به دلیل انباشت نمک در گودترین قسمتهای دریاچه که هنوز مقداری آب دارند و این رطوبت فعلاً مانع حرکت نمک می شود، توفان های بزرگ هنوز شکل نگرفته اند ولی با خشک شدن کامل دریاچه، از آذربایجان تا تهران در معرض ریزگردهای نمکی خواهند بود.
عصرایران: با خشک شدن تدریجی دریاچه ارومیه، توفان های مرگبار نمکی پدیده آینده بخش های بزرگی از کشور خواهد شد. پدیده ای که اولین نشانه های آن اخیراً بروز کرده است.
در همین باره یکی از سایت های محلی استان آذربایجان غربی، تصاویری را منتشر کرده است که نشان می دهد اولین توفان های نمکی دریاچه ارومیه در حال شکل گیری هستند. البته توفان های تازه تولد یافته، در حوزه جغرافیایی محدودی عمل می کنند اما آن طور که آینا نیوز نوشته با توجه به اینکه نمک محلول در آب دریاچه نه به تدریج که با خشک شدن کامل آن به صورت ناگهانی و سونامی وار سربرخواهد آورد (به دلیل انباشت نمک در گودترین قسمتهای دریاچه که هنوز مقداری آب دارند و این رطوبت فعلاً مانع حرکت نمک می شود)، هیچ تمهید ضرب الاجلی نخواهد توانست جلوی حرکت چند صد کیلومتری آن را بگیرد و به دلیل جهت وزش باد از غرب به شرق، استان آذربایجان غربی کمترین آسیب را از این بلای طبیعی خواهد دید و به ترتیب استانهای آذربایجان شرقی، زنجان، قزوین، کردستان و حتی تهران نیز تا حدودی در معرض این توفانها هستند. حادثه ای شبیه و البته بسیار ویرانگرتر از ریزگردهای عربی که همه ساله در فصل گرما از کشورهای عربی و صحرای عربستان به سمت ایران روان می شوند.
تصاویر زیر، اولین هشدارها نسبت به فاجعه ای است که با خشک شدن کامل دریاچه ارومیه، از سواحل این دریاچه تا خود تهران را در خواهد نوردید. آخرین فرصت ها برای نجات دریاچه ارومیه و به تبع آن نجات دهها میلیون انسان از مصیبت قریب الوقوع ریزگردهای نمکی، به سرعت در حال سپری شدن هستند.
شب عاشقان بی دل چه شب دراز باشد
تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد
....................................................................................................
ای کاش هر شب اهریمن بر نور پیروز میشد و هر شب سال یلدا بود!
شب یَلدا یا شب چلّه بلندترین شب سال در نیمکره شمالی زمین است. این شب به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) اطلاق میشود. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام شب یلدا را جشن میگیرند.
این شب در نیمکره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن زمان به بعد طول روز بیشتر و طول شب کوتاهتر میشود
واژه «یلدا» به معنای «زایش زادروز» و تولد است. ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر میشوند و تابش نور ایزدی افزونی مییابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید میخواندند و برای آن جشن بزرگی برپا میکردند و از این رو به دهمین ماه سال دی ( دی در دین زرتشتی به معنی دادار و آفریننده[۱]) میگفتند که ماه تولد خورشید بود.
واژه دی dey از day پهلوی و از dadhva اوستایی آمده است که به معنی خداوند و آفریدگار است و این واژه با day انگلیسی که خود از daeg و tag ژرمنی متقدم آمده است مرتبط نمی باشد.[نیازمند منبع]
ماه دی در تقویم مذهبی ایران باستان آغاز سال نو مذهبی بوده است. چنان که میراث آن از راه میترائیسم به مسیحیت و تقویم امروزی نیز رسیده است.
