استیو جابز
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو
مقاله برگزیده
استیو جابز
استیو جابز در کنفرانس جهانی توسعهدهندگان اپل سال ۲۰۱۰ هنگام معرفی
آیفون۴
زادروز ۲۴ فوریه ۱۹۵۵
سانفرانسیسکو، کالیفرنیا
درگذشت ۵ اکتبر ۲۰۱۱ (۵۶ سال)
پالو آلتو
محل زندگی سانفرانسیسکو، کالیفرنیا
ملیت آمریکایی پرچم ایالات متحده آمریکا
سالهای فعالیت ۱۹۷۴-۲۰۱۱
نقشهای برجسته رییس هیئت مدیره و مدیر ارشد اجرایی شرکت اپل
هیئت مدیره شرکت والت دیزنی
دستمزد ۱ دلار آمریکا
دین بودایی[۱]
همسر لورن پاول
فرزندان لیزا (تولد: ۱۹۷۸)
ریدپاول (تولد: ۱۹۹۱)
ارین سینا (تولد: ۱۹۹۵)
اوه (تولد: ۱۹۹۸)
والدین پل و کلارا
خویشاوندان مونا سیمپسون (خواهر)[۲]
گفتاورد «زمانی که بیست و سه سالم بود، بیش از یک میلیون دلار و زمانی که
بیست و دو سالم بود، ده میلیون دلار و زمانی که بیست و پنج سالم شد، بیش از
صد میلیون دلار پول داشتم ولی این مساله هیچوقت چندان مهم نبود، چون این
کارها را برای پول انجام ندادم.»[۳]
امضا
استیون پاول جابز (به انگلیسی: Steven Paul Jobs) (زادهٔ ۲۴ فوریهٔ ۱۹۵۵ در
سانفرانسیسکو — درگذشتهٔ ۵ اکتبر ۲۰۱۱ در پالوآلتو)[۴] کارآفرین، مخترع،
بنیانگذار و مدیر ارشد اجرایی شرکت رایانهای اپل و یکی از چهرههای پیشرو
در صنعت رایانه بود. در سال ۱۹۷۶، جابز ۲۱ ساله به همراه دوستش استیو
وزنیاک ۲۶ ساله، شرکت اپل را تأسیس کردند. اولین رایانهٔ شخصیای که شرکت
اپل به بازار معرفی کرد، اپل I نام داشت و پس از آن در سال ۱۹۷۷ اپل II را
راهی بازار کرد. در سال ۱۹۸۵ طی یک اختلاف مدیریتی، جابز اپل را ترک کرد و
در همان سال شرکت نکست را تأسیس کرد. از مهمترین محصولات شرکت نکست میتوان
به نکست کامپیوتر اشاره کرد که اولین مرورگر وب بر روی آن ساختهشد. در
سال ۱۹۹۶ شرکت اپل، شرکت نکست را به مبلغ ۴۲۹ میلیون دلار خرید. طی این
معامله استیو جابز، مجدداً به اپل بازگشت. از اتفاقات مهم پس از این مسئله
در اپل میتوان به معرفی آیپاد در سال ۲۰۰۱، پردهبرداری از آیتیونزاستور
در سال ۲۰۰۳، معرفی آیفون در سال ۲۰۰۷ و آیپد در سال ۲۰۱۰ اشاره کرد.
جابز در سال ۱۹۸۶ یک گروه گرافیکی (که توسط جابز پیکسار نامیدهشد) را از
بخش گرافیک کامپیوتر لوکاس فیلم خرید. این شرکت توانست فیلمهای پویانمایی
موفقی بسازد. در سال ۲۰۰۶ شرکت والت دیزنی، شرکت پیکسار را خرید. پس از این
معامله جابز به سهامدار اصلی والت دیزنی تبدیل شد و به عضویت هیئت مدیرهٔ
آن درآمد. در اکتبر ۲۰۰۳ سرطان جابز تشخیص داده شد و در اوت ۲۰۱۱ از سمت
مدیرعاملی اپل استعفا داد. تیم کوک، از مدیران ارشد اپل، مدیرعامل شد و
جابز به عنوان رئیس هیئت مدیره انتخاب شد. استیو جابز در نهایت بر اثر
عوارض ناشی از سرطان لوزالمعده، در تاریخ چهارشنبه ۵ اکتبر ۲۰۱۱ در سن ۵۶
سالگی درگذشت.
محتویات
۱ سالهای آغازین زندگی
۱.۱ یادگیری
۱.۲ سفر معنوی
۱.۳ شغل ابتدایی
۲ زندگی شخصی
۳ دیدگاهها
۴ کار
۴.۱ پایهگذاری شرکت رایانهای اپل
۴.۲ شرکت نکست
۴.۳ پیکسار و دیزنی
۴.۴ بازگشت به اپل
۴.۴.۱ متفاوت فکر کنید
۴.۴.۲ نوآوریها
۴.۴.۲.۱ آیمک
۴.۴.۲.۲ آیپاد
۴.۴.۲.۳ آیفون
۴.۴.۲.۴ آیپد
۴.۴.۲.۵ اپلاستور
۴.۴.۲.۶ آیتیونزاستور
۴.۴.۳ کنارهگیری
۵ زندگی حرفهای
۵.۱ دارایی
۵.۲ روش مدیریت
۵.۳ رابطهٔ جابز با دیگر پیشتازان درهٔ سیلیکون
۶ بشر دوستی
۷ فعالیتهای سیاسی
۸ مسئله سلامتی
۹ درگذشت
۹.۱ واکنشها به مرگ وی
۱۰ افتخارها
۱۱ استیو جابز در رسانهها
۱۱.۱ کتابها
۱۱.۲ فیلمها
۱۲ واژهنامه
۱۳ پانویس
۱۴ پیوند به بیرون
۱۴.۱ سخنرانیها
۱۴.۲ گفتگوها
۱۴.۳ نگارهها
سالهای آغازین زندگی
استیو جابز در ۲۴ فوریه سال ۱۹۵۵ در سانفرانسیسکو از مادری به نام خوان
کارول شیبل[واژهنامه ۱] که یک آلمانی-سوییسی بود[۵][۶] و پدری سوری[۷] و
مسلمان[۷] به نام عبدالفتاح جان جندلی[واژهنامه ۲] که هردو دانشجو بودند
زاده شد.[۸] گاهی از جابز به واسطهٔ سوریبودن پدرش به عنوان یک آمریکایی
عرب یاد میشود.[۷] کارول و عبدالفتاح در آن زمان هنوز با هم ازدواج
نکردهبودند.[۸] هنگامی که استیو به دنیا آمد جندلی و دوستش خوان شیبل که
هر دو ۲۳ ساله بودند نمیتوانستند فرزندشان را بزرگ کنند. خوان که از یک
خانواده مسیحی محافظهکار بود، نمیتوانست خانوادهاش را متقاعد کند که با
یک عرب مسلمان ازدواج کند.[۷]
در نهایت استیو توسط پل رینهولد جابز[واژهنامه ۳] (تولد: ۱۹۲۲، مرگ: ۱۹۹۳)
و کلارا هاگوپیان[واژهنامه ۴] (تولد: ۱۹۲۴، مرگ: ۱۹۸۶) به فرزندی پذیرفته
شد.[۹] هنگامی که از «پدر و مادر خواندهٔ» او سوال شد، جابز با پافشاری
پاسخ داد که «پل و کلارا جابز پدر و مادر من بودند». او بعدها در زندگی
نامهٔ خود اظهار داشته که «۱٬۰۰۰ درصد آنها پدر و مادر من بودند.»[۱۰]
هنگامی که استیو ۵ ساله بود، خانوادهٔ جابز از سانفرانسیسکو به مانتین ویو
در کالیفرنیا نقل مکان کردند.[۱۱] مانتین ویو در درهٔ سیلیکون قرار داشت.
