راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

معبد گبکلی تپه


کشف معبد ۱۱۰۰۰ ساله در ترکیه (اولین پرستشگاه تاریخ چون بهشت بوده است.)

گبکلی تپه

باستان شناسان آلمانی‌ در جنوب شرقی‌ ترکیه در محلی به نام «تپه گبکلی» معبدی یافتند که ۱۱،۰۰۰ سال پیش ساخت شده است. جالب اینجاست که در آن زمان هنوز ابزار آلات فلزی کشف نشده بوده و ابزار سنگی‌ تنها ابزار در ساخت این معبد بوده است. بلند‌ترین این ستونها تقریبا ۵ متر ارتفاع و ۷ تا ۱۰ تن وزن دارند. این ستونها در مدارات حلقوی به دور ۲ ستون سنگی‌ قرار دارند. بعضی‌ از این ستونها نقش‌های شیر، روباه عقرب و کرکس دارند که دورادور ستونها خزیده و بالا رفته اند. به گفته این باستان شناس آلمانی‌ از اسکلت‌های یافت شده در این محل و نوع تغذیه این مردم بر می‌‌آید این مکان در زمان خود مانند بهشت بوده است که شرایطی عالی‌ برای زندگی‌ داشته است: این مردمان پارینه سنگی‌ به گله‌های غزال‌ها می‌‌نگریسته اند، و رودخانه‌هایی‌ آرام که دسته‌های غاز‌ها و اردک‌های وحشی را به خود می‌‌کشانده اند که به همراه درختان میوه‌های مغز دار و فصلی و مزارع گندم و جوی خودرو نیاز این مردمان را بر طرف می‌‌کرده است. شاید زبان نهفته در الگوی این حلقه‌ها هیچ گاه کشف نشود زیرا آنها ۶۰۰۰ سال پیش از اختراع خط درست شده اند. این مکان اولین بار سال ۱۹۶۰ توسط دانشگاه استانبول و دانشگاه شیکاگو حفاری شده اما اهمیت آن کشف نشده بود. اکنون «کلاوس اشمیت» باستان شناس موفق به یافت متحیر کننده‌ترین کشف باستان شناسی‌ زمان حاضر شده است.

تئوری جا افتاده تمدنها اعتقاد دارد که کشاورزی به شهرسازی و زندگی‌ شهری به ساخت بنا‌ها انجامیده اند، اما آنچه در مورد این معبد دیده میشود واگونه است: مردمانی دور هم جم شدند تا معبدی عظیم بر پا کنند و برای نگهداری از آن جوامع شکل گرفتند که بنا به نیاز به کشاورزی روی آوردند.

پرستشگاهی٤٧٥٠ ساله سیلک


شهر سیلک
راز پرستشگاهی٤٧٥٠ ساله در سیلک

پرستشگاه ٤٧٥٠ ساله سیلک کاشان پس از دومین فصل کاوش و بررسی آن نیز پوشیده مانده است



در اولین فصل بازنگری در سال گذشته این محوطه به وسیله دکتر صادق ملک شهمیرزادی معبد سیلک که به زبان اکدی زیگورات نام دارد کشف شد.

معبدی که رومن گریشمن باستان شناس فرانسوی و کاشف معبد چغازنبیل در پی فصل حفاری در تپه سیلک بین 11312 تا 1316 نتوانست آن را کشف کند.با وجود کشف این معبددر سال گذشته هیأت بازنگری این محوطه تاریخی تصمیم به حفاری و خارج کردن معبد سیلک از دل خاک ندارد.



دکتر صادق ملک شهمیرزادی سرپرست هیأت کاوش و بررسی محوطه سیلک علت این امر را عدم شناخت از چگونگی زیگورات سیلک می داند .

این زیگورات متعلق به 4750 سال پیش است که در ساخت آن در حدود یک میلیون و 250 هزار خشت استفاده شده است . ملک شهمیرزادی می گوید : « ما بیشتر در سیلک به دنبال پژوهش هستیم تا راه های حافظت از زیگورات سیلک را پیدا نکنیم قصه نداریم این زیگورات را از دل خاک بیرون آوریم». همیشه کلمه زیگورات بین النهرین شوش ، چغازنبیل را به یاد می آورد.