ایرانیان باستان بر این اعتقاد هستند که یلدا که یکی از خدا های مرد انان است در فردای این شب به وجود می اید و خون گاو مقدس را می ریزد و در زمانی که خون ان گاو به زمین می رسد ریشه گیاهان در زیر زمین سر سبز می شوند و در فصل بهار به رویت ایرانیان در می ایداو یلدا با شیطان به جنگ می ایستد و از مردم عادی را تحت مراقبت قرار می دهد. یلدا و جشنهایی که در این شب برگزار میشود، یک سنت باستانی است. مردم روزگاران دور و گذشته، که کشاورزی، بنیان زندگی آنان را تشکیل میداد و در طول سال با سپری شدن فصلها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیتهای خود را با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند.
آنان ملاحظه میکردند که در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند میشود و در نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر میتوانستند استفاده کنند. این اعتقاد پدید آمد که نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکشاند. مردم دوران باستان و از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی - هند و اروپایی، دریافتند که کوتاهترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شبها کوتاهتر میشوند، از همین رو آنرا شب زایش خورشید نامیده و آنرا آغاز سال قرار دادند.[۲] بدینسان در دوران کهن فرهنگ اوستایی، سال با فصل سرد شروع میشد و در اوستا، واژه Sareda, Saredha «سَرِدَ» یا «سَرِذَ» که مفهوم «سال» را افاده میکند، خود به معنای «سرد» است و این به معنی بشارت پیروزی اورمزد بر اهریمن و روشنی بر تاریکی است.[۳] در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی، ص ۲۵۵، از روز اول دی ماه، با عنوان «خور» نیز یاد شدهاست و در قانون مسعودی نسخه موزه بریتانیا در لندن، «خُره روز» ثبت شده، اگرچه در برخی منابع دیگر «خرم روز» نامیده شده است.[۴] در برهان قاطع ذیل واژه «یلدا» چنین آمده است:
تاریکی نماینده اهریمن بود و چون در طولانیترین شب سال، تاریکی اهریمنی بیشتر میپاید، این شب برای ایرانیان نحس بود و چون فرا میرسید، آتش میافروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند، مردم گرد هم جمع شده و شب را با خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی و گفتگو به سر میآوردند و خوانی ویژه میگستردند، هرآنچه میوه تازه فصل که نگاهداری شده بود و میوههای خشک در سفره مینهادند. سفره شب یلدا، «میَزد» Myazd نام داشت و شامل میوههای تر و خشک، نیز آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان، «لُرک» Lork که از لوازم این جشن و ولیمه بود، به افتخار و ویژگی «اورمزد» و «مهر» یا خورشید برگزار میشد.[۶] در آیینهای ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی میگستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآوردهها و فرآوردههای خوردنی فصل و خوراکهای گوناگون، خوراک مقدس مانند «میزد» نیز نهاده میشد.
ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهٔ کوههای البرز به انتظار باززاییده شدن خورشید مینشستند. برخی در مهرابهها (نیایشگاههای پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول میشدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شبهنگام دعایی به نام «نی ید» را میخوانند که دعای شکرانه نعمت بودهاست. روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ میخواندند و به استراحت میپرداختند و تعطیل عمومی بود (خرمدینان، این روز را خرم روز یا خره روز مینامیدند).خورروز در ایران باستان روز برابری انسانها بود در این روز همگان از جمله پادشاه لباس ساده میپوشیدند تا یکسان به نظر آیند و کسی حق دستور دادن به دیگری نداشت و کارها داوطلبانه انجام میگرفت نه تحت امر. در این روز جنگ کردن و خونریزی حتی کشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود این موضوع را نیروهای متخاصم با ایرانیان نیز میدانستند و در جبههها رعایت میکردند و خونریزی به طور موقت متوقف میشد و بسیار دیده شده که همین قطع موقت جنگ به صلح طولانی و صفا تبدیل شده است. در این روز بیشتر از این رو دست از کار میکشیدند که نمیخواستند احیاناً مرتکب بدی شوند که آیین مهر ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ میشمرد. ایرانیان به سرو به چشم مظهر قدرت در برابر تاریکی و سرما مینگریستند و در خورروز در برابر آن میایستادند و عهد میکردند که تا سال بعد یک سرو دیگر بکارند.
