ایرانیان باستان،که در سرزمین های شرق ایران بیشتر به اندیشه و تصویر های کیهانی می پرداختند تا دیرتر در غرب ،جهان رابطه های پر رمز وراز طبیعت را ،به شکل هایی خواستند و دیدند و شناساندند که تا امروز شنیدنی و برانگیزاننده مانده است وآتشکده یکی از نمونه های این فضا ست که در ارتباط با مقوله اصلی ،خالص ترین ماده های سازنده اش «زمان» و« مکان» تجدید یافته اند.
ایرانیان باستان پیوستگی هایی میان مکان وزمان قایل بوده اند:آنگاه که«هرمز آفریدگان را به صورت مادی آفرید»برای آن داد«از روشنی بیکران آتش باد،از باد آب،ازاب زمین وهمه وجود مادی جهان،آفریدگار همه اسمان بیافرید چونان دژی وبارویی...بمانند خانه ای که هر چیزدرآن بماند....اسمان بر مبنای شش جهت شکل یافت:«بن پایه آسمان را ازآن چند پهناست که آن را درازاست؛اوراآنچند دراز است که او را بالاست ،او را آنچند بالاست که او را ژرفاست ،با اندازه هایی برابر...»وآسمان الگوی زمین بودوزمین که پس از شادی وآب پدیدار گشت (گرد ،دور گرد،بی نشیب وفراز»آفریده شد دارای ( درازا،پهنا باژرفابرابر) بودو( درست میان این آسمان،جایگزین شد).
داده ها چنین می نمود مفهومی کالبدی برای زمان داشت وبی گذر شب وروزوماه وسال.پس از این سومین آفریننده بزرگ که خود زاده اسرار کیهانی بود وخارج از زمان،فهم وتعریف نمی شد...
ایرانیان باستان برای زمان مفهومی بس والاقایل بودند و آن را برتراز موجودیت مادی جهان وروح حاکم برآن می دانستند . برای آنان زمان بزرگترین وتوانمندترین آفریدگار بود ،هم او بود که روزی خود هرمزد را زاده بود.
بماند که چگونه اندیشه های مربوط به زمان ومکان بیکران زروان به دین زرتشت راه یافت و در دگرگونی های مختلف عهد ساسانیان تا آن اندازه پا برجا ماند والگوی اصلی مانویه شد واین که چگونه تاامروز دست کم از راه فرقه های مذهبی خاصی مانند «دهریه»تداوم یافت ویا چگونه برمکاتب ادب وهنر ایران اثر گذاری داشت ،اما اندیشه های زروانی در بنای آتشکده هایی که ما آنها را به عنوان«آرکه تیپ»معماری ایران قلم داد می کنیم،اثرهای هم مستقیم و هم غیر مستقیم داشته اند وآنچه با کمی غورو ژرف -اندیشی اهمیت می یابد ،تلاقی مفهوم زمان با مفاهیم شکل در فضای این گونه خاص معماری ایران یعنی آتشکده هاست.
ـــ تاثیر مفهوم نیایش بر مفهوم فضا
ایرانیان که می توانسته اند شکل وکاربری های مکان را باز شناسند اما در شناخت دگرگونی هایش با اسراری شگرف روبروبودند بیشترین سهم تعیین سرنوشت خود وجهان مادی را برای «زروان »قایل شدند .زروان ،زمان بیکران ،از اغاز تا پایان عمر زمین پایدار دانسته می شد و آفریدگاری بود که همه چیز را آفریده بودواهورامزداو اهریمن را زاده بود ،او آفریننده«زمان کرانمند»نیز شد زیرا بعد از اینکه اهریمن بر خلاف آنچه خواسته شده بود پیش از اهورامزدا پای به جهان ونزد پدر خود زروران شد تا جای و مقام برادر خود را که همانا شهریاری جهان بود که زروران به فرزند نیک خوی خود وعده کرده بود برگیرد ،بعد از ان که توانست پیمان زروان را به خود او یاداور شود و خواستار مقام شهریاری شود چاره ای جزآن نیافت که برای دوره زمانی معین وبه طول 9 هزار سال ، پاره ای از زمان بیکران را تجدید کند و این پاره را به شرط پیکار در جهت رستگاری اهورا مزدا به این دو بسپارد.