اما این بار یک شهر باستانی و یک زیگورات در تپه سیلک کاشان ، بهتر است بگویم شهر باستانی کاشان. برای رسیدن به تپه سیلک در سمت راست خیابان منتهی به باغ فین تپه ای از دور نمایان است. تپه ای در میان منطقه ای کویری ، هر چه به تپه نزدیک ونزدیک تر می شوی گویی بیشتر به درون اعماق زمین و تاریخ پیش می روی . محوطه ای در دل کویر که دو تپه شمالی و جنوبی در آن خودنمایی می کند تپه هایی با ساختاری نامنظم و پستی و بلندی های فراوان پوشیده از خاک یا بهتر است بگوییم مدفون دردل خاک . تپه هایی که هنوز در زیر آنها شهری نفس می کشد. شهری که روزگاری زنده بوده و حالا مثل درگذشتگان درون قبر خود آرمیده است. شهری که مردمانش و خانه هایشان در زیر خاک مدفون شده اند و صدای خرد شدن سفال های آن را در زیر پاها شنیده می شود . چشم ها را باید بست.



بی شک وجود شهری هشت هزار ساله در میان کویر آن غیر ممکن به نظر می رسد ولی شنیدها آن قدر با دیدها متضاد است که نمی توان باور کرد. سیلک در گذشته درمنطقه ای حاصل خیز بوده است . به اعتقاد دکتر ملک شهمیرزادی آثار پیدا شده در شهر باستانی سیلک به هزاره ششم پیش از میلاد مسیح تا هزاره اول قبل از میلاد باز می گردد یعنی زمین های محوطه باستانی سیلک قصه گوی روایتی پنج هزار ساله به زبان پر رمز و راز خرده سفال ها ، اسکلت ها ، با قیمانده بناها و اشیاء ریز و درشت پنهان شده در زیر خاک هستند.هر نقطه ، از محوطه سیلک مانند فصلی از یک کتاب، باستان شناس در نقش روایتگر این فصل و اشیاء خارج شده از دل خاک مانند حروف درهم ریخته کتاب هستند که باید اول به کلمه ها که همان خرده سفال ها ، اشیاء فلزی ، اسکلت ها و معماری ها می باشند دقت کرد و سپس با کنار هم قرار دادن آنها مجله ها را ساخت و بعد هم کتابی را نوشت .

در محوطه سیلک صفحه های باز ، نوشته ای می خوانیم از لایه ها و دورهای سکونتی که در عمق تاریخ 8 هزار ساله این منطقه اقوام گوناگونی را در دل خود جای داده اند. ساکنینی که به اعتقاد دکتر ملک شهمیرزادی کشاورز و دامپرور بوده اند،مردمانی که آثار به دست آمده از آنها نشان از چیره دستی آنها در هنر، فرهنگ و صنعت دارد.هنرمندانی که فرم و شکل و تزیین سفالینه هایشان بیانگر چیره دستی آنها در ساخت سفال است . ظروف سفالینی که بارنگ های قرمز و خاکستری خود توجه بیننده را جلب می کنند. سفالینه هایی که در ساخت آنها ابتدا از دست و بعدها با پیشرفت هنر و صنعت مردمان ساکن در محوطه از چرخ استفاده شده است. ساکنینی که با ذوب فلزاتی از قبیل مس و نقره و ریخته گری آنها به ساخت ادوات و وسایل گوناگون می پرداختند. به نظر دکتر ملک شهمیرزادی بعضی از آثار به دست آمده از شهر سیلک نشان از یک ارتباط فرهنگی و تجاری میان ساکنان آن با اعیلامی ها و ساکنین بین النهرین در مزارع پیش از میلاد دارد. این بار درست در رو به روی تپه جنوبی سیلک ایستاده ایم . تپه ای که در سال گذشته در قسمتی از آن زیگوراتی از دل خاک بیرون آمد.

