسیس نمود و این علم تازه را مجانا" بعلاقمندان تعلیم داده در میان شاگردان او سه نفر از همه نامبردارتر و مشهورتر شدند. یکی از آنها هیربد کاوس جی کانگا ودیگری هیربد شهریار جی بروچا و سومی تهمورس انکلساریا است. از این زمان است که پارسیان با ترجمه دقیق و چاپ های صحیح اوستا برخوردار می شوند. هیربد کاوس جی کانگا که از دست پروردگان خورشید جی کامه بود – یسنا و ویپرد ویشت ها و ندیداد وخرده اوستا را شرح وتفسیر کرد و در پنج مجلد – بزبان گجراتی ترجمه نمود که با استقبال کم نظیر پارسیان روبرو شد. آثار دانشمند نامبرده تا کنون مکرر تجدید چاپ شده است. فرهنگهای اوستا انگلیسی و انگلیسی اوستا را نیز نوشت. گرامر اوستای او هنوز مورد استفاده طلاب این علم است. شهریار جی بروچا بیشتر بکار نوشتن دستور زبان پهلوی واوستا جهت تدریس در دبیرستانها پرداخت و نیز در فرهنگ کوچک یکی اوستا انگلیسی و بالعکس و دیگری پهلوی انگلیسی و بالعکس را تنظیم کرد که بکار دانش آموزان دبیرستان و دانشجویان دانشگاه میآید. همین زمان است که تحصیلات اوستا و پهلوی و فارسی باستان، جزو مواد رسمی دانشگاه بمبئی قرار میگیرد و تا امروز نیز قرار دارد. دانشجویان می توانند دوره های لیسانس و فوق لیسانس و دکترا را در زبانهای قدیم تحصیل نمایند.

سومین تعلیم یافته خورشید جی کامه که از نامبرداران است، تهمورس دینشاه انکلساریا Tehmoures Dinsha Anklesaria است که بیشتر بچاپ متون انتقادی، و یا عکس پهلوی پرداخته است. اما از فرزندان وی بهرام گور تهمورس انکلساریا Behramgore Anklesaria که در پنجاه سال اخیر میزیسته است. از دانشمندان بسیار مشهوری است که هیچ مستشرقی از استفاده از آثار او بی نیاز نیست. دانشمند نامبرده دارای تألیفات متعدد است که بیشتر آنها پس از مرگش و بهمت دختر فاضله اش بچاپ رسیده است. از آن جمله ترجمه گاتها، وندیداد، زند  هومن سین و غیره را باید یاد نمود. مرحوم صادق هدایت نیز از محضر همین دانشمند استفاده میبرده و این چند ترجمه ایکه بچاپ رسانیده نزد بهرام گور خوانده است. همزمان با انتشار ترجمه کتب مربوط بایران قدیم پارسیان نسبت بزبان و ادبیات فارسی نیز غافل نماندند. در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است که بوسیله دو برادر بنام کوتار Kutar ترجمه بسیار زیبائی از شاهنامه بزبان گجراتی منتشر می شود. این ترجمه با استقبال گرم روبرو می شود تا بجائی که مکرر بچاپ میرسد و امروز علاوه بر پارسیان، برادران هندوی گجراتی زبان نیز از آن بهره میبرند. چند کتاب لغت از فارسی بگجراتی و بالعکس بوسیلة پارسیان تهیه می شود.

شاهنامه خوانی و شاهنامه شناسی در میان پارسیان رواج دارد که از آن میان باید از پروفسور واچا Vacha و سرکویاجی Sir Koyaji یاد نمود. سر رستم مسانی که خود، مدتی مدید ریاست دانشگاه بمبئی را عهده دار بوده است، ترجمه بسیار زیبائی از منطق الطیر عطار، با مقدمه ایکه از متن میگذرد بزبان انگلیسی منتشر کرده است. این کتاب چند سال در دانشگاه بمبئی جرو کتب درسی بوده است. بسیاری از شاهکارهای ادبیات فارسی، توسط دانشمندان پارسی بزبانهای گجراتی و انگلیسی ترجمه شده اند که بیشتر برای تدریس در دبیرستانها و کلاسهای دانشکده ها مورد استفاده قرار میگرفتند. یکی از استادان زبان فارسی در دانشگاه بمبئی بنام مهرجی بائی انوشیروان جی کوکا، کتابی تحت عنوان (لطایف و ظرایف و خوشمزگی ها در زبان فارسی Wit, Humer & Fancy of Persia by: M. A. Kuka و بسال 1923 و در بمبئی منتشر نمود که در اروپا و هند مورد استقبال فراوان قرار گرفت و به چاپهای مکرر و متعدد رسید. اما حیف که استادان زبان فارسی در ایران با این مجموعه ارزنده، بیگانه اند.

