راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

طو فان های نمک دریاچه ارومیه



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


میانه های دریاچه ارومیه هنوز آب دارد و این، فعلاً مانع از شکل گیری توفان های بزرگ تر نمکی است.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


این تصویر تکان دهنده آخرین عکس ماهواره ای از وضعیت اسفناک دریاچه ارومیه است.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

به دلیل انباشت نمک در گودترین قسمتهای دریاچه که هنوز مقداری آب دارند و این رطوبت فعلاً مانع حرکت نمک می شود، توفان های بزرگ هنوز شکل نگرفته اند ولی با خشک شدن کامل دریاچه، از آذربایجان تا تهران در معرض ریزگردهای نمکی خواهند بود.

عصرایران: با خشک شدن تدریجی دریاچه ارومیه، توفان های مرگبار نمکی پدیده آینده بخش های بزرگی از کشور خواهد شد. پدیده ای که اولین نشانه های آن اخیراً بروز کرده است.

در همین باره یکی از سایت های محلی استان آذربایجان غربی، تصاویری را منتشر کرده است که نشان می دهد اولین توفان های نمکی دریاچه ارومیه در حال شکل گیری هستند. البته توفان های تازه تولد یافته، در حوزه جغرافیایی محدودی عمل می کنند اما آن طور که آینا نیوز نوشته با توجه به اینکه نمک محلول در آب دریاچه نه به تدریج که با خشک شدن کامل آن به صورت ناگهانی و سونامی وار سربرخواهد آورد (به دلیل انباشت نمک در گودترین قسمتهای دریاچه که هنوز مقداری آب دارند و این رطوبت فعلاً مانع حرکت نمک می شود)، هیچ تمهید ضرب الاجلی نخواهد توانست جلوی حرکت چند صد کیلومتری آن را بگیرد و به دلیل جهت وزش باد از غرب به شرق، استان آذربایجان غربی کمترین آسیب را از این بلای طبیعی خواهد دید و به ترتیب استانهای آذربایجان شرقی، زنجان، قزوین، کردستان و حتی تهران نیز تا حدودی در معرض این توفانها هستند. حادثه ای شبیه و البته بسیار ویرانگرتر از ریزگردهای عربی که همه ساله در فصل گرما از کشورهای عربی و صحرای عربستان به سمت ایران روان می شوند.

تصاویر زیر، اولین هشدارها نسبت به فاجعه ای است که با خشک شدن کامل دریاچه ارومیه، از سواحل این دریاچه تا خود تهران را در خواهد نوردید. آخرین فرصت ها برای نجات دریاچه ارومیه و به تبع آن نجات دهها میلیون انسان از مصیبت قریب الوقوع ریزگردهای نمکی، به سرعت در حال سپری شدن هستند.

چله کوچک ،بزرگ و شب یلدا

http://amordadnews.com/ShowImages.ashx?Thumb=true&IN=/Uload/PG/0000/3750/09/27010299/7.jpgشب عاشقان بی دل چه شب دراز باشد

                                                        تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد

....................................................................................................

 ای کاش هر شب اهریمن بر نور پیروز میشد و هر شب سال یلدا بود!

    

شب یَلدا یا شب چلّه بلندترین شب سال در نیم‌کره شمالی زمین است. این شب به زمان بین غروب آفتاب از ۳۰ آذر (آخرین روز پاییز) تا طلوع آفتاب در اول ماه دی (نخستین روز زمستان) اطلاق می‌شود. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام شب یلدا را جشن می‌گیرند.

این شب در نیم‌کره شمالی با انقلاب زمستانی مصادف است و به همین دلیل از آن زمان به بعد طول روز بیش‌تر و طول شب کوتاه‌تر می‌شود

واژه «یلدا» به معنای «زایش زادروز» و تولد است. ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر می‌شوند و تابش نور ایزدی افزونی می‌یابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می‌خواندند و برای آن جشن بزرگی برپا می‌کردند و از این رو به دهمین ماه سال دی ( دی در دین زرتشتی به معنی دادار و آفریننده[۱]) می‌گفتند که ماه تولد خورشید بود.

واژه دی dey از day پهلوی و از dadhva اوستایی آمده است که به معنی خداوند و آفریدگار است و این واژه با day انگلیسی که خود از daeg و tag ژرمنی متقدم آمده است مرتبط نمی باشد.[نیازمند منبع]

ماه دی در تقویم مذهبی ایران باستان آغاز سال نو مذهبی بوده است. چنان که میراث آن از راه میترائیسم به مسیحیت و تقویم امروزی نیز رسیده است.

پیشینهٔ جشن

ایرانیان باستان بر این اعتقاد هستند که یلدا که یکی از خدا های مرد انان است در فردای این شب به وجود می اید و خون گاو مقدس را می ریزد و در زمانی که خون ان گاو به زمین می رسد ریشه گیاهان در زیر زمین سر سبز می شوند و در فصل بهار به رویت ایرانیان در می ایداو یلدا با شیطان به جنگ می ایستد و از مردم عادی را تحت مراقبت قرار می دهد. یلدا و جشن‌هایی که در این شب برگزار می‌شود، یک سنت باستانی است. مردم روزگاران دور و گذشته، که کشاورزی، بنیان زندگی آنان را تشکیل می‌داد و در طول سال با سپری شدن فصل‌ها و تضادهای طبیعی خوی داشتند، بر اثر تجربه و گذشت زمان توانستند کارها و فعالیت‌های خود را با گردش خورشید و تغییر فصول و بلندی و کوتاهی روز و شب و جهت و حرکت و قرار ستارگان تنظیم کنند.

