اشا -asha : این واژه بیش از 180 بار در گاتها بکار رفته و تَرزبانان (= مترجمین) هر یک به گونه ای آن را برگردان کرده اند ولی آنچه که بیش از همه مورد پذیرش کارشناسان جا گرفته است: هنجار هستی – ریتم کیهانی – نیروی پیشرفت دهنده ی جهان – بهترین راستی – نیروی سامان بخش جهان و جز اینها است.
بر بنیاد آموزشهای زرتشت « اشا» همزمان با پیدایش جهان هستی پدیدآمده است، کار اشا این است که جهش و جنبش آفرینش، و پویش و بالش جهان هستی را سازماندهی کند.
«اشا» برآمده از دانش مزدا است ولی با مزدا این همان نیست، اشا در مزدا می گنجد ولی مزدا در اشا نمی گنجد. مزدا هستی بخش بزرگی است که آسمانها و زمین و پُری آنها را از هستی خود پدید آورده و «اشا» را به سازماندهی آنها برگمارده است، درست همانند ساعت سازی که سامان و هنجاری پدید می آورد تا بر جَهِش و جُنبش همه ی تکه های ساعت فرمان براند، تا زمانی که آن هنجار در کار است، ساعت ما زمان درست را نشان خواهد داد، ولی هنگامی که هنجار شکسته شد، ساعت ما از نشان دادن زمان درست ناتوان خواهد ماند.
نمونه ی دوم چگونگی کار در یک ارکستر بزرگ است. تا زمانی که جَهِش و جُنبش سازها و فراز و فرود نغمه هایی که از سازها بر می خیزد هماهنگ با فرمان رهبر ارکستر باشد، آهنگ دلپذیری ازآن بگوش خواهد رسید، ولی اگر یک یا تنی چند از نوازندگان سراز فرمان رهبر بتابند« اشا»ی این ارکستر شکسته شده و نغمه ی بد هنجاری از آن بگوش خواهد رسید .
یکی از باشکوه ترین نمونه های کارکرد«اشا» را در هماهنگی اندامهای تن آدمی می توان دید.
می دانیم که بدن ما از اندامهایی مانند دل و مغز و جگر و ریه و روده و کلیه و کبد و جز اینها فراهم آمده و زندگانی ما در گروِ کار و هماهنگی آنها با یکدیگر است، همه ی این اندامها بی آنکه ما دستی در کار آنها داشته باشیم در یک سامان و هنجاری بسیجیده به کرد و کار خود ادامه می دهند و شادابی و سرشاری ما را پدید می آورند، آنچه که این اندامها را در پیوندی همساز و هماهنگ با یکدگر بکار واداشته همان «اشا» است، تا زمانی که این اندامها در زیر فرمان « اشایی» که برآنها فرمانروا است بکار خود ادامه دهند ما از تندرستی و شادابی برخوردار خواهیم بود، ولی هنگامی که یکی از این اندامها از فرمان اشا سر بتابد راه را بر بیماری و تباهی باز می کند و چراغ زندگانی ما را در گذرگاه باد می گذارد.
این اندامها به چیزهایی نیازدارند که برآوردن آن چیزها خویشکاری ما است مانند هوای پاکیزه – خوراک و نوشاک بایسته - پوشاک شایسته - خواب بسنده - ورزش وجز اینها، بنا براین اگر ما «اشا»ی تن خود را بشناسیم و ازخوراک و نوشاک شایسته و پوشاک بایسته بهره برداری کنیم و هوای پاکیزه به ریه های خود برسانیم، و به اندازه ی بسنده (نه کمتر و نه بیشتر) بخوابیم، و خود را به فروزه های نیک منشی- نرمخویی– مهر ورزی – بی نیازی – دلیری و جز اینها نیز آراسته بگردانیم، از زندگانی دراز همراه با بهترین شادمانی برخوردار خواهیم گردید، ولی اگر « اشا»ی تن خود را نشناسیم، هوای ناپاک، وخوراک ونوشاک ناشایست، و دود و دم، و داروهای زیانبار به بدن خود برسانیم، و کمتر یا بیشتر از اندازه بخوابیم، و خود را به فروزه های خشم و کینه و رشک و ترس و زیاده خواهی نیز بیاراییم آنگاه خود را از تندرستی و شادمانی بی بهره کرده ایم چرا که « اشا»ی تن را شکسته ایم.