زیگوراتی که شاید در 4750 سال پیش مردمانی دل شکسته از پله های آن بالا می رفتند و عبادت می کردند. که به اعتقاد دکتر ملک شهمیرزادی در ساخت آن از حدود 1250000 خشت استفاده شده است . زیگوراتی در قسمت مذهبی شهر سیلک ، با مساحت 2500 متر مربع و در سه طبقه که هر طبقه ارتفاعی نزدیک به 4 متر دارد. کاشف زیگورات سیلک اعتقاد به اوجه شکوه فرهنگی، هنری ، اقتصادی و تجاری شهر سیلک در زمان پا برجای زیگورات دارد. و از نظر او ساخت این چنین زیگوراتی با این تعداد خشت نشان از پر رونق ، پر جمعیت و پر آب بودن شهر سیلک در 4750 سال پیش دارد که در مقایسه با شهرهای امروزی می توان گفت شهر سیلک یک کلان شهر محسوب می شده . گورستان های شهر سیلک در ابتدا در کف منازل شکل گرفته اند . مردمان سیلک اجساد و مردگان شان را در کف خانه های خود جای می دادند و روی آن را بعد از اندود کردن با گل اخرا به وسیله خشت می پوشاندند .

اما محوطه باستانی سیلک دارای دو گورستان متعلق به عصر آهن نیز هست. گورستان هایی که متأسفانه هم اکنون به علت بی توجهی یکی با ساخت جاده منتهی به شهرک امیر المومنین تخریب شده و از دیگری نیز هیچ اثری بر جا نمانده است. این گورستان ها به عقیده دکتر ملک شهمیرزادی متعلق به اقوام مهاجری بوده که از سوی دریای خزر به این منطقه روی آورده و در فلات مرکزی ایران ساکن شده بودند . گورستان هایی که اجسادی از 1500 سال پیش از میلاد تا حدودا 800 سال قبل از میلاد در آنها به خاک سپرده شده بودند. اجسادی که به مانند جسدهای مدفون در زیر خانه های شهر سیلک جنینی دفن شده اند و در کنار آنها اشیاء و ظروف سفالین بسیار زیبایی قرار گرفته اند. اشیایی که بیانگر اعتقاد مردمان ساکن به زندگی بعد از مرگ دارد. اما شهر سیلک همیشه شهری پا بر جا و پر شکوه باقی نماند به اعتقاد دکتر شهمیرزادی این شهر به علتی نامعلوم حدودا در 3 هزار سال پیش خالی از سکنه شد و کم کم خاک چهره شهر را در خود فرو برد و سیلک را به مانند اجساد مردگانش در عمق خود فرو برد.

صدای تیشه باستان شناسان فرانسوی در سال 1312 شمسی به سرپرستی رومن گریشمن دوباره غوغایی در شهر ایجاد کرد. شهری که گرمی تابش آفتاب را سه هزار سالی بود که از خاطر برده بود . اما رومن گریشمن کاشف زیگورات چغازنبیل ، این بار کاشف زیگورات سیلک نبود تا اینکه در سال گذشته و در راستای طرح بازنگری و ساماندهی تپه های باستانی سیلک کاشان دکتر صادق ملک شهمیرزادی دوباره به کاوش پرداخت و موفق به کشف زیگورات در شهر سیلک که قدیمی ترین زیگورات کشف شده ایران است ، شد . کشفی که شاید بزرگ ترین یافته 50 سال گذشته باستان شناسی ایران باشد. صادق ملک شهمیرزادی دومین دور کاوش شهر سیلک کاشان را بر عهده گرفته است و متخصصان مختلفی در رشته های باستان شناسی ، گیاه باستان شناسی، باستان جانور شناسی در کنار او مشغول پژوهش هستند تا بتوانند پرده از راز و رمز مردمان سیلک بردارند. اما دکتر ملک شهمیرزادی امیدوار است که چهره شهر کاشان همچنان اجازه رخ نمایی را از دور به تپه سیلک بدهد و مسئولان شهر توجه بیشتری را به این محوطه باستانی داشته باشند و ارزش و اهمیت آن را بیشتر دریابند. 

