آئین
اوستا خود به خود بوجود نیامده بلکه دارای مؤسس است که از آن طریق مندرجات
اوستا را با کیش قدیم آریایی و آئین شرک ایران مقایسه می کنند و تحولی را
نمایان می بینند که تحقق پذیرفته و دین جدید در آنزمان تأسیس
شده است. از طرفی زرتشت در گاتها از خویشتن چون انسانی ساده سخن می گوید،
نه چون یک وجود افسانه ای. از خداوند متعال (اهورامزدا) به او وحی شده است
که آئین خود را به هم میهنانش و همچنین خانواده ای که در زندگانی او سهم
عمده داشته اند و در تبلیغات کمک کرده اند اعلام دارد، با این ترتیب مطالعه
منشاء و مبدأ دین زرتشت به طریق قانع کننده ای مشکل و شاید غیر ممکن می
باشد، زیرا مهمترین مدرکی که درباره این دین بدست ما رسیده است کتاب آسمانی
همان دین می باشد که به نام (اوستا) موسوم و حقیقت امر این که کتاب اوستا
هشتصد سال بعد از زرتشت پیامبر این دین نوشتهشده است، این کتاب شامل سه بخش و از مبادی مختلف میباشد.
گاتهاکه قدیمی ترین قسمت های اوستا و شامل سرودها است در زمان هخامنشیان تدوین یافته وقسمتهای دیگر اوستا در زمانهای بعدی درست شده است، در زمان ساسانیان همه قسمت اوستا را جمع آوری کردند و هم در این دوره بودکه
اوستا (تمام کتاب اوستا) تدوین یافت و این خود در دوراه ای بود که آئین
زرتشت دین رسمی و انحصاری سراسر ایران زمین شده بود. زرتشت در کتاب مقدس
اوستا (زاراتوشترا) خوانده شده است.
مطابق آنچه که از اوستا معلوممیشود، زرتشت در «مدی» بدنیا آمده و از میان طایفه ای از مغ ها برخاسته است و اینطبقه و طایفه در حقیقت ازمردم عاقل و اهل نظر و فیلسوف و دانشمند ملت ایران بود. وقتی زرتشت به سن 20رسید از دامهائی که افسونگران و جادوگران و احضار کنندگان ارواح برایاو درست کرده بودند گریخت و از دنیاکناره گیری کرد و این عمل برای این بود که خود را آمادهاجرای فرمانآسمانی کهبه او وحی شده بود نماید.
در سی سالگی به الهامات و وحی های آسمانی رسید که در آنهاامشاسپند
و (هومانو) که به معنی پندار نیک است بنظر او آمد؛ و او را به آسمانها برد
و به خدا نزدیک کرد. زرتشت دستورات خدائی را گرفت، به فواصل ده سال شش بار
دیگر این الهامات به او دست داد، در چهل سالگی رسماً برای تبلیغ دینجدید به مبارزه و پیکار پرداخت. بیش از دو سال ازظهور او نگذشته بود که توانست با تبلیغ مؤثر پادشاه عصر یعنی (ویشتاسب)رابدین خود برگرداند و به پشتیبانیهمین پادشاه بود که زرتشت توانست همه ایران را به آئین زرتشتی آشنا کند و بدون ترس در همه جا دین خود را رواج دهد؛ زیرا دیگرنه از مجازات می ترسید و نه مانعی برای کار او وجود داشت، آنوقت گروه گروه مردم به دین او درمی آمدند و همه ایران از آنآگاهی داشتند. بیش از سیوپنج
سال زرتشت به پشتیبانی و اجرای مراسم دین خود پرداخت و این بدون شک به کمک
و پشتیبانی سلسله هخامنشی بود. وی در سن هفتاد و هفت در جنگی مقدس که علیه
یورش قبیله(هیاوآ) می کرد
زندگی را بدرود گفت؛ و یا بقولی با هفتاد تن از پیروانش در پرستشگاه بلخ
حین نیایش و ستایش اهورامزدا بدست "براتور" نام تورانی به شهادت رسید. برخی
از محققان نوشته اند که در دوران باستان چند نفر به نام زرتشت آمده اند که
مروج عقاید زرتشتنخستین بوده اند؛ از جمله فریدون را زرتشت ثانی و جاماسب را زرتشت سوم دانسته اند که در زمانویشتاسب پدر داریوشظهور کرده است.
زرتشت به دو عالم معتقد است: یکی روحانی یا« مینو » و یکی جسمانی یا « گیتی» و آنچه در عالم است به دو قسم تقسیم می کند؛ تقدیر یا « بخشش » و فعل یا « کنش » و حرکاتافعال انسان را سه قسم می کند؛ اعتقاد یا«
منش »، گفتار یا « گویش »، رفتار یا « کنش »، و وقتی انسان به مرتبه سعادت
عالی رسیده و، به یزدان نزدیک شده و اهل بهشت است که هر سه چیزش اصلاح و
دارای: اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک شده باشد. زرتشت می گوید، بنایآفرینش عالم بر اضداد است و این خاکدان میدانمبارزه نیکی و بدی یاجنود یزدان و اهرمن، و کائنات مابین گیر و دار این قوا واقعند و سعادت بشر بستگی به پیرویاین دوچیز متضاد است و بهشت جاویدان منزل پیروان یزدان و صاحبان نیت وگفتار و کردار نیک است و دوزخ اتباع پلیدان و ارواح اهرمنی.
http://forums.patoghu.com