همزمان با تأسیس دانشگاه بمبئی و دهلی و کلکته ومدرس – دانش پژوهان برای استفاده از دانش غرب – دسته دسته بدان دیار رهسپار می شدند. بهمراه این گروه، جوانان پارسی نیز بودند و از میان جوانان پارسی تعدادی بمنظور فرا گرفتن زبانهای ایران پیش از اسلام روانه غرب شدند. علمی را که خود باروپائیان آموخته بودند اکنون برای دانستن آن احتیاج بآنها داشتند.

در میان این اروپا رفتگان و تحصیل کردگان امریکا چند نفر آنها در علم ایران شناسی بمقام شامخ علمی رسیدند و دارای تألیفات متعدد شدند، از آن جمله اند دکتر جمشید مانکجی اونوالا، که نه تنها یک زبان شناس بود و کتب متعدد را از پهلوی ترجمه نمود، بلکه یک سکه شناس و باستانشناس نیز بود. کتاب ‹‹ سکه های تبرستان›› تألیف نامبرده هنوز نیز از اسناد معتبر سکه شناسی است. او شاگرد پروفسور بارتولومة آلمانی بود. دکتر ایرج جهانگیر تاراپوروالا نیز یکی دیگر از دانشمندانی است که راه دیار غرب در پیش گرفت واز استادان فرانسوی و آلمانی استفاده ها نمود. او نیز شاگرد پرفسور بارتولومة آلمانی بود. کتاب ‹‹ نغمه های آسمانی زرتشت›› یا (ترجمه گاتها) بزبان انگلیسی از تألیفات گرانقدر اوست که حاصل متجاوز از سی سال تحقیقات اوست. این دانشمند سالها در دانشگاه مدرس، استاد زبان سانسکریت بود. خوب توجه فرمائید – یکنفر فارسی به برهمنان سانسکریت میآموخت. اگر بخواهیم همة اروپا و امریکا رفتگان را نام ببریم فهرستی بسیار طولانی خواهد شد ولی با نام یکنفر دستور دانشمند دیگر بسنده میکنیم و او دستور دکتر مانکجی نوشیروان جی دالا است. این دانشمند دستور بزرگ کراچی بود. او شاگرد پرفسور جکسن Prof. Jackson امریکائی بود. صاحب تألیفات متعدد در زمینه های مختلف است. او در نزد دانشمندان مغرب زمین مشهور تر از آن است که در سرزمین ایران. از دانشگاه بمبئی نیز تعداد زیادی دانشمند و با تألیفات متعدد در زمینه فرهنگ وتمدن ایران بوجود آمدند که باید از آن میان این چند تن را نام برد.

دستور پشوتن بهرام سنجانا و پسرش دستور دکتر داراب پشوتن سنجانا که کتاب دینکرد را در 19 مجلد بزرگ و بین سالهای 1874 تا 1919 بانگلیسی و گجراتی و فرهنگ لغات مشکل چاپ و منتشر کردند. پدر یعنی دستور پشوتن، تعدادی از اندرزهای پهلوی، تحت عنوان گنج شایگان بدو زبان انگلیسی و گجراتی منتشر نمود. پسر یعنی دستور دکتر داراب سنجانا، با دانستن زبانهای فرانسوی و آلمانی بسیاری از آثار دانشمندان اروپائی را بانگلیسی برگردانید. این پسر و پدر نیز در میان اروپائیان یا بطور کلی مستشرقین معروف و مشهورند. دکتر جیوانجی جمشید جی مدی، از پرکارترین دانشمندان پارسی است که تألیفات و آثار او از پنجاه مجلد در میگذرد که برخی بصورت کتاب پر حجم و بعضی کم حجمند. از آثار معروف وی باید کتاب ‹‹ آداب و رسوم زرتشتیان›› و کتاب پهلوی ‹‹جاماسب نامه›› و ‹‹ پارسیان در دربار اکبر شاه›› و چاپ چند متن انتقادی پهلوی را نامبرد. مقالات زیادی از وی منتشر شده که همه در مجله های معتبر علمی مانند مجلة انجمن آسیائی لندن و بمبئی و بنگال و بنگاه خاور شناسی کامه بوده است.