کالبد ها و ادرس انها در بدن


برگرفته از روح پاک

در بدن مراکزی وجود دارد که به آنها مراکز انرژی یا چاکرا گفته می‌شود. چاکرا کلمه‌ای سانسکریت به معنای چرخ است. چاکراها یا مراکز انرژی در حال چرخش هستند و بخش‌های بسیار مهمی از کالبد انرژی محسوب می‌شوند. همانند کالبد فیزیکی که از اعضای حیاتی و کم اهمیت تر تشکیل شده‌است، کالبد انرژی نیز دارای چاکراهای اصلی و فرعی و چاکراهای بسیار کوچک است

این کالبد با قرار داشتن در نزدیک ترین فاصله به کالبد جسمانی , یکی از نخستین کالبد های لطیفی است که می توان حس کرد. برای کسانی که قادر به دیدنش هستند همچون ماده ای مه گونه جلوه می کند که در چنند سانتیمتری فراسوی کالبد جسمانی قرار دارد یا اینکه میتوان , بویژه با دست آن را حس کرد. همه ما بستع بع درجه رشد و تکاملمان از ادراک فراحسی برخورداریم و این استعدادی است که ما را قادر می شازد انرژی هایی را که در ماورای بعد مادی ارتعاش دارند حس کنیم. تمامی مواد انرژی هستند و کیفیت این انرزی است که در مغز شما در قالب رنگ , احساس , صوت و غیره تفصیر می شود.
این کالبد ما از آنجا اثیری نامیده شده که از یک وازه قدیمی یونانی که قسمت بالای جو یا آسمان (اتر) می نامید گرفته شده است . غیب گویان زمانهشهادت داده اند که به هنگام مرگ, انسانها در قالب کالبد آسمانی یا اثیری جهان را ترک می گویند.
این همان بدنی است که انرژی درمانگران به هنگام شفابخشی با آن کار می کنند. از دیدگاه انرژی درمانی , این کالبد مهمترین کالبد و یکی از کالبد هایی است که شما پس از تمرینات خود آن را بهتر خواهید شناخت.
کالبد اثیری از زمان های باستان در بسیاری از تمدن ها شناخته شده بوده است . غیب گویان هندی و چینی آن را با جزعیات کامل توصیف کرده و از آن طرح ها و اشکالی ترسیم کرده اند. سایر تمدن های بومی , نظیر بومیان آمریکا , پولی نزی ها و استرالیایی ها نیز از انرژی اثیری آگاه بودند و این در هنر , موسیقی آیین و تشریفات , فرهنگ شفاهی آنها تجلی یافته است.
کالبد اثری نقش یک پل را میان دوسطح متفاوت وجود , یعنی سطح مادی و سطوح لطیف بازی میکند. بخشی از وظیفه کالبد اثیری عبارت است از ایفای نقش مرحله آمادگی برای ورود روح به عالم مادی .
وظیفه دوم , و به همان اندازه مهم کالبد اثیری به شکل واقعی آن ارتباط دارد. در درون این کالبد ساختارهایی وجود دارند که به ما امکان میدهند انرژی های پرارتعاش , نظیر انرژی زندگی یا حیات را که قبل از وارد شدن به کالبد جسمانی در بد اثیری پردازش میشوند به خود جذب کنیم .
 