آنان ملاحظه می‌کردند که در بعضی ایام و فصول روزها بسیار بلند می‌شود و در نتیجه در آن روزها، از روشنی و نور خورشید بیشتر می‌توانستند استفاده کنند. این اعتقاد پدید آمد که نور و روشنایی و تابش خورشید نماد نیک و موافق بوده و با تاریکی و ظلمت شب در نبرد و کشمکش‌اند. مردم دوران باستان و از جمله اقوام آریایی، از هند و ایرانی - هند و اروپایی، دریافتند که کوتاه‌ترین روزها، آخرین روز پاییز و شب اول زمستان است و بلافاصله پس از آن روزها به تدریج بلندتر و شب‌ها کوتاهتر می‌شوند، از همین رو آنرا شب زایش خورشید نامیده و آنرا آغاز سال قرار دادند.[۲] بدین‌سان در دوران کهن فرهنگ اوستایی، سال با فصل سرد شروع می‌شد و در اوستا، واژه Sareda, Saredha «سَرِدَ» یا «سَرِذَ» که مفهوم «سال» را افاده می‌کند، خود به معنای «سرد» است و این به معنی بشارت پیروزی اورمزد بر اهریمن و روشنی بر تاریکی است.[۳] در آثارالباقیه ابوریحان بیرونی، ص ۲۵۵، از روز اول دی ماه، با عنوان «خور» نیز یاد شده‌است و در قانون مسعودی نسخه موزه بریتانیا در لندن، «خُره روز» ثبت شده، اگرچه در برخی منابع دیگر «خرم روز» نامیده شده‌ است.[۴] در برهان قاطع ذیل واژه «یلدا» چنین آمده‌ است:

  • «یلدا شب اول زمستان و شب آخر پاییز است که اول جَدی و آخر قوس باشد و آن درازترین شب‌هاست در تمام سال و در آن شب و یا نزدیک به آن شب، آفتاب به برج جدی تحویل می‌کند و گویند آن شب به غایت شوم و نامبارک می‌باشد و بعضی گفته‌اند شب یلدا یازدهم جدی است.»[۵]

تاریکی نماینده اهریمن بود و چون در طولانی‌ترین شب سال، تاریکی اهریمنی بیشتر می‌پاید، این شب برای ایرانیان نحس بود و چون فرا می‌رسید، آتش می‌افروختند تا تاریکی و عاملان اهریمنی و شیطانی نابود شده و بگریزند، مردم گرد هم جمع شده و شب را با خوردن، نوشیدن، شادی و پایکوبی و گفتگو به سر می‌آوردند و خوانی ویژه می‌گستردند، هرآنچه میوه تازه فصل که نگاهداری شده بود و میوه‌های خشک در سفره می‌نهادند. سفره شب یلدا، «میَزد» Myazd نام داشت و شامل میوه‌های تر و خشک، نیز آجیل یا به اصطلاح زرتشتیان، «لُرک» Lork که از لوازم این جشن و ولیمه بود، به افتخار و ویژگی «اورمزد» و «مهر» یا خورشید برگزار می‌شد.[۶] در آیین‌های ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی می‌گستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآورده‌ها و فرآورده‌های خوردنی فصل و خوراک‌های گوناگون، خوراک مقدس مانند «میزد» نیز نهاده می‌شد.

ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنهٔ کوه‌های البرز به انتظار باززاییده‌ شدن خورشید می‌نشستند. برخی در مهرابه‌ها (نیایشگاه‌های پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول می‌شدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شب‌هنگام دعایی به نام «نی ید» را می‌خوانند که دعای شکرانه نعمت بوده‌است. روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز (روز خورشید) و دی گان؛ می‌خواندند و به استراحت می‌پرداختند و تعطیل عمومی بود (خرمدینان، این روز را خرم روز یا خره روز می‌نامیدند).خورروز در ایران باستان روز برابری انسان‌ها بود در این روز همگان از جمله پادشاه لباس ساده می‌پوشیدند تا یکسان به نظر آیند و کسی حق دستور دادن به دیگری نداشت و کارها داوطلبانه انجام می‌گرفت نه تحت امر. در این روز جنگ کردن و خونریزی حتی کشتن گوسفند و مرغ هم ممنوع بود این موضوع را نیروهای متخاصم با ایرانیان نیز می‌دانستند و در جبهه‌ها رعایت می‌کردند و خونریزی به طور موقت متوقف می‌شد و بسیار دیده شده که همین قطع موقت جنگ به صلح طولانی و صفا تبدیل شده‌ است. در این روز بیشتر از این رو دست از کار می‌کشیدند که نمی‌خواستند احیاناً مرتکب بدی شوند که آیین مهر ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می‌شمرد. ایرانیان به سرو به چشم مظهر قدرت در برابر تاریکی و سرما می‌نگریستند و در خورروز در برابر آن می‌ایستادند و عهد می‌کردند که تا سال بعد یک سرو دیگر بکارند.

