راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

آفرینش در گات ها

کهای مزدا اگر گفتگویی آشکار باشد یا پنهانی
که از جدان خویش پرسیده شود
درباره گناهی کوچک یا آن که سزاوار بزرگترین کیفر باشد.
آنها را با چشم روشنت میبینی
و همه را بر پایه نظام راستی و اشا در نظر می گیری.

یسنا سرود سی ویک بند13

آفرینش بر پایۀ اشا و نظام هستی استوار شده که با اندیشۀ درست وخردمندی همراه است
از موجودات این جهان فقط آدمیان درگفتار وکردارش از اختیار و آزادی بهرهمند است
و باید به این حقیقت آگاه باشد که هرگونه خطا، چه کوچک و چه بزرگ باید به حساب
آید بنابراین ایجاد مسئولیت میکند یا مجازات قانونی یا مسئولیت اخلاقی و وجدانی دارد.
آنها که آموزشهای زرتشت را پذیرفتهاند در برابر هر گناه کوچک دچار عذاب وجدان ی و
مسئولیت اخلاقی میشوند که خود بزرگترین مجازات است ، بررسی و سنجش آن گناه نزد
هر کس در سرشت پنهان و نفس پاک وی به عمل میآید و آنجاست که سرزنش وجدان
برای او ایجاد عذاب می کند.

دین در گات ها

دئنا در گات ها به معنی ایین، دین، وجدان، باور دینی

"مردی که ستایشگر آرمئیتی باشد

پاک و پارسا است
او با بینش، گفتار، کردار و باور دینی خود
راستی را که ستودنی است،
و اندیشه نیک را با نیرومندی پرورش میدهد،
آنها را که اهورامزدا آفریده است
من میخواهم چنان باشم

و پاداش نیک آنرا درخواست میکنم.

یسنا سرود 51 بند 21 "

"این را از تو میپرسم ای اهورا برای من به درستی آشکار کن.

چگونه میشود آرمئیتی و پارسائی به سوی آنان فرا آید.
آنان که آئین تو به آنها آموخته شده.
من نخستین کسی هستم که با آنها آئین تو را دریافتم.

و دیگران همگی را با نفرت می نگرم.یسنا سرود 43 بند 11"

"کسی که خدایان دروغین و پیروان بزهکار او را نفی میکند
و نیز آنها که او را ( زرتشت) هم باور ندارند
جدا هستند از آنکس که برای او ( زرتشت) درست میاندیشد ( و او را می شناسد)
چنین کسی با باور به آیین پاک تو،
رهایی بخش ( سوشیانت) مردم است.
ای اهورامزدا! او چون دوست،
برادر و بلکه پدر ( برای مردم) در خانه تو جای دارد. یسنا سرود45 بند 11"

یا daeva  در زمان زرتشت مردم به نمادهای طبیعت چون باد و خورشید و ماه بعنوان دئو
شده است باور داشتند ولی در میان مردم آن زمان نیز Dieu خدا که در زبان فرانسه
اختلاف نظر وجود داشت و گروهی آن نمادهای طبیعی را به عنوان خدا نمی پذیرفتند و در
عین حال به آموزش های زرتشت هم باور نداشتند. در این بند اعلام شده که همه آنها که
آموزش های زرتشت و اصل خردگرایی و اندیشۀ درست ر ا پذیرا نیستند جدا هستند از
کسی که آیین پاک و مقدس زرتشت را باور دارد چنین کسی رهایی بخش مردم از بند
تباهی و پلیدی و بداندیشی است رهایی بخش یا سوشیانت هر زن و مردی است ک ه در
اصلاح و پالایش جامعه بکوشد و مردم را به پیروی از اشا و وهومن فرا خواند چنین کسی
دوست و همکار مردم بلکه برادر و پدر آنها است که در درگاه بلندپایۀ مزدا، خدای دانا،
نماد خردمندی و درست اندیشی جای دارد.
مفهوم این بند با توجه به بندهای پیشین و بدون گم شدن در تصورات بی حاصل روشن
است ولی در ترجمه آن میلز، بارتولومه، کانگا، تاراپوروالا، لومل و نیز پژوهشگران جدید
نظیر هومباخ و ایسنلر، پیشنهادهای گوناگون کرده اند که با یکدیگر تناقض فراوان دارد.
همه میکوشند به معنی و مفهوم سرودهای گاتایی پی ببرند و با بهره گیری از نظریاتدیگران اندیشه درست و آموزش زرتشت را به روشنی بیان کنند. در این میان هر ک س
سلیقه و برداشتی دارد که نتیجۀ آن اختلاف میان ترجمه های گوناگون است. تنها کسی
که کوشش میکند به گاتاها و آموزش های زرتشت جنبۀ خرافی و رسوم مذهبی بدهد و یا
به هیچ وجه معنی و مفهومی از گاتاها به دست نیاید شخصی به نام ژان کلنس است ک ه
زبان شناس است و تألیفاتی هم در زمینه دستور زبان اوستایی دارد ولی مانند سموییل
نیبرگ سعی میکند که گاتاها و آموزش های فلسفی زرتشت را بی ارزش و خالی از معنی و
مفهوم جلوه دهد چنین کسانی گو اینکه در رشته زبان شناسی و دستور زبان های باستانی
اطلاعاتی داشته باشند ولی چون از لحاظ فکری، فلسفی و تاریخی با زرتشت و آیین
ایرانی دشمنی دارند، کارشان نمیتواند جنبۀ پژوهشی و علمی داشته باشد چون بیطرفی
را که لازمه پژوهشهای علمی است رعایت نمیکنند جبهه گیری در برابر ی ک اندیشهدروغ پردازی، دشنام دادن، ارایه فرضیه های بی معنی نمیتواند یک کار علمی و تحقیقی
باشد.