داستان آفرینش از آنجا که به تاریکی و به روشنایی به شب و به روز ،به پلیدی وبه پاکی،به استقراروبه حرکت در فضای زندگی توجه خاص دارد وبه آهنگ دگرگون های زمان ومکان به قید مفاهیمی ژرف می نگرد حاوی نکته ها و عناصری است که به درک نقش معماری راه می دهند.
شناخت زمان بی کران عنوا ن نیروی لایزالی که بر حسب روند معینی به افرینش مداوم می پردازد و دریافت همین نوع آفرینش به عنوان امری که نقطه پایانی یا فنایش در ذات جاودانه زمان بیکران ،متجلی است ،الزاما قدرت تصور ودامنه خیال ایرانیان را فزونی می بخشد و آنان را به تدریج از تیول زمان بیکران متکی بر عوامل کیهانی ، دوره ای وطبیعی ،دور می کند . هر چند قید قضا و قدر و سرنوشت از دست داده می شده و خلوصی که در اغاز در بینش معطوف به فضای ساخته شده برای نیایش وجود داشت جدا این بینش جدید به شاخه و برگها یی اراسته می شود . مفهوم زمان مرحله بندی شده با همه وجه نمادین و اسطوره ای که برای خود حفظ می کند ، در اندیشه تدوین فضای زندگی اثر گذار ی می کند و تا انجا که به فضای اتشکده ها یا پاکترین گونه فضای نیایش مربوط می شود فضا معماری را دگر گونی می بخشد. رسیدن به قلب یا قطب فضای نیایش ،به شکلی بی واسطه ومستقیم صورت نمی گیرد و بهروری از ان همانند زندگی در ان تلقی می شود . بر حسب چگونگی مرتبت ها ومرحله هایی برای در اغوش گرفتن مراد ومر حله ای برای جدا شدن از درخشنده ترین لحظه زندگی و پشت سر گذاردن ان است . گذر از مرتبه هایی تجسد یافته زیر پوشش یگانه ای که از سوی زروان بر سر تاسر راهی که باید پیمود ،گسترده شد ه ،به زاده شدن فضای معماری برخوردار از سلسله مراتبی همزاد با تجلیل وتکریم وتقدیس می انجامد. فضای باز طبیعت جایی که اتشکده در نقطه ای کم یا بیش مرتفع ان قرار می گرفت تا نیکو دیده شود ،به تدریج وبه مراحل تشرف ووداع مشروط می شود ،حیاط ها و ورودی ها ، نیایشگاه های اولیه پدیدار می ایند و اداب ورسومی تازه ، بر فضای نیایش مر تسم می شوند . بنای اتشکده ضمن بر خوردار بودن از وحدتی موقر وفراگیر در بخش هایی مر تبت و تحدید شده و فاصله دار به وجود می اید و وحدت ان نیز به خداوند نسبت داده می شود .
در جمع بندی این نکات چنین نیز می توانیم عنوان داریم که زمان پس از به دنیا اوردن و شناسا نیدن زمان کرانمند ،وجه تمیزی بعدی را نیر پذیرا می شود .خواه بر سبیل تعبیر وتفسیر نمادین و خواه در پس روابط اجتمایی وفرهنگی تازه ای که در دوران ساسانیان به دگرگونی و شاخه برگ دار شدن و گسترش یافتن می گراییدند ،این وجه تمییز زمان به مرتبت هایی سه گانه ،شکل کالبدی به خود می گیرد ودر چگونگی اتشکده ها، هم در ویژگی های چونی و هم در ویژگی های چندی انها ، بازتاب پیدا می کند .
