زندگی زیباست زشتیهای آن تقصیر ماست،
در مسیرش هرچه نازیباست آن تدبیر ماست!
زندگی آب روانی است روان میگذرد...
آنچه تقدیر من و توست همان میگذرد
| عشق است بر آسمان پریدن | صد پرده به هر نفس دریدن | |
| اول نفس از نفس گسستن | اول قدم از قدم بریدن | |
| نادیده گرفتن این جهان را | مر دیده خویش را بدیدن | |
| گفتم که دلا مبارکت باد | در حلقه عاشقان رسیدن | |
| ز آن سوی نظر نظاره کردن | در کوچه سینهها دویدن | |
| ای دل ز کجا رسید این دم | ای دل ز کجاست این طپیدن | |
| ای مرغ بگو زبان مرغان | من دانم رمز تو شنیدن | |
| دل گفت به کار خانه بودم | تا خانه آب و گل پریدن | |
| از خانه صنع می پریدم | تا خانه صنع آفریدن | |
| چون پای نماند می کشیدند | چون گویم صورت کشیدم |
در
خیمه شب بازی دهر
با همه تلخی و شیرینی خود میگذرد
عشقها میمیرند
رنگها رنگ دگر میگیرند
و فقط خاطره هاست که چه شیرین و چه تلخ
دست ناخورده به جا میماند