آبان/ آبان روز/ جشن آبانگان/ آبان یشت: (در پهلوی آپان) نام مینویِ همه ی
آبها و صفت «اردویسور آناهیتا»ست. در پاره ای از نوشته های پهلوی
«بُرزیَزد» خوانده شده و با «اپام نپات»(= نپات اپام) یکی شمرده شده است.
آبان روز، دهمین روز ماه بدین نام خوانده می شود.
جشن آبانگان، دهمین روز ماه آبان را که نام روز و ماه یکی می شد، بدین نام
جشن می گرفتند. در برهان قاطع آمده است: «آبانگاه بر وزن آبان ماه روز دهم
فروردین ماه باشد و نام فرشته ای نیز هست که موکل بر آب است. گویند اگر در
این روز باران ببارد، آبان گاهِ زنان باشد و ایشان به آب درآیند و این عمل
را بر خود شگون و خجسته دانند.» شاید در این نوشته ی برهان قاطع، «آبانگاه»
به جای «آبانگان» و «دهم فروردین» به جای «دهم آبان» آمده باشد.
آبان یشت، پنجمین یشت از یشتهای بیست و یک گانه ی اوستا و ویژه ی نیایش و
ستایش ایزدبانو اردویسور اناهیتاست. این یشت، سی کرده و یکسد و سی و سه بند
دارد.
آبتین: (در اوستا آثویَه و در سانسکریت آپتیَه) نام پدر فریدون است. این
نام را در فارسی به گونه ی آتبین نیز نوشته اند. در اوستا آثویَن صفت است
به چم «از خاندان آثویه» و این همان واژه است که در پهلوی «آسپیان» شده و
در برخی از نسکهای تازی و فارسی به صورت «اثقیان» آمده است.
آبِرت: (در اوستا آبِرِتَ) عنوان پنجمین تن از هشت موبد یا پیشوایی است که
در روزگار باستان برگزاری «یَزِشنَ» (آیین نیایش و ستایش مزداپرستان) را
برعهده داشتند. کار «آبرت» آوردن آب بدین آیین و کارهای مربوط به آب بود.
واژه ی «آبرت» به چم «آورنده» است. امروزه تنها دو تن از پیشوایان هشت گانه
با عنوانهای «زَوت» و «راسپی» به جانشینی آن هشت تن «یزشن» را برگزار می
کنند.
آبریزگان: جشنی بوده است که در روز سی ام بهمن ماه برپا می داشته اند.
آتُربان: ( در اوستا آثرَوَن یا آثَئوروَن و در پهلوی آسَروَن یا آسرون) به
چم نگاهبان آتش، عنوان پیشوایان دینی یا موبدان بود. آسرونان یکی از گروه
های سه گانه ی اجتماعی بودند در کنار ارتشتاران(سپاهیان و رزمیان) و
واستریوشان(کشاورزان). در فارسی این واژه را آذربان نیز نوشته اند.
آتَروَخش: عنوان سومین تن از هشت موبد برگزارکننده ی «یَزِشنَ» است.
نگاهداری به این موبد واگذار میشد و او از سوی راست در برابر آتش می
ایستاد.
آتش بهرام: (در پهلوی آتخشی وَهرامان یا آتَخشی وَرهران) بزرگترین و
سپندترین آتش و آتشکده است. وَرهران/ وَهران آتخش برترین آتش زرتشتیان است.
«آذر بهرام (آتش بهرام) یکی از هفت آتشکده ی ایران (در زمان ساسانیان) به
شمار رفته، نام آتشکده ی ویژه نبوده، بلکه در بسیاری از شهرهای ایران آذر
بهرام بود...
اردشیر بابکان هنگام رهایی یافتن از چنگ اردوان و رسیدن به خلیج فارس، بدان
جا روستایی به نام اردشیر بنا نهاد و ده آتش بهرام بر کنار دریا فرمود
نشاندن.