کالبد اختری(astral):
کالبدی که در فراسوی کالبد اثیری و در محدوده ارتعاش بالاتر بعدی گسترده شده , کالبد اختری اسن. از آنجا که ارتعاش این کالبد لطیف تر از کالبد اثیری است , ما می توانیم با اراده خود و به کمک نیروی فکرمان در درون این کالبد بدون هیچ کحدودیتی از جایی به جای دیگر حرکت کنیم . در کالبد اختری , انرژی های مرتبط با احساسات پردازش میشود. به همین دلیل است که برخی از صاحب نظران کالبد اختری را کالبد (عاطفی ) می نامند . در سطوح بالاتر بعد اختری , احساسات عاطفی عالی تری که با عشق بی قید و شرط مرتبط اند , نظیر همدردی ,دلسوزی و در سطوح پایین تر اختری , ترس و عواطف منفی تر پردازش می شوند (در اینجا منظرو از پایینتر محدوده ارتعاشات پست تر ماده است ).
همه ما به هنگام خواب وارد کالبد اختری میشویم . ما می توانیم در این کالبد با سایر ارواح ملاقات کنیم یا به مکان هایی سفر کنیم که در زندگی روزانه خود قادر به حضور در آنجا نیستیم . برخی از انرژی درمانگران بخش اعظم کار خود را در طی خواب و بیداری در کالبد اختری شان انجام می دهند. این موضوع موید گزارش هایی درباره انرژی درمانگرانی است که در تمامی ساعات روز یا شب در منازل بیماران و یا در رویاهای آنان ظاهر می شوند. ما همچنین برای بهره گیری از درس ها , آموزشها , و الهامات در حالت خواب وارد کالبد اختری خود می شویم .
 

کالبد روانی (mental):
محدوده ارتعاش قابل اکتشاف بعدی آن چیزی است که به کالبد روانی معروف است . در این ارتعاش بالاتر , کالبد روانی کجموعه ای از انرژی های ذهنی , نظیر افکار خلاق و الهام بخش پردازش می کند. اشخاصی که قادر به حس کردن انرژی های کالبد روانی هستند در می یابند که این کالبد در فراسوی کالبد اختری گسترده شده است.
 

کالبد روح (soul):
سرانجام خود روح در قالب کالبد یا ظرفی محصور شده است تا کل تجربه حیات انسانی را از سر بگذراند . ارتعاش این کالبد از آنچه قبلا ذکر شد بسیار بالاتر است . تمامی تجربیات در تمامی سطوح از طریق شبکه شعور به سوی روح , وجود واقعی شما فرستاده میشود.



مبارز باطنی (از دیدگاه تولتک)
در برخی از کتب ارائه دهنده تعالیم باطنی مشاهده می‌شود که به کرات از کلماتی مانند جنگاور, مبارز, و... استفاده شده است, اما شاید به‌قدر کافی شفاف نشده که این مبارز با چه کسی یا چیزی مبارزه می‌کند؟ او از این مبارزه چه هدفی دارد؟ و اصولاً جایگاه این مبارزه در آموزش‌های باطنی چیست؟
هدف از مبارزه در حالت کلی، پیروزی بر دشمن است. نیرویی مخالف با سالک که اگر کنترل و دفع نشود برای وی مرگبار خواهد بود. این نابودی باطنی ممکن است که با نابودی ظاهری یا مرگ جسمی شخص همراه نباشد اما می‌تواند شرایطی بدتر از مرگ فیزیکی را برای وی مهیا کند.
در پاسخ به این سؤال که «از دیدگاه باطنی بزرگترین دشمن انسان کیست؟»، تعالیم باطنی نظرات مشابهی را بیان می‌کنند. یکی از معلمین باطنی چنین می‌گوید: «بزرگترین دشمن ما خودبزرگ بینی ماست»1 که این جمله می‌تواند بیانگر محور «جهان بینی مبارز باطنی» در نظر گرفته شود.2
جهان یک حوزه اسراری است و انسان موجودی جادویی و وارث میراثی بزرگ و رازآمیز است. با این وجود انسان امروز از آن انسان آرمانی و کامل که از تمامی ظرفیت‌های درونی خود برای حرکت و زندگی استفاده می‌کند, فاصله زیادی دارد. این فاصله, فاصله‌ای از جنس آگاهی و انرژی است.
بنابر دیدگاه‌های باطنی این فاصله توسط خودبزرگ‌بینی ایجاد شده است و بنابراین سالکی که می‌خواهد به وضعیت انسان آرمانی و کامل برسد ناگزیر از جنگیدن با این بزرگترین دشمن انسان و پیروزی بر آن است.
برای طی این فاصله باید از موانعی که در این میان توسط خودبزرگ‌بینی تعبیه شده گذر کرد و با برداشتن هر یک از موانع آگاهی, می‌توان یک گام به‌وضعیت ایده‌آل نزدیک شد.
 

