انواع آتش در اوستا
انواع آتش در اوستا 7 گونه است:
1- اسپنیشته: آتش بهشتی(spenishta)
2- خورنه: آتش فر و شکوه(xvarana)
3- وازیشته: روشنایی ظاهری(vazishta)
4- وهوفراینه: حرارت طبیعی نشان دهنده حیات(vohofrayana)
5- اوروازیشته: حرارت موجود در گیاهان (urvazishta)
6- برزی سونگهه: حرارت نهان در سنگ و آب(berezisavangha)
انواع آتش در اوستا 7 گونه است:
1- اسپنیشته: آتش بهشتی(spenishta)
2- خورنه: آتش فر و شکوه(xvarana)
3- وازیشته: روشنایی ظاهری(vazishta)
4- وهوفراینه: حرارت طبیعی نشان دهنده حیات(vohofrayana)
5- اوروازیشته: حرارت موجود در گیاهان (urvazishta)
6- برزی سونگهه: حرارت نهان در سنگ و آب(berezisavangha)
وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدم
اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت
کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم
کی ام، شکوفه اشکی که در هوای تو هر شب
ز چشم ناله شکفتم، به روی شکوه دویدم
مرا نصیب غم آمد، به شادی همه عالم
چرا که از همه عالم، محبت تو گزیدم
چو شمع خنده نکردی، مگر به روز سیاهم
چو بخت جلوه نکردی، مگر ز موی سپیدم
بجز وفا و عنایت، نماند در همه عالم
ندامتی که نبردم، ملامتی که ندیدم
نبود از تو گریزی چنین که بار غم دل
ز دست شکوه گرفتم، بدوش ناله کشیدم
جوانی ام به سمند شتاب می شد و از پی
چو گرد در قدم او، دویدم و نرسیدم
به روی بخت ز دیده، ز چهر عمر به گردون
گهی چو اشک نشستم، گهی چو رنگ پریدم
وفا نکردی و کردم، بسر نبردی و بردم
ثبات عهد مرا دیدی ای فروغ امیدم؟
مهرداد اوستا (محمد رضا رحمانی)
با من بگو تا کیستی, مهری؟ بگو, ماهی؟ بگو
خوابی؟ خیالی؟ چیستی؟ اشکی؟ بگو، آهی؟ بگو
راندم چو از مهرت سخن گفتی بسوز و دم مزن
دیگر بگو از جان من, جانا چه میخواهی؟ بگو
گیرم نمیگیری دگر, زآشفته ی عشقت خبر
بر حال من گاهی نگر, با من سخن گاهی بگو
ای گل پی هر خس مرو, در خلوت هر کس مرو
گویی که دانم, پس مرو، گر آگه از راهی بگو
غمخوار دل ای می نیی, از درد من آگه نیی
ولله نیی, بالله نیی, از دردم آگاهی بگو
بر خلوت دل سرزده یک ره درآ ساغر زده
آخر نگویی سرزده, از من چه کوتاهی بگو؟
من عاشق تنهاییام سرگشته شیداییام
دیوانهای رسواییام, تو هرچه میخواهی بگو
مهرداد اوستا (محمد رضا رحمانی) شاعر و نویسنده ی در17 اردیبهشت سال 1308
شمسی در `بروجردزاده شدوسال 1370 در سن 62 سالگی در اثر عارضه قلبی در گذشت و پیکر وی در قطعه مشاهیر ادب و هنر ایران در تهران به خاک سپرده شد.