در فرهنگها «آذرانشاه» را لقب «آذر بهرام» دانسته اند. دارمِستِتِر در «زند
اوستا»یِ خود می نویسد: دو قسم آتشکده موجود است. معبدهای بزرگ را آتش
بهرام می نامند و معبدهای کوچک را آدران یا آگیاری خوانند. در بمبئی سه آتش
بهرام و در حدود سد آگیاری موجود است. فرق بین آتش بهرام و آدران اساسا در
چگونگی آتش و سپس در اصل و روش آماده سازی آن می باشد. آماده سازی آتش
بهرام یکسال به درازا می انجامد و آن از سیزده قسم آتش مختلف تشکیل می شود و
در خود جواهر آنها را که به منزله ی روح همه ی آتش ها می باشد، تمرکز می
دهد. آماده سازی و پالایش این آتشها نیازمند تشریفات گوناگون است که در
وندیداد توضیح داده شده است.
«برپایه ی سنت زرتشتیان، هر یک از حوزه های بهدینان باید آتش بهرام داشته
باشد. برخی از دستوران بر این باورند که تنها یک آتش بهرام باید باشد؛ چه
آن شاه است و چند پادشاه در اقلیمی نگنجد. امروز یکی از مهمترین آتشهای
بهرام، آتشکده ی نوساری هندوستان است که تقریبا هفتسد سال از بنای آن می
گذرد.
در فرهنگهای پارسی، آتشکده ی بهرام را کنایه از برج حمل (بره) دانسته اند، بواسطه ی آن که حَمَل خانه ی بهرام (مریخ) است.
در یسنا 17 بند 11 از پنج گونه آتش نام برده شده و به هر یک جداگانه درود
فرستاده شده است که نام نخستین آنها «بِرِزی سَوَنگهه» به «بلند سود» یا
«سود بزرگ» ترجمه گردیده و در تفسیر پهلوی نام همگانی آتش بهرام خوانده شده
است.»
دارمستتر نوشته است: «آتش بهرام هزار و یک آتش وابسته به شانزده گروه است
(نود و یک آتش مردارسوز، هشتاد آتش رنگرزان و جز آن) که با هم درآمیخته و
نماد زمینی آتش آسمانی است. این آتش، کانون پاکی است که هر آتش زمینی برای
آن که به کانون نخستین خود بپیوندد، آرزوی بازگشت بدان را دارد.»
در وندیداد «دایتیو گاتو» آمده که در گزارش پهلوی «داتگاس» (= دادگاه به چم
مطلق آتشکده) شده است. دارمستتر این ترکیب را هم چم «آتش بهرام» دانسته،
ولی در برخی از بن مایه های دیگر، آتش بهرام در کنار آتش آذران و آتش
دادگاه یکی از سه آتش سپندینه زرتشتیان شمرده شده است.
مری بویس می نویسد: «آتشهای سپندینه سه درجه دارند. مهمترین آنها آتش بهرام
است که با دشواری ها و کوشش فراوان از ترکیب شانزده گونه آتش (از جمله آتش
حادث از رعد و برق) به وجود آمده و تقدیس و ستایش می شود... آتش بهرام
باید همواره- هتا در شب- با شعله های درخشان و فروزنده بسوزد. مراسم و
عبادت های ویژه ای برای گرامیداشت و بزرگداشت آن به عمل می آید و در آغاز
هر پنجگاه، چوبهای خوش بو درون آن سوزانده می شود. تنها موبدی که از هر نظر
دارای شایستگی کامل باشد، می تواند وارد حریم آن آتش شود و تنها دعاها و
نیایشی که مربوط بدان آتش است باید در کنار آن از بَر (حفظ) خوانده شود.
بهدینان و موبدان معمولی تنها می توانند آتش بهرام را از میان پنجره های
مشبکی که در دیوار حریم آتش قرار دارد، ببینند و از همان جا دعاها و نیایش
خوانده و چوبهای صندل خوش بو نثار نمایند.»
«آتش بهرام از شانزده آتش گوناگون پدید می آید که هر یک خود پس از بجای
آوردن آیینهای پیچیده، دشوار و طولانی که شوند(سبب) پاکی آن می شود، بدست
می آید.
هنگامی که هر یک از شانزده آتش پس از مراسمی فراهم آمد، در نخستین روز از
پنج روز پایان سال (اندرگاه) آتشها را به یک آتشدان می نهند و در همه ی
نخستین ماه سال نو سرودهای دینی به گرد آن می خوانند. سپس در روزی سپندینه
موبدان صفی می آرایند و گرزها و شمشیرها را که نشانه های ایزد بهرام است،
در دست می گیرند و آتش را در نهایت احترام و با مراقبت تمام در اتاقک درون
آتشکده برجای خویش می نهند، شمشیری و گرزی بر دیوار آن می آویزند و در هر
کنجی زنگی برنجین به زنجیری می آویزند و در هریک از پنجگاه روز باید سرودی
بر آتش خواند، آنها را به صدا درمی آورند....
