راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

راهرو عشق

راهرو عشق کویراست، که دریا بودنش را به آفتاب بخشید،آفتاب هم گرمی اش را نمی تواندبه همه نبخشد!

مراسم نوروز زرتشتیان یزد

مراسم نوروز در بین زرتشتیان یزد چگونه برگزار می‌شود؟

 


مراسم نوروز در بین زرتشتیان یزد چگونه برگزار می‌شود؟

شاید زرتشتیان در طول تاریخ بیشترین کوشش را برای نگهداری جشن نوروز که بخشهایی از آن به آیین‌های دینی آنان تعلق دارد داشته‌اند. با این وجود امروزه آیین‌های نوروزی در روستاهای مختلف زرتشتی نشین متفاوت است.

 

روشن کردن آتش در سپیده دم نوروز، یکی از قدیم‌ترین آیین‌های نوروزی ایران باستان، امروزه در قاسم آباد یزد برگزار می‌شود. در تاریکی سپیده دم صبح نوروز، خانه‌های قدیمی ‌محله قاسم آباد یزد یکی بعد از دیگری روشن می‌شوند.


هر خانواده و در پیشاپیش آنان زنان، سبزه، ظرفی پر از آب، یک سینی میوه که "ودرین" نامیده میشود، گلدانی از مورد و شمشاد، مجمر آتش و یک چراغ روغنی به بالای بام می‌برند و در کنار هیزم‌های از قبل آماده شده می‌گذارند. حدود ساعت پنج صبح سپیدی کلاه مردان زرتشتی در جرقه‌های آتش نمایان می‌شود.


همزمان با بر افروختن آتش آهنگهای نوروزی که از بلند گو پخش می‌شود، سکوت قاسم آباد را می‌شکند.


کیخسرو ماوندادی یکی از ساکنین محله قاسم آباد دلیل آتش افروزی بر بام‌ها را توضیح می‌دهد. او بیاد می‌آورد که در گذشته اجرای این مراسم با موسیقی زنده همراه بوده است:
"آتشی که در سپیده دم اورمزد   برابر با اول فروردین بر روی بام افروخته می‌شود یک سنت کهن ایرانی است که در روستا‌های زرتشتی نشین باقی مانده است. ما بر این باور هستیم که ده روز مانده به عید نوروز که پنجه کوچک آغاز می‌شود، با آنش افروزی روان درگذشتگان را به خانه‌هایمان پذیرا می‌شویم. در پایان سال هم با آتش یعنی با نور و گرما آنها را بدرقه می‌کنیم و آب پشت سرشان می‌ریزیم."


"در آن زمانها پیرمردها-  که روانشان شاد باشد، خدا بیامرز شدند- در پشت بام خانه‌ها به صورت پراکنده با ساز و دف و آواز این مراسم را برگزار می‌کردند. بیاد می‌آورم در آن زمان ما خیلی دوست داشتیم که نیمه شب از خواب بیدار شویم و صدای گرم آنها را با صدای دف، ساز و سرنا بصورت زنده بشنویم. اما امروزه چون آنها دیگر زنده نیستند ما این موسیقی را به حالت نوار در آوردیم و این همان صدای سازی است که در صدا و سیما هم پخش می‌شود. هدف زنده نگه داشتن این سنت است."


زرتشتیان معتقدند که روان یا به گفته آنان فروهر نیاکانِ درگذشته از ده روز پیش از نوروز به دیدار خانه و کاشانه پیشین خود می‌آیند و در صبح سال نو به محل اولیه خود بازمی‌گردند.

 


آنها باور دارند عطر میوه‌هایی که پاره می‌شوند، و بوی خوش اسپند و کندر که از آتش متصاعد می‌شود، همراه با زمزمه اوستا، روان نیاکان را که در حال ترک خانه خود هستند شاد می‌کند.


وقتی سپیده صبح می‌دمد، صدای بلندگو خاموش می‌شود و شعله‌های آتش فرو می‌نشیند، بخش آْئینی-دینی مراسم نوروز زرنشتیان در قاسم آباد یزد پایان می‌یابد و هر خانواده باقیمانده آتش خود را به آتشکده محله که به آن درب مهر می‌گویند، می‌برد.



در کوچه‌های قاسم آباد بر سر در هر خانه زرتشتی نشین شاخه ای سبز از درخت سرو یا شمشاد آویخته اند. علاوه بر آن در جلوی در خانه‌ها سنجد و آویشن می‌ریزند. آدابی که کیخسرو ماوندادی با مهمان نوازی و دید و بازدید روزهای نوروز مرتبط می‌داند و می‌گوید:


"بعد از اینکه سال نو تحویل شد و روز اورمزد و فروردین ماه آغاز شد رسم بر این هست که در بالای سر درگاه هر خانه‌ای که در آن زندگی وجود دارد یک سبزه یعنی مورد، سرو یا شمشاد را نصب می‌کنند. در پاشنه در خانه آویشن و سنجد می‌ریزند که نشانه عشق و دوستی هست و بدون اینکه کسی با شما سخنی بگوید با زبان بی زبانی به شما خوش آمد گفته می‌شود."


آتش افروزی بر بام خانه‌های قاسم آباد با تقویم دینی زرتشتیان ارتباط دارد. با این وجود، این آیین امروز در همه روستاهای زرتشتی نشین اجرا نمی‌شود. زمان بازگشت روان نیاکان به خانه خود در طول تاریخ پر فراز و نشیب زرتشتیان تغییر کرده است. در برخی مناطق آتش افروزی بر بام خانه‌ها نه در ایام نوروز بلکه در اواسط تابستان انجام می‌شود.



دکتر کتایون مزداپور، پژوهشگر و استاد دانشگاه علت این تفاوت زمانی را در گاهشماری‌های گوناگون می‌داند:
"روز نوروز که مطابق با تقویم قدیمی ‌در حال حاضر در اوایل تابستان است را نوروز مردگان می‌گفتند. نوروز قدیمی ‌که الان هم در اوایل تابستان جشن گرفته می‌شود در هند نیز وجود دارد. بیاد دارم که پدربزرگ ما همیشه در زمان این نوروز برای بزرگداشت درگذشتگان به دخمه می‌رفت و چیزهایی مثل میوه را همراه خود می‌برد و به زمین می‌زد تا بوی آنها متصاعد شود. این نوروز برای مردگان بود اما نوروز اول فروردین نوروز فصلی و برای زنده‌ها بود. در واقع دو جنبه دینی و جنبه ملی را از هم جدا کرده بودند و الان تقریبا دوباره با هم یکی شده است. در بعضی مناطق اعتقاد به اهمیت دینی دارند و فقط اهمیت آئینی صرف نیست. مثلأ در تفت در تابستان در نوروز آتش روشن می‌کنند و همانطور مراسم قدیم را نگه داشته اند. در حقیقت در جامعه زرتشتی یک تلفیق بین آئین ملی و آیین دینی هست که اینها را به هم انطباق می‌دهد."

 



محله باغ خندان تفت از جمله مناطق زرتشتی نشینی است که بافت قدیمی‌ خود را همچنان حفظ کرده است. مراسم پیشواز فروهرها و مراسم جشن نوروز در این روستا با قاسم آباد تفاوت دارد.


اگرچه آتش افروزی بر بام خانه‌ها ی این محل در روز نوروز اجرا نمی‌شود، اما برگزاری مراسم پنجه کوچک و پنجه بزرگ که از ده روز قبل از نوروز آغاز می‌شود، معمول است.


روزهای پنجه بر اساس اندرزهای دینی از یک سو زمان بازگشت فروهر درگذشتگان برای دیدار از بستگان خویش است  از سوی دیگر بر پایه منابع اساطیری و باورهای مردمی، آفرینش انسان در روز اورمزد یعنی اولین روز سال نو به پایان می‌رسد.