اتشکده به عنوان مکانی همگانی بنا می شد ، به ویژه ،به در گاه خداوند واتش که ارزنده ترین نماده های حیات ( این جهانی ،ان جهانی ) انسانها به شمار بود –اقبال هو شنگ را به جا ود انگی خور شید و ژرفای کره زمین را به بلندترین نقطه گنبد اسمان می پیوست-در مر کز ان قرار دا شت و شعله هایش در راستای افراشتگی ان ، روی کفه اتشدان ، سر به اسمان می کشیدند ، شعله ای که هر گزنمی با یست خاموش شود ،خورشید همیشه گرمی بخش و همیشه روشنی بخش ، را می نمود به مقیاس زندگی این جهانی انسان و جاوید نگه داشتن ، نمادی بود بیانگر تقدس زندگی آدمیان روی خاک . و نیز دیدیم که اندیشه های کیهان شناختی اولیه واصیل ایرانیان باستان ، در حیطه زندگی خود انان و در اعصاری که هنوز از پیوند های فکری با دیگر اقوام و ملل خبری نبود ، به ابداع بنایی انجامید پر از مفهوم آتشکده چهار گو شه داشت تا دورترین نقاط سطح زمین را ، که دست نا یا فتنی بودند ولی در قالب جهان ملموس در بی نهایت محسوس ،بنمایاند ؛چهار جهت جغرافیای عرض را در تقاطع دو محور عرض یابند .و شناخت خورشید به عنوان عنصری که سفیدی و سیاهی ،روز و شب ،نیکی و بدی ،روشنی و تاریکی و سایه را هم در طول زندگی انسان به یکدیگر ندا می دهد و در حقیقت فراگیر انها و پایداریش است به امر نیایش شکل تازهای می دهد . راستاهای کیهانی با مفاهیمی نمادین که می توانستند داشت به فضای معماری می یابند و هر شش انها در پیکره کالبد اتشکد ه ها اثر گذاری می کنند.
اتش با تقدیسی که هم ریشه در افسانه های کهن دارد -چه یاداور هو شنگ است – و هم نقش تازه در پایداری پیکار به سود روشنایی و نیکی سخت می اندیشد ،در کانون اتشکده جایگزین می شود جایگزینی اتش در میانه راه زمین و اسمان (و در محور بنایی که به سوی آسمان بر افراشته شده) و بنای جایگاه آتش در فضای باز طبیعت ، زیر گنبد اتشکده به شکلی که از هر چهار جهت شمال و شرق و غرب و جنوب ، از فاصله بتواند دیده شود) نمایانگر کاربد اندیشه ایست ژرف . زیرا افرینش هیچکدام از اجزای ان بدون پیش زمینه ای فکری و اندیشه ای نبوده و رو به سوی تکامل دارد . فضای انسان ، فضای سا خته شده (فضای معماری اتشکده ها ) به هر گونه و ساختاری که باشد یک نقطه عطف اصلی و اساسی دارد : اتش و جای استقرار ان .
دستیابی به تحلیل و سنجشی که در رابطه های مادی و معنوی انسان با محیط طبیعی وی را باز می شناسانند و بدین منظور ، مهمترین و جامعترین فراورده انسان را معماری وی را ، به میان اوردیم . اتشکده مهمترین و جالبترین « پروتو تیپ » معماری ایران ، چهار تاقی را در درون خود دارد و از ان به مثابه بک مکان عمو می با مفهوم ثابت بهره می برد وان را به هر صورت که فرض باشد و مشتق از متغیر های محلی ( چه اقلیمی ،جغرافیایی ،چه بوم شناختی و فرهنگی و مدنی )دگرگو نگی می بخشد و می تواند الگوی انها را تا مدتهایی بسیار طولانی و حتی پس از انکه دلایل اصلی وجودی و ذاتی اتشکده ها از میان رفتند ،به کار برد .
«فضا ، در ساختما ن ا تشکده ها ، ارامش بخش بود و ساده ؛ و کالبد اتشکده ها ، ضمن پیروی از تناسبا تی که چشم نواز بودند و موزون ، سطح ها و کنج ها و خط ها و حجم هایی را پدیدار می کرد مقبول ادمیانی که بزرگنمایی و جلال را از دستاوردهای طبیعت می خواستند و می دانستند و بر قدر و توان خود ،به فروتنی اندازه می نهادند . »
«سطحی که بنای اتشکده بر روی ان قرار می گرفته از بیرون نه چندان فراخ ،بل به اندازه نیمی از میدانی بوده که به تمرین و گزینش اسب اختصاص می یا فته است.