"به ایشان، آنها که خواستار خشنودی اهورامزدا هستند
اهورامزدا، که همیشه نیک اندیشی و نیرومندی و دوست خوب اشای خورشیدگونه است
.« پارسایی افزاینده و نیک شما را بر میگزینیم آن شیوه ما میباشد » . پاسخ داد

یسنا سرود32 بند"2

در خداشناسی زرتشت همبستگی بسیار میان انسان و خدا ام ک ان دارد. راه دسترس ی به
صفات اهورایی و افزایش نیروی پارسایی تا اندازه ایست که هر کس میتوان د به درگاه
اهورامزدا راه یابد و با او پیوسته شود. در اینگونه شناخت حقیق ت، پیوستگ ی با آفر ی دگار،
نقش اساسی با خود انسان است که میتواند مراحل کمال را بپیماید و به مرز رس ایی و
درک آفرینش و جاودانگی نزدیک شود.
عرفان زرتشت یک عرفان دینی و در قالب یک چهارچوب از پیش ساخته محبوس نیست.
ذوق و عشق انسانها در راه پیمودن حقیقت نمیتواند با هم یکسان باشد راه یک ی است
ولی توان رهروان گوناگون است و همه همبستگان حقیق ت، یعنی پیروان اشا و وهومن از
دوستان اهورامزدا هستند.

"از آنجا که در آغاز ای مزدا، جهان جانداران، وجدان و سرشت ما را
با اندیشه و خرد خود آفریدی و آنگاه، به تن ما جان بخشیدی.
ما نیز آرزومندیم که کردارمان ، گفتارمان و گزینش هایمان
با اندیشه و خرد تو هماهنگ شود. یسنا سرود سی ویک بند یازده"

در اینجااشو زرتشت منشأ و پایۀ آفرینش بر اندیشه درست و خرد
اهورایی نهاده شده ، گردش کاینات و مدار هستی بر نظام دقیق و هماهنگ استوار است
که هر چه انسان داناتر باشد به آن نیرویی که هستی و نظام هماهنگ را آفری ده است
آگاهتر میشود. زرتشت بدین ترتی ب با آیین پیش ینیان ک ه ستا یش ای زدی پندار ی و
اساطیری بود به مبارزه پرداخت و آموزش داد که آفرینش کاینات مبن ایی عقلایی دارد و
بیگمان با دانش بشر که پیوسته در حال پیشرفت است سازگار میباشد . اصول عقل ی و
علمی، کلیت و عمومیت دارند و هر کس در هر کجا باشد میتواند درستی یا نادرستی آنها
را بررسی و نسبت به آن داوری کند و ارزش ان را بسنجد.
زرتشت اصول کلی مربوط انسانی را که نگهبانی صلح و آرامش ، نوساز ی جهان و تازه
کردن زندگی است آموزش میدهد و آدمیرا در کارها، گفتار و گزینش خود آزاد و مختار
میداند و آرزو میکند که این گزینش هماهنگ با نیک اندیش ی، آبادگری و نوسازی باشد.