استیو فرزند دره بود و روح و انرژی درهٔ سیلیکون بر اعماق وجود استیو تأثیر
گذاشت.[۱۲] بعدها، پل و کلارا دختری به نام پتی را به فرزندخواندگی
پذیرفتند.[۱۳] پل جابز که یک مکانیک ماهر کارخانهٔ ساخت لیزر بود،[۱۴]
مقدمات ابتدایی الکترونیک و طریقهٔ کار با دستها را به پسرش آموزش
داد.[۱۱] کلارا جابز یک حسابدار بود[۱۴] و به استیو خواندن را پیش از رفتن
به مدرسه آموخت.[۱۱]
جابز در سال ۱۹۹۵ در پاسخ به این سؤال که میخواهد چه چیزهایی را به
فرزندانش منتقل کند، چنین گفت: «تنها میخواهم برای آنها به همان خوبی باشم
که پدرم برای من بود و در تمام مدت زندگیام نیز به این مسئله فکر
میکنم.»[۱۵]
پدر و مادر بیولوژیکی جابز، ۱۰ ماه پس از تحویل استیو به پدر و مادر جدیدش،
صاحب یک فرزند دیگر به نام مونا شدند. جابز برای اولین بار خواهرش را در
سن ۲۷ سالگی ملاقات کرد.[۱۶]
یادگیری
دوران ابتدایی برای استیو خستهکننده بود. معلم کلاس چهارم در موفقیتهای
بعدی او نقش زیادی داشت. وی بود که او را با تواناییهایش آشنا کرد، جابز
بعدها از او به عنوان یک قدیس یاد میکرد. او باعث شد که استیو کلاس پنجم
را به صورت جهشی طی کند و دورهٔ ابتدایی را یک سال زودتر به اتمام
برساند.[۱۷] استیو همیشه در سخنرانیهای اچپی در پالو آلتو شرکت میکرد و
بعدها به استخدام همانجا درآمد و به عنوان کارمندان تابستانی همراه استیو
وزنیاک کار میکردند.[۱۳] استیو در سال ۱۹۷۲، از «دبیرستان
هومستد»[واژهنامه ۵] در شهر کوپرتینو در کالیفرنیا فارغالتحصیل شد و در
کالج رید در شهر شهر پورتلند ایالت اورگن ثبت نام کرد، اما بعد از یک
نیمسال تحصیلی انصراف داد.[۱۸] کالج رید، یک کالج هنرهای لیبرال است و
پیدایش فردی چون استیو جابز حاکی از پراهمیت بودن این علوم است.[۱۹]
استیو پس از انصرافش، در بعضی از کلاسهای کالج از جمله خوشنویسی شرکت
میکرد. این هنر در شغل آیندهٔ استیو تاثیر بهسزایی داشت. این هنر به
استیو ایدهٔ سبک حروف چندگانه[واژهنامه ۶] را بخشید، که در کامپیوتر
مکینتاش دیده میشود.[۱۸] جابز میگوید: «اگر در کالج وارد آن
کلاس(خوشنویسی) نمیشدم، مکینتاش هرگز چندین طرح حروف یا فونتهای
فاصلهدار مناسب را نداشت. و از آنجایی که ویندوز دقیقا مکینتاش را کپی
کردهاست، کامپیوتر هیچ کسی این فونتها و طرحها را نداشت.»[۲۰] در زمستان
۱۹۷۴، او به کالیفرنیا بازگشت و به همراه استیو وزنیاک، حضور در جلسات
باشگاه کامپیوتر هومبرو را آغاز کرد. در همین زمان جابز شغلی به عنوان یک
تکنسین در شرکت آتاری، سازندهٔ رایانه و دستگاه بازی رایانهای که آن روزها
محبوب بود، یافت.[۱۸]
سفر معنوی
استیو دوست نزدیکی به نام دانیل کوتکی[واژهنامه ۷] در کالج رید داشت. جابز
و دانیل هر دو به ذن، دیلن و الاسدی علاقه داشتند. دانیل از طبقهٔ مرفه
نیویورک بود و به مکتب بودا علاقه داشت. استیو بیشتر وقتش را با دانیل و
الیزابت هولمز[واژهنامه ۸] (دیگر دوست استیو در کالج) میگذراند. جابز
هرگز به عرفانهای شرقی، به ویژه مذهب بودایی ذن به دید یک تفریح خیالی و
زودگذر متعلق به دوران جوانی نگاه نکرد. او عمق این علاقهمندی را لمس
کردهبود. ذن بر شخصیتش تاثیر گذاشتهبود. کاتکی در مورد جابز میگفت:
«استیو خود ذن بود. واقعاً رویش تأثیر گذاشتهبود. میشد آن را در رویکرد
مشتاقانهاش به زیبایی شناسی غیرتجملی و تمرکز فوقالعادهاش دید.» به خصوص
این که او تحت تأثیر شهودگراییِ مذاهب بودایی قرار گرفته بود، طوری که
بعدها گفت: «کم کم پی بردم که درک و آگاهیِ بصری، مهم تر از تفکر انتزاعی و
تحلیل منطقی است.» با این حال، جنون و دیوانگی او، مانع از رسیدن به آرامش
درون و محبت در روابطش بود.[۲۱]
استیو در سال ۱۹۷۴ به هند سفر کرد تا با نیم کارولی بابا[واژهنامه ۹] (یک
گوروی هندی، درگذشت: ۱۹۷۳[۲۲]) از نزدیک دیدار کند.[۲۳] او همراه دوستش
دانیل در جستجوی روشنفکری معنوی بود.[۲۴] اما هنگامی که که به هند رسیدند
متوجه شدند که او درگذشتهاست.[۲۴] وی پس از یک سفر معنوی هفت ماهه، با سری
تراشیده و جامهٔ سنتی هندی بر تن، به آمریکا بازگشت.[۲۵] استیو در طول این
مدت از الاسدی استفاده میکرد[۲۵] که به گفتهٔ خودش از بهترین کارهای
عمرش و دلیل اصلی موفقیتهایش بودهاست.[۲۶]
شغل ابتدایی
جابز پس از بازگشت از هند، به آتاری بازگشت. وظیفهٔ او ساختن یک برد
الکترونیکی برای یک بازی شرکت آتاری (به نام Breakout) بود. بر طبق گفتهٔ
نولان باشنل جایزهای ۱۰۰ دلاری به ازای هر تراشهای که در فرآیند طراحی از
دستگاه اصلی حذف میشد، داده میشد. استیو که علاقه و دانش اندکی در طراحی
مدارهای الکترونیکی داشت، با استیو وزنیاک قول و قراری گذاشت که اگر
وزنیاک بتواند مداری با حداقل تعداد تراشهها طراحی کند، جایزهای که از
آتاری دریافت میکنند را بین خودشان تقسیم نمایند. این پروژه انجام شد و با
وجود حیرت فراوان مسوولین آتاری، وزنیاک توانست که تعداد تراشههای
استفاده شده در دستگاه نهایی را ۵۰ عدد کاهش دهد. متأسفانه، وزنیاک طراحی
را به حدی فشرده انجام داده بود که تولید دستگاه نهایی بر روی خط مونتاژهای
آن دوران ممکن نبود. با وجود این، جابز به وزنیاک گفت که آتاری تنها ۷۰۰
دلار از جایزه را پرداخت کردهاست (در صورتی که تمامی ۵٬۰۰۰ دلار جایزه
پرداخت شده بود) و پیشنهاد کرد که وزنیاک نیمی از آن یعنی ۳۵۰ دلار را برای
کاری که انجام داده بود بردارد.[۲۷] پس از اطلاع یافتن از واقعیت، وزنیاک
در یک مصاحبه در اینباره گفت که این یک مساله کوچک است. جابز به این پول
نیاز داشت و حقیقت را به من نگفت.[۲۸]
در سال ۱۹۷۱ استیو وزنیاک، تحت تاثیر مقالهای جعبهٔ آبی[واژهنامه ۱۰] را
ساخت. جعبهٔ آبی سیستمی بود که میتوانست با تکرار تنهایی، سیگنالها را
در شبکه AT&T مسیردهی کند و این امکان را فراهم میکرد که به شکل
رایگان تماس راه دور برقرار شود. وزنیاک در مورد آن میگوید: «تا به حال
مداری نساختهبودم که اینقدر به آن افتخار کنم. هنوز هم فکر میکنم که کارم
معرکه بود.» استیو جابز هم ایده فروش آن را مطرح کرد. قیمت تمام شده ساخت
هر جعبهٔ آبی ۴۰ دلار بود و جابز تصمیم داشت که آن را ۱۵۰ دلار به فروش
برساند. جابز میگوید حدود ۱۰۰ جعبه آبی ساختیم و تقریباً همه را فروختیم.