تأثیر یلدا در جشن‌های دیگر اقوام

  • محققان معتقدند که مسیحیت غربی چارچوب اصلی خود را که به این دین پایداری و شکل بخشیده به مذاهب پیش از مسیحیت روم باستان از جمله میترایسم مدیون است و برای نمونه تقویم کلیساها، بسیاری از بقایای مراسم و جشنهای پیش از مسیحیت بخصوص کریسمس را در خود نگاه داشته‌ است و کریسمس به عنوان آمیزه‌ای از جشن‌های ساتورنالیا و زایش میترا در روم باستان در زمان قرن چهارم میلادی با رسمی شدن آیین مسیحیت و به فرمان کنستانتین به عنوان زادروز رسمی مسیح در نظر گرفته شد.[۷] هنگام توسعهٔ آیین‌های رازآمیز در اروپا و سرزمین‌های تحت فرمانروایی امپراتوری روم و پیش از از پذیرفتن آیین مسیحیت، رومیان هر ساله در روز ۱۷ دسامبر در جشنی به نام ساتورنالیا به سیاره کیوان (ساترن)، ایزد باستانی زراعت، احترام می‌نهادند. این جشن تا هفت روز ادامه می‌یافت و انقلاب زمستانی را شامل می‌شد. از آنجا که رومیان از گاهشماری یولیانی در محاسبات خود استفاده می‌کردند روز انقلاب زمستانی به جای ۲۱ یا ۲۲ دسامبر حدوداً در ۲۵ دسامبر واقع می‌شد. هنگام عید ساتورنالیا، رومی‌ها اقدام به برپاداشتن جشن و سرور، به تعویق انداختن کسب و کار و منازعات، هدیه دادن به همدیگر و آزادکردن موقتی برده‌ها می‌نمودند. همچنین آیین رازآمیز میترائیسم، بر پایه پرستش ایزد باستان ایران زمین، میترا در سرزمین‌های تحت فرمانروایی روم باستان اشاعه زیادی یافته بود و بسیاری از رومیان، رویداد بلندتر شدن روزها به دنبال انقلاب زمستانی را با شرکت کردن در مراسمی به منظور بزرگداشت میترا، جشن می‌گرفتند. این جشنها و سایر مناسک تا روز اول ژانویه ادامه می‌یافت که رومیان آنرا روز ماه و سال جدید می‌دانستند. پس از استیلای مسیحیت در اروپا، آداب و رسوم آیین مهر که در زندگی مردم و به‌خصوص در میان رومیان نفوذ کرده بود هم‌چنان باقی ماند و با آمدن دین جدید رنگ نباخت. کلیسای کاتولیک روم روز ۲۵ دسامبر را به عنوان زادروز مسیح برگزید تا به مراسم پگانیسم در آن زمان معنا و مفهوم مسیحی بخشد. برای نمونه، کلیسا جشن زادروز میترا خدای نور و روشنایی را با جشن بزرگداشت زادروز عیسی که عهد جدید او را نور و روشنی جهان می‌نامد، جایگزین نمود تا از درآمیختن این دو مناسبت، نفوذ بیشتری بر زندگی مردم داشته باشد و بزرگ‌ترین جشن آیین مهر را در خود حل کنند. اکنون کلیسای ارامنه روز ششم ژانویه را که گفته می‌شود روز غسل تعمید مسیح است را به عنوان روز میلاد مسیح جشن می‌گیرند.[۸] تاریخدانان، تاریخ دقیق زادروز عیسی را نمی‌دانند. فرانتس کومون، باستان‌شناس بلژیکی و بنیان‌گذار میتراپژوهی مدرن و دیگر میتراپژوهان همفکر او مفاهیم آیین میترایسم روم را کاملاً برگرفته از آیین مزدیسنا و ایزد ایرانی میترا (مهر) می‌دانند اما این ایده از دهه ۱۹۷۰ میلادی به بعد به شدت مورد نقد و بازبینی قرار گرفته‌ است و اکنون به یکی از مسائل بسیار مجادله‌برانگیز در زمینه پژوهش ادیان در دنیای روم و یونان باستان تبدیل شده‌ است.[۹]
  • در حدود ۴۰۰۰ سال پیش در مصر باستان جشن «باززاییده‌ شدن خورشید»، مصادف با شب چله، برگزار می‌شده‌ است. مصریان در این هنگام از سال به مدت ۱۲ روز، به نشانهٔ ۱۲ ماه سال خورشیدی، به جشن و پای‌کوبی می‌پرداختند و پیروزی نور بر تاریکی را گرامی می‌داشتند. هم‌چنین از ۱۲ برگ نخل برای تزیین مکان برگزاری جشن استفاده می‌کردند که نشانهٔ پایان سال و آغاز سال نو بوده‌ است.
  • در یونان قدیم نیز، اولین روز زمستان روز بزرگ‌داشت خداوند خورشید بوده‌ است و آن را خورشید شکست ناپذیر، ناتالیس انویکتوس، می‌نامیدند که از ریشهٔ کلمهٔ ناتال که در بالا اشاره شد برگرفته شده‌است و معنی آن، میلاد و تولد است. ریشه‌های یلدا در جشن دیگر مرسوم در یونان نیز باقی مانده‌است از مهم‌ترین این جشن‌های می‌توان به جشن ساتورن اشاره کرد.
  • در قسمت‌هایی از روسیهٔ جنوبی، هم‌اکنون جشن‌های مشابهی به‌مناسبت چله برگزار می‌شود. این آیین‌ها شباهت بسیاری با مراسم شب چله دارد. پختن نان شیرینی محلی شبیه به موجودات زنده، بازی‌های محلی گوناگون، کشت و بذرپاشی به صورت تمثیلی و بازسازی مراسم کشت، پوشانیدن سطح کلبه با چربی، گذاشتن پوستین روی هره پنجره‌ها، آویختن پشم از سقف، پاشیدن گندم به محوطه حیاط، ترانه‌خوانی و رقص و آواز و مهم‌تر از همه قربانی کردن جانوران از آیین‌های ویژه این جشن بوده و هست. یکی دیگر از آیین‌های شب‌های جشن، فالگیری بود و پیشگویی رویدادهای احتمالی سال آینده. همین آیین‌ها در روستاهای ایران نیز کم و بیش به چشم می‌خورند که نشان از همانندی جشن یلدا در ایران و روسیه دارند.
  • یهودیان نیز در این شب جشنی با نام «ایلانوت» (جشن درخت) برگزار می‌کنند و با روشن‌کردن شمع به نیایش می‌پردازند.
  • آشوریان نیز در شب یلدا آجیل مشکل‌گشا می‌خورند و تا پاسی از شب را به شب نشینی و بگو بخند می‌گذرانند و در خانواده‌های تحصیل کرده آشوری تفال با دیوان حافظ نیز رواج دارد.
  • نخستین روز زمستان در نزد خرمدینانی که پیرو مزدک هستند نیز سخت گرامی و بزرگ دانسته می‌شود و از آن با نام «خرم روز» (خره روز) یاد می‌گردد و آیین‌هایی ویژه در آن روز برگزار می‌شود. این مراسم و نیز سالشماری آغاز زمستان هنوز در میان برخی اقوام دیده می‌شود که نمونه آن تقویم محلی پامیر و بدخشان (در شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان) است.
  • جشن یلدا و عادات مرسوم در ایران

