راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

پرستار از این اوستا

پرستار
از این اوستا اخوان ثالث

شب از شبهای پاییزی ست

از آن همدرد و با من مهربان شبهای شک آور

ملول و سخته دل گریان و طولانی

شبی که در گمانم من که آیا بر شبم گرید ، چنین همدرد

و یا بر بامدادم گرید ، از من نیز پنهانی

من این می گویم و دنباله دارد شب

خموش و مهربان با من

به کردار پرستاری سیه پوش پیشاپیش ، دل برکنده از بیمار

نشسته در کنارم ، اشک بارد شب

من اینها گویم و دنباله دارد شب

گذشت پاییز

چه با گذشت  است باد پاییزی که آخرین برگ درختانش رابه زمستان سرد پیشکش کرد تادرختان لخت وعور با سرما و برف بوران بجنگند و در بهار دوباره جان بگرند وسبز شوند.
چه سخاوتمند است پاییز که شکوه بلندترین شبش را عاشقانه پیشکش تولد زمستان کرد. زمستانتان سفید و سلامت