راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

جی جی باهای سلیستر دینشاه ایرانی



دینشاه سلیسیتر ایرانی دانشمند و حقوقدان زرتشتی و از شخصیتهای برجسته بمبئی است که در زبانهای اوستا، پارسی، انگلیسی، فرانسه، گجراتی و سایر زبانهای هندی استاد بود.
بسیاری از پیشرفتهای اخیر زرتشتیان بویژه زرتشتیان ایرانی مرهون ازخودگذشتگی و خدمات فرهنگی و اجتماعی اوست. دینشاه در فروردین روز و آبانماه 1250 دینی یزدگردی در بمبئی به دنیا آمد و در سال 1273 از دانشگاه بمبئی دانشنامه حقوق سلیسیتری دریافت کرد. وی از وکلای درجه یک هند و در قانون مالیات بر درامد سرامد همه بود، بگونه ای که سر داراب تاتا محور بازرگانی و صنعتی هند و رئیس ادارات بازرگانی و صنعتی تاتا به کلیه بنگاههای خود اکیدا دستور داده بود که مالیات بر درآمد را پس از مشورت با دینشاه و تعیین مبلغ بدهی از طریق وی به دولت بپردازند.

از اینرو چنین به نظر می رسد که وی در انجام کارهای پیچیده حقوقی استاد بوده، دینشاه در راستگویی و درستی بین همگان بویژه مقامات دولتی شهره بود و گفته او را حتی در مورد بدهی مالیات بر درامد افسران عالیرتبه مقامات مربوطه نیز می پذیرفتند.

زرتشتیان ایرانی مقیم بمبئی در سال 1287 دینی یزدگردی در اثر فعالیتهای بهمرد نوشیروان یزدانی و خسرو رشید نرسی ابادی در فکر تشکیل انجمن زرتشتیان افتادند. سپس بهمرد یزدانی با دینشاه که در میان پارسیان بود و از زرتشتیان ایران دور بود تماس گرفت و خواهش کرد در تشکیل انجمن زرتشتیان با ایشان همکاری و ریاست آنرا برعهده بگیرد، دینشاه نیز از چنین پیشنهادی اسنقبال کرد.

دینشاه شالوده انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی را پایه ریزی کرد، انجمنی که تاکنون خدمات بسیار مهمی را در ایران انجام داده، فرزانه دینشاه تا هنگام درگذشت ریاست انجمن را بر عهده داشت و برای همگان راهنمای بابصیرتی بود و هر از چند گاهی با سخنرانیهایش خود جماعت زرتشتی را به فعالیت و کار و کوشش فرا می خواند.

دینشاه در سال 1291 یزدگردی برای ایجاد روابط بین ایران و پارسیان هند با همکاری سران پارسی انجمن ایران لیگ را در بمبئی بنیاد نهاد، در سال 1304با همکاری سر هرمزجی عدن والا و سهرابجی خانه والا رئیس کل بانک مرکزی هند و سرجهانگیرجی گویاجی بنگاه آمار پارسیان را تاسیس کرد تا اوضاع اجتماعی و اقتصادی پارسیان را مورد بررسی قرار دهد.

وی همچنین رسالات زیادی در زمینه ریشه کن کردن فقر در بین جماعت زرتشتی و پارسی منتشر کرد، لیدی رتن تاتا و بانو همابایی مهتا در این زمینه به او کمک نمودند. لیدی رتن تاتا برای اقامت مستمندان پارسی مجموعه ای را با اجاره ای ناچیز بوجود آورد، دینشاه در تحکیم مبانی تقویم دینی و آدریان نیز فعالیت می کرد و هم عضو انجمن مزدیسنا و انجمن گاتها بود.

دینشانه با وجود مشغله زیاد، در زمینه ادبی نیز کوشا بود، برخی از فعالیتهای فرهنگی او عبارتست از: 1. ترجمه انگلیسی با یادداشتهای مشروح قصاید و غزلیات سعدی و حافظ برای دانشگاه بمبئی با همکاری استاد خدابخش یزدانی 2.ترجمه انگلیسی با یادداشتهای مشروح کلیله و دمنه بهرامشاهی در سال 1288 یزدگردی 3.ترجمه و نشر پوراندخت نامه استاد پورداوود به انگلیسی 4.اخلاق ایران باستان 5.فلسفه ایران باستان 6.ترجمه انگلیسی عارف قزوینی.

وی همچنین در زمینه چاپ و نشر مقاله در زمینه های فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی در مجلات و جراید هند و ترجمه و طبع کتب دینی مزدیسنا اهتمام می ورزید، همچنین دینشاه در مورد فلسفه لسان الغیب حافظ شیرازی در ایران سخنرانی کرد که باعث شهرت او شد.