    سفرهٔ شب یلدا

    ایرانیان نزدیک به چند هزار سال است که شب یلدا آخرین شب پاییز را که درازترین و تاریکترین شب در طول سال است تا سپیده دم بیدار می‌مانند و در کنار یکدیگر خود را سرگرم می‌دارند تا اندوه غیبت خورشید و تاریکی و سردی روحیهٔ آنان را تضعیف نکند و با به روشنایی گراییدن آسمان به رخت خواب روند و لختی بیاسایند.

  • در آیین کهن، بنابر یک سنت دیرینه آیین مهر شاهان ایرانی در روز اول دی‌ماه تاج و تخت شاهی را بر زمین می‌گذاشتند و با جامه‌ای سپید به صحرا می‌رفتند و بر فرشی سپید می‌نشستند. دربان‌ها و نگهبانان کاخ شاهی و همهٔ برده‌ها و خدمت‌کاران در سطح شهر آزاد شده و به‌سان دیگران زندگی می‌کردند. رئیس و مرئوس، پادشاه و مردم عادی همگی یکسان بودند. البته درستی این امر تایید نشده و شاید افسانه‌ای بیش نباشد. ایرانیان در این شب باقی‌مانده میوه‌هایی را که انبار کرده بودند به همراه خشکبار و تنقلات می‌خوردند و دور هم گرد هیزم افروخته می‌نشستند تا سپیده دم بشارت روشنایی دهد زیرا به زعم آنان در این شب تاریکی و سیاهی در اوج خود است. جشن یلدا در ایران امروز نیز با گرد هم آمدن و شب‌نشینی اعضای خانواده و اقوام در کنار یکدیگر برگزار می‌شود. متل‌گویی که نوعی شعرخوانی و داستان‌خوانی است در قدیم اجرا می‌شده‌است به این صورت که خانواده‌ها در این شب گرد می‌آمدند و پیرترها برای همه قصه تعریف می‌کردند. آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه‌های گوناگون است که همه جنبهٔ نمادی دارند و نشانهٔ برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند، این میوه‌ها که اغلب دانه‌های زیادی دارند، نوعی جادوی سرایتی محسوب می‌شوند که انسان‌ها با توسل به برکت‌خیزی و پردانه بودن آنها، خودشان را نیز مانند آنها برکت‌آور می‌کنند و نیروی باروی را در خویش افزایش می‌دهند و همچنین انار و هندوانه با رنگ سرخشان نمایندگانی از خورشید در شب به‌شمار می‌روند. در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پُری آن، آینده‌گویی می‌کنند.
استان آذربایجان (شرقی و غربی)

در خطهٔ شمال و آذربایجان رسم بر این است که در این شب خوانچهای تزیین شده به خانهٔ تازه‌عروس یا نامزد خانواده بفرستند. مردم آذربایجان در سینی خود هندوانه‌ها را تزئین می‌کنند و شال‌های قرمزی را اطرافش می‌گذارند. درحالی که مردم شمال یک ماهی بزرگ را تزئین می‌کنند و به خانهٔ عروس می‌برند.

استان مازندران

در مازندران شب یلدا بسیار با اهمیت و گرامی داشته می شود. در این شب همه مردم به خانه پدر بزرگها و مادر بزرگها رفته و ضمن دور هم نشینی و خواندن فال حافظ و فردوسی خوانی به خوردن تنقلات و میوه جات خصوصا" انار و هندوانه و ازگیل می پردازند و با خوردن و نوشیدن و شنیدن صحبتها و داستان های بزرگترها شب را به صبح می رسانند و معتقدند که صبح بعد از یلدا روز پیروزی خورشید بر سیاهی و تاریکیها است.