نمونه ی دیگر «اشا»ی خانواده است، در خانواده ای که زن و شوهر در همسری و همسنگی به سر می برند، ارج یکدگر می دانند و با راستکاری و پیمانداری در بناکردن خانمانِ آباد از یکدگر پیشی می گیرند، همه ی هموندان آن خانواده از بهترین شادمانی برخوردار خواهند گردید چرا که «اشا» را بر خود فرمانروا کرده اند، ولی اگر راستکاری و پیمانداری از میان برخیزند و جای خود را به دروغ و خیانت و نامهربانی بسپارند، آنگاه تیره روزگاری رخ نشان خواهد داد و خانواده از هم پاشیده خواهد شد چرا که « اشا» ی خانواده شکسته شده است. زرتشت در سرود هفدهم گاتها والاترین اندرزها را برای پاسداری از « اشا»ی خانواده به زنان ومردان جهان داده و آنان را به بهترین شادمانی فراخوانده است:
5/53
این سخنان را به شما می گویم
ای نو عروسان و ای تازه دامادان،
پندم را با اندیشه بشنوید و به یاد بسپرید،
همواره با منش نیک زندگی کنید
و هر یک از شما در راستی
از دیگری پیشی گیرید،
تا از زندگی و خانمان خوب برخوردار گردید.
6/53
ای مردان و ای زنان،
این بدرستی بدانید که
در این جهان ، دروغ فریبنده است،
از آن بُگسَلید و آن را مَگُسترانید.
و این بدانید که،
آن خوشی که از تباهی و تیرگی راستی به
دست آید،
مایه ی اندوه است ،
و دروندانی که راستی را تباه می سازند،
زندگانی مینوی خویشتن را نابود می کنند.
با آنچه که تاکنون گفته شد دانسته می شود که هر چیزی «اشا»ی ویژه ی خود را دارد، مانند «اشا»ی خانواده، «اشا»ی کشورداری، و«اشا»ی اداری و جز اینها...
این بزرگترین شاهکار زرتشت است. زرتشت در کندوکاو هستی شناسانه ی خود به دو راز بزرگِ جهان هستی پی برد، نخست اینکه دانست هیچ باشنده ای جدا سر و ایستاده بخود نیست، همه چیز، از کوچکترین ریزه های نا دیدنی تا بزرگترین کهکشانهایی که همه روزه در پی گسترش دانش کیهان شناسی و بزرگ نمایی تلسکوپ ها بر شمارشان افزوده می شود، همه و همه پیوسته و وابسته به یکدیگرند.
دوم اینکه سراسر هستی در زیر فرمان هنجاری بسر می برد که برآمده از یک دانش بزرگ است، هر تکه ی کوچک یا بزرگ تا زمانی می تواند در چنبره هستی بجا مانَد که از این سامان همگانی یا ریتم کیهانی فرمانبرداری کند، رویش و بالش، و جهش و جنبشِ همه بخشهای این هستیِ بیکران بسته به فرمانبرداری و هماهنگی آنها با آن ریتم کیهانی و هنجار فرمانروای بر هستی است، هر گاه تکه ای کوچک یا بزرگ از زیر آن فرمان سر بتابد به یک دم از میان خواهد رفت و جای خود را به بخشهای دیگر هستی خواهد سپرد، درست همانند شَخانه(= شهاب) های آسمانی که دیرزمانی در زیر آن فرمان بسر بردند و توانستند به هستی خود ادامه دهند ولی همین که سر از فرمان بر تافتند در یک دم از گذرگاه خود بیرون رانده شده و با شتابی شگفت انگیز رهسپار نیستی می شوند.