نوشتار بالا خلاصه ایست از سرگذشت دینشاه ایرانی برگرفته از کتا ب((فرزانگان زرتشتی))نوشته شادروان استاد رشید شهمردان    

روزگار نیک. تا آنجا که من آگاهی دارم شادروان «دینشاه‌ سلیسیتر پور جی‌جی‌باهای پور بامس پور خداداد پور شهریارآقا» نامور به دینشاه‌ایرانی، به زبان اوستایی تسلط نداشته‌اند و برگردان گات‌های ایشان نیز برداشتی است آزاد به زبان انگلیسی که برپایه پژوهش‌های دستورکانگا و دکتر سهراب بلسارا شکل گرفته است. این برداشت توسط استاد رشید شهمردان در سال 1311خ به فارسی ترجمه و در بمبیی به چاپ رسیده و شوربختانه چون دیگر آثار استاد شهمردان، نایاب است. حمایت‌های شادروان دینشاه‌ایرانی از زرتشتیان ایران بیشتر در حوزه‌ی فرهنگی و نشر آثار دینی بوده است. چنان‌که وی با حمایت از «استاد ابراهیم‌پورداوود»، «عبدالحسین‌خان‌سپنتا»، «صادق‌هدایت»، «استاد رشیدشهمردان» و... سرمنشاء خدمات فرهنگی بسیاری به ایرانیان شد(البته اگر قدرش را بدانند). در این راه دوستان صمیمی دینشاه‌ایرانی چون «دستور دکتر بهرام‌گور انکلساریا» و فیلسوف نام‌آور هند «رابیندرانات تاگور» یاری رسان وی بودند. خدماتی که منجر به ترجمه به فارسی اوستا پس از هزار و چهارصدسال درنگ توسط استاد پورداوود شد و در کنار وی صادق هدایت برای نخستین‌بار اقدام به ترجمه پاره‌ای از متن‌های پهلوی به فارسی چون «شهرستان‌های ایران»، «شکندگمانیک‌ویچار»، «گجستک‌ابالیش»، «زندوهومن‌یسن»، «کارنامه اردشیربابکان» و... کرد. عبدالحسین‌سپنتا هم که دانش‌آموخته دبیرستان فیروز‌بهرام بود در سایه حمایت‌های پارسیان‌هند اقدام به ساخت فیلم‌هایی براساس داستان‌های شاهنامه کرد و البته شاهکار وی فیلم «دختر لُر» که نخستین فیلم ناطق ایرانی بود. دینشاه‌ایرانی به پاس خدمات فرهنگی و اجتماعی خود به سرزمین ایران از سوی دولت وقت مفتخر به دریافت نشان درجه‌یک علمی شد.

فرید شولیزاده

آذرباد مهراسپندان



او برای اثبات حقانیت دین تن به آزمایش دینی داد و پیروز به درآمد. اثر وی به‌نام "اندرژ آتورپات امهر اسپند یا مارسپندان"است که بیست و یک نسک یا کتاب را شامل و دایرهٔ المعارف برگ علوم دینی زرتشتی محسوب
می‌شده است. متن پهلوی و پازند و ترجمهٔ گجراتی و انگلیسی آن در ۱۸۶۹م در بمبئی منتشر شد و ترجمهٔ فرانسوی آن در ۱۸۸۷م به چاپ رسید.