استان فارس

سفرهٔ مردم شیراز مثل سفرهٔ نوروز رنگین است. مرکبات و هندوانه برای سرد مزاج‌ها و خرما و رنگینک برای گرم مزاج‌ها موجود است. حافظ‌خوانی جزو جدانشدنی مراسم این شب برای شیرازی‌هاست. البته خواندن حافظ در این شب نه تنها در شیراز مرسوم است، بلکه رسم کلی چله‌نشینان شده‌است.

استان همدان

همدانی‌ها فالی می‌گیرند با نام فال سوزن. همه دور تا دور اتاق می‌نشینند و پیرزنی به طور پیاپی شعر می‌خواند. دختر بچه‌ای پس از اتمام هر شعر بر یک پارچه نبریده و آب ندیده سوزن می‌زند و مهمان‌ها بنا به ترتیبی که نشسته‌اند شعرهای پیرزن را فال خود می‌دانند. همچنین در مناطق دیگر همدان تنقلاتی که مناسب با آب و هوای آن منطقه‌است در این شب خورده می‌شود. در تویسرکان و ملایر، گردو و کشمش و مِیز نیز خورده می‌شود که از معمولترین خوراکی‌های موجود در ابن استان هاست.

خراسان

در شهرهای خراسان خواندن شاهنامهٔ فردوسی در این شب مرسوم است. یکی از آیین‌های ویژه شب یلدا در استان خراسان جنوبی برگزاری مراسم «کف زدن» است. در این مراسم ریشه گیاهی به نام چوبک را که در این دیار به «بیخ» مشهور است، در آب خیسانده و پس از چند بار جوشاندن، در ظرف بزرگ سفالی به نام «تغار» می‌ریزند. مردان و جوانان فامیل با دسته‌ای از چوب‌های نازک درخت انار به نام «دسته گز» مایع مزبور را آنقدر هم می‌زنند تا به صورت کف درآید و این کار باید در محیط سرد صورت گیرد تا مایع مزبور کف کند. کف آماده شده با مخلوط کردن شیره شکر آماده خوردن شده و پس از تزیین با مغز گردو و پسته برای پذیرایی مهمانان برده می‌شود. در این میان گروهی از جوانان قبل از شیرین کردن کف‌ها با پرتاب آن به سوی همدیگر و مالیدن کف به سر و صورت یکدیگر شادی و نشاط را به جمع مهمانان می‌افزایند.

اردبیل

در اردبیل رسم است که مردم، چله بزرگ را قسم می‌دهند که زیاد سخت نگیرد و معمولاً گندم برشته (قورقا) و هندوانه و سبزه و مغز گردو و نخودچی و کشمش می‌خورند.

گیلان

در گیلان هندوانه را حتماً فراهم می‌کنند و معتقدند که هر کس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمی‌کند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد. «آوکونوس» یکی دیگر از خوردنی‌هایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه می‌شود. در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره می‌ریزند، خمره را پر از آب می‌کنند و کمی نمک هم به آن می‌افزایند و در خم را می‌بندند و در گوشه‌ای خارج از هوای گرم اتاق می‌گذارند. ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه می‌شود. آوکونوس در اغلب خانه‌های گیلان تا بهار آینده یافت می‌شود و هر وقت هوس کنند ازگیل تر و تازه و پخته و رسیده و خوشمزه را از خم بیرون می‌آورند و آن را با گلپر و نمک در سینه‌کش آفتاب می‌خورند.(آو= آب و کونوس = ازگیل). در گیلان در خانواده‌هایی که در همان سال پسرشان را داماد یا نامزد کرده‌اند رسم است که طبقی برای خانواده نوعروس می‌فرستند. در این طبق میوه‌ها و خوراکی‌ها و تنقلات ویژه شب چله به زیبایی در اطراف آراسته می‌شود و در وسط طبق هم یک ماهی بزرگ (معمولا ماهی سفید) تازه و خام همراه با تزیین سبزیجات قرار می‌گیرد که معتقدند باعث خیر و برکت و فراوانی روزی زوج جدید و همچنین سلامت و باروری نوعروس می‌گردد.[نیازمند منبع]

کرمان

مردم کرمان تا سحر انتظار می‌کشند تا از قارون افسانه‌ای استقبال کنند. قارون در لباس هیزم‌شکن برای خانواده‌های فقیر تکه‌های چوب می‌آورد. این چوب‌ها به طلا تبدیل می‌شوند و برای آن خانواده، ثروت و برکت به همراه می‌آورند.

کردستان

در کردستان نیز خانواده‌هایی که عروس به خانه بخت فرستاده‌اند خوانچه‌هایی حاوی هندوانه و آجیل و همچنین هدیه را به خانه نو عروس و داماد می‌فرستند.[نیازمند منبع]

خوراکی‌ها

از نظر طب سنتی ایران در شب یلدا باید غذاهای گرم خورده شود. میوه مخصوص این شب کدو تنبل می‌باشدکه دارای طبیعت گرم می‌باشد. میوه هندوانه مخصوص چله تابستان می‌باشد نه زمستان چون طبیعت هندوانه سرد است و در فصل گرم باید خورده شود. هم چنین کدو تنبل در تقویت قوای مغز نیز بسیار مؤثر می‌باشد.