بعدها جابز گفت: «من ۱۰۰ درصد از این مسئله مطمئنم که اگر آن جعبههای آبی
نبود، اپلی هم وجود نداشت. من و وزنیاک یاد گرفتیم که چگونه با هم کار
کنیم. ما اطمینان پیدا کردیم که میتوانیم مسایل فنی را حل کرده و واقعاً
چیزی تولید کنیم.»[۲۰]
زندگی شخصی
استیو جابز در کنفرانس جهانی توسعهدهندگان اپل سال ۲۰۰۷
فرزند اول جابز «لیزا برنان جابز»[واژهنامه ۱۱] بود،[۲۹] مادر لیزا، «کریس
ان برنان»،[واژهنامه ۱۲] نخستین دوست جدی استیو بود. لیزا در حالی در سال
۱۹۷۸ به دنیا آمد که آنها هنوز ازدواج نکرده بودند. جابز تا مدتها پدری
لیزا را انکار میکرد،[۳۰] اگرچه بعدها آن را پذیرفت.[۲۹]
در ۱۸ مارس ۱۹۹۱، جابز ۳۶ ساله با «لورن پاول»[واژهنامه ۱۳] که ۲۷ سال سن
داشت و در آن زمان دانشجوی رشتهٔ MBA در دانشگاه استنفورد بود، ازدواج کرد.
این زوج صاحب سه فرزند به نامهای ریدپاول، ارین سینا و اوه[واژهنامه ۱۴]
به ترتیب در سالهای ۱۹۹۵،۱۹۹۱ و ۱۹۹۸ شدند.[۳۱]
در زندگینامهٔ غیرمجاز «بازگشت مجدد استیو جابز»، نویسندهٔ این کتاب «آلن
دویستچمن»[واژهنامه ۱۵] دربارهٔ دیدارهای عاشقانهٔ جابز با جون بائِز
مینویسد. دویستچمن با نقل قول آوردن از الیزابت هولمز مینویسد: «من
اعتقاد داشتم که جابز بیشتر به این دلیل عاشق جون بائز شده که این زن زمانی
معشوقهٔ باب دیلن بودهاست.»[۱۳] در کتاب «اسطوره: استیو جابز» نوشتهٔ
«جِفری اس. یانگ»[واژهنامه ۱۶] و «ویلیام اِل. سیمون»،[واژهنامه ۱۷]
نویسندگان به این مسئله اشاره میکنند که جابز ممکن بود با جون بائز ازدواج
کرده باشد اما سن او در آن زمان (۴۱) نشان میدهد که احتمالاً آن زوج
نمیتوانستند بچه دار شوند.[۱۳]
در سال ۱۹۸۲ میلادی، جابز آپارتمانی در سن رموی نیویورک خرید. او با کمک
آی. ام. پی، سالها هزینه کرد که این آپارتمان را که در دو طبقهٔ بالایی
برج شمالی این مجتمع قرار گرفته، بازسازی کند. اما با تمام این احوال، او و
خانوادهاش هرگز به این آپارتمان نقلمکان نکردند و در نهایت آن را به
بونو خوانندهٔ گروه یوتو فروخت.[۱۳]
در سال ۱۹۸۴، جابز یک عمارت با معماری مستعمراتی اسپانیایی که ۱٬۶۰۰ متر
مربع وسعت و ۱۴ اتاق خواب داشت را خرید. این عمارت که به خانهٔ
جکلینگ[واژهنامه ۱۸] شهرت داشت، به دست جورج واشنگتن اسمیت طراحی شدهبود و
در وودساید، کالیفرنیا قرار داشت. جابز ده سال در این عمارت در حالت
تقریباً بدون اثاث زندگی کرد.[۱۳]
والتر ایزاکسون میگوید که جابز در سال ۲۰۰۴ با او تماس گرفت و از او خواست
که زندگینامهاش را بنویسد. ایزاکسون در ابتدا قبول نکرد و گفت: «یک یا
دو دهه دیگر که بازنشست شدید این کار را انجام خواهمداد.» اما سرانجام پس
از گفتوگوهایی که با جابز و همسرش لورن داشت، این مسئولیت را پذیرفت. او
میگوید: «این زندگینامه حاصل ۴۰ مصاحبه و گفتوگو با جابز بود. این
گفتوگوها گاهی به شکل رسمی، گاهی با قدمزدن و گاهی نیز به صورت تلفنی
بود. طی این دو سال او شدیداً با من صمیمی شد. در طول این مدت من با بیش از
صد نفر از دوستان، خویشاوندان، رقبا و دشمنان او مصاحبه کردم.»[۲۰] پس از
مرگ استیو جابز، تصمیم گرفتهشد این کتاب زودتر از موعدش و در تاریخ ۲۴
اکتبر ۲۰۱۱ منتشر شود.[۳۲]
دیدگاهها
استیو جابز یک گیاهخوار بودایی بود.[۱] به گفته بیبیسی او یک میلیاردر
هیپی بود. او یک دانشجوی موبلند انصرافی از کالج بود که آرزوهای بینهایت
داشت. او به شکلی الهام شده کمالطلب بود و روحیهٔ قلدرمئابانه داشت.[۳۳]
جابز به جان اسکالی، مدیرعامل پیشین شرکت اپل، در زمینهٔ کوتاهی عمر گفته
بود: «همهٔ ما زمان و فرصت کوتاهی روی زمین داریم. برای همین ما فقط فرصت
داریم که یکی دو کار را به انجام برسانیم. هیچ کس نمیداند چه قدر زندگی
میکند. من هم نمیدانم. اما احساس میکنم باید تا جوانی هست هرچه میتوانم
این فکرها را به انجام برسانم.»[۳۴] او در سال ۲۰۰۵ در سخنان معروفش در
دانشگاه استنفورد دیدگاههایش را دربارهٔ مرگ و زندگی و کوتاهی عمر به خوبی
روشن کرد:
« همین که فکر میکنم به زودی میمیرم، مهمترین ابزاری است که کمکم
میکند بهترین گزینهها را انتخاب کنم.[۳۵] »
جابز برنامههای غذایی مختلفی مانند رژیم گیاهخواری یا میوهخواری را
آزمایش کرد. در یکی از این برنامههای غذایی میوهخواری بود، که نام اپل
(سیب) را برای شرکتش برگزید. به نظر او این نام «زنده و شوخ و آرامبخش»
بود.[۳۴]
جابز از طرفداران بیتلز بود.[۳۶] او در مصاحبهای دربارهٔ بیتلز گفتهاست:
مدل من در تجارت بیتلز است. آنها گروهی بودند که مانع انرژی منفی