امیر کبیر


بزرگداشتی در سالروز مرگ امیر کبیر برپا شد
هر چند شمع مرده و پروانه سوخته افسانه خیز بوسه‌ی پروانه مانده است
خبرنگار امرداد - نگار پاکدل :
«میرزا محمد تقی‌خان فراهانی»، که برای خدماتش به کشور فرنام امیرکبیر را گرفته بود یکی از صدراعظم‌های ایران در دوره‌ی ناصرالدین‌شاه قاجار بود. وی از همان نخستین‌ روزها که به جاه و مقام رسید به اصلاحات کشوری پرداخت. میرزاتقی‌خان در دوره‌ی کوتاه صدارت خود (سه سال و سه ماه) کارهایی درخور برای آبادانی کشورش انجام داد. مدرسه‌ی دارالفنون برای آموزش دانش و فناوری جدید به فرمان او در تهران ساخته شد. از دیگر کارهای نیکوی وی انتشار روزنامه‌ی وقایع‌‌اتفاقیه بود، اما حسودانی که پیرامون شاه را گرفته بودند و چشم دیدن این‌همه هوش و خردمندی را نداشتند پاپوش برایش ساختند و از مقامی که لایقش بود برکنارش کردند. امیر پس از برکناری به کاشان تبعید شد و در حمام فین به فرمان ناصرالدین‌شاه به قتل رسید. 
برنامه‌‌‌ای برای بزرگداشت امیر‌کبیر در سالروز مرگ وی برپا شد. در بخش نخستین برنامه، مستند کوتاهی درباره‌ی امیر کبیر که به کوشش «علیرضا پوریوسف» آماده شده بود پخش شد. در بخش‌هایی از این مستند تکه‌هایی از سریال امیرکبیر که در دهه‌ی شصت پخش می‌شد و در بخش‌هایی دیگر با دست‌اندکاران و بازیگران این سریال درباره‌ی  این بزرگ‌مرد تاریخ گفت‌و‌گو می‌کردند و نظرشان را درباره‌ی وی می‌گفتند. همه امیرکبیر را مردی بزرگ می‌دانستند که دلش برای میهنش می‌تپید و شوق هرچه بهتر و راحت‌تر کردن زندگی مردمانش را داشت. تصویر‌برداری و نور‌پردازی این مستند را «فرزین طاهری»، بازیگر، تدوینگر و نمایش‌نویس به انجام رسانده بود.
پس از پخش این مستند کوتاه، نمایشی بسیار زیبا به کارگردانی و بازیگری «فرزین طاهری» بر روی صحنه رفت که در این نمایش جوانی در همه‌ی دوران تاریخ ایران می‌گشت در پی آرش‌هایی که در راه ایران جان دادند و از هیچ دریغ نکردند. در بخشی از نمایش سخن از امیرکبیر آمد و وی امیرکبیر را هم یکی از آرش‌های ایران دانست که در راه میهنش جان سپرد.
بانو «هما ارژنگی» چکامه‌سرا نیز چکامه‌ای از فریدن مشیری درباره‌ی امیرکبیر خواند. وی امیر‌کبیر را ستاره‌ای درخشان و بلکه خورشیدی فروزان خواند که بخشی از تاریخ پر افتخار ایران‌زمین را ساخت و نام خود را برای همیشه با واژه‌هایی زرین در دل تاریخ این کشور ثبت کرد.
وی در ادامه به فرتورهایی که روی پوستر همایش بود اشاره کرد و افزود: «این فرتورها را که ما همه‌جا، روی صفحه‌ی تلویزیون و روی تارنماها می‌بینیم تابلوی اصلی‌اش در کاخ گلستان است و این پوستر را پدر و عمویم شادروان «میر مصور ارژنگی» از امیرکبیر، این سردار بزرگ ایران کشیده‌اند. خوب است بدانید که این دو بزرگوار چهره‌ی حقیقی امیر‌کبیر را کشیده‌اند، چون اینان از اهالی آذربایجان هستند و در آنجا نخستین و تنها تصویری را که یک نقاش در زمان زندگی امیر‌کبیر البته به گونه‌ی ناقص کشیده بود می‌بینند و از روی آن، تابلوهای خودشان را می‌کشند.»
«محمد‌علی سجادیه» که پژوهش‌های زیادی در زمینه‌های زبانشناسی و ادبیات انجام داده است نیز چکامه‌ای با نام «بوسه‌ی پروانه» را درباره‌ی مرگ امیرکبیر خواند و گفت: «مرگ امیرکبیر ناخواسته بود و وی مجبور شد مانند پروانه‌ای که به شمع بوسه میزند مرگ را بپذیرد.»
وی در ادامه افزود: «امیر کبیر خدماتش زبانزد بود، وی کسی بود که در کودکی  همراه قائم‌مقام بود و سپس گویا به شوند هوش زیادش حتا در مذاکرات ایران و عثمانی شرکت کرد و به شوند خدماتی که انجام داد کم کم تا صدارت پیش رفت و مورد حسادت اشراف قرار گرفت. شاه در حالت مستی حکم اعدام امیر را داد اما به زودی مستی را که از سر پراند پشیمان شد اما دیگر راه بازگشتی نبود.»
حرآبادی»، در سخنان کوتاهی میرزا تقی خان امیر کبیر را همشهری خویش خواند و چکامه‌ای به پاس کار‌های بزرگش برای باشندگان خواند.
در پایان این همایش، پوستر امیر در یک پویا نمایی که لب‌های امیرکبیر تکان می‌خورد و سخنانی می‌گفت به روی پرده نمایش داده شد. بخشی از سخنانی که پخش شد این بود: «سنت اگر به این معناست که عقب عقب برویم تا کی به چاه بیافتیم پس بدعت دست کم حکم فانوس را دارد که پیش پا را روشن می‌کند. این همه ممالک دنیا روز به روز جاه و مرتبه و مقام پیدا کردند از بابت همین سنت شکنی است. اگر عمری باشد ایران را به قسمی بنا می‌‌کنیم که رعیت آسوده باشد.»

سرود ای ایران پایان‌بخش این همایش بود. این برنامه به کوشش انجمن فرهنگی بیستون و همیاری کانون ایرانشناسی فرهنگسرای شفق برگزار شد.
امین محمودی دبیر انجمن فرهنگی بیستون


6744