راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

نماز گاه هاون ، کسانیکه برای آبادانی جایگاه زندگی خویش می کوشند

نیایش«نماز»گاه هاون گاه هـاوَن (از سر زدن خورشید تا نیمروز)...

خْشْنَئوتْرَ. اَهورَه . مَزداو … اَشِم وُهو … (١) فْرَوَرانِه . مَزْدَ یَسنو . زَرَتوشْـتْریش . ویدَئِوُ. اَهورَ. تْـکَئِشوُ… هاوَنِ اِ . اَشَئـونِ . اَشـَهِ . رَتـْوِه – یَسنـائیـچه . وَهمائیچـه . خْشْنَئوُ ترائیچه . فْرَسَـس تـَه یـَه اِچـه … ساوِنْـگهِ اِ . ویسیائیـچَه . اَشـَئونِ . اَشـَهِ . رَتـْوِه – یَسنـائیچه . وَهمائیچه . خْشْـنَـئـوُ تـْرائـیـچه . فْـرَسـَس تـَه یـَه اِچه … هاوَنـیم . اَشَـوَنـِم . اَشَـهِ . رَتـوم . یَزَمئیده … هُـئورْوَتـاتـِم . اَشَـوَنـِم . اَشَـهِ . رَتـوم . یَزَمئیده … اَمِـرِتـاتـِم . اَشَـوَنـِم . اَشَـهِ . رَتـوم . یَزَمئیده … آهـوئیـریـم . فـْرَشْنـِم . اَشَـوَنـِم . اَشَـهِ . رَتـوم . یَزَمئیده. آهوئیریم . تْکَئِشِم . اَشَـوَنـِم . اَشَـهِ . رَتـوم . یَزَمئیده … اشم . وهو .


به خشنودی اهورامزدا. برمی گزینم که مزدا پرست زرتشتی باشم و خدایان پنداری را زدوده، تنها به اهورامزدا باور داشته باشم. به هنگام پیش از نیمروز، نماز و نیایشم را از روی اشویی (پاکی درون و برون) به جا می آورم و با خشنودی زندگی را ارج گذاشته آن را جشن می گیرم. درود به همه روستاییانی که در راه اشویی پیشگام بوده، برای آبادانی جایگاه زندگی خویش می کوشند و خود را برای پرستاری از زندگانی آماده می گردانند تا به خشنودی برسند. گرامی می دارم بامداد پاک را، و خرداد امرداد، شادباشی دیرپا را. می ستایم کیش اهورایی و آیین راستی را.

روزگاری من ودل ساکن کویی بودیم


روزگاری من ودل ساکن کویی بودیم

ساکن کوی بت عربده جویی بودیم

 

دین ودل باخته ، دیوانه رویی بودیم

بسته سلسله سلسه مویی بودیم

 

کس در آن سلسله غیر از من ودل بند نبود

یک گرفتار از این جمله که هستند نبود

 

عشق من شد سبب خوبی ورعنایی او

داد رسوایی من شهرت زیبایی او

 

بس که کردم  همه جا شرح دلارایی او

شهر پر گشت به غوغایی تماشایی او

 

این زمان عاشق سر گشته فراوان دارد

کی سر وبرگ من بی سر وسامان دارد

 

گرچه از خاطر وحشی هوس روی تورفت

در دلش آرزوی قامت دل جوی تورفت

 

شد دل آزرده و آزرده  دل از کوی تورفت

با دل پر گله از ناخوشی روی تورفت

 

حاشا  لله ، که وفای تو فراموش کنم

سخن مصلحت آمیز کسان گوش کنم

وحشی بافقی