یکدیگر میشدند و یکدیگر را به تعادل میرساندند. عملکرد جمعی آنها بالاتر
از جمع تک تک افراد گروه بود. کارهای بزرگ در کسب و کار، نه به واسطه
توانمندیهای فردی، بلکه با عملکرد تیمی به سرانجام میرسد.[۳۷]
استیو جابز هنگام معرفی آیفون ۴ به دمیتری مدودف
جابز در سال ۲۰۱۰ گفت: «ما بیتلز را دوست داریم و مفتخر و هیجان زده هستیم
از این که ورود آنها را به آیتیونز خوشآمد بگوییم. راه سخت و پرپیچ و
خمی بود که به آن رسیدیم. از بیتلز و ایامآی متشکر هستیم. هماکنون
رویایی را که از ۱۰ سال پیش و در زمان آغاز آیتیونز داشتیم، محقق شد.»[۳۸]
والتر ایزاکسون در مورد جابز میگوید که یادم میآید در یک بعد از ظهر
آفتابی در باغچهٔ خانهاش نشستهبودیم و او راجع به مرگ سخن میگفت. او
راجع به تجربیاتش در مورد بودا و هند و چهل سال گذشته سخن میگفت. او
میگفت: «اعتقادم به خدا پنجاه پنجاهاست. در بیشتر زندگیام، احساس
میکردم باید حیاتی بیشتر از آنچه در مقابل چشمان ماست وجود داشتهباشد. من
دوست دارم فکر کنم که بعد از مرگ چیزی باقی میماند. این عجیب است که همهٔ
تجربه و اندک خردمندی که کسب شده، از بین برود. واقعاً دلم میخواهد که
بعد از مرگ چیزی باشد.» او مدتی ساکت ماند و سپس گفت: «شاید مانند یک کلید
روشن و خاموش. کلید را میزنی و رفتهای. شاید به خاطر همین است که دوست
ندارم محصولات اپل کلید روشن و خاموش داشته باشند.»[۳۴]
جابز طی مصاحبهای که در سال ۱۹۸۵ انجام داد، در بخشی از پاسخ به این سوال
که "پول برای تو چه معنایی دارد؟" پاسخ داد که «دوست ندارد بعد از مرگش حجم
زیادی از اموال به فرزندانش برسد، چرا که باعث تباهی زندگی آنها
میشود.»[۳۹]
جابز در جایی دربارهٔ پدر و مادرش (پل و کلارا) میگوید: «نکاتی در زندگی
من وجود دارد که من واقعاً از آنها احساس شرمندگی میکنم. من خیلی مودب
نبودم و احساسات آنها را جریحهدار میکردم... من نمیخواستم کسی بداند که
پدر و مادری دارم. میخواستم مثل یتیمی باشم که در قطارها در حومه شهر
ولگردی کردهبود و به هیچ جا نرسیدهبود، بی اصل و نسب، بدون پیوند و
پیشینه.»[۲۰]
استیو جابز در بخش سوم سخنرانیاش در دانشگاه استنفورد دربارهٔ مرگ گفت:
«هیچکس دوست ندارد بمیرد. حتی کسانی که دوست دارند به بهشت بروند، دوست
ندارند بمیرند تا به بهشت برسند. با این حال مرگ مقصد نهایی همهٔ ماست که
کسی تاکنون نتوانسته از آن فرار کند.»[۳۵]
استیو جابز پس از افتتاح آیتیونزاستور و مبارزه با دانلود غیرقانونی
آهنگها گفت:
از اولین روزهایی که در اپل بودم فهمیدم که زمانی به پیشرفت دست
مییافتیم که ایدهای ذهنی را ایجاد میکردیم. اگر مردم نرمافزار ما را
کپی میکردند یا میدزدیدند، ما از کار بیکار میشدیم. اگر از آن حفاظت
نمیشد، برای ساختن نرمافزار یا طراحی محصولات جدید انگیزهای نداشتیم.
اگر حفاظت از بین برود، شرکتهای خلاق نیز از بین میروند و یا هرگز شروع
به کار نمیکنند. اما دلیل سادهتری هم وجود دارد: دزدی کردن اشتباهاست.
هم به مردم دیگر و هم به شخصیت خودتان آسیب میرساند.[۲۰]
جابز در پاسخ به این سوال که چرا برای اتومبیلش پلاک نمیگذارد گفت: «چون
بعضی اوقات مردم مرا دنبال میکنند و اگر پلاک داشتهباشم آنها میتوانند
محل زندگیام را پیدا کنند. اما الان با وجود نقشههای گوگل این کار در حال
منسوخ شدن است. پس در واقع حدس میزنم فقط به این دلیل است که
نمیخواهم.»[۲۰] جابز به علت وجود حفرهای در قانون وسایل نقلیه در
کالیفرنیا مجاز به استفاده از اتومبیل بدون پلاک بود. این قانون میگوید:
«صاحب اتومبیل با یک برند جدید حداکثر به مدت ۶ ماه مجاز به استفاده از
اتومبیل بدون پلاک میباشد.» جابز با یک شرکت اجارهٔ اتومبیل قراری داشت که
اتومبیل مرسدس نقرهای SL55 AMG خود را هر ۶ ماه با یک نمونهٔ مشابه تعویض
میکرد. بدین ترتیب او مجاز به استفاده از اتومبیل بدون پلاک میشد.[۴۰]
جابز برخی تواناییهایش نظیر عشق به سادگی را ناشی از آموزشهای ذن
میدانست. او زیباییشناسی را با حذف عناصر اضافه ممکن میساخت. البته
آموزشهای ذن باعث نشد که او به آرامش و وقار برسد. او اغلب اوقات مهربان
نبود. بیشتر مردم، یک نوع متعادلکننده بین فکر و زبان خود دارند که
احساسات تند آنها را تعدیل میکند، اما چنین چیزی در جابز وجود نداشت. او
تصمیم داشت به طرز شدیدی صادق باشد. او گفت: «لازمه کار من این است که وقتی
چیزی بد است حقیقت را بگویم، نه اینکه از آن چشمپوشی کنم.» به همین دلیل
او دارای شخصیتی کاریزماتیک، الهامبخش و همچنین گاهی اوقات احمق بود.