از دانشمند دیگر پارسی که پس از تحصیلات لیسانس دانشگاهی بآلمان رفت و تا پایان عمر در آنجا زیست باید یاد کنم. این دانشمند دکتر جهانگیر تاوادیا است. او صاحب تألیفات دقیق و پر ارزشی چون ترجمة کتاب پهلوی ‹‹شایست نشایست›› و ‹‹ تاریخ زبان پهلوی›› و غیره است.

یکی دیگر از تحصیل کردگان بمبئی، که هرگز باروپا نرفت، ولی با زبانهای آلمانی و فرانسوی آشنائی کامل داشت شخصی بنام بهمن جی نوشیروان جی دهابر است. این دانشمند وارسته و دقیق کارهای زیادی انجام نداده است ولی آنچه انجام داده است، در حد اعلای دقت است. از آثار معروف او ترجمه روایات بزبان انگلیسی و چاپ انتقادی نامه های منوچهر و چاپ انتقادی یسنا و ویسپرد با تهیه فرهنگ لغت در پایان کتاب است که خود به تنهائی یک فرهنگ کامل پهلوی است. کتاب داتستان دینیک و ماتیکان هزار داتستان و هیرپتستا بوسیلة دانشمند دیگر پارسی بنام سهراب بلسارا، از پهلوی بانگلیسی برگردانده شده است. این شخص از دانشمندان و پهلوی دانان بلا معارض در زمان خودش بوده و تألیفات وی هنوز نیز بهمان اعتبار روزگار خودش باقی است.

مدتها سر دبیری مجلة معروف ایران لیگ را بعهده داشته است. از خانواده جاماسب آسا و سنجانا دانشمندان متعدد برخاسته اند و بقول سعدی افراد این دو خاندان بیشتر از عالمان دین بوده اند.

یکی از دانشمندان دستور جاماسب جی دستور منوچهر جاماسب آسانا است که طرح یک فرهنگ پهلوی را پی ریزی نمود. یادداشت های این دانشمند در چهار مجلد وبین سالهای 1877 میلادی و 1886 میلادی و در متجاوز از هزار صفحه چاپ شده ولی فقط یک حرف اول الفبای پهلوی که همه میدانید این حرف نماینده 4 آوا است با جمع جاهائیکه در متن پهلوی این حرف ذکر شده است.

گرشاسب انتیا، یکی دیگر از دست پروردگان خورشید کامه، که بجای خود نامش را فراموش کردم، برای متن پازند یشت ها و خرده اوستا، چاپ تصحیح شده و انتقادی تهیه نموده است. ترجمه چند متن پهلوی را نیز آماده ومنتشر نموده است که از آن جمله چاپ بسیار ارزنده کارنامه اردشیر بابکان است. اما در همین زمان که در هندوستان پارسیان در رفاه و آسودگی میزیستند و بکار علم می پرداختند، هر روز از ایران اخبار نامساعد از اوضاع زرتشتیان ایران، بهند میرسید. پارسیان هند بفکر بهبودی اوضاع برادران خویش در ایران افتادند، سران و بزرگان پارسی بفکر تأسیس انجمنی بنام ‹‹ پرزفند›› یا انجمن بهبودی حال زرتشتیان Persian Zoroastrian Amelioration Funds برآمدند. این انجمن در سال 1854 میلادی تأسیس شد و اولین نمایندة خود بنام مانکجی لیجی هاتریا را روانه ایران نمود. نامبرده در تهران و یزد و کرمان بتأسیس مدارس و انجمن و سایر مراکز عام المنفعه اقدام نمود. مهمترین خدمتی که انجام داد موضوع از بین بردن جزیه بود. او در طی اقامت 36 ساله خود در ایران، فارسی را بسیار خوب آموخت و چند کتاب ویادداشت ها باین زبان نوشت. در سال 1890 میلادی و در تهران برحمت ایزدی پیوست.