ایرانیان نزدیک به چند هزار سال است که شب یلدا آخرین شب پاییز را که درازترین و تاریکترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار میمانند و در کنار یکدیگر خود را سرگرم میدارند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی روحیهٔ آنان را تضعیف نکند و با به روشنایی گراییدن آسمان به رخت خواب روند و لختی بیاسایند.
در خطهٔ شمال و آذربایجان رسم بر این است که در این شب خوانچهای تزیین شده به خانهٔ تازهعروس یا نامزد خانواده بفرستند. مردم آذربایجان در سینی خود هندوانهها را تزئین میکنند و شالهای قرمزی را اطرافش میگذارند. درحالی که مردم شمال یک ماهی بزرگ را تزئین میکنند و به خانهٔ عروس میبرند.
در مازندران شب یلدا بسیار با اهمیت و گرامی داشته می شود. در این شب همه مردم به خانه پدر بزرگها و مادر بزرگها رفته و ضمن دور هم نشینی و خواندن فال حافظ و فردوسی خوانی به خوردن تنقلات و میوه جات خصوصا" انار و هندوانه و ازگیل می پردازند و با خوردن و نوشیدن و شنیدن صحبتها و داستان های بزرگترها شب را به صبح می رسانند و معتقدند که صبح بعد از یلدا روز پیروزی خورشید بر سیاهی و تاریکیها است.
سفرهٔ مردم شیراز مثل سفرهٔ نوروز رنگین است. مرکبات و هندوانه برای سرد مزاجها و خرما و رنگینک برای گرم مزاجها موجود است. حافظخوانی جزو جدانشدنی مراسم این شب برای شیرازیهاست. البته خواندن حافظ در این شب نه تنها در شیراز مرسوم است، بلکه رسم کلی چلهنشینان شدهاست.
همدانیها فالی میگیرند با نام فال سوزن. همه دور تا دور اتاق مینشینند و پیرزنی به طور پیاپی شعر میخواند. دختر بچهای پس از اتمام هر شعر بر یک پارچه نبریده و آب ندیده سوزن میزند و مهمانها بنا به ترتیبی که نشستهاند شعرهای پیرزن را فال خود میدانند. همچنین در مناطق دیگر همدان تنقلاتی که مناسب با آب و هوای آن منطقهاست در این شب خورده میشود. در تویسرکان و ملایر، گردو و کشمش و مِیز نیز خورده میشود که از معمولترین خوراکیهای موجود در ابن استان هاست.
در شهرهای خراسان خواندن شاهنامهٔ فردوسی در این شب مرسوم است. یکی از آیینهای ویژه شب یلدا در استان خراسان جنوبی برگزاری مراسم «کف زدن» است. در این مراسم ریشه گیاهی به نام چوبک را که در این دیار به «بیخ» مشهور است، در آب خیسانده و پس از چند بار جوشاندن، در ظرف بزرگ سفالی به نام «تغار» میریزند. مردان و جوانان فامیل با دستهای از چوبهای نازک درخت انار به نام «دسته گز» مایع مزبور را آنقدر هم میزنند تا به صورت کف درآید و این کار باید در محیط سرد صورت گیرد تا مایع مزبور کف کند. کف آماده شده با مخلوط کردن شیره شکر آماده خوردن شده و پس از تزیین با مغز گردو و پسته برای پذیرایی مهمانان برده میشود. در این میان گروهی از جوانان قبل از شیرین کردن کفها با پرتاب آن به سوی همدیگر و مالیدن کف به سر و صورت یکدیگر شادی و نشاط را به جمع مهمانان میافزایند.
در اردبیل رسم است که مردم، چله بزرگ را قسم میدهند که زیاد سخت نگیرد و معمولاً گندم برشته (قورقا) و هندوانه و سبزه و مغز گردو و نخودچی و کشمش میخورند.
