روزگار نیک. تا آنجا که من آگاهی دارم شادروان «دینشاه سلیسیتر پور جیجیباهای پور بامس پور خداداد پور شهریارآقا» نامور به دینشاهایرانی، به زبان اوستایی تسلط نداشتهاند و برگردان گاتهای ایشان نیز برداشتی است آزاد به زبان انگلیسی که برپایه پژوهشهای دستورکانگا و دکتر سهراب بلسارا شکل گرفته است. این برداشت توسط استاد رشید شهمردان در سال 1311خ به فارسی ترجمه و در بمبیی به چاپ رسیده و شوربختانه چون دیگر آثار استاد شهمردان، نایاب است. حمایتهای شادروان دینشاهایرانی از زرتشتیان ایران بیشتر در حوزهی فرهنگی و نشر آثار دینی بوده است. چنانکه وی با حمایت از «استاد ابراهیمپورداوود»، «عبدالحسینخانسپنتا»، «صادقهدایت»، «استاد رشیدشهمردان» و... سرمنشاء خدمات فرهنگی بسیاری به ایرانیان شد(البته اگر قدرش را بدانند). در این راه دوستان صمیمی دینشاهایرانی چون «دستور دکتر بهرامگور انکلساریا» و فیلسوف نامآور هند «رابیندرانات تاگور» یاری رسان وی بودند. خدماتی که منجر به ترجمه به فارسی اوستا پس از هزار و چهارصدسال درنگ توسط استاد پورداوود شد و در کنار وی صادق هدایت برای نخستینبار اقدام به ترجمه پارهای از متنهای پهلوی به فارسی چون «شهرستانهای ایران»، «شکندگمانیکویچار»، «گجستکابالیش»، «زندوهومنیسن»، «کارنامه اردشیربابکان» و... کرد. عبدالحسینسپنتا هم که دانشآموخته دبیرستان فیروزبهرام بود در سایه حمایتهای پارسیانهند اقدام به ساخت فیلمهایی براساس داستانهای شاهنامه کرد و البته شاهکار وی فیلم «دختر لُر» که نخستین فیلم ناطق ایرانی بود. دینشاهایرانی به پاس خدمات فرهنگی و اجتماعی خود به سرزمین ایران از سوی دولت وقت مفتخر به دریافت نشان درجهیک علمی شد.
او برای اثبات حقانیت دین تن به آزمایش دینی داد و پیروز به درآمد. اثر وی
بهنام "اندرژ آتورپات امهر اسپند یا مارسپندان"است که بیست و یک نسک یا
کتاب را شامل و دایرهٔ المعارف برگ علوم دینی زرتشتی محسوب
میشده است. متن پهلوی و پازند و ترجمهٔ گجراتی و انگلیسی آن در ۱۸۶۹م در
بمبئی منتشر شد و ترجمهٔ فرانسوی آن در ۱۸۸۷م به چاپ رسید.
|
||
|
||
|
||
خبرنگار امرداد - نگار پاکدل : | ||
«میرزا
محمد تقیخان فراهانی»، که برای خدماتش به کشور فرنام امیرکبیر را گرفته
بود یکی از صدراعظمهای ایران در دورهی ناصرالدینشاه قاجار بود. وی از
همان نخستین روزها که به جاه و مقام رسید به اصلاحات کشوری
پرداخت. میرزاتقیخان در دورهی کوتاه صدارت خود (سه سال و سه ماه) کارهایی
درخور برای آبادانی کشورش انجام داد. مدرسهی دارالفنون برای آموزش دانش و
فناوری جدید به فرمان او در تهران ساخته شد. از دیگر کارهای نیکوی وی
انتشار روزنامهی وقایعاتفاقیه بود، اما حسودانی که پیرامون شاه را گرفته
بودند و چشم دیدن اینهمه هوش و خردمندی را نداشتند پاپوش برایش ساختند و
از مقامی که لایقش بود برکنارش کردند. امیر پس از برکناری به کاشان تبعید
شد و در حمام فین به فرمان ناصرالدینشاه به قتل رسید.