در این روزها در بسیاری از خانه‌های زرتشتی مراسم گهنبار، یک نوع مراسم آیینی که شبیه خیرات است انجام می‌شود. در گهنبار موبدان آجیل خشک یا لرک و هفت میوه را با خواندن اوستا تقدیس و سپس بین مردم تقسیم می‌کنند.
در روزهای پنجه و نوروز، زرتشتیان تفت در جلوی خانه‌های خود گل سفید می‌پاشند که به معنی باز بودن در خانه به روی مهمان است. این سنت در کشورهای آسیای میانه به این صورت باقی مانده که در روزهای پیش از نوروز کنده درختان را سفید می‌کنند.



در مراسم "میله گل سرخ" در مزار شریف، هفت میوه خشک در آب ریخته می‌شود و در روز نوروز بر سفره نوروزی قرار داده می‌شود.


بوی خوش و تمیزکردن خانه از دیگر سنت‌هایی است که برای استقبال از اجداد و نیاکان در ایام پنجه به آن توجه شده است. آنطور که رستم کاووسیان می‌گوید، خانه و کاشانه کثیف باعث آزردگی روان فروهر درگذشتگان می‌شود:
"ما زرتشتیان به اورمزد و فروردین ماه که جشن تازه شدن طبیعت است بسیار اهمیت می‌دهیم و آن را بسیار نیکو می‌شماریم. در پیشاپیش آن خانه تکانی‌هائی انجام می‌دهیم و معتقدیم تمام زندگی ما باید پاک باشد. در شب عید حتما خانه تکانی باید انجام شود و اگر کینه و عداوتی داریم باید حل کنیم."


ماهدخت فروهر:
"ما اسفند و کندر دود می‌کنیم، تا بوی خوش بیاید و وقتی فرشته و ملائکه می‌یایند و اجدادمان به خانه سرمی‌زنند، تمیز و پاک باشد و ما را دعا کنند و نه اینکه از کثافت ما را نفرین کنند."
در آخرین روز پنجه بزرگ مراسم دینی پیش از نوروز به پایان می‌رسد. فرارسیدن بهار و آغاز سال نو برای زرتشتیان همانند همه ایرانیان، جشن رستاخیز طبیعت و لحظه فرا رسیدن شادی است. پس از تحویل سال، زن خانه آینه و گلاب پاش را بر می‌دارد و به اعضای خانواده تبریک و شادباش می‌گوید.
عید دیدنی ساکنین باغ خندان در اولین روز از سال نو به شکلی خاص انجام می‌شود. در آغاز آنها دسته جمعی به درب مهر محل زندگی خود می‌روند و در کنار آتش، به نیایش و اوستا خوانی می‌پردازند. پس از آن دیداردسته جمعی از خانه‌ها آغاز می‌شود.

 



اولین دیدار نوروزی از خانواده ای شروع می‌شود که در سال قبل درگذشته ای داشته است. این مراسم که نو عید نامیده می‌شود، در سکوت برگزار می‌گردد. بر روی سفره نوروزی که مهمانان گرداگرد آن می‌نشینند، عکس درگذشته معمولا در کنار سبزه نوروزی قرار دارد. پرویز ورجاوند پژوهشگر فرهنگ زرتشتیان می‌گوید مراسم نو عید حضور نمادین شخص درگذشته در مراسم نوروزی است:
"بازدید از خانه کسی که در گذشته ای دارد برای سوگواری نیست. همانطور که در تصوف ایرانی مسند شیخ یا پیر را حتی اگر خودش حضور ندارد انداخته می‌شود و همیشه احساس حضور آن پیر در جمع وجود دارد، در مراسم نوروزی هم وقتی یک نفر از خانواده ای درگذشت، به دیدن او می‌رویم یعنی او روحأ حضور دارد و چون درگذشته و بازگشته، مهمان عزیز ما است. ابتدا به خانه او و برای دیدنی او می‌رویم؛ نه بخاطر سوگواری و تسلی بازماندگان، بلکه حضور او را همان ادامه زندگی قبلی او می‌دانیم."

 



پس از برگزاری مراسم نوعید، زرتشتیان با شادی و پایکوبی و نواختن ساز ضربی دایره مانند مخصوص خود که آنرا عربانه می‌نامند، به دید و بازدید خویشان و آشنایان می‌روند. میزبان که پیشاپیش میز نوروزی را با شیرینی‌های مخصوص و شربت و چای برای پذیرایی آماده کرده است، در ابتدا برای مهمانان خود آینه و گلاب می‌گیرد. سپس پذیرایی با خوردن نقل آغاز می‌شود و همزمان ساز و آواز و پایکوبی ادامه می‌یابد.
یکی از شیرینی‌های مخصوصی که زرتشتیان حتما بر خوان نوروزی خود می‌گذارند کماج است. کماج شیرینی کیک مانندی است که به شیوه سنتی تهیه می‌شود. ماهدخت فروهر آن را از مهمترین شیرینی‌های لازم برای این روزها می‌داند:

 


"کماج نوروزی از آرد گندم، قدری گلاب،هل و دارچین، تخم مرغ و شکردرست می‌شود. اینها را با هم قاطی می‌کنیم، بعد روغن را در کماجدان داغ می‌کنیم و خمیر را درآن می‌ریزیم و مغز پسته و بادام و گردو و کنجد روی آن می‌ریزیم. این کماج شیرین و کماج نوروزی، یک رسم قدیمی‌ست. نان هم می‌پزیم، اما در هر خانه ای اگر نان هم نپزند، پخت کماج برایشان واجب است. دم سال تحویل کماج باید باشد."

 



خوان نوروزی زرتشتیان در طول تاریخ تغییر کرده است. گذاشتن اوستا و تصویر زرتشت بر سفره نوروزی اهالی باغ خندان، از تفاوت‌های عمده آن با سفره هفت سین دیگر اقوام ایرانی است. پرویزورجاوند این سفره را در ارتباط با خوان مقدسی می‌داند که در ایران قدیم "میزد" نامیده می‌شده و کلمه میز به فارسی امروز از آن گرفته شده است. برای او تقدس نوروز در عدد هفت و لحظه تغییر سال است.

 


"هفت سین در واقع در مرحله اول مِیزدی هست که در زمان خاص گسترده می‌شود، و فامیل دور آن جمع می‌شوند تا برکت لحظه مقدس و گردش سال را دریافت کنند. هفت علامت از هفت امشاسپند بر سفره گذاشته می‌شود که این علامت‌ها در طول زمان تغییر کرده است. زمانی هفت چین یعنی هفت میوه ای که می‌چیدند بوده است و یا هفت شین یعنی شیر، شکر، شایه- سبزه ای که سبز می‌کنند را فارسی به آن شایه می‌گویند و شمشاد و البته شرابی را که بر سر خوان نوروزی هست. این شراب‌ها را اکثرا در جام رودین می‌خورند که اسم درگذشته ای در آن حک شده است و وقتی می‌خورند یادی از آن شخص می‌کنند."

 



دید و بازدید‌های نوروزی زرتشتیان درروزهای نوروز به روستاها و شهر‌های دورتر ادامه می‌یابد. اما روز ششم فروردین یکی از مهمترین روزهای مذهبی آنان و روز تولد زرتشت و یا بقولی نوروز بزرگ است. زرتشتیان این روز را با گرد همائی‌های گسترده وبرنامه‌های سخنرانی و هنری درهر منطقه جشن می‌گیرند.
در این روز بسیاری از زرتشتیانی که سالها از زادگاه خود دور بوده اند به شهر و دیار خود بازگشته و در این جشن شرکت می‌کنند. جوانان با اجرای شعر و سرود و نمایشنامه‌های مذهبی - سنتی در تهیه و تدارک این جشن نقش مهمی‌ایفا می‌کنند.