آیین زرتشت بر بنیاد «اشا» شالوده ریزی گردیده است، بدون شناخت «اشا» نمی توان به رمز و راز آیین زرتشت پی برد. شناخت اشا همان است که فردوسی بزرگ در شاهنامه ی کلان خود آنرا رمز توانایی می شمارد و می گوید:
توانا بود هر که دانا بود ز دانش دل پیر برنا بود
بیشک اشاره ی فردوسی به (دانش پزشکی) یا (دانش مهندسی) یا (دانش سپاهیگری) و دانش های دیگر از این دست نیست ، فردوسی به دانشی والاتر از همه ی این دانش ها اشاره می کند و آنرا پایندان یا ضامن توانایی و بُرنایی می داند، و آن همان شناخت « هنجار» یا «اشا»ی چیز ها است.کسی که هنجار هستی را بشناسد و اندیشه و گفتار و کردار خود را با آن همسو کند، به توانایی و برنایی خواهد رسید، و کسی که آن را نشناسد زندگانی خود را تباه کرده است.
«اشا» در اوستا به پیکر «اَشا و هیشتَ Asha Vahishta» یا « اردیبهشت» در آمده و در میان امشاسپندان در پایگاهی پایین تر از «بهمن» جاگرفته ونگاهبانی و سرپرستی آتش بدست او سپرده شده است. یشت سوم یا (اردیبهشت یشت) بنام او است، در آنجا می خوانیم:
7
ای ناخوشیها بگریزید،
ای مرگ بگریز،
ای دیوان بگریزید،
ای پتیارگان بگریزید ،
ای اَشموغِ کینه ور از « اَشَه » بگریز!
8
ای اژدها نژادان بگریزید،
ای گرگ نژادان بگریزید،
ای بد نهادان و گزند رسانانِ دو پا بگریزید،
ای « تَرومَیتی taromaiti» بگریز،
ای « پَیری مَیتیpairimaiti » بگریز،
ای تَب بگریز!
ای دروغزن بگریز!
ای آشوب و نا آرامی بگریز،
ای مرد بد چشم بگریز!
14
اهریمن تبهکار گفت :
وای برمن از دست اردیبهشت!
ناخوش ترین ناخوشیها را براندازد،
با ناخوش ترین ناخوشیها بستیزد ،
تباه ترین تباهیها را بر اندازد،
با تباه ترین تباهیها بستیزد!
دیو ترین دیوان را براندازد،
با دیو ترین دیوان بستیزد،
پتیاره ترین پتیارگان را بر اندازد ،
با پتیاره ترین پتیارگان بستیزد !
اَشموغِ دشمن اَشَه را بر اندازد،
با اَشموغِ دشمن اَشَه بستیزد،
ستمکارترین مردمان را براندازد،
با ستمکارترین مردمان بستیزد. (اردیبهشت یشت – برگردان جلیل دوستخواه)
اگرچه « اشا» در اوستا دگرگونه شد ولی چنانچه دیدیم هنوز هم نیرومندترین هماورد اهریمن است!!.
در سالشماری ایرانیان باستان، دومین ماه ِ سال و سومین روز از هر ماه «اردیبهشت» نام دارد و روز سوم اردیبهشت ماه جشن اردیبهشتگان است.
نماز اَشِم وُهو و نمازی بنام «اردیبهشت یشت» به ستایش این امشاسپند ویژه داده شده است. کار پرستاری و نگهبانی از آتش بدست او است و در این راه ایزد آذر و ایزد سروش و ایزد ورهرام یا بهرام او را یاری می رسانند . از میان گلها گل مَرزَنگوش ویژه او است.