مروری کلی بر دیدگاه تولتک درباره مبارزه باطنی
در آموزه‌های تولتک، خودبزرگ‌بینی در هر یک از ابعاد زندگی انسان به اشکال گوناگونی حضور دارد و از این دیدگاه به هیولایی سه هزار سر توصیف شده است که هر یک از سرهای وی نماد نیرویی است که یک بعد از زندگی و حیات بشر را قبضه کرده و به تسخیر خویش درآورده است. انسان معرفت پیشه کسی است که با این هیولا مبارزه کرده و آن را شکست می‌دهد و در نتیجه به پیروزی بر آن و آزادی از خطر آن نائل می‌شود.
دلسوزی به حال خود وخود را مهم دانستن, از ابعاد مهم خودبزرگ‌بینی‌اند که در این آموزش‌ها از آنها مستقیما یاد شده است.3 اما موانع و ضعف‌های درونی دیگری هم هستند که ابعادی از این خودبزرگ‌بینی محسوب و توسط آن تغذیه می‌شوند، مانند اسارت در قید عادت‌ها, عدم پذیرش مسئولیت اعمال خود, توهم جاودانه بودن, جهل, ... که در این آموزه‌ها از آنها مستقیماً به‌عنوان زیر مجموعه خودبزرگ‌بینی نام برده نشده است اما در واقع اشکال دیگری از آن هستند.
هدف مبارزگر باطنی, شکست کامل خودبزرگ‌بینی است. نتیجه رسیدن به هدف این است که با برداشته شدن خودبزرگ‌بینی, سالک از ظرفیت‌های وجودی خود به‌طور طبیعی و در حالت حداکثر بهرمند می‌شود.
جایگاه موضوع مبارزه در آموزه‌های معرفت‌پیشگان تولتک جایگاهی محوری است، به‌طوری که در تمامی آموزه‌های آن ردپای منش سالک مبارز را می‌توان یافت. درواقع همان‌طور که خودبزرگ‌بینی از وجوه گوناگونی سالک را در برگرفته و به او حمله می‌کند, سالک نیز می‌آموزد که از جوانب گوناگون به آن ضربه بزند.
یک بعد از این آموزه‌ها، راه و روش رفتاری سالکان است که عبارت از رفتارهای انتخاب شده‌ای‌ است که تاثیر مستقیمی بر قدرتمند کردن سالک در مواجهه با این دشمن دارد. شیوه رفتاری و حالت روحی خاصی که به سالک انسجام درونی بالایی می‌بخشد و وی را در برابر دشمن تجهیز می‌کند. این انسجام درونی به‌قدرتی به نفع سالک و به ضرر دشمن تبدیل می‌شود که زمینه ساز محکمی برای مانورهای بعدی بر علیه آن است.
برخی از این عناصر رفتاری عبارتند از «پذیرش مسئولیت اعمال خویش»،‌ «شکستن عادت‌ها»، «‌ناظر دانستن مرگ بر خودمان» ‌و «هر عملی را مانند آخرین عمل خویش انجام دادن» که هر یک به ‌عنوان یک عنصر لازم در نبرد با خودبزرگ‌بینی جایگاه ویژه‌ای دارند.
این سالکان عقیده دارند سیالیت آگاهی (قابلیت حرکت دادن پیوندگاه یا نقطه تمرکز آگاهی که قلب تعالیم تولتک است), نیاز به انرژی ذخیره شده بسیاری دارد که انسان عادی فاقد آن است. از سویی تنها چیزی که بیشترین انرژی را از انسان می‌گیرد و به‌هدر می‌دهد خودبزرگ‌بینی است و از این نظر جدال با خودبزرگ‌بینی نوعی نبرد آزادسازی سرمایه انرژی فرد نیز می‌تواند محسوب شود.