منابع

  • مهر، فرهنگ. دیدی نو از دینی کهن.
  • رضی، هاشم. گاهشماری و جشن‌های ایران باستان
  • جلد چهارم فرهنگ معین - امیرکبیر تهران ۱۳۶۲
  • دکتر عباس احمدی، مقالهٔ یلدا و جادو
  • مجله آفتاب، شمارهٔ پنجم، سال اول
  • وب‌گاه چراغ‌های رابطه

پیوند به بیرون

منابع

  1. دهخدا: دی
  2. هاشم رضی، گاهشماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۵۵۳ و ۵۵۴
  3. هاشم رضی، گاهشماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۵۶۰
  4. هاشم رضی، گاهشماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۵۵۴
  5. هاشم رضی، گاهشماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۵۵۴
  6. هاشم رضی، گاهشماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۵۵۴ و ۵۵۹
  7. religion:: History» The survival of Roman religion. In Encyclopædia Britannica. Retrieved December 12, 2008, from Encyclopædia Britannica Online
  8. کریسمس، در دانشنامه انکارتا
  9. Mithras. By Luther H. Martin. Journal of Biblical Literature, Vol. ۱۰۶

.....


در اعتقادات و باورهای قدیم زمستان به دو بخش بزرگ ( چله بزرگ و چله کوچک ) تقسیم می شود .


که چله بزرگ از « اورمزد  دیماه (24آذر ماه)تاآذر بهمن ماه (3 بهمن)» می باشد و چله کوچک از « چهارم بهمن تا پایان بهمن ماه » می باشد .در چله بزرگ که اوج سرما، باریدن برف و یخبندان است  به‌نام «چلّه بزرگ» معروف است. هوا بیشتر از هر زمانی سرد می‌شود و آمدن برف و کولاک محتمل است. عده‌ای بر این باورند که بعد از شست روز کمر زمستان می‌شکند و این‌طور از زبان زمستان می‌خوانند: شستم شکستم، هفتادم افتادم، نودم سایه‌ات ببند که آمدم. در روز نودم با گرم‌شدن هوا به سایه علاقه‌مند می‌شوند.


چهار روز از آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله کوچک را اصطلاحاً چارچار (čârčâr) می‌گویند و در باورهای مردم که مربوط به هواشناسی سنتی می‌شود این روزها به «جنگ چارچار» معروف است. بعضی‌ها بنا به تجربه‌ای که دارند و یا از بزرگان یاد گرفته‌اند، می‌گویند در این هشت روز سردی هوا به آخرین حد خود می‌رسد؛ چون دو چله در حال مشاجره با هم هستند و به هم گوشه و کنایه می‌زنند و چله کوچک می‌گوید اگر من به اندازه تو عمر داشتم همه پیرزن‌های کنار اجاق و همه میش‌های لاغر و مریض دنبال گله را از سرما نابود می‌کردم.
.......
قصه چله کوچک
    
 روزنامه جام جم، شماره 3305 به تاریخ 30/9/90، صفحه 15 (ایران)

نویسنده: قلی عباسپور

استان آذربایجان شرقی مانند اکثر شهرها و روستاهای دیگر نقاط کشورمان در مناسبت های مختلف مراسم خاص و متنوعی دارد. یکی از این مراسم آداب مربوط به شب یلداست. اکثر مردم آذربایجان در آخرین شب فصل پاییز که به طولانی ترین شب سال معروف است، مراسم خاص «چیلله قارپییزی» (هندوانه چهلم) را برگزار می کنند و مهم ترین خوراک این شب در بین آذربایجانی ها هندوانه است.
    در گذشته های نه چندان دور مردم آذربایجان این شب را بسیار مفصل تر و باشکوه تر از حال برگزار می کردند.
    عضو کمیسیون فرهنگی شورای اسلامی شهرتبریز در این خصوص می گوید: شب چله که آغاز زمستان است در میان آذربایجانی ها اهمیت خاصی دارد و به 2 قسمت چله بزرگ و چله کوچک تقسیم می شود.
    چله اول که مشتمل بر 40 روز است از اول دی تا دهم بهمن طول می کشد و چله کوچک هم از دهم بهمن تا اول اسفند است.
    بهروز خاماچی با بیان این که در این شب اهل منزل آب انار یا آب انگور قرمز را گرفته و درون ظرف چینی می ریختند و با قرار دادن روی کرسی در کنار سایر تنقلات و هندوانه، زیبایی خاصی به محفل خود می دادند، می گوید: در این شب، بزرگ خاندان با نقل داستان های حماسی از شاهنامه و دیگر داستان های قدیمی و ضرب المثل های جالب، اهل منزل را ساعت ها سرگرم می کرد.
    در شهرها و روستاهای آذربایجان، رسم بر این است غروب شب چله کسانی که نامزد هستند برای نامزدهای خود طبق های تزئین شده مشتمل بر هدایایی چون شیرینی، سیب، انار، هندوانه تزئین شده، آینه و پارچه را در قالب خونچا (خوانچه) می فرستند و مادر عروس پس از تحویل طبق ها، هدایایی مانند پول، شیرینی، جوراب و دستمال به آنها می دهد.
    علی فلسفی مردم شناس آذربایجان شرقی نیز درخصوص شب چله معتقد است متاسفانه امروزه بسیاری از آداب قدیم شب یلدا در این استان از بین رفته است و اکنون به ندرت آن هم در روستاهای دورافتاده این استان شاهد برگزاری مراسم خاص این شب هستیم.
    وی می گوید: در شهرستان آذرشهر در شب چله اکثر مردم هندوانه چله می خورند و معتقدند با خوردن هندوانه که بایستی هندوانه ممقان باشد، لرز، سوز و سرما به تنشان تاثیر ندارد.
    آنها معتقدند چله کوچک، قوی تر و سردتر از چله بزرگ است، به گونه ای که با آمدن چله کوچک پیرزن ها در لباس های گرمشان، دست های نو عروس ها در حالی که به دسته آفتابه چسبیده است و نوزادان در قنداقشان یخ می زنند.
    