به نظرمی‌رسد که جشن سیزدهمین روز فروردین و یا سیزده بدر ارتباطی با باورهای آیینی زرتشتیان ندارد. امروز زرتشتیان تفت نیز مانند دیگر ایرانیان این روز را در طبیعت به سر می‌برند. ماهدخت فروهر می‌گوید که زرتشتیان گاهی نیز در این روز آشی به نام آش پس پائی نوروز می‌پزند.

 


کامران فروهر معتقد است که سیزده نوروز بین زرتشتیان تفت نه تنها نحس نیست بلکه آنرا روزی عزیز و مبارک می‌دانند:
"روز سیزده بدر را روز، ‹تیشته ریزد› یا روز تیر می‌گویند. این روز فرشته باران است و برای ما خیلی عزیز است. این روز را کار نمی‌کنیم و به باغ و صحرا می‌رویم...ما سیزده را نحس نمی‌دانیم، آن را عزیز می‌دانیم."

 


اما دکتر کتا یون مزدا پورمی‌گوید که اعتقاد به نحسیت و ناخجسته بودن سیزده نوروز در بین زرتشتیان نیز وجود داشته و ریشه تاریخی دارد. او اضافه می‌کند:
"سابقه سیزده بدر را تا بابل می‌توانیم دنبال کنیم که دوازده روز را جشن می‌گرفتند به نشان دوازده ماه سال و روز سیزدهم در حقیقت پایان جشن بوده که روز آشفتگی و به هم ریختن همه چیز هست و جشن تمام می‌شود. عدد سیزده نحس است و کلا همان است که در جامعه اکثریت ایران هم وجود دارد."

 


اگر چه زرتشتیان درحفظ وتداوم برگزاری مراسم نوروز نقش مهمی ‌داشته اند اما در اوستا، به نوروز و آئین‌های نوروزی اشاره ای نشده است. از این رو می‌توان گفت که نوروز قدمتی بیش از دین زرتشت دارد چنانکه دکتر کتایون مزداپور می‌گوید:
"به نظرم قدیمی‌ترین جائی که اسم از نوروز آمده کتاب نیرگستان است که البته هم پهلوی است و مقداری هم اوستا دارد اما در خود اوستا اسم نوروز نیامده ولی فروهر‌ها که با نوروز ارتباط دارند، یک یشت فروردین یشت فروهر‌هاست."

 


جشن نوروز قاعدتأ باید دارای دو ریشه متفاوت باشد. یکی آنچه در این سرزمین از هزاره‌های دوم و سوم قبل از میلاد، جشن بهاری منطقه بوده است. یعنی جشنی به نام "عید اکی تو" که در هزاره دوم قبل از میلاد در بین النهرین جشن گرفته می‌شده است و آثاری از برگزاری این جشن به شکل مکتوب به جا مانده است. ولی به نظر می‌رسد در سرزمین ایران احتمالأ در ‹سیلک کاشان› نیز این مراسم وجود داشته است و منطقأ این طور به نظر می‌رسد که این مراسم در این منطقه نیز وجود داشته است. بعدأ اجداد هند و اروپائی ما، آداب نیاکان و در حقیقت بزرگداشت ارواح نیاکان را با خود به این منطقه آوردند."

 



جشن نوروز زرتشتیان چون نوروز دیگر مناطق ایران در طول تاریخ همواره دست خوش تغییر و تحول بوده است. امروزه در تفت مراسم چهارشنبه سوری که به نظر نمی‌رسد جزو آداب محلی باشد، برگزار می‌شود. از سوی دیگر مردم می‌گویند که بعضی از سنن آنان چون نوروز خوانی از بین رفته است. سنتی که در بعضی مناطق مثلا در کوههای البرز و در اطراف گرگان هنوز یافت می‌شود.

 


نوروزخوانی تنها سنتی نیست که در بین زرتشتیان و دیگر ایرانی‌ها مشترک است. بسیاری از آداب نوروزی که در بین زرتشتیان این یا آن روستا وجود دارد به شکلی تغییر یافته در حوزه جغرافیایی نوروز که از شرق عراق تا غرب هند و از خلیج فارس تا قزاقستان و گرجستان گسترده است، یافت می‌شود. کورش نیکنام پژوهشگر آداب و رسوم زرتشتیان باور به بازگشت فروهر نیاکان در روزهای نوروز را با رفتن به گورستان در این ایام مقایسه می‌کند. سنتی که در تاجیکستان و آذربایجان تا امروز از آداب جدانشدنی نوروزی هستند:
"به مناسبت‌های مختلف جامعه اسلامی‌ا یرانی به مزار درگذشتگان می‌روند و در آنجا شمع روشن می‌کنند. روشنائی ایجاد کردن یعنی درخواست از روان فروهر درگذشتگان که به زندگی آنها سری بزند. ما آمدن نوروز را با آتش روشن کردن به استقبال فروهر درگذشتگان می‌رویم و بعد روز اول نوروز، باز با آتش روشن کردن به بدرقه آنها می‌نشنیم. همین آتش روشن کردن را مسلمان ایرانی امروزه برا ی مزار درگذشتگان شان انجام می‌دهند."

 



من فکر می‌کنم نوروز به دلیل برجسته بودنش به عنوان یک جشن ایرانی باوری است که ایرانیان نسبت به دنیا مینوی، یعنی جهان پس از مرگ داشتند. چون این جشن، جشن آفرینش انسان هم هست، آمدن فروهر و روان درگذشتگان به سوی زمین هم هست. و ایرانیان خانه تکانی می‌کنند و یک زندگی نوئی را به خود می‌گیرند به دلیل این که در باور سنتی شان این‌ها از روان فروهر درگذشتگان پاسداری می‌کنند و میزبان مهمان‌های ارزشمندی هستد. به همین دلیل است که این جشن تا به امروز مانده و هر قوم و ملتی که به ایران آمده این جشن را پذیرفته و در واقع پاس می‌دارد."

 


اما ارتباط مستقیم نوروز با طبیعت، تغییرات جوی و ستاره شناسی در این زمان، رهایی از شب‌های سرد و بلند زمستان  برابری شب و روز و شروع فصل کشاورزی دلایل دیگری هستند که دوام نوروز در طول تاریخ را ممکن ساخته اند.


بدین ترتیب جشن نوروز با وجود تغییرات اعتقادی و اجتماعی در منطقه، همچنان در خاطره فرهنگی اقوام ایرانی باقی مانده است. برای زرتشتیان ایران نوروز یکی از مهمترین آیین‌های دینی و ملی است. امروز شاید در تمام کشورهایی که در آنها نوروز برگزار می‌شود هیچ عنصر فرهنگی دیگری تا به این اندازه قادر به معرفی هویت کهن ایرانی آنان نباشد. 