"میپرسم همچنین چگونه آن راد مردی که در پرتو دادگری ،
برای نیرومندی و پیشرفت خانه ، شهر و کشور کوشش میکند
که ای اهورامزدا به تو نزدیک و همانند باشد،
چه هنگامیو با کدام کار و کنش فرا خواهد رسید.یسنا سرود سی ویک بند 16"

اشو زرتشت در هریک از بندهای این هات آموزش میدهد نیرومندی و پیشرفت جامعه ، یعنی
خانه ، شهر و کشور، از راه درستی و دادگر ی، به دست راهنما و رهبری امکان دارد که پاک
و درستکار باشد و از اصول اخلاقی پیروی کند.
میپرسد کدام کار و کنش است که با صفات اهورایی هماهنگی دارد و می توان د جامعه
انسانی را با داگری به سوی توانایی و پیشرفت هدایت کند.
زرتشت در توانایی و نیرومندی تنی و روانی تاکید و پافشاری میکند. اگر در این هات بر
توانایی و قدرت خانواده تکیه میشود به این دلیل است که یک کشور نیرومند نمیتواند از
خانوادهها و و افراد ناتوان بوجود آید مهمترین واحدی که افراد آن باید مجهز به دانایی و
توانایی باشند خانواده است.به همین دلیل کوتاهی در تربیت و پرورش فرزندان یا ریاضت کشیدن و آزار دادن به تن
در گاتاها نکوهش شده. یک روان نیرومند که میخواهد بر دشواریها چیره شود نمیتوان د
در یک تن رنجور و ناتوان جای داشته باشد. به همین ترتیب واحدهای اجتماع ی بزرگتر
که شهر و کشور باشند باید از نیرومندی ، نظم و پیشرفت آن هم ی ک پیشرفت دائم یو
همیشگی بهره مند باشند. در این بندها به ویژه بند دهم به خوبی دیده میشود که منظور
به ک ار « پسئوش « رهبر و راهنمای اجتماعی است و آنجا که واژه گله و رمه « شبان » از
رفته منظور از آن مردم و نزدیکان و پیروان هستند و چهارچوب اجتماعی ک ه زرتشت در
آن آموزش میداده یک جامعه خانه به دوش و کوچنده نبوده است . تمام مظاهر و
تقسیمات یک جامعه شهرنشینی دیده میشود. در چنین اجتماعی است که نظم و دادگری
و کار و کنش بر مدار راستی و درستی ضرورت دارد. کوشش زرتشت ایجاد یک نظام نوین
اجتماعی بر دو پایۀ اساسی است نخست پایه های اخلاقی و معنو ی ، سپس نیرومند ی و

پیشرفتهای مادی و اقتصادی.

"و چنین باشد که کی گشتاسب،
پسر زرتشت و فرشوشتر اندیشه
گفتار و کردار خود را برای بزرگداشت مزدا
همواره با دانش و نیایش هایشان پی گیری کنند.
و خدمتگزار راههای درست آن آیین باشند
که اهورا به سوشیانت ( رهایی بخش) خود ارزانی داشته است. یسنا 53 بند 2"

زرتشت در این بند خود را سوشیانت، رهایی بخش و نجات دهنده از جهل و نادانی معرفی
میکند. سئُوشییت به معنی نجات دادن از تیره روزی ها و فساد بشر و جامعه انسانی است.
چون همیشه عوامل تیره روزی وجود دارد همیشه باید یک یا چند سوشیانت برای رهای ی
بخشیدن مردم از آلودگی و آشفتگی وجود داشته باشد. طبق آموزش های زرتشت هر مرد و
زنی که پیرو آیینراستی و باورمند بهدستورهای اخلاقیگاتایی باشدمیتواندنقش سوشیانت
و رهایی بخش از پلیدی را به عهده داشته باشد. در روایات سنتی ک ه در زمان ساسانیان
گرد آوری شده سوشیانت در رأس هر هزار سال از تُخمۀ زرتشت باید ظهور کند که جنبه
داستانی و اساطیری بخود گرفته که با اصول خردگرایی آیین زرتشت هماهنگی ندارد.

دم به دم- مهرابه ی آتشکده در بوسه ی تو

من در نفس تو رمزها یافته ام
 من با نفس تو زندگی ساخته ام
 من در نفس تو یافتم مکیده ای
 با خون ترانه ی تو در رگ هایم
 درخشک ترین کویر بی باران
من در نفس تو خرم آبادم
وقتی دو کبوتر حرم را دیدم
 در قرمزی نوک هاشان می شکفند
 پنهان کردم در نفس تو گنج هایم را
 در ژرف ترین خواب تو اسرارم را
 پنهان ز تو ، آهسته امانت دادم
 من در نفس تو رود را پوییدم
 بازیچه ی موج
از راه تنفس دهان با تو
 از غرق شدن به زندگی برگشت
 هر بازدم تو روح رؤیای من است
 مهرابه ی آتشکده در بوسه ی تو
 من آتش را به بوسه برگرداندم
 خاکستر بوسه را به آهی کوتاه
تا با نفس تو مشتبه گردد
 در راسته ی عطر فروشان ، امشب
 در بین هزار شیشه ی مشک و گلاب
 می پرسم
 دستمال عطر آگینی از نفس او چند ؟

(محمدعلی سپانلو)