جابز در پاسخ به این سوال که «چرا گاهی اوقات اینقدر بدجنس هستی؟» پاسخ
داد: «این من هستم، و نمیتوان توقع داشت که کسی غیر از خودم باشم.»[۲۰]
کار
پایهگذاری شرکت رایانهای اپل
نوشتار اصلی: تاریخچهٔ اپل
همچنین نگاه کنید به: شرکت اپل
خانه پاول و کلارا جابز در لوس آلتوس در کالیفرنیا. استیو جابز شرکت
کامپیوتری اپل را همراه استیو وزنیاک و رونالد وین در پارکینگ این خانه
بنیان نهاد.[۴۱][۴۲]
در سال ۱۹۷۶، وقتی جابز ۲۱ ساله و وزنیاک ۲۵ ساله بود، شرکت رایانهای اپل
را در پارکینگ خانوادهٔ جابز، بنیان گذاشتند.[۴۳] اولین رایانهٔ شخصیای که
جابز و وزنیاک به بازار معرفی کردند اپل I نام داشت.[۴۴] قیمت این رایانه
که در سال ۱۹۷۶ معرفی شد، ۶۶۶ دلار و ۶۶ سنت بود.[۴۵] در سال ۱۹۷۷، جابز و
وزنیاک رایانهٔ اپل II را معرفی کردند.[۴۶] در سال ۱۹۸۰، اپل عرضهٔ اولیه
سهام خود را در بازار بورس ارائه کرد و به سهامی عام تبدیل شد. هنگامی که
اپل عمومی شد، سرمایهٔ بیشتری از هر عرضهٔ اولیه سهام، از زمان شرکت
خودروسازی فورد در سال ۱۹۵۶ جذب کرد و بلافاصله تعداد افراد بیشتری (حدود
۳۰۰ نفر) از هر شرکت دیگری در تاریخ را میلیونر کرد.[۴۷] در همان سال، شرکت
اپل، رایانهٔ اپل III را معرفی کرد که این رایانه به دلیل قیمت زیاد و
برخی مشکلات سختافزاری با شکست تجاری در بازار مواجه شد.[۴۸] همزمان با
رشد اپل، این شرکت جستجویی را برای یافتن مدیران مستعد که بتوانند آن را در
مدیریت توسعه و گسترش، کمک کنند، آغاز کرد. در سال ۱۹۸۳، جابز با به
چالشطلبیدن جان اسکالی که یکی از مدیران پپسی کولا بود، او را تطمیع کرد
که بهعنوان مدیر عامل اپل کار کند. جابز به او گفته بود: «میخواهی که
باقی زندگیات را به فروختن آب-شکر بگذرانی، یا میخواهی شانس این را داشته
باشی که دنیا را عوض کنی؟»[۴۹] در همان سال شرکت اپل، رایانهٔ اپل لیزا را
معرفی کرد که با وجود مجهز بودن به واسط گرافیکی کاربر و موشواره از بابت
تجاری ناموفق از آب درآمد. یکی از دلایل این عدم موفقیت قیمت گران و کندی
آن بود.[۵۰] سال ۱۹۸۴، سال معرفی رایانهٔ مکینتاش بود. این رایانه دارای
پردازشگر موتورولا۶۸٬۰۰۰ با فرکانس کلاک ۷٫۸ مگاهرتز و مجهز به موشواره
بود.[۵۱] پس از گذشت حدود دو ماه از معرفی مکینتاش، تنها ۵۰٬۰۰۰ عدد از آن
فروختهشد که نمایش قدرتمندانهای نبود. حافظه مکینتاش کم بود (۱۲۸
کیلوبایت) و وجود یک فلاپی کار را با آن سخت میکرد. مکینتاش همانند لیزا
به واسط گرافیکی کاربر مجهز بود ولی بعضی از ویژگیهای قدرتمند لیزا مانند
مالتی تسکینگ و حافظه ۱ مگابایت را نداشت.[۵۲]
مایک اسکات[واژهنامه ۱۹] (اولین مدیرعامل اپل بین سالهای ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۱)
در مورد جابز میگوید: «او همیشه بداخلاق و دمدمی مزاج بود. رفتارش در
آتاری باعث شد تا او را به شیفت شب منتقل کنند، اما چنین چیزی در اپل امکان
نداشت.» مایک مارکولا[واژهنامه ۲۰] (نخستین سرمایهدار بزرگ، سهامدار
ارشد و دومین مدیرعامل اپل) نیز در مورد جابز میگوید: «او به ویژه نسبت به
برنامهنویسان جوان خشن بود. مسئلهٔ بهداشتیاش نیز مطرح بود. همچنان
مخالف تمام شواهد بود و اعتقاد داشت که با توجه به رژیمهای غذایی گیاهیاش
نیازی به دئودورانت یا دوش مرتب ندارد. باید مودبانه او را پشت درب
میگذاشتیم و به او میگفتیم که برود دوش بگیرد. ما مجبور بودیم در جلسات
به پاهای کثیفش نگاه کنیم. او کارهایی میکرد که برای همکارانش آزاردهنده و
چندشآور بود.»[۲۰] در حالی که جابز یکی از شخصیتهای پبشبرنده و رهبران
معنوی اپل بود، منتقدین این مسئله را نیز مطرح کردهاند که او مدیری دمدمی
مزاج و شلوغ بودهاست.[۵۳] در سال ۱۹۸۵ بین جابز و اسکالی کشمکش بهوجود
آمد. جابز به اسکالی گفت: «تو برای اپل و هدایت آن مناسب نیستی.» اسکالی هم
از مدیران خواست که بین او و جابز یکی را انتخاب کنند. آنها به اتفاق آرا
اسکالی را انتخاب کردند. پس جابز از کارش در اپل برکنار شد.[۵۴] جابز در
همان سال شرکت نکست را تأسیس کرد.[۵۵]
شرکت نکست
نوشتار اصلی: نکست
نکست کامپیوتر بهکار گرفتهشده به دست تیم برنرز لی در سرن که سپس نخستین
سرور وب جهانگستر شد
پس از ترک اپل، جابز در سال ۱۹۸۵ با سرمایهٔ ۷ میلیون دلار شرکت رایانهای
دیگری را با نام نکست بنیان گذاشت.[۵۵] جابز در سال ۱۹۸۹ کامپیوتر قدرتمند
نکست کامپیوتر را ساخت. اگرچه شرکت قادر به فروش نکست کامپیوتر در حجم بالا
نشد اما این کامپیوتر دارای یک ویژگی بارز بود. اولین مرورگر وب بر روی آن
ساختهشد.[۵۶] نرمافزار نکست کامپیوتر به عنوان مبنای سیستمعامل
مکینتاشهای امروزی و آیفون میباشد.[۵۶] شرکت نکست بعد از هدردادن
میلیونها دلار از سرمایهٔ سرمایهگذاران، تولید کامپیوتر را رها میکند و
بهجای آن بیشتر بر فروش و توسعهٔ سیستمعامل نکستاستپ و توسعهٔ فناوری
شئگرا تمرکز میکند.[۵۷] نکستاستپ سیستمعاملی بود که برای نکست کامپیوتر
بهوجود آمدهبود و بعدها به پلتفورم x86 پورت شد.[۵۸]
جابز به دلیل نوآوری و فناوریهای جدید آزمایشی، معمولاً برای بازاریابی
محصولات نکست به حوزههای دانشگاهی و علمی روی میآورد. از این دسته
محصولات میتوان به هستهٔ ماک[واژهنامه ۲۱]، تراشهٔ پردازش سیگنال دیجیتال
و درگاه اترنت توکار[واژهنامه ۲۲] اشاره کرد.[۵۹]
رایانهٔ نکستکیوب توسط جابز به عنوان یک کامپیوتر بینشخصی[واژهنامه ۲۳]
بهوجود آمد که به نظر او اولین قدم پس از ایجاد کامپیوتر شخصی[واژهنامه
۲۴] است.[۵۹]
تیم برنرز لی مرورگر وب جهانگستر را بر روی نکست کامپیوتر اجراکرد.[۶۰]
Info.cern.ch اولین آدرس وبگاه و وبسرور در جهان بود که بر روی نکست
کامپیوتر در سرن اجرا شد. اولین آدرس صفحهٔ وب
http://info.cern.ch/hypertext/WWW/TheProject.html بود که در آن به توضیح
در مورد پروژه WWW پرداخته شدهبود که بازدیدکنندگان از آن میتوانستند
هایپرتکست و جزییات فنی را برای ایجاد صفحات وبشان یاد بگیرند و حتی در
مورد نحوه جستجو اطلاعاتشان در وب آشنا شوند.[۶۱]
در ۲۰ دسامبر ۱۹۹۶ شرکت اپل، شرکت نکست را به مبلغ ۴۲۹ میلیون دلار خرید.
طی این معامله استیو جابز، مجدداً به اپل بازگشت.[۶۲]
پیکسار و دیزنی
نشان تجاری شرکت پیکسار
برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به: پیکسار و شرکت والت دیزنی
جابز در سال ۱۹۸۶ یک گروه گرافیکی (که توسط جابز پیکسار نامیدهشد[۶۳]) را
از بخش گرافیک کامپیوتر لوکاس فیلم،[۶۴] به قیمت ۱۰ میلیون دلار خرید که ۵
میلیون دلار آن را در شرکت سرمایهگذاری کرد.[۶۵] این شرکت در زمینهٔ
پویانمایی رایانهای فعالیت میکند.[۶۶] ادوین کتمول که از سال ۱۹۷۹
نایبرییس این بخش از لوکاس فیلم بود یکی از موسسین و مسئول فنی پیکسار شد.