گردآوری و تنظیم:گروه فرهنگ و هنر پرشین پرشیا

خانه زرتشتیان در اصفهان


بازگشایی خانه زرتشتیان در اصفهان که با هزینه موبد مهربان زرتشتی نوسازی شده است
در سال 1352 برادران خیراندیش فریدون و مهربان زرتشتی در خیابان نظر غربی کوچه سیچان منزلی قدیمی را خریداری و به انجمن زرتشتیان اصفهان واگزار کردند، پس از سال ها استفاده و فرسایش، به پیشنهاد انجمن زرتشتیان اصفهان و موافقت موبد مهربان زرتشتی و هزینه ایشان در سال 1383 ساختمان قبلی تخریب و به یک بنای 3 طبقه تبدیل و در 18 آبان این خانه برای استفاده زرتشتیان اصفهان بازگشایی شد.
در ابتدای مراسم بازگشایی مراسم جشن خوانی توسط موبد بهزاد نیک دین انجام شد، پس از گات ها خوانی نوجوانان ، مهندس کورش آبادانی رییس انجمن شرح خانه زرتشتیان را از آغاز تا کنون گزارش دادند و اردشیر خورشیدیان نیز به خاطرات قبلی خود با حضور در اصفهان و خانه زرتشتیان پرداختند، آنگاه دکتر نیکنام در سخنان خود ضمن سپاسگزاری از انجمن، دهشمندان و خدمتگزاران که خانه زرتشتیان را تجدید بنا و مجهز کردند به سه نوع دهشمندی در بینش و سنت زرتشتیان ، نیاز ، اشوداد(وقف) و گهنبار خوانی اشاره کردند و این کار نیک زنده یاد فریدون زرتشتی و موبد مهربان زرتشتی را اشودادی ارزشمند برای جامعه زرتشتی قلمداد کردند.
دکتر کامران نماینده مردم اصفهان نیز به دعوت نماینده زرتشتیان در مراسم بازگشایی حضور یافتند و با سخنان خود کار نیک زرتشتیان را گرامی داشتند.
این بنا هم اکنون در سه طبقه شامل سالن اجتماعات ، دبیرخانة انجمن، کتابخانه بزرگ، خانه سرایداری، دو واحد مسکونی و اتاق هایی جهت اسکان مسافران در اصفهان مجهز و آماده بهره برداری است.
منبعhttp://www.kniknam.com

پوشاک در ایران باستان


یکی از شاخه های شناخت فرهنگ ادوار گذشته هر تمدنی، تاریخ لباس و پوشاک است. مردان ایرانی در تمامی ادواری که نشانه هایی از پوشش آنها در دست داریم، نیز حجاب در معنای مخالف برهنگی را داشتند و اصولاً برهنگی در فرهنگ ایرانی امری مذموم به شمار می رفته است. شاید این مفهوم را هنگام مقایسه با تمدنهای همزمان با تمدن ایرانی بهتر درک کنیم.
بررسی پوشش مردان و زنان ایرانی نه تنها ما را با ظاهر افرادی که در گذشته زندگی می کردند، آشنا می کند، بلکه شناخت بسیاری از مسایل مانند انواع بافته های نساجی نوع و طرح آنها و خیلی موارد دیگر را به ما می دهد.
ایرانیان از عهد کهن تا چندی پیش درباره لباس پوشیدن تغییر نگرش اساسی نداشته اند، اگر چه در گذر زمان سعی کرده اند شیوه لباس پوشیدن را متناسب با شرایط متغیر زمانه خود هماهنگ سازند، ولی در مجموع متفاوت تر از ساکنان کشورهای اروپایی بوده اند. سنگ نگاره های به جا مانده از عهد باستان هم نشان می دهد که جوامع شرقی از جمله ایران و مناطق دیگر همچون تمدن «تدمر» در سوریه علی رغم تأثیرپذیری از معماری یونانی و رومی، باز هم حال و هوای شرقی خود را حفظ کرده اند که این در سنگ نگاره ها و پیکرهای تقریباً پوشیده از لباس به یادگار مانده از آن دوران خود را نشان می دهد.
تاریخ لباس بخشی از تاریخ تمدن است که در آن تحولات شکل و فرم لباس از قدیمی ترین ایام تا زمان خاصی مورد بررسی و مطالعه و تحقیق قرار می گیرد و با تغییر این نوع پوشاک رفتارهای فرهنگی و اجتماعی آن جامعه نیز دستخوش تغییر و تحول می گردد. در هر جامعه مطالعه این بخش از تاریخ رازهای نهفته ای در مورد مردم آن دوران را برای ما روشن می سازد.


::پوشاک در شهر سوخته
شهر سوخته زابل شهری پنج هزار ساله در دل کویر است که آشکار شدن اسرار نهفته اش در هر فصل کاوش توسط باستان شناسان، مردم دنیا را حیرت زده به سوی خود جلب می کند. سیستان به خصوص شهر سوخته از لحاظ موقعیت خاص اقلیمی، سیاسی و فرهنگی مرکز ارتباطات تمدنهای بزرگ ماوراء النهر، بین النهرین و هند و چین به شمار می رفته است.
شهر سوخته تنها جایی است در ایران که حدود هفتصد، هشتصد نوع پارچه از ظریف و خشن و کتانی شکل در آن یافت شده است و این به خاطر شرایط اقلیمی شهر سوخته است که توانسته پارچه ها را خیلی خوب نگه دارد.
مدارک و اسناد مربوط به پوشاک در ایران باستان از نظر منبع مطالعاتی به چند گروه تقسیم می شود؛ دوران پیش از تاریخ، پیش از دوران ایلامی ها و بعد هم هخامنشیان و دیگری هم دوران ایلامی به بعد تا دوران اسلام است.

در دوران اسلامی به خاطر داشتن مدارک و اسناد بسیاری که وجود دارد مشکل خاصی برای بازسازی نحوه لباس مردمان آن زمان نداریم، مشکل اصلی ما بازسازی نحوه پوشاک مردم پیش از تاریخ است. همان طور که می دانید در محوطه های باستانی ایران پارچه نداریم، البته نمونه های بسیار کوچک گهگاه در کاوشهای شهر سوخته دیده می شود.
طی کاوشهایی که در این شهر انجام شده چند نمونه لباس را روی پیکره های فلزی، سنگی و گلی کشف کرده ایم، به عنوان نمونه مجسمه مفرغی پیدا شده که خانمی را نشان می دهد که دیگی روی سر دارد و ظاهراً در حال جابجایی آب از جایی به جای دیگر است. این بانو دارای یک لباس یک تکه بلند است که تقریباً تا پایین زانو و بالای قوزک پا به صورت یک تکه آمده است. دیگری یک مجسمه کوچک سنگی است که این مجسمه یک نوع دیگر لباس که در مناطق شرق ایران مثل خراسان استفاده می شده را نشان می دهد که شبیه یک نوع ساری هندی است، این زن یک شالی را به یک طرف شانه انداخته، شالی که از جلو بدن او شروع می شود و به پشت شانه می افتد. نوع دیگری از لباسهای خانمهای شهر سوخته که در کاوشهای متعدد کشف شده، لباس بلندی است که تا روی زانو پولک دوزی شده است.
البته در بین این پیکره ها دو، سه نمونه لباس مردانه هم دیده شده است که نشان می دهد ظاهراً مردان شهر سوخته در هوایی که خیلی سرد نبوده بالاتنه شان تقریباً عریان بوده و از روی کمر یک شال بلندی را چند بار به دور کمر می پیچانده اند. در نمونه دیگری که از پیکره مرد گلی به دست آمده، می بینیم که لباس کاملاً بلند و یک تکه، چیزی شبیه لباس روحانیان به تن داشته البته با این تفاوت که در قسمت جلو هیچ شکافی وجود ندارد، مثل کیسه که ظاهراً از سر پوشیده می شده است.
در مورد نوع پوشش مردمان شهر سوخته را تزیینات لباسهای آنها می داند و مثلاً در یکی از قبرها، ما زنی را پیدا کردیم با یک لباس تمام منجق دوزی شده که با یک نوع مهره یا سنگ قیمتی تزیین شده است و از نوع لباس و تزیینات این زن می توانیم بفهمیم که احتمالاً او یک فرد عامی و عادی نبوده است و مطمئناً متعلق به یک طبقه حداقل متوسط بوده است. همچنین در ادامه کاوشهای شهر سوخته آثاری از بند کفش مثل بندکفشهایی که در بلوچستان استفاده می شود، به دست آورده ایم که نشان می دهد این مردم از کفش هم استفاده می کرده اند. در شهر سوخته استفاده از کمربند زیاد رایج بوده، چرا که نوعی قطعه پارچه ای پیدا شده، مثل کمربندهای امروزی با سوراخهایی که برای کنترل کردن آن استفاده می شده است. همچنین در کاوشهای باستان شناسی مواردی مثل یک نوار قیطانی شکل که روی سربسته می شده است و یکسری قالبهای چوبی کفش و حتی چند نمونه گل موکه با نخهای چند رنگ بافته شده، نیز دیده شده است.