دومین نماینده پارسیان یکنفر بنام اردشیر جی ریپورتر که نامبرده مردی بسیار فاضل و دانشمند بود و تا سال 1916 میلادی مشغول خدمت بجماعت بود و در این سال و در تهران در گذشت. در همین زمان یعنی سال 1286 خورشیدی انجمن زرتشتیان تهران تأسیس شد. ولی انجمن زرتشتیان یزد چند سالی زودتر یعنی بسال 1271 خورشیدی وتحت نام ‹‹ انجمن ناصری زرتشتیان یزد›› بوجود آمده بود. ناصری از آن جهت میگفتند که در روزگار ناصر الدین شاه تأسیس شده بود.

انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی نیز در سال 1918 میلادی و براهنمائی چند تن از پارسیان مانند دینشاه ایرانی و پشوتن جی مارکر، و غیره تأسیس شد. خدماتی که این انجمن انجام داده است، علاوه بر تأسیس چند مرکز فرهنگی در یزد و دهات اطراف آن، استاد روانشاد ابراهیم پور داود که در آن روزها در برلین وبمطالعه و تحقیق دربارة ایران  باستان مشغول بود، بهند دعوت نمود وکتابهای یشت ها ویسنا و گاتها، از تألیفات آن استاد بهمراهی انجمن های زرتشتیان ایرانی بمبئی و ایران لیگ، چاپ و برای دانشمندان وبزرگان ایران، بایران فرستاده میشد. همزمان با انتشار آثار استاد روانشاد – خود دینشاه ایرانی که از دانشمندان و از وکلای مبرز دادگستری بود – کتابهائی تحت عنوان ‹‹ اخلاق ایران باستان›› و ‹‹ فلسفه ایران باستان›› نوشت که مرحوم عبدالحسین سپنتا آنها را بفارسی برگردانید و چاپ و منتشر شد. مرحوم دینشاه ایرانی تألیفات دیگری نیز در زمینه ادبیات فارسی دارد که باید از کتاب ‹‹ سخنواران دوران پهلوی›› که با همکاری دوست وفادارش روانشاد عبدالحسین سپنتا، چاپ دشه است یاد کرد.

دینشاه ایرانی، پنجاه غزل از حافظ را انتخاب نموده و تحت عنوان پنجاه غزل حافظ باشرح و تفسیر به انگلیسی ترجمه نموده است. این کتاب سالها در دانشگاه بمبئی مورد استفاده دانشجویان زبان فارسی بوده و هنوز هم از کتابهای خوب حافظ شناسی در زبان انگلیسی است.

منتخبات اشعار عارف نیز با ترجمة دینشاه ایرانی چاپ و منتشر شده است. همزمان با انتشار آثار استاد پورداود، از طرف انجمن ایران لیگ (که بهمت سرکاوسجی جهانگیر و سردینشاه عدن والا وجی ک، نریمان ودیگران در سال 1922 میلادی در بمبئی تأسیس شده بود) کتاب بسیار مهم و ارزندة تحت عنوان ‹‹ پارسیان اهل کتابند›› نوشتة پروفسور طاهر رضوی استاد  دانشگاه کلکته و با ترجمه پروفسور مازندی، بزبان فارسی چاپ و منتشر شد. انتشار آثار پورداود و توجه ایرانیان بتمدن و فرهنگ گذشتة خود موجب شد که در دانشگاه تهران نیز کرسی زبانهای ایران قدیم تأسیس شود. از استاد پورداود دعوت شد که تدریس مواد مزبور را بعهده گیرد. استاد از سال 1316 شمسی که بایران مراجعت نمود تا 1346 شمسی که برحمت ایزدی پیوست – عهده دار تدریس زبانهای ایران قدیم بود. ده ها تن دانشجوی مستعد را ارشاد و تعلیم داد که از آن میان باید از استاد روانشاد دکتر معین یاد نمود.