در این زمان حدود ۴۴ نفر در پیکسار استخدام شدند.[۶۷]
این شرکت فیلمهای پویانمایی موفقی مانند داستان اسباببازی (۱۹۹۵)، زندگی
یک حشره (۱۹۹۸)، داستان اسباببازی ۲ (۱۹۹۹)، شرکت هیولاها (۲۰۰۱)، در
جستجوی نمو (۲۰۰۳) و شگفتانگیزان (۲۰۰۴) را ساختهاست که همهٔ آنها برندهٔ
جوایزی بودهاند. فیلمهای بعدی ساخته شده در این شرکت ماشینها (۲۰۰۶)،
راتاتویی (۲۰۰۷)، وال-ئی (۲۰۰۸)، بالا (۲۰۰۹)، داستان اسباببازی ۳ (۲۰۱۰)
بودند.[۶۸] در جستجوی نمو، شگفتانگیزان، راتاتویی، وال-ئی، بالا و داستان
اسباببازی ۳ هر یک جایزهٔ بهترین فیلم پویانمایی را از آکادمی اُسکار را
دریافت کردهاند.[۶۸]
مصاحبهای خلاصه شده از استیو جابز در مورد گرافیک کامپیوتر در سال
۱۹۹۵[۶۹]
در ژانویه ۲۰۰۶ شرکت والتدیزنی اعلام کرد که طی معاملهای به ارزش ۷٫۴
میلیارد دلار در حال خریدن پیکسار است.[۷۰] جابز، پس از بسته شدن این
معامله به بزرگترین سهامدار والت دیزنی تبدیل شد و به عضویت هیئت مدیرهٔ
والتدیزنی درآمد.[۷۱] بدین ترتیب سهام جابز با ۷ درصد، از سهام مایکل
ایسنر[واژهنامه ۲۵] (مدیر عامل والتدیزنی طی سالهای ۱۹۸۴ تا ۲۰۰۵) با
۱٫۷ درصد و روی ایی دیزنی[واژهنامه ۲۶] (یکی از اعضای خانواده دیزنی،
تولد: ۱۹۳۰، مرگ: ۲۰۰۹) که تا زمان مرگش در سال ۲۰۰۹ صاحب یک درصد سهام
بود، بیشتر شد.[۷۲]
بازگشت به اپل
شعار متفاوت فکر کنید که پس از بازگشت جابز به اپل، توسط او معرفی شد.
در ۲۰ دسامبر ۱۹۹۶ شرکت اپل، شرکت نکست را به مبلغ ۴۲۹ میلیون دلار خرید.
طی این معامله استیو جابز، مجدداً به اپل بازگشت.[۶۲] پس از برکناری جیل
آملیو در ژوئیه سال ۱۹۹۷، جابز عملا مدیرعامل اپل شد. اما او از پذیرش این
سمت به طور دائم خودداری کرد. طی یک تغییر سازمانی در همان ماه، بیشتر
اعضای هیئت مدیرهٔ اپل تغییر کردند. پس از تشکیل جلسه توسط اعضای هیئت
مدیرهٔ جدید، جابز به سمت «مدیر عامل موقت»[واژهنامه ۲۷] منصوب شد.[۷۳] در
ماه مارس سال ۱۹۹۸ جابز به منظور تمرکز اپل برای سوددهی، فوراً تعدادی از
پروژهها مانند نیوتن، سایبر داگ و اپن داک[واژهنامه ۲۸] را لغو کرد.[۷۴]
پس از خرید نکست توسط اپل و بازگشت جابز، تکنولوژی نکست، راهش را به سوی
محصولات اپل باز کرد. این تکنولوژی به عنوان مبنای توسعهٔ سیستمعامل مک
اواس ده، فروشگاه اپل و فروشگاه آیتیونز به کار گرفتهشد.[۷۵] همچنین یکی
از محصولاتی که جابز در ابتدای ورودش اقدام به توسعهٔ آن کرد، آیمک بود.
یک حرکت تجاری که تأکید شرکت بر طراحی را نشان میداد.[۷۵]
جابز هنگام معرفی آیپد در سال ۲۰۱۰
استیو جابز در نهایت پس از دو سال و نیم خدمت در اپل، در مک ورلد اکسپو سال
۲۰۰۰، واژهٔ «موقت» را از عنوانش حذف کرد و مدیرعامل دائم شد.[۷۶] از
اتفاقات مهم پس از این مسئله در اپل میتوان به معرفی آیپاد در سال
۲۰۰۱،[۷۷] پردهبرداری از آیتیونزاستور در سال ۲۰۰۳،[۷۸] معرفی آیفون در
سال ۲۰۰۷[۷۹] و آیپد در سال ۲۰۱۰[۸۰] اشاره کرد.
از نقل قولهای معروف جابز Real Artists Ship (به فارسی: هنرمند واقعی
ارسال میکند) بود. منظور جابز از این جمله این است که تحویل یک
محصول[واژهنامه ۲۹] آنقدر مهم است که ویژگیهای برتر آن اهمیت دارد.[۸۱]
جابز از سال ۱۹۹۷ تا زمان مرگش با دستمزد یک دلار در سال در سمت مدیرعامل
برای اپل کار میکرد و سالهای زیادی هیچ پاداشی هم به او تعلق نگرفت.[۸۲]
این مسئله باعث شد نام او بهعنوان «کم حقوقترین مدیر ارشد عملیاتی» در
کتاب رکوردهای جهانی گینس ثبت شود.[۸۳] البته در مواردی هم از زحمات او با
هدایای ارزشمندی تقدیر شد. نظیر جت تجاری ۹۰ میلیون دلاری گلفاستریم و
پرداخت مخارج سفر او. که این مبلغ در سال ۲۰۱۰ حدود ۲۴۸٬۰۰۰ دلار بود.[۸۲]
جابز برای تواناییهای خارقالعادهاش در بازاریابی و کسب رضایت مشتریان،
همزمان تشویق و نقد شدهاست و حتی به این تواناییها، عنوان حوزهٔ تحریف
حقیقت دادهاند که مخصوصاً در زمان سخنرانیهای او در مکورلد - آیورلد که
با عنوان «استیو نت»[واژهنامه ۳۰] نیر خوانده میشود، بارز میشوند.[۸۴]
فشار خون استیو جابز که در پشت سر وی نشان داده شدهاست با یکی از نرم
افزارهای آیفون گرفته شدهاست.
در سال ۲۰۰۵، جابز در پاسخ به انتقاداتی پیرامون برنامههای ضعیف شرکت اپل
در مورد بازیافت زبالههای الکترونیکی، در همایش سالانهٔ اپل که در آوریل
این سال در کوپرتینو برگزار شد، نسبت به این انتقادات مدافعین محیط زیست
عکسالعملی تند نشان داد. در این جلسه زمانی که یکی از نمایندگان
برنامههای سرمایهگذاری مسئولانهٔ اجتماعی از وی پرسید که به چه دلیل
برنامههای شرکت اپل در مورد بازیافت نتوانستهاست به سطح برنامههای
شرکتهای دیگر رایانهای چون دل و اچپی برسد، جابز با «مزخرف» خواندن
گلایههای مدافعین محیطزیست، منتقد مذکور را از میدان بهدر کرد.[۸۴] با
وجود این، چند هفتهٔ بعد، اپل اعلام کرد که آیپادهای خراب که باید بازیافت
شوند را به رایگان از طریق فروشگاههای خردهفروشیاش جمعآوری خواهد کرد.