در گیلان هندوانه را حتماً فراهم میکنند و معتقدند که هر کس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمیکند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. «آوکونوس» یکی دیگر از خوردنیهایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه میشود. در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره میریزند، خمره را پر از آب میکنند و کمی نمک هم به آن میافزایند و در خم را میبندند و در گوشهای خارج از هوای گرم اتاق میگذارند. ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه میشود. آوکونوس در اغلب خانههای گیلان تا بهار آینده یافت میشود و هر وقت هوس کنند ازگیل تر و تازه و پخته و رسیده و خوشمزه را از خم بیرون میآورند و آن را با گلپر و نمک در سینهکش آفتاب میخورند.(آو= آب و کونوس = ازگیل). در گیلان در خانوادههایی که در همان سال پسرشان را داماد یا نامزد کردهاند رسم است که طبقی برای خانواده نوعروس میفرستند. در این طبق میوهها و خوراکیها و تنقلات ویژه شب چله به زیبایی در اطراف آراسته میشود و در وسط طبق هم یک ماهی بزرگ (معمولا ماهی سفید) تازه و خام همراه با تزیین سبزیجات قرار میگیرد که معتقدند باعث خیر و برکت و فراوانی روزی زوج جدید و همچنین سلامت و باروری نوعروس میگردد.[نیازمند منبع]
مردم کرمان تا سحر انتظار میکشند تا از قارون افسانهای استقبال کنند. قارون در لباس هیزمشکن برای خانوادههای فقیر تکههای چوب میآورد. این چوبها به طلا تبدیل میشوند و برای آن خانواده، ثروت و برکت به همراه میآورند.
در کردستان نیز خانوادههایی که عروس به خانه بخت فرستادهاند خوانچههایی حاوی هندوانه و آجیل و همچنین هدیه را به خانه نو عروس و داماد میفرستند.[نیازمند منبع]
از نظر طب سنتی ایران در شب یلدا باید غذاهای گرم خورده شود. میوه مخصوص این شب کدو تنبل میباشدکه دارای طبیعت گرم میباشد. میوه هندوانه مخصوص چله تابستان میباشد نه زمستان چون طبیعت هندوانه سرد است و در فصل گرم باید خورده شود. هم چنین کدو تنبل در تقویت قوای مغز نیز بسیار مؤثر میباشد.
![]() |
این یک نوشتار خُرد ایران باستان است.برگرفته از ویکیپدیا د |
.....
در اعتقادات و باورهای قدیم زمستان به دو بخش بزرگ ( چله بزرگ و چله کوچک ) تقسیم می شود .
که چله بزرگ از « اورمزد دیماه (24آذر ماه)تاآذر بهمن ماه (3 بهمن)» می باشد و چله کوچک از « چهارم بهمن تا پایان بهمن ماه » می باشد .در چله بزرگ که اوج سرما، باریدن برف و یخبندان است بهنام «چلّه بزرگ» معروف است. هوا بیشتر از هر زمانی سرد میشود و آمدن برف و کولاک محتمل است. عدهای بر این باورند که بعد از شست روز کمر زمستان میشکند و اینطور از زبان زمستان میخوانند: شستم شکستم، هفتادم افتادم، نودم سایهات ببند که آمدم. در روز نودم با گرمشدن هوا به سایه علاقهمند میشوند.
به گزارش خبرنگارباشگاه خبرنگاران زاهدان،قلعه
سب در شهرستان تازه تاسیس سیب و سوران گوشهای از تمدن و دست آفریده های
مردمی است که نماد عشق و هنر را اینچنین برای نسلهای بعد از خود به یادگار
گذاشتهاند.
قدمت و جایگاه این بنای تاریخی در منطقه به حدی است که از
آن به عنوان نمادی از هویت، موجودیت و شناسنامه تاریخی خطه بلوچستان یاد
می شود.
این قلعه تاریخی یادگاری از پیوند فرهنگ ایرانی با گذشته
تاریخی و افسانهای خود می باشد و همواره عظمت خویش را از بلندای
نخلستانهای 'سب' به رخ همگان کشیده است.