برگرفته از
زرتشت چه می گوید ؟
ای مردان و ای زنان، شاید چنین رویدادی پیش آید و به ببینید
یک پیرو و ابسته به دین دروغ کامروا شود
من چنین کسی را از آن کامروایی برحذر و دور می دارم
چون او آرامش را نابود می کند
چنین کسی دچار روزی تنگی و پریشانی می شود
و سرانجامِ او همراه با آه و افسوس خواهد بود.
پیروان دروغ تباهکنندگان راستی هستند،
اگر با آنها همکار شوید زندگی و هستی مینوی را نابود می کنید.یسنا سرود 53 بند6
اشو زرتشت آدمی را برای رسیدن به رسایی و تکامل اخلاقی جهان مادی را نفی کند
و آدمی را تشویق می کند از راه کار و کوشش و پیروی از راستی و درستی دارای
زندگی پررونق و با آسایش باشد. زرتشت میان جهان مادی و معنوی معتقد به
هماهنگی و تعادل است و هیچیک را نباید فدای دیگری کرد برخلاف آنها که تصور
می کنند برای رسیدن به تکامل معنوی و اخلاقی باید جسم و جهان مادی را فراموش
کرد زرتشت تأکید می کند که روح قوی نمی تواند در جسم ضعیف و رنجور جای داشته
باشد حتی با روزه گرفتن نیز مخالفت دارد. ترجمه و برداشتهای تاراپوروالا دا نشمند
بلندپایه زرتشتی و پارسی در باره خوار شمردن جهان مادی در این هات و بندهای
دیگر گاتاها بسیار به چشم می خورد که با آموزش های گاتایی هماهنگ نیست.
"ای اهورامزدا! این را از تو می پرسم. به راستی برایم آشکار کن
چگونه می توانیم دیو دروغ را از خود دور کینم.
و نیز از کسانی که در نافرمانی و سرپیچی پافشاری می کنند،
آنها که به راستی گرایش ندارند و با آن هماهنگی نمی کنند
از رایزنی با اندیشه نیک (وهومن)بهره نمی گیرند. یسنا سرود 44 بند 13
اشو زرتشت در نشان دادن راه راستی به همگان کوشش می کرد، آموزشهای او برای استواری
و پایداری آرامش و سازندگی در جامعه بود، مخالفان او که از آشفتگی و هرج و مرج
استفاده می بردند و به زورگویی و قتل و غارت خو گرفته بودند در نافرمانی از قانون و نظم
اجتماعی پافشاری و اصرار می کردند. زرتشت با سرسختی به آنها آموزش می داد که از اشا
و وهومن پیروی کنند و در این زمینه با آفریدگار یعنی نماد خردمندی رایزنی می کند که
بهترین شیوه و روش را به کار برد.
"ای مزدا، کسی هستم که تو را می ستایم، نافرمانی و اندیشه پلید را از تو دور می کنم.
بیحرمتی و کوچک شمردن خانواده،
پلیدی و دروغی که به هم تیره ها و شهروندان نزدیک شود،
آشوبگران و مخالفان کشور ( مردم آریایی) را دور می کنم.