اتشکده هایی که در یزد به جا ماندند جز اتشکده هایی هستند که دکتر فلامکی در کتاب شکل گیری معماری در تجارب ایران و غرب،جز گونه دوم دسته بندی می کند . « این گونه از اتشکده ها از دو خصیصه معماری بر خور دارند . اول ،این که هیات کلی انها نمایانگر و نشانگر جهانی است که بر گنبد اصلی و یگانه بنا داده شده ؛ودوم،پیکره الحاقی نسبتا کو چک و ساده ای که در هر سه ویا هر چهار سمت به بنای مر کزی اضافه شده می تواند پنداشته شود به هر سه یا به دو و حتی به یکی از این امور اختصاص می یابد:
1 – تشریفات و مراسم مذ هبی ؛
2- کا ر ساختمانی یعنی کمک به بر پا داشتن دیوار های بلند و در نتیجه مر تفع نمودن گنبد ؛
3- جنبه تز ییینی دارد و بر تشخص و وقار بنا می افزاید .»
« این گو نه دوم اتشکده را می توا نیم از دو دید گاه ببینیم:
یکی، از درون ان و در مقیاس کسا نی که در فضای مذهبی یعنی زیر پوشش گنبدی ان قرار دارند و دیگری ، از فاصله و هنگامی که راه به محوطه معمولامحصور زمین و بنا ی مذهبی را می پیماییم . انچه – به بر داشت ما- ا ز این دیدار ها می توانیم داشت به صور ت زیر خلاصه می شود :
1- «فضای مفصل »که بخش کوچکی از ساختمان اتشکده بود و استانه ان به شمار می رفت ، وضع تازه ای پیدا می کند . در شکل اول این گونه اتشکده ها – که دیوار های مضاعف و مجهز دارند – گسترش کمی و کیفی پیدا می کند .و در شکل دوم ، با فضایی در می امیزد که میان فضای سر پوشیده مرکزی و بناهای کوچک فرعی به صورتی ملموس و محسوس قرار دارد .
2- فضای سر پوشیده مرکزی اتشکده که در یک سمت ورودی اصلی دارد ، در سه سمت دیگر نیز باز گذاشته می شود ، چه از طریق طا قها چه تو سط پنجره هایی که در دیوار های مضاعف و مجهز تعبیه شده اند .
3- چگو نگی های شکلی ساختمان اتشکده – در ان رده بنا هایی که دیوار ها یشان به فضا های تهی مجهز شده اند – رسایی پیشین خود را از د ست می دهند . هم جهت های چهارگانه مترادف با محور های جغرافیایی- جهانی متفاوت جلوه می کنند وهم –از این بیش- ان چهار نقطه ای که می خواستند گوشه های نا پیدای زمین متعلق به انسان ها را به گو نه ای نمادی نمایا ن کنند .
4- ساختمان اتشکده ،در همه حال ، وقار واصالتش را محفوظ می دارد و هنگامی که روی به بخش ها ی فرعی دارد ،دارای هیبتی فزون تر از ان است که تردیدی دراهمیت یگانگی و ارزشش برانگیخته شود .
5- برفراشتگی بنای اتشکده –با وجود گسترش افقی بنا و استقرار ساختمان دیگری در نزدیکی اش- به عنوان یک ویژگی اساسی و اصیل پا بر جا می ماند و استمرا ر حضور محور زمین – اسمان را می نمایا ند .
بنای این گونه دوم اتشکده می تواند شکل پیشر فته تری از این نوع بنای مذ هبی کهن ایرانی به شمار رود که هم اصالت و شفافیت معانی و مفاهیم نمادین خود را حفظ کرده و هم نیاز به توسعه را ،که به قید و شرطی معین ، پاسخگویی کرده است]
منبع: معماران امروز