پوشاک در فلات ایراناما «لادن خرمی» کارشناس طراحی پارچه و لباس و مدرس دانشکده تربیت مدرس قدیمی ترین نمونه های لباس در فلات ایران را مربوط به لباسهای مجسمه انسانی در این فلات می داند که متعلق به 4200 سال قبل از میلاد است. لباس این مجسمه منحصر به لنگی است که به کمر بسته و معلوم می شود که انسان از آن زمان دیگر از پوست حیوانات بطور طبیعی استفاده نمی کرده بلکه از پشم، پارچه هایی می بافته است و آن را لنگ وار به دور خود می پیچیده است.
وی به گزارشگر ما می گوید: نوع دیگر از لباس قدیمی در نقوش برجسته ایلام دیده می شود. این لباس متعلق به هزاره سوم پیش از میلاد است که برش ساده ای به پوست داده شده و به طرز زیبایی به شکل شال، که یک طرفه آن روی شانه ها گره خورده و شانه دیگر آن برهنه و آزاد می باشد، دیده می شود. در سرلوحه کتیبه قانون حمورابی متعلق به 2100 سال قبل از میلاد بالای کتیبه «خداوند آفتاب» نشسته و در حالی که از شانه هایش شعله زبانه می کشد و متن قانون را در دست گرفته است، لباسی شامل شش دامن که مانند ژیپون روی هم قرار گرفته با بالاتنه ای ساده از پارچه ای نرم به تن دارد که متأسفانه تصاویر چندان روشن و واضحی از آن در دست نیست.


::نوع پوشش در سلسله هخامنشیانیکی از نکات جالب توجه در تمام نگاره های باستانی هخامنشیان این است که در هیچ نگاره ای انسان برهنه ای دیده نمی شود و اصولاً برهنگی از دیدگاه هخامنشیان بسیار زشت و قبیح بوده است. پروفسور گزنفون در کتاب «از زبان داریوش» در این باره می گوید: کوروش این لباس را از مادها گرفته و تمام کارکنانش را متقاعد کرده تا آن را بر تن کنند وظاهراً معتقد بوده که این لباس نقص بدن اشخاص را می پوشاند و آدمی را زیبا و بالابلند نشان می دهد.البته در رابطه با طرح و برش و دوخت این لباسها بحثهای زیادی بوده، به طوری که برخی می گویند، پارچه ای ساده است به طول دو قد انسان و به عرض دو دست باز، با سوراخی برای سر، برخی هم آن را لباس دو تکه بسیار پرکاری می دانند. 
درباره دو تکه بودن لباس هخامنشیان گولدمن باستان شناسی که در این باره تحقیق کرده، عقیده دارد: کسی نمی تواند به صراحت بگوید که این لباس دو تکه یا یک تکه است.
برعکس این عقیده، دانشمندی به نام رس کوشش کرده که دو تکه بودن لباس پارسیان را ثابت کند و در مقاله ای می نویسد: دو تکه بودن لباس نگهبانان ایلامی کاخ داریوش روی کاشیکاریهای شوش به خوبی نمایان است.
وی چنین ادامه می دهد: در شوش لباس نگهبانان ایلامی کاخ داریوش دو رنگ داشته و این امر دو تکه بودن این لباس را ثابت می کند. این نوع لباس نگهبانان ایلامی در شوش بسیار زیاد و مزین بوده و از دو رنگ پارچه (سفید و زرد یا نارنجی و قهوه ای) دوخته شده است و نقش روی پارچه عبارت از چهار گوشه های زینتی و گلهای درشت و زیبایی که درون آن اشکال هندسی رنگین نقش شده است.
هر لباس از سه قطعه پارچه متفاوت درست شده که به کمک حاشیه ها از یکدیگر مشخص می شود. بالاترین قطعه لباس آن است که روی شانه ها قرار می گیرد، این پارچه از این مچ دست تا آن مچ دست را دربرمی گیرد. سوراخی برای عبور سر در میان دارد و در قسمت جلو تا روی سینه قرار می گیرد. بعد پارچه ای یک رنگ به طرف پایین بدن، در جلو تا کمر و در پشت تا زیر نشیمن گاه که روی پارچه چینهای عمیقی وجود دارد. قطعه سوم پارچه ای نسبتاً بزرگ است که به صورت لنگ بسته می شود و در پشت و جلو قدی یکسان دارد.
در کتاب تاریخ شاهنشاهی هخامنشی ترجمه دکتر محمد مقدم در مورد سربازان گارد جاویدان نقش شده در آجرهای لعابدار شوش چنین توضیح داده شده است که آنها سرهای برهنه داشته اند و موهایشان را با نوارهای تابیده سبز رنگ می بسته اند و یک لباس پرکار که از گردن تا مچ پای آنها را می پوشانده به تن داشته اند.
به گفته پروفسور هایرماری کخ در کتاب «از زبان داریوش»، در رابطه با پوشش لباس گارد جاویدان هخامنشیان نظرات جالبی وجود دارد این که گارد جاویدان در بعضی نقش برجسته های تخت جمشید کلاهی که از جنس نمد بوده به شکل مستطیل ساده و کوتاه تر از کلاه شاه استفاده می کردند. کفش آنها، کفش چرمی ساده نوک تیز بوده و سه بند داشته است و در آن برای بلند قد نشان دادن افراد از پاشنه استفاده می کرده اند.
خرمی ادامه می دهد: در جای دیگر روی کاخ داریوش در تخت جمشید پیکره پهلوانی در حال کشتن شیری دیده می شود، بالاپوشی که این مرد هخامنشی به تن دارد، غیر از فرمی است که تا به حال درباره آن گفته ایم این بلوز بدون آستین بوده و جلوی آن مانند جلیقه باز است و چنین به نظر می رسد که این پهلوان در زیر جلیقه خود چیزی نپوشیده است یا آن که در زیر آن پیراهنی بدون آستین به تن دارد. به طوری که از سنگ نگاره های تخت جمشید بر می آید قسمت پایین لباس پارسیان دو نوع مختلف بوده است:
نوع اول آن که در جلو، دارای چینهایی است که از دو سمت راست و چپ روی ساق پاها به صورت منحنیهایی کنار هم آویزان شده اند و تا قسمت پشت ادامه دارند. این نوع دامن در روی ناف با کمربند یا لیف کمر بسته میشده. نوع دوم تن پوش یا دامنی است که در قسمت جلو دارای دو ردیف چین چهارتایی است که میان آن دو، یک پلیسه چین دار منحنی شکل قرار گرفته است. به هر حال همه نقوش و مهرها نظر دو تکه بودن لباس هخامنشیان را تأیید می کنند.
خرمی در رابطه با پوشش زنان دوران هخامنشی این طور می گوید: زنان هخامنشی پوششی ساده و بلند یا دارای راسته چین و آستین کوتاه که در پایین دامن از زانو به پایین تا مچ می رسیده بر تن می کرده اند. نوع دیگر پوشش چادری بوده، پارچه مستطیلی که بر سر می افکندند و در زیر آن یک پیراهن دامن بلند و در زیر آن پیراهن، پیراهنی بلندتر که تا مچ می رسیده بر تن می کرده اند.
در کتاب هگمتانه درباره زنگوله های زینتی آمده است: 33 زنگوله طلا در طرف داخل و پایین دامن لباس یا در نزدیک لبه شلوار یا در محلهای دیگر پوشاک بانوان می دوختند و هنگام راه رفتن صدای آهسته آن بر تجمل و زینت صاحب پوشاک می افزوده است.