جمعیتی فعال در زمینهٔ بازیافت زبالههای الکترونیکی که با نام Computer
TakeBack Campaign مشهور است، به این تصمیم شرکت اپل با نصب پرچمی به یک
هواپیمای در حال پرواز برفراز محل برگزاری مراسم فارغالتحصیلی دانشجویان
دانشگاه استنفورد - که سخنران افتتاحیهٔ آن جابز بود - عکسالعمل نشان داد.
روی پارچهٔ بسته شده به هواپیما نوشته شده بود: «استیو! بازیگر کوچکی
نباش. همهٔ زبالههای الکترونیکی را بازیافت کن!»[واژهنامه ۳۱][۸۴]
متفاوت فکر کنید
نوشتار اصلی: متفاوت فکر کنید
در سال ۱۹۹۷ جابز از سه بنگاه تبلیغاتی برای ارائهٔ ایدههای جدید
تبلیغاتی، دعوت بهعمل آورد. لی کلاو که هماکنون رییس واحد نوآوری شرکت
چیاتدی[واژهنامه ۳۲] است، هم یکی از آنان بود و شعار «متفاوت فکر کنید»
را ارائه داد.[۸۵] متن کوتاه شده این تبلیغ به شرح زیر است.
« به افتخار دیوانهها، سرکشها و دردسرسازان. کسانی که دنیا را جور دیگری
میبینند. ممکن است بعضیها آنها را دیوانه ببینند، ولی به چشم ما
نابغهاند. چون دنیا را همانهایی تغییر میدهند که آنقدر دیوانهاند که
فکر کنند از پس این کار بر میآیند.[۸۶] »
برخی از جملات این متن نظیر «آنها نسل بشر را رو به جلو پیش میبرند» را
شخصاً خود استیو جابز نوشتهاست.[۳۴] پس از آن تبلیغ، جابز در مکورلد -
آیورلد آن سال در سخنرانیاش گفت:
« اپل برای کسانی است که دید وسیعی دارند و فقط نوک انگشتان را نمیبینند و
میخواهند از کامپیوتر استفاده کنند تا به کمک آن دنیا را تغییر دهند.[۳۴]
»
نوآوریها
جابز در ۳۲۳ پتنت شرکت اپل حضور داشتهاست. برخی از این پتنتها در زمینه
رایانه رومیزی، آیپاد، لپتاپها، سیستم عامل مکینتاش، مانیتور و کیس و
کیبورد و حتی پلکانهای شیشهای که در فروشگاههای اپل دیده میشوند،
بودند.[۸۷]
آیمک
نسل اول آیمک
نوشتار اصلی: آیمک
آیمک اولین محصولی بود که جابز و جاناتان آیو با همکاری هم آن را طراحی
کردند که به موفقیت بزرگی نیز نایل شد. یک رایانهٔ رومیزی با کاربری خانگی
که در سال ۱۹۹۸ به بازار عرضه شد. جابز معتقد بود که این محصول، باید یک
محصول کامل باشد. محصولی متشکل از کیبورد، مانیتور و کیس، که درست پس از
درآوردن از جعبه بتوان آن را روشن و از آن استفاده کرد.[۲۰]
این رایانه در آگوست ۱۹۹۸ با قیمت ۱۲۹۹ دلار عرضه شد و در شش هفته اول
۲۷۸٬۰۰۰ دستگاه از آن به فروش رفت. در تاریخ عرضه محصولات اپل، این محصول
بالاترین سرعت فروش را داشت. نکته قابل توجه این بود که ۳۲درصد از فروش آن،
مربوط به خریدارانی میشد که برای اولین بار کامپیوتر خریدهاند و ۱۲ درصد
دیگر در گذشته از ویندوز استفاده میکردند.[۳۴]
آیپاد
نسل اول آیپاد
نوشتار اصلی: آیپاد
در پاییز سال ۲۰۰۰، جابز تصمیم گرفت که یک پخشکنندهٔ موسیقی قابل حمل
طراحی کند. جابز که از طرفداران موسیقی به شمار میرفت، علاقهٔ خاصی به این
پروژه داشت. خواسته اصلی جابز سهولت در استفاده بود. روش او برای تست این
سهولت چنین بود: اگر او موسیقی یا عملکردی را میخواست، آیا میتوانست در
سه کلیک آن را پخش یا اجرا کند.[۲۰]
تونی فادل[واژهنامه ۳۳] میگفت: «زمانهایی بود که ما دربارهٔ مشکل رابط
کاربری به مغز خود فشار آوردهبودیم و فکر میکردیم همهٔ گزینهها را درنظر
گرفتهایم، و او میگفت: آیا به این فکر کردهاید؟ او مشکل یا رویکرد را
مجدداً تعریف میکرد و مشکل کوچک ما برطرف میشد.»[۲۰] اپل گزارش داد که تا
اکتبر ۲۰۱۱، تعداد ۳۰۰ میلیون آیپاد در سرتاسر جهان فروختهشد.[۸۸]
آیپاد وسیلهای بود که اپل را از یک تولیدکنندهٔ کامپیوتر به باارزشترین
شرکت جهان تبدیل کرد.[۳۴]
آیفون
نسل اول آیفون
نوشتار اصلی: آیفون
استیو جابز در مکورلد ژانویه ۲۰۰۷ آیفون را معرفی کرد. جابز گفت: «امروز
ما قصد داریم سه نوع محصول انقلابی از این دسته را معرفی کنیم.
اولین محصول یک آیپاد با صفصح نمایش پهن با کنترلهای لمسی میباشد.
دومی یک دستگاه تلفن همراه انقلابی است.
و سومی یک ابزار ارتباطات اینترنتی است.
اینها سه وسیلهٔ جداگانه یا مجزا نیستند، بلکه یک دستگاهاست که ما آن را
آیفون مینامیم.»
عرضهٔ آیفون، طرفداران جابز و اپل را خیلی خوشحال کرد.[۲۰]
تا پایان سال ۲۰۱۰، اپل حدود ۹۰ میلیون آیفون فروخت و بیش از نیمی از کل
سود تولید شده در بازار تلفن همراه را بدست آورد.[۳۴]
آیپد
نسل اول آیپد
نوشتار اصلی: آیپد
در سال ۲۰۰۷ پروژه تبلت با ایدهٔ جابز، به یک پروژه جدی در اپل تبدیل شد.
در یکی از جلسات ایدهپردازی تیم اجرایی، آیو این سوال را مطرح کرد که:
«چرا دستگاهها باید کیبوردی داشتهباشند که به صفحه لولا شود؟ این طرح
گرانقیمت و ضخیم است.» او گفت: «میتوانیم با استفاده از یک رابط چندلمسی،
کیبورد را روی صفحه تعبیه کنیم.» جابز هم موافقت کرد. جابز در ابتدا
قصدداشت که در آیپد از چیپ اتم که اینتل در حال ساخت آن بود استفاده کند،
اما در نهایت تصمیم گرفتهشد که در آیپد از پردازندهای بر اساس معماری
ARM استفاده شود.[۲۰]
پس از عرضهٔ محصول، در کمتر از یک ماه، اپل یک میلیون آیپد فروخت که دو
برابر سریعتر از فروش آیفون بود. تا مارس ۲۰۱۱، نه ماه پس از عرضهٔ
محصول، پانزده میلیون آیپد فروختهشد. بر طبق برخی معیارها، این موفقترین
عرضهٔ یک محصول مصرفی در تاریخ بود.[۳۴]
اپلاستور
یک اپلاستور در خیابان پنجم منهتن
نوشتار اصلی: اپلاستور
جابز از این موضوع که نتواند بر تجربهٔ مشتری تاثیر بگذارد، متنفر بود. اما
او در این فرآیند با مشکلی مواجه شد، او قسمتی از مراحل کار را نمیتوانست
تحت کنترل خود در بیاورد: «تجربه خرید یک محصول اپل از یک فروشگاه.» اکثر
فروشندهها توانایی و حتی انگیزه لازم را نداشتند که بتوانند ماهیت متفاوت
محصولات اپل را توضیح دهند. جابز میگفت: «تنها چیزی که برای فروشنده اهمیت
داشت، ۵۰ درصد پورسانت بود.» سایر کامپیوترها تقریباً نام و علامت تجاری
نداشتند، اما محصولات اپل با ویژگیهای نوآورانه و نیز قیمت بالاتری عرضه
میشدند. او دوست نداشت که یک محصول اپل بین یک محصول کامپک و دل قرار
داشتهباشد و یک فروشنده بیدانش ویژگیهای هریک از آنها را از بر بگوید.