آموزش‌های هنر کمین و شکار به نوعی و با سلاح‌هایی دیگر به جنگ این هیولا می‌رود. به‌طور مثال در فن مرور دوباره زندگی, سالک تمامی وقایع زندگی خود را دوباره به ‌یاد آورده و تجربه می‌کند. عقیده بر این است که همه وقایع زندگی انسان کنش واکنش‌هایی برای حفظ و تحکیم خودبزرگ‌بینی است. سالک به‌واسطه نوع خاصی از تنفس، انرژی‌هایی که در هر واقعه زندگی‌اش برای حفظ و تحکیم خودبزرگ‌بینی به‌کار برده را مجدداً به کالبد انرژی خود جذب می‌کند. در اصل انرژی‌ای را که از وی ربوده شده به‌سوی خود جذب کرده و به کالبد انرژی خود جذب می‌کند.
هنر رویابینی نیز به نوع دیگری در امتداد حمله به خودبزرگ‌بینی حرکت می‌کند. رویابینی با باطل کردن نظم خطی مطلقی که به خودبزرگ‌بینی تعلق دارد, به آن ضربه می‌زند, زیرا پایه خودبزرگ‌بینی بر نظم خطی و تکراری دقت اول است و رویابینی این امکان را به سالک می‌دهد که در برخی ابعاد این نظم خطی را درهم بشکند.
مانور مواجهه با خرده ستمگر, بخشی از آموزه‌های تولتک است که به‌طور مستقیم به‌حمله کردن و ضربه زدن به پیکر خودبزرگ‌بینی می‌پردازد. خرده ستمگر شخصی است که دارای امکانات بسیاری در به‌سلطه کشیدن، آزار دادن و محدود کردن (ظاهری) سالک است و از این قدرت و سلطه عملاً نهایت استفاده را می‌برد. مواجهه با خرده ستمگر، خودبزرگ‌بینی را در شرایطی دشوار و وخیم قرار می‌دهد که تغذیه نفس ممکن نبوده و ناگزیر از تسلیم در برابر شرایطی است که توسط دیدگاه سالکانه تدبیر شده است. به این ترتیب خودبزرگ‌بینی تضعیف شده و غلبه سالک بر آن ممکن می‌شود.
توقف دنیا آموزه دیگری است که به‌وجهی از خودبزرگ‌بینی ضربه می‌زند که در اسیر کردن انسان در محدوده کلمات و واژه‌ها فعال است. وجهی از خودبزرگ‌بینی که مانند جریانی از گفتگوی درونی است که هرگز پایان نمی‌گیرد. این گفتگوی درونی انسان مانند زنجیری از افکار است که آگاهی انسان را در حوزه محدود و معینی به اسارت می‌کشد. شاید کمتر کسی به گفتگوی درونی به ‌عنوان یک بعد از خودبزرگ‌بینی نگریسته باشد اما هر چیزی که انسان را به تحکیم خودپنداره‌های دروغین در وجودش وادارد می‌تواند بخشی از خودبزرگ‌بینی باشد و از این نظر گفتگوی درونی نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای در تحکیم توهمات شخصی هر کس دارد.
همچنین مانورهای دیگری مانند رسیدن به جایگاه بی‌ترحم, شکستن آئینه خودبینی و مرگ نمادین سالک، همگی آموزه‌هایی برای تفوق بر خودبزرگ‌بینی در ابعاد گوناگون هستند که توضیح آنها متن جداگانه‌ای را می‌طلبد. اما در ادامه این مقاله و در شماره‌های آینده قصد داریم به‌بررسی ابعاد و اصول دیگر مبارزه باطنی از این دیدگاه و نیز دیدگاه‌های معتبر دیگر باطنی بپردازیم.