![]() برنامهای
برای بزرگداشت امیرکبیر در سالروز مرگ وی برپا شد. در بخش نخستین برنامه،
مستند کوتاهی دربارهی امیر کبیر که به کوشش «علیرضا پوریوسف» آماده شده
بود پخش شد. در بخشهایی از این مستند تکههایی از سریال امیرکبیر که در
دههی شصت پخش میشد و در بخشهایی دیگر با دستاندکاران و بازیگران این
سریال دربارهی این بزرگمرد تاریخ گفتوگو میکردند و نظرشان را
دربارهی وی میگفتند. همه امیرکبیر را مردی بزرگ میدانستند که دلش برای
میهنش میتپید و شوق هرچه بهتر و راحتتر کردن زندگی مردمانش را داشت.
تصویربرداری و نورپردازی این مستند را «فرزین طاهری»، بازیگر، تدوینگر و
نمایشنویس به انجام رسانده بود.
![]() ![]() ![]() ![]() پس از پخش
این مستند کوتاه، نمایشی بسیار زیبا به کارگردانی و بازیگری «فرزین طاهری»
بر روی صحنه رفت که در این نمایش جوانی در همهی دوران تاریخ ایران میگشت
در پی آرشهایی که در راه ایران جان دادند و از هیچ دریغ نکردند. در بخشی
از نمایش سخن از امیرکبیر آمد و وی امیرکبیر را هم یکی از آرشهای ایران
دانست که در راه میهنش جان سپرد.
![]() وی در ادامه به فرتورهایی که روی پوستر همایش بود اشاره کرد و افزود: «این فرتورها را که ما همهجا، روی صفحهی تلویزیون و روی تارنماها میبینیم تابلوی اصلیاش در کاخ گلستان است و این پوستر را پدر و عمویم شادروان «میر مصور ارژنگی» از امیرکبیر، این سردار بزرگ ایران کشیدهاند. خوب است بدانید که این دو بزرگوار چهرهی حقیقی امیرکبیر را کشیدهاند، چون اینان از اهالی آذربایجان هستند و در آنجا نخستین و تنها تصویری را که یک نقاش در زمان زندگی امیرکبیر البته به گونهی ناقص کشیده بود میبینند و از روی آن، تابلوهای خودشان را میکشند.» ![]() «محمدعلی
سجادیه» که پژوهشهای زیادی در زمینههای زبانشناسی و ادبیات انجام داده
است نیز چکامهای با نام «بوسهی پروانه» را دربارهی مرگ امیرکبیر خواند و
گفت: «مرگ امیرکبیر ناخواسته بود و وی مجبور شد مانند پروانهای که به شمع
بوسه میزند مرگ را بپذیرد.»
وی در ادامه افزود: «امیر کبیر خدماتش زبانزد بود، وی کسی بود که در کودکی همراه قائممقام بود و سپس گویا به شوند هوش زیادش حتا در مذاکرات ایران و عثمانی شرکت کرد و به شوند خدماتی که انجام داد کم کم تا صدارت پیش رفت و مورد حسادت اشراف قرار گرفت. شاه در حالت مستی حکم اعدام امیر را داد اما به زودی مستی را که از سر پراند پشیمان شد اما دیگر راه بازگشتی نبود.» ![]() حرآبادی»، در سخنان کوتاهی میرزا تقی خان امیر کبیر را همشهری خویش خواند و چکامهای به پاس کارهای بزرگش برای باشندگان خواند.
![]() سرود ای ایران پایانبخش این همایش بود. این برنامه به کوشش انجمن فرهنگی بیستون و همیاری کانون ایرانشناسی فرهنگسرای شفق برگزار شد. ![]() امین محمودی دبیر انجمن فرهنگی بیستون
![]() ![]() 6744 |
||