    کرداوغلی و چله کوچک
    مسوول مرکز علمی کاربردی سازمان میراث فرهنگی و گردشگری آذربایجان شرقی می افزاید: در گذشته مردم بعضی روستاهای شهرستان میانه معتقد بودند چله کوچک وقتی به آبادی می رسد، 20 خانه را از آبادی انتخاب می کند از این جهت که فقط 20 روز عمر دارد و هر روز به خانه یکی از آنها می رود و سعی می کند در جایی از خانه بخوابد و صاحبخانه با خبر نشود. ولی صاحبخانه می داند که یک روز کرد اوغلی یا چله کوچک در خانه آنها مهمان می شود و این را از آنجا می فهمد که خانه اش سرد می شود و زنان و اطفال خانه از سرما شکایت می کنند، بنابراین کدبانوی خانه در این روز لذیذترین و گرم ترین غذای خانواده را فراهم می کند تا از چله خوب پذیرایی کند. روز آخر چله کوچک هم چاروق ها و لباسش را می پوشد و از آخرین خانه خارج می شود. در وسط راه به بیابانی می رسد که آسیابی در آنجا هست، سنگ آسیاب را بر داشته و به دور خودش می چرخد، چون هوا سرد است، خسته می شود، سنگ را با خشم تمام به زمین می کوبد، آن وقت است که به زمین نفس گرم می رسد و بهار آغاز می شود.
    مردم اهر نیز بر این باور بودند از آنجا که چله مهمان خانه ها می شود، مردم در شب اول چله کوچک شاد و خرم هستند و می گویند، از فردا چله کوچک اول وارد آبادی می شود و خانه هر کس سر کوچه باشد، چله کوچک وارد خانه او می شود و اگر آن روز برف ببارد می گویند، معلوم می شود صاحبخانه آدم بد خلقی است ولی اگر هوا خوب و آفتابی باشد می گویند، نه بابا آدم خوش قلب و مهربانی است. در اسکو نیز معتقدند چله کوچک سردتر از چله بزرگ است و آن را «انگشت عروس بران» می نامند.
    تفال کردن در شب چله و فردای چله یکی دیگر از مراسم خاص شب چله در نقاط مختلف استان آذربایجان شرقی است. در مناطقی از آذربایجان از جمله مرند و روستاهای اطراف آن از اول چله بزرگ به بعد «سایاچی ها» راه می افتند و به در خانه ها می روند.
    سایاچی طبع شعر دارد و می تواند فی البداهه ابیاتی بسراید. مضمون این اشعار درباره صاحبخانه و کرم و بخشندگی او و تمجید از فرزندان وی و دعا و ثنا و گاهی هم مطالب انتقادی است. سایاچی دو تا چوبدستی، یک توبره و لباس معمولی به تن دارد. گاه صاحبخانه پسر عزیز دردانه اش را نشان سایاچی می دهد و از وی می خواهد تا در مدح او داد سخن بدهد. شیرین کاری سایاچی در اشعار انتقادی و طنزآمیزی است که برای بیوه زنان غرغرو می سراید و اگر بخواند پول بیشتری می گیرد. بعضا مواد غذایی نیز دریافت می کنند.
    زنان معمولاتا پایان چله کوچک خانه تکانی نمی کنند و اعتقاد دارند اگر در طول این دو چله کسی خانه تکانی کند، چله او را نفرین کرده و به نکبت و بد بختی گرفتار می شود.
    در پایان چله کوچک زنان آذرشهر در بالای بام ها آتش می افروزند و می گویند «چیله قاشدی ها، چیله قاشدی، با لالارین گوتدی قاشدی یعنی (چله فرار کرد، چله فرار کرد، فرزندانش را برداشت و فرار کرد.)
    کشاورزان هم می گویند: «قئخ بئش گئشتدی، خاش سو وا دوشدی» یعنی (چهل و پنج زمستان که تمام بشود، صلیب در آب می افتد.) این جمله از آنجا ناشی می شود که در قدیم الایام در آذرشهر تعداد ارامنه بیشتر بود.
    آنها برای این که سوز و سرمای چله کوچک را بشکنند صلیب در آب می زدند و این کار از آن زمان به یادگار مانده است و در پنجمین روز چله کوچک نفس گرم به زمین می رسد و هوا معتدل می شود.
    

قلعه سب بلوچستان ساز ای سپندینه از ایران باستان


قلعه سب به عنوان یکی از مرتفع ترین قلعه ایران قدیم که هنر و عشق را در هم آمیخته دارد، در دل نخلستان های سر به فلک کشیده دیار سیستان و بلوچستان، نمادی از تمدن کهن این سرزمین است تا گوشه ای از شکوه و عظمت تمدن ایران را به گردشگران بنمایاند.