گشتاسب نریمان نیز که خود یکی از مؤسسین انجمن ایران لیگ بود، از دانشمندان بنامبود که علاوه بر آشنایی با زبانهای آلمانی و فرانسوی با زبان روسی نیز آشنائی داشت. بسیاری از آثار اروپائیان که در زمینه فرهنگ و تمدن ایران بوده است بزبان انگلیسی درآورده و جملگی بچاپهای مکرر رسیده است. اولین کسی که بار تولد، دانشمند روسی را بپارسیان هند شناسانید، گشتاسب نریمان است. مقالات او که در زمان حیاتش در مجلات مختلف منتشر شده بودند پس از در گذشتش تحت عنوان ‹‹ مقالات تحقیقی گشتاسب نریمان›› ودر دو مجلد بزرگ ودر بمبئی بچاپ رسیده است. این نوشته ها اطلاعات بسیار زیاد دربارة تاریخ و فرهنگ ایران در بر دارد، که هنوز هم تازگی خود را از دست نداده اند. دو مجله بسیار مهم وعلمی هنوز هم بکار تحقیقی خود ادامه میدهد. یکی بنام انجمن یاد شده یعنی ایران لیگ، که تا چندی قبل مدیریت وسر دبیری آن با روانشاد کیخسرو فیتر بود و اکنون نیز با دبیر همان انجمن است و سالی یک تا دو شماره چاپ و منتشر می شود. مقالاتش دربارة ایران وتمدن و زبان ایران است.

مجلة دیگر از انتشارات ‹‹ بنگاه خاور شناسی خورشید جی رستم جی کامه›› سابق الذکر وتحت عنوان

The Journal of Yhe K. R. Cama Oriental Institute, Bombay. است و سالی یک شماره و یا هر دو سال یک شماره چاپ و منتشر می شود. مقالات این مجموعه درباره ایران و فرهنگ ایران و زبان های ایران و هند است. مثلا" یکی از شماره های این مجله که متجاوز از چهار صد صفحه دارد اختصاص به ترجمة بسیار دقیق و علمی ازگاتها دارد که بوسیلة موبدی دانشمند باسم پونگر Punegar انجام شده است. این شماره جداگانه نیز چند بار چاپ و انتشار یافته است. جمعیت پارسیان جهان در حدود یکصد و هشتاد هزار نفر تا دویست هزار نفر است که قسمت اعظم آنها در هندوستان و بخصوص در شهر بمبئی بکار تجارت وعلم فعالیت دارند. این عده هنوز پس از بیش از دوازده قرن دوری از میهن، رشتة مهر و علاقه را نگسسته اند و هر روز پنج بار، در نماز روانة خویش بایران و شاهنشاهی ایران درود میفرستند. آرزوی هر پارسی در زندگی علاوه بر فرزند خدمتگزار وبرومند، زیارت خاک ایران و بخصوص سرزمین پارس زادگاه کورش و داریوش است. هنوز در زبان گجراتی وقتی جمله ترکیب ‹‹ مادر وطن›› بکار برده شود مقصود کشور شاهنشاهی ایران است.

چند سالی است که وسایل برگشت این گروه وفادار بایران فراهم شده است وکم وبیش بسوی ایران برای انجام کار و خدمت به میهن، روی نموده اند. این بازگشت از آن جهت است که امروز اوضاع از هر جهت مساعد است. اگر یک روز ایرانی، برای کسب و امرار معاش بهند میرفت، امروز بواسطة پیشرفتی که در این چند سال اخیر و با خردمندی شاهنشاه نصیب ایران شده است، پارسیان را بقول خودشان بسوی ‹‹ مادر وطن›› می کشاند.

سخن خود را با این شاه بیت که از غزلهای خواجة شیراز که ورد زابن و گویای اسرار درون هر پارسی است پایان میدهیم که گوید:

هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

مرا عهدی است با ایران که تا جان در بدن دارم

--‹‹ پایان›› شهریور ماه 2535 - اصفهان

کتبی که در نوشتن این مقاله از آنها استفاده شده است:

1-    ایرانشاه، تأْیف روانشاد پورداود، بمبئی 1295 یزدگردی.

2-    قصه سنجان، تصنیف بهمن بن کیقیاد بن هرمز دیار سنجانا، چاپ حیدر آباد دکن آندهراپردیش (هند) 1963 میلادی.

3- Early History of The Parrsis in India, by : R. B. Paymaster, Bombay, 1954.

4- Prof. Jackson memorial volume, Bombay, 1954.

5- dr. J. J. Modi memorial volume, Bombay, 1930

6- Persia Past and present, by : A. V. W. Jackson, New York, 1906.

7- History of Zoroastrianism, by : Dr. M. N. Dhala, New York, 1938.