هر اندیشه پلید را از این سرزمین و جهان برکنار می دارم.یسنا سرود 33 بند 4"
دوری از اندیشه بد، خود ستایش اهورامزداست. هر اندیشه یا گفتار و کرداری که بارها
تکرار شود آدمی به آن خو می گیرد و جزیی از صفات او می شود. بنابراین در آموزش های
زرتشت نیک اندیشی و نیایش وهومن بسیار و پیوسته سفارش شده است و نیایش
اهورامزدا و صفات او تنها نیایشی است که در ک یش زرتشت وجود دارد . به همراه آن
نیایش ها وظیفه های اجتماعی و اخلاقی گوشزد می شود . حفظ احترام و ارزش های
خانوادگی، دور کردن پلیدی ها و نادرستی از حوزه زندگی بستگان و همشهریان، مبارزه با
آشوبگران که نظام اجتماعی و آرامش کشور را بر هم می زنند، نیک اندیشی در باره جهان
و جهانیان از جمله دستورهای اخلاقی گاتاهاست که هر یک از پیروان زرتشت باید به آن
فرمان ها گردن نهند. آنچه در نیایش ایزدان در یشتها که در زمان ساسانیان در اوستا ی
نوین گردآوری و ضمیمه شده از آموزش های زرتشت نیست. یشت ها، وندیداد و سایر
بخش های اوستای نوین از سنتهای آریاییان و ایرانیان پیش از زرتشت بود ک ه پس از
پراکنده شدن کتاب دینی زرتشت با حمله اسکندر و سپس با هجوم تازیان دوباره در جامعه
ایرانی ظاهر شدند و موجب اختلافات زیاد در افکار و باورهای عمومی بود. اوستای نوین را
از مجموع دین ها و سنتهای ایرانی، زر و انیسم و میترائیسم و ستایش ایزدان در زمان
ساسانیان فراهم کردند که همگان به یک دین و یک کتاب واحد باور داشته باشند و
اختلافات در افکار و عقاید جامعه تبدیل به وحدت کلمه و یکپارچگی دینی شود.
"می پرسم همچنین چگونه آن راد مردی که در پرتو دادگری ،
برای نیرومندی و پیشرفت خانه ، شهر و کشور کوشش می کند
که ای اهورامزدا به تو نزدیک و همانند باشد،
چه هنگام یو با کدام کار و کنش فرا خواهد رسید.یسنا سرود 31 بند 16"
اشو زرتشت در هریک از بندهای این هات آموزش می دهد نیرومندی و پیشرفت جامعه ، یعنی
خانه ، شهر و کشور، از راه درستی و دادگر ی، به دست راهنما و رهبری امکان دارد که پاک
و درستکار باشد و از اصول اخلاقی پیروی کند.
می پرسد کدام کار و کنش است که با صفات اهورایی هماهنگی دارد و می توان د جامعه
انسانی را با داگری به سوی توانایی و پیشرفت هدایت کند.
زرتشت در توانایی و نیرومندی تنی و روانی تاکید و پافشاری میکند. اگر در این هات بر
توانایی و قدرت خانواده تکیه میشود به این دلیل است که یک کشور نیرومند نمیتواند از
خانوادهها و و افراد ناتوان بوجود آید مهمترین واحدی که افراد آن باید مجهز به دانایی و
توانایی باشند خانواده است.
به همین دلیل کوتاهی در تربیت و پرورش فرزندان یا ریاضت کشیدن و آزار دادن به تن
در گاتاها نکوهش شده. یک روان نیرومند که میخواهد بر دشواریها چیره شود نمیتوان د
در یک تن رنجور و ناتوان جای داشته باشد. به همین ترتیب واحدهای اجتماع ی بزرگتر
که شهر و کشور باشند باید از نیرومندی ، نظم و پیشرفت آن هم ی ک پیشرفت دائم یو
همیشگی بهره مند باشند. در این بندها به ویژه بند دهم به خوبی دیده میشود که منظور
به ک ار « پسئوش « رهبر و راهنمای اجتماعی است و آنجا که واژه گله و رمه « شبان » از
رفته منظور از آن مردم و نزدیکان و پیروان هستند و چهارچوب اجتماعی ک ه زرتشت در
آن آموزش میداده یک جامعه خانه به دوش و کوچنده نبوده است . تمام مظاهر و
تقسیمات یک جامعه شهرنشینی دیده میشود. در چنین اجتماعی است که نظم و دادگری
و کار و کنش بر مدار راستی و درستی ضرورت دارد. کوشش زرتشت ایجاد یک نظام نوین
اجتماعی بر دو پایۀ اساسی است نخست پایه های اخلاقی و معنو ی ، سپس نیرومند ی و
پیشرفتهای مادی و اقتصادی.