جابز میگفت: «سرمان کلاه رفتهبود، مگر اینکه راهی برای رساندن پیاممان
به مشتری پیدا میکردیم.»[۲۰]
در جولای سال ۲۰۱۱، یک دهه پس از افتتاح اولین فروشگاه اپل، این شرکت ۳۲۶
فروشگاه دیگر را نیز افتتاح کردهبود. درآمد متوسط سالیانه هر فروشگاه ۳۴
میلیون دلار و میزان کل فروش خالص در سال ۲۰۱۰ نیز ۹٫۸ میلیارد دلار بود.
اما اهمیت فروشگاهها از این هم فراتر بود. آنها به طور مستقیم ۱۵ درصد کل
درآمد اپل را تامین میکردند.[۲۰]
آیتیونزاستور
آیتیونزاستور ایتالیا
نوشتار اصلی: آیتیونزاستور
در اوایل سال ۲۰۰۲، شرکت اپل با چالشی جدید مواجه شد. ارتباط یکپارچه بین
آیپاد، نرمافزار آیتیونز و رایانه، مدیریت موسیقیها را آسان میکرد،
اما برای تهیه آهنگ جدید کافی نبود، چرا که باید از این محیط دنج خارج
میشدید و یک سیدی خریداری میکردید و یا آهنگها را به شکل آنلاین دانلود
میکردید. مورد دوم معمولا منجر به هجوم به مراکز مشکوک اشتراک فایلها و
خدمات تکثیر غیرمجاز بود. بنابراین جابز سعی میکرد روشی بهتر را برای
دانلود آهنگ به کاربران آیپاد ارائه دهد که راحت، مطمئن و قانونی بود.
صنعت موسیقی نیز با چالش مواجه شد. این صنعت از بیماری خدمات تکثیر غیرمجاز
نظیر نپستر، ناتلا، گروکستر و کازا که مردم را قادر میساخت تا آهنگهای
رایگان تهیه کنند و باعث شدهبود که فروش قانونی سیدیها در سال ۲۰۰۲ حدود
۹ درصد کاهش پیداکند، متضرر شدهبود.[۲۰]
جابز به راحتی میتوانست اجازه دهد که آهنگها به شکل غیرمجاز تکثیر شوند.
موسیقی رایگان به معنای آیپادهای بیشتر و ارزشمندتر بود. با این وجود چون
جابز واقعاً طرفدار موسیقی و خالق آنها بود، با آنچه که او دزدی محصولات
خلاقانه نامیدهبود، مخالفت میکرد. بنابراین جابز اقدام به ساخت فروشگاه
آیتیونز و ترغیب پنج شرکت برتر ضبط موسیقی کرد، تا اجازه دهند نسخههای
دیجیتالی آهنگهای آنها در آن محل به فروش برسد. پیشنهاد جابز این بود که
آهنگهای دیجیتالی با قیمت ۹۹ سنت فروخته شوند. خریدی آسان و فوری. فروشگاه
آیتیونز تا فوریه سال ۲۰۰۶، حدود یک میلیارد آهنگ بهفروش رساند.[۲۰]
استیو جابز با معرفی آیتیونزاستور صنعت موسیقی را نجات داد.[۲۰][۸۹][۹۰]
کنارهگیری
جابز در اوت ۲۰۱۱ از سمت مدیرعاملی اپل استعفا داد.[۹۱] تیم کوک، از مدیران
ارشد اپل، مدیرعامل شد و جابز به عنوان رئیس هیأتمدیره انتخاب شد.[۹۲] پس
از استعفای جابز، سهام اپل در عرض تنها چند ساعت به میزان ۵ درصد افت
کرد.[۹۳]
زندگی حرفهای
دارایی
جابز صاحب ۵٫۵ میلیون سهام اپل به ارزش ۲٫۱ میلیارد دلار و و ۱۳۸ میلیون
سهام دیزنی به ارزش ۴٫۴ میلیارد دلار بود.[۹۴] فوربز در مارس ۲۰۱۱، ثروت
جابز را ۸٫۳ میلیارد دلار و قبل از مرگش (در سپتامبر ۲۰۱۱) ۷ میلیارد دلار
برآوردکرد و در جایگاه ۳۴امین فرد ثروتمند امریکا قرار گرفت.[۹۵]
روش مدیریت
استیو جابز هنگام ارائهٔ iOS در کنفرانس جهانی توسعهدهندگان اپل در سال
۲۰۰۸
استیو جابز خواهان کمال بود.[۹۶] او در سخنرانی خود در مکورلد - آیورلد
در ژانویه ۲۰۰۷ در نقل قولی از وین گرتزکی[واژهنامه ۳۴] (بازیکن سابق
کانادایی هاکی روی یخ و ملقب به بزرگترین بازیکن هاکی همهٔ دوران) گفت:
جمله قدیمی از وین گرتزکی است که من آن را دوست دارم. «موقع هاکی، من
ترجیح میدهم ببینم توپ(هاکی پاک) کجا خواهدرفت و بر این اساس حرکاتم را
تنظیم میکنم، بهجای اینکه کورکورانه دنبال توپ حرکتکنم.» و ما همیشه سعی
میکنیم تا این را در اپل اجرا کنیم.[۹۷]
مجله فورچون دربارهٔ او گفت: «استیو یکی از پیشتازان خودبینی در درهٔ
سیلیکون است.»[۹۸] چیزهای زیادی از شخصیت مصر و هجومی او بوجود آمد.[۹۹]
تفسیرهایی در مورد شخصیت و خلق و خوی استیو در منابعی چون «قلمرو کوچک»،
(از معدود زندگینامههای مجاز جابز) اثر مایک موریتز[واژهنامه ۳۵]،
«اسطوره: استیو جابز» نوشته جفری یانگ و ویلیام سیمون و در «بازگشت مجدد»
اثر آلن دویستچمن وجود دارد.[۹۹] جابز یکی از هفت رییس خشن و زمخت از
دیدگاه فورچون بود.[۱۰۰] دنل لوین،[واژهنامه ۳۶] شریک استیو، در مورد زمان
تأسیس نکست گفت: «موفقیتهای بزرگ برای ما غیرقابل باور بود... اما ضعفها
غیرقابل تصور بود.»[۱۰۰]
در سال ۲۰۰۵، جابز تمامی کتابهای منتشر شده توسط جان وایلی و پسران را در
فروشگاههای اپل در واکنش به چاپ غیر مجاز زندگینامهاش (اسطوره: استیو
جابز) تحریم کرد.[۱۰۱] فلوید نورمن[واژهنامه ۳۷] (یک پویانما که در شرکت
والت دیزنی شاغل بود) دربارهٔ جابز گفت: «جابز در پیکسار سیاست عدم مداخله
را در پیش گرفتهبود و هرگز در امور مربوط به فیلمسازها دخالت نمیکرد. او
آنقدر باهوش بود که برخلاف بیشتر مدیران ردهبالا، مزاحم هنرمندان
نمیشد.»[۱۰۲]
به دلیل اثربخش بودن استرات