شهرستان سیب و سوران که قلعه
'سب' را در خود جای داده، یکی از قدیمیترین مناطق سیستان و بلوچستان است
که قدمتش با دهها نماد تاریخی و گردشگری مختلف از دوره های قبل از اسلام و
بعد از اسلام ، به چند هزار سال می رسد. سیب و سوران در حدود 350 کیلومتری
جنوب شرقی زاهدان مرکز سیستان و بلوچستان واقع شده است و چشم انداز زیبایی
دارد به طوری که نخل های سر به فلک کشیده چون دیوارهایی عظیم دو سوی جاده
را در آغوش گرفته و جاده در دل استواری نخل ها، صبوری را به مسافران نوید
می دهد.
زمین های اطراف جاده با چشم اندازی بی بدیل نگاهها را به خود
معطوف می کند و در مسیر جاده 'قلعه سب' با اقتدار و چشم انداز زیبایش چشم
هر بیننده ای را به سوی خود جلب می کند.
قلعه سب یا میر غلام رسول که
در روستای سب واقع شده است یکی از محکم ترین قلعه های بلوچستان به شمار می
رود، ارتفاع این قلعه 60 متر است و یک حلقه چاه آب در آن وجود دارد
می
گویند مردان بلوچ برای ساخت این بنا مخلوطی از نوعی گل را تولید کرده اند
که از چسبندگی خاصی برخوردار بوده و طی سالها، بارش باران نتوانسته آن گل
را به طور کامل بشوید و تخریب کند، و اینجاست که به رمز و رازهای هنر
سازندگان این قلعه پی میبریم.
قلعه خشتی سب که کارشناسان از آن به
عنوان مرتفع ترین قلعه خشتی ایران یاد می کنند در مربعهای قرینه به ارتفاع
هشت تا 22متر ایجاد شده که باید گفت از زیباترین و سالم ترین قلعههایی
است که از دوران اسلامی در سیستان و بلوچستان برجای مانده و آیینه تمام
نمایی از حاکمان صفویه و حاکمان پس از آنهاست.
این قلعه روی صفحه ای
سنگی و صخره طبیعی کم ارتفاع با خشت و گل در قرن دوازدهم هجری قمری ساخته
شد و در پایان قرن سیزدهم آخرین تغییرات اساسی در آن صورت گرفت.
ساختمان
قلعه مجموعه ای از حصار و بنای اصلی است که با 23متر ارتفاع در شهر سیب
واقع در جنوب غرب سراوان قرار دارد و بنای اصلی قلعه در قاعده به صورت
مستطیل 36متر در 25متر، در دو طبقه ساخته شده است.
معماران چیره
دست محلی با بهره گیری از تجربه خود، برای احداث قلعه سب تخم گیاهی به نام
'توتری' را با گل مخلوط میکردند و ملاطی چسبناک میساختند که وقتی خشک
شد، شدیدترین رگبارها و بارانهای فصلی بلوچستان نیز توانایی شستن آن را
ندارد و به همین دلیل، قلعه سالها پایدار مانده است.
حصار قلعه سب با
سه متر ارتفاع دور تا دور آن را فراگرفته است و به وسیله غلام گردها (مکان
ویژه نگهبانان و تیراندازی) در داخل دیوار و چهار برج چهارگوش در چهار راس
حصار از قلعه محافظت می شود.
سازندگان قلعه همچنین با بهره گیری از
تنه خرما و شاخ و برگ آن و گاهی نیز حصیرهایی از داز ( نخل کوتاه وحشی )،
سقفها را می پوشاندند و روی آنها را از کاهگل پوشش میدادند.
محل
ورود به قلعه تنها از طریق پلکان جنوب شرق امکان پذیر است و وارد شوندگان
پس از عبور از درب اصلی قلعه به وسیله معبری به درگاهی، در سمت میانی
دیواره غربی و از آنجا به وسیله یک راهرو تونل به طول 16/5متر با شیب
نسبتا تند به حیاط مرکزی میرسیدند.
قلعه سب در مجموع 10اتاق کوچک و
بزرگ دارد که در اطراف حیاط مرکزی جای گرفتهاند و برای دسترسی به فضاهای
حاکمنشین و تابستانی، راه پلهای مخفی، کم عرض و با شیب زیاد وجود دارد./س
برگرفته از http://www.yjc.ir