"این دستورها و سخنان ناشنیده را
به شما یادکنندگان و هوشمندان آشکار می کنیم.
( و نیز) برای کسانی که با آموزشهای نادرست
جهان راستی و نیکی را به تباهی می کشند،
ولی آنها برای گروندگان به مزدا بهترین سخنان و آموزشها هستند.یسنا سرود 31 بند 1"
زرتشت مردم جهان را با صفات و نیروهای والای اهورایی آشنا می کند که از راه اندیشه
درست و کاربرد شیوه های خردمندانه خوشبختی خود و جامعه را فراهم سازد . در این
آموزشها زرتشت مردم را از نیروهای واهی و پندار ی نمی ترساند و آنها را از عذاب
سوختن و شکنجه های دروغین در جهان دیگر به هراس و وحشت نمی اندازد. زرتشت به
انسان آموزش می دهد تا از راه آگاه شدن و با کارافزار خردمندی و دانش در برابر بد ی و
پلیدی به مبارزه پرداخت نه از روی ترس و فرومایگی.
"سپس آفریدگار جهان از اشا ( نماد راستی و نظام هستی) پرسید،
چه کسی را برای رهبری ( و داوری) جهانیان می شناسی که همراه و پشتیبان آن باشیم
که بتواند با نیروی کار در آبادگری جهان بکوشد
و چه کسی را برای سروری خواستاری
که بتواند هواداران دروغ و خشم را دور کند.یسنا 29 بند 2"
برای رهبری جهانیان و رهایی آنها از بند بیداد و خشونت باید کسی را جستجو ک رد ک ه
کردار و رفتارش هماهنگ با اشا باشد. آفریدگار و سازنده جهان صفتی را که برا ی چن ین
رهبری لازم میداند هماهنگی و پیروی او از راستی و دادگری است.
در آن زمان که مردم بیابانگرد به آبادیها و شهرها هجوم میبردند و اموال و چارپای ان و
خانههای مردم را غارت میکردند میبایست رهبری برگزیده شود ک ه دادگر و درست کار
باشد تا مردم را به کار سازندگی و آبادگری راهنمایی کند. چنین شخصی نباید تنها متکی
به زور بازوی خود باشد و تصمیم داشته باشد ویرانگری و غارت مردم را که از نادانی
سرچشمه میگیرد با فشار و ستمگری پاسخ دهد. بلکه رایزنی با اشا و هماهنگ ی با آن
بایستی نخستین صفت چنین رهبری باشد.
با این که شش صفت اهورامزدا: اشا، وهومن ، خشترا، سپنتاآرمئیتی ، هئوروتات و اَمرِتات از
یکدیگر تفکیک ناپذیر هستند و همه آنها نشان دهندة یک حقیقت واحدند ولی پاره ای از
پژوهشگران وهومن یعنی اندیشه نیک و به تعبیری خرد کل را پیش از اَشا ذکر می کنند
پارهای دیگر میپندارند که این صفات مراحل جداگانهای هستند که پس از پیمودن یکی
از آنها انسان میتواند به مرحله بالاتر برسد. با توجه به سپنتامئینو که گوهر پا ک و نماد
اهورامزدا در سرشت آدمی است مردم پارسا و خردمند آن زمان به هفت مرحله باور دارند
که از سپنتامئینو شروع میشود و به اَمرِتات که مرحله جاودانی است میرسند و به ابد یت
میپیوندند.
به هر روی توسل به هر یک از آن صفات یعنی پیوستن به اهورامزدا و یاد هر یک از آنها
یعنی یاد آفریدگار هستی، اهورامزدا خواستار آن است که رهبر برگزی ده باید پی رو اشا و
راستی باشد و با دروغ و پلیدی بستیزد تا برای پیشبرد این وظیفه او را پشتیبانی کند و نیرو
بخشد.