::مادها و پارسهالادن خرمی در رابطه با رنگ لباس مادها و پارسها به گزارشگر ما چنین می گوید: رنگ لباس مادها بیشتر ارغوانی بوده و براساس طبقه اجتماعی موجود در جامعه شان انتخاب می شده است، به این ترتیب که جنگجویان قرمز، موبدان سفید و روستاییان آبی می پوشیده اند و طبق نظر پروفسور گزننون، صاحب منصبان ماد نوعی کلاه گرد و ساده می پوشیده اند که جنس این کلاه احتمالاً از نمد بوده و گاهی حفاظی فلزی همراه با حلقه در پشت برای استحکام بیشتر به آن متصل بوده است و نوعی دیگر کلاه، به شکل باسلق از جنس نمد یا چرم یا ابریشم بوده که احتمالاً خاستگاه آن از شرق بوده است.
وی می افزاید: سربازان پارسی از نوارهای پهن یا باریکی برای بستن یا جمع کردن موهایشان استفاده می کرده اند و کلاههایی ساده و استوانه ای شیاردار که مخصوص صاحب منصبان بوده به سر می گذاشتند.
جبه مادها که بر روی دوش می افکنده اند بسیار مزین بوده به طوری که بر روی آنها، نقش و نگارها و طرحهای گوناگون از جمله گیاهان و حیواناتی نظیر شیر و نیز طرحهایی باشکوه از دوایر متحد المرکز و غنچه های نیلوفر آبی، از پارچه قرمز و ارغوانی رنگ (رنگ محبوب پارسیان) در کنار گلدوزیهای قرمز دیده می شود.
خرمی ادامه می دهد: کفشهای آن دوره یا به صورت ساقه کوتاه یا پنجه ای ساده و همراه با سه یا چهار بند و یا تسمه ای چرمی بوده و یا آن که نیم چکمه هایی با پنجه های برگشته به بالا بوده با دکمه ها یا بندها بر رو و بالایشان. که البته چکمه هایی با ساق بلند، کفش و بند کفشهای شاهان هخامنشی در آثار تخت جمشید به رنگ قرمز دیده می شود.

::پوشاک ساسانیان
از جایی که ایران دوره ساسانی، شرق و غرب عالم آن زمان را به هم وصل می کرده، و یگانه راه داد و ستد ما بین یونان، روم، بین النهرین و آسیای صغیر از یکسو و چین، هند و آسیای میانه از دیگر سو بوده، تجارت ایران از رونق فراوان برخوردار بوده است. به طوری که نقش برجسته های طاق بستان خود به تنهایی حدود بیست و پنج طرح رایج پارچه آن دوران را مشخص کرده است.
یکی از این نقوش بسیار مهم، نقش برجسته تا جداری از اردشیر سوم است، کلاه او احتمالاً به جای نمد از فلز گرانقیمتی درست شده است. ولی شکل خاص کلاه های ایرانی را حفظ کرده است. بالاپوش آستین دار که در محل کمر بسته شده و روی آن شلواری از پارچه نازک و پرچین دیده می شود که در قسمت مچ پاها تنگتر شده است و روی آن شلواری از پارچه نازک و پرچین دیده می شود که در قسمت مچ پاها تنگتر شده است و روی آن دامنی است که از دو پهلو بالا زده شده است و بدین ترتیب پایین آن به صورت نیم دایره درآمده است. این کار را در مواقع سوارکاری و برای آن که راحت تر حرکت کنند، انجام می دادند.
خرمی در ادامه توضیح پوشاک دوران ساسانی چنین می گوید: یکی از محصولات مشخص پوشاک این دوره تونیکی است صاف، ضخیم و بلند، که تا زانوها و بر روی شلوار قرار می گرفته است.
از عمده سربندهای ساسانی می توان از کلاهی بلند یا گرد نام برد که به سبک پارتها با حفاظ گردن یا بدون آن است و گاه توسط نوارهایی بلند و باریک گره می خورد و تزیین می گردید. از زینتهای رایج دوران ساسانی، باید به گردن آویزه های پهن ساده یا مزین اشاره کرد و از عمده رنگهای موردپسند مردم در این دوره می توان از سرخ، آبی آسمانی و سبز نام برد.
خرمی می افزاید: لباس زنان این دوره تونیک بلندی بود که می توانست آستین بلند یا بی آستین باشد، که گاهی با کمر پوشیده می شده است.
پرورنس الیورهارپر، پژوهشگری که در خصوص لباسهای زنان ساسانی، مطالعه کرده، می گوید: زنان این دوره از پیراهنی آستین و تنگ همراه با قطعه ای حلقوی و لخت تا زیر ساقها را می پوشانده، استفاده می کرده اند که جنس پارچه های جلوی سینه و پاچه ها با جنس پارچه آستینها و شانه، متفاوت بوده است. برخی از این پیراهنها دارای تزیینات نواری شکل در زیر بازو و نیز بر دور گردن بوده اند. طرح پارچه ها به صورت طرحهای پر نقش و نگار و هندسی، یا به صورت گلدوزی شده، یا طرحهای زرکش و یا زینتی بوده است.

::اشکانیانبه دنبال صنایع و هنرهای بدیع هخامنشی، برای مدت 5 قرن و نیم، فعالیتهای هنری و تحول آن قطع می شود و پس از آن صنایع ساسانی شروع می شود که علت آن را می توان در تمدن اشکانی، جستجو کرد. چرا که این قوم مردمی جنگجو و چادرنشین بودند و حس زیباپسندی و خلاقیت هنری آنان پایین تر از پارسها بوده است.
لادن خرمی در رابطه با پوشاک زنان و مردان اشکانی به گزارشگر ما چنین می گوید: پوشاک اشکانیان عبارت بوده از پیراهن بلند تا زانو که دارای کمربند بوده و شلواری گشاد که در کفش ساقه بلند فرو می رفته است. نوک پنجه این کفش کمی به طرف بالا برگشته بوده است. از نوع دیگر لباس این مردم می توان به قبایی بلند و گشاد یاد کرد و به جای کلاه پارچه ای به شکل نوار بر گرد سر می بسته اند و یا کلاهی به شکل تاج گردی که مخصوص هخامنشیان بوده بر سر می گذاشته اند. نوع دیگر لباس که معمولاً سواران از آن استفاده می کرده اند، پیراهنی است پرچین و شلواری گشاد. این پیراهن چینهایی دارد که از 8 تا 12 ترک تشکیل می شود.
خرمی ادامه می دهد: لباس دیگر اشکانیان پیراهنی است بلند که تا سر زانو می رسیده است و یقه این لباس گرد و در جلوی گردی یقه شکافی به پایین دارد که نشان می دهد حلقه یقه گردن را تنگ می گرفته است و ظاهراً برای این که بتوانند به راحتی از سر رد کنند جلوی آن را چاک می داده اند. آستین این لباس بلند است به طوری که از انگشتان دست می گذشته است.
این آستین از مچ دست به پایین قیفی شکل و چین دار بوده است و کمربندی که مهره ای شکل بوده است به کمر می بسته اند و دامن پیراهن در دو پهلو، ترکهای چین دار عمودی دارد. اشکانیان شلوارهای گشاد و بلند با چینهای فراوان می پوشیدند که کمر شلوار برحسب کمتر یا بیشتر شدن چینهای شلوار حداکثر تا 3 متر در نظر گرفته می شده و بر روی این چینهای فراوان در راستای هر دو پا مانند یک نوار از زیورآلات بر آن می دوخته اند.
به طور خلاصه در رابطه با پوشاک زنان اشکانی چنین می توان گفت که زنان اشکانی پیراهن بلند، حجیم و پرچین تا روی قوزک پا آستین دار با یقه ای راست که در ناحیه کمر، کمری می خورده می پوشیده اند. جنس این پوشاک همگی از پارچه های منقش و مزین به قلابدوزی بوده است و جالب است بدانید که پوششی شبیه به چادر بر روی سر می بسته اند که براساس نقاشیهای به دست آمده بیشتر به رنگهای ارغوانی و سفید بوده است و شکل کفشهایی که زنان استفاده می کرده اند شبیه کفشهای مردها بوده است. 