به گزارش خبرنگارباشگاه خبرنگاران زاهدان،قلعه سب در شهرستان تازه تاسیس سیب و سوران گوشه‌ای از تمدن و دست آفریده های مردمی است که نماد عشق و هنر را اینچنین برای نسل‌های بعد از خود به یادگار گذاشته‌اند.
قدمت و جایگاه این بنای تاریخی در منطقه به حدی است که از آن به عنوان نمادی از هویت، موجودیت و شناسنامه تاریخی خطه بلوچستان یاد می‌ شود.
این قلعه تاریخی یادگاری از پیوند فرهنگ ایرانی با گذشته تاریخی و افسانه‌ای خود می باشد و همواره عظمت خویش را از بلندای نخلستان‌های 'سب' به رخ همگان کشیده است.
شهرستان سیب و سوران که قلعه 'سب' را در خود جای داده، یکی از قدیمی‌ترین مناطق سیستان و بلوچستان است که قدمتش با دهها نماد تاریخی و گردشگری مختلف از دوره های قبل از اسلام و بعد از اسلام ، به چند هزار سال می رسد. سیب و سوران در حدود 350 کیلومتری جنوب شرقی زاهدان مرکز سیستان و بلوچستان واقع شده است و چشم انداز زیبایی دارد به طوری که نخل های سر به فلک کشیده چون دیوارهایی عظیم دو سوی جاده را در آغوش گرفته و جاده در دل استواری نخل ها، صبوری را به مسافران نوید می دهد.
زمین های اطراف جاده با چشم اندازی بی بدیل نگاهها را به خود معطوف می کند و در مسیر جاده 'قلعه سب' با اقتدار و چشم انداز زیبایش چشم هر بیننده ای را به سوی خود جلب می کند.
قلعه سب یا میر غلام رسول که در روستای سب واقع شده است یکی از محکم ترین قلعه های بلوچستان به شمار می رود، ارتفاع این قلعه 60 متر است و یک حلقه چاه آب در آن وجود دارد
می گویند مردان بلوچ برای ساخت این بنا مخلوطی از نوعی گل را تولید کرده اند که از چسبندگی خاصی برخوردار بوده و طی سالها، بارش باران نتوانسته آن گل را به طور کامل بشوید و تخریب کند، و اینجاست که به رمز و رازهای هنر سازندگان این قلعه پی می‌بریم.
قلعه خشتی سب که کارشناسان از آن به عنوان مرتفع ترین قلعه خشتی ایران یاد می کنند در مربع‌های قرینه به ارتفاع هشت تا ‎ 22متر ایجاد شده که باید گفت از زیباترین و سالم ترین قلعه‌هایی است که از دوران اسلامی در سیستان و بلوچستان بر‌جای مانده و آیینه تمام نمایی از حاکمان صفویه و حاکمان پس از آنهاست.
این قلعه روی صفحه ‌ای سنگی و صخره طبیعی کم ارتفاع با خشت و گل در قرن دوازدهم هجری قمری ساخته شد و در پایان قرن سیزدهم آخرین تغییرات اساسی در آن صورت گرفت.
ساختمان قلعه مجموعه‌ ای از حصار و بنای اصلی است که با ‎ 23متر ارتفاع در شهر سیب واقع در جنوب غرب سراوان قرار دارد و بنای اصلی قلعه در قاعده به صورت مستطیل ‎ 36متر در ‎ 25متر، در دو طبقه ساخته شده است.
معماران چیره دست محلی با بهره ‌گیری از تجربه خود، برای احداث قلعه سب تخم گیاهی به نام 'توتری' را با گل مخلوط می‌کردند و ملاطی چسبناک می‌ساختند که وقتی خشک شد، شدیدترین رگبارها و باران‌های فصلی بلوچستان نیز توانایی شستن آن را ندارد و به همین دلیل، قلعه سال‌ها پایدار مانده است.
حصار قلعه سب با سه متر ارتفاع دور تا دور آن را فراگرفته است و به وسیله غلام گردها (مکان ویژه نگهبانان و تیراندازی) در داخل دیوار و چهار برج چهارگوش در چهار راس حصار از قلعه محافظت می شود.
سازندگان قلعه همچنین با بهره‌ گیری از تنه خرما و شاخ و برگ آن و گاهی نیز حصیرهایی از داز ( نخل کوتاه وحشی )، سقف‌ها را می‌ پوشاندند و روی آنها را از کاهگل پوشش می‌دادند.
محل ورود به قلعه تنها از طریق پلکان جنوب شرق امکان پذیر است و وارد شوندگان پس از عبور از درب اصلی قلعه به وسیله معبری به درگاهی، در سمت میانی دیواره غربی و از آنجا به وسیله یک راهرو تونل به طول ‎ 16/5متر با شیب نسبتا تند به حیاط مرکزی می‌رسیدند.
قلعه سب در مجموع ‎ 10اتاق کوچک و بزرگ دارد که در اطراف حیاط مرکزی جای گرفته‌اند و برای دسترسی به فضاهای حاکم‌نشین و تابستانی، راه پله‌ای مخفی، کم عرض و با شیب زیاد وجود دارد./س

قلعه سب بلوچستان نمادی از عشق و هنر



برگرفته از http://www.yjc.ir