رام به معنی آسودن ،آرام وآرمیدن و آرامیدن هم خانواده آن هستند.
«آن گوهر پاک ( سپنتامئینیو)
که تو پدر و پدیدآورنده آن هستی
همانست که برای این جهان خوشبختی و شادی می آفریند
و برای آنکس که پشتیبان آنست
به کمک آرمئیتی آرامش میبخشی
هنگامی که ای مزدا
با کمک وهومن با آن ( سپنتامئینیو) رایزنی کند.یسنا47 بند3 »
سپنتامئینیو نماد ( و جلوه) اهورامزدا در وجود انسان است که در رأس صفات او قرار دارد.
اهورامزدا پدیدآورنده آن مینوی پاک و مقدس است که پیروی از آن سرچشمۀ خوشبختی
و شادی انسان است. هر کس که پشتیبان آن باشد به آرامش میرسد. هنگام دو دلی و
تردید در گزینش راه باید با آن که نماد اهورامزدا یعنی خرد کل است رایزنی کرد تا به راه
درست رفت و آرامش یافت.
«ای مزدا!
چه زمان راستی و پارسایی به همراه یکدیگر با نیرومندی فرا میرسند
تا زیستگاه امن و آرام آبادانی و سازندگی را فراهم کنند.
کیستند آنان که آرامش را
با وجود دشمنی دروندان خون آشام برپا میکنند
آن دریافت درست که از اندیشۀ نیک سرچشمه بگیرد
به سوی چه کسان خواهد آمد.یسنا48 بند 11»
هرگاه اشا نماد راستی و دادگری به همراه آرمئیتی نماد پارسایی و نی ک خو یی در میان
مردم با نیرومندی فرمان برانند صلح و آرامش در زیستگاه و خانمان آنها برپا می شود. از
آرامش و آسایش بهره مند میشوند و هر کس میتواند با آسودگی، به دور از کشتار و
چپاول بکار و کوشش بپردازد. کشاورزی و دامداری و سازندگی گسترش می یابد،
سرمایه های مادی و مینوی که پایه خوشبختی و زندگی با شادمانی است به فراوانی در
دسترس همگان خواهد بود و دو عنصر و آخشیج پلید که مایه بدبختی و زبونی است یعنی
رفته رفته نابود خواهد شد. مردان پا ک سرشت و باورمند با « نادانی » و « نیازمندی »
کوشش و از جان گذشتگی میتوانند با کاربرد فروزه های اهورایی و گسترش پایه های
اخلاقی سرانجام صلح و آرامش را که آشوبگران خون آشام با آن س ازگاری ندارند برقرار
کنند. آن به دست نمی آید جز با دریافت و درک درست ک ه از اندیشه نی ک یا وهومن
سرچشمه میگیرد. پیشرفت های مادی و اقتصادی در میان مردم باید بدون چون و چرا بر
استوار باشد تا خشنودی « دادگری و نیک اندیشی و خیرخواهی » پایه ها و اصول اخلاقی
همگان و صلح خوشبختی پایدار به وجود آید.
«با اینها ( که گفته شد)
کسانی که کردارشان نادرست است فریبخورده همگی دچار خواری و ریشخند خواهندشد.
آنها ناگزیر میخروشند و خود را سرزنش میکنند
باشد که با فرمانروایی خوب که از خرد پیروی کند
خونریزی و دست درازی تبهکاران به اشا پایان پذیرد
و سازش و آرامش را به روستاییان و شهرنشینان ارزانی دارد
و او، اینها را ( دروندان را) هر چه زودتر با زنجیر شکنجه و مرگ دربند کند.یسنا53 بند 8 »
خشترا، یکی از شش صفت اهورامزدا است. مزدا نماد و مظهر خرد و دانایی است نیروی
اهورایی از خردمندی سرچشمه میگیرد و فرمانروای خوب آنست که مجهز به خشترا و
نیروی اهورایی باشد و از خرد پیروی کند.