::پوشاک سلجوقیان... تا قاجاریه
لادن خرمی در رابطه با سر پوشها و پای افزارهای دوره های سلجوقیان، تیموریان، صفویان، افشاریه، زندیه و قاجاریه به گزارشگر ما می گوید: سرپوش مردان در دوره سلجوقی شامل کلاه، نوار تزیینی و عمامه بوده است و از پای افزارهای این دوره می توان به انواع کفشهای ساق بلند و نیمه بلند اشاره کرد. در سده های گذشته، استعمال کلاه، زیاد معمول نبوده و عمامه بر سر می نهاده اند و یا اکثراً از نوارهای زینتی برای نگاهداری موی سر استفاده می کرده اند و برخی اوقات هم از کلاههای کوتاه مزین که آن را از پارچه های لفافدار یا نمد می ساخته اند و بر روی آن زینت می کرده و در جلو آن چیزی از نوع گل و برگ نصب می کرده اند، استفاده می نموده اند.
در سده دهم (دوره صفویان) و یازدهم در تزیینات و برخی قسمتهای پوشاک تغییری پیدا شد ولی اصل ساختمان پوشاک همچنان باقی بوده است. پوششهای این دوره ویژگیهای مکتب هنری تیموری را به اضافه ذوق و نبوغ و هنر ایرانی دارا است و از تنوع زیادی برخوردار می باشد. 
سرپوش این دوره کلاه نمدی نوک تیزی است که وقتی عمامه را به دور آن می پیچیده اند، نوک کلاه به بلندی یک چهره، در بیرون از عمامه افراشته می مانده است. 
در این باره دو سیاح مشهور فرانسوی «شاردن و تاورنیه» (که هر دو، زمان صفویه را درک کرده اند و درباره پوشاک مردم آن زمان شرح داده اند) توضیحاتی داده اند که مفید خواهد بود.
«شاردن» درباره کلاههای قزلباش نوشته است: این کلاهها را از کتان زمخت سفیدی تهیه می کنند که جزو اساس و زیرکار آن به شمار می رود و روی آن پارچه لطیف و گرانبهای ابریشمی و یا ابریشم زربفتی می کشند. این پارچه ها در منتهاالیه خود، دارای یک قطعه پارچه گلدار به پهنای 6 تا 7 شست است که هنگام بستن کلاه، آن را به مانند جیقه ای از لای آنها در می آورند. در زیر کتان زمخت یک عرقچین کتانی کرکدار، یا مرقع و منقش و گاهی ماهوت و پشمی هم بر سر خویش می گذارند.» همان طور که ذکر شد، پوشاک سده یازدهم همان پوشاک سده های نهم و دهم هجری بوده و اختلاف چشمگیری در میان پوشاک این سده ها نمی بینیم. 
«شاردن فرانسوی» در رابطه با کفش این دوره نوشته است: کفش ایرانیان گوناگون است... همه را از پاشنه نعل می کنند و پنجه تختش را با میخهای ریزی مجهز می نمایند و یا گلمیخهایی می زنند که تا مدتی دوام می یابد. شکل کفشهای اشخاص عالیمقام به مانند (دم پایی راحتی) بانوان است. 
تخت کفش همیشه ساده و به مانند مقوایی نازک می باشد. رویه بعضی، چرمین و برخی پارچه ای پنبه ای است و به مانند جورابهای ما اروپاییان با میله بافته می شود ولی بسیار محکمتر است و این نوع کفشها را «گیوه» می نامند. از دوره کوتاه 12 ساله افشاریه مطلب مهمی برای عرضه کردن در دست نیست به نحوی که تنها راه رسیدن به پوشاک اوایل این سده، توجه داشتن به پوشاک نادر شاه است که تعدادی نقاشی آن را به شکلهای مختلف نشان می دهند و این نقاشیها مطمئن ترین راه برای راهنمایی ما برای رسیدن به چگونه بودن سرپوش این دوره است. کلاه دوره زندیه از جنس نمد، استوانه ای و به شکل نیمگرد که با دستاری از جنس شالهای مخطلط پوشیده شده است، بوده و پای افزار این دوره بدون ساق و با نوک پنجه تیز و پاشنه دار بوده است.

و اما دوران قاجار، سرپوش این دوره عبارت است از کلاه پوستی نوک بلند که از ماهوت الوان و اغلب قرمز رنگ و شکل عمومی کلاه چنان است که بعد از پیشانی به تدریج به عقب و بالای سربلندی گرفته است، درست می شده است. سابقه و زمینه این گونه کلاه را دورتر از دوره زندیه نمی توان جست و کلاه مرد دوره زندیه را در یادآور و مقدمه ای برای این قبیل کلاه می توان دانست. تغییر کلاه پوستی نوک تیز به کلاه تخم مرغی و گرد، نتیجه تحول تدریجی در اواخر دوره قاجار است. کفش این دوره از نوع بدون ساق با پنجه نوک تیز و گاهی برگشته به بالا و پاشنه دار بوده است. سرهنگ «گاسپاردروویل» که از سیاحان معروف است و در اوایل این سده به ایران آمده بود، راجع به پای افزار این دوره در سفرنامه خود چنین نوشته است: «در شهر، کفش راحتی سبزرنگی نظیر کفشهای زنانه ی سال پیش فرانسه به پا می کنند. اما طبقات پایین که مجبورند اغلب پیاده راه بروند نیم چکمه های دراز و پنجه باریکی شبیه با پوش چینی ها به پا می کنند. مردان ایرانی، به هنگام سواری، چکمه های محکم چرم بلغار پنجه باریک (که ساقه شان تا بالای زانو می رسد)، به پا می کنند که پاشنه این چکمه ها بسیار بلند است.


اشکانیان

پس از هخامنشیان و تاخت و تاز اسکندر مقدونی به ایران، هنگامی که وضعیت سلوکیان آشفته بود، اشکانیان ایرانی که از پارت ها بودند، به حکومت رسیدند. در این دوران که نفوذ ادیان بودایی و مسیحیت از شرق و غرب، آیین زرتشتی را کم‌رنگ نموده بود، زنان ایرانی همچون گذشته دارای حجابپوشیده‌ای بوده‌اند.