سه آتش اصلی ایرانیان باستان- فَرن بغ، گُشنَسب و بُرزین مهر- از نوع آذر بهرام اند.»
آتش بهرام نیایش: پنجمین نیایش از پنج نیایش خرده اوستاست که 20 بند دارد.
این نیایش را در هر پنج گاه شبانه روز، موبدان در آتشکده ها می خوانند و در
آذر روز (نهم) هر ماه نیز خوانده می شود.
آدا: به چم پاداش مینُویِ نیکوکاران و پادافره ی گناهکاران هر دو، بارها در
گاهان و اوستایِ نو بکار رفته است. گاه این واژه، نام ایزدی است.
این نام با نام ایزدبانو اَشَی(= اَرت) ایزد توانگری و پاداش همراه آمده و برخی برآنند که نام دیگری برای اشی است.
آدانَ و اَداد و اَذا به گونه های دیگر این نام، همه از مصدر «دا» به چم دادن و بخشیدن آمده و در گزارش پهلوی به «دَهِشن» (دهش یا پاداش روزشمار) برگردانده شده است.
آدَرَنَ: نام کوهی است در شمار نامهای کوههای دو هزار و دویست و چهل و چهار گانه ی روی زمین که در زامیادیشت (بند 3) آمده است.
|
||
خود واژه ی
< سوشیانت > ،
Sooshiyaant
بچم نجات دهنده
میباشد و بر خلاف بخشهای گوناگون اوستا چه این صفت را برای سه نفر و زمانی
مشخص در پس از اشوزرتشت به کار برده اند ، درخود گات ها این نام و صفت ، نام
ویژه ای نبوده و مختص افراد خاصی نمیباشد ، چه به هر فرد یا گروهی از اشوان
(پیروان راستی) گفته شده است و البته برترین سوشیانت را خود اشوزرتشت
میشناساند . |
||
|
||
|
||
در گات ها
به شش نام اشاره شده است و هریک از آنها نیز فروزه ای از اهورامزدا دانسته
شده اند ، چه این فروزه ها در آدمی وجود دارند و انسان با بهره گیری از این
فروزه های اهورایی است که میتواند تا به جایگاه خدایی و یکی شدن با خدا پیش
رود ، شش فروزه ازین قرارند : |
||
|
||
|
||
در کیش
زرتشتی بر خلاف دیگر دینها ، تجدد و نوآوری به هیچ گونه رو در روی دین و
باورهای دینی قرار نمیگیرد ، چه خود دین و آموزه هایش سفارش به آن نیز میکنند
. |
||
|
||
|
||
نه ، نه ،
نه ؛ راه در جهان یکی است و آن راه راستی میباشد . |
||
|
||
|
||
در کیش
زرتشتی و در خود گات ها به زناشوی ، آنهم از روی خرد و انتخاب آزادانه ی دو
فرد سفارش شده است وهمچنین خوشبختی دختران و پسران تازه پیوسته بیکدیگرازدید
اشوزرتشت دراین است که هریک بکوشند تا در راستی از هم پیشی بگیرند . |
||
|
||
|
||
بیگمان ،
چنانچه بخش هایی ازین تارنما را خوانده باشید ، خودتان توانای پاسخ به این
نسبت بیروا را دارید . |
||
|
||
|
||
در این باره میتوانید به بخش < دوگوهر همزاد ولی متضاد > نگاه کنید . | ||
|
||
|
||
این نسبت و
اتهام به زرتشتیان نیزازسویی برگرفته از نادانی و بد فهمی بیان کنندگان آن
میباشد و ازدگرسو بیان شده از سوی رقیبانی چون یونانیان میباشد . |
||
|
||
|
||
- دوری از
آموزگاران ناراست و نپذیرفتن فرمانروایان نادان و پیرو دروغ . |
||
اشا = راستی
اَشو= بهشتی، پاک، مغدیس
همازور= همیاری، همکاری، هم اندیشی، همبستگی
کرفه= کار نیک
وناه=گناه
وهان=بهان
بسته کشتیان= کسانی که کُشتی یا کمربند سپند زرتشتی را میبندند.