8- A history of The Parsis, by : F. D. Karaka, London,1884.

9- Early Zoroastrianism, by :J. H. Multon, London, 1913.

10- Outline of Parsi History, by : Dr. H. D. K. Mirza, Bombay, 1974.



‹‹پاورقی ها››

1-    راگوزین Ragozin

2-    معجم البلدان تألیف یاقوت حموی، وفات 626 هجری.

3- Persian past and present, New York, 1906.

4- ابوالحسن علی بن الحسین مسعودی، وفات 346 هجری، مؤْف کتاب مشهور مروج الذهب.

5- The K. R. Cama Oriental Institute, Bombay.

6- Mulla Firoz Library, Bombay.

7- The K. R. Cama Oriental Institute, Bambay.

زمینهء تاریخ و فرهنگ ایران باستان


دکتر فرهاد آبادانی

دانشگاه اصفهان-آذرماه 2536

معرفی چند کتاب در زمینهء تاریخ و فرهنگ ایران باستان

اوستاشناسی در اروپا با انکتیل دو پرون فرانسوی آغاز شد.از روزیکه اولین چاپ ترجمهء اوستا توسط انکتیل دوپرون و بسال 1771 میلادی منتشر شد تاکنون بیش از دو قرن میگذرد. در این مدت دانشمندان بزرگ دیگری چون شپیگل و گلدنرو و سترگادرد و برنوف و مولتن‌ و ویسباخ و وندیشمان و دهارلز و میه و یوستی و میلز و بار تولومه و وست و دارمستتر و هاوک و هوشمان و جکسن و ده‌ها نفر دیگر که اگر بخواهیم همه را نام ببریم سخن بدرازا خواهد کشید،در زمینهء ایرانشناسی گوشیدند.آنقدر در زمینه،زبانهای ایران باستان‌ تحقیقات ارزنده و دقیق انجام شده و کتابهای علمی و با مطالب درست موجود است که‌ یک عمر طبیعی برای بررسی و مطالعهء همهء آنها کافی نیست.علمی را که انکتیل دوپرون‌ فرانسوی از دستور داراب-از پارسیان سورت(هند)فرا گرفته بود،بعدها پارسیان خود از اروپائیان بروش جدید،علمی باز پس آموختند.ایران‌شناسی از جمله اوستاشناسی در میان پارسیان بروش جدید،باروانشاد خورشید جی رستم جی کامه آغاز گردید.خورشید جی‌کامه از دانشمندان پارسی است که زبانهای ایران باستان را در اروپا و نزد ایرانشناسان‌ بزرگ آموخت.پس از مراجعت از اروپا،شاگردانی چون کاوسجی ادلجی کانگا و شهریار جی بروچا و ادلجی گرشاسب جی انتیا و تهمورس دینشا انکلساریا و غیره تربیت نمود که‌ هرکدام نامبردار شدند و تألیفاتی ارزشمند از خود بیادگار گذاشتند.پس‌ازآنکه پارسیان‌ با سفر باروپا و تحصیل در دانشگاههای آنجا با روش جدید ایران‌شناسی آشنا شدند،چون‌ اهل بیت بودند،کارهائی انجام دادند و تألیفاتی از خود بیادگار نهادند که در بسیاری‌ جهات از کارهای مشابه با دانشمندان اروپائی بهتر و مفیدتر و دقیق‌تر است.از جمله‌ دانشمندان پارسی که صاحب تألیفات بسیار دقیق و ارزنده هستند باید از افرادی مانند دستور پشوتن سنجانا و دستور داراب دستور پشوتن دستور بهرامچی سنجانا و دستور جاماسب آسا و سهراب‌جی بلسارا و مادن و بهرام گور انکلساریا و بهمن جی‌ انوشیروانجی دهابر و داداچانجی و بیلموریا و رستم جی ادلجی سنجانا و هودی والا و دستور دکتر پاوری و دستور دکتر مانکجی انوشیروان جی دالا و دکتر جمشید مانکجی‌ اونوالا و دکتر ایرج جهانگیر تارا پوروالا و اردشیر خبردار و دهها نفر دیگر در اینجا یاد کرد.در ایران نیز باید از خدمات استاد روانشاد پورداود یاد نمود که در نوع خود

fv'vtji hc http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/230835