در این باره چنین می‌خوانیم((لباس زنان اشکانی پیراهنی بلند تا روی زمین، گشاد، پرچین، آستین‌دار و یقه راست بوده‌است. پیراهن دیگری داشته‌اند که روی اولی می‌پوشیدند و قد این یکی نسبت به اولی کوتاه و ضمنا یقه باز بوده‌است. روی این دو پیراهن چادری سرمی کردند))

درجای دیگر آمده‌است((چادر زنان اشکانی به رنگ‌های شاد و ارغوانی و یا سفید بوده‌است. گوشه چادر در زیر یک تخته فلزی بیضی منقوش یا دکمه که به وسیله زنجیری به گردن افکنده شده، بند است. این چادر به نحوی روی سر می‌افتاده که عمامه (نوعی کلاه زنانه) را در قسمت عقب و پهلوها می‌پوشانیده‌است))


درکتاب ((پارتیان)) نیزآمده‌است((زنان عهد اشکانی قبایی تا زانو برتن می‌کردند، با شنلی که برافکنده می‌شد و نیز نقابی داشتند که معمولاً به پس سر می‌آویختند))

همچنین از آثار این دوره، روسری ابریشمین خوش رنگ و نگار و نفیس زنان سنگسری به جا مانده‌است که ((ساخته مکنه)) نام دارد و سده‌هاست که زنان سنگسری آن را می‌بافند و می‌آرایند. آنان این روسری را به ترتیب خاصی بر سر خود می‌بندند، که این خود نمونهٔ کامل پوشش سر زنان در زمان اشکانیان می‌باشد.
در دورهٔ اشکانیان پوشش زنان شامل پیراهن شلوار و در مراسم‌های رسمی و مذهبی همراه با شال بلندی بوده است که نمونه‌های آن در مجسمه‌های دورهٔ اشکانیان نمایان است. این مجسمه‌ها بانو اوبال و دخترش را با کلاهی بلند وجواهر نشان همراه با شال بلندی که در پشت آویزان است و گیسوان بافته و جمع سده و پیراهنی دراپه(چیندار به صورت افقی) وشلوار دراپه و جواهرات فراوان نشان می‌دهد که بسیار یادآور پوشش بانوان هندی است.


هخامنشیان

به نظر می‌رسد که پوشش زنان در دوران هخامنشیان با دوران مادها چندان تفاوتی نکرده باشد. پیرامون پوشاک زنان در این دوره چنین نوشته شده‌اند((از روی برخی نقوش مانده ازآن زمان، به زنان بومی بر می‌خوریم که پوششی جالب دارند. پیراهن آنان پوششی ساده و بلند یا دارای راسته چین و آستین کوتاه است. به زنان دیگر آن دوره نیز برمی خوریم که ازپهلو به اسب سوارند. اینان چادری مستطیل برروی همه لباس خود افکنده و در زیر آن، یک پیراهن با دامن بلند و در زیر آن نیز، پیراهن بلند دیگری تا به مچ پا نمایان است))
ویل دورانت دربارهٔ زنان در دوران هخامنشیان می‌گوید((زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز درتخت روان روپوش دار از خانه بیرون بیایند. هرگز به آنان اجازه داده نمی‌شد که آشکارا با مردان آمیزش)اختلاط) کنند. زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را، حتی پدر یا برادرشان باشد، ببینند. در نقش‌هایی که درایران باستان برجای مانده، هیچ صورت زنی دیده نمی‌شود و نامی از ایشان به نظر نمی‌رسد))

همچنین توسط یک هیئت روس در دره پازیریک قطعه فرشی کشف شده است که مراسم مذهبی را ترسیم می کنند که توسط چهار زن جشن گرفته شده است. آنها ایرانی الاصل هستند و لباس هخامنشی به تن دارند. رنگ پوست شخصیت‌ها سفید، چشم هایشان قهوه ای و موهایشان آبی است. در این فرش شباهت لباس زنان با مردان بسیار قابل توجه است، فرضیه ای که توسط هرودوت پیش از این تایید شده است.


مادها

برپایهٔ پذیرفته‌شده‌ترین نظریهٔ کنونی، آریاییانی که به فلات ایران آمدند، به سه دستهٔ اصلی تقسیم شدند: مادها، پارس ها وپارت ها و مادها نخستین دودمان ایرانی را در ایران تشکیل دادند. دولت ماد را می توان پیشاهنگ دولت آریایی و دولت بزرگ هخامنشی دانست چه ((هووخشتر)) دولتهای نیرومند آن زمان یعنی آشور و بابل را ضعیف ساخت و بر ارمنستان و آسیای صغیر تا رود هالیس دست یافت . عیلام، پارس، هیرکانی، طبرستان و باکتری از دولت ماد اطاعت میکردند. این دولت اصول کشورداری قبایل متحد و فنون نوین جنگ را بوجود آورد. چنانکه کوروش بزرگ پس از فتح ماد همدان را که پایتخت دولت ماد بود، مرکز پادشاهی خود قرار داد و پارسیان از آداب و رسوم و حتی طرز پوشاک مادها بهره مند شدند.

کتاب ))پوشاک باستانی ایرانیان(( دربارهٔ پوشش زنان در دوران مادها با تکیه بر نقوش برجستهٔ برجا مانده می‌گوید که پوشاک زنان آن دوران از دید شکل با پوشاک مردان یکسان است. در ادامه دربارهٔ آن نقوش چنین می‌نویسد))مرد و زن به واسطه اختلافی که میان پوشش سرشان وجود دارد، از هم تمیز داده می‌شوند. به نظر می‌رسد که زنان پوششی نیز روی سر خود گذارده‌اند و از زیر آن گیسوهای بلندشان نمایان است .


تاریخ پوشاک به طور کلی بخشی از تاریخ تمدن و فرهنگ انسان است و برای آگاهی از پوشش در ایران، بایستی فرهنگ مردم ایران را هم بررسی نمود.

روند تاریخ تمدن و فرهنگ انسانی از زمانی آغاز شد که انسان‌ها زندگی فردی و غارنشینی را رها کرده و هسته‌های ابتدایی نخستین جامعه بشری را پدید آوردند. از این رو در هر جامعه ای بنا به شرایط زیر نوع پوشاک و پوشش زنان و مردان متفاوت است:

  • آب و هوا و شرایط اقلیمی
  • پدیده شهرنشینی
  • کار و پیشه
  • کشف منابعی چون مس و فلزات
  • پیدایش ادیان و مذاهب ( جهان بینی)
  • وقوع جنگ ها
پوشش زنان در ایران باستان هم بنا به شرایطی که ذکر شد همیشه سبک و اسلوب خاصی داشته است. بررسی‌ها نشان می دهد که پوشش تمام بدن در دوره‌های مختلف تاریخی چه نزد زنان و چه نزد مردان در ایران یک حقیقت بوده است و به هیچ وجه ایرانیان در برهنگی به سر نمی برده اند.
برخی معتقد هستند که این پوشش کامل و آراسته به نوعی ریشه به وجود آمدن حجاب در دنیا است.
ویل دورانت معتقد است نقش پوشش و حجاب زنان در ایران باستان چنان برجسته‌است که می‌توان ایران را منشاء اصلی پراکندن حجاب در جهان دانست.

دایرة المعارف لاروس نیز به وجود حجاب زنان در ایران باستان اشاره می‌کند. در تفسیر اثنی عشری چنین آمده‌است: ((تاریخ نشان می‏دهد که حجاب در فرس(فارس) قدیم وجود داشته‌است.))


پوشاک در ایران باستان

حجاب در لغت به معنای پوشیدن و پرده به کار رفته و در هیچ موردی اصالتاً به نوع و سبک لباسی که پوشیده می شود ، اطلاق نشده است. اگر چه حجاب با پوشش اسلامی یکی از دستورات حکیمانه و سعادت بخش دین مبین اسلام است که از هنگام اسلام آوردن مردم ایران در دو قرن نخست هجری، توسط اهالی این سرزمین مورد پذیرش واقع شده ، ولی تحقیقات نشان می دهد که جایگاه حجاب در ایران از زمانهای پیشتر شناخته شده بوده و به نوعی دیگر حجاب و پرده نشینی زنان مرسوم بوده است. چه این که شرایط حاکم بر انتخاب لباس می تواند نشأت گرفته از موقعیت فرهنگی و شرایط اقلیمی باشد.


http://up.daniyalonline.com/images/nb0ifiihiwowk2igib1m.jpg

منبعhttp://iranteravel.blogfa.com